کتاب‌هایی که اهالی قلم برای خرید از نمایشگاه مجازی پیشنهاد می‌دهند

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، نخستین نمایشگاه مجازی کتاب تهران از اول بهمن آغاز و تا ششم بهمن ماه در سامانه tehranbookfair.ir دایر است و علاقه‌مندان می‌توانند کتاب‌های مورد علاقه را در بخش داخلی با ۲۰ درصد تخفیف و در بخش خارجی با ۵۰درصد تخفیف خریداری کرده تا رایگان برایشان ارسال شود.

در این راستا و در جهت کمک به مخاطبانی که در صدد خرید کتاب خوب از نمایشگاه کتاب هستند سراغ برخی چهره‌های فرهنگی در کشور رفتیم و از آنها پیشنهادهایی را دریافت کردیم تا فرا روی مخاطبان قرار گیرد.

* جهانگیرخسروشاهی:

کتاب «نهال‌های برومند»، نوشته سید حسن منتظری، از انتشارات شهید کاظمی
کتاب «منشور هدایت (مجموعه فرمایشات و مطالبات رهبرانقلاب دربارۀ خانداده شهدا)» از مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

* علیرضا مختارپور

کتاب «از چیزى نمى‌ترسیدم»، زندگینامه خودنوشت شهید قاسم سلیمانى از انتشارات «مکتب حاج قاسم»

* رحیم مخدومی:

کتاب «خانواده موفق»، نوشته سید عظیم قوام از انتشارات قدرولایت
کتاب «همسرداری سرداران شهید»، نوشته جمعی از نویسندگان از انتشارات قدرولایت
کتاب «کتیبۀ ژنرال» نوشته اکبر صحرایی از انتشارات شهید کاظمی

* میثم نیلی:

کتاب «مسجد رهبر»، نوشته مرتضی انصاری‌زاده از انتشارات راه‌یار
کتاب «ارتداد»، نوشته وحید یامین‌پور از انتشارات سوره مهر
کتاب «سه دقیقه در قیامت» از انتشارات شهید ابراهیم هادی
کتاب «خط مقدم» نوشته فائضه غفار حدادی از انتشارات شهید کاظمی
کتاب «آن مرد با باران می‌آید»، نوشته وجیهه سامانی از انتشارات کتابستان معرفت

* گلعلی بابایی:

کتاب «گوهر صبر (خاطرات شهید گوهر الشریعه دستغیب)» نوشته طیبه پازوکی از انتشارات انتشارات سوره مهر
کتاب «این صدف انگار مروارید ندارد»، خاطران خودنوشت اسماعیل ابراهیمی از انتشارات نارگل
کتاب «مست سنگستان (خاطرات شفاهی عزت الله فرخی)» نوشته حجت الله ایروانی از انتشارات ۲۷ بعثت
کتاب «کوهستان آتش» نوشتۀ گلعلی بابایی از انتشارات ۲۷ بعثت

* احمد شاکری:

کتاب «رمان نویسی در وقت اضافه»، نوشته مرحوم محسن سلیمانی از انتشارت علمی و فرهنگی
کتاب «درباره مانایی و میرایی»، نوشته احمد شاکری از  انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
کتاب «دیالوگ، هنر کنش کلامی برای کتاب، تئاتر، سینما و تلویزیون» رابرت مک کی؛ ترجمه ابراهیم راهنشین از انتشارات نشر ساقی

* محمدرضا سرشار:

 کتاب «جاده جنگ»، نوشته منصور انوری از انتشارات سوره مهر
کتاب «مفتون و فیروزه» نوشته سعید تشکری از انتشارات نیستان
کتاب «رستاخیز عاشقی» نوشته محمدسرشار از انتشارات کتابستان معرفت
کتاب «شکار هیولا» نوشته محمد سرشار از نشر معارف
کتاب «مجموعه قصه حیوانات در قرآن» نوشته محمدرضا سرشار از انتشارات منادی تربیت
کتاب «از سرزمین نور» نوشته محمدرضا سرشار از نشر معارف

* قاسم تبریزی:

کتاب «آیت‌الله جنتی به روایت اسناد ساواک» از انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی
کتاب «اللهیار صالح به روایت اسناد» از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
کتاب «بهاییت» نوشته میکائیل جواهری از موسسه مطالعات تاریخ معاصر
کتاب «اسرار لانه جاسوسی» از موسسه مطالعات تاریخ معاصر
کتاب «نقد عمر، خاطرات حجت الاسلام علی دوانی» از انتشارات رهنمون
کتاب «بنیان مرصوص امام خمینی در فن و بیان» نوشته آیت الله جوادی آملی از انتشارات اسراء
کتاب «بهشتی از زبان بهشتی» نوشته فرامرز شعاع حسینی از انتشارات کارآفرینان فرهنگ و هنر
کتاب «حدیث نصر» به کوشش سید حسین کشفی از موسسه کتابشناسی شیعه
کتاب «از شریف تا لس‌ آنجلس» نوشته سید مجتبی عطاردی از انتشارات سوره مهر

* اکبر صحرایی:

کتاب «اعدام سرباز اسلووک» نوشته ویلیام بردفورد هیوئی، مترجم مسعود امیرخانی از انتشارات پیدایش
کتاب «زغال سرخ» نوشته سید حسن حسینی از انتشارات شهرستان ادب
کتاب «برادر انگلستان» نوشته علیرضا قزوه از انتشارات سوره مهر
کتاب «سه گاه ابوهادی» نوشته سید حمید سجادی منش از انتشارات خط مقدم
کتاب «عباس برادرم» نوشته حمید داوود آبادی از انتشارات شهید کاظمی
گزیده اشعار واحد قزوینی از محمدحسین انصاری از انتشارات شهرستاد ادب
کتاب رُنج نوشته محمد محمودی نورآبادی از انتشارات کتابستان معرفت

* محسن پرویز:

رمان بلند «جاده جنگ» نوشته منصور انوری، انتشارات سوره مهر
«آتون نامه» نویسنده محمد اسماعیل حاجی علیان از انتشارات سوره مهر
«تاریخ با طعم زغال اخته» نوشته یوسف قوچق از انتشارات سوره مهر
«کتاب حماسه مسیب نامه» نوشته میلاد جعفرپور از انتشارات بنیاد موقوفات افشار

علاقه‌مندان به مطالعه می‌توانند از این فهرست هم در سبد خرید خود قرار داده و خرید کنند. در نخستین نمایشگاه مجازی کتاب تهران ۱۷۳۲ ناشر ۱۰۰ هزار عنوان را در بخش داخلی با ۲۰ درصد تخفیف عرضه می‌کنند. 

در هیچ جایی از معارف ما، بیانی را سراغ ندارم که دفاع مقدس و جهاد فی‌سبیل‌الله را تباهی بداند

به گزارش خبرگزاری فارس، دومین نشست از سلسله جلسات «رستاخیز واژه‌ها» با موضوع خدمات متقابل ادبیات داستانی و دفاع مقدس با حضور محمد حنیف، نویسنده و احمد شاکری عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.

* حنیف:  از جنگ جهانی اول و دوم هنوز هم رمان‌های زیادی نوشته می‌شود

در ابتدای این نشست، محمد حنیف با اشاره به خاص بودن سوژه‌های برآمده از دل جنگ گفت: سوال مهمی وجود دارد و آن هم این است که چرا با اینکه جنگ و دفاع مقدس، یک موضوع همانند دیگر موضوعات است، حجم وسیعی از داستان و رمان با موضوع ادبیات دفاع مقدس، چه در ایران و چه در خارج از ایران نوشته شده است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت در ادبیات گذشته، گونه‌های حماسی نظیر شاهنامه و یا ادیسه هومر جایگاه شاخصی در ادبیات دنیا داشته است. 

وی اضافه کرد: از جنگ جهانی اول و دوم سالهای زیادی می‌گذرد، اما هنوز هم شاهد رمان‌های زیادی هستیم که در این بستر نوشته می‌شود. این موضوع چه دلیلی دارد؟ آیا به این دلیل است که جنگ، وحشتی عمومی به همراه دارد یا تعداد زیادی جان خود را از دست می‌دهند؟ زلزله، سونامی و آتش‌فشان هم این‌چنین هستند. به نظرم جنگ برخلاف این موارد مشابه، همه‌گیر است؛‌ یعنی تمام آحاد یک ملت را درگیر می‌کند و البته با غرور و هویت ملی درگیر می‌شود و به همین دلیل در ذهن‌ها باقی می‌ماند. از طرف دیگر، بعد فرهنگی جنگ، بیش از هر بعد دیگری از آن باقی می‌ماند. 

حنیف با اشاره به اینکه جنگ می‌تواند جامعه را دگرگون کند، گفت: جنگ حادثه بزرگی است که در تمام عرصه‌ها، جامعه را دگرگون می‌کند. این دگرگونی شامل موضوعاتی نظیر ایجاد موج مهاجرت میلیونی، تضاد فرهنگی، وحشت در بمباران‌ها، شهادت، معلولیت و … است. از این روی، یکی از کارکردهای ادبیات این است این تاثیرات را به صورت عینی و جزئی‌نگارانه ارائه بدهد. 

این نویسنده و منتقد ادبی درخصوص تاثیر دفاع مقدس بر ادبیات داستانی گفت: یکی از اولین تاثیرات مهم آن، خلق آثار قابل توجهی با موضوع جنگ و دفاع مقدس در ادبیات داستانی ایران است در حالی که تا پیش از این چنین موج بزرگی را نداشتیم. آماری که کتابخانه تخصصی جنگ واقع در حوزه هنری از شهریور ۱۳۵۹ تا آذر ۱۳۹۸ می‌دهد این است که از مجموع ۱۷۷۰۸ کتاب که با موضوع دفاع مقدس نوشته شده است، ۱۵۶۹ عنوان آن یعنی نزدیک به ۹ درصد داستان است. دومین تاثیر آن که پس از جنگ رخ می‌دهد، این است که ادبیات عامه‌پسند رو به افول رفته و ادبیات متعهد خصوصا در دهه اول انقلاب اوج می‌گیرد. تاثیر سوم، رواج مفاهیمی نظیر ایثار، ازخودگذشتگی، دلاوری، غیرت و … است. این مسائل تا پیش از این کمتر بیان شده است. اگر جنگ نبود شاید بسیاری از سردارانی که امروز آنان را می‌شناسیم، هرگز شناخته نمی‌شدند. 

وی با اشاره به خدمات ادبیات داستانی بر دفاع مقدس گفت: اولین تاثیر این است که ادبیات داستانی کمک کرد تا آثاری نوشته شود که باعث غرور ملی ماست و از این منظر باعث ماندگاری خیلی از مفاهیم شد. هم‌چنین ادبیات داستانی در بسیاری از هنرهای دیگر نظیر سینما، نمایش، انیمیشن و … متجلی شده است. در حقیقت، ادبیات داستانی از این طریق به ثبت هنری حماسه‌های جنگ کمک کرد. تاثیر سوم این است که ادبیات داستانی، عوارض جنگ و تاثیرات آن را در جامعه نشان می‌دهد و از این منظر ادبیات دفاع مقدس صلح را ترویج می‌کند. این ادبیات به سیاست‌مداران کمک می‌کند تا جایی که می‌توانند از دیپلماسی استفاده کرده و به آتش جنگ ندمند. همچنین ادبیات داستانی و هنر به تقویت روحیه حماسی در کشور کمک می‌‌کند و باعث پالایش روح می‌شود. تاثیر پایانی نیز این است که ادبیات داستانی دفاع مقدس در مقاطعی میزان مخاطبان کتاب را بالا برد. البته در کنار این تاثیرات مثبت می‌توان گفت که بعضی از ناشران متاسفانه با اقداماتی غیرحرفه‌ای، ذائقه مخاطب را پایین آوردند و جایگاه ادبیات داستانی ما را تضعیف کردند. 

* شاکری: آیا دفاع مقدس لطماتی به ادبیات داستانی زده است؟

احمد شاکری دیگر سخنران این جلسه بود. او در ابتدای صحبت‌های خود گفت: یکی از موضوعاتی که در خدمات متقابل ادبیات داستانی و دفاع مقدس باید مورد توجه قرار گیرد توجه به بیانیه گام دوم انقلاب است. در این بیانیه، رهبر معظم انقلاب، تصویری از گذشته و چشم‌اندازی از آینده ارائه می‌دهند. در این بین موضوع دیگری هم دارای اهمیت است و آن هم این است که موضوع خدمات متقابل ادبیات داستانی و دفاع مقدس از منظر چه اولویتی بررسی شود؟ برای مثال، شاید عده‌ای بگویند خاطره‌نویسی از ادبیات داستانی پیشی گرفته است. 

وی با مطرح کردن یک سوال، صحبت‌های خود را ادامه داد و گفت: وقتی از خدمات صحبت می‌کنیم،‌ ممکن است این موضوع به ذهن متبادر شود که فقط ابعاد مثبت و سازندگی مطرح می‌شود در حالی که بعد دیگری هم وجود دارد و آن هم لطمات، خسارات و اختلال‌هاست. آیا ادبیات اختلالی ایجاد کرده و خسارتی به دفاع مقدس زده است؟ آیا دفاع مقدس لطماتی به ادبیات داستانی زده است؟ این موضوعات قابل طرح و بررسی است. فلذا باید عنوان بحث را از خدمات به فرصت‌ها و تهدیدها ببریم. 

شاکری با اشاره به تاثیرات دفاع مقدس بر ادبیات داستانی گفت: یکی از تاثیرات دفاع مقدس بر ادبیات داستانی این است که برای ادبیات تولید موضوع، مضمون و شخصیت کرد. هم‌چنین برای آن تامین مخاطب کرد و موجب شد مراکز حمایتی موضوعی پدید بیایند. البته در کنار آن عده‌ای معتقدند که مصلحت‌های دوران جنگ، ادبیات داستانی را چارچوب‌بندی کرد. حتی ممکن است جریان روشنفکری بگوید که دفاع مقدس باعث ایجاد شبه مضمون شد. البته لازم است به این موضوع توجه داشته باشیم که بین ادبیات داستانی و دفاع مقدس یعنی یک قالب و یک واقعه تاریخی، نسبت و تقدم و تاخر زمانی وجود دارد. یعنی نسبت ادبیات مقدم‌تر از بعد زمانی دفاع مقدس است. 

شاکری با تاکید بر اینکه نقش خیال در ادبیات دفاع مقدس از اهمیت زیادی برخوردار است، گفت: در بررسی ارتباط و تاثیرگذاری بین ادبیات و دفاع مقدس باید به عنصر خیال توجهی ویژه کرد. خیال به معنای دخل و تصرف و افزودن چیزی که نبوده است. این موضوع در حالی است که دفاع مقدس امری واقع و مسلم است و شاید نتوان چیزی را به آن اضافه یا کم کرد. حال باید این سوال را پرسید که خدمات امر مخیل به دفاع مقدس چیست؟ یعنی ورود خیال چه کمکی در پرداخت به دفاع مقدس در ادبیات داستانی می‌کند؟ البته در خاطره‌نگاری چنین فاکتوری را نمی‌توان بررسی کرد. هم‌چنین باید این موضوع را بررسی کرد که کسانی که جریان ادبیات متعهد را راه‌اندازی کردند بیشتر متاثر از نفس و حقیقت دفاع مقدس بودند یا تاثیر گرفته از فرم‌های روایی؟ به نظر می‌رسد که بیشتر متاثر از حقیقت دفاع مقدس بودند. این موضوع در حالی است که کسانی که ادبیات سیاه نوشتند، بیشتر از آنکه از خود دفاع مقدس متاثر باشند، تحت تاثیر قالب بودند. 

وی خاطرنشان کرد: به نظرم در تحلیل و بررسی تاثیر ادبیات و دفاع مقدس نمی‌توانیم بی‌توجه به ادبیات انقلاب اسلامی باشیم چرا که ادبیات دفاع مقدس در طول ادبیات انقلاب اسلامی است؛ ثانیا این خدمات متقابل صرفا این‌گونه نبوده است که میان دفاع مقدس و ادبیات داستانی باشد بلکه میان ادبیات داستانی و انقلاب اسلامی هم هست. خدماتی که دفاع مقدس بر ادبیات داستانی انجام داده است، می‌تواند ذیل انقلاب اسلامی باشد. بدین معنی که هر خدمتی که دفاع مقدس بر ادبیات کرده است، گویا انقلاب اسلامی به ادبیات کرده است. 

* موضوعات جدیدی که پس از دفاع مقدس به ادبیات اضافه شد

حنیف در بخش دیگری از صحبت‌های خود درباره موضوعات جدیدی که پس از دفاع مقدس به ادبیات اضافه شده است، گفت: از جمله موضوعات جدیدی که بعد از دفاع مقدس داشتیم، مهاجرت و جنگ‌زده است که مثلا در کتاب «مهاجر کوچک» آقای رهگذر بدان اشاره شده است. یا مثلا حضور کودکان و نوجوانان در جنگ، پیش از دفاع مقدس کمتر در ادبیات ما مطرح شده است اما نمونه این موضوع را در کتاب «سفر به گرای ۲۷۰ درجه» آقای دهقان می‌بینید. جنگ شهرها و مردم موضوع جدید دیگری است که پس از دفاع مقدس رنگ و بوی جدیدتری به خود گرفت. برای مثال کتاب «دختر لوطی» شهریار عباسی از جمله همانهاست. طنز در جنگ یکی دیگر از موضوعات جدید است. این موضوع در کتاب «گردان قاطرچی‌ها» داود امیریان آمده است. موضوعات ماورالطبیعه در جنگ، جانبازان، تاثیر روانی جنگ بر مردم و جامعه و به ویژه زنان، مباحث فلسفی و … از جمله مباحثی است که پس از دفاع مقدس بیشتر مورد توجه قرار گرفت. 

* در هیچ جایی از معارف ما، بیانی را سراغ ندارم که دفاع مقدس و جهاد فی‌سبیل‌الله را تباهی بداند

شاکری در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا ادبیات داستانی دفاع مقدس ذیل ادبیات دینی قرار می‌گیرد یا خیر، گفت: بنده معتقدم که ادبیات داستانی دفاع مقدس با اشاره به حقایق دینی موجود در دفاع مقدس، در ذیل ادبیات دینی و ادبیات انقلاب اسلامی قرار می‌گیرد. اشاره شد که عده‌ای می‌گویند در جنگ تباهی داشتیم و به همین دلیل در ادبیات دفاع مقدس تاکید می‌شود که باید از دیپلماسی استفاده کرد؛ در هیچ جایی از معارف ما، بیانی را سراغ ندارم که دفاع مقدس و جهاد فی‌سبیل‌الله را تباهی بداند. نه تنها تباهی در آن نیست، بلکه افقی نورانی است. حتی در تعبیر جهاد فی سبیل‌الله گفته شده است که بابی از بهشت است که فقط برای اولیاست. بنابراین دفاع مقدس حرکت کلی و قدسی است و دوم این که در آن تباهی راهی ندارد. در آن رنج و خسارت هست اما تباهی و سیاهی در آن وجود ندارد.

