شاکری: در ادبیات داستانی انقلاب دغدغه‌ها باید متناسب با ارزش‌ها باشند

احمد شاکری در میزگرد نقد و بررسی کتاب «درباره مانایی و میرایی» با تاکید بر تناسب دغدغه‌ها و ارزش‌ها در ادبیات انقلاب اسلامی، بیان کرد: به‌نظرم در طول این چهل سال هم این امر ثابت شده که بدون رویکردهای ویژه یا بازتولید رویکردهای گذشته در حوزه نقد ادبی، نمی‌توانیم به ادبیات داستانی متعهد کمک کنیم. جریان‌های نقد ادبی که در غرب وجود داشتند و رویکردهای نقد ادبی که نوعا مبنا و تفکر آن‌ها ناشی از فلسفه غرب و فرهنگ و تمدن غرب است و افق‌های آن‌ها نیز با چیزی که ما در انقلاب اسلامی و ارزش‌هایمان دنبال می‌کنیم، متفاوت است، اینها نه تنها نمی‌توانند گره‌های ادبیات انقلاب اسلامی را باز کنند، بلکه با طرح سوال‌ها و معیارها و اهداف غیرهمخوان با ادبیات متعهد، به‌نظرم آن‌را دچار ارتجاع و انحراف می‌کنند.
شاکری: در ادبیات داستانی انقلاب دغدغه‌ها باید متناسب با ارزش‌ها باشند

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زهرا حقانی: کتاب «درباره مانایی و میرایی: مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس»، تازه‌ترین اثر احمد شاکری به‌تازگی در ۷۱۸ صفحه از سوی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر و در آئینی رونمایی شد.

این کتاب مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب و دفاع‌مقدس در هفت بخش است که در آن هفت اثر داستانی و یک نمونه غیرداستانی مورد بررسی قرار گرفته است. «جایگاه و کارکرد ایده اولیه در روایت داستان؛ با نگاهی بر «ارمیا» نوشته رضا امیرخانی»، «مسئله‌پژوهی آموزش داستان و آموزش گونه‌محور داستان معاصر؛ با نگاهی به «داستان، گام به گام» نوشته حسین فتاحی»، «هستی و کرانه‌های «ادبیات داستانی زنانه دفاع مقدس» با بررسی و تحلیل «هفت بند» نوشته راضیه تجار»، «شخصیت قدسی و واقع‌گرایی تاریخی؛ بررسی رمان «سه کاهن» نوشته مجید قیصری»، «دشمن‌شناسی در ادبیات داستانی دفاع مقدس؛ با نگاهی به «فال خون» نوشته داوود غفارزادگان»، «روایت امر غیبی در داستان؛ با نگاهی به «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته مرتضی کربلایی‌لو» و «از حاشیه به متن، نقد و بررسی «نامیرا» نوشته صادق کرمیار» عنوان بخش‌های کتاب است.

این کتاب چندی پیش با حضور احمد شاکری؛ نویسنده کتاب و حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی جهان؛ عضو هیأت علمی گروه ادبیات اندیشه و عضو شورای علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ایبنا مورد نقد و بررسی قرار گرفت که مشروح آن در ادامه می‌آید.

دلیل انتخاب این هفت کتاب برای نقد و بررسی از میان خیل فراوان کتاب‌های حوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس چه بود؟

شاکری: این کتاب در یک پروسه نسبتا طولانی‌مدت به چاپ رسید. نسخه آماده شده‌ای که از این کتاب در سال ۹۲ به ناشر تحویل داده شد. در طول این پنج سال، ویرایش و بازبینی‌های مکرر روی این اثر انجام دادم که موجب تاخیر در انتشار کتاب شد. در نسخه ابتدایی تعداد نقدها ۱۲ مورد بود که در نهایت و در جریان بازبینی‌ها این تعداد به هفت کتاب کاهش پیدا کرد. دلیل این امر هم، افزایش حجم مقالاتی بود که در ابتدای هر نقد آمده است. هر نقد یک بخش نظری و تئوریک و یک بخش مصداقی و بیرونی دارد. بخش‌های مربوط به نظر و تئوری افزایش پیدا کرد و با همفکری دوستان ترجیح دادیم که از تعداد نقدها بکاهیم و جنبه نظری کار را تقویت کنیم.

