ضرورت ايجاد فرصت‌هاي برابر برای چاپ آثار پژوهشی

احمد شاکری، دبیر هشتمین دوره جشنواره قلم زرین در آیین اختتامیه این جشنواره بر لزوم ایجاد فرصت‌های برابر برای چاپ آثار پژوهشی در کنار کتاب‌های حوزه شعر و داستان تاکید کرد. معرفی چهره‌های ناآشنا و نزدیکی آراء داوران نیز از جمله ویژگی‌هایی بودند که شاکری برای این دوره از جشنواره برشمرد./

احمد شاکری
احمد شاکری

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آیین اختتامیه هشتمین جشنواره قلم زرین عصر ديروز (۱۴ تیر) و همزمان با روز قلم با حضور معاون فرهنگی وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی، داوران این جشنواره و جمعی از اهالی قلم برگزار شد. در این مراسم سه برگزیده نهایی  جشنواره معرفی شدند و جوایزی به آن‌ها اهدا شد.

محسن مومنی، مدیر حوزه هنری، محسن پرویز، سر داور بخش پژوهش و نقد، رضا اسماعیلی، مجری و سر داور بخش شعر، سهیلا عبدالحسینی، سر داور بخش داستان، محمدرضا سرشار، نایب رییس هیات مدیره انجمن قلم ایران و عباس براتی‌پور از جمله چهره‌های حاضر در این مراسم بودند.

در این مراسم علاوه بر ارائه گزارش جشنواره توسط احمد شاکری، دبیر جشنواره، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیر حوزه هنری سخنرانی كردند و سرداوران سه بخش شعر، داستان و پژوهش نیز بیانیه هیات داوران بخش‌های مختلف جشنواره را قرائت کردند.

قلم زرین از تورم بی‌نصیب نماند
شاکری با اشاره به روش‌های مختلف ارزشیابی آثار در جشنواره‌ها گفت: به‌نظرم روش جشنواره قلم زرین یکی از دقیق‌ترین روش‌های ارزشیابی آثار منتشر شده در یک بازه زمانی یک ساله است. البته در تمامی این روش‌ها درصد خطایی را باید در نظر گرفت.

وی ادامه داد: دبیرخانه جشنواره قلم زرین از شش ماه پیش با اخذ آخرین فهرست آثار منتشر شده از موسسه خانه کتاب، ۸۰۴ عنوان داستان، ۱۶۱۰ عنوان شعر و ۵۹۰ عنوان اثر پژوهشی را برای این دوره از جشنواره شناسایی کرد.

دبیر جشنواره قلم زرین درباره مراحل بعدی این جشنواره توضیح داد: پس از مرور فهرست‌وار آثار، ۲۴۱ عنوان اثر در حوزه شعر، ۳۰ اثر در بخش پژوهش و نقد و ۵۲ اثر در بخش داستان به مرحله دوم راه یافتند. در مرحله نیمه نهایی ۶ اثر در حوزه شعر، سه اثر در حوزه داستان و سه اثر در حوزه پژوهش انتخاب شدند.

وی با تاکید بر نزدیک بودن کیفیت آثار افزود: در مجموع ۱۵ جلسه داوری برگزار شد و در مرحله نهایی داوران با اتفاق آراء به انتخاب اثر برگزیده دست یافتند.

شاکری اضافه كرد: آمار نشان می‌دهد در بخش پژوهش و تحقیق ادبی به شدت فقیر و نیازمند فعالیت‌های بیشتری هستیم. اگر می‌خواهیم ادبیات و شعر ما باری را به دوش بکشند به نظریه‌پردازی و نقد احتیاج داریم.

وی در ادامه به ویژگی‌های این دوره از جشنواره اشاره و تشریح کرد: معرفی برگزیده قطعی در هر بخش به ویژه در بخش داستان که حساسیت بیشتری در جشنواره‌ها دارد یکی از ویژگی‌های این دوره از جشنواره بود. نزدیکی آراء داوران دیگر ویژگی جشنواره به حساب می‌آید؛ چراکه یکی از معضلات داوری‌ها، تفاوت آراء داوران است. اما نزدیکی آراء آن‌ها نشان می‌دهد اثر برگزیده نظر گروه‌های مختلف را به خود جلب کرده و به لحاظ علمی قابل دفاع است.

دبیر هشتمین دوره اين جشنواره توضیح داد: معرفی چند چهره ناآشنا به جامعه ادبی از دیگر ویژگی‌های این دوره از جشنواره است. این چهره‌ها تنها به واسطه اثر خود به عنوان برگزیده انتخاب شده‌اند.

وی درباره جوایز این دوره از جشنواره افزود: رقابت میان جشنواره‌ها باید معنوی باشد. اما با توجه به شرایط اقتصادی و تورم مبلغ جوایز این دوره افزایش ۲۰۰ درصدی داشته است.

شاکری در ادامه به رقابت ناسالم میان جشنواره‌ها اشاره و تشریح کرد: متاسفانه در دهه اخیر رقابت میان جشنواره‌ها به صورت ناسالم شکل گرفته است. یکی از علل آن شاید فراهم نشدن زمینه‌های رقابت باشد. به‌طور معمول معیارهای جشنواره‌‌ها بر یکدیگر پوشیده است. حتی گاهی نام داوران نیز اعلام نمی‌شود.

وی ادامه داد: باید بتوانیم فضایی را برای رقابت فراهم کنیم که جشنواره‌ها ناگزیر به اعلام معیارها و ملاک‌های داوری باشند. اگر ضوابط موثر در جشنواره‌های مختلف اعلام شود رقابتی که در حال حاضر در زمینه تعداد سکه‌ها مانور می‌دهد به سمت رقابت علمی پیش می‌رود.

این نویسنده پیشنهادی را برای هیات مدیر انجمن قلم زرین مطرح کرد و اظهار داشت: به‌طور معمول چاپ آثار حوزه پژوهش و نقد ادبی فرصت برابری در مقایسه با حوزه شعر و داستان ندارند و منتقدان و پژوهشگران در این زمینه با مشکل روبرو هستند. همچنین پژوهش‌های ارزشمندی در دانشگاه‌ها تصویب می‌شود اما این آثار فرصت چاپ مناسبی را پیدا نمی‌کنند. بنابراین با فراهم کردن فرصت مناسبی برای چاپ این آثار شاهد انتشار کتاب‌های پژوهشی شاخصی خواهیم بود.

وی در ادامه توضیح داد: جشنواره قلم زرین جشنواره تخصصی داستان است. هنگامی‌که نگاه تخصصی است نمی‌توان مجموعه داستان را در کنار رمان قرار داد. بنابراین بهتر است جایزه مستقلی برای داستان کوتاه در نظر گرفته شود. در کشور ما سابقه داستان کوتاه بیش از رمان است و نوقلمان کارهای بیشتری را در این عرصه ارائه کرده‌اند.

شاکری در پایان افزود: همچنین با اعمال نظر هیات داوران بخش ویژه‌ای برای تقدیر از بهترین فیلم‌نامه‌های اقتباسی در نظر گرفته شود؛ چراکه دنیای امروز بر شانه رسانه‌ها بنا شده است.

اسماعیلی: رابطه ناشران و مولفان قانون‌مندتر شود
در بخش دیگری از این مراسم اسماعیلی، مجری و سرداور بخش شعر جشنواره پیشنهاداتی را به مناسبت روز قلم مطرح کرد و گفت: هدف از نام‌گذاری روزی به نام روز قلم باید ارتقاء شرایط هنرمندان این حوزه به ویژه نویسندگان و شاعران باشد. یکی از اقدامات موثر در فراهم آوردن شرایط شایسته‌تر می‌تواند افزایش شمارگان کتاب‌ها باشد.

وی ادامه داد: در حال حاضر کتاب‌ها با شمارگانی منتشر می‌‌شوند که شایسته اهالی قلم يا ویژه چهره‌های شاخص این حوزه نیست. از سوی دیگر رابطه ناشران و مولفان باید قانون‌مندتر شود و نظارت جدی‌تری بر آن صورت بگیرد تا حقوق مولفان پایمال نشود.

این شاعر با تاکید بر معرفی ادبیات ایران به جهان اظهار داشت: اخیرا به همت برخی از نهادها گام‌های بلندی در این زمینه برداشته شده و آثار اهالی قلم برای معرفی به جهانیان ترجمه شده اند. اما این امر هنوز در آغاز راه قرار دارد؛ چراکه هنوز به عنوان مثال شعر معاصر ما را با شاعران قبلی می‌شناسند. شاید علت این امر آن است که نتوانسته‌ایم بستری مناسب برای شاعران و آشنایی آن‌ها با ادبیات جهان فراهم کنیم.

در بخش دیگر این مراسم عباس براتی‌پور، شاعر، به مناسبت اعیاد شعبانیه دو غزل را که به فاصله ۴۵ سال سروده شده‌اند قرائت کرد.

آیین اختتامیه هشتمین جشنواره قلم زرین عصر سه‌شنبه(۱۴ تیر) در سالن اجتماعات انجمن قلم ایران برگزار شد.

تحول‌خواهی در حوزه اقتصاد از معبر فرهنگ عمومی و هویت ملی می‌گذرد

احمد شاکری گفت: آزمون انتخابات، گویای آن است که تحول‌خواهی و اصلاح در حوزه «اقتصاد» از معبر فرهنگ عمومی و هویت ملی می‌گذرد. فرهنگ و هنر به‌مثابه زیربنا، مقاومت ملی را در برابر فشارهای خارجی افزایش خواهد داد و روح بصیرت و امید به آینده را در کالبد جامعه خواهد دمید.

تحول‌خواهی در حوزه اقتصاد از معبر فرهنگ عمومی و هویت ملی می‌گذرد

احمد شاکری؛ نویسنده و منتقد ادبی در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، درباره اهمیت حضور مردم در پای صندوق‌های رأی، بیان کرد: مشارکت در انتخابات، اولویت‌دارتر و مهم‌تر از معرفی فرد منتخب است. بنای حرکت انقلاب اسلامی و استمرار آن در طول ۴۲ سال گذشته بر «جمهوریت» بوده است. حضرت امام راحل، «جمهوریت» را به‌عنوان ساختار سیاسی و «اسلامیت» را به‌عنوان جهت و هدف و مبنای فکری آن معرفی کردند.

وی ادامه داد: مظهر «جمهوریت» در تاریخ کشورمان، برگزاری «انتخابات» و مشارکت مردم در انتخاب نامزدها بر وفق سلایق سیاسی‌شان بوده است. دعوت به «عدم مشارکت در انتخابات» طغیان بر جمهوریت و استقبال از آنارشیسم، رادیکالیسم و استبداد و استعمار سیاسی است.

این عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در ادامه گفت: نکته دوم اینکه، مع‌الاسف صدای «فرهنگ» و «هنر» در مناظرات نامزدهای ریاست‌جمهوری، به گوش نرسید. گرچه اهالی فرهنگ و هنر نیز همانند دیگر اقشار جامعه از بحران «اقتصادی» و «مدیریتی» در مدیریت حاضر خسارت دیده‌اند، با این وجود، آزمون انتخابات، گویای آن است که تحول‌خواهی و اصلاح در حوزه «اقتصاد» از معبر فرهنگ عمومی و هویت ملی می‌گذرد.

شاکری تصریح کرد: فرهنگ و هنر به‌مثابه زیربنا، مقاومت ملی را در برابر فشارهای خارجی افزایش خواهد داد و روح بصیرت و امید به آینده را در کالبد جامعه خواهد دمید. اما در حوزه هنر، خاصه ادبیات، شرایط کنونی معطوف به ناکارآمدی‌ها، عدم برنامه‌ریزی و تحیر گفتمانی است. هیچ مسأله لاینحلی در حوزه ادبیات و هنر وجود ندارد، مگر آنکه پاسخ آن را می‌توان در اندیشه، مهارت و مدیریت داخلی یافت. لذا تنها گزینه ممکن برای اهل هنر و ادبیات، انتخاب فردی برای ریاست‌جمهور ایران اسلامی است که با فهم درست از مقوله فرهنگ و استفاده از مدیران کارآمد و تحول‌خواه، اشتباهات گذشته را تصحیح و افق روشنی را در چهار سال آینده برای مقوله فرهنگ و هنر ترسیم کند.

سیاست‌گذاری ادبی و چالش‌های آن در مدیریت هنری دولت سیزدهم

احمد شاکری

عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

با نزدیک شدن به موعد سیزدهمین انتخابات ریاست جمهوری جامعه به جمع بندی عملکرد دولت مستقر توجه نشان داده و با نگاهی بر مسائل، موانع و ظرفیت‌ها، انتظارات خود را در شعارها، برنامه‌ها، توانایی‌ها و سوابق عملی و اجرایی نامزدهای ریاست جمهوری می‌جوید. فرایند مطالبه‌گری در جهت امید به بهبود وضعیت موجود افزایش می‌یابد و بیان انتظارات –خاصه آن دسته از انتظارات که براورده نشده اند- شدت می‌گیرد. گرچه مطالبه گری که برخاسته از نیازهای واقعی یا واقعی انگاشته شدۀ جامعه در ابعاد مختلف است، ماهیتا امری مستمر بوده و تعطیلی پذیر نیست. اما بی توجهی کارگزاران و متولیان دولت ها در طول مدت، به این گزاره می انجامد که برخی مطالبات جز با تغییر مجریان قابل تحقق نیست. اما باید مطالبات عام که نوعا توسط عامه مردم بیان می شود و خبر از کاستی های ملموس و محسوس در میان اقشار مختلف مردم می دهد را از مطالبات خاص تمایز بخشید. خصوصیت مطالبات خاص ان است که رویکردی، صنفی-تخصصی، برنامه مند، ظرفیت شناسانه و ساختاربندی شده است. در حالی که نوع مخاطبان مناظرات در جستجوی نتیجه و اثر ملموس در اجرای شعارها و برنامه ها هستند، طیفی از نخبگان در صنوف و حوزه های تخصصی لازم است مطالبه خود را در حوزه شیوه ها، ساختارها، سیاستگذاری ها، راهبردگزینی ها و برنامه ریزی ها مطرح و دنبال کنند. طرح چنین انتظاراتی در قشر نخبگانی، این امکان را فراهم خواهد اورد تا فراتر از شعارها و اهداف، روشها به محک گذاشته شوند و سطح مناظرات در گامی فراتر به نمایش دراید. گرچه به درستی باید مسئله اول کشور را در شرایط کنونی “اقتصاد” دانست. در جنگ اقتصادی تحمیلی از سوی مستکبران عالم، اشکارترین اسیب ها و مهمترین راهبردها و برنامه ها باید دفع هجمه دشمنان انقلاب اسلامی و بهبود وضعیت معیشتی مردم –خاصه اقشار اسیب پذیر- باشد. اما ساحت “اقتصاد” در نگاه سیستمی و شبکه ای به مقولات اصلی اقتصاد، فرهنگ و سیاست، نه ساحتی مستقل و جدا افتاده که جزءی از کل به هم تنیده و به هم امیخته است. بهبود اقتصادی چه در مقدمات، چه در مقارنات و چه در موخرات خود نیازمند اهرم های فرهنگی و هنری است. به عنوان مثال “امید” به اینده که تضمین کننده شرکت در انتخابات و انتظار افرین و مشارکت افزا است، مقوله ای متاثر از فرهنگ و هنر است. بنابر این هیچ راهکار اقتصادی بدون معاضدت قدرت نرم فرهنگی از جمله دشمن شناسی، باور به وعده الهی، باور به توانایی ملی، امید به اینده، باور به ارمان ها و ارزش های انقلابی، به نتیجه مطلوب نخواهد انجامید. با این جایگاه رفیع و نقش کلیدی برای فرهنگ و هنر در بستر سازی برای پیروزی در جنگ اقتصادی، این مقولات کمتر از انچه انتظار می رفت در دیدگاه نامزدهای محترم ریاست جمهوری برجسته شده است.

با توجه به شأن دولت در نظام جمهوری اسلامی و وزارت خانه ها و نهادهایی که وظایف مشخصی در حوزه فرهنگ و هنر دارند، و دولت در جایگاه مشرفانه خود با در اختیار داشتن ابزارها قادر است به اعمال قدرت بپردازد، طبعا مطالبه از دولت باید در تراز چنین جایگاهی مطرح شود. نگاه سیستمی به مقولاتی که اجزاء و ابعاد متعدد دارند و انتظار تعامل، هماهنگی، ارتباط و تناسب میان اجزاء نه تنها در سه ساحت کلان اقتصاد، فرهنگ و سیاست مورد انتظار است بلکه در ساحت های پایین دستی چون فرهنگ، اجزا و ابعاد این کلان مقوله نیز نیازمند نگاه سیستماتیک و مشرفانه و هماهنگ کننده دارند. همچنین این نگاه در حوزه هنر با انواع رشته ها و شاخه های هنری و حوزه ادبیات جاری و ساری است. از جمله معضلاتی که تقریبا در تمامی سطوح سیستم های پیش گفته قابل مشاهده است، نگاه موردی و تک ساحتی در متولیان امر است. نگاهی که قادر نیست به هم افزایی در سطوح مختلف پیش گفته منجر شود و بعضا یا به تبعیض و تمایز مخرب می انجامد یا به تعارض و تنافر میان اجزاء منجر می شود.