بایستگی های چهل سالگی ادبیات دفاع مقدس

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخه ۷ دی ۱۳۹۹
بخش ویژه سیزدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس، به معرفی چهره های شاخص ادبیات دفاع مقدس اختصاص یافته است. در پی این تصمیم، فهرست دوازده نفر از چهره های منتخب، از سوی دبیرخانه جایزه جلال منتشر شد. از میان دوازده چهره منتخب، سه چهره، مشخصا در حوزه مستند نگاری فعال بوده و باقی اشخاص ( ۸نفر) از میان نویسندگان داستان که اغلب یا تمامی اثار منتشر شده شان در حوزه ادبیات خلاقه (داستانی) “جنگ” و “دفاع مقدس” است معرفی شدند. بر اساس اخبار، نخست، موضوع بخش ویژه سیزدهمین جایزه جلال ال احمد ” آثار برتر دفاع مقدس” در نظر گرفته می شود. در ادامه، موضوع این بخش ” نویسندگان برتر ادبیات دفاع مقدس (در زمینه‌های داستان بلند و رمان، مجموعه داستان کوتاه و مستندنگاری)” اعلام شد. بدین ترتیب که با فراخوان همکاری در انتخاب مزبور، از اصحاب رسانه، خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و مجموعه‌های فعال در حوزه کتاب و ادبیات، جهت شرکت در فرایند گزینش دعوت می شود. سپس جمعی از اصحاب رسانه، این دعوت را اجابت کرده، پس از مرور فهرست جامعی از نویسندگان دفاع مقدس و اثار منتشر شده ، در جلسه ای دست به انتخاب نهایی زده و پس از تبادل نظر، نویسندگانی که اکثریت آراء را کسب کرده به عنوان چهره های برگزیده معرفی شدند. تدارک بخش ویژه در این دوره از جایزه جلال و نتایج بدست امده از ان، نتیجۀ روش شناسی، موضوع شناسی، هدف گذاری، تجربه تاریخی، جریان شناسی و اولویت بندی است. انچه در پی خواهد امد، درنگی در پیش فرض ها، ارکان و ابعاد این رخداد ادبی است.
اصل اهتمام به ادبیات دفاع مقدس، حمایت از این گونه ادبی پر عنوان، پیشتاز و پر مخاطب که حقیقتا در خط مقدم جبهه ادبیات متعهد قرار دارد، امری ضروری و جزو اولویت های ادبی و فرهنگی کشور قلمداد می شود. تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری، خاصه بیانات ایشان در شهریور سال جاری مبنی بر اصلاح تلقی رایج درباره دفاع مقدس و توجه به این مقوله به عنوان “سرچشمه”۱ و نگاه “فراگونه ای” نسبت به ان، حاکی از لزوم توجه عمیق تر و فراگیرتر به این مقوله و کارکردهای ویژه ان است. با وجود تاکیدات معظم له در مقاطع و به انحاء مختلف، درباره ادبیات دفاع مقدس، مواجهه سطحی، مقطعی، مصداق محور و غیر روش مندِ فضای ادبیات معاصر، “تاخیر” در مطالبات معظم له یا “تعطیل” برخی مطالبات ایشان را در پی داشته است. بنابر این در اصلاح این “ستم تاریخی”، لازم است ادبیات معاصر، به اصلاح نسبت خود با این فرمایشات اهتمام ورزد و تمهید لازم را برای جریان و سریان درخور این مطالبات در برنامه ریزی های اصولیِ کوتاه و بلند مدت فراهم اورد.
“دیدگاه مناسبتی” یا “مناسبت زدگی” در برنامه ریزی های هنری، خاصه در حوزه ادبیات، امری دیرپا و محل تحقیق و آسیب شناسی مستوفی است. برنامه ریزی برای حوزه ادبیات، خاصه شرطی کردن آن به “مناسبت ها” و “تقویم زدگی” در طول سالهای جاری و بعضا با غفلت از “اولویت” ها و برنامه ریزی های بلند مدت، آسیب هایی را به حوزه ادبیات وارد کرده و فرصت هایی را بر باد داده است. واضح است که غرض این مدعی، بی توجهی به مناسبت ها و عدم استفاده از ظرفیت انها در کارکردگیری از ادبیات، توسعه، رونق و افزایش قدرت نفوذ ان در جامعه مخاطب نیست. إشکال زمانی رخ می دهد که این اهداف بلند مدت -بر وفق اسناد بالا دستی و افقهای تعیین شده جهت نیل به اهداف ادبیات- نیستند که برنامه ها را تعیین می کنند، بلکه واکنش “تأخیری”، “مقطعی”، “تبعی” و “إنفعالی” ادبیات به مسائل، موجب می شود مناسبت های سالانه، ده ساله یا چند دهه ای، اهرم حرکت و تصمیم گیری را در بخشهایی از حوزه ادبیات در دست گیرند. برخی برنامه های انجام شده در چهلمین سالگرد دفاع مقدس نیز از روال پیش گفته تبعیت می کنند. اینکه اعداد “۲۰”، “۴۰” یا احتمالا “۵۰” و “۱۰۰”! توجه حوزه ادبیات را به مقوله ای که فارغ از این تقسیم بندی های اعتباری، در تمامی روزها و ماههای دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضرورت و اولویت داشته جلب کنند، محل تامل است. سیاست “مناسبت زدگی” گاه به “مناسبت سازی” منجر می شود. مروری بر فعالیتهای مجموعه های کوچک و بزرگ دخیل در برنامه ریزی های حوزه ادبیات داستانی از جمله “دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی” گویای ان است که سیاست های کلان ادبیات داستانی در این مجموعه ها، منحل در اجرای جشنواره های متعدد می شود و تقویم کاری انها را به نحوی پر می کند که جایی برای کارهای اولویت دار و ضروری دیگر باقی نمی ماند. شیوع رویکرد “مناسبت سازی” در مناسبات ادبی، علل متعددی دارد که در جای خود باید بحث و بررسی شود. اما می توان یکی از علل مهم غلبه این رویکرد را تمایل مجریان و برنامه ریزان به برنامه های “کوتاه مدت”، “کم هزینه”، “زودبازده” و “تبلیغی” دانست.
مشابه واکنش تأخیری و مناسبت زده مجموعه ها را می توان در توجه عمدتا مناسبتی “رسانه ها”، “سایت های خبری” و “مطبوعات” به مقوله دفاع مقدس مشاهده کرد. گویا هدف “جا افتاده” و روال “عادی” در برخی رسانه ها “گرم کردن فضا” و “تولید خبر” در مقطع کوتاه مناسبتها است و با اتمام زمان مناسبت، اهمیت موضوع کاهش یافته، وظیفه حوزه ادبیات درباره ان موضوع یا گونه خاص “فراموش” شده یا به “حاشیه” می رود. این حقیقتی انکار ناپذیر است که برنامه ریزی ها در حوزه ادبیات، بعضا به جای انکه “بر” مناسبت باشد، تابع یا “برای” مناسبت اند. در نگاهی دقیق، در مقوله ای چون “ادبیات دفاع مقدس” انچه واقعا، اتفاق افتاده را باید از خلال عملکردهای موجود در چهل دهه گذشته جست. اگر برنامۀ مستمر، جامع، افق نگرانه، واقع بینانه و رویکرد محوری برای رونق و حمایت از ادبیات دفاع مقدس وجود نداشته باشد، برنامه مناسبتی “چهلمین سالگرد دفاع مقدس” اتفاق جدیدی را رقم نخواهد زد. و اگر چنین برنامه هایی با اوصاف پیش گفته محقق شده باشند، می توان به نتیجه بخشی برنامه های مناسبتی امیدوار بود.
ادبیات روایی دفاع مقدس در زیر گونه ها و قالبهای متعدد ان، بی تردید پیشروترین گونه ادبی متعهد در طول دورۀ پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می آید. مقایسه کمّی و کیفی نویسندگان، داستانها، مستند نگاری ها، خاطرات، زندگی نامه های داستانی، نقد ها و پژوهش های ادبی صورت گرفته در این ساحت با دیگر گونه ها، حاکی از “امتیاز”، “برجستگی” و “اهمیت راهبردی” ان نسبت به تمامی گونه های دیگر است. این بدان معنی است که با گستره موسع، پیچیده و ذو ابعادی مواجه هستیم که هر گونه “داوری” درباره ان، لوازم روشی و اقتضائات پژوهشی خاص خود را می طلبد. خاصه بدان سبب که در کنار گسترش کمی و کیفی این فراگونه، شاهد “چرخش ها”، “عقب گردها” و “انحرافات” رویکردی در ان در خلال دهه ها بوده ایم. ادبیات دفاع مقدس با وجود گستردگی کمی و کیفی، در ابعاد معرفتی و فلسفی همچنان در هندسه معرفتی خود دچار “گم بود” مسائل است و معدود مسائل شناخته شده ان نیز به نحو “کافی”، “دقیق” و “مبنایی” نوعا پاسخ درخور دریافت نکرده اند. این همه، گویای ان است که سخن گفتن و انتخاب کردن در این گستره مضمونی و موضوعی، مستعد “اختلاف” رأی و “تضاد” آراء است. در خوش بینانه ترین حالت، بنای چنین اختلافی مبنایی و ناظر بر ساحتهای اندیشه است. گرچه عوامل متعدد دیگر حاشیه ای، غیر ادبی و غیر اولویت داری نیز در نوع انتخابهای صورت گرفته در جشنواره ها و “جذب” و “دفع” ها موثر بوده اند. حتی در منظرگاهی کلی، کنش و واکنش “فضای ادبیات” به مجموعه “تولیدات” و “تولید کنندگان” ادبیات دفاع مقدس، مسبب از اسباب پیش گفته است. در چنین فضایی، که علی القاعده رسیدن به “اجماع” در ان اگر نگوییم “غیر ممکن”، که “نادر” است. بنابر این به نظر می رسد اصولی ترین نحوه واکنش و تصمیم گیری و قضاوت در این حوزه جز با تمسک به “مبانی” فکر شده مقدور نیست.
در این شرایط، نسخه ای که از دهه های گذشته برای فضای ادبیات دفاع مقدس پیچیده می شده، توجه و تمرکز بر “مشهورات” یا تلاش برای اعتبار بخشی به مشهورات است. .” جایزه بیست سال ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی” در دوران وزیر فرهنگ و ارشاد وقت (اقای عطاءالله مهاجرانی) از جمله نمونه هایی از این دست است که حذف نام “احمد محمود” به عنوان برترین نویسنده بیست سال به سبب نگارش “مدار صفر درجه” از فهرست منتخبین به دلیل مخالفت با این رمان که در صدد تحریف انقلاب اسلامی و مبانی دینی ان بود، در آن دوره، بحث برانگیز شد. گرچه در ان رخداد، تیز بینی برخی منتقدان در شناخت انحراف فکری و قلمی نویسنده مزبور از مبانی و ارزشهای انقلاب اسلامی، راه را بر گزینشی نادرست بست، اما این خطر به لحاظ “مبنایی” و “روشی” همواره در کمین چنین جوایزی که در بازه زمانی موسعی بدون روش مندی مناسب دست به انتخاب می زنند بوده و خواهد بود.
حرکت بر مدار “شهرت سازی ادبی” ترفندی دیرپا در حوزه ادبیات داستانی است. بعضا چنین مشهوراتی که سبب پدید آمدن و نقطه آغاز ان بر بسیاری معلوم نیست، چنان به نتایجی “غیر قابل خدشه”، “اجماعی” و “مسلم” منتهی می شوند که هزینه “مخالفت” یا “نقد” را بر مخالفان اجماعِ ادعایی، دشوار می سازند. پایداری جریانی که شهرت ادبی را دستمایه حرکت خود قرار داده، به مرور زمان و با تقویت مشهورات ادبی به واسطه “تکرار” یا “تایید” یا “تشدید” ان در ضمن رخدادهای ادبی، عملا به سخت تر شدن گره شهرت گزینی ادبی و بالاتر رفتن هزینه های مخالفت به ان منجر خواهد شد. اما کار بدینجا نیز منتهی نمی شود و واکنش تاخیری و غیر تولیدی مجامع علمی و دانشگاهی نسبت به رخدادهای ادبی و به گزینی انها از میان اثار ادبی بر اساس همان مشهورات پیش گفته، زمینه را برای تئوری سازی “مشهورات” فراهم می اورد. بلیه ای که خاصه در حوزه ادبیات دفاع مقدس با ظهور “جریان سیاه نویس” قوت گرفت. جریان سیاه نویسِ دفاع مقدس، نه در فرایندی “سالم”، “علمی” و “سازنده” که بر بستر “حاشیه سازی”، “نام گرایی”، “نفاق”، “وادادگی ادبی”، “عدم پاسخگویی و نقد پذیری” و در یک جمله “شهرت گزینی” به مهمترین مانع در مسیر ادبیات متعالی دفاع مقدس تبدیل شد. جریان سیاه نویس دفاع مقدس با “دور زدن نقد” و “سکوت” تاریخی و معنی دار و “انفعال” منتقدان متعهد، یا “مصلحت اندیشی” های غیر ضرور، از رویکردی “هنجار شکن” و “غیر اصولی” در دهه ۶۰، به عنوان جریانی “متعارف”، “اصیل”، “تحول خواه” و “انسانی” بلکه “جهانی” معرفی شد.
در چنین شرایطی که خواه ناخواه، جامعه ادبی مبتلا به مشهورات بی مبنا است، علی القاعده جریان متعهد به انقلاب و دفاع مقدس باید “برنامه” و “روش مندی” مشخصی در مقابله با این مشهورات و عدم در غلتیدن به ان اتخاذ کند. بستر زیست مشهورات ادبی، اذهان مخاطبان است. بنابر این، لازم است جای “اکثریت موجود” به “شیوه عقلایی” سپرده شود. در حالی در محیطهای دانشگاهی و بعضا شبه علمی تعدادی از آثار و نویسندگان خاص مورد اقبال قرار می گیرند که انتخاب این نمونه ها نه نتیجه استقراء کامل و مبنایی در میان آثار و افراد موجود، که نوعا برامده از “سهل گیری” و “کم کاری” و “بی اطلاعی” پژوهشی و بنای ساختار علمی بر پایه انتخابهای یکی دو جشنواره است. چنین روشی ضمن هزینه سازی برای ادبیات –خاصه ادبیات دفاع مقدس- عملا خَرق “مشهور” و شناسایی انچه به مرحله شهرت ادبی نرسیده است را دشوار خواهد ساخت.
توجه به فرایند “شهرت گزینی” و “شهرت سازی”، ابعاد و ارکان دخیل در ان، مراتب و متعلقهای متعدد ان، اثار و ثمرات برخاسته از این مقوله و شناخت این امور، برای خرق علمی شهرت، بسیار ضروری است. بدیهی است وصف “شهرت” فی نفسه مذموم نیست. چه بسا اثار یا نویسندگان دفاع مقدس که به این درجه از “اعتبار”، “وثوق” و “اقبال” دست یافته، جریان ساز شده و بار ادبیات متعهد به انقلاب اسلامی را بر دوش کشیده اند. و بسا بسیاری دیگر، قربانی نگاه شهرت گزین شده اند. اگر بخواهیم از ارکان موثر در به شهرت رسیدن “اثر” یا “نویسنده” ای یاد کنیم، بیش از “فخامت” اثر و “عمل” نویسنده، باید از عملکرد “رسانه” ها سخن گوییم. واقعیت ان است که رسانه های جمعی، خبرگزاری ها، سایت های متنوع و مطبوعات و روزنامه ها در “چهره” شدن یا “شاخص” شدگی نویسندگان و اثار، نقشی بسزا و بی بدیل داشته اند. این رسانه ها هستند که با “تکرار” اسامی، “توصیف” موضوعات، “جهت گیری” درباره اثار و نویسندگان، از انها مقوله هایی “اشنا”، “قابل بحث” و “شاخص” می سازند. گرچه بررسی نحوه عملکرد رسانه ها در بازه زمانی طولانی چند دهه در حوزه ادبیات دفاع مقدس، خود نیازمند پژوهشی مبسوط است. اما یاد اوری چند گزاره درباره عملکرد رسانه ها و نقش و جایگاه انها در پدید امدن “شهرت” ادبی برای اثار و نویسندگان، تصویر دسته بندی شده و دقیق تری از ابعاد و چگونگی شکل گیری شهرت پیش گفته بدست خواهد داد.
۱- غلبه جریان رسانه ای در فضای کلی ادبیات داستانی کشور هیچگاه در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی از آنِ جریان متعهد به ارزشهای انقلاب و به تعبیر دیگر جریان انقلابی نبوده است. حتی صدا و سیما نیز که نوعا گمان می رود سیاست های فرهنگی نظام را نصب العین خود قرار می دهد در برنامه های متعدد ادبی -اگر نگوییم غالبا- در بسیاری موارد با جریان شبه روشنفکر ترجمه ای غیر منتقد همدل بوده و ادبیات انقلابی در سازمان صدا و سیما مظلوم واقع شده است. در فقدان و کم بود سایت های تخصصی ادبیاتِ همسو با گفتمان انقلاب اسلامی، تعداد حقیقتا معدودی از خبرگزاری ها خط ادبیات متعهد را دنبال می کنند. غالب خبرگزاری ها یا اساسا خنثی و تابع مشهورات هستند یا متعلق به جریان روشنفکری اند، یا ترجیح می دهند مقبولیت خود را خرج هیچ جریان ادبی نکنند یا بالاخره شجاعت موضع گیری و حرکت بر خلاف جریان غالب را ندارند. صفحات ادبی روزنامه ها نیز کمابیش در سیطره جریان شبه روشنفکر یا تربیت شدگان این جریان یا هم نوایان با انها است. طبیعی است در چنین شرایطی، جریان متعهد، پایگاه مطمئن، قوی و پر نفوذی برای مطالبات خود نداشته باشد و ذهنیت “مخاطبان ادبیات” توسط جریان “دیگری” هدایت می شود.
۲- جریان رسانه ای “ویترین” تولید نقد و نظر در حوزه ادبیات و خاصه ادبیات دفاع مقدس است. جریان رسانه ای کمتر “تولید کننده” فکر و نقد و بیشتر “مصرف” کننده ان بوده است. حال با این مقدمه و در فقدان واقعی جریان نقد متعهد، که تنها به ارزشهای فرمی اثر بسنده نمی کند و مبانی فکری و فلسفی دینی را دستمایه نقد ادبی قرار می دهد، کاملا می توان پیش بینی کرد که رسانه –ولو در معدود مواردی بخواهد انقلابی بماند- مصالح لازم و فکر و اندیشه و تولید لازم را برای ورود به اوردگاه جنگ نرم در اختیار ندارد. به درستی نمی داند در جنگ فرهنگی چگونه، در چه زمانی و در مقابل چه دشمنی ای باید واکنش نشان دهد.
۳- رسانه مستقل، شجاع، زمان شناس و انقلابی –به معنای واقعی کلمه- در حوزه ادبیات داستانی و ادبیات دفاع مقدس کم شمار است. کمتر رسانه ای پیدا می شود که حاضر باشد برای اصلاح امور “شفاف سازی” کند و برای تغییر “هزینه” بدهد. نوعا ناشران، مدیران میانی، انجمن ها و نهادها و مراکز ادبی، بر خروجی های رسانه ها نظارت داشته و در زمان لازم در انها “دخالت” کرده، بر انها “تاثیر” گذاشته و به صورت مشخصی به انها جهت می دهند. این “وابستگی” در سطوح پیچیده تری در بده بستان ها ، علایق و سلایق و مبانی فکری رسوخ می یابد. بنابر این زمانی که از رسوخ “جریان نفوذ فرهنگی” در لایه هایی از رگ و پی ادبیات معاصر یاد می شود، کشف، افشا و مقابله با ان، رسانه مستقل را با بخش قابل توجهی از افراد، مجموعه ها و مناسبت ها در تقابل قرار خواهد داد.
۴- رسانه ها نوعا –نه در تمام موارد- در “تولید” خبر، تحلیل، نقد و جریان سازی در حوزه ادبیات دفاع مقدس “ناتوان”، “بی برنامه”، “بی انگیزه” یا “کم کار”ند. به دلیل پیش گفتۀ مواجهه “مناسبتی” با موضوع خاص دفاع مقدس و عدم اطلاع کافی از هندسه مسائل و موضوعاتِ اولویت دار در این حوزه و البته “پرزحمت” بودن پرداخت به برخی موضوعات به لحاظ علمی یا اجرایی، عملا خطی “سطحی” و “سهل انگارانه” از “مسائل” و “پاسخ ها” در نوع رسانه ها مطرح می شود. سطحی که بستر زیستیِ مناسبی برای افراد یا جریاناتی است که با سوار شدن بر موج “جدل”، “مغالطه” و “عوام زدگی” حیات ادبی خود را تضمین می کنند. گرچه در میان اهالی رسانه می توان افراد “پرمایه” و “صاحب تحلیل” یا حداقل “فروتن” و “سلیم النفس”ی را یافت که از وقت و ابروی خود مایه می گذارند، اما در موارد متعددی ضعف “شناختی” از جمله معضلات اصحاب رسانه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس است.
۵- رویکرد “تبلیغی” و نه “تحلیلی” و همچنین رویکرد “ترجمه ای” و نه “تأسیسی” آفت دیگر رسانه ها در بخشهای ادبیات داستانی و خاصه ادبیات دفاع مقدس است. برخی رسانه ها برای “دیده شدن” و نه “نمایاندن” خبر تولید می کنند. حتی ورود برخی رسانه ها به موضوعات مناقشه برانگیز، در حد “ژورنالیسم” متداول است نه تحلیل عمیق و دقیق و مبنایی برای حل “مسئله”. بنابر این گرچه برخی رسانه ها پای ثابت برخی دعواهای ادبی هستند و در ظاهرا موضع مند عمل می کنند و بعضا اتش بیار معرکه می شوند، اما سطح طرح مسائل را به حد تنزل یافته و کنترل شده ای تقلیل می دهند. نتیجه این رویکرد، تشدید نگاه عوام گرایانه به مسائل ادبی و در نتیجه امکان رشد بیشتر مشهورات ادبی خواهد بود. رسانه ها در ادامه این رویکرد، بعضا کارکردشان به ابزاری برای “فروش” یا “بازار یابی” در حوزه کتاب تقلیل می یابد.
۶- رسانه ای می تواند “جریان ساز” باشد که عمیقا “جریان شناس” باشد. عدم بصیرت و فهم دقیق شرایط فرهنگی و ادبی در میان برخی مدیران ادبی –چه رسد به برخی اصحاب رسانه- خسارت های جدی به ادبیات داستانی متعهد وارد ساخته است. “مصلحت اندیشی” مفرط و “محافظه کاری” از نتایج عدم شناخت واقعی جریانهای ادبی و تغییر موقعیت انها در طول چهار دهه اخیر است. عدم تصور دقیق و پیش دستانه از وضعیت جریانهای ادبی در اینده و برنامه ریزی رسانه ای برای دفع خطرات متوقع از ساحت ادبیات از دیگر مسائل این حوزه است. محل زیست جریان “نفوذ” در ادبیات متعهد دقیقا مرز باریک میان “مصلحت” و “حقیقت” است. جایی که حقیقت نوعا قربانی مصالح خود خوانده می شود.
۷- رسانه ها نوعا به واسطه کارکردگزینی و مخاطب حداکثری شان، نسبت به محافل علمی-ادبی، از ابتکار عمل و البته “ادبیات” و “ساختار بیانی علمی” لازم برخوردار نبوده و از طرح ژرف کاوی های پژوهشی محرومند. نخست به ان دلیل که طیف اندک پژوهشگران متعهد که انتظار می رود تولید کننده فکر و رصد کننده مستمر و واقعی جریانهای ادبی و اثار داستانی باشند، اندک اند یا ادبیات لازم را برای انتقال انچه در کرانه های تولید علم فراچنگ اورده اند به مخاطب رسانه ها ندارند. گسست تاریخی میان اندک مراکز تولید فکر ادبیات متعهد و رسانه ها، خود جزو مبادی حرکت رسانه ها به موقعیت و جایگاه فعلی است. جدا افتادگی رسانه ها از محافل علمی که به عنوان “عقل منفصل” این مجموعه ها عمل می کنند خود در فروغلتیدن به کام شهرت گزینی موثر است.
۸- تبعیت و دنباله روی رسانه ها از رخدادها و وقایع ادبی عامل دیگری برای در “حاشیه” ماندن رسانه ها در تولید و ترویج فکر است. رونق یافتن اجرای برنامه های “نمایشی” در فضای ادبیات داستانی موجب می شود در مجموع، وقایعی که در حوزه ادبیات داستانی رخ می دهد از جنس “رونمایی” ها، “جایزه” ها، “نکوداشت” ها، “انتشار اثر” و “امد و شد” مسئولان باشد. طبعا در این میان، پر زرق و برق ترین برنامه ها که نوعا با استقبال رسانه ها و پوشش سراسری ان همراه است “جایزه”ها و “جشنواره” ها هستند. از این رو، رسانه ها تابعی از تصمیم مدیران حوزه ادبیات و هنر در اولویت بخشی به برنامه های تبلیغی از این دست و صرف وقت و هزینه برای اجرای ان خواهند بود.
با مقدمات پیش گفته- که می توان بیش از این ها بدان افزود- به نظر می رسد انتظار نمی رود بدنه رسانه ای کشور که خود موثر در تولید مشهورات ادبی–صحیح یا ناصواب- و باز مصرف کننده انها بوده، بتواند خارج از “دور” تولید و مصرف مشهورات، کاری کارستان کند. در حقیقت، رسانه ها در طول حیات خود، در عمل، “انتخاب” های خود را با “تکرار” و “تاکید” بر نام ها و اثار نشان داده اند. لذا پیش بینی –اگر چه نه همه- بخشی از فهرست های محتمل منتخب رسانه ها در ساحت های مختلف، کاملا محتمل و مقدور است.
انتخاب ذیل عنوان “چهره های برتر چهل سال داستان و مستند نگاری دفاع مقدس” اهمیت و حساسیت ویژه ای را می طلبد. انچه بیش از هر امر دیگری توجه را به خود جلب می کند “روش شناسی” چنین انتخابی است. چرا که روش شناسی دقیق و علمی در نیل به این هدف مهم، ۸۰ درصد نتیجه را با خود همراه خواهد ساخت. طبق اعلام دبیرخانه جایزه جلال، نوزده نماینده از رسانه ها و مراکز مختلف، درخواست دبیرخانه را اجابت کرده و ان مجموعه را در انتخاب چهره های برتر همراهی کرده اند. گرچه میان داوران این بخش، چهره هایی حضور دارند که فارغ از شأن رسانه ای، مطبوعاتی یا مدیریتی شان، جزو مطلعین حوزه ادبیات دفاع مقدس بوده و هستند. همچنان که از میان منتخبان این داوری، چهره های ممتازی دیده می شوند که حضور انها را در میان گروه نامبرده تایید می کند.
با این وجود، به نظر می رسد حداقل در هشت محور، صحت و تمامیت انتخابهای صورت گرفته در مظان تردید قرار داشته و قابل خدشه است: ۱- ترکیب داوران (اصحاب رسانه، مطبوعات و…)، ۲-شانیت داوران (حضور سلیقه شخصی یا نمایندگی از مجموعه و عنوان وابسته)، ۳-شیوه ارزیابی (توافق حداکثری)، ۴-متعلق های داوری(بخشهای ذیل ادبیات دفاع مقدس)، ۵-ملاکهای داوری (به صورت مشخص، “برتر” بودن)، ۶-مقدمات و لوازم پژوهشی داوری (زمان محدود داوری و چگونگی تحلیل ۴۰ سال ادبیات دفاع مقدس) ۷-جهت مندی و غرض داوری (تقویت ادبیات متعهد به ارزشهای دفاع مقدس)، ۸-جامعیت و مانعیت داوری( ورود حداکثری موارد ذی صلاح و خروج حداکثری موارد ناصواب) .
در این نوشتار مجالی برای پرداخت به تمامی ساحات هشت گانه پیش گفته نیست. می توان فهرست بلند بالایی از افراد را ترتیب داد که با معیارهای متعدد کمی یا کیفی در ساحت های مختلف ادبیات دفاع مقدس (داستان بلند، داستان کوتاه، زندگی نامه، خاطره خودنوشت، خاطره دیگر نوشت، پژوهش ادبی، نقد ادبی و …) صاحب نام یا صاحب سبک هستند. اما در فهرست دوازده نفره پیش گفته جایی ندارند. تنها به این دلیل که فرایند و ارکان این داوری قادر به رصد، تحلیل، ارزیابی، کشف و معرفی انها نبوده است.
اما شاید این جنبه کم اهمیت ماجرا باشد. زمانی که تصور کنیم چگونه تاکید بر شیوه ارزیابی “توافق حداکثری”، منطق برگزاری چنین جایزه ای را عملا دچار “پارادوکس” کرده است. انچه مسلم است اینکه افراد حاضر در این فهرست، به واسطه مبانی فکری و تفسیر و بازنمودی که از دفاع مقدس دارند در یک گفتمان نمی گنجند. به بیانی دیگر، انتخابهای صورت گرفته، نشان از اختلاف صد و هشتاد درجه ای اعتقادی و تحلیلی و رویکردی به دفاع مقدس در میان برخی برگزیدگان است. چگونه ممکن است نویسنده یا نویسندگانی که حتی عنوان “دفاع مقدس” را نمی پذیرند و از عنوان “جنگ” استفاده می کنند و در طول فعالیت قلمی شان بر مبانی و ارزشهای این واقعه تاخته اند در کنار نویسندگانی قرار گیرند که روایتی قدسی از این واقعه ارائه کرده اند. چگونه قابل تصور است کسانی که تصویری “چرکین”، “کریه”، “مایوسانه” و “غیر افتخار آمیز” از جنگ ارائه کرده و علنا اعلام می کنند “می نویسند تا دیگر جنگی نباشد”، در کنار کسانی قرار می گیرند که جهاد فی سبیل الله را “دری از درهای جنت” و شهادت را فیض عظمی می دانند؟ چطور کسانی که سالها با شعار “انسان گرایی” در ادبیات سیاه دفاع مقدس به دنبال “ایدئولوژی زدایی” بوده اند با کسانی که دفاع مقدس را ادامه اندیشه و مبانی انقلاب اسلامی می دانند به صورت توامان تقدیر می شوند؟ چگونه می توان هم به ادبیات الهی جایزه داد و هم از ادبیات انسانی (اومانیستی) تقدیر کرد. چگونه ممکن است هم رویکرد “جنگ لعنتی” و “جنگ بی حاصل” تقدیر شود و هم ادبیات “ایثار و شهادت” تکریم شود؟ چگونه ممکن است از افرادی که بعضا در دو سوی میدان جنگ فرهنگی قرار دارند در مهم ترین جایزه ادبی ملی تقدیر کرد و از تمامی انها به عنوان “چهره برتر” یاد کرد؟
پاسخ این پرسش در آنچه پیش از این گفته شد باید جستجو شود. انتخاب حداکثری، توافق حداکثری را می خواهد و چون اجماعی در حوزه ادبیات دفاع مقدس وجود ندارد. بنابر این “حقیقت” امر به “رای” گذاشته می شود، در نتیجه، امور مشتبه به حقیقت یا “مشهورات” بر جای حقیقت می نشینند. بنابراین محافظه کارانه ترین نتیجه ممکن، پیشنهاد می شود. نتیجه ای که باید به این پرسش مبنایی پاسخ دهد که چگونه متولیان امر، در ضرورت پرداخت به دفاع مقدس، بر بیانات مقام معظم رهبری تاکید می کنند اما در معرفی برخی نتایج، از معیارهای تکرار شده در توصیفات و تقریظ های ایشان درباره اثار دفاع مقدس عدول کرده اند.