اینکه چرا این هفت اثر انتخاب شد، به دغدغه‌ای که در این کتاب دنبال می‌شود، برمی‌گردد. اگر نگاهی به فهرست این کتاب و مباحث مطرح شده و حجمی که هرکدام از مباحث به خود اختصاص داده‌اند بیاندازیم، به‌نظر می‌رسد شیوه‌ای که در این کتاب به‌کار رفته، شیوه معمولی نیست؛ نه در نقدهای مکتوب و مجموعه نقدهای چاپ شده از این‌دست و نه در نقد ادبی. در نقد ادبی یک اثر مورد مطالعه قرار می‌گیرد و براساس معیارها و پیش‌فرض‌های موردنظر منتقد، مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. تفاوتی که این‌کار با دیگر آثار دارد،‌ این است که بخش تئوریک هر نقدی حدودا بالغ بر ۱۰۰ صفحه شده و در نقد کتاب «فال خون» داوود غفارزادگان این بخش بیش از ۱۰۰ صفحه است. در این کتاب، با نقد مقاله روبه‌رو هستیم، یعنی ترکیبی از این دو قالب.

همانطور که در نام مجموعه آمده، این کتاب دربرگیرنده نقد کتاب‌هایی در قالب‌های مختلف است؛ هم یک داستان کتاب از راضیه تجار در آن نقد شده، هم چند داستان بلند در حوزه ادبیات دفاع مقدس مانند «ارمیا»، «فال خون» و «جمجه‌ات را قرض بده برادر»، هم دو اثر در حوزه ادبیات تاریخی و دینی با عنوان‌های «نامیرا» و «سه کاهن»، هم اثری در حوزه آموزش داستان. در حقیقت می‌توان گفت با چهار گونه کتاب مواجه هستیم. کتاب‌هایی که انتخاب شده، به‌نظر می‌رسید در جای خود واجد اهمیت هستند. به‌عنوان مثال «فال خون» در جشنواره ربع قرن ادبیات دفاع مقدس برگزیده شده، کتاب «جمجه‌ات را قرض بده برادر» از معدود کتاب‌هایی است که از سوی یک نویسنده صاحب فکر تولید شده یا کتاب «نامیرا» اثر صدق کرمیار، در جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران تقدیر شده است. راضیه تجار هم نویسنده شناخته‌شده‌ای در زمینه زنانه‌نویسی در ادبیات داستانی متعهد انقلاب اسلامی است که «هفت بند» یکی از برجسته‌ترین کارهای اوست. کتاب «داستان، گام به گام» اگر نگوییم تنها کتاب، جزو معدود کتاب‌های آموزش داستان گونه‌محور بوده که در نوع خود ممتاز است. می‌توان گفت «سه کاهن» مجید قیصری در حوزه روایت تاریخی به‌ویژه روایت از اولیاء و اوصیا و به‌طور خاص پیامبر اکرم (ص)، ممتاز است.

این سوال پیش می‌آید که همه هفت اثری که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته، در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیستند در حالی‌که در عنوان فرعی کتاب «مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس» درج شده است؟ در این زمینه چه توضیحی دارید؟

شاکری: عنوان ثانویه «مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس» که در روی جلد کتاب آمده، شاید این سوال را به ذهن متبادر کند که آیا این عنوان مستجمع جمیع قالب‌ها و موضوعات کتاب هست یا نه؟ چراکه دو عنوان از این هفت کتاب، آثار تاریخی و دینی بوده و «داستان، گام به گام» حسین فتاحی نیز نظری و آموزشی است. آنچه مدنظر بوده این است که ادبیات انقلاب اسلامی به معنای عام خود، همه اینها را دربرمی‌گیرد. به‌نظر من در حقیقت چنین کتاب‌‌هایی، تحت‌تاثیر و در معرض دوره جدیدی که ادبیات داستانی ما به خود دیده و دوره پس از انقلاب اسلامی ظاهر شده، چون این دوره جدید که مورد اتفاق و اذعان همه جریان‌های فکری قرار دارد. هرچند ممکن است درباره چیستی، کارکرد و ارزش‌هایش با هم اختلاف داشته باشند، اما در اینکه چنین دوره‌ای پدید آمده با یکدیگر اختلافی ندارند. این دوره جدید در جهات و ارکان مختلف حوزه ادبیات داستانی موثر بوده، اگرچه این تاثیر در همه جهات با هم متوازن نبوده است.