در نگاه مشرفانه متولیان امر در دولت باید عالی ترین جایگاه را به مقوله “سیاست گذاری” اختصاص داد. متولیان سیاست گذاری  فرهنگی، هنری و ادبی در دولت چه مجموعه هایی هستند و در نیل به سیاستی جامع، پایدار، واقع بینانه، منعطف به توانایی ها، ناظر بر ارمان ها و ارزشهای اصیل، ملی و مبتنی بر نگاه افق نگر چه تلاشهایی انجام شده است؟ متولیان امر، خاصه نامزدهای محترم ریاست جمهوری در چه سطوحی، سیاستها، راهبردها و برنامه ها را از هم تفکیک کرده و رهیافت مشخصی برای نیل از سیاست به برنامه اخذ کرده اند؟ در حوزه ادبیات که این نوشته به جهت ارائه تصویری از اسیب ها و انتظارات متناظر با ان تنظیم شده است، سیاستگذاری ادبی با چالش های متعددی مواجه است: بی توجهی و عدم اهتمام به اصل سیاست گذاری؛ عدم اتصال و تکمیل سیاست گذاری به راهبرد گزینی و برنامه ریزی؛ تلون و توجه در توجه به سیاستگذاری؛ عدم توجه لازم به سیاست های بالادستی نظام؛ عدم توجه به لوازم تنزل و تفصیل سیاست ها به راهبردها؛ عدم افق نگری د سیاستگذاری؛ عدم برخورداری از نظام مشخص ارزیابی در بحث سیاست گذاری از جمله چالش های پیش گفته تلقی می شوند. دلایل متعددی در بروز این اسیب ها قابل شمارش است. مجموعه های اجرایی در طول سالیان متمادی تلاش کرده اند در مسابقه ای برای طرح اهداف بزرگتر با یکدیگر به رقابت بپردازند بدون انکه ناگزیر به پاسخ گویی درباره ان باشند. عدم تمایز میان اهداف و سیاست ها که دربرگیرنده ظرفیت های اجرایی و تحققی اهداف هستند، عملا از اهمیت سیاستگذاری در بسیاری مجموعه های ادبی کاسته است. فقدان درک واقع بینانه و جامع از گذشته، حال و اینده حوزه ای که باید برای ان سیاستگذاری صورت گیرد از دیگر اسیب هایی است که اصل سیاستگذاری در ساحت ملی را به چالش می کشد. در حوزه ادبیات چگونه می توان مدعی سیاست گذاری بود در حالی که هیچ تحلیل به روز، مشرفانه و جامعی درباره ان وجود ندارد. چگونه می توان سخن از سیاست گذاری در حوزه ای به میان اورد که دولت و مجموعه های اجرایی عملا ابزاری برای مدیریت و هدایت ان در اختیار نداشته و ان را تدارک ندیده اند؟

اما مرحله انتقال از سیاست گذاری به راهبرد گزینی و پس از ان برنامه ریزی از جمله موضوعاتی است که ادبیات –خاصه ادبیات داستانی- درباره ان بسیار کم کار و کم اطلاع ظاهر شده است. به عنوان مثال می توان گزاره “تقویت ادبیات داستانی متعهد به انقلاب اسلامی” را به عنوان گزاره ای ناظر بر سیاست های کلی این حوزه بر شمرد. زمانی که از این گزاره به مرحله بعد (راهبرد گزینی) وارد می شویم عرصه موسعی از راهبردها پیش روی متولی ادبیات گستره می شود. سئوال این است که راهبرد ما برای نیل به چنین تقویتی چیست؟ در اینجاست که میان نهادهای انقلابی و کسانی که بر چنین گزاره ای توافق دارند اختلاف راهبرد دیده می شود. می توان به عنوان مثال یکی از راهبردهای نیل به سیاست پیش گفته را “جذب حداکثری و دفع حداقلی” عنوان کرد. این مسئله ای است که عمری به طول دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی دارد. تجربیات مختلفی بر اساس ان شکل گرفته و خود موجب صف ارایی های جدی در میان اهل ادب شده است. چنین گزاره راهبردی درباره جذب و دفع نمی تواند بدون تفکیک و ساحت بندی میان جریان ادبی انقلاب اسلامی و جریان یا جریانهای مقابل صورت گیرد و این تفکیک و تمایز و حدود و مراتب ان مقوله ای کاملا اختلافی با مبانی متعدد است. در مرحله “برنامه ریزی” که مرحله سوم و مادون “راهبردگزینی” است نیز انتخابها متکثر و بعضا متضاد است.

غرض از بیان مراحل سه گانه پیش گفته ان است که صرف بیان اهداف کلی نمی تواند تضمین کننده موفقیت در انجام برنامه ها در ساحت فرهنگ هنر و ادبیات باشد. ما در حوزه فرهنگ-خاصه- نیازمند به نگاه نخبگانی، جامع، به روز در سه سطح سیاست گذاری، راهبردگزینی و برنامه ریزی هستیم. یکی از بهترین زمانهای مطالبه یا اگاهی بخشی درباره ضرورت های ان ایام انتخابات است. مخاطب این مطالبه مشاوران فرهنگی و هنری نامزدهای انتخاباتی و مدیران انها در دولت سیزدهم هستند و کسانی که بیشترین سهم و تخصص را در بیان این مطالبات دارند مجموعه های صنفی تخصصی در حوزه های مختلفی فرهنگی و هنری خواهند بود. دولت اینده، به شدت نیازمند خانه تکانی در نگاه مشرفانه و جامع و سیستماتیک به مقوله هنر و ادبیات است.

حوزویان باید در ادبیات داستانی کنشگر باشند

احمد شاکری گفت: حوزه علمیه‌ای که بخواهد به ساحت هنرهای مختلف ورود و معرفت تولید و استخراج کند، باید شاخه‌های هنری را به عنوان «موضوع» احکام الهی بشناسد. اگر بخواهد درباره داستان تفلسف کند یا حوزه‌های مضاف اندیشه‌ای را در این هنر بکاود، نیازمند شناخت در حد اعلای این رشته از هنرها است. اما شأن دیگر این است که خود «فاعل» در حوزه ادبیات داستانی و ارکان مختلف هندسه معرفتی آن شود.

حوزویان باید در حوزه ادبیات داستانی کنشگر باشند

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) سوم فروردین ماه سالروز تاسیس حوزه علمیه قم است. این حوزه که در سال ۱۳۰۱ توسط آیت‌الله حائری یزدی تاسیس شد، در واقع جایگزینی برای حوزه علمیه تهران بود که به دستور رضا شاه تعطیل شده بود. در سال‌های اخیر که دغدغه‌های حوزه علمیه به سطوح جدیدتری گسترش پیدا کرده است، تصمیم گرفتیم به گفت‌وگو با احمد شاکری بنشینیم و رویکردها و فعالیت حوزه علمیه را در حوزه ادبیات و داستان بررسی کنیم. احمد شاکری خود نویسنده و منتقد ادبی است. او از منتقدان جدی ادبیات داستانی‌ است و آن را ادبیات سکولار می‌نامد و خواستار رسیدن به چیزی تحت عنوان «ادبیات دینی» است.

فکر می‌کنم بهتر است از نسبتی که حوزه علمیه می‌تواند با ادبیات به طور عام و داستان به طور خاص برقرار کند شروع کنیم. این ارتباط را چگونه می‌بینید؟
 نسبت حوزه‌های علمیه با هنر به صورت عام، هنرهای نوین به نحو خاص و ادبیات داستانی مدرن به صورت اخص، جزو موضوعات مهم و موثر در راهبردهای کلان در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. اینکه یک سوی این نسبت «حوزه‌های علمیه» فرض شده‌اند، بدین واسطه است که این مجموعه به عنوان نهاد رسمی و سنتی اجتهاد دینی شناخته می‌شده است. معرفت به حکم «فعل» انسان مکلف مومن در شریعت اسلام نیازمند به اشراف بر مبانی و اخذ روشمندی مناسب است. لذا انتظار می‌رود صالح‌ترین مجموعه برای استنباط حکم الله در تمامی شئون انسان چه از حیث شخصی و چه از حیث جمعی و حکومی حوزه‌های علمیه باشند. با وجود این، تنها شاخه‌ای که در حوزه‌های علمیه درباره آن اجتهاد و استنباط و تولید علم می شود «فقه» نیست. با این توجه که «دین» تامین‌کننده نیازهای جامع بشری در زندگی فردی و جمعی است، دایره نیازهای بشری به دین و در نتیجه دایره علوم و معارفی که دین با آن‌ها نسبتی برقرار می کند نیز افزایش خواهد یافت. بنابراین نمی‌توان این نسبت را در حد تعیین حکم حلیت یا حرمت موضوعات فروکاست. این موضوعی مهم است. چراکه اگر این موضوع به‌درستی فهم نشود سطح مواجهه و به تعبیری میزان و ورود و نفوذ دین و به تبع آن استنباطات و معارف تولیدشده در حوزه‌های علمیه در ساحت هنر به تعیین موارد حرمت فقهی درباره تولیدات هنری تقلیل خواهد یافت. این بدان معنی است که هنرمند در ساحت تولید و آفرینش، پژوهشگر هنری در ساحت تولید تئوری و نظریه، منتقد در ساحت تامین دستگاه انتقادی سکولار عمل می‌کنند و تنها جایی که بحث از حرمت انتشار هنر در میان باشد پای علوم حوزوی به میان می‌آید. در حالی که اگر به‌واقع کارکرد دین و نیاز ساحت هنر به دین سنجیده شود، دین متکفل تامین مبانی فکری هنر و حمایت علمی و عملی از هنر از مرحله نطفه‌بندی تا مرحله پایانی تاثیر آن بر مخاطب و جامعه است. در گستره فراگیر فقه نظام‌ساز، چتر بزرگ و فراگیر و تمدن‌سازی از فقه بر سر شئون مختلف بشری سایه می‌گسترد.

نحوه ورود حوزه علمیه به این ساحت از علم باید چگونه باشد؟ چه مراحلی را باید طی کرد تا بتوان به این حوزه وارد شد؟
نکته‌ای باید بدان توجه داشت تفکیک میان دو شأن و جایگاه درباره حوزه علمیه است. کار حوزه علمیه استنباط، تولید و استخراج معارف الهی و اسلامی از منابع دینی است. این شأن و جایگاه علمی در حوزه‌های علمیه است. اما شأن دیگری نیز برای حوزه‌های علمیه و طلاب و فضلا و اندیشمندان حوزه‌های علمیه مفروض است که مربوط به ساحت عمل است. در باب هنر و خاصه داستان، می توان این دو شان را کاملا از یکدیگر تفکیک کرد. البته حوزه علمیه‌ای که بخواهد به ساحت هنرهای مختلف ورود کند و تولید و استخراج معرفت کند، باید شاخه‌های هنری را به عنوان «موضوع» احکام الهی بشناسد. اگر بخواهد درباره داستان تفلسف کند یا حوزه های مضاف اندیشه‌ای را در این هنر بکاود، نیازمند شناخت در حد اعلای این رشته از هنرها است. اما شأن دیگر این است که خود «فاعل» در حوزه ادبیات داستانی و ارکان مختلف هندسه معرفتی آن شود. یعنی فضلای حوزه علمیه، خود داستان‌نویس، ناشر، منتقد و نظریه‌پرداز ادبی، مدیر ادبی و سیاست‌گذار شوند. هر دوی این شأن‌ها قابل‌ارزیابی و اولویت‌سنجی و نسبت‌سنجی است. یعنی بکاویم که اولویت نخست برای حوزه‌های علمیه کدام‌یک از این دو شأن است. آیا حوزه علمیه باید از میان طلاب و فضلا هنرمند تربیت کند یا باید همت خود را مصروف تولید فکر و مبنا و معارف دینی در این ساحت نماید؟

داستان و داستان‌نویسی به شیوه مدرن آن اساس یک پدیده غربی است. نسبت دین، حوزه و داستان در این معنی را چطور می‌شود تفسیر کرد؟
 باید به این توجه کرد که فهم موضوع «ادبیات داستانی» به عنوان قالب نوین است. ادبیات داستانی در تاریخچه کشور ما هنری وارداتی و ترجمه‌ای بوده است. تاریخچه آن را اگر دنبال کنیم اولین مترجمین و نویسندگان و گرایش های فکری و فرهنگی آن‌ها کاملا معلوم است. این‌ها کسانی بوده‌اند که تنها کارشان ترجمه و داستان‌نویسی هم نبوده است؛ بلکه در ساحت سیاست و فرهنگ ایده داشته‌اند. نگاه انتقادی به جامعه و سیاست و فرهنگ دوره مشروطه داشته‌اند. یعنی تولید ادبیات داستانی نوین و آورندگان و نویسندگان نسل اول آن انگشت اتهامشان از یک سو به دین و ظهور و بروز آن بوده است. بنابراین می‌توان گفت ادبیات داستانی نوین در کشور ما سکولار به دنیا آمده است. به تعبیر دیگر ادبیات داستانی نوین از همان آغاز شکل‌گیری در ایران نسبت به دین و مظاهر آن بی‌موضع نبوده، بلکه نسبت به آن نگاه منفی داشته است. دلایل این موضع‌مندی به لحاظ تاریخی و واکاوی عقلی و فلسفی کاملا قابل‌بحث و تفصیل است. این موضوعی است که در سال‌های بعد و بلکه تا زمان کنونی نیز محل پرسش بوده است که آیا این استبعادی که «رمان نویسی» در کشور ما خاصه تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با مفاهیم و ارزش‌های دینی داشته است، علتش به امری ذاتی و ماهوی در داستان‌نویسی و رمان‌نویسی جدید بازمی‌گردد یا خیر. این به واسطه عوارضی است که ارتباطی با ماهیت داستان‌نویسی نوین ندارد. پس در تحلیل نسبت تاریخی «ادبیات داستانی نوین» با «دین» و «ادبیات داستانی نوین» با «حوزه‌های علمیه» این دو نکته باید موردتوجه قرار گیرد: نخست، زمینه‌هایی که بُعد تاریخی را تا پیش از انقلاب اسلامی میان این دو برقرار کردند و دیگر، علل فراتاریخی که مربوط به مبانی و زیر ساخت‌ها و ماهیت ادبیات داستانی نوین است. تحلیل و تفکیک این‌ها در نیل به نتیجه بسیار با اهمیت است. چه‌بسا در برخی مقاطع تاریخی، زمینه‌های تاریخی که ریشه‌ای در شناخت ماهیت ادبیات داستانی نوین ندارند راه را بر تقریب می‌بندد و موجب استبعاد بیشتر می‌شوند. همچنین تلاش‌هایی که برای تقریب از مجرای تدقیق نظری صورت می‌گیرد؛ ولی ناظر و همسو با واقعیت‌های اجتماعی نیست. یعنی گاه فضا دچار عمل‌زدگی می‌شود و گاه دچار تئوری‌زدگی.

بعضی جامعه‌شناسان معتقدند جامعه روحانیت از زمانی که تصمیم به مکتوب کردن احادیث و سیره پیامبر و امامان گرفته‌اند، به حوزه داستان‌نویسی نیز وارد شده‌اند. این مسئله را چطور ارزیابی می‌کنید؟ تاثیر انقلاب اسلامی را در طرح مسئله حوزه برای ورود به حیطه داستان‌نویسی چه بوده است؟
ما باید به تاریخچه روایت در فضای فرهنگی ایران و خاصه جایگاه روایت در معنای عام آن در حوزه‌های علمیه توجه کنیم. در نگاهی اجمالی به نظر می‌رسد این جایگاه خاصه در ادبیات شفاهی دینی بسیار پررنگ و سازنده بوده است. عالمان دینی در طول صدها سال راویان سیره و زندگی اولیا و ائمه معصومین و انبیای الهی بوده‌اند. روایت در اشکال کهن آن همواره در حوزه‌های علمیه وجود داشته و ابزاری برای بیان واقعیت‌های تاریخی، صورت‌بندی تمثیلی معارف الهی و برانگیختن شور ایمان محسوب می‌شده است؛ اما به نظر می‌رسد باید وقوع انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ را برهه‌ای حساس، تعیین‌کننده و تاریخ‌ساز در نسبت‌بندی جدید میان حوزه‌های علمیه و ساحات جدید هنر، خاصه ادبیات داستانی به حساب آورد. حوزه‌های علمیه تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با وجود ورود و معرفی ادبیات داستانی مدرن غرب به جامعه ایرانی هنوز درباره ادبیات داستانی مسئله‌مند نشده بود. مرادم از مسئله‌مند شدن، دغدغه‌مندشدن است. طبعا جریان چپ و لیبرال در فضای ادبیات داستانی پیش از انقلاب اسلامی مستقیما و مصرحا بر علیه دین و مظاهر آن قیام کرده بودند و از این جهت جامعه متدین را با چالش مواجه ساخته بودند. اما مسئله‌مندشدن حوزه‌های علمیه به ادبیات داستانی، یعنی ورود منتقدانه، تاسیس‌گر، عالمانه و پویا نتیجه پیروزی انقلاب اسلامی است. این بحث دامنه‌دار و بسیار مهمی است که نمی‌توان حتی کرانه‌های آن را در این مجال اندک گشود. به همین بسنده می‌کنم که در پی انقلاب اسلامی هم حوزه‌های علمیه در جایگاه تامین تئوری حاکمیت اسلامی به نحو جدی قرار گرفتند و هم با بازشدن فضا برای تولید آثار هنری و داستانی برای ارزش‌های انقلاب اسلامی نگاه‌ها به حوزه‌های علمیه متوجه شد. اینکه حوزه‌های علمیه در چه مراتبی، چگونه، در توجه به چه موضوعاتی و در چه مقاطع زمانی درباره ادبیات داستانی متعهد مسئله‌مند شده است، خود موضوعی است که بحث مشبع خاص خود را می‌خواهد. در اصل مسئله‌مندی حوزه‌های علمیه فی‌الجمله تردیدی وجود ندارد. اما اینکه این مسئله‌مندی که خود مقدمه ای برای ورود و برنامه‌ریزی در این زمینه است، با چه آسیب‌ها و نواقصی مواجه بوده، حرف‌های زیادی می‌توان زد.

حوزه علمیه تا کنون چه دغدغه‌هایی را در حوزه ادبیات داستانی پی گرفته است؟ میزان موفقیت یا شکست این رویکردها را چطور می‌توان بررسی کرد؟
شدت، میزان و جهت مسئله‌مندی حوزه‌های علمیه به مقوله ادبیات داستانی متاثر از متغیرهای متفاوتی بوده است. چراکه ظهور مسئله برای حوزه علمیه در درجه اول به جایگاه حوزه‌های علمیه و شناخت حوزه‌های علمیه از خود در دوره جدید بستگی خواهد داشت. طبعا حوزه‌های علمیه بر اساس تعریف و انتظاری که از خود دارد و تعریف و انتظاری که از جامعه دارد، دغدغه‌ای پیدا می‌کند و سطح این دغدغه‌مندی را نیز تعیین می‌کند. به تعبیری اهمیت و اولویت مسئله لزوما به معنای مسئله‌شدگی آن برای مجموعه‌ای مانند حوزه‌های علمیه نیست. در دوره جدید چهل‌ساله حوزه‌های علمیه باید به تعریف مسئولیت جدیدی از خود نایل می‌شد و سپس نسبت به اهم وظایف خودش دغدغه‌مند می‌شد. باید توجه داشته باشیم که در اینجا لازم است بحث حوزه‌های علمیه را به عنوان یک نهاد تبیین‌کننده و توسعه‌دهنده معارف دینی در نظر بگیریم. به تعبیری، حرکتی که باید صورت گیرد از حوزه‌های علمیه به سمت داستان است و نه لزوما از سمت داستان به حوزه‌های علمیه. اینکه بالفرض، داستان‌نویسانی شخصیت محوری داستانشان را از میان روحانیون و علما انتخاب کرده اند یا موقعیت داستانی‌شان را حوزه‌های علمیه قرار داده‌اند، به معنای پیوند داستان با حوزه‌های علمیه نیست. اینکه حوزه‌های علمیه و اشخاص حاضر در آن موضوع ادبیات داستانی باشند وجه کم‌اهمیت کار است. بحث مهم آن است که ادبیات داستانی موضوع مضافی برای تولید معارف و اندیشه اسلامی باشد.