۱«ادبیّات دفاع مقدّس هم یک گونه‌ی ادبی در قبال سایر ادبیّات نیست؛ یعنی این جور نیست که ما ادبیّات حماسی داریم، عشقی داریم، اجتماعی داریم، پلیسی داریم، یکی هم حالا مثلاً دفاع مقدّس؛ نه، دفاع مقدّس یک سرچشمه است، انواع و اقسام ادبیّات را میشود از آن انتزاع کرد و استفاده کرد و از آن میجوشد» بیانات معظم له در ارتباط تصویری با شرکت‌کنندگان در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس، ۳۱/۶/۹۹

الگوهای قدسی داستانی باید باورپذیر باشند/ وجوه غیرنظامی بسیج کمتر دیده شده است

احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی در گفت‌وگو با ایکنا درباره نقش بسیج در ادبیات داستانی گفت: باید در معنای عام از بسیج استفاده دقیقی کرد. ما از فرهنگی یاد می‌کنیم که با وقوع انقلاب و دفاع مقدس شکل گرفت، رشد پیدا کرد و در گستره فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … جاری شد. اما در روایت و به ویژه در روایت ادبیات داستانی نقش عمده‌ای داشت.

وی افزود: نقش اول بسیج تدارک و فراهم کردن مصالح و مواد لازم برای روایت‌های داستانی است. با توجه به اینکه داستان روایتگر زندگی است و زندگی باید واجد عمق، ژرفا و معنای عمیقی باشد؛ در این صورت ادبیات داستانی روایتگر زندگی دچار تحول و گیرایی خواهد شد. نکته مهم در این زمینه این است که در چهار دهه گذشته، به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فرهنگ بسیجی مقاطع مهمی را در تاریخ انقلاب اسلامی پدید آورد. هم شخصیت‌های بزرگ، ماندگار و تأثیرگذاری در تاریخ معاصر ما شکل گرفتند، هم وقایع مهمی رقم زده شد و معانی عمیقی در شخصیت‌ها نمود پیدا کرد.

شاکری با بیان اینکه فرهنگ بسیجی موضوعی است که دستمایه روایت‌های بی‌پایانی خواهد شد، بیان کرد: اینکه مقام معظم رهبری فرمودند؛ جنگ ما یک گنج است، دقیقاً همین تعبیر را می‌رساند. لذا میان فرهنگ بسیجی که برآمده از آموزه‌های شیعی است با سبک‌های دیگر زندگی متفاوت است. یکی از تفاوت‌های آشکاری که به ویژه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس با دیگر گونه‌های روایی جنگ در جهان وجود دارد، به همین فرهنگ مربوط می‌شود. دفاع مقدس ما به چیزی، کسی، مضامین و وقایعی می‌پردازد که در فرهنگ‌های غربی اومانیستی دیده نمی‌شود.

نویسندگان متعهد عافیت‌گزین نیستند
استادیار گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی در ادامه تصریح کرد: ما نیاز به نویسندگانی داریم که در خلاقیت و آفرینش اثر خود از بسیج و فرهنگ بسیجی بهره‌مند شوند. به تعبیری فرهنگ بسیجی هم به شخصیت‌های داستانی و هم به نویسندگان و راویان مربوط می‌شود. یعنی در تاریخ چهار دهه گذشته ما شاهد بودیم اساساً نویسندگان مطرح پیش از انقلاب اسلامی که متعلق به جریان چپ یا غرب‌گرا بودند، اینها نه خواستند درباره انقلاب و ارزش‌های آن بنویسند و نه توانستند. یعنی اینها در یک دوره‌ای از انقلاب و دفاع مقدس ننوشتند و در دوره‌های بعد هم آن را تحریف کردند.

شاکری ادامه داد: دلیلش هم این است که دوره جدید ادبی، متعلق به نویسندگانی است که از آنها به عنوان نویسندگان متعهد یاد می‌شود و واجد فرهنگ بسیجی هستند. یعنی بر اساس چنین فرهنگی قلم می‌زنند. یکی از شاخص‌های چنین نویسندگانی این است که آنها در متن حادثه بوده و عافیت‌گزین نیستند، اهل ابداع و نوآوری هستند و این حائز اهمیت است.

نویسنده رمان «بی‌اسمی» در ادامه در پاسخ به اینکه چرا در ادبیات داستانی دفاع مقدس به شخصیت‌های بسیجی، نگاه تقدس‌گرایی شده به گونه‌ای که آنها را دور از دسترس کرده است، گفت: جریان شبه‌روشنفکر در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی از پا ننشستند و در برابر جریان متعهد کار کردند، نقد نوشتند، فرافکنی کردند و تلاش کردند در رونق ادبیات متعهد اختلال ایجاد کنند. یکی از این کارها طرح شبهاتی بود که گاهی در اذهان هم تثبیت شده است. از جمله همین شبهه تقدس‌گرایی است.

شخصیت‌های قدسی دست‌یافتنی
وی ادامه داد: آیا وقتی از شخصیت‌هایی قدسی یاد می‌کنیم چنین شخصیت‌هایی موجود هستند یا خیر؟ یعنی آیا در تاریخ معاصر ما و دوره‌های دفاع مقدس این شخصیت‌ها اسطوره‌ای و خیالی هستند یا موجودند؟ پاسخ این است، شخصیت‌های قدسی، شخصیت‌های موجودند و خیالی و ساخته و پرداخته ذهن نیستند. اساساً نسبت بین شخصیت‌های اسطوره‌ای مثلاً در درام یونانی با شخصیت‌های قدسی که امروزه کاملاً حس می‌کنیم و آنها را می‌شناسیم، متفاوت است. نکته و شبهه دوم این است که اگر چنین شخصیت‌هایی موجود باشند اینها به درد روایت می‌خورند یا نه؟ یا اگر چنین شخصیت‌هایی روایت شوند، مردم آنها را غیرواقعی می‌دانند یا آنها را می‌پذیرند و الگو می‌گیرند. طرح این شخصیت‌ها نه تنها مانع از باور آنها نمی‌شود، بلکه در بین مردم باور و الگو هم می‌شوند و واقعی به نظر می‌رسند که نمونه‌های متعددی از آنها وجود دارند.

خالق «سرزمین پدری» در ادامه بیان کرد: در مقابل، شخصیت‌هایی که در ادبیات شبه‌روشنفکری وجود دارند، آدم‌های متزلزلی هستند که در نبرد ترسو و سست‌عنصر بوده و به لحاظ اعتقادی دچار شک هستند. اعتقاد راسخی هم ندارند. داستان‌هایی با چنین شخصیت‌هایی نوشته‌اند و با ادعای اینکه مردم این شخصیت‌ها را بهتر می‌پذیرند! آیا اینها بیشتر خوانده می‌شوند یا کتاب خاطره‌ای مانند «سلام بر ابراهیم» به عنوان یک جوان پاک و طاهر و شخصیت قدسی؟! بنابراین پاسخ کاملاً روشن است. یعنی مردم الگوهای قدسی را می‌پذیرند. اما آیا این به معنای این است که این الگوها دست‌نایافتنی هستند؟ به هیچ وجه به این معنا نیست که اگر دست نایافتنی بودند مکتب و دین و منابع دینی ما روایت‌های سرشاری از شخصیت‌های قدسی بیان نمی‌کردند.

وی افزود: ما در مکتب اهل بیت(ع) به صورت دائم به شخصیت‌های قدسی ارجاع داده می‌شویم، زیرا اینها اسوه و الگو هستند. پس چطور می‌شود ادبیات ما خالی از این شخصیت‌ها باشد. این نکته مهمی است و باید به آن توجه شود. اساساً روایت داستانی همین کار را باید بکند و در انتخاب خود به شخصیت‌های قدسی اولویت دهد.