مثلا ما ظهور انقلاب اسلامی را به‌ویژه در گونه‌هایی مثل گونه ادبیات دفاع مقدس، به نحو بارزتری می‌بینیم، حتی ادبیات انقلاب اسلامی به معنای خاص کلمه انقلاب که در بهمن ۵۷ به پیروزی رسید. اما تاثیر دوره جدید که ناشی از ارزش‌ها، مبانی، آرمان‌ها و اهداف انقلاب است، حتی در حوزه نقد هم تاثیرگذار بوده است. لذا این کتاب در این گستره می‌تواند دیده و معنی شود. همینطور که تقریبا همه آثاری که در این کتاب نقد شده و آثار پرشمار دیگری که در طول این ۴۰ سال تحت این تاثیر تولید شده‌ و یک گفتمانی را براساس ارزش‌های دینی، بازتولید می‌کنند، در حوزه نقد هم نیاز به چنین چیزی وجود دارد. لذا در زمینه طرح این گفتمان و دغدغه‌ها و معیارهایی که در حوزه ادبیات باید بیان شود، تعدادی ولو اندک از منتقدان ما در طول این ۴۰ سال کمابیش متوجه حوزه نقد و ادبیات ما بوده‌اند و در این حزوه قلم زده‌اند و کار کرده‌اند؛ مانند دستغیب، سرشار، پارسی‌نژاد، محمد حنیف و مرحوم فیروز زنوزی جلالی که هریک به نوعی در این زمینه قلم زده‌اند و تلاش کردند به سهم خود این دغدغه‌ها را وارد حوزه ادبیات کنند و به طرح مسائلی بپردازند.

اما نکته‌ای که وجود دارد این است که دغدغه‌ها باید متناسب ارزش‌ها باشد. اگر آن‌را کلیدی بدانیم که قرار است قفل‌های حوزه ادبیات و داستان را بگشاید، این خودش نیازمند یک رویکرد خاص است. به‌نظرم در طول این چهل سال هم این امر ثابت شده که بدون رویکردهای ویژه یا بازتولید رویکردهای گذشته در حوزه نقد ادبی، نمی‌توانیم به ادبیات داستانی متعهد کمک کنیم. یعنی جریان‌های نقد ادبی که در غرب وجود داشتند و رویکردهای نقد ادبی که نوعا مبنا و تفکر آن‌ها ناشی از فلسفه غرب و فرهنگ و تمدن غرب است و افق‌های آن‌ها نیز با چیزی که ما در انقلاب اسلامی و ارزش‌هایمان دنبال می‌کنیم، متفاوت است، اینها نه تنها نمی‌توانند گره‌های ادبیات انقلاب اسلامی را باز کنند، بلکه با طرح سوال‌ها و معیارها و اهداف غیرهمخوان با ادبیات متعهد، به‌نظرم آن‌را دچار ارتجاع و انحراف می‌کنند. امروز شبه‌گونه‌ای تحت‌عنوان ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس در کشور ما، محصول همین خاستگاه فکری غربی است. چرا در دهه ۶۰ خیلی از نویسندگان ما با همان روحیه حماسی می‌نوشتند و در نگاه به واقعیت، مطلق‌نگر بودند؟ چرا در طرح شخصیت از شخصیت‌های سفید قدسی یاد می‌کردند؟ چرا در زمینه عقل نظری، شخصیت‌ها را دچار شک و در زمینه عقل عملی، شخصیت‌ها را دچار خیال و وهم و تردید نمی‌کردند و چه شد که امروز اینگونه شده است؟ این نتیجه بازخورد رویکرد نقد ادبی است. یکی از دلایل عمده این است که مراکز و مراجع علمی و دانشگاه‌هایی که در حال پایش و رصد هستند، با همان رویکردهای قبلی به ادبیات ارزش‌گذاری، تقسیم‌بندی و معنادهی می‌کنند. اگر انقلاب اسلامی پژواکی در حوزه‌های مختلف ازجمله فرهنگ و ادبیات داستانی و نقد بخواهد داشته باشد، این کتاب انعکاسی از آن است.