در سال‌های اخیر،‌ به‌ویژه در قم مدارس هنری متعددی برای آموزش برخی فنون ادبی از جمله داستان‌نویسی و نوشتن خلاق تاسیس شده است. کارکرد این موسسات را چگونه می‌بینید؟
نکته دیگری که در متن این موضوع بدان توجه کرد این است که آیا در نظام علمی حوزه های علمیه، توجه به ادبیات داستانی دیده شده است؟ حوزه‌های علمیه سالیانی است به مقوله‌ای چون سینما و فیلم توجه کرده‌اند و در همین راستا مجموعه‌های علمی تاسیس شده است که در حوزه تربیت هنرمند و طرح مباحث علمی کار می کنند. البته بررسی میزان توفیق این مجموعه ها محل بحث فعلی نیست. اما تا آنجا که بنده مطلع هستم، موضوع ادبیات داستانی با وجود تاسیس برخی مراکز و دفاتری که در قم فعالند، هنوز وارد نظام تولید معرفت در حوزه‌های علمیه نشده است. کارها و برنامه‌هایی در حوزه ادبیات داستانی وجود دارد که بسیاری از مجموعه ها بدان مشغولند از جمله تربیت نویسنده، جلسات نقد، برگزاری جشنواره‌های داستانی، سفارش آثار داستانی بلند و کوتاه، برگزاری دوره‌های آموزشی. این فعالیت‌ها کمابیش در حوزه‌های علمیه و مراکز وابسته به حوزه‌ها انجام می‌شود؛ اما جزو کارهای اختصاصی و برزمین‌مانده‌ای نیست که انحصارا حوزه‌های علمیه باید متکفل آن باشند. به نظر حقیر اگر قرار باشد حدود ورود حوزه‌های علمیه در مسئله ادبیات داستانی را بسنجیم باید نتایج آن را در مقالات علمی‌پژوهشی، درس‌های خارج فقه، جشنواره کتاب سال حوزه و تاسیس رشته‌هایی چون فقه الروایه ببینیم. این به همان موضوعی که پیش از این مطرح کردم، ارتباط دارد. یعنی نحوه و میزان و صحت و سقم حوزه‌های علمیه در مسئله‌مندی داستان، واکنش‌ها را رقم می زند. بنابراین نفس این واکنش‌ها نشان می‌دهند همچنان به نحو بایسته‌ای حوزه‌های علمیه ما درباره مقوله ادبیات داستانی که مادر و سرچشمه دیگر انواع روایی چون سینما است، مسئله‌مند نشده است.

می‌توانید تصویری اجمالی از مسئله‌مندی حوزه‌های علمیه به مقوله داستان ارائه دهید؟
این تصویر متاخر از مسئله‌مندی انقلاب اسلامی درباره مقوله هنر رخ داد. زمانی که انقلاب اسلامی پیروز شد به‌واقع ما نه جریان داستان‌نویسی بزرگسال اسلامی داشتیم و نه جریان نقد ادبی و تولید نظریه. در مقابل جریان‌های معارض ریشه‌دار و سکولاری وجود داشتند که می‌شود گفت همه شئون ادبیات داستانی به دست آن‌ها بود. از آموزش و تولید و نقد گرفته تا تبلیغ و دانشگاه و مجلات و جشنواره‌ها و ترجمه و اقتباس. راهبردهای مختلفی در طول سالیان در ادبیات داستانی معاصر از سوی جبهه متعهد به ارزش‌ها و آرمان‌ها دنبال شده است. تصور ابتدایی این بود که می‌توان با وام‌گیری از نویسندگانی که هم‌سوی با انقلاب شناخته می شوند، گرچه انقلابی محسوب نشوند، هنر متعهد به انقلاب اسلامی را ایجاد کرد. این تجربه چندان موفق نبود و در بهترین فرض، صورتی از ادبیات سفارشی را ایجاد کرد. در راهبردی دیگر، این تلقی ایجاد شد که می‌توان در حوزه آموزش هنر نویسندگی به همین طیف غیرانقلابی اعتماد کرد. این مقارن با این تصور بود که برای نیل به داستان دینی باید رکن نویسنده را تقویت کرد. در نتیجه پای ادبیات داستانی به حوزه‌های علمیه باز شد. آن هم در ساحت تربیت و آموزش نویسنده. برخی چهره‌های شناخته‌شده از همان طیف غیرانقلابی کار آموزش داستان‌نویسی را در حوزه علمیه شروع کردند. این تصور وجود داشت که فضلای حوزه‌های علمیه به ماده مجهز هستند. این‌ها با روایات و معارف اسلامی مأنوس و به آن‌ها مومن هستند، تجربیات دینی قابل‌ملاحظه‌ای دارند، تنها مانع این طیف آشنایی، نبودن آن‌ها با قالب جدید وارداتی داستان است. بنابراین تربیت هنرمند متعهد از این مسیر سهل‌تر از روشی است که بر اساس آن افراد غیرطلبه برای داستان‌نویسی آموزش داده شوند. زیرا طیف اخیر به فرض انقلابی بودن، اشرافی بر دقایق معارف دینی نداشتند.

این تلاش‌ها نهایتا به چه دستاوردی انجامید؟
نتیجه سرمایه‌گذاری قابل‌توجه در حوزه‌های علمیه در هنر داستان‌نویسی به کجا انجامیده است؟ آنچه به نحو اجمالی می‌توان بیان کرد این بود که نتایج آن‌گونه که پیش‌بینی می‌شد، درخشان و در خدمت انقلاب اسلامی نبود. این به معنای به هدف نرسیدن نیست. چهره‌های انقلابی و موفقی هم از میان طلاب و فضلا برخاستند که همان آرمان دینی اولیه را دنبال کردند‌‌‌. اما در مجموع، برخی آسیب‌ها و انحراف‌ها از آنچه پیش‌بینی می‌شد سهمگین‌تر و غیرقابل باورتر بود.

فکر می‌کنید به وجود چنین برنامه ریزی و سرمایه‌گذاری بزرگی، چرا چنین آسیب‌هایی به پیکره این تلاش‌ها وارد شد؟
واکاوی دلایل این امر خود نیازمند پژوهشی است که اولی‌ترین نهاد برای انجام آن خود حوزه‌های علمیه است. اما یکی از دلایلی که به نظر حقیر بسیار با اهمیت است، نگاه آلی صرف به داستان به عنوان ساختاری بدون جهت است. وقتی از ادبیات داستانی سخن می‌گوییم با ارکان متعدد و ارتباطات پیچیده‌ای مواجه هستیم که لایه‌های متعددی دارند. این رودخانه مهیبی است که ممکن است ظاهر آن هر بیننده‌ای را به شناگری در آن ترغیب کند؛ اما عمق آن می‌تواند برخی شناگران ماهر را نیز از مسیر منحرف سازد. به نظر می‌رسد در برخی تجربه‌های متعدد در طول چهل سال گذشته حوزه علمیه نتوانسته است مرز مشخص خود، یعنی مبانی متقن دینی برگرفته از مبانی وحیانی توحیدی را با ارکان جریان ادبیات داستانی شبه روشنفکری داخلی و جریان غالب در ادبیات داستانی اومانیستی غربی حفظ کند. به تعبیر مقام معظم رهبری عرصه فرهنگ در حال تجربه یک جنگ واقعی است. جنگی که هم در آن نفوذ رخ می‌دهد هم اسارت. اما تفاوتش این است که این اسارت موجب مباهات و افتخار نیست. بلکه به معنای به خدمت درآمدن مبانی غیردینی و غیراخلاقی جریان شبه‌روشنفکری است. در مقام کسی که بیش از دو دهه در فضای ادبیات داستانی کشور حضور دارم معتقدم خطر برخی طلاب داستان‌نویسی که دچار دگراندیشی شده‌اند یا تفکرات التقاطی دارند از نویسندگان شبه‌روشنفکر کمتر نیست. چراکه طیف شبه روشنفکر غرب‌گرای بی‌اطلاع از مبانی دینی، به لحاظ مبنایی با اسلام عزیز مخالفت می‌ورزند و احکام آن را زیر سوال می‌برند. در حالی که برخی نویسندگان طلبه خواسته یا ناخواسته، عالمانه یا جاهلانه، از دین و روایات اهل بیت و انتساب به حوزه‌های علمیه برای نوشتن داستان‌های هنجارشکن مایه می‌گذارند. کسانی که دستی در نقد ادبی داشته باشند می‌دانند حل شبهاتی که این گروه با تمسک به برخی دانسته‌ها و بدفهمی‌های خود در فضای ادبی رواج می‌دهند به‌مراتب از شبهات چهره‌های سکولار جریان روشنفکر دشوارتر است.

چه اقداماتی را برای اصلاح این مسائل موثر می‌دانید؟
انچه باید بدان اندیشید، یک پوست‌اندازی و بازنگری جدی، عالمانه، صریح، عمیق و انقلابی در بحث داستان‌نویسی طلاب است. باید بار دیگر حوزه‌های علمیه با نقد عالمانه عملکرد خود درباره حوزه ادبیات داستانی مسئله‌مند شوند. این افقی دور از ذهن نیست. چراکه معتقدم خطاها و روشنفکرنمایی‌ها از برخی طلاب داستان‌نویس در سایه غفلت و ناآگاهی علما و فضلای دغدغه‌مند صورت گرفته است. حوزه‌های علمیه در صورت توجه و اطلاع از آنچه در حال وقوع است، انقلابی‌تر و صریح‌تر از آن هستند که با چنین روندی غیرانقلابی و غیردینی کنار بیایند.

نمی‌توان سخن تاریخ‌نگاران را بر زبان امیرالمومنین گذاشت

کتاب حیدر نوشته آزاده اسکندری با موضوع زندگی امیرالمومنین علیه السلام که در کمتر از یک سال به چاپ چهاردهم رسیده است در گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه با حضور دکتر محمدرضا سنگری، ‌دکتر سعید طاووسی مسرور، احمد شاکری و مهدی کاموس به نقد و بررسی گذاشته شد.

نمی‌توان سخن تاریخ‌نگاران را بر زبان امیرالمومنین گذاشت

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، دکتر محمد رضا سنگری مدیره گروه ادبیات اندیشه در آغاز این نشست علمی گفت: کتاب حیدر بیانی خاص است که تا کنون در حوزه معرفت مولی اتفاق نیفتاده است. همه چیز در این کتاب از زبان خود مولی است و در این جلسه به این موضوع خواهیم پرداخت که تا چه میزان می‌توانیم گزارش تاریخی را از زبان امیرالمومنین بیان کنیم. یا چیزی را بر زبان آن امام همام بگذاریم که ممکن است زبان قال باشد.

وی افزود: نویسنده‌ای که می‌خواهد درباره معصومین بنویسد، لازم است مشاور تاریخی داشته باشد. خانم آزاده اسکندری نویسنده‌ای جوان هستند. انتظار نمی‌رود تسلط کافی بر منابع داشته باشند، بنابراین حتما لازم بود از کسانی استفاده کنند که در مطالعات تاریخی مسلط هستند؛ یا ایشان دست کم تجربه‌های روشن و درخشان داستان نویسی درباره امیرالمومنین علیه‌السلام را می‌دیدند. سئوال این است که آیا ما می‌توانیم سخن تاریخ‌نگاران را بر زبان امیرالمومنین بگذاریم؟
مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: تاریخ عاشورا مردمی‌ترین تواریخ است و مردم در مجالس، روضه‌های فراوانی را می‌شنوند که بعضا زبان حال است. اما با گذشت زمان بعضی از زبان حال‌ها زبان قال انگاشته شده است. مخاطبان واقعا تصور کرده‌اند که امام حسین علیه‌السلام چنین سخنی را گفته است. اگر اثری زبان قال باشد، اساسا همانند این کتاب خواهد بود، که از آغاز وقتی این کتاب را می‌خوانید، نویسنده می‌گوید اینها سخنان علی علیه‌السلام است.

وی ادامه داد: مخاطبان این کتاب را به دست می‌گیرند و گمان می‌کنند این کتاب مستند است. چون نویسنده از آغاز ادعا کرده که اینها سخنان علی‌علیه السلام است و اگر بعدها کسانی این سخنان را به نام علی علیه‌السلام طرح کنند چه اتفاقی خواهد افتاد، علی‌رغم نیت خیر باید مراقب این دست قضایا باشیم. متن کرانه مند نیست یعنی مشخص نیست تا کجای داستان را من، به عنوان داستان نویس می‌گویم و کجا مال حضرت علی علیه‌السلام یا یک منبع تاریخی است. خلط این دو برای مخاطب خطر بزرگی خواهد بود.

سنگری در ادامه گفت: نقد این کتاب فرصت مناسبی است که می‌تواند به بازنگری و بازنگاری آن منجر شود.

دکتر سعید طاوسی مسرور عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی کتاب حیدر را کتابی پر اشکال دانست که به جهت انتخاب من راوی و بیان کل اثر از زبان امام علی علیه‌السلام غیر قابل اصلاح است و ادامه چاپ آن توجیهی ندارد.

وی ادامه داد: انتخاب این قالب باعث تنزل مقام حضرت علی علیه‌السلام به عنوان امام معصوم به فردی معمولی شده است و گویی ایشان دارد خاطرات و یادداشت‌های روزانه خود را آن هم با گفتاری نازل و ضعیف بیان می‌کند. مولف آشنایی مناسبی با تاریخ اسلام و منابع تاریخی نداشته و علاوه بر استنادهای مکرر به منابع دست دوم، به برخی منابع ضعیف مانند: الهدایه الکبری و دلائل الامامه به برخی گزارش‌های ضعیف سایر منابع مانند: الخرائج والجرائح نیز استناد کرده در حالی که در پشت جلد ادعا شده که از ۱۲۰ کتاب متقن استفاده شده است.

طاووسی گفت: علاوه بر این‌ها اشکالاتی در متن از نظر صحت اطلاعات تاریخی وجود دارد. مثلا واقعه مباهله در سال هفتم ذکر شده، در حالی که سال هشتم یا نهم بوده است. از دیگر اشکالات کتاب این است که حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در سطحی متفاوت و پایین‌تر از امام علی علیه‌السلام تصویر شده است. همچنین با اینکه کتاب از هجرت آغاز شده است، اما به جنگ بدر به عنوان یکی از مهم ترین مقاطع حیات امام علی علیه‌السلام در سال دوم نپرداخته است.
وی تصریح کرد: متاسفانه در متن صحنه‌هایی خشن از جنگ‌های امام علی علیه‌السلام و سربریدن تصویر شده که در فرض صحت تاریخی گزارش‌ها، باید در بیان آن‌ها شرایط عصری و مصری را در نظر گرفت که به نظر بنده در این اثر رعایت نشده است.

در ادامه جلسه دکتر مهدی کاموس رمان حیدر، را رمان عامه‌پسند دینی دانست و افزود: حیدر، به سال‌های ازدواج امیرالمؤمنین(ع) و حضرت زهرا(س) تا سال‌های شهادت حضرت زهرا می‌پردازد. در این رمان ارادت به امیرالمؤمنین و اهل‌بیت علیهم‌السلام موج می‌زند اما معرفت نسبت به آنان کم است.

وی در ادامه افزود: رمان حیدر از سه حوزه قابل بحث و بررسی است:
اول اینکه در حوزه منابع و منبع نویسی، این اثر مشکلات فراوانی وجود دارد؛ به‌خصوص در مواردی که به نظر می‌رسد منابع دست اول دیده نشده است.

بحث دیگر روایت اثر است. در این روایت از آنجا که شخصیت اصلی و راوی خود حضرت علی(ع) است، زبان راوی از نظر گفتاری و گفتمانی تناسبی با شخصیت راوی که امیرالمؤمنین(ع) است ندارد و جاذبه و دافعه امام متقیان در این روایت جایی ندارد. از سوی دیگر زاویه دید اول شخص و من راوی در جاهای مختلفی نقض می‌شود و وحدت لازم را نداشته و از زاویه دید تخطی می‌شود.
مهدی کاموس تصریح کرد: نکته دیگر این است در شخصیت‌پردازی رمان عامه پسند حیدر می‌بینیم که شخصیت امیرالمؤمنین(ع) تناسبی با شخصیت حقیقی و حتی تاریخی خود ندارد. به این معنا که در چهار حوزه به حد کافی به شخصیت امیرالمؤمنین در این رمان عامه پسند پرداخته نشده است: بحث علم امام، عصمت امام، قداست امام و ادب امام.

وی افزود: در پایان خواندن این رمان انگاره و تصویری که از شخصیت علی(ع) ساخته می‌شود با آنچه که حضرت در مورد خودشان فرموده‌اند و معصومین درمورد امیرالمؤمنین‌(ع) فرموده‌اند، سازگاری و تناسب کافی را ندارد.

کاموس گفت: مسئله دیگر این است که انگار در رمان عامه پسند حیدر، وقایع تاریخی را از زبان امیرالمؤمنین می‌خوانیم و نکته در این است که شأن و شخصیت راوی را در حد یک وقایع نگار پایین آورده باشیم. در واقع در این رمان روایت تاریخ نویسان و مورخان را از زبان امیرالمؤمنین می‌خوانیم نه اینکه تاریخ را از زبان امیرالمؤمنین بخوانیم. نکته مهم‌تر این است که عالم تشریع و تکوین در روایت این رمان با هم خلط می‌شود و منطق و خرد داستانی رعایت نمی‌شود. یعنی در مواردی راوی دارای علم لدنی است و جبرئیل و میکائیل را می‌بیند و صدای آنها را می‌شنود، و در مواردی کاملا نسبت به وقایع بی اطلاع است، که این باعث می‌شود قداست امیرالمؤمنین و امر قدسی در این رمان جای خود را از دست بدهد.

وی افزود: در این رمان نه تنها نگاه علی به علی و علی از زبان علی را نداریم، بلکه فاطمه و حسنین و رسول اعظم علیهم‌السلام را از زبان علی نمی‌بینیم بلکه اینها را از زبان مورخان شیعی و سنی می‌بینیم. وقتی زبان و گفتار امیرالمؤمنین را در حد مورخان فرو می کاهیم دچار نوعی تحویل گرایی در شخصیت‌پردازی  و رمان دینی می‌شویم.

مهدی کاموس گفت: در رمان دینی اصل بر پذیرفتن تفکر وحیانی و قداست است. اصل بر تجلی امر قدسی در شخصیت‌ها و وقایع است و آنچه که ما در رمان عامه پسند حیدر می‌بینیم با قداست، علم، عصمت و ادب امام نسبت به خودش و دیگران در تضاد است. مواردی از کتاب است که به علت ضعف قلم رمان به زبان دینی خودش وارد نمی‌شود؛ وقتی رمانی درباره شخصیت‌های دینی و قدیس می‌نویسیم، چند نکته باید رعایت شود: یکی به دست آوردن زبان مناسب روایت است. ما نمی‌توانیم رمان دینی یا رمان تاریخی دینی بنویسیم اما زبان شخصیت قدسی زبان کوچه بازار یا طنز باشد. چون با قداست شخصیت در تضاد قرار می‌گیرد. در این اثر ضعف قلم باعث شده که در مواردی زبان به جایگاه خودش وارد نشود.

وی در پایان سخنان خود خاطر نشان کرد: امیدواریم با توجه به استقبال از اثر، نویسنده و ناشر در چاپ‌های بعدی مواردی را که نسبت به ساحت قدسی ائمه کم‌معرفتی است، اصلاح و بازنویسی کنند.

حجت‌الاسلام مهدی جهان در ادامه جلسه با اشاره به لزوم بازنگری در منابع این کتاب، آنها را متشتت دانست و گفت: مشکلی که با این کتاب به عنوان پروژۀ هنری تحقیقی داریم این است که در منابع دقت لازم را نداشته است. روایت دینی خصوصیت خاص خود را دارد. روایت هنری و ادبی باید محاکات باشد. باید تبدیل روایت دینی اصلی به روایت خلاقانه صورت گیرد به گونه‌ای که روایت دوم با روایت اول تطابق گزاره‌ای داشته باشد.