هنر نویسنده در روایت شخصیت قدسی
شاکری تصریح کرد: در این زمینه باید هنر داستانی به نحو هنرمندانه‌ای این کار را انجام دهد. یعنی اگر ما شخصیت قدسی را انتخاب کردیم و در روایتمان دچار ضعف و سستی شدیم، شخصیت قدسی تخریب می‌شود و باورپذیر نخواهد بود. در نهایت هم اثر هنری تولید نخواهد شد. زیرا اگر یک رمان، یک شخصیت غیرقدسی را نتواند به خوبی روایت کند، آن شخصیت هم باور نمی‌شود. بنابراین تفاوتی بین این دو شخصیت نیست و باید روایت چنین توانایی را از خود آشکار کند.

این پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس در پایان، درباره تجلی وجوه دیگر فعالیت‌های بسیج در ادبیات داستانی مانند آنچه که امروز در عرصه مبارزه با کرونا می‌بینیم، گفت: این نکته درست است که وجوه دیگر بسیج کمتر تبیین شده است و در این زمینه ضعف و کاستی وجود دارد. دلیلش این است که در گونه ادبیات داستانی دفاع مقدس سرمایه‌گذاری بیشتری شده است. به نظرم این مسئله نیاز به برنامه‌ریزی، سیاستگذاری و حمایت دارد. هر چند باید همچنان از ظرفیت دفاع مقدس استفاده کنیم و برنامه‌ریزی هم داشته باشیم تا حضور فرهنگ بسیجی در عرصه‌های مختلف دیده شود.

گفت‌وگو از سمیه قربانی

ادبیات پایداری؛ جایی که هست، جایی که می‌تواند باشد

فضای جهانی حاکم بر جنگ هشت ساله ما و تفاوت‌های منحصر به فرد و اساسی آن از لحاظ هویت، هدف و چگونگی جنگ تحمیلی با سایر جنگ‌های دنیا که آثار ویژه‌ای مثل جنگ و صلح تولستوی یا وداع با اسلحه ارنست همنیگوی درباره آن‌ها نوشته شده، نشان می‌دهد که ادبیات پایداری ظرفیت تبدیل شدن به ادبیات منحصر به فردی در حوزه جنگ در دنیا دارد و می‌تواند مخاطبان جهانی را تحت تاثیر قرار دهد.
ادبیات پایداری؛ جایی که هست، جایی که می‌تواند باشد/ جای خالی کتاب دفاع مقدس در دستان مخاطبان جهانی

گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- طهورا میرزایی‌زاده؛ طنین صدای آوینی، سید شهیدان اهل قلم در گوشم می‌پیچد؛ جبهه‌های نبرد ما امروز جایگاه تحقق تاریخ آینده کره زمین است؛ و آنچه این عهد را بر گُرده ما استوار می‌دارد پیمانی ازلی‌ست که پروردگار متعال از انسان گرفته‌است؛ و الحق، رزمندگان ما، این راهیان تاریخ چه خوب از عهده ادای پیمان برآمده‌اند. دوربین فیلمبرداری بسیار ضعیف‌تر از آن است که بتواند حقیقت این نبرد را ثبت کند. آن حقیقت شگرفِ تحقق نهایی اراده حضرت حق، کجا می‌تواند در تصاویری محدود بگنجد.. و اینجا کلمات نیز قاصراند، از وصف رشادت‌ها در صحنه عظیم نبرد نابرابر، وقتی تمام دنیا در مقابل ما صف کشیده بودند. نبردی ۲۸۸۷ روزه که تاریخ نگاران غربی مانند دیلیپ هیرو، آبراهام واگنر، چارلز تریپ و .. نیز آن را جدی‌ترین و سخت‌ترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم و ویتنام می‌دانند.. و حتی عقیده دارند می‌توان نام جنگ جهانی سوم را برای آن انتخاب کرد!

وقتی آمریکا، فرانسه، ترکیه و شوروی سابق و .. نیرو‌ها و حمایت‌های تسلیحاتی خود را از رژیم بعث دریغ نکردند و رزمندگان ایران با روحیه انقلابی خود بدون اینکه به کشوری قدرتمند وصل باشند در مقابل آنان هشت سال ایستادگی کردند، هیچ کس این شور و اشتیاقی که در قلب‌ها می‌جوشید و جانی که برای فدا شدن بی قراری می‌کرد و قدرت بی پایان ایمان را درک نکرد.. و هنوز هم به درستی درک نشده است.. غافل از اینکه دفاع مقدس سرچشمه زاینده‌ایست که جهان باید آن را بشناسد..

احمد شاکری، عضو هیئت علمی گروه ادبیات و اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، می‌گوید: «جنگ در همه دنیا جنگ است. یک صورت ظاهری دارد و می‌تواند وجوه مشترکی داشته باشد. مثلا کشته شدن، مجروحیت، اسارت، آوارگی و خسارت‌های متعدد در همه جنگ‌ها هست و همچنین رشادت‌ها و ایثار‌ها هم هست. شما در جنگ جهانی دوم وقتی به ادبیات روس نگاه می‌کنید یک ادبیات حماسی دارد. در مورد ژاپنی‌ها و اعراب و مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی هم همینطور. از این رو نه تنها در تاریخ جنگ و اوصاف ظاهری جنگ، بلکه در مورد رویکرد حماسی به جنگ هم، ایران تنها کشوری نیست که واجد ادبیات حماسی است. تاریخ پر از روایت‌های حماسی از جنگ است. نکته این است تفاوت‌ها در چیست!» او تفاوت هشت سال دفاع مقدس ما با سایر جنگ‌ها را تفاوت‌هایی مبنایی می‌داند که به ادبیات دفاع مقدس خاصیت جهانی شدن می‌بخشد و در سه دسته آن‌ها را بیان می‌کند: برای چه می‌جنگیم؟ با چه کسی می‌جنگیم؟ و چگونه می‌جنگیم؟

ادبیات پایداری؛ جایی که هست، جایی که می‌تواند باشد/ جای خالی کتاب دفاع مقدس در دستان مخاطبان جهانی

برای چه می‌جنگیم؟
این مسئله غایت را نشان می‌دهد. هدف، مهم است و می‌تواند واجد ارزش باشد. هدف می‌تواند سازنده یا سودهنده باشد. برای چه می‌جنگیم را از منظر اسلام و کفر، حق و باطل و از منظر ایدئولوژی اسلامی می‌بینیم. نه از باب صرف دفاع وطن، یا دفاع از ناموس، یا دفاع از خاک! یعنی نمی‌جنگیم تا جنگی نباشد. می‌جنگیم برای دفاع از حق. تلقی‌مان از حق همان تلقی است که انقلاب اسلامی و دین به ما داده‌است. حق و باطل از این منظر از یک خواستگاه شیعی بیرون می‌آید. همچنین هدف ما دفاع از حق به نحو شخصی نیست. ما می‌گوییم راه قدس از کربلا می‌گذرد؛ یعنی از حق دفاع می‌کنیم ولو از مرز‌های جغرافیایی ما بیرون برود. ما از ملت‌های مظلوم دفاع می‌کنیم. این خیلی مهم است. تنها مسئله ما حزب بعث صدام نیست مسئله ما باطل و استکبار است. به همین دلیل الان هم پایگاه عین الاسد آمریکا را با موشک می‌زنیم. وقتی باطل هست، جنگ هم خواهد بود. همچنین هدف غایی و عالی جنگ، قربة الی الله و جهاد فی سبیل الله است. رزمندگان ما برای شهرت و مال و منال نجنگیدند. جنگ خالصانه و برای خدا بود.

با چه کسی می‌جنگیم؟
این خیلی مهم است مثلا در ادبیات سیاه یا ادبیات ضد جنگ؛ طرف جنگ یک انسان است و از این جهت نمی‌شود با او جنگید، چون انسان با انسان دیگر فرقی ندارد. در حالی که نحوه دشمن‌شناسی ما خیلی متفاوت است با مبانی سکولار و برای دشمن مولفه‌هایی قائل هستیم.

چگونه می‌جنگیم؟
نکته دیگر روش جنگ است. یعنی ما در نوع جنگیدن‌مان با آمریکا خیلی متفاوت هستیم. ما نحوه برخوردمان با اسرا خیلی متفاوت است. اگر هواپیما‌های ما می‌خواستند جایی را بزنند رعایت مردم عادی را می‌کردند. مقام معظم رهبری در مورد شهید سلیمانی هم گفتند ایشان احتیاط‌هایی داشتند برای اینکه حقوقی تضییع نشود؛ که در جنگ خیلی‌ها رعایت نمی‌کنند.

شاکری درباره الگو‌ها و شاخص‌های رزمندگان و مردم هم می‌گوید: «الگو‌های ما در جنگ خیلی متفاوت بود. الگوی ما امام حسین، مکتب حسینی و قیام عاشورا بوده‌است. این در کدام یک از جنگ‌های دیگر است؟ زنان ما در جنگ الگوشان حضرت زینب و زهرا بوده. همچنین سبک زندگی مهم است. نوع دید عرفانی و اخلاقی که در جبهه وجود داشت این‌ها مهم است. ولایت پذیری بسیار مهم است. در خیلی از جنگ‌ها ولایت به این معنا وجود ندارد. شهید سلیمانی می‌گویند تفاوت جنگ ما با جنگ‌های دیگر این است که در جنگ‌های دیگر فرمانده می‌گوید برو، اما در جنگ ما فرمانده می‌گوید بیا. بین این‌ها تفاوت بسیار است ما بحث ولایت فقیه را داریم و البته نکات مهم دیگری هم هست.»

شورای امنیت در پوست محافظه‌کاری!
تجاوزی که به خاک ما صورت گرفت صرفا بر سر آب و خاک نبود بلکه هویت جمهوری اسلامی هدف آنان از این پیشروی بود و در این میان برخورد شورای امنیت نیز نشان می‌داد بیش از اینکه حافظ صلح جهانی باشد حافظ منافع رژیم بعث و قدرت‌های پشت اوست. قطعنامه ۴۷۹ خشت اول از بنای کجی بود که که توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد بنا شد. قطعنامه‌ای که در آن با ادبیات «وضعیت میان ایران و عراق» از مشخص کردن متجاوز و شروع کننده جنگ سرباز زده بودند و صرفا توصیه‌ای به آتش بس بود! توصیه‌ای که در پس آن نه حرفی از ترک سرزمین‌های اشغالی بود و نه از نقض تمامیت ارضی ایران حرفی به میان آمده‌بود. هفت قطعنامه‌ی بعدی نیز به همین صورت با نگاهی سیاسی و محافظه‌کارانه بخصوص در مواقعی که ایران به پیروزی دست می‌یافت و رژیم بعث در خطر می‌افتاد، صادر می‌شد. قطعنامه ۵۸۲ نمونه دیگری است که زمانی صادر شد که زرمندگان در عملیات والفجر ۸ موفق به فتح فاو شدند و در آن دو طرف به آتش بس فوری و عقب نشینی به مرز‌های بین المللی توصیه شدند.

ادبیات پایداری؛ جایی که هست، جایی که می‌تواند باشد/ جای خالی کتاب دفاع مقدس در دستان مخاطبان جهانی

در نهایت قطعنامه ۵۹۸ منجر به آتش بس و پایان هشت سال دفاع مقدس شد. اما باز هم با وجود مدارک کافی، شورای امنیت از اینکه متجاوز را معرفی و محکوم کند سرباز زد. با این وجود و در شرایطی که ادامه جنگ از جانب ایران، یک دفاع مشروع در مقابل متجاوزگران بود، اما مسئولیت گسترش جنگ به مناطق غیرنظامی و بمباران و موشک باران شهرها، درگیری با کشتی‌های تجاری و حمله به هواپیما‌های مسافربری متوجه عراق بود، برای جلوگیری از کشتار و برقراری عدالت و استقرار صلح در منطقه ایران این قطعنامه را پذیرفت و البته همچنان پیروز میدان جنگ باقی ماند چرا که خدشه‌ای به هویت اسلامی‌اش وارد نشد و یک وجب از خاکش را هم تسلیم نکرد.

این فضای جهانی حاکم بر جنگ هشت ساله ما و تفاوت‌های منحصر به فرد و اساسی آن از لحاظ هویت، هدف و چگونگی جنگ تحمیلی با سایر جنگ‌های دنیا که آثار ویژه‌ای مثل جنگ و صلح تولستوی یا وداع با اسلحه ارنست همنیگوی درباره آن‌ها نوشته شده، نشان می‌دهد که ادبیات پایداری ظرفیت تبدیل شدن به ادبیات منحصر به فردی در حوزه جنگ در دنیا دارد و می‌تواند مخاطبان جهانی را تحت تاثیر قرار دهد.

از تقویت ادبیات دفاع مقدس تا قدم گذاشتن در عرصه جهانی
حالا که تحریف در کمین حقایق، ظرفیت‌ها و رشادت‌های دفاع مقدس نشسته‌است و می‌تواند غبار شبهه و فراموشی را برآن بنشاند، نیازمند تقویت ادبیات دفاع مقدس هستیم. ادبیاتی خلاق و اثرگذار که مردم سراسر جهان را به فضای منحصر به فرد دفاع مقدس پیوند دهد.

احمد شاکری دراین‌باره می‌گوید: «مقام معظم رهبری در هفته دفاع مقدس در ۳۱ شهریور سال جاری سخنانی داشتند در دیدار با جمعی از پیشکسوتان دفاع مقدس و در یک فراز از فرمایشاتشان به مقوله ادبیات اشاره کردند که ادبیات دفاع مقدس موضوعی شبیه موضوعات دیگر نیست بلکه همانند سرچشمه‌ای زایاست که مضامین مختلف از دلش قابل استخراج است. این که بیان می‌شود ادبیات پایداری واجد چنین جایگاهی است بیشتر ناظر بر استعداد‌ها و ظرفیت‌ها و برخی از محصولات به لحاظ شمارگان، تعدد عناوین و به لحاظ قالب‌های مختلف تعداد نویسندگان است. ادبیات روایی دفاع مقدس ادبیاتی پیشتاز است. صورت مطلوب این است که جایگاه ادبیات پایداری نه هم‌ارز گونه‌های دیگر بلکه یک فراگونه و ابرگونه دیده شود و مصدر ظهور و زایش و تشدید و تقویت گونه‌های دیگر باشد.»
ادبیات پایداری؛ جایی که هست، جایی که می‌تواند باشد/ جای خالی کتاب دفاع مقدس در دستان مخاطبان جهانی

جهانی شدن به چه معنا؟
وی در ادامه درباره مولفه‌های جهانی شدن بیان می‌کند: «مراد از جهانی شدن این نیست که آثار روایی ما به زبان‌های دیگر ترجمه شوند یعنی صرف ترجمه شدن تحقق جهانی شدن نیست. برگزیده شدن برخی از این آثار ترجمه شده در جشنواره‌ها و اخذ جوایز جهانی باز هم به معنای جهانی شدن نیست. یک نکته‌ای را باید مد نظر قرار بدهیم که اهرم‌های قدرت که عموما نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به ادبیات دارند کاملا جهت‌مند در قضاوت‌ها و گزینش‌هایشان عمل می‌کنند؛ بنابراین این که ادبیات ما انتظار داشته باشد در برخی جوایز بین المللی برگزیده شود و از این جهت مسیر جهانی شدن را بپماید این انتظار واقعی نیست و هدفگذاری مطلوبی نیست. اما اگر مرادمان از ادبیات جهانی، ادبیاتی است که مخاطب جهانی درک می‌کند یعنی مخاطبی که فارسی زبان نیست در چارچوب جغرافیایی ایران سکونت ندارد، لزوما مسلمان و شیعه نیست، مخاطبی که موافق با انقلاب اسلامی نیست و اساسا از آن اطلاعی ندارد یا سوگیری و ضدیت دارد؛ بله چنین مخاطبی می‌تواند مخاطب ادبیات ما قرار بگیرد. نمونه‌های جهانی را فارغ از زمان و مکان می‌خوانند و ارتباط می‌گیرند. پس در موضوع دفاع مقدس هم این قابلیت هست که بتواند فراتر از اقلیم و جغرافیا تاثیر بگذارد. اما آیا روایت‌ها چنین قابلیتی دارند؟ آثار داستانی کوتاهی می‌توان یافت که قابلیتی جهانی شدن دارند. در رمان شاید کمتر نمونه‌ای باشد و در خاطرات تعدادش قابل توجه‌تر است. اما آیا ترجمه کتاب لزوما به معنای پرفروش شدن است؟ چنین چیزی نیست. راهکار‌های تبلیغ و توزیع و نشر در تاثیرگذاری و پرفروش شدن موثرند. لزوما کاری که جهانی‌ست ممکن است به فروش بالا نرسد و لزوما کاری که از نظر ما فروش بالا دارد ملاک‌های جهانی را ندارد. چون جهانی بودن و خوانده شدن با هم فرق دارد. برخی از آثار هستند با تیراژ بالا تولید و توزیع و منتشر می‌شوند، اما مولفه‌های اصیل ادبیات جهانی در این‌ها نیست صرفا پرفروش هستند. این‌ها را باید از هم تفکیک کنیم.»
شاکری ضمن بیان اینکه جهانی شدن ادبیات ما بعد از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با پیداکردن مولفه‌های بومی قوی و پررنگ که عمیقا از خواستگاه فرهنگ بومی و باور بومی و اقتضائات بومی برخاسته بود، از یک ایده خام به یک دغدغه تبدیل شد. می‌افزاید: «این احساس نیاز و ضرورت نیازمند مطالعات تطبیقی است. نیاز به یک زبان جهانی دارد که خودمان باید تولید بکنیم و به آن برسیم، ولی ما در شاخه ادبیات دفاع مقدس به نحو جدی شاهد مطالعات تطبیقی نیستیم. اگر هم صورت بگیرد کمتر شاهد این هستیم که برای رسیدن به یک فصل مشترک باشد. به این معنا که ببینیم داستان‌هایی که نوشتیم چه فصل مشترکی با ادبیات جهانی دارند و برای جهانی شدن چه مولفه‌هایی باید به آن‌ها اضافه شود. این کار مهمی است به همین دلیل در عرصه پژوهش کمتر این کار انجام شده‌است و نتیجه‌اش این شد که ایده ادبیات جهانی نوعا با واکنش‌های مقطعی و خام همراه شده‌است. مثلا یک دفعه احساس شده خاطرات برای جهانی شدن خوب است و این آثار ترجمه شدند. برخی از ترجمه‌ها در کشور‌هایی موثر واقع شدند و خوانده شدند. ولی نوعا این تجربه‌ها، تجربه‌های به معنی جهانی شدن نیستند. چون فاقد پژوهش‌های انضمامی، در مورد اینکه برای چه هدفی، برای چه مخاطبی و به چه شیوه‌ای، هستند. یعنی صرفا، چون در کشور ما خوانده شدند گمان می‌شود جهانی هم هستند.»

تقریظ تکه‌ای از پازل منظومه فکری و فرهنگی مقام معظم رهبری است

به گزارش خبرگزاری فارس، نشست «پیام تقریظ»، در دومین روز از هفته کتاب، با حضور رحیم مخدومی نویسنده دفاع مقدس مریم فردوسی از داستان‌نویسان کشور، احمد شاکری از نویسندگان، پژوهشگران و منتقدان شناخته شده در عرصه ادبیات متعهد انقلاب اسلامی و ایوب دهقانکار مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران با مشارکت مجمع ناشران دفاع مقدس در مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

* مخدومی: تقریظ از ابتکارات مقام معظم رهبری در تیرماه ۱۳۷۰ است

رحیم مخدومی، نویسنده دفاع مقدس در این نشست با اشاره به مفهوم تقریظ گفت: مشخصاً منظور از تقریظ، تقریظ رهبری است. اگرچه عنوان تقریظ، کلی است و قبل از اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی به این موضوع به طور جدی بپردازند، منتشر شود و در منظر فضای ادبیات قرار گیرد، تقریظ وجود داشته اما خاموش بوده است.

وی اظهار کرد: تاریخچه تقریظ قدیمی است و به حدود ۲ هزارسال قبل برمی‌گردد و به معنای ستودن مکتوب مطلبی است که در قالب نوشته‌ای مختصر و یا آمیخته به طنز و امثال و حکم است. اما تقریظ رایج نبود و فعالان حوزه ادبیات هم اذعان دارند که تا دهه ۷۰ این موضوع رایج نبوده و ترویج آن توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی اتفاق افتاده و شاید اگر رهبری این اقدام را انجام نمی‌دادند ما هم امروز با عنوان بررسی یادداشت‌ها دور هم جمع می‌شدیم. این اقدام در واقع از ابتکارات مقام معظم رهبری در تیرماه ۱۳۷۰ است. ایشان در نشستی که با حضور فعالان حوزه ادبیات و هنر مقاومت که همان سوره مهر امروز است برگزار شد، فرمودند تمام آثاری که توسط این مرکز تولید می‌شود من می‌خوانم و تقریظ می‌نویسم.

* فردوسی: تقریظ رهبری لزوماً مطلبی ستودنی در تمجید کتاب نیست بلکه به نقاط ضعف کتاب هم اشاره شده است

مریم فردوسی، از داستان‌نویسان کشور و نویسنده کتاب «هزارگره» در این نشست، تقریظ را از چند جنبه مورد بررسی قرار داد و گفت: یادداشتی که مقام معظم رهبری در کتاب‌ها می‌نویسند، آثار و تبعاتی بر روی کتاب، آینده کاری نویسنده، فعالیت‌های ناشر و حتی روی مخاطبان دارد. اگر به این یادداشت‌ها با تعریف تقریظ نگاه کنیم لزوماً باید مطلبی ستودنی و در تمجید کتاب باشد در صورتی که در تقریظ رهبری مشاهده می‌شود که به نقاط ضعف کتاب هم اشاره شده است از این جهت می‌توان گفت این تقریظ‌ها خاص ایشان است.

وی اظهار کرد: درمورد اثرگذاری تقریظ‌های رهبری باید گفت که قطعاً باعث می‌شود کتاب پرفروش شود، مسیر کاری نویسندگان تعیین خواهد شد و باعث دیده شدن، سفارش گرفتن آثار و … می‌شود، در مورد ناشران نیز، چون کتاب پرفروش می‌شود، ممکن است ناشر را در همان موضوع نگه دارد و آثار را در همان شکل اولیه که تأیید گرفته چاپ کند و اینکه ناشر در این مسیر چقدر حرفه‌ای عمل کند و به مخاطب بپردازد مهم است. در حوزه مخاطبان هم ما مخاطبانی داریم که کتابخوان نیستند، اما رهبر معظم انقلاب اسلامی را به عنوان یک شخصیت دوست‌داشتنی و مراد قبول دارند و از ایشان پیروی می‌کنند و مطالعه کتابی که ایشان معرفی کنند را به عنوان تکلیف شرعی می‎دانند و مطالعه می‌کنند.

* شاکری: برخی تقریظ‌ها سرمنشأ پژوهش‌های گسترده هستند

احمد شاکری، از نویسندگان، پژوهشگران و منتقدان شناخته شده در عرصه ادبیات متعهد انقلاب اسلامی در ادامه این نشست به آثار و و ثمرات تقریظ‌های رهبر معظم انقلاب اسلامی در حوزه کتاب اشاره کرد و گفت: این موضوع با توجه به اهمیتی که دارد کمتر مورد بحث قرار گرفته است، بنابراین بحث در این زمینه بکر است و ممکن است سؤالات فراوانی وجود داشته باشد و برخی سؤالات شناخته شده نیست و نیاز به گفت‌وگوی مستمر دارد.

وی همچنین به ۲۳ محور که در این زمینه جای بحث دارد اشاره کرد و افزود: برخی تقریظ‌ها سرمنشأ پژوهش‌های گسترده هستند. عنوان کلی را می‌توان فلسفه تقریظ دانست که مواضع سه گانه آن شامل موضوع پیشا تقریظ، تقریظ و پساتقریظ است. یکی از محورها، ضرورت‌ها و الزاماتی است که پدید می‌آید و تقریظ شکل می‌گیرد و پساتقریظ به اتفاقاتی که پس از تقریظ روی می‌دهد و تأثیراتی که می‌گذارد مربوط می‌شود.

شاکری عنوان کرد: یکی از محورهایی که جای بحث دارد، بحث تقریظ و تحلیل است. واکنش‌ها نسبت به تقریظ و تحلیل متفاوت است. مثلاً رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۳۱ شهریور امسال در جلسه مجازی با پیشکسوتان عرصه دفاع مقدس عنوان کردند که دست‌های تحریف در کمین دفاع مقدس است و تاکنون در حوزه ادبیات هیچ‌کس تحلیلی در این زمینه ارائه نکرده است.

وی با بیان اینکه مراتبی در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب اسلامی وجود دارد، اظهار کرد: اینکه چقدر تقریظ‌ها دلالتگر هستند و اینکه آیا تقریظ ستایش‌آمیز است، مقدمه است یا به درخواست نویسنده صورت گرفته؟، هدف تقریظ، تفاوت تقریظ با نقد و یادداشت، تقریظ در دو ساحت پیشینی و پسینی، انواع متعلق‌های تقریظ بر اساس قالب، نوع و گونه، تقریظ در دوگانه پیشنهاد یا انتخاب، تحلیل، نقد، کارکردها و کاربردهای تقریظ، نویسنده تقریظ، نسبت تقریظ با ارکان هندسه معرفتی، مخاطب تقریظ، مفاد تقریظ که به چه چیز اشاره دارد، مصداق‌گزینی تقریظ، ضرورت‌های انتشار تقریظ و مدیریت انتشار تقریظ از جمله مواردی است که در رابطه با موضوع تقریظ باید مورد بررسی قرار گیرد.

* مخدومی: تقریظ اتفاقی در دنیای ادبیات است که اثرگذار بوده و فضای ادبیات را رونق بخشیده است

مخدومی این نشست را آغازی برای ادامه مسیر در زمینه ارائه مقالات و برگزاری نشست‌ها با موضوع تقریظ عنوان کرد و گفت: به هرحال تقریظ اتفاقی در دنیای ادبیات است که اثرگذار بوده و فضای ادبیات را رونق بخشیده به همین دلیل نمی‌توان از این موضوع مؤثر به سادگی گذشت و حتماً باید مورد توجه قرار گیرد.

وی با بیان اینکه در این نشست قصد داریم ثمرات و آسیب‌های تقریظ را مورد بررسی قرار دهیم، عنوان کرد: تقریظ سه وجه دارد، وجه اول صادرکننده است که از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی صورت می‌پذیرد، اگرچه پیش از این هم از سوی بزرگان این اقدام انجام می‌شده اما با این جدیت و کثرت نبوده و جایگاه صادرکننده تقریظ نیز، جایگاهی نبوده که بتواند جامعه را تحت تأثیر قرار دهد. به هر حال اتفاق خوبی رخ داده و باید به عنوان الگو مورد توجه قرارگیرد و افرادی که در جایگاه سرگروهی قرار دارند، خود را طرف حساب این الگو ببینند و در حیطه مورد اختیارشان از این سنت پیروی کنند.

مخدومی در ادامه به آسیب‌شناسی تقریظ پرداخت و گفت: برخی به موضوع تقریظ انحصاری نگاه می‌کنند و به عنوان الگو و رهنمود نگاه نمی‌کنند و بجای اینکه به تقریظ به عنوان نقشه راه بیاندیشند، آن را به عنوان مقصد می‌بینند.

وی افزود: دو مخاطب برای تقریظ متصور هستیم، یکی پدیدآورنده اثر است که می‌تواند، نویسنده، راوی و ناشر باشد و نکاتی که بیان می‌شود یا نقدهایی که صورت می‌گیرد چون قابلیت نشر دارد و از جانب شخصی صورت می‌گیرد که مخاطب خود را فرد خاصی نمی‌بیند، شاید بشود گفت که اصلی‌ترین مخاطب تقریظ، عامه مردم هستند.

نویسنده دفاع مقدس درباره ثمرات تقریظ گفت: به نظر می‌رسد رهبر معظم انقلاب اسلامی در بحث تقریظ به نوعی تبلیغ کتاب و گفتمانی خاص از دوره خاص را مد نظر دارند و هدف تبلیغ و ترویج کتابخوانی در خانواده‌هاست. همچنین رهبر معظم انقلاب در تقریظ‌ها نقد و تحلیل‌هایی دارند که متوجه نویسنده‌هاست و باید مورد توجه قرار گیرد.

* شاکری: باید به مجموعه بیانات رهبری توجه شود زیرا تا منظومه فکری ایشان استخراج نشود، تقریظ قابل استنباط نیست

شاکری در بخش دیگری از سخنان خود در رابطه با فواید تقریظ گفت: زمانی می‌توانیم به آورده‌های تقریظ و فواید آن اشاره کنیم که آن را تحلیل کنیم و این کار چند ثمره دارد، نخست اینکه ورودمان به مقوله تقریظ دقیق و پژوهشگرانه خواهد بود و چنین ورودی نیاز به تعریف‌گزینی دارد.

وی اظهار کرد: نکته دیگر اینکه ضمن اینکه به تقریظ‌ها نگاه می‌کنیم باید به مجموعه بیانات رهبری توجه شود زیرا تا منظومه فکری ایشان استخراج نشود، تقریظ قابل استنباط نیست. درواقع مراتبی برای مخاطب تقریظ وجود دارد و هر مرتبه وظیفه‌ای دارد، تقریظ برای مخاطب عام انگیزه ایجاد می‌کند تا کتاب بخواند اما برای اهل فن، نوعی یاددادن ماهیگیری است، اما نباید ادبیات را معلق به تقریظ کنیم.

* دهقانکار: تقریظ درواقع راه را نشان می‌دهد و هموار کردن مسیر با جامعه مخاطب است

ایوب دهقانکار، مدیرعامل مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران نیز طی سخنانی در این نشست موضوع تقریظ را مورد بررسی قرار داد و گفت: از باب تمثیل واژه تقریظ را می‌شود به واژه عربی «إِنَّ» تشبیه کرد و نقش دستوری که در مقابل «إِنَّمَا» دارد، «إِنَّ» واژهای تأکیدی و توصیه و به معنی همانا است و در کنار آن، واژه «إِنَّمَا» قرار دارد که محصوری است و در زبان فارسی، «إِنَّمَا» را اینگونه ترجمه می‌کنند که (این است و جز این نیست) و تقریظ بیشتر ناظر به «إِنَّ» است. وقتی تقریظی صورت می‌گیرد، قطعاً در آن پیشنهاد است و حتی ممکن است تأکید هم باشد، اما نه تأکیدی که توأم با انحصار باشد. تقریظ درواقع راه را نشان می‌دهد و هموار کردن مسیر با جامعه مخاطب است.

وی اظهار کرد: وقتی کتابی تقریظ می‌گیرد، انتظار می‌رود که کتاب احیاء شود و پویایی در آن صورت بگیرد نه اینکه وقتی تقریظ شد به هدف رسیدیم و تمام. تقریظ درواقع ابتدای راه است نه اینکه هدف نهایی مؤلف یا ناشر گرفتن تقریظ باشد، چون قرار است با یک پیدیده و یک اثر پویا و زنده سروکار داشته باشیم.

دهقانکار بیان کرد: از باب مدیریت فرهنگی، بنظرم برای هر آفرینش ادبی سه ساحت می‌شود قائل شد که شامل کاشت، داشت و برداشت است. مرحله کاشت مرحله‌ای است که اثر در ذهن نگارنده و خالق است و وقتی به رشته تحریر درمی‌آید قاعدتاً اثری خلق شده و مرحله کاشت است و مرحله بعد مرحله داشت است که از نشر اثر شروع می‌شود و تا مرحله پرداخت اثر از حمایت‌ها و ترویج‌ها را شامل می‌شود و در مرحله برداشت هم وقتی اثر خلق شد و مرحله داشت به خوبی انجام شد به مرحله برداشت می‌رسد که کارآمدی و اثرگذاری آن محصول است. لذا بحث تقریظ ناظر به مرحله دوم یعنی پردازش اثر است. ما حتماً باید راهبرد را در نظر بگیریم و بر اصول تأکید کنیم نه بر مصداق‌ها، قطعاً اثر تقریظی هم یک مصداق برای اصول مد نظر است.

رسوخ محافظه‌کاری و دخالت ضدارزشی‌ها در ادوار اخیر جایزه جلال

احمد شاکری از نویسندگان کشورمان می‌گوید: ایده‌ای که در ادوار اخیر جایزه جلال آل‌احمد دنبال شده، محافظه‌کاری و نمود حداقلی ارزش‌ها، مبانی دینی و آرمان‌های انقلابی و در مواردی دخالت مبانی ضدارزشی در گزینش‌ها و انتخاب‌ها بوده است.

رسوخ محافظه‌کاری و دخالت ضدارزشی‌ها در ادوار اخیر جایزه جلال
احمد شاکری از نویسندگان کشورمان در گفت‌وگو با خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس درباره جایزه ادبی جلال آل احمد اظهار داشت: «جایزه جلال آل احمد» غالبا، به خصوص در سال‌های گذشته، حواشی متعددی را له یا علیه خود موجب شده است. در طول ادوار این جایزه، اختلاف آراء می‌توانست و می‌تواند تنور این جایزه را به عنوان رخدادی ملی در حوزه ادبیات گرم کند. آراء همسو و غیر همسو را به سوی خود جلب نماید و طیف مخاطبان ادبیات را به اندیشه و تامل درباره عملکرد این جایزه، کارکردها، اهداف، راهبردها و شیوه‌های داوری جلب کند و به عنوان موضوعی مهم، مجامع دانشگاهی و محافل ادبی را درگیر انتخاب‌های خود سازد. در طول سال و در فاصله دوره گذشته و آینده، ذهن نویسندگان و منتقدان را معطوف خود دارد و در صدر دغدغه‌های ادبیات کشور باقی بماند و طبعا از این مجرا جریان‌ساز باشد. اما با وجود این ظرفیت، جایزه جلال آل احمد به عنوان رویه‌ای ثابت بدل به رخدادی حاشیه‌ساز شده است. به نظر می‌رسد این حاشیه‌سازی بیش از آن که منشا بیرونی داشته باشد، از درون ان نشأت می‌گیرد.

* امیدهایی که با حضور معدود چهره‌های خوشنام و انقلابی در هیأت علمی زنده شد

* نظر شما در مورد ترکیب این دوره از جایزه چیست. ظاهراً تفاوت‌هایی در ترکیب برگزارکنندگان اعم از هیأت علمی دیده می‌شود.

اکنون با ادغام موسسات ارشاد در ذیل موسسه «خانه کتاب و ادبیات ایران» و تغییر نام بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان به «دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی» سیزدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد توسط این دفتر و با معرفی آقای «ابراهیم حسن بیگی» به عنوان دبیر علمی آغاز به کار کرده است. پیش‌تر، انتشار اسامی اعضای هیأت علمی این دوره از جایزه جلال، گمانه زنی‌هایی را درباره رویه انتخاب داوران و سرنوشت انتخاب‌ها پدید آورد. گرچه حضور معدود چهره‌های خوشنام و انقلابی در هیأت علمی، امیدهایی را زنده کرد، با این وجود، گفته‌های دبیر علمی جشنواره در سی ام مهر ماه، ابهامات گذشته این جایزه را بار دیگر مطرح ساخت. اینکه آیا سیزدهمین دوره از جایزه جلال آل احمد بنا است همچنان بر طبل حاشیه‌سازی بدمد یا تصمیم دارد بر مدار رأی برانگیزی گام بردارد.

گرچه در ظاهر امر، هر دو خصیصه حاشیه‌سازی و رأی برانگیزی زمینه را برای طرح نظرات متفاوت فراهم می‌آورند. با این وجود، ماهیت این دو، عمیقا با یکدیگر متفاوت است. علل مختلفی در ابعاد قانوی، اجرایی و علمی در شکل گیری این دوگانه و سوق جایزه جلال آل احمد به حاشیه‌سازی دخیل بوده‌اند: «جایزه جلال آل احمد» در ارکان اصلی خود برنامه‌ای انتصابی است. این موضوع را می‌توان علت‌العلل برخی مسائلی دانست که در طول سال‌های گذشته جایزه جلال آل احمد را بیش از اتفاقی فرهنگی و جریان‌ساز در جهت ادبیات متعهد، به رخدادی مسأله آفرین و حاشیه‌ساز بدل کرده است. هیأت امنای جایزه جلال آل احمد، اعضای حقیقی و حقوقی شورای عالی انقلاب فرهنگی عضو شورای هنر هستند. وزیر ارشاد ریاست هیأت امنا را بدون حق رای بر عهده دارد و دبیری هیأت امنا نیز بر عهده معاون فرهنگی وزارت ارشاد است. در طول ادوار اخیر حضور سلیقه‌ای خاص در این جایزه کاملا مشهود است. سلیقه‌گرایی قتلگاه قانون‌مداری و مجرای حاشیه‌سازی برای این جایزه بوده است.

* عملکرد داوران در دوره‌های گذشته را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

داوران و بعضا برگزیدگان جایزه، مدرسان بنیاد شعر و ادبیات داستانی همه حاکی از انتخاب‌های خاص و جهت‌دار در این مجموعه‌اند. سئوال این است که اعضای هیأت امنای این جایزه، یعنی جمعی از نخبگانی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی حضور دارند با اشراف و آگاهی نسبت به منصوبین خود و نتیجه انتصاب‌ها در هر دوره به این سلیقه‌گرایی دامن می‌زنند؟ آیا شورای عالی انقلاب فرهنگی بر عملکرد هیأت علمی جایزه جلال در هر دوره نظارت علمی دقیق دارد؟ به نظر می‌رسد اینگونه نیست. چرا که حتی در مراتب دانی‌تر، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت فرهنگی آن نیز بر سابقه ادبی، جریان‌شناسی فکری و ادبی اعضای پیشنهادی هیأت علمی جایزه و داوران و رویکرد محتوایی و ادبی آثار برگزیده و تقدیری هر دوره اشراف ندارند. بنابراین چرخه‌ای از اعتمادهای پی در پی بر اساس پیشنهاد مدیر عامل مجموعه بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، شکل می‌گرفته و پیشنهاد مدیر عامل را تایید می‌کرده است. پیشنهادی که مایه‌اش جز سلیقه‌ای ادبی نیست.

* ادوار اخیر جایزه جلال آل احمد و دخالت مبانی ضدارزشی در گزینش‌ها و انتخاب‌ها

* شما اغلب در انتقادها از محافظه‌کاری صحبت می‌کنید. در ادوار گذشته هم اینگونه بوده است؟

یکی از عوامل حاشیه‌ساز در طول ادوار اخیر جایزه جلال، محافظه‌کاری در انتخاب‌ها چه در سطح اعضای هیأت علمی، دبیران علمی و داوران و چه آثار منتخب است، عوامل متعددی در برجسته‌سازی این سیاست در سطوح خرد و کلان مدیریت ادبیات وجود داشته و دارند. بعضا این سیاست‌گزینی در صدد حل مقوله حاشیه‌سازی‌های جایزه جلال بوده است. با این تلقی که تفسیرهای تسامحی از قوانین و ضوابط جایزه و پوشش حداکثری جایزه در محدوده جریان‌های ادبی، احتمالا رضایت اکثری مخاطبان را نیز به دنبال خواهد داشت. ایده‌ای که در ادوار اخیر جایزه جلال آل احمد دنبال شد، محافظه‌کاری و نمود حداقلی ارزش‌ها، مبانی دینی و آرمان‌های انقلابی و در مواردی دخالت مبانی ضد ارزشی در گزینش‌ها و انتخاب‌ها بوده است.

گمان می‌شد با عقب‌نشینی از معیارهای اصیل در جایزه که ناظر بر تقویت توان ادبیات اسلامی ـ ایرانی است، می‌توان به مقبولیت حداکثری دست یافت. این رویکرد نوعا در پس شعارهای جذابی چون ملی بودن جایزه، فراجریانی و فراجناحی بودن جایزه دنبال می‌شده است. اینکه جایزه جلال به آثار تعلق می‌گیرد و نه به نویسندگان و در جایزه جلال هویت ناشران آثار از هر جریانی معیار داوری قرار نمی‌گیرد. دلایلی از این دست که داشتن مجوز نشر برای کتاب، موید و مصحح حضور آن در گردونه داوری و قرار گرفتن در جایگاه تقدیر و حتی برگزیده است. اما این رویکرد نیز به شهادت نتایج ادوار این واقعه ادبی، به جریان‌سازی و حتی تاثیرگذاری ملی توسط این واقعه ادبی نینجامیده است. بلکه اتهام و بدگمانی درباره تخطی از مبانی فکری و ارزشی انقلاب اسلامی، میدان دادن به چهره‌های شناخته شده جریان شبه روشنفکری و نفوذ فرهنگی و عدم حمایت از جریان متعهد به انقلاب اسلامی را متوجه عملکرد این جایزه ساخته است.

* ادوار گذشته جایزه جلال و رسوخ محافظه‌کاری در بدنه مدیریت آن

* راضی نگه داشتن طیف‌های مختلف ادبی اخیرا هم مورد سوال قرار گرفت؛ چرا که در دوره‌هایی از جایزه، برخی نویسندگان معرفی شده در طیف‌های خاص بوده‌اند.

دبیر جدید جایزه جلال آل احمد در نشست خبری خود و در پاسخ به پرسش شما به عنوان خبرنگار خبرگزاری فارس درباره اینکه « آیا جایزه جلال قصد دارد به روند راضی نگه داشتن طیف‌های مختلف ادبی ادامه دهد و به کسانی جایزه دهد که ادای اپوزسیون نظام جمهوری اسلامی ایران را درمی‌آورند.» می‌گوید: «در وزارت ارشاد طی سال‌های گذشته چنین نگاهی نبوده است.» او بار دیگر بر صحت رویه ادوار گذشته جایزه جلال در رعایت حدود تاکید می‌ورزد: «به نظرم در دوره‌های گذشته هم چنین اتفاقی نیفتاده است.» روشن است کسی می‌تواند دست به اصلاح رویه انتخاب داوران و فرآیند داوری بزند که خود منتقد دقیق و عمیق عملکرد ادوار گذشته باشد و نگریستن از منظر چنین نقدی نیازمند برخورداری از مبانی روشن، رصد دائم و دقیق فرایندهای داوری، ترکیب داوران و آثار نامزد شده و برگزیده در ادوار گذشته است. طبعا جایزه جلال به معاندان سیاسی ضدنظام جایزه نداده است. اما آیا این معیار در تایید صلاحیت‌ها و عملکردها در طول ادوار گذشته جایزه جلال آل احمد کافی است؟ آیا دبیر محترم سیزدهمین دوره جایزه جلال آل احمد از تقدیر مکرر این جایزه در طول چند دوره اخیر از ادبیات سیاه‌نویس دفاع مقدس، یا ادبیات خنثی و بی‌دغدغه یا ادبیات فمنیستی و داستان‌های هنجارشکن اخلاقی با مضامین اروتیک با خبر است؟ آیا نمونه‌هایی از تقدیر یا برگزیدن آثاری با مبانی کاملا سکولار در بخش نقد ادبی و پژوهش با اهداف این جایزه ادبی سازگار است؟ در این صورت تایید عملکرد جایزه در مقاطع گذشته چه معنی خواهد داشت؟ آیا بدان معنی است که رویه جاری در ادوار گذشته در این دوره از جایزه نیز دنبال خواهد شد؟ آیا جز این است که محافظه‌کاری در بدنه مدیریت این جشنواره در قضاوت ادوار گذشته نیز رسوخ پیدا کرده است؟

* تبیین دقیق خطوط قرمز

* به نظر شما چرا از آئین‌نامه‌ها و شیوه نامه‌های واضح، چنین انتخاب‌هایی بیرون می‌آید؟

دبیر جایزه سیزدهم در بخشی از پاسخ به سئوال پیش‌گفته در توضیح مرزها و چارچوب‌های انتخاب در این جایزه می‌افزاید: «اگر فردی خط قرمز را رد کند، ممکن است تصمیم دیگری برایش بگیریم» اما سئوال این است که این خطوط قرمز دقیقا چه مولفه‌هایی دارند و تا چه حد منطبق بر سیاست‌های فرهنگی کشور هستند؟ آیا می‌توان با کلیتی درباره معارضان سیاسی خارج‌نشین به استقبال ادبیات داستانی و ارکان مختلف آن رفت که ظرایف و دقایق هنری و عمق و کنه مطالب نظری را به مقابله با ارزش‌های دینی و الهی به میدان می‌آورد؟ ترسیم چارچوب‌ها و حدود و معاییر داوری با تعیین مصداق جریان‌های سیاسی معاند نظام و خروج آنها از دایره آثار مورد نظر و حمایت توسط این جایزه، مشکلی را حل نخواهد کرد. بلکه جایزه‌ای در حد جوایز ملی باید عالی‌ترین درک و دقیق‌ترین تفسیر را از آیین‌نامه و شیوه‌نامه جایزه ارائه دهد و منطبق‌ترین استنباط از قانون را با حدود و احکام الهی تحصیل کند.

* آسیب‌های ادوار گذشته جایزه جلال

* اینکه مرتب می‌گویید آسیب‌های ادوار جایزه جلال، این آسیب‌ها چیست؟

همواره دو مشکل به صورت توامان مجرا را برای انحراف جایزه ملی جلال از اهداف اصلیش آماده ساخته است. نخستین نقص را باید در تنظیم آیین‌نامه و تعیین اهداف جایزه جست‌وجو کرد. بیان مجمل آیین‌نامه راه را بر تفاسیر متعدد و بلکه متضاد باز می‌گذارد. این موجب شد تا جایزه جلال به استناد تفسیر خودخواسته‌اش از آیین‌نامه جایزه در ادوار اخیر از اهداف عالی آن در مواردی تخطی کند. با اجمال آیین‌نامه مجرای مشکل دیگری پدیدار می‌شود و آن، جایگزینی یافت و سلایق اشخاص به مثابه قانون است. در حقیقت این سلیقه و باور ترکیب اعضای هیأت علمی و در مرتبه‌ای، داوران است که جایزه ملی جلال را رقم می‌زند و با حفظ همین آیین‌نامه مجمل می‌توان انتظار داشت در صورت انتخاب ترکیب‌های متفاوتی از داوران، نتایج بسیار متفاوت و متضادی رقم خورد. دقیقا در همین نقطه است که آسیب‌های ادوار گذشته جلوه می‌کنند. سیاست مشارکت دادن حداکثری در ترکیب هیأت علمی و داوران از میان جریان‌های مختلف ادبی با باورهای متفاوت و تلقی‌های بعضا متضاد درباره ادبیات متعهد، عملا زمینه را برای امحاء غرض اصلی جایزه جلال در نتیجه ورود شخصیت‌های غیر معتقد یا دچار کج‌روی‌های ذهنی و سلیقگی فراهم می‌آورد.

* اهداف جایزه جلال و «ارتقای زبان و ادبیات ملی ـ دینی»

آقای ابراهیم حسن بیگی در تبیین دیدگاهش درباره سیاست جایزه جلال آل احمد می‌گوید: «ما به ادبیات بها می‌دهیم. در داوری‌های خود به دیدگاه سیاسی نویسنده بها نمی‌دهیم… صرفا تأکید می‌کنم در داوری به ادبیات اثر و بعد به نویسنده اثر دقت می‌کنیم» توجه به ادبیات و ادبیت داستان و تقدم آن بر دیگر مسائل از جمله تلقی‌هایی است که برای اهل فن آشناست. آیین‌نامه جایزه در بیان اهداف آن می‌آورد: «هدف از اهدای جایزه ملی جلال آل‌احمد «ارتقای زبان و ادبیات ملی ـ دینی» از رهگذر بزرگداشت پدیدآورندگان آثار ادبی برجسته، بدیع و پیشرو است. تبصره: تنظیم ضوابط و ارائه مشوق‌های مربوط به جایزه مزبور باید در راستای تولید فکر ادبی ـ هنری اسلام‌گرا و تقویت روحیه انتقادی ـ علمی نسبت به ترجمه‌های موجود ادبی و هنری باشد.» چگونه از آیین‌نامه برداشت می‌شود که تقویت ادبیات مطلق، هدف عالی این جایزه است؟ بر اساس چه بندی اینگونه استنباط شده است که ادبیات اولویت‌دار بوده و دیگر مضامین و رویکردهای فکری تابع هستند؟ آیا ادبیات، تافته جدا بافته‌ای از اندیشه‌ای است که حامل آن است یا با آن وحدت دارد؟

* تفسیری از آیین‌نامه جایزه جلال آل احمد

* یعنی معتقدید هدف جایزه جلال با آنچه اجرا شده همسو نیست؟

جدای از تعلق افراد حاضر در اعضای هیأت مدیره و داوران به سویه‌ای خاص در ادوار گذشته، دقت در ترکیب‌ها گویای واقعیت‌های جدیدی از زمینه‌های حاشیه‌سازی و زاویه گیری این جایزه ملی از اهداف خود است، سئوال اینجاست که حضور برخی چهره‌های دانشگاهی که در طول دوره آموزشی و پژوهشی خود هیچ حمایتی از ارزش‌های انقلابی در مکتوبات خود نداشته‌اند و ترجمه کننده و ترویج دهنده مطلق آراء و اندیشه‌های وارداتی به محافل دانشگاهی بوده‌اند چه تفسیری از آیین‌نامه جایزه بدست خواهد داد؟ شخصیت‌هایی که در طول عمر خود هیچ گاه منتقدانه با ترجمه‌های موجود مواجه نشده‌اند بلکه مروج و مبلغ مبانی غربی بوده‌اند چگونه قادرند هدف جایزه مبنی بر «در راستای تولید فکر ادبی ـ هنری اسلام‌گرا و تقویت روحیه انتقادی ـ علمی نسبت به ترجمه‌های موجود ادبی و هنری » را محقق سازند؟ حضور برخی نویسندگان سیاه دفاع مقدس که علنا در گفته‌ها و نوشته‌های خود ارزشهای این واقعه قدسی را تحریف کرده‌اند چگونه با اهداف متعالی این جایزه در تعالی ادبیات اسلام گرا قابل جمع است؟ علاوه بر اینها حضور برخی نویسندگان داستان در مقام داوری آثار داستانی که فاقد شناخت عمیق از مبانی دینی و حتی مبانی فلسفی داستانی هستند و در طول عمر خود حتی یک مجموعه نقد به چاپ نرسانده، یک مقاله علمی پژوهشی نداشته و حتی یک نقد مکتوب ندارند چه بر سر آیین‌نامه مجمل این جایزه خواهد آورد؟

این حقایق حاکی از آن است سکان دار کشتی جایزه جلال که بر اساس نیت مصلحانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و در جهت تقویت جریان ادبیات انقلابی و دینی و با لحاظ گران قیمت ترین جوایز در میان جوایز ملی ادبی، تاسیس و راه‌اندازی شده عملا به دست سلایق داورانی است که بعضا شایستگی علمی ـ چه رسد به مبنایی و اعتقادی ـ چنین وظیفه‌ای را ندارند. چنین ساختاری در جایزه جلال و بالتبع چنین انتخاب‌هایی، گریزی از حاشیه‌سازی و سلیقه‌گرایی نخواهد داشت.

مقابله با تحریف‌های حماسه دفاع مقدس، از اهداف انجمن ادبی ققنوس است

احمد شاکری نویسنده و عضو شورای عالی انجمن ملی ادبیات دانشجویی ققنوس در گفت و گو با خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، درباره این انجمن گفت: مدیریت هنری و رسانه‌ای سازمان بسیج دانشجویی کشور، انجمن ملی ادبیات ققنوس را در معاونت فرهنگسازی این سازمان راه اندازی کرد و این انجمن در سه سطح ملی، استانی و دانشگاهی فعالیت خواهد کرد.

وی افزود: پیش از این سازمان بسیج دانشجویی، جشنواره هنری دانشجویی ققنوس را در بخش ادبیات داستانی برگزار کرده بود تا طیفی از علاقه‌مندان به ادبیات داستانی در آن شرکت و رقابت کنند.

این نویسنده و منتقد ادبی بیان کرد: سازمان بسیج دانشجویی در زمینه ادبیات داستانی دفتری با عنوان دفتر ادبیات داستانی ایجاد کرده بود که به برگزاری برنامه‌ها در این زمینه می‌پرداخت و سفر‌هایی هم به شهر‌های مختلف کشور تدارک دیده بود تا برای نویسندگان نوقلم در مناطق جنگ زده جنوب کشور کلاس‌هایی در زمینه داستان نویسی برگزار کند که راه اندازی انجمن ملی ادبیات دانشجویی ققنوس در راستای این مسیر می باشد.

استادیار گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی افزود: انجمن ادبیات ققنوس در نظر دارد که نشست های تخصصی و مسئله محور را در طول سال برگزار کند. البته چندی پیش اولین جلسه از این سلسله نشست ها، با رویکرد آسیب شناسی و بررسی ذائقه سازی فرهنگی در ادبیات داستانی برگزار شد. در این جلسه درباره اینکه ذائقه مخاطب چطور و تحت چه شرایطی شکل می گیرد و برای ارتقای این ذائقه چه باید کرد، بحث شد. مبحث دیگر مطالبه گری است که مقام معظم رهبری آن را عنوان کرده و خواسته بودند که از مسئولان فرهنگی مطالبه گری داشته باشیم. این انجمن ورود جدی و تخصصی به این مسئله دارد.

این نویسنده تصریح کرد: اگر بخواهیم مطالبه گری منصفانه‌ای داشته باشیم تا ابعاد آن بررسی و درباره آن بحث شود، از متولیان فرهنگی دعوت می‌کنیم تا در زمینه عملکردشان پاسخگو باشند. مقام معظم رهبری در دیدار غیرحضوری شان که در روز ۳۱ شهریور ماه به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس داشتند، به موارد مختلفی اشاره کردند که دو مورد از آن‌ها درباره ادبیات دفاع مقدس بود. حتما باید به این دو نکته در حوزه ادبیات داستانی توجه و تامل ویژه کرد.

وی ادامه داد: یکی دیگر از مواردی که مقام معظم رهبری درباره ادبیات دفاع مقدس مطرح کردند این بود که ادبیات دفاع مقدس نباید هم تراز با انواع ادبی دیگر قرار بگیرد و گونه‌های دیگر هم عرض این ادبیات باشند. باید این موضوع را بررسی کرد که چگونه می‌توان ادبیات دفاع مقدس را به مسئله‌ای فراموضوعی تبدیل کرد؛ باید به این موضوع اقبال نشان داد. در حال حاضر به اندازه‌ای که به تقریض‌های رهبری توجه نشان می‌دهند به تحلیل هایشان توجه نمی‌کنند. مسئله دیگر تحریف‌هایی بود که متوجه دفاع مقدس شده است که در بعد ادبی آن را ادبیات ضد جنگ می نامند. باید این مسئله هم مورد توجه قرار بگیرد.

ضرورت نهادینه شدن جایگاه آموزش داستان

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)_ احمد شاکری: از جمله ارکان مهم ادبیات داستانی معاصر مقوله «آموزش» داستان است. این مقوله به دلیل اهمیت و ضرورت و کم‌کاری‌های تاریخی از جمله اولویت‌دارترین آن‌ها در برنامه‌ریزی‌های ادبی و جریان‌سازی در این حوزه قلمداد می‌شود. گرچه در طول چهار دهه گذشته پس از پیروزی انقلاب اسلامی محافل آموزش داستان در انواع و روش‌های مختلف توسعه یافته، با این وجود این عرصه خطیر در نگاه کلان، رهاشده، پراکنده، شناخته نشده و غیر برخوردار از هرگونه نظارت و هدایت ملی است.

با وجود آنکه اصل آموزش در دهه‌های اخیر رونق یافته، اما همچنان این مقوله به نحو جدی مورد توجه و عنایت مجموعه‌ها، موسسه‌ها و نهادهای متولی ادبیات داستانی قرار نگرفته است. تجربه نشان می‌دهد از میان ارکان هندسه معرفتی ادبیات داستانی و ارکان اجرایی آن، آموزش جزو اولویت‌ها نبوده و برنامه جدی و جایگاه درخوری برای آن در نظر گرفته نشده است. علل متعددی برای کم‌کاری‌ها وجود دارد. از این میان می‌توان به مبنای جریان مهم «ضد آموزش» در فضای ادبیات داستانی معاصر اشاره کرد. این جریان که برخی از مهم‌ترین داستان‌نویسان و مشاهیر آنان از طرفداران آن به شمار می‌آیند در مراتب و مدارجی مخالفت خود را با هرگونه آموزش، یا آموزش‌های کلاسیک یا اثر بخشی تام و تمام آموزش یا اصالت آموزش در مقابل دیگر ارکان تربیتی و مهارت افزای‌ نویسندگی اعلام داشته‌اند. بعضا در فضای مدیریتی ادبیات داستانی و البته ادبیات روایی، ناآشنایی مدیران از اهمیت آموزش، انواع آموزش، اهداف مترتب بر آموزش، لوازم آموزش و مراتب و مراحل آموزش، موجب تضعیف جریان آموزشی شده است. از سوی دیگر، تاریخچه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس به عنوان تاریخچه «تجربه نگاری» در مکتب ادبی واقع‌گرای انقلاب اسلامی این گمان را تقویت کرده است که رکن اصیل در آفرینش داستان برخورداری از تجربه کافی است به نحوی که با تامین این شرط اصیل چندان نیازی به آموزش وجود ندارد. چنانکه مروری بر زندگی حرفه‌ای نویسندگان نسل نخست ادبیات داستانی ایران نیز بعضا حاکی از آن است که این شخصیت‌ها اساسا بدون برخورداری از هیچ آموزش رسمی یا شرکت در دوره آموزشی به سطحی قابل قبول از مهارت‌های داستان‌نویسی نایل شده‌اند. مخالفان آموزش داستان به صورت مطلق یا نسبی نوعا با تاکید بر ارکان دیگر مهارت‌افزا یا اصالت و اولویت‌دادن به آن‌ها از جمله تجربه، تمرین در نوشتن و مطالعه داستان، از اعتبار آموزش داستان کاسته‌اند.

از دیگر سوی، ضعف در پژوهش‌های بنیادین درباره داستان و فقدان نظریه مشخص بومی مستقیما بر شرایط کنونی آموزش داستان تاثیر گذاشته است. بدون شناخت موضوع آموزش (داستان) نمی‌توان از شناخت و تئوری‌پردازی روش‌های آموزش آن یاد کرد. در نتیجه، ساحت آموزش با ابهام در شناخت موضوع و روش مختل شده یا به انحراف خواهد رفت. در مجموع به نظر می‌رسد عواملی چند، در شکل‌دهی وضعیت موجود در حوزه تئوریک داستان انقلاب موثر بوده‌اند:
عمل گرایی مفرط و اولویت‌زدایی از تولید فکر و مبانی نظری ادبیات داستانی انقلاب اسلامی.

مسئله باختگی فضای ادبیات داستانی معاصر. فضای عمومی و بلکه نخبگانی ادبیات داستانی در کشور دچار بی مسئله‌گی، گم بود مسائل و عدم اولوی‌‌بندی میان مسائل این حوزه است. هنوز و پس از گذشت بیش از چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی همچنان فضای علمی کشور نسبت به ادبیات داستانی متعهد مسئله‌مند نشده است. کمابیش پرسش‌ها و سئوالاتی وجود دارند اما در نظام مسئله محور پژوهشی تعریف نشده‌اند.

رویکرد ترجمه‌ای، اکتفا به مبانی نظری تولید شده در بستر فکری و فرهنگی غرب و مواجهه غیر انتقادی با این آراء و در نهایت انگاره بسندگی نظریات ادبیات داستانی غربی برای ادبیات داستانی انقلاب اسلامی.
عدم توجه به ماهیت مضاف پژوهش دراین زمینه و لزوم کار جمعی در حوزه تئوری داستان با حضور و همکاری متاملان فیلسوف، دین‌شناس و انسان‌شناس در حوزه علوم اسلامی. در نتیجه، فقدان پژوهش‌های بینارشته‌ای در حوزه‌هایی چون فلسفه داستان، فقه داستان، جامعه‌شناسی داستان، فلسفه داستان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و … .

تمایل نهادها و مراکز متولی و حامی ادبیات داستانی متعهد به انجام برنامه‌های نمایشی پر مخاطبی چون جشنواره‌های ادبی و …

عدم حساسیت فضای داستان‌نویسی متعهد درباره تئوری داستان و عناصر داستان و ماهیت اومانیستی آن‌ها در کتاب‌های شبه روشنفکری و ترجمه‌ای.

رویکرد روشنفکری به عنوان فضای غالب دانشگاه‌ها و مراکز تولید فکر. این رویکرد اساسا اجازه پرسشگری و پاسخگویی جز در چارچوب و الگوهای از پیش تعیین شده نظریات غربی را نمی‌دهد.

عدم حمایت جدی از پژوهش و پژوهشگران متعهد در حوزه داستان. تصور متولیان هنر و ادبیات، خاصه ادبیات داستانی در جبهه فکری فرهنگی انقلاب اسلامی تاثیر گذاری حداکثری بر مخاطبان از مجرای تبلیغ و توزیع و نشر آثار داستانی و روایی است. بدون آنکه حتی در این باره تئوری مشخص یا سند چشم‌انداز معینی وجود داشته باشد. این رویکرد سطحی‌نگر، غیر مآل‌اندیش از این اصل مهم غافل است که بدون برخورداری از مبانی فکری هدایت، جریان‌سازی، هدف‌گذاری و تکامل ادبیات روایی غیر ممکن خواهد بود.

عدم برنامه‌ریزی لازم برای تربیت منتقدان و محققان دین‌شناس در حوزه ادبیات داستانی انقلاب. کم‌کاری خبرگزاری‌ها و عوامل موثر در فضاسازی در حوزه داستان جهت طرح مطالبات پژوهشی ادبیات داستانی.

تجربه کنونی ادبیات داستانی و سیر جریان‌های ادبی و اشتیاق جوانان علاقمند به داستان‌نویسی حاکی از آن است که جریان داستان‌نویسی و نحله‌ها و رویکردهای مختلف آن در کشور در حال و آینده مرهون آموزش داستان بوده و خواهد بود. با وجود آنکه ادبیات داستانی و تولید داستان و رمان نتیجه تلاش فردی شخص است با این وجود در دوره کنونی می‌توان به اطمینان گفت نویسندگان از محافل ادبی بیرون امده و تحت تاثیر و تربیت و عاملیت آن‌ها رشد کرده و اثر تولید می‌کنند. بنابراین در آینده ادبیات داستانی کشور مجموعه و جریانی پیروز خواهد بود که بتواند در مقاطع مختلف بر ذهن و ضمیر و مهارت‌های نویسندگان تاثیر بگذارد و آن‌ها را در مجرای مطمئنی از آموزش قرار دهد. لذا مجموعه‌ای که می‌خواهد برای آینده ادبیات برنامه‌ریزی بلندمدت داشته باشد نمی‌تواند و نباید نسبت به آموزش با اهمال عمل کند. شرایط تولید داستان در دهه‌های کنونی حاکی از رشد رو به تزاید و اهمیت یافتگی آموزش داستان و برگزاری جلسات وابسته به ‌آن از جمله نقد داستان و کارگاه‌های موضوعی و مهارتی است. نوقلمانی که می‌خواهند مسیر نویسندگی را آغاز کنند نوعا مسیری جز شرکت در دوره یا کارگاهی در حوزه داستان‌نویسی نخواهند داشت. گرچه تعداد این دوره‌ها و کارگاه‌ها، پراکندگی آن‌ها در سراسر کشور، منابع آموزشی ‌آن‌ها و محصولات آ‌ن‌ها به دلیل گستردگی و تنوع به تفصیل روشن نیست. اما بدون تردید آینده ادبیات داستانی در کشور از نهاد آموزش تاثیر خواهد پذیرفت. بلکه این نهاد آموزش داستان است که آینده ادبیات داستانی در کشور و جریان‌های غالب در آن را تعیین می‌کند.

جریان آموزش داستان در کشور به معنای واقعی کلمه فاقد متولی خاص علمی و اجرایی است. با وجود انکه در دوره کنونی مجامع آموزش داستان و مدرسان این مقوله از صدها محفل و مدرس تجاوز می‌کنند همچنان هیچ امار دقیق و گزارش واقعی از کم و کیف این مقوله در اختیار نیست. مشخص نیست چه کسانی در کدام یک از شهرها، با حمایت چه مجموعه‌هایی به صورت دولتی یا نیمه‌دولتی یا خصوصی، بر پایه چه منابعی، با تمسک به چه روشی، براساس چه مبانی فکری، چه خروجی‌هایی داشته‌اند. آنچه مسلم است اینکه جریان شبه روشنفکر اجمالا در این مسیر در شبکه‌سازی، استادپروری، بکارگیری روش‌ها و حمایت از هنرجویان توفیق بیشتری از جریان متعهد داشته است. متاسفانه رشد فزاینده جشنواره‌های ادبی و این تلقی غلط در میان متولیان و مدیران و برنامه‌ریزان ادبی در کشور مانع از پرداختن به امور مهم و بنیادین شده است. اطلاعات و آگاهی از وضعیت موجود اساس کار و برنامه‌ریزی برای آینده است. به نحوی که می‌توان اذعان داشت آینده ادبیات کشور نه منوط و معلول فلان جشنواره بلکه نتیجه مستقیم و غیرقابل انکار جریان آموزش در کشور است.

نکته مهم در این باره این است که برخلاف جشنواره‌ها و برخی برنامه‌های تبلیغی که کر و فری دارند و به چشم می‌آیند، تاثیر حوزه آموزش در کل کشور، پنهان، بطئی و عمیق است. برخی ‌آثار جریان‌های آموزشی به صورت فوری مشاهده نمی‌شوند و برخی نیز در بزنگاه‌های خاص و در مواجهه با مضامین، موضوعات و موقعیت‌های خاص داستانی ظهور می‌کنند. بررسی‌ها حاکی از آن است واکنش جامعه داستان نویس کشور به موضوعات و مضامین و گونه‌های ادبی متاثر از حوزه‌های آموزشی و کارگاه‌های ادبی است. به نحوی که نه تنها واکنش‌های ایجابی بلکه واکنش‌های سلبی و سکوت یا بایکوت یک موضوع یا مضمون را نیز باید در مجموعه تاثیرات حوزه آموزش به حساب آورد.

جریان ادبی انقلاب اسلامی برنامه مشخصی در تجمیع و تدوین و تنظیم مجموعه تجربیات در حوزه آموزش داستان نداشته است. کافی است در احصاءی از آثار منتشره درباره داستان‌نویسی این نتیجه استنباط شود که اندکی از مدرسان داستان در کشور به جریان متعهد تعلق دارند و از میان این مدرسان که بعضا چند دهه به این امر مشغول بوده‌اند، تعداد کمی از آنان در این باره به تولید منبع درسی موفق شده‌اند. جناب سرشار که به لحاظ تجربه و مدت زمانی، سرامد مدرسان جریان داستانی انقلاب اسلامی است در این باره کتاب‌های الفبای قصه‌نویسی ۱ و ۲ و چند کتابچه در انتشارات کانون اندیشه جوان به چاپ رسانده‌اند که مغتنم است. آقای فتاحی کتابی در این زمینه دارند و جناب حجوانی در پیک قصه‌نویسی که دو دهه گذشته کار شده است مطالبی را برای دوره آموزش غیرحضوری حوزه هنری جمع‌آوری کرده‌اند. مرحوم ناصر ایرانی نیز در زمان حیات، هنر رمان را به رشته تحریر در اورده‌اند. مرحوم نادر ابراهیمی نیز در بعضی موضوعات داستانی کتاب‌های نظری تولید کرده‌اند. کتاب‌های دیگری نیز در این زمینه کم و بیش تولید شده است. با این وجود تاکنون از برخی شخصیت‌ها از جمله سید مهدی شجاعی، راضیه تجار، مرحوم زنوزی جلالی، زهرا زواریان، امیرحسین فردی و دیگر افرادی که در آموزش عناصر داستان یا برگزاری کارگاه‌های داستانی تجربه داشته‌اند کتابی منتشر نشده است. علاوه بر این شخص آقای سرشار نیز بخش کوچکی از تجربه و دانش خود را در زمینه آموزش داستان در کتاب‌های مذکور به رشته تحریر در آورده‌اند. این بدان معنی است که جریان ادبیات داستانی انقلاب اسلامی نتوانسته است برخی تجربیات احتمالا بومی را به رشته تحریر درآورده و منابعی در این باره تولید کند. به همین دلیل است که این تجربیات در معرض فراموشی تاریخی قرار گرفته‌اند.

نهادینه شدن جایگاه آموزش داستان در فضای ادبیات داستانی کشور به عنوان اصلی رکین در آتیه داستان‌نویسی نواموزان و تعریف شیوه‌های مضاف آموزش از جمله آموزش ژانرنویسی و قالب‌های جدید برای مخاطبان حرفه‌ای داستان مراجعه به دوره‌های آموزشی و کارگاه‌های نویسندگی را افزایش داده است. همانطور که بیان شد این تقاضای روبه ازدیاد در فضای عرضه‌ای مطرح می‌شود که هیچ اشراف و هدایت و نظارتی بر آن نیست. حوزه آموزش داستان با توجه به عدم تعریف آن به عنوان رشته‌ای دانشگاهی، اساسا فاقد مدرک معتبر علمی- مهارتی از سوی مجامع علمی و هنری است. در فضای ادبی کشور، هیچ مدرک شناخته شده یا معتبری که دارنده آن را شایسته تدریس و تعلیم داستان‌نویسی معرفی کند و جود ندارد. در نتیجه مجموعه‌ای از عوامل عمومی و خصوصی رزومه‌ساز، سیل تقاضا را به سمت عرضه کنندگان فن داستان‌نویسی هدایت می‌کنند. از جمله: نهادها، موسسات، انجمن‌ها و مراکزی که برنامه‌های ادبی را تعریف می‌کنند. این مجموعه‌ها با برخورداری از بودجه‌های خاص و وعده صدور مدرک اتمام دوره‌های داستان‌نویسی هنرجویان را به سوی خود جذب می‌نمایند.

جوایز و جشنواره‌های ادبی: جشنواره‌های ادبی از طرق مختلف با مسئله آموزش داستان پیوند می‌خورند. از جمله تاسیس و تعریف دوره‌های آموزشی در حاشیه یا ادامه برگزاری جشنواره‌ها خاصه برای شرکت‌کنندگان و برگزیدگان جشنواره.

نویسندگان صاحب نام: تلقی رایجی درباره آموزش داستان و جود دارد و آن اینکه بهترین مدرسان داستان لزوما داستان نویسان موفق هستند. در نتیجه یکی از اصلی‌ترین معیار نتیجه بخشی و کارآمدی دوره‌های داستان‌نویسی برخورداری آن‌ها از تدریس نویسندگان به نام است. اما معیارها در تشخیص نویسنده مناسب برای تدریس داستان‌نویسی نیز همواره درست و مشخص نیست. نامزد شدن اثر یک نویسنده یا برگزیده شدن آن در جشنواره یا جشنواره‌های ادبی می‌تواند چنین مولفه‌ای را درباره آن نویسنده تداعی کند. از سوی دیگر آثار پر فروش یا متفاوت معمولا مجرایی برای زمینه‌های آموزشی نویسندگانشان هستند. بعضا نویسندگان در معرض درخواست تدریس قرار دارند. گرچه برخی خود در این میان گام می‌نهند.

توفیق برخی کارگاه‌های داستان‌نویسی و خروجی‌های آن‌ها موضوع مهمی در اعتبار کارگاه ادبی به شمار می‌آید. گرچه ملاک‌ها درباره توفیق چنین کارگاه‌هایی متعدد است.
بررسی امکان یافتن راه‌های میان بر برای رسیدن به هنر داستان‌نویسی.

اطلاع از نظریات در حوزه ادبیات داستانی. همواره داستان نویسان مرجع دریافت فن داستان‌نویسی نبوده ند. بلکه ارکان دیگری چون شناخت داستان و قدرت نقد نیز ملاک‌هایی برای انتخاب مرجع هنر داستان‌نویسی تلقی می‌شده‌اند. به عنوان مثال برخی اساتید و مدرسان دانشگاهی که سابقه داستان‌نویسی نیز نداشته‌اند به دلیل اشراف بر مبانی ادبیات داستانی غرب، منابع ترجمه نشده و مکاتب و سبک‌های ادبی و ارائه تقسیم‌بندی شده‌ای از آن‌ها ملجا داستان‌نویسان واقع شده‌اند. با این امید که این تقسیم‌بندی‌ها مسیر داستان‌نویسی را برای این طیف هموار سازد. همچنین با توجه به کارکردهای نقد ادبی در یافت دقایق ارزشمند آثار ادبی و لغزشگاه‌هایی که از نظر مخاطب عام پنهان می‌ماند، طیفی از منتقدان ادبیات داستانی نیز به برگزاری دوره‌های داستانی اقدام کرده‌اند.

از جمله نکته دیگری که در فضای آموزش داستان وجود دارد «مدعی» بودن غالب مدرسان در این زمینه است. طبا در فضایی که منابع نظری تولید شده بومی چندانی وجود ندارد و بسیاری از مدرسان از محافل دیگر داستان‌نویسی با خبر نیستند و شیوه‌های تولیدی یا ترجمه‌ای داستان‌نویسی و روش‌های آموزشی و مهارت‌افزایی آن را نمی‌دانند، فضا به سمتی پیش می‌رود که هر کسی مدعی نوآوری و روش کامل در این زمینه است. این زمانی بحران‌سازتر می‌شود که مدرس داستان اساسا نیازی به فراگیری روش‌های نوین یا متفاوت و دانش‌اندوزی در این زمینه احساس نمی‌کند. معیار و محک یا آزمونی برای اثبات روشمندی و کارایی این دوره‌ها و جود ندارد. نظارتی برای آن‌ها نیست. در نتیجه چه افراد برگزار کننده این دوره‌ها چه مجموعه‌ها و موسسات همواره درباره کارایی یافته‌ها و خروجی‌هایشان اغراق کرده و از نقاط ضعف و شکست و نقص چشم می‌پوشند. بلکه برخی از این افراد و مجموعه‌ها تلاش می‌کنند با حمایت مالی و معنوی از شرکت‌کنندگان در دوره‌ها و کارگاه‌های داستان‌نویسی عملا برای خود و مجموعه برگزار کننده رزومه‌سازی کنند. نمونه‌های فراوانی از اعمال نظر در برگزیده شدن اثری خاص توسط مدرس دوره یا مجموعه متولی آن در جشنواره‌های خصوصی و دولتی قابل احصاء است.

از جمله ارکان آموزش در کشور «منابع نظری-عملی» است. در این زمینه جریان داستان‌نویسی متعهد به انقلاب اسلامی بسیار کم کار و کم توجه بوده است. می‌توان به عنوان نمونه به کتاب «تاملی دیگر در باب داستان» که ترجمه –تالیف مرحوم سلیمانی توجه کرد. اینکه تا چه میزان نگاه مدرسان و مولفان به مقوله ادبیات متعهد سطحی و ابتدایی و ناکارآمد است. در میان منابع تولید شده و منتشر شده، غالب آن‌ها به معنای واقعی کلمه ترجمه‌ای‌اند. بدین معنی که همان مبانی و تعاریف غرب را با زبانی دیگر بیان کرده‌اند.

کافی است در پژوهشی، میزان دخالت نگاه و فکر «ادوارد مورگان فورستر» در کتاب «جنبه‌های رمان» او را در ذهن و ضمیر دیگر نویسندگان وطنی دنبال کنیم تا معلوم شود به چه میزان نویسندگان کتاب‌های نظری وطنی وامدار یا کاملا مغلوب و مجذوب اراء این نویسنده و تئوری‌پرداز غربی بوده‌اند. این امر موجب شده است تا کتاب‌های کسانی چون جمال میرصادقی، رضا براهنی، محمد علی جمالزاده، فتح‌الله بی‌نیاز، محمدحسن شهسواری، ابوتراب خسروی، مصطفی مستور، حسین سناپور، و دیگران در این میان جولان دهند و مبانی اومانیستی غربی را در ذهن علاقمندان به داستان نفوذ دهند. این همه در حالی است که میزان آثار ترجمه‌ای که هر ساله در حوزه داستان‌نویسی و حوزه‌های مربوط به آن منتشر می‌شود چند برابر آثار تولید در این زمینه است. در نتیجه برای برگزاری دوره‌ای در حوزه داستان‌نویسی با گرایش متعهد عملا تعداد کتاب‌های آموزشی متوسط –نه حتی مبدع و عالی- به تعداد انگشتان دو دست هم نمی‌رسد. در حالی که بیش سیصد کتاب ترجمه‌ای و تالیفی در این باره در بازار وجود دارد.

در حوزه روش‌شناسی آموزش، وضعیت از این هم بدتر است. با تفحصی که انجام شده، کتابی در حوزه روش‌شناسی آموزش داستان ندیده و نمی‌شناسم. این موضوع و ساحتی کاملا بکر و دست نخورده است. طبیعی است جنبه‌های مهارتی داستان و آموزش و پرورش هنرجویان نیازمند روش‌های مشخص است. تعداد این روش‌ها در کتاب‌های ترجمه‌ای بسیار متعدد و متکثر است. در حالی که هیچ مطالعه نظری در باره این روش‌شناسی‌ها و مقایسه آن‌ها بلکه تاسیس روشی متناسب با مبانی فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی تولید نشده است. شیوع آثار ترجمه‌ای در حوزه مبانی داستان و داستان‌نویسی و تکثیر آثاری که جنبه‌های کارگاهی را توصیه می‌کنند موجب شده است تا انبوهی از آثار با معرفی روش‌های گوناگون با وعده برون رفت از بن بست‌های داستان‌نویسانه و جلب خلاقیت در مراحل داستان‌نویسی عملا راه را برای آموزه‌های عرفان‌های شرقی و حتی آموزه‌های ذن را وارد هنر داستان‌نویسی نمایند. در این باره نیز هنر غربی که اصالت را به تولید داستان می‌دهد هیچ حد و مرزی برای تولید قائل نیست. در نتیجه این روش‌شناسی و بدون درک درست مبانی معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی آن، آنچه بیش از هر چیز تحت تاثیر قرار می‌گیرد سبک زندگی حرفه‌ای داستان‌نویسانه است که تاثیر عمیق خود را بر آثار داستانی دوره کنونی و ادوار آینده بر جای خواهد گذاشت. این بیش از هر چیز نتیجه کم کاری مجامع دانشگاهی و حوزوی در تولید روش‌شناسی افرینش هنر و تبئین مبادی حرکتی و تحریکی آن و همچنین ارائه نسخه‌های قابل دسترس و ورود روش‌های مناسب در منابع آموزشی است. گرچه علاوه بر تمامی آنچه در منابع غربی موجود است و به رهزنی سبک زندگی ایرانی اسلامی می‌انجامد، سبک زندگی نویسندگان جریان شبه روشنفکر و گفته‌ها و ناگفته‌هایی از زیست خصوصی و حرفه‌ای برخی نویسندگان شهره این جریان که هیچ ابایی از استعمال مسکرات و مواد تخدیری نداشته و حد و مرزی برای رفتار غیر اخلاقی‌شان قائل نمی‌شدند به وضوح و اشاره در برخی مجامع داستان‌نویسی تکرار می شود. مقوله روش‌شناسی آموزش مجرایی بسیار ظریف در انحراف فکری و عملی هنرجویان داستان به سمت مبانی غربی- اومانیستی است که ظهور و بروز آن را می‌توان حتی در برخی آثار داستانی اهل بیت که مربیان و مدرسان داستان‌نویسی آن‌ها دلداده ادبیات غرب بوده‌اند مشاهده کرد. این خسارت زمانی بیشتر می‌شود که نگاه ابزار محور به ادبیات داستانی غرب اساسا برخی مدیران فضای داستانی کشور را نسبت به هدفمندبودن روش‌ها و جهت‌دار بودن آن‌ها بی توجه ساخته است.

در حوزه استاد و مربی داستان‌نویسی وضعیت بسیار اسف‌بار است. جریان ادبی متعهد به ارزش‌های انقلاب و دفاع مقدس در انتخاب استاد داستان‌نویسی که حتی المقدور، جوان ، مشرف بر مباحث نظری داستان ، متخلق به اخلاق الهی، خوش بیان، حتی المقدور شناخته شده و مولف باشند با تنگنای جدی مواجه است. واقعیت آن است که برخی مدرسان اولیه دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی از دنیا رفته یا در حال بازنشسته شدن هستند و ادبیات بالضروره نیازمند مدرسان جوان و فعال است که متاسفانه در این زمینه کاری انجام نشده است. اما وضعیت موجود که تداعی‌کننده از هم گسیختگی جدی در حوزه آموزش داستان است چرا و چگونه شکل گرفته است؟ این خود نیازمند پژوهش و واکاوی جدی است. برخی اساتید دهه‌های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی در طول چند دهه صرفا تربیت داستان‌نویسان را مدنظر قرار داده‌اند و عملا برنامه‌ای برای تربیت مدرسان داستان‌نویسی نداشته‌اند. تعداد منابع محدود تولید شده – و نه ترجمه‌ای- در این باره نیز بیش از هر چیز تلاشی برای تعریف عناصر داستان و پاسخ به چیستی و کارکرد آن‌ها برای مخاطبان مبتدی است. در میان منابع به ندرت می‌توان آثاری را یافت که جنبه کارگاهی داشته و روش‌های تدریس داستان را مدنظر قرار داده باشند. اما فرایند داستان‌نویسی و برگزاری کارگاه‌های داستان با بالاتر رفتن سطوح مخاطبان و پیچیده‌تر شدن فنون داستان‌نویسی بغرنج‌تر و دشوارتر می‌شود. طبعا مرور برخی مفاهیم اصلی و کلیدی در داستان‌نویسی و تعارف رایج در آن کار چندان مشکلی نیست. اما کار در حوزه‌های مضاف دیگر از جمله آموزش‌های قالبی (داستانک، داستان کوتاه، داستان مینی‌مال)، آموزش گونه محور (داستان دفاع مقدس، داستان فانتزی، داستان تاریخی، داستان انقلاب) یا آموزش تکنیک‌های نوپدید و تلفیقی از ادبیات داستانی معاصر تا روایت‌های داستانی کهن، یا نحوه استفاده بهینه از برخی سبک‌ها و مکتب‌های ادبی دیگر چون رئالیسم جادویی در حوزه ادبیات فرا واقع‌گرای دینی از صعوبت بیشتری برخوردار است. گرچه بعضا طراحی‌های کلی درباره دوره‌های مقدماتی، متوسط و پیشرفته نویسندگی صورت گرفته است اما به نظر می‌رسد این تقسیمات اولا کلی و غیرجزیی و ثانیا غیر نافع و غیرکاربردی هستند.

حرکت به سمت تئوری‌پردازی در حوزه آموزش داستان و تربیت مدرسان و مربیان داستان قطعا با دشواری‌های علمی و عملی متعددی همراه خواهد بود. بخشی از بدنه ادبیات داستانی معاصر در مقابل چنین نهضتی مقاومت خواهد کرد. برخی مدرسان داستان شیوه‌های پیشنهادی را برنخواهند تابید. با این وجود گشودن این باب در فضای ادبیات داستانی کشور خاصه توسط جریان ادبی متعهد یکی از ضرورت‌ها است. واقعیت آن است که چشم‌انداز ادبیات داستانی متعهد بدون برنامه‌ریزی در حوزه آموزش داستان روشن نخواهد بود.

روایت تحریف آمیز روشنفکران از دفاع مقدس در گفت‌وگو با احمد شاکری

احمد شاکری در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ و هنر شبکه اطلاع رسانی دانا در خصوص انواع روایت در ادبیات داستانی دفاع مقدس گفت: روایت‌های موجود از دفاع مقدس را به دو دسته می‌توان تقسیم بندی کرد. بخش اول مؤلفه‌ای است که در جریان مخالف یا معاند جریان ناب دفاع مقدس دیده می‌شود که یکی از مؤلفه‌های آن این است که وجوه دین‌دارانه و شریعت‌مدارانه در ادبیات و برخی از نمونه‌های ادبی کاسته و زایل شده و در مقابل انگیزه‌های مادی پر رنگ شده که البته این مؤلفه به همراه مؤلفه‌های دیگری در جریانی در مقابل ادبیات ناب دفاع مقدس قابل مشاهده است.

وی افزود: به صورت مشخص از دهه‌‌ی هفتاد، جریانی در ادبیات داستانی دفاع مقدس رشد پیدا کرد و شکل گرفت که عناوین مختلفی برای نام‌گذاری آن به کار گرفت. هم ادبیات ضد جنگ برای این نوع به کار گرفته شد و هم ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس.

نویسنده «باران نمیروز» تصریح کرد: خاستگاه این جریان خاستگاهی ترجمه‌ای و مبانی‌ آن مبانی اندیشه‌ی غربی بود. البته پس از دهه‌ی شصت و فرو کش کردن جنگ و پذیرش قطعنامه مجالی برای ظهور پیدا کرد.

وی اضافه کرد: مؤلفه‌های دیگری که برای این جریان می‌توان شمرد عموماً در ذیل تقابل با جنگ قدسی دفاع مقدس قابل طرح است. یعنی این جریان به درجات مختلف خواهان سکولار شدن روایت دفاع مقدس است. و این سکولار شدن با لوازمی همراه است از جمله‌ جای‌گزینی شک و تردید به جای ایمان در شخصیت‌های دفاع مقدس. نیستی اندیشی در ادبیات دفاع مقدس؛ خردگریزی و عاطفه گرایی در ادبیات داستانی دفاع مقدس، پرداخت به مصائب، آوارگی، مجروحیت‌ها، شکست‌ها در ادبیات داستانی دفاع مقدس. در مجموع این ادبیات، ادبیاتی است که حضور شخصیت‌های قدسی را در اثر برنمی‌تابد و دفاع مقدس را در حد یک معارضه مرزی و جغرافیایی تنزل می‌دهد!

نویسنده «عریان در برابر باد» درباره چرایی شکل‌گیری این جریان بیان داشت: طی یک تقسیم‌بندی مشهور دوره بندی ادبیات داستانی دفاع مقدس، به ادبیات دهه‌ی شصت و ادبیات دهه هفتاد تقسیم می‌شود. یکی از مؤلفه‌های ادبیات دهه‌‌ی شصت این است که در حین وقوع دفاع مقدس نوشته می‌شود. وادبیات دهه‌‌ی هفتاد و ادبیات دهه‌های بعد از آن ادبیاتی است که در زمان پذیرش قطعنامه و فروش کش کردن جنگ پدید می‌آید. این تقسیم‌بندی زمانی، موضوع محور نیست.

شاکری ادامه داد: از نظر کسانی که این تقسیم بندی را انجام می‌دهند تنها تفاوت ادبیات دهه‌ شصت و دهه‌ی هفتاد در وقوع جنگ و ساکت بودن درگیری نیست. بلکه مؤلفه‌های دیگری هم ادبیات دهه‌ی شصت دارد که این مؤلفه‌ها و تحلیلی که نسبت به این مؤلفه‌ها ارائه‌ می‌‌کنند به این‌ نتیجه‌ ختم می‌شود که ادبیات دهه‌ی هفتاد به واسطه رویکردهایی که در دهه‌ی هفتاد ایجاد شده در حقیقت ادبیاتی ساختار شکن و ادبیاتی عرفی‌گرا است.

وی شبه‌روشنفکران را عامل تقسیم بندی زمانی ادبیات را به دهه‌ی شصت و هفتاد عنوان کرد: ادبیات دهه‌ی شصت از نگاه این گروه ادبیاتی است دولتی،سفارشی،صریح‌گو و شعاری است. ادبیاتی است مقطعی، غیرماندگار و حماسی. استدلال این‌ افراد این است که در دهه‌ی شصت به دلیل وقوع جنگ و ضرورت بر انگیختن مردم برای حمایت از جبهه‌ها و حضور در آن، ادبیات حماسی شکل گرفت.

شاکری با اشاره به اشکالات این تقسیم بندی گفت: اولاً باید توجه کنیم که این تقسیم بندی تماماً توسط نویسندگان شبه‌ روشن‌فکر صورت گرفت و نویسندگان شبه روشنفکر کسانی‌اند که نه تنها در جنگ شرکت نکردند بلکه جنگ را در داستان‌های خودشان بایکوت کردند هم‌چنان که بسیاری از این نویسندگان در گذشته درباره جنگ اساساً چیزی ننوشتند.

این نویسنده ادبیات داستانی دفاع مقدس ادامه داد: این تقسیم‌بندی مجهول هم به نوعی مستمسکی برای توجیه ننوشتن آن‌ها است چون با توصیف ادبیات دهه‌ی شصت به ادبیات دولتی و سفارشی این‌گونه نتیجه گرفتند که ننوشتن ما از جنگ و نپرداختن ما به جنگ به این دلیل بوده که در این دوره اساساً جامعه و دولت اجازه‌ی ظهور و روایت متفاوت از جنگ را نمی‌داد.

شاکری استدلالات شبه‌روشنفکران را مغالطه‌ای بیشتر ندانست و اظهار داشت: این گروه‌ با رویکرد دین‌دارانه و شریعت‌مدارانه همراه نیستند و چون دفاع مقدس ما هویتی دینی و قدسی داشت بنابراین با آن همراه و هم‌دل نبودند. بنابراین غرض‌شان این بود که اگر روایتی هم از این موضوع قدسی ارائه‌ می‌کنند روایتی واژگون و مناسب با اهداف خودشان باشد. پس در دهه‌ی شصت این دهه را به اوصافی که قید شد متصف کردند.

وی در توصیف ادبیات شبه‌روشنفکران در دهه هفتاد گفت: نکته این است که در این دهه، گفتند چون دشمنی وجود ندارد دیگر نیازی به پرداختن به حماسه‌ها نیست. که البته خود همین دلیل هم واجد یک ضعف آشکار است. دلیلش هم این است که این‌ها گمان کردند لزوماً زمانی ادبیات حماسی شکل می‌گیرد که مردم برای رفتن به جنگ ترغیب شوند و گمان کردند پس از جنگ دشمنی برای انقلاب وجود ندارد و این خطا است. درست است که بعد از جنگ ارتش بعث جنگ خود را با ما ادامه نداد اما این به معنی نیست که دشمنی برای انقلاب اسلامی ندارند. این به این معنا نیست که ما نیاز به حماسه برای جامعه‌ی خودمان نداریم.

نویسنده «سرزمین پدری» به ویژگی‌های دیگر ادبیات شبه‌روشفکران در حوزه دفاع مقدس اشاره کرده و بیان داشت: این‌ها گمان کردند که اساساً ادبیات زمانی شکل می‌گیرد که یک روایت غم‌بار، یأس در ادبیات طرح شود. در حالی که ما معتقد هستیم ادبیات کارکرد و هدفی دارد. ادبیات هدفش تقویت قلوب تقویت ایمان و تقویت باور در ذهن مخاطب است.

شاکری ادامه داد: جریانی روشنفکری دارای هیچ امر یقینی و باوری نیست به همین خاطر مایل‌ است همه مطلقات و حقایق را به امور نسبی و مشکوک تبدیل کند بنابراین مواجه جریان روشن‌فکری با هر حقیقت و امر مطلقی مواجهه‌ای نسبیت گرا و بر اساس شک است به این دلیل است که ادبیات حماسی را که نیازمند به یک ایمان و پشتوانه ایمانی دارد را عملاً رد می‌کنند.

وی تصریح کرد: نتیجه‌ این امر این شد که ادبیات حماسی در کشور متهم به دولتی بودن و سفارشی بودن شد یعنی گفتند ادبیات حماسی، ادبیاتی است دولتی که هم‌سو با حکومت جمهوری اسلامی و البته ادبیات نابی هم نیست و در مقابل ادبیات ما به عنوان جریان شبه روشن‌فکری،‌ ادبیاتی حرفه‌ای، غیر حماسی و غیر دولتی است. این‌ها از مغالطات این گروه است. چون عموماً شبه روشن‌فکرها تلاش دارند خودشان را جای ملت نشان دهند و گروه مخالف‌شان را متهم به دولتی و حکومتی بودن بکنند در حالی که واقعیت امر بالعکس است.

شاکری با اشاره به این که روشن‌فکران از ابتدا در جریان‌های عمومی دفاع مقدس و حرکت‌های مردمی جایگاهی نداشتند اظهار داشت: این‌ها در حقیقت فرار رو به جلو می‌کنند. یعنی به جای این‌که بپذیرند جایی بین آحاد مردم ندارند خودشان رامردم جا می زنند و جریان مخالف را متهم به این می‌کنند شما دولتی هستید. یکی از مغاطلات هم همین است. در پی این استدلال‌ها توانستند یک جریانی را راه‌اندازی کنند. که امروز به نام جریان ادبیات سیاه دفاع مقدس شهرت پیدا کرده است. موفق‌ شدند برخی از نویسندگان انقلاب را جذب تفکرات خودشان بکنند. بنابراین مهم‌ترین دغدغه و چالشی که ادبیات انقلاب اسلامی با آن مواجه است یافتن سرنخ‌ها و مؤلفه‌های جریان سیاه و هشدار دادن به حوزه ادبیات نسبت به این مؤلفه‌ها است.

وی ادامه داد: همان طور که عرض شد جریان روشن‌فکر، هیچ وقت با ارزش‌های دفاع مقدس هم‌سو نبوده است و هیچ وقت نسبت به آن باور و اعتقادی ندشاته است به همین خاطر هم در جنگ شرکت نکرد که ولی این به معنا نیست جریان سیاه نویس دفاع مقدس یا جریان انحرافی توسط عده‌ای نوشته می‌شود که در جنگ شرکت نکردند چون شرکت کردن یا نکردن در جنگ ملاک قاطعی برای سیاه نویسی نیست.

شاکری نگاهی که فرد بر مبنای آن دست به روایت می‌زند را ملاکی برای سنجش نوع ادبیات عنوان کرد و بیان داشت: برخی از کسانی که خودشان در جنگ شرکت می‌کردند و در سابقه‌ی ادبی‌شان آثار دفاع مقدسی دارند بعد از آن می‌بینیم که روی‌کردهای دیگری اخذ می‌کنند و به جریان سیاه نویس ملحق می‌شوند.

این نویسنده به طور خلاصه به گزیده دلایلی که منجر خلق آثاری با نگاه سیاه می‌شود اشاره و خاطر نشان کرد: . دلایل مربوط به خود نویسنده‌ها، دلایل مربوط به جریان‌های ادبی و شیوه‌های تبلیغی، حمایت و جذب آنها،‌ دلایلی مربوط به ساختارها و تعاریف ادبی، دلایلی مربوط به تحلیل نویسندگان جنگ از شرایط جنگ، دلایلی مربوط به نوعی از شکست‌های عاطفی یا بحران‌های اجتماعی که نویسنده در آن قرار گرفته است. هر کدام از این‌ها سهمی دارد اگرچه از نویسنده‌ای به نویسنده‌ی دیگر متفاوت است.

وی ادامه داد: به هر حال یک نویسنده‌ وقتی اثر داستانی می‌نویسد بر اثر تفکر و تجربه‌ش آن را می‌نویسد. در درجه‌ اول آن زندگی می‌کند و بعد درباره آن تفکر و سپس آن را روایت می‌کند. بر اساس تفکر است که زندگی خود را غربال می‌کند و در ساختار داستان آن را وارد می‌کند.

شاکری با بیان اینکه نمی‌توان رویکرد این دست از نویسندگان را به لغزش‌های سهوی نسبت داد اضافه کرد: بعیداست نویسنده‌ای دچار جهل مرکب شود و وارد ادبیات سیاه شود یعنی معیارهای حق و باطل را نداند و به واسطه معیارهای حق و باطل،‌ باطل را حق تصور کند و احتمال ندهد که باطل است و بنویسد. حداقلش این است که جنگ به نحو فی الجمله که یک امر مقدسی بود در آن تردید نیست چطور ممکن است کسی به این که جنگ ما مقدس بود باور داشته باشد اما تصویر سیاه و واژگونه‌ای ارائه دهد این را نمی شود گفت که جهل مرکب است بالاخره در عقیده‌ی خودش به یک نتیجه‌ای رسیده است ارزش‌ و ضد ارزشی را تصور کرده است جای ارزش‌ها ضد ارزش گذاشته است.

وی افزود: چنین نویسنده‌ای یا در ساحت عقیده عامد است یعنی دانسته چنین کاری می‌کند یا در ساحت تجربه، این تجربه‌ی خطا را در زندگی داشته و آن را حکایت می‌کند. در هر صورت نمی‌شود نقش نویسنده را منکر شد البته نیاز نیست نیت خوانی بکنیم اگرچه نمی‌شود فهم نویسنده را در کار نویسندگی نادیده گرفت.