آیا در بیان مباحث و چینش فصل‌های کتاب، ترتیب خاصی مدنظر شما بوده است؟

شاکری: بیشتر از ترتیب، چیزی که مدنظر بوده، طرحی مقولات و رویکردهای نسبتا نوپدید و بی‌پیشینه مانند «دشمن‌شناسی» است. اساسا رویکرد پژوهشی و انتقادی به ادبیات داستانی تحت عنوان «دشمن‌شناسی» بی‌پیشینه است و با چنین رویکردی نقدی انجام نشده است. یکی از دلایلی که کتاب چنین صورتی پیدا کرده این است که منتقد باید با یک پیش‌فرض‌هایی وارد کتاب شود و در ادامه نقدی انجام دهد. ممکن است برخی از این پیش‌فرض‌ها مانند «ایده اولیه» متداول و موجود باشند. مهدی هجوانی در دهه ۷۰ و محمدرضا سرشار در دهه ۸۰ با محوریت آن کتاب نوشته‌اند. در کتاب‌ها و مراجع فیلمنامه‌نویسی هم از آن یاد شده، ولی هیچگاه با رویکرد فلسفه ایده اولیه، یعنی چیستی و کارکرد آن که یک شاخه واقعا مغفول بوده، به آن پرداخته نشده است.

البته ممکن است در کتاب نوعی عدم همخوانی به‌نظر برسد که این عدم همخوانی شاید در قالب‌ها به‌چشم بیاید. مثلا اینکه گونه‌های مختلف بررسی شده در این کتاب، چه ارتباطی با هم دارند و مناسبت کتاب‌هایی که در این مجموعه آمده‌اند، چیست؟ چرا این کتاب‌ها و در این گونه و قالب و به این ترتیب انتخاب و طرح شده‌اند. پاسخ این است که این پراکندگی در یک جایی به وحدت می‌رسد و آن گفتمان انقلاب اسلامی است. گفتمان انقلاب اسلامی وقتی به حوزه دفاع مقدس و ادبیات این حوزه رجوع می‌کند، این سوال برایش پیش می‌آید که اساسا این گونه چیست، چه مبانی، تعریف و مولفه‌هایی دارد؟ وقتی ادبیات دفاع مقدس را می‌خواهیم مطرح کنیم، نتیجه و محصول یک فرایند است که باید اسباب و علل آن معرفی شود.

آیا نویسندگانی که آثار آن‌ها در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته، به دایره فکری شما نزدیک‌تر بودند یا بیشتر نگاه نقادانه موردنظر بوده است؟

شاکری: این کتاب در حقیقت یکی از آثار و ثمرات کار گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی که سال‌هاست رویه پژوهشی جدی را در این عرصه دارد. همچنین این کتاب باید در افق بزرگتر در کلیات ادبیات انقلاب اسلامی باید دیده شود. این مجموعه نقد در حقیقت اولویت اصلی من نبوده است. شاید نسلی از نویسندگان انقلاب به دلیل فضا و پیش‌فرض‌هایی که برایشان وجود داشت، در مجموعه هندسه معرفتی ادبیات داستانی آن‌ها، تولید رمان بیش از هرچیزی اولویت داشت. نه تنها در فضای ادبیات متعهد، بلکه در فضای ادبیات روشنفکری هم قله کاری که ادبیات باید انجام دهد، رمان است. حتی در این حوزه جایگاه نقد و پژوهش هم، نوعا پایین‌تر از رمان فرض می‌شود. حتی در برنامه‌ریزی‌های مختلف، هم و غم برای محک ادبیات، بیشتر تولید رمان است.