وی افزود: چگونه می‌توان سندی تاریخی برای وقوع یک امر فردی که از امر تاریخی حکایت می‌کند را پیدا کرد؟ روایتی در این کتاب وجود دارد به اسم روایت باطل در مقابل روایت صادق. شرط اثر هنری آن است که روایت باطل نداشته باشد. اینجا یک من شخصی ساخته شده است که چون سند ندارد به بن بست می‌خورد.

در ادامه این نشست علمی احمد شاکری عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: برخی از حاضران بر حسن نیت مولف و ناشر در انتشار این کتاب تاکید کردند. قرائن نیز این را تایید می‌کند که این کتاب به نیت خدمت به امیرالمومنین(ع) و معرفی زندگی ایشان تنظیم شده است، اما این معیار در نقد یک اثر کافی نیست. چرا که آنچه اکنون ما بدان توجه داریم “فعل” نویسنده و ناشر و ارزیابی آن است.

وی افزود: به تعبیری عمل صالح، عملی است که به صورت توامان دارای حسن فعلی و فاعلی باشد. نیت خوب اگر به عمل مناسب نینجامد مصداق “انقیاد” خواهد بود. از همین جا لازم می‌دانم به عنوان سرفصل، توجه اهالی نظر در حوزه ادبیات، خاصه ادبیات روایی را به بررسی مقوله انقیاد ادبی در روایت از شخصیت‌های قدسی جلب کنم. نیت‌های خوبی وجود دارد که به خاطر عدم توجه به ضوابط و قواعد و الزامات روایی بعضا به نتایجی عکسِ آنچه مد‌‌نظر مولف بوده است، انجامیده است.

شاکری ادامه داد: نکته دیگری که به عنوان یک آسیب جدی در این بحث باید به‌آن توجه کرد، گسست میان تجربیات ادبی در فضای کنونی است، که این می‌تواند خسارت بار باشد. درباره این کتاب گفته می‌شود که ناشر و نویسنده قصد نوآوری داشته‌اند. باید توجه کرد که نوآوری الزاماتی دارد. امر نو باید مسبوق به آگاهی از تجربه گذشته باشد وگرنه نمی‌تواند مدعی نوآوری باشد؛ زمانی که از گذشته‌ی آنچه درباره آن ادعای نوآوری دارد، بی اطلاع است.

وی افزود: نویسندگان متعددی درباره اهل بیت علیهم‌السلام و پیامبر اکرم صلوات‌الله‌علیه داستان نوشته‌اند. این افراد نوعاً پس از طول مدت تجربه اندوزی وارد این عرصه شده‌اند و با احتیاط‌های متعدد و حفظ جوانب و استفاده از تکنیک‌های خاص دست به روایت این ذوات مقدس زده‌اند. نویسنده کتاب حیدر لازم بود از خود سئوال کند که در صورتی که استفاده از زاویه دید اول شخص معصوم ممکن بلکه لازم بود، چرا نویسنده‌ای چون آقای سرشار در ((آنک آن یتیم نظر کرده)) از زاویه دید ترکیبی استفاده کرد، تا از ساحت پیامبر اکرم فاصله گیرد؟ چرا ابراهیم حسن بیگی در ((قدیس)) از شخصیت یک مسیحی استفاده کرد و قطعاتی از نهج البلاغه را به عنوان گفته‌های امیرالمومنین در داستان خود وارد کرد؟ چرا مجید قیصری با انتخاب شخصیت خادم فرستاده روم در ((دربار بنی امیه)) از این زاویه دید به عاشورا نگاه کرد؟ تحلیل چیستی و چرایی این انتخاب‌ها نشان می‌دهد مسئله‌ای که در طی بیش از چهل سال ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با آن مواجه بوده است، فاصله‌گذاری با معصوم توسط نویسنده‌ای است که نمی‌تواند به افق بلند آن حضرات وارد شود و نمی‌تواند گفته یا فعلی را به آن ذوات نسبت دهد که تاریخی نیست. نویسنده کتاب فلسفه داستان داستان ادامه داد: اما به نظر می‌رسد کتاب حیدر پا را از این هم فراتر گذاشته است. یعنی در این کتاب مسئله این نیست که ما می‌توانیم به ساحت معصوم نزدیک شویم و آن را روایت کنیم، بلکه صورت موضوع به این نحو تغییر کرده است که اجازه می‌دهیم خود را جای معصوم بگذاریم و از زبان معصوم داستان او را تعریف کنیم!

احمد شاکری عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه با بیان اینکه در خلا جریان نقد ادبی متعهد، برخی آثار با حمایت جریان نشر و رسانه‌های جمعی بدون گذر از نگاه نقادانه تبلیغ می‌شوند و این برای آینده ادبیات داستانی کشور خطر آفرین است گفت: می‌توان از چند جهت درباره این کار سخن گفت. همانطور که در جلسه بیان شد استنادات تاریخی این کتاب محل اشکالات فراوان است. عدم اشراف بر تاریخ، عدم شناسایی و تفکیک منابع دست اول و دوم، و همچنین نقل از منابع ضعیف، در این اثر چشمگیر است. اما سئوال این است که نویسنده با چه توشه‌ای خود را جای امیرالمومنین(ع) گذاشته است و با کنار هم قرار دادن روایت‌ها و پر کردن خلاء میان آنها با ذهنیت و خیال خود از زبان آن حضرت زندگی ایشان را روایت کرده است؟ به نظر می‌رسد نتیجه کار کاملا این ذهنیت را توضیح می‌دهد.

وی افزود: شخصیت امیرالمومنین(ع) در این کتاب نه تنها باب علم نبی و امیرالمومنین و ستاره درخشان علم و عمل و عرفان و شجاعت و اوصاف دیگر نیست، بلکه تا سرحد یک انسان معمولی مومن روایت شده است. نویسنده محترم از ظن خود اموری را در رفتار، نیات، احساسات و افکار امیرالمومنین(ع) نسبت داده است که حتی دون شان عرفا و علمای دوره معاصر است.
شاکری گفت: مسئله پایانی که باید بدان اشاره شود که به نظرم مسئله اختصاصی این کار است نشاندن امام علی علیه‌السلام در مقام راوی است. امام علی(ع) در این روایت یک راوی (شاهد) منفعل است که گویا در حال نوشتن گزارش‌های روزانه است. شانی که نویسنده برای امام علیه‌السلام طراحی کرده است، قطعا ناتاریخی و جعلی است. به این نکته توجه نشده است که زمانی که امام در مقام راوی می‌نشیند، در عمل روایتگری‌اش هم امام خواهد بود. این شان جعلی که هیچ ریشه‌ای در تاریخ ندارد کاملا ساخته و پرداخته نویسنده بوده و نویسنده محترم به لوازم آن اگاه نبوده است.

وی خاطرنشان کرد: نمی‌توان روایت را به امام سپرد و معرفت بلند امام را نادیده گرفت. امام نمی‌تواند راوی باشد اما علم امام در روایتش دیده نشود، امام که درنقطه اعلای سخنوری است نمی‌تواند راوی باشد، اما نثر و لحن و نحوه روایت از زبان اول شخص در کتاب حیدر واجد اشکالات متعدد ادبی و روایی باشد. امام باید با شان امامت و با آن عظمت سخن بگوید؛ در غیر این صورت، تصویری که از امیرالمومنین(ع) در ذهن مخاطب شکل می‌گیرد، تصویری مخدوش است که جبران آن بسیار دشوار و بعضاً غیر قابل امکان است.

احمد شاکری ادامه داد: در پایان ذکر این نکته را لازم می‌دانم که سودای نوآوری در حوزه ادبیات داستانی باید با تحقیق و علم همراه باشد. این وظیفه مجامع علمی و دانشگاهی را در کمک به نویسندگان آثار معصومین سنگین‌تر خواهد کرد.

آقای محمد حقی مدیر انتشارات کتابستان معرفت ضمن تشکر از نقدهای اظهار شده گفت و به عنوان آخرین سخنران این نشست گفت: سئوالی که مطرح است اینکه معیار در ترجمه کلام امیرالمومنین علیه‌السلام یا دیگر معصومان چیست. ترجمه‌های متعددی از نهج‌البلاغه صورت گرفته است. از مرحوم شهیدی تا ترجمه مرحوم دشتی که به لحاظ زبان قابل مقایسه با یکدیگر نیستند. برخی سجع کلام را رعایت می‌کنند، برخی مقید به این امر نیستند. همچنین معرکه الاراءی در ترجمه قرآن کریم نیز وجود دارد. استاندارد وفاداری به کلام در بحث ترجمه چیست؟ آیا استانداردی وجود دارد؟ در چه حدی مجاز به روان‌نویسی و به روز‌رسانی ترجمه هستیم؟

وی افزود: همچنین یکی از علل تعدد روایات نقل به مضمون است. یعنی راوی کلامی را از محضر امام علیه‌السلام شنیده است و ممکن است کم یا زیاد شده باشد به لحاظ عدم حفظ. نقل به مضمون وجود دارد در نقل روایات. یعنی اینگونه نبوده که لزوماً عین کلام معصوم توسط راویان نقل شده باشد و کم و زیاد شده است و اتفاقا در روایات داریم که این کار را معفو دانسته‌اند. حال چرا اینقدر در ترجمه و روان نویسی و اندکی فضاسازی و تخیل برمی آشوبیم؟؟

حقی افزود: نکته دیگر اینکه کلیشه‌ای را به نام عدم استفاده از اول شخص راوی در داستان‌نویسی درست کرده‌ایم که درست نیست. اسامی که آقای شاکری گفتند از نویسندگان و اینکه از اول شخص معصوم استفاده نکرده‌اند این حرف قطعی نیست. این تازه آغاز کلام و گفت‌وگو است. چه کسی گفته نمی‌شود از اول شخص معصوم روایت کرد؟ چرا رفتار و عمل نویسندگان را به عنوان وحی منزل در نظر می‌گیرید؟ در شعر و در خطابه به عنوان دو صنعت ادبی بسیاری از اول شخص استفاده کرده‌اند و تاکنون هیچ بزرگ و مرجع تقلیدی هم اعتراض نکرده است که چرا از این زاویه دید استفاده کرده‌اید و اتفاقا در این اشعار هم تنوع بالایی ست از شعر فاخر عمان سامانی بگیرید تا اشعاری که به زبان محاوره از زبان اول شخص گفته می‌شود.
مدیر انتشارات کتابستان معرفت ادامه داد: اتفاقا این تسامحی که در شعر اتفاق افتاده منجر به بالندگی شده است و به گمان من با این سخت‌گیری‌ها در حیطه داستان، نوعی انسداد ادبی پیش خواهد آمد. به نظر من اینکه در داستان بگوییم اول شخص معصوم  استفاده نشود مفهوم نیست.
وی خاطرنشان کرد: درباره استفاده از منابع ضعیف هم که پی نوشت‌ها مراجعه شود می‌بینید که آن منابع را بعنوان منبع سوم و چهارم یک حرف آورده‌ایم و احتیاطا از باب تعدد منابع آورده شده و اصل منبع کتاب دیگری بوده است.
حقی در پایان گفت: ما در نشر کتابستان داریم فضاهای جدید را تجربه می‌کنیم که یا سابقه ندارد یا کم سابقه است. این را مبارک می‌دانم که بزرگانی درباره اثری که به نظرم باید تکرار شود اظهار نظر کنند. ما همین الان کار دیگری در زمینه عاشورا داریم که آن هم همینطور است. پژوهشگری با زبان محاوره سیدالشهدا تاریخ را روایت کرده است و معتقدم باید گونه‌ای داشته باشیم که پژوهش باشد اما با افکت داستانی…

مسئولان ادبی جای انجام وظیفه جشنواره برگزار می‌کنند

کارشناسان ادبیات انقلاب معتقدند که در زمینه شعر آثار فراوان اما در عرصه رمان حتی یک اثر درخشان نداریم و مدیران بزرگترین مجموعه‌های سیاستگذار ادبی، درگیر برگزاری جشنواره و خرده‌کاری‌های آن هستند، در حالی که ادبیات با جشنواره‌های رنگارنگ رشد نمی‌کند.

سیاستگذارن ادبیات درگیر خرده‌کاری‌های جشنواره‌ای هستند/ مدیر شجاع کم داریم

به گزارش خبرنگار ایکنا، ایام دهه فجر و سالروز پیروزی انقلاب اسلامی فرصت خوبی برای بررسی وضعیت ادبیات داستانی انقلاب است. اینکه ۴۲ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی درونمایه داستان‌های معاصر چه اندازه به فضای انقلاب نزدیک‌تر است و توانسته ارزش‌های آن را به نسل‌های امروز منتقل کند. برای رسیدن به پاسخ این پرسش‌ها با احمد شاکری و مجتبی رحماندوست از نویسندگان و پژوهشگران عرصه ادبیات انقلاب به گفت‌وگو نشسته‌ایم. 

رمان درخشان انقلابی نداریم

مجتبی رحماندوست در این نشست درباره ادبیات داستانی انقلاب گفت: هر حرکت اجتماعی ممکن است پس از چند دهه خاموش و راکد شود یا وسیله‌ای برای موج‌آفرینی باشد. مهم این است که اندیشه این حرکت اجتماعی به نسل‌های بعدتر انتقال یابد و این اندیشه در آن جامعه جا افتاده و مورد قبول آن باشد که برای این امر دو عنصر مهم محتوا و قالب مورد نیاز است. این قالب می‌تواند اعم از شعر، داستان، فیلم، هنر‌های تجسمی و … باشد، زیرا با مستقیم‌گویی هیچ اندیشه‌ای انتقال نمی‌یابد و در عمق وجودی آن جامعه نمی‌نشیند.    وی افزود: تعدادی از نویسندگان قبل از انقلاب که از چهره‌های شناخته‌شده‌ای هم بودند مانند ناصر ایرانی، نادر ابراهیمی، محمود گلابدره‌ای، سیروس طاهباز و … در زمینه ادبیات انقلاب قلم زدند، اما اگر بخواهم نام نویسنده‌ای را ببرم که اثرش خوش درخشید و مورد توجه قرار گرفت، باید از میان نویسندگان جوان بعد از انقلاب نام برد. این هم بی‌دلیل نبود و معجزه‌ای رخ نداد، زیرا نوشتن از انقلاب نیازمند درونمایه‌ای بود که نویسندگان انقلابی داشتند و تجربه‌های شخصی آن‌ها در انقلاب بسیار نقش‌آفرین بود. رحماندوست ادامه داد: ۱۰ – ۲۰ سال مسئول دفاتر رمان بودم و اگر از من بپرسید آیا حوزه رمان انقلاب و دفاع مقدس گونه ادبی درخشانی است؟ می‌گویم نه. یا ۱۰-۱۵ عنوان رمان انقلاب و دفاع مقدس که اثر راضی‌کننده‌ای باشد، سراغ ندارم. اما داستان کوتاه بسیار وجود دارد و عرصه شعر در اوج است و خوش درخشیده است. 

سیاستگذارن ادبیات درگیر خرده‌کاری‌های جشنواره‌ای هستند/ مدیر شجاع کم داریم

 این نویسنده در ادامه بیان کرد: در ادبیات انقلاب قالبی به نام تاریخ شفاهی به وجود آمد که در ابتدا با آن مقابله بسیاری شد تا به عنوان یک گونه ادبی نپذیرند. اما چنان خود را در آغوش اهل هنر و ادب و مخاطبان جا کرد که اکنون در تاریخ ایران قبل و بعد از انقلاب، هیچ اثری به اندازه تاریخ شفاهی رشد نداشته است. با این حال نمی‌توان آن را مانع سایر گونه‌ها دانست، زیرا خلق رمان بسیار سخت است.    وی تصریح کرد: در حال حاضر رمان نوین ایران، تاریخ شفاهی است. هر چند جایگاه رمان کلاسیک را نفی نمی‌کنم. اما تاریخ شفاهی در کشورمان شاهکار کرده و اغلب هم مورد استقبال جوانان قرار گرفته است. 

قله‌های ادبیات انقلاب ترجمه نشده‌اند

رحماندوست در ادامه تصریح کرد: رمان، داستان، تاریخ شفاهی و سایر گونه‌های ادبی باید مقوم‌های انقلاب را چنان تقویت کنند و واقعیت‌های آن را نشان دهند تا آنچه دشمن نسبت به آن‌ها به ویژه در نسل جوان شک و تردید ایجاد می‌کند، نلرزند و دچار شک و تردید نشوند که به اعتقادم کتاب‌ها هنوز به این درجه نرسیدند تا ضد ضربه این حملات باشند.    وی درباره ضعف ترجمه آثار ادبیات داستانی انقلاب نیز گفت: از قبل از انقلاب ترجمه کتاب از فارسی به زبان‌های دیگر نداشتیم، آنچه بود ترجمه به فارسی بود و این موج پس از پیروزی انقلاب اسلامی با گستردگی بیشتری همراه شد. تعداد سال‌هایی که ترجمه از فارسی به زبان‌های دیگر آغاز شده، نسبت به سال‌های انقلاب بسیار کم است و از میان مجموعه کتاب‌هایی که ترجمه شده، قله ادبیات انقلاب ترجمه نشده و کتاب‌های درجه پایین‌تری ترجمه شده‌اند. این آثار ترجمه شده هم نتوانسته‌اند باعث انتقال اندیشه، آگاهی و … در مخاطبان خارجی بشوند؛ بنابراین زود است بگوییم چرا در حوزه ترجمه اتفاق خاصی نیفتاده است. زیرا بسیاری از کشور‌ها با دیدن اسم ایران و انقلاب در یک اثر حاضر نیستند آن را ترجمه کنند؛ بنابراین این مسئله قدری زمان‌بر است و سازمان‌ها و نهاد‌هایی هم باید باشند که به صورت متمرکز به ترجمه بپردازند و از اولویت‌دارترین آثار آغاز کنند.    

قضاوت روشمند داشته باشیم

در ادامه این نشست احمد شاکری در پاسخ به اینکه آیا با گذشت بیش از چهار دهه از پیروزی انقلاب، شاهد درونمایه‌های انقلابی در آثار معاصر ادبیات داستانی هستیم، گفت: این پرسش به‌حق در طول این سال‌ها مطرح بوده و خواهد بود. به ویژه در ایام دهه فجر و مناسبت‌هایی که ذهن جامعه را به این سمت سوق می‌دهد که درباره اهداف، کارکرد، ارکان و چیستی انقلاب پرسش‌هایی مطرح شود، طبعاً این پرسش در ساحت‌های گوناگون تکرار خواهد شد. اما نکته مهم این است که پرسش‌ها را از حالت مقطعی و مناسبتی به دائمی و مستمر حرکت دهیم، زیرا این مسئله باید مطالبه دائمی ما از انقلاب باشد. در غیر این صورت امواجی از مطالبه‌ها در مناسبت‌هایی شکل می‌گیرد و فضایی رسانه‌ای را تحت تأثیر قرار می‌دهد، اما در باقی ایام جدی نیست. مطالبه‌ای هم که به صورت مستمر پیگیری نشود، به فراموشی سپرده خواهد شد. وی افزود: باید تلاش کنیم این پرسش را در فضای علمی مطرح کنیم. سؤال در مورد چیستی و کارکرد ادبیات، سؤالی نیست که بتوان به راحتی به آن پاسخ داد. بیش از چهار دهه  از انقلاب می‌گذرد و هزاران عنوان کتاب در قالب‌های گوناگون تولید شده است. بنابراین پژوهش عمیق جانانه جمعی می‌خواهد تا بتوانیم قضاوت کنیم. اگر ما در این راستا روشمند عمل نکنیم و از اهل نظر سؤال نکنیم، دچار افراط یا تفریط خواهیم شد و هر دو برای ادبیات انقلاب مضر است. به این معنی که یا ادبیات انقلاب به گونه‌ای تصویر می‌شود که قله‌های ادبی بسیاری را فتح کردیم و راه رو به اتمام است که این طور نیست. یا نسبت به ادبیات انقلاب جفا خواهد شد که با عباراتی مانند هیچ کاری انجام نشده، مواجه خواهیم بود که این هم غلط است.    

سیاستگذارن ادبیات درگیر خرده‌کاری‌های جشنواره‌ای هستند/ مدیر شجاع کم داریم

 این منتقد در ادامه بیان کرد: وقتی از ادبیات انقلاب یاد می‌کنیم، این حوزه بسیار وسیع است و لازم است تفکیک شود. گاهی داستان‌های انقلاب سال ۵۷ و اتفاقاتی که قبل از آن  رخ داده و به پیروزی انقلاب منجر شده، مورد نظر است. گاهی هم مراد ادبیات دوره و زمانه انقلاب است، یعنی هر آنچه پس از پیروزی انقلاب تولید شده است. گاهی هم این ترکیب وصفی است؛ بنابراین ادبیات انقلاب در تلقی نخست، ژانر کوچکی است که آثار زیادی هم درباره آن تولید نشده است. تعبیر دوم ادبیات انقلاب ژانر وسیعی است که هر آنچه در طول چهل سال پس از پیروزی انقلاب تولید شده را در بر می‌گیرد. در اصطلاح سوم نیز ادبیات انقلاب یک مکتب است. بنابراین ادبیاتی مدنظر ماست که بر اساس مبانی، ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب تولید شده است. انقلاب تمام نشده استوی در ادامه ادبیات انقلاب را یک جریان زایا، پویا و زنده خواند و گفت: اگر بگوییم انقلاب ما در سال ۵۷ پیروز شد، این تلقی ناقصی است، زیرا این پیروزی نسبی است و هدف غایی انقلاب اسلامی این نبوده که صرفاً یک رژیمی برود و حکومت دیگری جای آن را بگیرد. ما در مقوله شعار‌هایی که انقلاب اسلامی داشت، هنوز در حال انقلابیم و این تصور باید وجود داشته باشد که اکنون نیاز به آدم‌های انقلابی داریم. ما در اقتصاد، نهضت علمی، هنر، فرهنگ، ادبیات، سیاست و … نیاز به انقلاب داریم. زیرا با تضاد‌ها و تقابل‌هایی که به لحاظ سیاسی در کشور می‌بینیم، به نظر می‌رسد برخی فهم دقیقی نسبت به انقلاب و آرمان‌های آن ندارند. نویسنده کتاب «درباره مانایی و میرایی» ادامه داد: ادبیات آیینه انقلاب است، یعنی آیینه هم تحول انقلاب را در خود نشان می‌دهد و هم ادبیات خودش در این تحول تغییر می‌کند. لذا ادبیات عامه‌پسند هم که آن را ادبیات انقلاب نمی‌دانیم، آیینه‌ای از جامعه است و این جامعه‌ای است که حاکمیت اسلامی دارد. بنابراین ادبیات شکل نمی‌گیرد مگر اینکه فضای اجتماعی ما را در مکتب خاصی انعکاس دهد. ما در این تلقی نباید دنبال آثار مشخصی باشیم، همه آثار تولید شده مانند اتاق آیینه‌کاری شده‌ای است که هر یک از تکه‌های آن چیزی را نشان می‌دهد و این تصویر کنش‌هایی متأثر و مسبب از انقلاب هستند.  شاکری گفت: ما در قضاوت ادبیات انقلاب باید شرایط پیش و پس از انقلاب را شاهد باشیم، ما نمی‌توانیم درباره ادبیات انقلاب صحبت کنیم، اما مؤلفه‌ها و ارکان آن را در نظر نگیریم. اگر تلقی ما صرفاً داستان‌های تولید شده باشد، نتیجه‌گیری ما ناقص خواهد بود. ادبیات داستانی رکن‌های مختلفی دارد و در بررسی جایگاه ادبیات انقلاب باید همه آن‌ها لحاظ شود، از جمله رکن پژوهشی. زیرا ادبیات ما به رسمیت شناخته نمی‌شود و هویت علمی و ادبی پیدا نمی‌کند مگر با پژوهش‌هایی که درباره آن می‌شود. جای رکن پژوهش در دانشگاه‌ها و محافل علمی است. رکن نقد، آموزش، مدیریت، تبلیغ، ترجمه، اقتباس، حمایت و … از ارکان دیگری است و باید مورد توجه قرار گیرد.   

آسیب اظهارنظرهای سلبریتی‌های نویسنده

وی با بیان اینکه یک غفلت تاریخی و اشتباه استراتژیک در ادبیات انقلاب وجود دارد و لطمه زیادی به کشورمان زده است، تصریح کرد: متأسفانه ادبیات را تک‌بعدی دیده‌ایم و گمان کرده‌ایم ادبیات یعنی تولید داستان و برگزاری چند جشنواره، اما این کافی نیست. این نگاه سرتاپای ادبیات انقلاب را فراگرفته است. اشتباه استراتژیک دیگر بی‌توجهی به شأن نقد است و این اشتباه در اغلب حوزه‌ها وجود دارد، به عنوان مثال از بازیگران خواسته می‌شود درباره سینما توضیح دهند و آن را نقد کنند، در حالی که بازیگر فقط ایفای نقش می‌کند و این فیلمنامه‌نویس است که روح مسیحایی به یک نقش می‌دمد و اوست که باید اظهارنظر کند. در عرصه ادبیات نیز اینگونه است و از نویسنده می‌خواهیم ادبیات را توضیح دهد. بازیگر یا نویسنده چنین شأن و جایگاهی ندارد که بتواند سینما یا ادبیات را نقد کند. نقد یک حرفه تخصصی پیچیده‌ای است و اهل آن باید ورود کند. این نویسنده ادامه داد: وفور اظهارنظر‌ها از سوی سلبریتی‌های نویسنده آسیب بسیاری به ادبیات زده است، کسی که پژوهش کافی درباره یک موضوع ندارد گزاره‌های قطعی درباره آن ارائه می‌کند که دقیق نیستند، اما از سوی فضای اجتماعی مورد قبول واقع می‌شوند، مشهورات و تلقی‌های غلطی را درباره انقلاب ایجاد می‌کنند و زحمت مضاعفی بر عهده جامعه علمی ایجاد می‌شود که اینها را اصلاح  کنند. غلط‌هایی که بی‌تأثیر نیستند و در حوزه مدیریت به برنامه می‌رسند.   وی با بیان اینکه سیاستگذاری ادبی حلقه مفقوده است، تصریح کرد: بزرگترین و شاخص‌ترین مجموعه‌هایی که باید برای ادبیات سیاستگذاری کنند، درگیر برگزاری جشنواره‌اند. بنیاد ادبیات داستانی، مرکز گسترش شعر و ادبیات داستانی در کشور که مهمترین مرکز برای سیاستگذاری بودند، وقت سر خاراندن ندارند و جایزه شعر فجر و جلال و … برگزار می‌کنند. چنین مجموعه‌ای که کار اصلی خود را انجام ندهد و درگیر خرده‌کاری‌ها باشد طبیعی است که مشکل‌آفرین خواهد بود. 

عرصه نقد در دست ناشران

نویسنده «انجمن مخفی» با اشاره به اهمیت نقد گفت: اگر می‌خواهیم ادبیات را بررسی کنیم، باید به جایگاه نقد واقف باشیم. متأسفانه نقد داستان متعهد در کشور نداریم. اهل فن می‌دانند این مسئله چقدر خطرناک است. یعنی سالانه صد‌ها عنوان رمان در کشور تولید می‌شود و جریانی نیست که آن‌ها را پالایش کند. بنابراین وقتی جریان نقد متعهد دانای شجاع صریح وجود ندارد، مخاطب برای انتخاب کتاب باید به چه کسی مراجعه کند؟ خلأ جریان نقد را ناشران پر می‌کنند. عرصه نقد و معرفی کتاب دست ناشران افتاده است. ناشر فروش خود را ملاحظه می‌کند و این نقد فنی و علمی نخواهد بود و قطعاً تمجیدآمیز است. وی ادامه داد: چرا عبدالعلی دستغیب و محمدرضا سرشار در جریان نقد ادبی تکرار نشدند یا اگر شدند بسیار معدودند؟ چرا آموزش داستان در کشور رها شده است و کسی اشرافی به محافل آموزشی ندارد. کسی برنامه‌ریزی منسجمی در تولید منابع، تربیت مدرس داستان، تأسیس روش‌های بومی تدریس و … ندارد. مجموعه‌های ادبی ما دچار این شدند که برنامه‌های زودبازده انجام دهند. اولین گزینه نیز نهاد و مؤسسات برگزاری جشنواره هستند و این امر به یک برنامه کم منفعت و مضر تبدیل شده است. مدیران حال ندارند برای افق بیست ساله ادبیات داستانی برنامه‌ریزی کنند. آن‌ها می‌خواهند طی شش ماه جشنواره برگزار و از تعدادی تجلیل کنند و القا کنند که ادبیات در حال رشد است. در حالی که ادبیات با جشنواره‌های رنگارنگ رشد نمی‌کند. ادبیات در محافل ادبی شکل می‌گیرد. شاکری با اشاره به راهکار برون‌رفت از این شرایط گفت: باید خلأ‌ها را مرتفع کنیم. ما در حوزه ادبیات رویش و ریزش داشتیم و اکنون در جنگ واقعی هستیم، در این جنگ دشمن لزوماً آمریکا و غرب نیست، هر چند آن هم هست. دشمن در کنار ماست. دشمن نویسنده‌ای است که گاهی رمان فارسی تولید می‌کند. در این جنگ فتنه‌های ادبی وجود دارد. نسل نویسندگان انقلاب در دهه شصت شکل گرفتند. اما همه آن‌ها اعتقادی که در آن زمان داشتند را اکنون ندارند و تغییر کرده‌اند. نیز ادبیات انقلاب افرادی را از جبهه مقابل به خود نزدیک کرد. مانند مرحوم ناصر ایرانی که با وجود گرایش‌های چپ «زنده باد مرگ» را نوشت و هم جریان‌های مقابل افرادی را از جبهه انقلاب جذب کردند. اکنون صادق هدایت، هوشنگ گلشیری و … نیستند، اما شاگردانشان هست و آن‌ها ابزار‌هایی در رسانه و مطبوعات دارند. فضای علمی دانشگاهی نیز نوعاً با جریان شبه‌روشنفکری است. توزیع و نشر ما نوعاً متعلق به آنهاست و آموزش اغلب به دست این جریان است.   

ادبیات امروز نیاز به جراحی دارد

وی افزود: اکنون نویسندگانی داریم که داستان‌های ضدارزشی می‌نویسند، اما پرورش‌یافته حوزه علمیه‌اند. اکنون داستان سیاه جنگ را کسی می‌نویسد که بسیجی بوده است. بنابراین زمان فتنه ادبی است و غبار‌ها به قدری ادبیات را گرفته‌اند که دوستان انقلابی، اسم ادبیات ضدارزشی را ادبیات اعتراض می‌گذارند. فضای ادبیات متعهد در غبارآلود شدن و شکل‌گیری فتنه‌ها مقصر است. زیرا تولید فکر و پژوهش نداشته و در تعاریف مدقانه ورود نکرده است. بنابراین حل این گره به دست هر کسی نیست. شاکری ادامه داد: جریان نقد ادبی و مدیران شجاع کم داریم. این قصه چهل ساله است. تا دست روی اشکال می‌گذارید مدیرانی اهل تساهل و تسامح فهرستی از ملاحظات و مصالح را پیش روی شما می‌آورند که مبادا به این نویسنده ضدجنگ بگویید. چون این‌ها رانده می‌شوند و این سیاست غلط در جذب حداکثری و دفع حداقلی است. به همین دلیل دیده می‌شود که بعضی جریان‌های ادبیات سیاه در دل نهاد‌های انقلابی رشد کرده‌اند. بنابراین وضعیت ادبیات داستانی امروز ما مانند یک شکستگی ساده نیست که با گچ گرفتن درست شود، این وضعیت نیاز به جراحی دارد. یعنی بصیرت، دانش و شجاعت فوق‌العاده می‌خواهد.   وی بار دیگر تأکید کرد: ما نیاز به برنامه جامعی داریم تا برای ۱۰ – ۲۰ سال آینده در حوزه رمان‌نویسی برنامه‌ریزی کند. شاید یک اندیشمند شاخص در حوزه خاطره‌نگاری داشته باشیم و آن هم استاد کمری است که در مظلومیت و غربت تلاش می‌کند، فکر می‌کند و می‌نویسد. همه مسائل ادبیات داستانی نیازمند اتاق فکر است که افراد از شاخه‌های مختلف به آن بپیوندند. متأسفانه نهاد‌هایی همچون حوزه هنری بیشتر درگیر تولید کتاب هستند تا تولید فکر. بنابراین در حوزه ادبیات نیاز به رستاخیز و انقلاب داریم که اگر اینگونه نباشد آینده می‌تواند مخاطره‌آمیز باشد.

ادبیات دفاع مقدس در پیشانی جبهه ادبیات انقلاب قرار دارد

ویسنده و منتقد ادبی در مراسم رونمایی از کتاب «شناخت‌نامه ادبیات پایداری» گفت: ادبیات دفاع مقدس در پیشانی جبهه ادبیات انقلاب قرار دارد که برایش سرمایه‌های مادی و معنوی بی‌نظیری خلق شده و اگر نتوانیم نقطه تمایزبخش آن را برجسته کنیم، دارایی و هویت ادبی خود را تقلیل داده‌ایم.

ادبیات دفاع مقدس در پیشانی جبهه ادبیات انقلاب قرار دارد

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، مراسم رونمایی از کتاب «شناخت‌نامه ادبیات پایداری؛ با تحلیلی بر ادبیات انقلاب اسلامی»، دوشنبه ۲۰ بهمن‌ماه، همزمان با چهل‌ودومین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی با حضور کوثر دانش، مؤلف، احمد شاکری و احسان عباسلو، منتقدان ادبی برگزار شد.

احسان عباسلو، نویسنده، مترجم و منتقد ادبی در این مراسم ضمن تبریک چهل‌ودومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران گفت: آنچه در ادبیات مقاومت جهان بیشتر به چشم می‌خورد، امید است. به‌خصوص سیاهپوستان آمریکا که از دیرباز به بردگی گرفته شدند و شعر ادبیات مقاومت خاص خود را داشتند. موضوع دیگر همبستگی و وحدت جهانی است که نه‌تنها افراد به دنبال وحدت درونی در ادبیات مقاومت هستند، بلکه به لحاظ جهان‌شمولی خودشان، دنبال وحدت جهانی هم هستند و این‌ها خیلی می‌تواند به ادبیات ما در ایران کمک کند و درواقع نقطه اشتراک ما با سایر کشورهاست و این نشان می‌دهد که چقدر در این زمینه جای کار وجود دارد.

وی اظهار کرد: اگر بتوانیم دور هم جمع شویم و ادبیات مقاومت جهانی تشکیل دهیم، خیلی از مضامین و آرمان‌ها با یکدیگر مشترک است؛ به‌خصوص با کشورهایی که اشتراکات دینی هم داریم.

عباسلو عنوان کرد: آمریکای لاتین، شیلیایی‌ها، اسپانیایی‌ها و …، کشورهایی هستند که این نوع ادبیات در آنها پررنگ بوده است. ادبیات مقاومت جهان و به‌خصوص ادبیات مقاومت آفریقا باعث شکل‌گیری نوعی نقد با عنوان نقد پسااستعمارگرایی شد؛ درحالی که این‌ها خودشان از کشورهای آفریقایی و به نوعی استعمارزده بودند اما آرائی را گردآوری کردند که باعث شکل‌گیری نقد پسااستعمارگرایی شد. این نقد در نیمه قرن ۲۰ به بعد اتفاقاً از اشکال نقد غالب هم بوده و خیلی از نقدهایی که به ادبیات مهاجرت صورت می‌گیرد، حتی می‌تواند به ادبیات مقاومت هم گرایش‌هایی داشته باشد.

وی بیان کرد: در کتاب «شناخت‌نامه ادبیات پایداری؛ با تحلیلی بر ادبیات انقلاب اسلامی»، مؤلف اشارات و انتخاب‌های خوبی داشته البته می‌تواند کامل‌تر شود. این کتاب از نظر تاریخی و جغرافیایی بسیار ارزشمند است. تاریخ و جغرافیای ادبیات مقاومت حتماً باید مورد بررسی قرار گیرد و نباید به حجم و زمان توجه شود. امید است این کار سنگ بنایی باشد برای اینکه بتوانیم این کار را بیشتر از گذشته توسعه بدهیم.

احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی نیز در ادامه این مراسم با اشاره به جنبه‌های آموزشی و پژوهشی این کتاب گفت: در مورد مفاهیمی که در طول انقلاب اسلامی تولید یا بازتولید شده است، مطالب زیادی برای بیان وجود دارد و سیری را در طول تاریخ ادبیات انقلاب شاهد هستیم. در حقیقت تاریخ ادبیات انقلاب به‌ نحوی با تاریخ ادبیات دفاع مقدس آغاز می‌شود و با شروع جنگ، آثار متعددی نیز تولید شده است.

وی اظهار کرد: در دهه‌هایی شاهد رونق ادبیات مقاومت و پس از آن ادبیات پایداری هستیم که به لحاظ اصطلاح‌شناسی، اصطلاحاتی دارند که واجد ارزش‌های پژوهشی هستند؛ یعنی می‌توانیم با گزینش واژگان و بر اساس مؤلفه‌ای که آن واژه برخوردار است محدوده‌هایی برای پژوهش انتخاب کنیم و طیفی از آثار را جدا کنیم و راجع به مؤلفه‌ها و خصوصیات آنها صحبت کنیم.

شاکری بیان کرد: نکته‌ای که باید مورد توجه قرار گیرد، نسبت ادبیات پایداری و ادبیات مقاومت با ادبیات دفاع مقدس است؛ یعنی به‌نظر می‌رسد برخی از سیاست‌ها در حوزه ادبیات داستانی ما را به سمت نام‌گذاری جدیدی برده که به لحاظ مفهومی شمول بیشتری دارد؛ یعنی برای ادبیات دفاع مقدس گستره موسع‌تری با عنوان ادبیات مقاومت و پایداری فارغ از ارزش‌های پژوهشی در نظر گرفتیم که البته آسیب‌هایی هم متوجه این عنوان‌گزینی است. یکی از این اصطلاحات این است که درست است مقاومت مفهومی است که در فرهنگ‌های مختلف وجود دارد و ممکن است حتی مقاومت را مانند جنگ در نظر بگیریم و بگوییم اصطلاح جنگ همزاد با زندگی است؛ یعنی انسان وقتی متولد می‌شود، وارد جنگ می‌شود؛ اما نکته این است که چنین توسعه‌ای به تنزل دفاع مقدس و ارزش‌های آن منجر خواهد شد و کمکی به روشن‌شدن در ادبیات دفاع مقدس نمی‌کند و مؤلفه‌های ممتاز آن را می‌گیرد.