من هم کارم را از اینجا شروع کردم، ولی در یک برهه‌ای به این نتیجه رسیدم که حوزه ادبیات داستانی نمی‌تواند تنها با تولید به مقصد برسد. دلیلش این است که تجربه ادبیات داستانی در کشور ما، تجربه‌ای پرشتاب و می‌توان گفت ترجمه‌ای است. یعنی ما مسیر متداول تاریخیِ منطقیِ بومی را برای داستان‌نویس شدن طی نکرده‌ایم. به تُراث خودمان در ادبیات منظوم و ادبیات روایی رجوع نکرده‌ایم تا آن را دستمایه قرار دهیم، اگرچه برخی پژوهش می‌کنند ولی اینها هیچکدام جریان ایجاد نمی‌کند. واقعیت این است که ادبیات ما پیش و پس از انقلاب، تا حدی زیادی مرهون ترجمه و معرفی ادبیات غرب بوده و همواره این جریان اصلی بوده است. نکته این است که افتادن در این موج‌های طوفانی، نیاز به معیار و جهت دارد. دلایل دیگری را نیز می‌توان برشمرد که برخی نویسندگان ما اهل تفکر و آشنایی با مباحث نظری به‌ویژه در حوزه‌های حکمت و فلسفه هستند. در بین نویسندگان نسبتا روشنفکر، نویسنده‌ای مثل مصطفی مستور جزو معدود کسانی است که با فلسفه آشنایی دارد یا مرتضی کربلائی‌لو، فلسفه خوانده است. نوعا نویسندگان ما تجربی می‌اندیشند و تجربی هم می‌نویسند. مجاری اندیشه علمی ندارند، یعنی حتی راجع به تاریخ و پیامبر اعظم (ص) هم که می‌خواهند بنویسند، بیشتر مایه کارشان تجربی و حسی و عاطفی است تا اینکه یه تاریخ‌شناس باشند.

وقتی وارد پژوهشگاه شدم سوال من این بود که گفتمان ادبیات انقلاب اسلامی چیست و دغدغه پژوهشگاه هم این بوده و هست که بتواند برای جریان و جبهه ادبیات متعهد که آن‌را جریانی متمایز و متفاوت از جریان روشنفکری به معنای عام آن، تئوری‌پردازی کند. مجموعه پژوهش‌هایی ازجمله این‌کار صورت گرفت. نکته این است که دغدغه من در درجه اول، پژوهشی بود، اما از آن‌جهت که در کارهای پژوهشی که من انتخاب کردم، متاسفانه زبان، زبان ثقیلی است و شاید ناگزیر به آن بودم و این زبان ناگزیر و منطق انتزاعی موجب شد که چون این زبان دشوارخوان است، مخاطبان نتوانند با آن ارتباط بگیرند و متوجه موضوع شوند و چون منطق، منطق انتزاعی و عقلی بوده و مثال در آن کم است، متوجه منظور نشوند. به این دلیل تصمیم گرفتم مجموعه نقدی بنویسم که آن اصول تا حدودی فکر شده، مصداقی پیدا کند. اگر توجه کنید اصل برای من معرفی رویکرد و نظر بوده و فرع تحلیل اثر است.

تحلیل شما از بخش‌های کتاب و محورهایی که مورد بررسی قرار گرفته، چیست؟

جهان: قبل و بعد از انتشار این کار با آن همراه بودم. بسیاری از بحث‌های کتاب ایده اولیه، مانند دشمن‌شناسی، ادبیات زنانه دفاع مقدس، روایت امر غیبی و از حاشیه به متن از موضوعاتی است که به دلیل اهمیت آن‌ها در جلسات مختلف به‌طور مفصل مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌اند. این مباحث در ادبیات داستانی کاملا قابل استفاده هستند. موضوع ایده اولیه که در بخش نخست کتاب بیان شده، از مباحث بسیار مهم در ادبیات داستانی است که به‌خوبی با یک مصداق داستانی، مطرح شده است. در بخش سوم، مساله بسیار مهم سبک ادبی زنانه مطرح شده از این‌جهت که در دهه‌های اخیر شاهد ظهور و بروز زنان در ادبیات هستیم. به عکس که بسیاری معتقدند سیمین دانشور باید در رأس سبک ادبی زنانه قرار گیرد، اینطور نیست، اتفاقا روایت او سخت بوده و چندان با سبک ادبیات زنانه کاری نداشته است. از سال‌های ۶۳ و ۶۴ سبک و لحن ادبیات زنانه مطرح می‌شود. این موضوع در دهه ۷۰ به جنجال کشیده می‌شود و پرفروش‌ترین کتاب‌های این دهه، سبک ادبی زنانه دارند که قابل تامل است. در دهه ۶۰ کتابی مثل «هفت بند» نوشته می‌شود که یک مکتب جدیدی از سبک ادبی زنانه ظهور می‌کند.