وی افزود: آن چیزی که ادبیات انقلاب اسلامی باید به آن ببالد، ادبیات دفاع مقدس است که برایش سرمایه‌های مادی و معنوی بی‌نظیری خلق شده و در پیشانی جبهه ادبیات انقلاب قرار دارد. اگر نتوانیم نقطه تمایزبخش آن را برجسته کنیم دارایی و هویت ادبی خود را تقلیل داده‌ایم.

این منتقد ادبی عنوان کرد: اما در مورد تولید منبع آموزشی، خانم دانش، شجاعتی از خود به خرج دادند و این خیلی مهم است. کسانی که در فضای آموزش، پژوهش و تألیف کتب آموزشی باشند، می‌دانند معنای این حرف چیست. یعنی تولید منبع آموزشی برای دانشگاه کاری نیست که حتی هر پژوهشگری بتواند انجام دهد. برخی پژوهشگران هستند که به ژرفنای ادبیات مقاومت رفتند و مسائل پیچیده آن را مورد بررسی قرار دادند؛ اما توانایی تألیف کتب آموزشی ندارند زیرا حداقل دو شرط دارد و شرط اول سابقه تدریس است و نکته دیگر سابقه سال‌ها تحقیق است.

وی گفت: نکته دیگر این است که اگر هندسه‌ای معرفتی برای ادبیات داستانی طراحی کنیم، اضلاع مختلف دارد که یکی از اضلاع پژوهش است و ضلع‌های دیگر شامل آموزش، نقد، تولید و … است در طول تاریخ ادبیات داستانی پس از انقلاب توجه و تمرکز ما نوعاً متوجه تولید و آفرینش بوده است. ما از دو رکن پژوهش و نقد غافل بوده‌ایم و این غفلت صدمات بسیار بزرگی را بر بدنه ادبیات ما وارد کرده است. به تعبیری نه‌تنها پژوهش مورد غفلت قرار گرفته، بلکه پژوهشگران هم مورد بی‌مهری قرار گرفتند. به عنوان مثال بعضاً در نشست‌ها و اظهار نظرها افرادی صحبت می‌کنند که شأن اولیه آنها نویسندگی است و یک مقاله علمی و پژوهشی ندارند؛ یعنی جامعه ما به این راضی شده که مسائل مهم در حوزه ادبیات داستانی توسط افرادی تبیین شود که مهمترین کارشان خلاقیت در این حوزه است که نه فرصتی برای پژوهش داشتند و نه به مبانی پژوهشی آشنایی دارند، لذا این خیلی مهم است که نویسنده‌محوری و نویسنده‌باوری جا را برای این مقولات تنگ کرده، لذا می‌بینیم که در فضای ادبیات داستانی کنونی ما جریان نقد متعهد وجود ندارد.

شاکری در ادامه به ایرادات منابع علمی دانشگاهی اشاره کرد و گفت: یکی از اشکالات این است که به‌روز نیستند، مثلاً به فردوسی و شاهنامه و متون کهن مراجعه می‌کنند و متون جدید شناخته‌شده نیستند. دوم اینکه برخی از این منابع منابع ترجمه‌ای هستند. نکته دیگر اینکه تفکربرانگیز، روان و گویا نیستند؛ تولید فکر ندارند؛ به مبانی توجه کمی دارند و کم‌تر پژوهش‌هایی هستند که صبغه فلسفی داشته باشند، مشحون از مشهورات هستند، حجیم هستند، مسأله‌محور نبوده و از تنوع لازم برخوردار نیستند؛ درحالی که مهم است که پژوهش‌ها با طرح مسأله پژوهشی وارد یک موضوع شوند.

وی افزود: نکته مهم دیگر این است که منابع علمی دانشگاهی کمتر واجد رویکرد پیشینی هستند و این نوع رویکرد پسینی به حوزه علم و ادبیات نمی‌تواند از آنچه تولید شده سبقت بگیرد و به استقبال آینده برود؛ فاقد سنجه‌های مشخص ارزشی و اعتقادی هستند و متأسفانه در عرصه ادبیات دفاع مقدس و مقاومت شاهد جریان‌های معارض هستیم و جریان‌های معارض را نمی‌توان با هم یک‌کاسه کرد. اگر چنین کاری کنیم، داریم درواقع غرض اصلی که ادبیات انقلاب به سمتش حرکت می‌کند را حذف می‌کنیم.

شاکری عنوان کرد: برخی پژوهش‌ها متأسفانه در مواجهه با مبانی غربی منفعلند، نه منتقد. ما نمی‌توانیم رمان دفاع مقدس را تعریف کنیم مگر اینکه تکلیفمان را با رمان بودن و چیستی رمان حل کنیم و در تعریف شخصیتی که در رمان می‌شود باید دقت کنیم.

وی بیان کرد: نفس توجه خانم دانش به این مقوله خیلی مهم است و ظاهراً این کتاب به عنوان منبع آموزشی قرار است معرفی گزیده‌ای از متون منتخب و برخی نویسندگان باشد. وقتی به ادبیات مقاومت و دفاع مقدس مراجعه می‌کنیم، نیاز به منطق داریم. در حوزه ادبیات انقلاب و دفاع مقدس هم آثار بسیار زیادی وجود دارد و اگر قرار است نویسندگان و کتاب‌هایی را به دانشجویان معرفی کنیم، این‌ها معیار مشخصی می‌خواهد؛ اما معیاری در این کتاب درک نمی‌شود.

این منتقد ادبی عنوان کرد: همچنین در این کتاب تفکیکی بین جریان‌های ادبی و ریزجریان‌ها در ذیل ادبیات دفاع مقدس صورت نگرفته و همه در ذیل ادبیات مقاومت آمده‌اند؛ و این خیلی خوب است که در یک کتاب آموزشی سؤال آورده شود؛ اما درج بریده نثر معنا و مفهومی ندارد، اینکه ۵ صفحه از یک کتاب ۲۰۰ صفحه‌ای را بیاوریم و بعد بگوییم عناصر داستانی را تحلیل کنید، این کار غیر ممکن است و فقط نثر این اثر را می‌توان نقد و تحلیل کرد.

کوثر دانش، مؤلف کتاب «شناخت‌نامه ادبیات پایداری» در رابطه با شیوه تدوین این کتاب گفت: تألیف کتاب بر اساس سند انتظاری که دانشگاه در ۱۸ بند ارائه کرده بود، صورت گرفته و بر مبنای آن باید در فصل اول، زبان فارسی از دیدگاه علمای ربانی که اسامی آنها نام برده شده بود، مطرح می‌شد که بر مبنای آن سند انتظار این فصول تدوین شد.

وی اظهار کرد: اینکه نکات به صورت بریده نثر مطرح شده، بیشتر از این جهت بوده که مخاطب را وادار کنیم تا اثر را بخواند و سؤالاتی که در انتهای هر فصل پرسیده شده، بر مبنای روش آموزشی پیشنهادی از سوی دانشگاه بوده است. در بحث ریزجریان‌ها نیز بر اساس آنچه به ما آموزش داده شده است، ادبیات اعتراض هم در ضمن در ادبیات پایداری می‌گنجد.

جایگاه رمان عامه پسند در ادبیات مطلوب انقلاب اسلامی ‌چیست؟

شاکری گفت: لازم است بحث درباره ادبیات داستانی مطلوب انقلاب اسلامی‌ را در محافل دانشگاهی پیش ببریم و به ‌‌این نکته توجه کنیم که جایگاه رمان عامه پسند در ادبیات مطلوب انقلاب اسلامی ‌چیست.

جایگاه رمان عامه پسند در ادبیات مطلوب انقلاب اسلامی ‌چیست؟

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نشست علمی ‌«مبانی رمان عامه‌پسند ‌‌ایرانی؛ رویکردها، ابعاد و مسائل» به همت گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و با ارائه مهدی کاموس و حضور اعضای هیات علمی‌ گروه ادبیات اندیشه برگزار شد. دبیر علمی ‌این نشست،‌ محمدحسن شاهنگی و ناقدان محمدرضا سنگری و احمد شاکری بودند. در ‌‌این نشست علمی‌ مهدی کاموس به عنوان ارائه دهنده بحث با بیان انگیزه و شرح انجام ‌‌این پژوهش، رویکردهای پژوهشگران به رمان عامه پسند را در ۴ حوزه نقد ادبی، صنعت فرهنگی، مطالعات فرهنگی و هواداران رمان عامه‌پسند قابل جمع و بررسی دانست.

نویسنده کتاب مبانی زندگینامه داستانی درباره رویکردها به رمان عامه‌پسند گفت: نظریه‌پردازان و منتقدان در رویکرد نقد ادبی، رمان عامه ‌پسند را با ادعای نگاه تکراری و کلیشه‌ای به موضوع‌ها و ساختار روایی تحلیل و نقد می‌کنند. فرانکفورتی‌ها در رویکرد صنعت فرهنگی، رمان عامه‌پسند را در خدمت هژمونی سرمایه‌داری، یکسان‌سازی مخاطبان و توده‌سازی آنها و مانع آزادی در تفکر می‌دانند. اما در رویکرد مطالعات فرهنگی و مکتب بیرمنگام، ‌‌این دسته از نئومارکسیست‌ها دیدگاه متعادلی نسبت به فرانکفورتی‌ها دارند و رمان عامه پسند را بازتاب جامعه و قرائت غیر رسمی ‌از جامعه می‌دانند و مطالعه رمان‌‌های عامه پسند را به دلایل آموزش، سرگرمی‌و بازتاب زندگی روزمره افراد جامعه مهم تلقی می‌کنند.

کاموس رویکرد هواداران رمان عامه پسند را به ۳ دسته تقسیم کرد و ادامه داد: دسته اول دولت‌ها، سازمان‌ها، ناشران و فروشندگان کتاب هستند که به علت گردش اقتصادی بالا یا کمک به صنعت نشر و در مواردی برای تبلیغ یا  حفظ وضع موجود، طرفدار رمان‌های عامه پسند هستند. از دید فرانکفورتی‌ها، سرمایه‌داری برای مصرف بیشتر و دولت‌ها برای تحکیم وضع موجود در مواردی از رمان‌های عامه‌پسند حمایت می‌کنند. دسته دوم نویسندگان رمان‌ها عامه پسند و آفرینندگان‌‌ این حوزه هستند که از طریق تربیت نویسندگان جوان و همچنین راه اندازی انجمن‌ها و حضور در ‌جشن کتاب‌ها،‌ انتشاراتی‌ها و کتابفروشی‌ها گرایش به عامه‌پسندها را بازتولید می‌کنند و دسته سوم، مخاطبان وفاداری‌اند که طیف گسترده‌‌ای از طبقه متوسط  را شامل می‌شوند که اوقات فراغتی دارند و می‌خواهند آن را سرخوشانه یا به دلیل جبران مافات دلتنگی‌ها و ناامیدی‌ها پُر کنند.

رمان‌های فالوور بگیر!
نویسنده کتاب تاریخ شفاهی مدارس اسلامی‌ ایران درباره تحول در هواداران رمان‌های عامه‌پسند توضیح داد: در بحث مخاطبان اتفاقی رخ داده است؛ سال‌هاست که نظریه‌پردازان پست مدرن معتقدند با‌‌ اینکه بیشتر مصرف‌کنندگان رمان عامه پسند و به طور کلی عامه پسندها را طبقه متوسط تشکیل می‌دهند اما هواداران عامه پسندها ترکیبی از همه طبقات هستند. عمومی‌شدن لذت در اصالت بدن، گمنامی‌خوانندگان در کلان شهرها و به خصوص گسترش فضای مجازی، ترکیب خوانندگان و هواداران عامه پسندها را عمومی ‌و گسترده کرده است.

مهدی کاموس درباره تاثیر فضای سایبری و پیام‌رسان‌های اجتماعی بر رمان عامه پسند ادامه داد: در سال‌های اخیر، فضای سایبری به خصوص‌‌اینستاگرام فرصتی برای اینستا-رمان و پاورقی‌های جدید فراهم کرده که من‌‌این گونه جدید را «رمان‌های فالوور بگیر» می‌نامم.‌‌ این رمان‌ها هر روز در پست‌های کوتاه ۱۰۰ الی ۲۰۰ کلمه‌ای مانند پاورقی‌های روزنامه‌های قدیم توانسته‌اند با تعلیق بعد چه اتفاقی می‌افتد؟ و عموما در بستر لذت‌های بدن، هواداران زیادی را جذب و تعداد فالوورها را زیاد کنند. با‌‌اینکه بسیاری از‌‌این فالوورها لایک می‌کنند و پست می‌گذارند و بی صبرانه در عطش پست بعدی نویسنده انتظار می‌کشند؛ اما من‌‌این خرده روایت‌های توصیفی را « فالور پسند» نمی‌نامم زیرا، بر اساس ذوق، سلیقه و قریحه ادبی و فرهنگی جامعه،  مخاطبان را جذب نمی‌کنند بلکه بر اساس امیال غریزی و عطش خواستن بدن، فالوورها را نگه می‌دارند. از‌‌این‌رو آنها را «فالوور بگیر» می‌نامم. در‌‌این بخش مسائل زیادی در رمان‌های مشهور به ‌هات و رمان‌های ارباب رعیتی دیده می‌شود که بحث جداگانه‌ای را می‌طلبد.

امر عامه‌پسند مفهومی‌گفتمانی است
برگزیده نخستین جشنواره ادبی خاتم در بخش دیگر‌‌این نشست ابعاد رمان عامه پسند‌‌ایرانی را در ۳ بعد رمان، عامه‌پسندی و هویت‌‌ایرانی مطرح کرد و گفت: در حوزه ابعاد رمان عامه‌پسند ‌‌ایرانی با ‌‌این نکته روبرو هستیم که تعریف ما از رمان عامه‌پسند ‌‌ایرانی چه باید باشد و  رمان عامه‌پسند ‌‌ایرانی با چه ابعادی شناخته و متمایز می‌شود؟ ‌‌این ابعاد،‌ شاخص‌ها، وزیرشاخه‌هایی دارند که گویه‌های مختلف آنها را تبیین می‌کنند. مفهوم رمان عامه پسند مفهومی‌گفتمانی است، به‌‌این معنا که باید آن را از طریق متضادها، متقابل‌ها و متباین‌ها بشناسیم. بحث بین عامه پسند و والا ریشه تاریخی دارد و از افلاطون و ارسطو با تمایز بین شعر و کمدی آغاز می‌شود. در قرون ۱۸ و ۱۹ با گسترش صنعت چاپ و سواد، بحث نوشتن برای مردم رونق گرفت و ادبیات popular  در مقابل ادبیات high مطرح شد. در واقع،‌ بحث بین امر عامه پسند و امر والا، بحثی گفتمانی است که از طریق تضادها تبیین می‌شود،‌هر چند که هسته و شاکله آنها یکی است. به عبارت دیگر،‌ اگرچه رمان عامه‌پسند ویژگی‌ها خاص خود را دارد اما در قیاس با رمان نخبه گرا و والا به روشنی شناخته و  درک می‌شود.

ساده‌سازی مسائل پیچیده در سایه لذت و اخلاق  
کاموس در معرفی ابعاد رمان عامه پسند ‌‌ایرانی افزود: در بُعد رمان بودگی رمان عامه پسند ۲ حوزه رویکرد به موضوع و دورنمایه‌ها و چگونگی ساختار روایی را در نظر گرفته‌ام. رمان به عنوان نوول یک سیر تاریخی دارد که از اسطوره‌ها و افسانه‌ها به سمت تاریخ، از تاریخ به سمت زندگینامه اشراف، شوالیه‌ها و قدیسین، از زندگینامه اشراف و دربار به سمت زندگینامه افراد عادی و بعد به سمت اعتراف نویسی و در نهایت رمان حرکت کرده است. مسئله رمان، انسان و هدفش تکریم انسان است. رمان در غرب در تقابل و تعارض با سرنوشت‌گرایی و محتوم‌گرایی کلیسا، سلطه دربار و اقتدار سنت رشد یافت.

به گفته او، در شاخص رمان بودن رمان‌های عامه پسند، بحث هویت رمان و موضوع و مسئله رمان مطرح است. رمان به عنوان روایتی در کشف جزء ناشناخته هستی به قول کوندرا، به عنوان حماسه انسان بورژوازی به زعم هگل، به مثابه ادبیات متعهد به آزادی در نظر سارتر و دیگران؛ نمایش کنش ذهنی و عینی منحصر به فرد انسان‌ها در مقابل خود و ساختارهای جامعه مانند دین، خانواده،‌ دولت و غیره است. رمان با تکیه بر فردیت انسان‌ها در کنش به خود و جهان هستی، جهان را برای خوانندگان آشنازدایی می‌کند. از‌‌این‌رو، موضوع‌های عمومی‌مانند عشق، مرگ، و زندگی در رمان‌های متفاوت بیان‌ّها و تبیین‌های متفاوت و منحصر به فردی می‌یابند. در‌‌اینجا باید دید نسبت رویکرد رمان عامه پسند به موضوع‌ها و مسئله‌ها چه نسبتی با فلسفه و هویت رمان برقرار می‌کند. 

کاموس گفت: رویکرد تکراری، کلیشه‌ای، فاقد زمینه‌های فلسفی، سیاسی و اجتماعی و استانداردسازی شده به موضوع‌هایی مانند عشق، مرگ، انتقام، سرنوشت و غیره در رمان‌های عامه پسند؛ منجر به سرگرم کنندگی و در عین حال عبرت آموزی رمان‌های عامه پسند می‌شود زیرا عامه پسند‌ها با ساده‌سازی مسائل پیچیده و در نهایت سکوت و نگفتن بسیار در موضوع‌های مهم زندگی در حالی که لذتبخش و اخلاقی‌اند؛  ذهن را از تفکر و اندیشیدن درباره مسائل سرنوشت‌ساز بشری می‌رهانند.‌‌اینجاست که نسبت رمان عامه‌پسند با فلسفه و هویت رمان قابل بررسی و مطالعه است. در واقع،‌ رمان‌های عامه پسند با روایت تکراری سرنوشت انسا‌ن‌های متفاوت در نسبت با موضوع‌های بنیادین و اساسی مخاطبان را سرگرم می‌کند و نسبت به نتایج و عواقب رفتارهای انسان‌ها امید و انذار می‌دهد اما به تفاوت‌های انسان‌ها  کمتر می‌پردازد و مسائل بسیاری را درباره واقعیت مسکوت و ناگفته‌ می‌گذارد.

طرح،‌ شخصیت و زبان در رمان عامه‌پسند
کاموس افزود: شاخص دیگر در بعد رمان،‌ چگونگی ساختار روایی است که در‌‌ اینجا ساختار  را در سه عنصر طرح (پیرنگ)، شخصیت و زبان در نظر گرفته‌ام. عموما پیرنگ در رمان‌های اصیل در راستای خلق شخصیت‌ها و موقعیت‌های منحصر به فرد برای شخصیت است؛ در رمان‌هایی مثل آرزوهای بزرگ و جنایت و مکافات، موقعیت‌ها و حوادثی که خلق می‌شود برای سایر شخصیت‌ها و در زمان‌ها و مکان‌های دیگر تکرارپذیر نیست. اما در رمان عامه‌پسند با یک طرح و پیرنگ تکراری و ساده‌سازی شده روبرو هستیم. فرانکفورتی‌ها معتقدند رمان‌های عامه پسند به دلیل کلیشه سازی در کلیت مشابه یکدیگر و در جزئیات کمی‌متفاوتند. نکته دوم در طرح، پیشرفت حوادث بر اساس چرایی و چگونگی در رمان‌های اصیل است یعنی در شبکه استدلالی یا پلات، چرایی مهم است. در رمان عامه پسند بیشتر تسلسل حوادث وجود دارد و چرایی اهمیت کمتری دارد. در واقع پیشرفت حوادث بر اساس تعلیق است و‌‌این تعلیق مبتنی بر تصادف، هیجان انگیز بودن و قابل پیش‌بینی بودن است نه چرایی ضروری و محتمل. در بسیاری از رمان‌های عامه پسند پیشرفت روایت و حتی گره داستان بر عهده تصادف و حادثه اتفاقی است اما در رمان اصیل گره داستان بر اساس شبکه استدلالی قوی و منطقی گشوده می‌شود.

به گفته ‌‌این مدرس دانشگاه، در حوزه شخصیت، در رمان اصیل بحث شخصیت‌سازی و شخصیت‌پردازی هم در شخصیت اصلی، هم در شخصیت‌های فرعی وجود درد اما در رمان عامه پسند شخصیت جدیدی خلق نمی‌شود. مثلا شخصیت ابلوموف به یک اصطلاح تبدیل می‌شود و ابلوموفیسم به وجود می‌آید اما در رمان عامه‌پسند با شخصیت‌سازی و شخصیت‌پردازی روبرو نیستیم. شخصیت‌ها، در رمان عامه‌پسند معمولا تیپ‌هایی هستند که تفاوت‌هایی جزئی با سایر تیپ‌ها دارند.‌‌این شخصیت‌ها عموما بازیافتی و recycled هستند و از فیلم‌ها یا اسطوره‌ها گرفته شده و تکرار می‌شوند. پژوهش‌ها نشان می‌دهند که شخصیت‌ها در رمان‌های عامه‌پسند عموما سرنوشت محور، تقدیرگرا،‌ سیاه  و سفید هستند؛ شبیه به هم حرف می‌زنند و بیشتر در تیپ و ظاهر متفاوتند. در بخش زبان به عنوان سومین بخش ساختار، در رمان اصیل زبان منحصر به فرد است که اندیشه در بستر آن جاری می‌شود و از طریق کلماتش می‌توان انگاره‌سازی کرد. در رمان عامه‌پسند زبان با توصیف و دیالوگ‌های ‌مشابه باری بر دوش مخاطب در خواندن نمی‌گذارند. احساساتی‌گری،‌ به روز بودن و مُدگرایی از ویژگی‌های زبان در رمان عامه‌پسند است.

امر عامه پسند،‌ مصرف ادبی و فرهنگ عمومی
دبیر تاریخ شفاهی ادبیات کودک و نوجوان ‌‌ایران در بعد عامه پسندی رمان عامه‌پسند گفت: در‌‌اینجا، بحث مصرف داستان‌خوانان، ذوق و سلیقه ادبی جامعه مطرح است و‌‌اینکه‌‌آیا هر رمان پُر فروشی عامه‌پسند است؟ ‌‌آیا رمان عامه‌پسند اکثریت داستان‌خوان‌ها  را در بر می‌گیرد؟ طبق تعریف نظریات مصرف از وبلن، زیمل، آدورنو تا بوردیو و بودریار و پست مدرن‌ها؛ همگی متفق‌القول‌اند که مصرف ادبی بیش از آنکه محصول شناخت و انتخاب عقلانی باشند، محصول ذوق و سلیقه است و‌‌ این سلیقه در ارتباط با ساختارهای جامعه ساخته می‌شود. اندیشمندان حوزه مصرف معتقدند مصرف ادبی بر اساس ذوق است و نه عقلانیت و منفعت وبیشتر مبنای زیبایی شناختی و ذهنی دارد و از طریق ساختارهای جامعه مانند آموزش و پرورش، رسانه، دولت و دین و غیره ساخته می‌شود. از طرف دیگر باید دید‌‌آیا رمان عامه پسند مسائل خوانندگان خود را مطرح می‌کند یا خیر؟ در‌‌اینجا مسائل امر عامه‌پسند را در فرهنگ عمومی‌طبقه متوسط در نظر گرفته‌ام. شاخص‌های بعد عامه‌پسندی را باید خانواده،‌ دین و دینداری، زندگی روزمره، سبک زندگی، کیفیت زندگی و غیره بررسی کرد.

انسان‌‌ایرانی و رمان عامه پسند
کاموس درباره‌‌ایرانی بودن رمان‌های عامه‌پسند‌‌ایرانی گفت: بحث سوم‌‌ایرانی بودن است. هویت‌‌ایرانی را بر اساس پژوهش‌ها در ۴ بخش هویت دینی، هویت تجدد و مدرنیته، هویت ملی و هویت عاطفی‌‌ایرانیان در نظر گرفته‌ام.  بنابراین رمان عامه پسند‌‌ایرانی رمانی است که نسبت معقولی با فلسفه و هویت رمان برقرار کند، به مسائل واقعی مردم در فرهنگ عمومی‌بپردازد و هویت انسان‌‌ایرانی در آن نمود داشته باشد. در واقع، در‌‌این بعد رمان عامه پسند‌‌ایرانی، رمانی است که در آن به زندگی روزمره خانواده‌‌ایرانی و تاریخ اجتماعی آن پرداخته شده و هویت‌‌ایرانی (دینی، سنتی، مدرن و عاطفی) در آن دیده شود.

رمان عامه‌پسند‌‌ایرانی واقعا موجود!
کاموس درباره مسائل رمان عامه‌پسند ‌‌ایرانی گفت: در بحث مسائل به فاصله بین وضع موجود و وضع مطلوب پرداخته می‌شود که وضع مطلوب در مبحث ابعاد دیده شده است. با‌‌اینکه رمان عامه‌پسند انواع گوناگونی دارد مانند رمان‌ پلیسی، رمان علمی‌تخلیی، عرفانی و غیره اما رمان عامه‌پسند واقعا موجود درایران عموما رمان عامه‌پسند خانوادگی با رویکرد زندگی عاشقانه است. در ادامه ناقدان محمدرضا سنگری و شاکری به نقد نظریه‌‌ها و یافته‌های کاموس پرداختند.

چرا عامه‌پسندها اهمیت دارند؟
سنگری هم در‌‌این نشست درباره رمان عامه‌پسند گفت: نکته مهم ‌‌اینست که چرا ما باید به رمان عامه‌پسند بپردازیم و در نگاه کلی باید مورد توجه و اعمال نظر قرار بگیرد؟ رمان عامه پسند قدرت فرهنگ سازی و گفتمان سازی دارد و تأثیر آنها حتی در بین زندانیان هم قابل مشاهده است. مردم در سفر و بین راه‌‌این رمان‌ها را می‌خوانند. نکته دیگر که اهمیت رمان عامه پسند را برجسته می‌کند‌‌این است که فقط در عرصه رمان و مکتوبات باقی نمی‌ماند بلکه به سایر ساحت‌های هنری نفوذ می‌کند. مثلا سینمای قبل و بعد از انقلاب تحت تأثیر رمان عامه پسند است یا سریال مرد هزار چهره کپی برداری از رمان پخمه عزیز نسین است.

او در ادامه افزود: نکته سوم، کشش و جاذبه‌‌این داستان‌ها است.‌‌این داستان‌ها طنین دارند و تا مدت‌ها در ذهن افراد باقی می‌مانند.‌‌این کشش در همه طیف‌ها قابل مشاهده است و در بین طبقه روشنفکر و تحصیل کرده هم دیده می‌شود. نکته مهم در مورد‌‌این نوع رمان‌‌این است که‌‌این رمان‌ها تداوم فرهنگ گذشته هستند؛ هم الگوهای کهن و  هم ساختار کهن دارند و چون الگوی داستان‌های قدیمی‌را دارند با ذائقه‌‌ایرانی هماهنگ هستند و به سبب ریشه در فرهنگ گذشته سریع تر با آنها ارتباط برقرار می‌شود.  پیچیدگی که در امروزه در رمان‌های فاخر می‌بینیم در رمان عامه پسند وجود ندارد و اگر پیچیدگی در آنها باشند به سرعت از آن عبور می‌کنند. پیچیدگی رمان مدرن خواننده را خسته می‌کند و سادگی رمان عامه پسند باعث همراهی خواننده است. نکته دیگر‌‌اینکه رمان فاخر را نمی‌توان به راحتی بازگو و تعریف کرد اما رمان عامه پسند را علیرغم اطناب که از ویژگی‌های آن است- که از آن خسته نمی‌شویم- می‌توان به شیوه قصه گویی سنتی بازگو کرد و شبیه داستان‌های تاریخی است که ما با آنها پیوند داریم. ویژگی دیگر‌‌اینکه در‌‌این رمان‌ها زندگی و مسائل آن جاری است؛ و در واقعیت می‌بینیم که رمان عامه پسند هم در تخریب جامعه و هم در تصحیح رفتار اثر دارد.

سنگری درباره وجوه رمان عامه‌پسند توضیح داد: داشتن وجه‌‌ایدئولوژیک ویژگی دیگر‌‌این رمان‌ها است و پرسش‌های اصلی انسان در آن وجود دارد. به اعتقاد من رمان‌‌ایدئولوژیک ترین تولید ادبی است، هم رمان والا و هم رمان عامه پسند. در تمامی‌اینها وجه‌‌ایدئولوژیک وجود دارد؛ پرسش‌های بزرگ انسانی را مطرح می‌کنند و گاهی پنهانی به سؤالات‌‌ایدئولوژیک انسان پاسخ می‌دهند. مسئله دیگر، به دلیل وجود مسائل تکرار شدنی انسان در آن، نوعی‌‌ایینه گونی دارند. انسان‌‌این رمان‌ها دور و دست نیافتنی نیست و افراد با آنها همذات پنداری می‌کنند.

سنگری در پایان سه سوال درباره رمان‌های عامه پسند مطرح کرد: سؤالی که در‌‌اینجا مطرح است‌‌این است که چرا نویسندگان رمان‌های عامه پسند عمدتا زن هستند و زنان به نوشتن‌‌این رمان‌ها روی آورده اند؟ البته بعد از انقلاب در حوزه‌های دیگری مثل خاطره نویسی هم حضور زنان بیشتر است. سؤال دوم‌‌اینکه چرا رمان‌های عامه پسند تبدیل به جریان شد؟ تا جایی که مثلا در جایزه جلال میزان حضور رمان‌های عامه پسند گسترده تر شده است. سؤال دیگر چرا سینمای ما بیشتر به سمت رمان عامه پسند حرکت کرده است؟

در ادامه احمد شاکری به نقد پرداخت و در پایان کاموس پاسخ‌هایی ارائه کرد. شاکری گفت: ‌‌ایشان از سال ۸۴ مطالعه درباره رمان عامه پسند را اغاز کرده اند و به دلایلی‌‌این تحقیق تا کنون به عنوان پژوهش به چاپ نرسیده است. نکته‌‌ای که باید بدان توجه شود ‌‌این است که گاه موانع انتشار یک اثر پژوهشی خود تبدیل به فرصتی برای پژوهشگر می‌شوند. طول مدت تحقیق ‌‌ایشان به مدت بیش از پانزده سال در موضوع رمان عامه پسند خود مرهون‌‌ این تاخیر در انتشار است. طبیعی است در طول ‌‌این مدت قابل توجه‌‌ ایشان هم از سویی اراء و نظریات موجود درباره موضوع را مورد توجه قرار داده‌اند و هم از سوی دیگر موفق شده‌اند با استقراء کامل تری به رمان‌های تولید شده در ‌‌این ژانر در ادبیات داستانی معاصر‌‌ایران بپردازند.‌‌ این فرصت بسیار غنیمت است. محقق به میزان وقتی که صرف موضوع پژوهشی خود می‌کند و تاملاتی که درباره آن دارد می‌تواند هندسه معرفتی موضوع را به نحو درست تری درک کرده و بدان اشراف یابد.

او ادامه داد: کاموس در رویکردهایی که درباره ادبیات عامه پسند وجود دارد طیفی از رویکردهای «ترجمه‌‌ای» را بیان کردند. از جمله رویکرد سیاسی «حلقه فرانکفورتی‌ها» یا رویکرد مطالعات فرهنگی «بیرمنگامی‌ها» نکته‌‌ای که وجود دارد لزوم توجه مدقانه، محققانه و منتقدانه به اراء و اندیشه‌های تولید شده در غرب است. البته یکی از روش‌ها و بلکه لوازم کار پژوهشی اشراف بر نظریاتی است که درباره موضوع تولید شده است. خب با توجه به سبقت ادبیات غرب در مطالعه ادبیات و رمان عامه پسند انتظار می‌رود‌‌ این نظریات توسط محقق دیده شود. اما توجه عمیق به مفاهیمی‌ که در‌‌این تعاریف وجود دارد یا گزاره‌هایی که درباره موضوع مطرح می‌شود و به دنبال ان مواجهه منتقدانه با‌‌این مفاهیم بسیار اهمیت دارد. انچه جناب اقای کاموس در نقل اراء متفکرین در رویکردهای چهارگانه بیان کردند بیش از انکه نتیجه تحلیل و نگاهی ماهوی و بر اساس پرسشی فلسفی درباره ماهیت و چیستی رمان عامه پسند باشد به برخی مولفه‌ها و باصطلاح عوارض ‌‌این رمان اشاره دارد.‌‌ این بدان معنی است که اگر حتی بتوانیم ‌‌این تعاریف را بپذیریم ‌‌اینها تعاریف «حدی» نیستند بلکه صرفا برخی عوارض ادبیات عامه پسند را بیان کرده‌اند که در شناسایی دقیق‌‌این گونه از رمان کافی نیست. بلکه اگر‌‌این تعاریف درباره رمان عامه پسند صحیح هم باشد صرفا ناظر بر مصادیقی است که محققان غربی در حوزه رمان عامه پسند دیده و مطالعه کرده اند و نمی‌تواند تعریف مناسبی برای رمان عامه پسند ‌‌ایرانی باشد.

به گفته شاکری، کاموس اساس تعریفشان را بر روش «تعریف به ضد» قرار داده‌اند. اولا باید توجه داشت تعریف به ضد روشی دقیق در علم منطق محسوب نمی‌شود. اما حتی اگر بخواهیم حدود موضوع یا معرَّف را با‌‌این روش شناسایی کنیم باید توجه داشته باشیم که تاسیس دوگانه «ادبیات عامه پسند- ادبیات نخبه گرا» واقعی و در نتایج تحقیق کارامد نیست. بلکه می‌توان به یک چند گانه توجه کرد. چندگانه‌‌ای که یک سوی ان ادبیات محفلی، یک سوی آن ادبیات اندیشه، یک سوی ان ادبیات تعلیمی ‌و یک سوی ان ادبیات تراز انقلاب اسلامی‌ است. زیرا ترسیم دوگانه به‌‌این معنی خواهد بود که ‌‌اینها مانعه الخلو هستند. یعنی ادبیات تنها به دو شاخه تقسیم می‌شود و شاخه‌های دیگری تصور ندارد. در حالی که‌‌ اینگونه نیست. بلکه با تعریف و تصور شاخه‌های دیگر‌‌این سئوال بوجود می‌اید که قرب و بعد ادبیات و رمان عامه پسند با ارکان و جوانب دیگر مقایسه چگونه خواهد بود.

او ادامه داد: نکته دیگری که باید بدان توجه شود‌‌ این که در بیان رویکردها نسبت به رمان عامه پسند و در بیان رویکردهایی که با رمان عامه پسند موافقت دارند به نظر می‌رسد می‌توان دلایل قوی تری بیان کرد. بیان دلایل ضعیف و دفاع ضعیف از امری موجب می‌شود دلایل رد ان نیز تنزل یابد. به تعبیری همانطور که ادبیات نخبه گرا و رمان اندیشه دلایل فلسفی و عقلی در تایید خود دارد، رمان عامه پسند نیز دلایل موجه و عقلانی و بلکه فلسفی برای دفاع از خود دارد.‌‌این گونه نیست که صرفا معیارهای اقتصادی یا تمایل به جلب نظر مخاطبان عام دلیل دفاع از‌‌این گونه باشد.

به گفته شاکری، به نظر می‌رسد ما نیازمند احداث بحث‌های مبنایی و تاسیسی درباره رمان عامه پسند هستیم. گاه از رمان عامه پسند به عنوان مقوله موجود یاد می‌شود یعنی مقوله‌‌ای که باب طبع ما نیست یا به لحاظ نظری و عملی توجیهی و دفاعی برای ان نداریم. اما گاه به مسئله به عنوان امر موجود نگاه نمی‌کنیم بلکه به‌‌این توجه داریم که ‌‌آیا شکل مطلوبی از رمان عامه پسند وجود دارد یا قابل فرض است؟ به نظر می‌رسد ما باید ابتدا به مقوله دوم توجه کنیم و به نحو پیشینی و عقلی و نظری درباره‌‌این گونه احداث نظریه کنیم تا اگر هم خواستیم سنجه‌‌ای برای نقد و تحلیل و ارزیابی و موضع گیری درباره رمان عامه پسند موجود داشته باشیم‌‌این سنجه‌ها از نظریه اندیشیده شده درامده باشد. به هر حال زمانی که از رمان عامه پسند سخن به میان می‌آید ما به مقوله‌‌ای ذو مراتب و مدرج توجه کرده‌‌ایم که می‌تواند طیفی از رمانها را با تفاوت‌های مضمونی، ساختاری و محتوایی شامل شود.

او گفت: اما به نظر می‌رسد ما در تبیین رمان عامه پسند و گونه مقابل ان با دسته‌‌ای از مفاهیم مواجه هستیم و تلاش می‌کنیم با تقابل مفاهیم در دو گونه رمان عامه پسند و رمان نخبه گرا منظورمان را القا کنیم. اما باید در‌‌این باره محتاطانه رفتار کنیم و نظریات عموما غربی‌ها را با وسواس و جدیت به نقد کشیم. مثلا گفته می‌شود ادبیات سرگرم کننده در مقابل ادبیات والا و جدی قرار می‌گیرد. یا ادبیات لذت بخش در مقابل ادبیات متفکر قرار می‌گیرد. خب باید توجه داشت که ‌‌آیا این مفاهیم واقعا در مقابل هم هستند؟ ‌‌آیا لذت در مقابل تفکر است و ‌‌اینها باهم جمع نمی‌شوند؟ به نظر می‌رسد که ‌‌اینگونه نیست. بلکه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی ‌اساسا حرکتش به سمتی است که ‌‌این دو را در یک قالب جمع کند. شما ببینید روایت‌های تاریخی قرانی که از آنها به عنوان قصص قرآنی یاد می‌شود هم مخاطب عام دارد هم لذت بخش است هم متفکرین عالم را به تفکر و عبرت اندوزی و تفلسف درباره آنها ترغیب می‌کند. بخش دیگر بحث کاموس درباره «رمان» بود. یعنی تا ماهیت رمان تعیین نشود نمی‌توان درباره رمان عامه پسند اظهار نظر کرد. زیرا رمان عامه پسند ابتدا باید رمان باشد تا بعد درباره خصوصیات ژانری اش صحبت شود.‌‌این بحث مهمی ‌است که جنبه فلسفی دارد. در‌‌این بخش نیز کاموس به نظریات اندیشمندان غربی از هگل گرفته تا دیگران اشاره کردند. خب سئوالی که در‌‌این باره وجود دارد ‌‌این است که ‌‌آیا جریان ادبیات داستانی متعهد انقلاب اسلامی‌ تعریف خود را از قالب رمان دارد یا خیر؟ روشن است که هم علما و هم عملا تعاریف غربی‌ها که نوعا رمان را یک قالب با ماهیت اومانیستی تعریف می‌کنند متفاوت است. در‌‌این زمینه ما باید بر اساس تجربه پدید امده بومی ‌در تاریخچه ادبیات داستانی خودمان و با تمسک به مبانی فلسفی حکمی‌مان دست به نظریه‌پردازی بزنیم. در غیر‌‌این صورت ممکن است تعاریفی از رمان ارائه دهیم که نه تنها رمان‌های عامه پسند رمان نباشند بلکه طیفی از رمان‌های متعهد تولید شده در دوره چهل ساله گذشته یا رمان نباشند یا در ذیل ادبیات عامه پسند قرار گیرند!

شاکری با طرح این سوال که گفته شد مسئله رمان «انسان» و هدفش «تکریم انسان» است. خب منظور کدام انسان است؟ عنوان کرد: انسانی که اسلام آن را خلیفه الله فی الارض می‌داند یا انسانی که از بنیان‌های اعتقادی و دینی اش در دوره رنسانس گسسته است. انسان جدا افتاده از معتقداتش انسانی که دچار شکاکیت مدرن شده است و انسانی که تنها مانده است؟ یا بیان شده که موضوع رمان «انسان مسئله دار» یا به تعبیری «انسان پروبلماتیک» است. خب ‌‌این تعریف است که غربی‌ها بر مبنای اومانیستی خودشان از رمان ارائه داده‌اند. آقای سرشار در تحقیقی که درباره رمان انقلاب برای پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ‌انجام داده‌اند به تفصیل به ‌‌این مقوله پرداخته‌اند. اولا چنین تعریفی از رمان حتی در اثار داستانی غربی‌ها نقض شده است و تعریف جامعی محسوب نمی‌شود. ثانیا آثار متعددی در دوره ادبیات داستانی پس از انقلاب اسلامی‌پدید امده که موضوعش انسان مسئله دار با توضیحی که درباره ان می‌دهند نیست. ثالثا با چه استدلالی می‌توان گنجینه بسیار عظیم رمان نویسی جهان را که در هر کشور رنگ و بویی از اعتقادات و باورها و اندیشه‌های ان کشور گرفته است را ملزم به ‌‌این خصوصیت کرد؟ بالاتر از‌‌این، با پذیرش انسان پروبلماتیک به عنوان موضوع رمان عملا ما باید منکر بخش عمده‌‌ای از ادبیات داستانی انقلاب اسلامی ‌در سالهای گذشته شویم و انها را رمان ندانیم. بلکه بالاتر از‌‌این، چنین تلقی از موضوع رمان بسیاری از شخصیت‌های برجسته و ممتاز ‌‌ایمانی و اعتقادی و وارسته و الگو را از ساحت داستان نویسی معاصر‌‌ ایران خارج می‌کند. نکته ‌‌این است که درست است که قالب رمان در غرب پدید امده و بر اساس تجربیات و موطن فکری و فرهنگی مبانی برای آن تاسیس شد اما ما در ‌‌ایران اسلامی‌ و در تحلیل گونه‌های ادبی‌مان چه ضرورتی دارد که از ‌‌این تعاریف استفاده کنیم؟ ‌‌اینها وحی منزل نیستند و ما نیازمند تاسیس و تولید نظریه در‌‌این باره هستیم.

شاکری در ادامه با اشاره به نقل قول کاموس که گفت رمان عامه پسند تک بعدی است و فکر را به چالش نمی‌کشد توضیح داد: ‌‌اینجا می‌توان سئوال کرد که‌‌ آیا اساسا به چالش کشیدن فکر توسط رمان یک هدف اصیل است که در غیر‌‌این صورت اثر داستانی از حوزه رمان خارج می‌شود؟ ثانیا معنای به چالش کشیدن فکر چیست؟‌‌ آیا بدین معنی است که باور و ‌‌ایمان قلبی را دچار تزلزل می‌کند یا در ساحت عقل نظری یقین را به شک بدل می‌کند؟ اگر‌‌این گونه باشد که اصلا ارزش تلقی نمی‌شود. فرض کنیم رمانی ‌‌ایمان را در مخاطب مضاعف کرد یا یقین را به مراتب عالی تر رساند‌‌آیا‌‌این رمان عامه پسند خواهد بود؟ درباره شخصیت در رمان‌‌اینگونه بیان شد که رمان عامه پسند تیپ‌های تکراری هستند و شخصیت‌های رمان عامه پسند بازیافتی بوده و از شخصیت‌های اسطوره‌‌ای وام گرفته می‌شوند.‌‌ این معیار نیز قابل تردید است. شما ببینید ادبیات دفاع مقدس ما عموما در نگره متعهدانه و انقلابی با قیام عاشورا و شخصیت‌هایش با شخصیت‌های آن دوره مقایسه می‌شوند و گویا عاشورای دیگری دارد اتفاق می‌افتد. ‌‌آیا ‌‌این به معنای تکرار شخصیت‌ها است و بازتولید انها است؟

او گفت: نقش رمان‌های عامه پسند در بین آثار داستانی تولید شده در ادبیات معاصر ما بسیار مهم و تعیین کننده است اما به دلیل کم اهمیت شماری ‌‌این گونه بحث‌های جدی و فلسفی در‌‌این باره رونق چندانی ندارد. ما لازم است بحث درباره ادبیات داستانی مطلوب انقلاب اسلامی‌ را در محافل دانشگاهی پیش ببریم و به ‌‌این نکته متوجه شویم که جایگاه رمان عامه پسند در ادبیات مطلوب انقلاب اسلامی ‌چیست؟‌‌ آیا گونه‌‌ای در کنار گونه‌های دیگر یا‌‌ اینکه‌‌این گونه منحل در عالی ترین گونه‌هایی خواهد شد که مخاطب عام را جذب خواهد کرد.

جایزه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به کتاب درباه مانایی و میرایی رسید

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، اختتامیه اولین دوره دوسالانه انتخاب آثار برتر پژوهشی دفاع مقدس و مقاومت؛ –جایزه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی– صبح امروز سه‌شنبه مورخ ۱۴ بهمن‌ماه ۹۹ در سالن خلیج فارس باغ موزه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی برگزار شد.

در این همایش که با حضور سرداران نیروهای مصلح، مسولین کشوری و لشکری از ساعت ۱۰ صبح برگزار شد، در بین ۴۵۰ اثری که به دبیرخانه این همایش رسیده بود، کتاب درباره مانایی و میرایی مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، تالیف احمد شاکری عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به عنوان اثر برتر انتخاب شد.

در همین راستا گزیده‌ای از این کتاب خدمتتان ارائه می‌گردد:

نقد ادبی، حلقه مکمل نظریه ادبی است. نظریه ادبی اصول موضوعه نقد ادبی را فراهم ساخته و اسالیب نقد را توجیه می‌نماید. با این وجود، تاریخ ادبیات داستانی پس از انقلاب اسلامی، همواره داستان را مقدم بر نقد و آن را نیز مقدم بر نظریه ادبی قرار داده است. اکنون با دسترس بودن آثار برآمده از متن و جریان انقلاب اسلامی می‌توان با روش عقلی استدلالی و مبتنی بر رویکردهای مشخص در حکمت و فلسفه اسلامی، به مطالعه مصداقی این آثار همت گمارد. این امر قادر است حوزه مطالعات مضاف را به ادبیات داستانی نوآور اسلامی بازنماید و لوازم پرسش‌های نظری بنیادین در نظریه ادبی انقلاب اسلامی را تامین نماید. پرسش‌هایی که نه از دانش نظریه ادبی رایج در غرب برآمده و نه نظریه ادبی در غرب پاسخ درخوری بدان داده است. بلکه منحصراً مقومات، غایات، مبانی و مناشی ادبیات انقلاب اسلامی بارور شده پس از انقلاب اسلامی را جست‌وجو می‌کند. سه نوع اثر در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته‌اند: داستان بلند، داستان کوتاه و کتاب نظری.

نقد احمد شاکری بر کتاب «حیدر»/ یک اثر نازل و عامه‌پسند در گونه داستان معصومین

احمد شاکری از منتقدان کشورمان درباره کتاب «حیدر» که به تازگی از سوی انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده نوشت: امید است ناشر با تجدید نظر در انتشار این کتاب، باب انتشار آثار «نازل» را در گونه «داستان معصومین» مسدود سازد.

نقد احمد شاکری بر کتاب «حیدر»/ یک اثر نازل و عامه‌پسند در گونه داستان معصومین

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، احمد شاکری از نویسندگان و منتقدان ادبی کشورمان نقدی بر کتاب «حیدر» نوشته آزاده اسکندری که به تازگی از سوی انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد که در ادامه می‌خوانید.

چندی قبل داستان بلندی با نام «حیدر» نوشته خانم آزاده اسکندری توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شد. این کتاب در زمان نسبتا کوتاهی برای چهارمین بار به چاپ رسید و برخی خبرگزاری‌ها و سایت‌های ادبی به معرفی آن پرداختند.

مروری بر واکنش رسانه‌ها به این کتاب گویای رویکردی «تبلیغی» و نه «تحلیلی ـ انتقادی» است که در آن از متن واحدی استفاده شده است. آنچه در پی می‌آید «تذکر» و «توجه» است به این اثر در ذیل گونه «داستان اولیا و معصومین».

پیدایش دوره جدید ادبیات داستانی معاصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی با ظهور گونه‌هایی همراه بود که اگر در تاریخ ادبیات داستانی معاصر ایران بی پیشینه‌اند. گونه‌هایی چون ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و ادبیات داستانی دفاع مقدس. ارتقای جایگاه ادبیات داستانی، ظهور نویسندگان جدیدی، وقوع تجربیات غنی و ارزشمند، تحول فرهنگی، معرفی کارکردهای جدید برای ادبیات داستانی، غایتمندی و تعهد ادبیات داستانی و ظهور ارزش‌ها و بنیان نهادن مبانی دینی در حوزه ادبیات داستانی همه و همه در تغییرات عمده و پیدایش گونه‌های جدید تاثیر گذار بوده‌اند. اما در این میان سهم گونه‌های نوظهور در تاریخ چهل ساله گذشته یکسان نبوده است. می‌توان یکی از مهمترین مایه و پایه‌های ادبیات داستانی در دوره جدید را الهام گیری از تاریخ اسلام، خاصه قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهادت ایشان و یارانشان در عاشورای ۶۱ هجری قمری دانست.

این موضوع به صورت آشکار و پنهان از سطح «موتیف» گرفته تا حضور بینامتنی در ادبیات داستانی وجود داشته است. با این وجود نفس توجه به «واقعه» و «شخصیت» تاریخی در گونه «داستان تاریخی» از جایگاه و اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است.

در طول دهه‌های گذشته همواره انگیزه‌ای جدی در طیفی از نویسندگان متعلق به جریان انقلاب اسلامی وجود داشته تا با گذر از حجاب زمان و حجاب ظلمت‌ها و تیرگی‌های روزمره زندگی مادی به ساحت قدس معصومین و اولیای دین نزدیک شده و درباره این ذوات مقدسه داستان بنویسند. رسیدن به این قله بلند البته چالش‌های مضاعفی نسبت به هر گونه دیگری در حوزه ادبیات داستانی دارد. گرچه روایت از زندگی و زمانه معصومین، خاصه سید الشهدا و واقعه عاشورا، رویه‌ای ثابت و جاری در مصیبت خوانی‌ها و منابر اهل علم و تعزیه‌ها و شعرهای آیینی بوده اما روایت داستانی به واسطه قابلیت‌های نمایشی و دست گشاده در بیان جزئیات و کارکردهای ویژه نمی‌توانسته با این موضوع به راحتی کنار بیاید. مسائلی از قبیل استنادات تاریخی و تفکیک روایت‌های تاریخی معتبر از نامعتبر، میزان و چگونگی نزدیک شدن راوی به شخصیت معصوم، رعایت و حفاظت از قول و فعل معصوم به عنوان حجت شرعی، عدم توانایی ورود نویسندگان داستان به ذهنیات و ضمیر و درونیات معصوم و مواردی از این دست موجب می‌شده تا نویسندگان با رعایت احتیاط کامل و با هول و هراس به این موضوع بنگرند و به خود اجازه شکستن خطوط قرمز تاریخی، فقهی و اعتقادی را ندهند.

اکنون و پس از گذشته چهار دهه از ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با وجود تولید و انتشار هزاران عنوان روایت داستانی در موضوعات مختلف، همچنان این احتیاط در نوشتن از معصومین وجود دارد.

در بُعد نظری نیز بحث از «چیستی داستان تاریخی» و «چگونگی و مولفه‌های داستان معصومین» همواره یکی از دشوارترین و پیچیده‌ترین موضوعات بوده که کمتر بدان پرداخته شده است.

با این وجود «جذابیت» تاریخ معصومین و «اهمیت» و «جایگاه» آن مانع از این نشده تا برخی نویسندگان نهایت تلاش و هنرخود را در بازآفرینی زندگی و زمانه معصومین بکار بندند. «سید مهدی شجاعی» در آثار متعدد خود تلاش کرد تا با نثری شاعرانه، غنی و خیال برانگیز به ساحت قدس معصومین نزدیک شود و در شعر- داستانهای خود سبک جدیدی را معرفی کرد.

محمدرضا سرشار با کوله باری از پژوهش‌های نظری و نقد ادبی سالهای متمادی از عمر ادبی خود را صرف تولید روایتی از زندگی پیامبر اکرم در «انک ان یتیم نظر کرده» کرد. اثری که از نثری فاخر برخوردار است و با زاویه دید ترکیبی بیشترین احتیاط را در نزدیکی به ساحت قدس پیامبر بکار بسته است.

ابراهیم حسن بیگی در «قدیس» با خلق شخصیت خیالی در دوران معاصر تلاش کرد از محدوده آنچه در نهج البلاغه و کتاب‌های معتبر تاریخی درباره امیرالمومنین آمده است فراتر نرود و از خود چیزی بدان بیفزاید.

مجید قیصری در «شماس شامی» با خلق راوی خیالی در جهان داستانی تاریخی تلاش کرد به زندگی و زیست سفیر روم در شام بپردازد تا با فاصله‌ای زیاد امام حسین علیه السلام و قیام ایشان را روایت کند. سلمان کدیور نیز در «پس از بیست سال» با خلق شخصیت خیالی تاریخی فاصله خود را با امیرالمومنین حفظ کرد.

علی موذنی در «احضاریه» تلاش کرد با خلق موقعیت‌های مشابه، تقریبی میان زندگی حضرت زینب با شخصیتی امروزی برقرار کند. آنچه از برآیند این تلاش‌ها بر می‌آید، تلاش‌هایی که همچنان ادامه خواهد داشت، یافتن شیوه‌ها و تکنیک‌هایی است که با استفاده از آن هم بتوان زندگی معصومین و ائمه شیعه را روایت کرد و هم از سوی دیگر کوچکترین وهن و کذبی به این شخصیت‌های عالی مرتبه نسبت داده نشود.

اولین نکته‌ای که درباره کتاب «حیدر» جلب توجه می‌کند استفاده از زاویه دید «اول شخص معصوم» است. امری که نویسندگان بزرگ و باتجربه با «ترس» و «احتیاط حداکثری» با آن مواجه شده و از آن در روایت معصومین پرهیز کرده‌اند. به این دلیل مشخص که راوی اول شخص هر چه می‌کند «فعل» و «کنش» او محسوب می‌شود.

بنابراین کتاب «حیدر» در تمام سیصد و اندی صحفه خود روایت یا به تعبیری قول «امیر المومنین علیه السلام» است. این بدان معنی است که هر آنچه نویسنده در خیال خود فرض کرده است بر زبان امام جاری شده و توسط امام روایت می‌شود. نویسنده تازه کار این داستان به این نیز بسنده نمی‌کند و از زبان امیرالمومنین به بیان خیالات، احساسات، ذهنیات و حافظه امام می‌پردازد. اما کسی که راوی این داستان است و آنچه از خود روایت می‌کند در معنای واقعی کلمه امام علی علیه السلام نیست. بلکه شکل «موهن» و تقلیل یافته‌ای از شخصیت قدسی است که ارتباط با امام اول شیعیان و باب علم نبی مکرم اسلام صلوات الله علیهما ندارد. گویا جوانی است که مانند دیگر جوان‌های امروزی فکر می‌کند و سخن می‌گوید. حتی این شخصیت در بعد زبان و سخن آوری نیز هیچ سنخیتی با امام اول شیعیان ندارد.

در بعد فنی و تکنیکی، داستان گزارش ساده و ترتیب یافته زمانی از وقایع است. بدون ظرایف فنی در شخصیت پردازی، فضا سازی، تحقیقات کتابخانه‌ای درباره زمانه و فرهنگ و جغرافیا و همه آنچه به تاریخ زندگی شخصیت مربوط است. بدون ژرف نگری‌های لازم و تحلیلی در پیرنگ داستان و پر از مستقیم‌گویی‌ها و خود ستایی‌های شخصیت درباره خود. کار از این جهت اثری عامه پسند است که تلاش کرده با پی نوشته‌های مکرر تصویری محققانه از خود جلوه دهد بدون انکه درک درستی از ماهیت ادبیات داستانی، کارکرد آن و ارکان تشکیل دهنده آن داشته باشد.

طبعا خلا جریان نقد ادبی مستمر، دقیق، به روز، شفاف و علمی در فضای فعلی ادبیات داستانی به میدان داری رسانه‌های سطحی و کم مایه در معرفی و توصیف آثار داستانی می‌انجامد و مخاطب بی اطلاع یا کم اطلاع از مبانی نقد در هجمه تبلیغات ناشران و رسانه‌ها به کتاب «اعتماد» می‌کند و آنچه روایت شده را «درست» می‌پندارد. گرچه «کتابستان معرفت» ناشری خوش نام در انتشار آثار داستانی ارزشی است. اما این خطای آشکار در کارشناسی آثار پیش از انتشار آن غیر قابل اغماض است. همچنان که انتظار می‌رود نهادهای مربوط در «ممیزی» کتاب با دقت و اشراف بر بایسته‌های رمان معصومین با آثار داستانی مواجه شده و در این زمینه دقت‌های مضاعفی به خرج دهند.

امید است ناشر «حیدر» با تجدید نظر در انتشار این کتاب، باب انتشار آثار «نازل» و «عامه پسند» در گونه «داستان معصومین» را مسدود سازد.