«سه کاهن» مجید قیصری نگاهی خاص به ادبیات تاریخی و افسانه‌نگر دارد. این مساله سابقه تاریخی دارد که ورود اسطوره به ادبیات را نشان می‌دهد که نمونه آن در ادبیات دفاع مقدس هم پدید آمده و از این‌جهت انتخاب این داستان از سوی احمد شاکری، انتخاب خلاقانه‌ای است. همچنین در «فال خون» داوود غفارزادگان، موضوع مهم «دشمن‌شناسی» مورد بررسی قرار گرفته و شاید بتوان گفت کتابی است که در آن دوست و دشمن گم شده و نتیجه آن‌را امروز در آثار مختلف می‌بینیم. ‌شخصیت محوری داستان نمی‌داند باید به کدام سمت شلیک کند و نمی‌داند دشمن در کدام سمت است. در موضوع «روایت امر غیبی» هم که با محوریت «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته مرتضی کربلایی‌لو، مورد بررسی قرار گرفته، بحث بر سر زاویه دید، رئالیسم جادویی و … است. قسمتی از بحث مربوط به این مساله بوده که چطور می‌توان از امر غیبی صحبت کرد. شاکری در این بخش از کتاب، از این موضوع صحبت می‌کند که یک امر واقع وجود دارد که می‌توان آن‌را به راحتی درک کرد.

بخش‌ دوم با عنوان «مسئله‌پژوهی آموزش داستان و آموزش گونه‌محور داستان معاصر؛ با نگاهی به «داستان، گام به گام» نوشته حسین فتاحی»، شاید مقدمه‌ای به همه بحث‌های کتاب باشد. بحث درباره این است که در ادبیات داستانی انقلاب اسلامی، گونه‌ها در حال تبدیل و تحول هستند، مثلا کلاسیسیم در حال حرکت به سمت رئالیسم است و این رئالیسم در حال رسیدن به رمانتیسم است. وقتی مکتب تغییر پیدا کند، گونه هم متحول می‌شود.

به‌نظر شما امروز ادبیات داستانی ما چه وضعیتی دارد؟

جهان: به‌عنوان کسی که بیش از ۲۰ سال در عرصه ادبیات و روزنامه‌نگاری، می‌گویم که قصه داستان‌نویس شدن ما ایرانی‌ها، به همان اندازه فجیع و اسف‌بار است که داستان اندیشمندشدن ما. داستان ما نه معلوم است ابتدای آن کجاست و نه انتهای آن. داستان ما بجای پرداختن به اسطوره‌ها و فرهنگ و تاریخ ایران، سراغ داستان‌های وارداتی آخوندزاده و طالبوف رفته است. نقطه عطف داستان‌نویسی ما هم تقابل بین جریان روشنفکری و جریان سنت شده است. این تمام تاریخ داستان‌نویسی شاید ۱۴۰ ساله ماست. در این مدت، الگویی از غرب را برای مردم ارائه کردیم. بزرگان داستان‌نویسی ما یک سری ایده‌ها را از غرب برداشته و ارائه کردند. ما پیشینه و عقبه خودمان را نمی‌شناسیم مانند «سلامان و آبسال». در آن زمان که این اثر نوشته شده در اروپا داستان‌نویسی پیشرفتی نداشته است، ولی در غرب به داستان‌های کلاسیک خود اهمیت بسیاری می‌دهند. ما هنوز نمی‌دانیم منظورمان از ادبیات چیست؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *