بدون درک امروز نمی توان از عاشورا نوشت

خادم| قرن‌هاست روایت‌ها می‌شود از واقعه‌ای که در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری در سرزمینی به نام کربلا رخ داد. ماجرایی که بار دراماتیک فوق‌العاده‌ای دارد؛ یک طرف ۷۲ نفر که قرار نیست زیر بار بروند و با خلیفه بیعت کنند و در طرف دیگر لشکری چندهزارنفره که حمایت خلیفه و کیسه‌های زر و حکم حاکم شرع را پشت سر و در جیب دارند و دستگاه تبلیغاتی‌ای که افکار عمومی را علیه آن ۷۲ تن جهت داده است و اگر کسی هم به روایت رسمی شک دارد، جرئت بروز ندارد تا اینکه سرها را بریده می‌بینی، بی‌جرم و بی‌جنایت… . حرارت این روایت برای شیعیان هیچ‌گاه کم نشده است. علاوه بر شکل سنتی سوگواری برای امام حسین(ع) و دیگر شهیدان کربلا مانند مقتل‌خوانی و روضه‌خوانی، در سال‌های اخیر فیلم‌ها و داستان‌هایی با نگاه به این واقعه ساخته و نوشته شده است، اما به نظر می‌رسد ظرفیت آن چند‌ساعت و البته روزهای پیش و پس از آن، چنان‌که روایت شده است، بسیار جای پرداخت دارد. اساسا وقایع و شخصیت‌های تاریخی همیشه دستمایه خوبی برای نویسندگان بوده‌اند و می‌شود اسامی رمان‌های معروف و ماندگار بسیاری را فهرست کرد که بر زمین این وقایع بنا شده است. در گفت‌وگویی که با دکتر احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی و عضو هیئت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی، داشتیم، در مورد وضعیت ادبیات داستانی عاشورایی صحبت کردیم.

به نظر شما داستان‌های عاشورایی با توجه به ویژگی‌های مذهبی و تاریخی و حماسی‌شان در ذیل چه نوع یا گونه ادبی‌ای قرار می‌گیرند؟
موضوع داستان‌های عاشورایی می‌تواند در ذیل داستان‌های آیینی، تاریخی، دینی و در ادبیات داستانی انقلاب اسلامی جا بگیرد. این تقسیم‌بندی‌های گونه‌ای ادبیات اهمیت بالایی دارند و نباید از آن غافل شد؛ چراکه می‌تواند به ما نشان بدهد که وقتی راجع به دسته‌ای از داستان‌ها صحبت می‌کنیم، این دسته یا گونه در کجای ساختار کلی ادبیات داستانی قرار می‌گیرند و چه نسبتی با گونه‌های دیگر دارند. به عبارتی اگر چنین تقسیم‌بندی‌ای را لحاظ نکنیم ممکن است در مورد برون‌داد ادبیات داستانی معاصر، تجربه داستان‌نویسی و انتظاراتی که از ادبیات داریم به خطا بیفتیم.

چه می‌شود که وقایع تاریخی و به طور مشخص این واقعه در برهه‌هایی از طرف نویسندگان بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرد؟
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع دوره ادبیات انقلاب اسلامی، گرایش به ادبیات دینی و به خصوص مضامین عاشورایی پررنگ می‌شود. البته در دهه ۶۰ به واسطه توجه نویسندگان متعهد به موضوعاتی چون دفاع مقدس، عملا موضوع عاشورا به‌عنوان موضوعی تاریخی کمتر مورد توجه قرار گرفت. بلکه عاشورا به عنوان بن‌مایه هویتی دفاع مقدس همیشه مورد توجه بوده است. یعنی یکی از کلیدواژه‌ها و بن‌مایه‌های هویت‌بخش در ادبیات دفاع مقدس ما همین توجه به واقعه عاشورا و جنبه الگودهی و الگوبخشی این حماسه و ذکر و یاد حضرت ابی‌عبدا…(ع) و یاران ایشان و الهام‌بخشی آن‌ها برای شخصیت‌های حاضر در دفاع مقدس بود. اما در دهه‌های اخیر، به صورت مشخص در دهه ۸۰ و ۹۰، شاهد توجه بیشتری به مقوله عاشورا و داستان‌های تاریخی هستیم. نمونه‌هایی مانند «شماس شامی» از آقای مجید قیصری، «نامیرا» نوشته آقای صادق کرمیار و نوشته‌ای چون «پس از بیست سال» به قلم آقای سلمان کدیور، داستان‌هایی هستند با محوریت واقعه سال ۶۱ هجری که البته هریک با زاویه‌ای به این موضوع پرداخته‌اند و مورد توجه و اقبال هم بوده‌اند. غیر این‌ها نیز داستان‌های متعددی به صورت کوتاه و بلند نوشته و ارائه شده‌اند. نکته‌ای که وجود دارد این است که این اقبال و توجه به این واقعه تاریخی، بی‌ربط به تجربه ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به خصوص ادبیات دفاع مقدس و ادبیات مرتبط با پیروزی انقلاب اسلامی نبوده است و نیست و جریان تاریخی‌نویسی را باید در ادامه فرایند تطور و حرکت ادبیات انقلاب اسلامی ارزیابی کرد.

به نظر می‌رسد قداست این واقعه و نیز شرح مکرر آن -اینکه همه تقریبا با جزئیات می‌دانند در آن روز و آن جغرافیا چه گذشته است- نوشتن درموردش را سخت می‌کند. چه موانعی بر سر راه نویسنده‌ای است که می‌خواهد رمان یا داستانی درباره این واقعه بنویسد؟
در هر بعدی از ادبیات مانند ادبیات نوین، رمان، داستان کوتاه، ادبیات متعهد پس از انقلاب و… که می‌توانیم قیود متعددی را برای آن برشماریم، موانعی وجود دارد و این‌طور نیست که نوشتن داستان در غیر از ادبیات عاشورایی و در غیر از موضوعات آیینی و دینی و تاریخی و نوشتن داستان با موضوعات کاملا آزاد واجد موانعی نباشد، به‌خصوص برای نوشتن در حوزه ادبیات داستانی انقلاب، یعنی با رویکرد و مبانی و ارزش‌های انقلاب قطعا موانع پرشماری در مقابل نویسنده است. بنابراین در بررسی اینکه چه بازدارنده‌هایی در خلق و تولید ادبیات عاشورایی تصورپذیر است، باید موانعی را هم که در قالب‌ها و گونه‌های بالادستی است لحاظ کنیم؛ اگرچه نوشتن راجع به عاشورا موانع مضاعفی را برای نویسنده رقم می‌زند. در مورد قداست موضوع باید در نظر داشت که آن چیزی که در آن قداست وجود دارد مربوط به شخصیت‌های قدسی است که در رأس آن‌ها ائمه معصوم(ع) و کسانی قرار دارند که تالی‌تلو معصوم هستند؛ مانند پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) که معصوم‌اند و همین‌طور حضرت زینب(س) و حضرت ابوالفضل(ع) که تالی تلو معصوم هستند. پرداخت به این‌ها قطعا مشکلاتی دارد و این مشکلات هم نه از طرف آن حضرات که مشکل ماست. ما نمی‌توانیم عِلما و عملا به ساحت نورانی معصوم نزدیک شویم، بنابراین درک دقیق و جامعی از این وجودات نورانی نداریم. اما نکته‌ این است که یاد‌کردن شما از واقعه عاشورا همیشه به معنای پرداختن به این حضرات نیست. یعنی در «نامیرا» شخصیت اصلی آقای کرمیار [نویسنده کتاب] فردی است که اساسا در بدو داستان گرایش به رویکرد عثمانی‌مسلکی دارد و به لحاظ سیاسی همسو با حضرت
ابی‌عبدا…(ع) نیست. در «پس از بیست سال» نیز شخصیت اصلی کسی است که در شام و تحت حکومت اموی بزرگ شده است. در «شماس شامی» هم راوی و شخصیت اصلی هر ۲ رومی هستند و شخصیت اصلی فرستاده روم است و اصلا مسلمان نیست. بنابراین نیازی نیست در ادبیات عاشورایی شخصیت اصلی حضرت ابی‌عبدا…(ع) یا تالی تلو معصومان و حضرات قدسی باشند. پس دینی بودن شخصیت‌ها لزوما مانع خلق ادبیات عاشورایی محسوب نمی‌شود. حتی عمر سعد می‌تواند شخصیت اصلی ادبیات عاشورایی باشد. مشکل دیگری که ذکر شد این است که مردم می‌‌دانند. اتفاقا به نظر می‌رسد با وجود تعدد منابر و تکثر مقتل‌خوانی‌ها، مردم عموما زوایای مهمی را که در تواریخ موجود است، نمی‌دانند. مشهوراتی وجود دارد اما اصلا این‌گونه نیست که مردم تاریخ صدر اسلام، تاریخ دوره خلفا، تاریخ دوره امامت حضرت ابی‌عبدا…(ع) و تاریخ اموی را بدانند. تاریخ انباشته از حقایق و ناگفته‌هایی است که مردم نمی‌دانند. اما حتی اگر فرض بکنیم روایت داستانی می‌خواهد به واقعه عاشورا بپردازد، طبعا در مورد این واقعه مقاتل معدود هستند و بسیاری از اتفاقات را مردم می‌دانند. در این‌گونه موارد هم به نظر می‌رسد که باز دانسته‌های مردم به معنای محدودیت نویسنده داستان‌های عاشورایی در روایت نیست. اساسا نویسنده می‌‌تواند به ابعادی از واقعه اشاره کند که در تاریخ نیست. محدودیت‌های متعدد دیگری نیز وجود دارد، مانند آنچه در حوزه بحث‌های تئوریک ادبیات و مکتب‌های ادبی و آموزش و تخیل و تجربه قرار می‌گیرد و توضیحش در این فرصت نمی‌گنجد.

می‌دانیم که برخی کشورها از حوادث تاریخی‌شان بسیار بهره‌برداری و آن‌ها را در قالب ادبیات یا سینما به دنیا عرضه می‌کنند. اما ما نتوانسته‌ایم با ادبیات یا سینما این واقعه را بیرون از مرزهای کشور و شیعیان گسترش دهیم و توجه‌ها را جلب کنیم. ازآنجاکه تجربه نشان داده است که به سفارشی‌نویسی و سفارشی‌سازی هم نمی‌شود خیلی امید بست، فکر می‌کنید چرا این‌گونه است و راهکار چیست؟
به نظر من باید طرف مقایسه و جهت آن با دقت ملاحظه شود. رمان در جهان به شکل نوینش ۴۰۰ سال عمر دارد. وقتی هم می‌گویید ادبیات جهان، ده‌ها کشور اروپایی، آمریکای لاتین، شرق دور و… را در برمی‌گیرد و همه این‌ها در حوزه رمان وارد شده‌اند، دانشگاه‌ها و مراکز علمی‌شان تئوری‌پردازی‌ و نقد کرده‌اند و با یک دنیا ایده و فکر و اندیشه و خلاقیت مواجه هستند. تاریخ ادبیات نوین در کشور ما آن‌طوری که بعضی آغازش را مشروطه دانسته‌اند، ۱۰۰سال است و به نظر من تاریخ عملی ادبیات دینی به نحو نوین در کشور ما پس از پیروزی انقلاب است. همه عمر ادبیات متعهدمان ۴۰ سال است و باید دقت بکنیم چه چیزی را با چه چیزی مقایسه می‌کنیم. با‌این‌حال در اینکه ما در ابتدای راه هستیم و با ادبیات جهان فاصله داریم و نتوانسته‌ایم به زبانی مشترک نزدیک شویم که تاریخ خودمان را ثبت و نمایشی بکنیم و مبانی فکری و اندیشه‌ای خودمان را در قالب ادبیات و داستان بیاوریم، تردیدی نیست. اگر بخواهیم مسئله را در حوزه ادبیات تاریخی لحاظ بکنیم، به نظر می‌رسد که یک نویسنده تجربه خودش را می‌‌نویسد، حتی اگر بخواهد از تاریخ بنویسد. بنابراین این‌گونه می‌نماید که پله یا معبر و دریچه ما برای ورود به ادبیات تاریخی، همین ادبیات معاصر است. یعنی ما نمی‌توانیم تجربه مناسبی در عرصه ادبیات معاصرمان، ادبیاتی که به موضوعات کنونی می‌پردازد، نداشته باشیم، بعد برویم به سراغ ادبیاتی که به ۱۰۰۰ سال پیش می‌پردازد. این کاملا واضح است که معادله در ادبیات و رمان تاریخی بسیار پیچیده‌تر از رمانی است که به مسائل امروز می‌پردازد؛ نویسنده‌ای که اکنون خودش را درک نکرده است، چطور ممکن است برود در پسِ قرون و مردم و فرهنگ و زبان و آداب و رسوم و جغرافیای گذشته را بشناسد؟ بنابراین ادبیاتی می‌تواند در پرورش تاریخ موفق باشد که بتواند ادبیات داستانی معاصر موفقی داشته باشد. ما هنوز در حوزه تولید کارهای خوب ادبیات انقلاب ضعیف هستیم. در حوزه ادبیات دفاع مقدس کارهای خوبی انجام شده است ولی همچنان راه‌هایی باقی مانده است. از چنین ادبیات و چنین جریانی با این پشتوانه تجربی نباید انتظار داشت که وقتی به زمانی می‌پردازد که مربوط به سال ۶۱ هجری است، واقعا بتواند تاریخ را نمایش دهد. به نظر من اگر غالب کارهایی را که در این زمینه نوشته شده است، با آثار خوب جهانی مقایسه کنیم، می‌بینیم خیلی عقب هستیم. این کارها بیشتر گزارش‌های ساده تاریخی است و از آن پیچیدگی و غنا کمتر بهره‌مند است. روی‌هم‌رفته دلایل عقب‌ماندگی را باز باید در ادبیات معاصر جست‌وجو کنیم و موانعی که باعث شده است در ادبیات دفاع مقدس و انقلاب و ادبیات کنونی خودمان ناموفق باشیم، این‌ها باید جمع‌آوری و برایش برنامه‌ریزی شود تا در افقی بالاتر بتوانیم به ادبیات تاریخی هم توجه کنیم. حرف من به این معنا نیست که راجع به عاشورا ننویسیم، بلکه به این معناست که هر آنچه سرمایه ما را برای ادبیات عاشورایی فراهم می‌کند، مرتبط به ادبیاتی است که راجع به دفاع مقدس یا انقلاب نوشته‌ایم. ما باید بین این‌ها پل بزنیم.

به گفته شما ۴۰ سال از انقلاب و ادبیات متعهد ما می‌گذرد، اما از طرفی می‌توانیم وسیع‌تر به این قضیه نگاه کنیم. ادبیات در ایران ریشه‌ای کهن دارد. یک پشتوانه ادبی شاخص ما شاهنامه فردوسی است که ۱۰۰۰سال از آن می‌گذرد و اتفاقا چون اثری حماسی است خیلی می‌تواند به نوشتن در مورد واقعه عاشورا که آن را نیز حماسه دانسته‌اند کمک کند. می‌شود از چنین پشتوانه‌هایی چشم پوشید و فقط ۴دهه اخیر را مبنا قرار داد؟
به لحاظ تاریخی چنین پشتوانه‌ای وجود دارد، ولی پشتوانه باید لحاظ شود، به کار گرفته شود، در سنت ادبی دیده شود تا به ادبیات کمک کند. اولا ادبیات داستانی و ساختار روایی نوین تفاوت‌های عمده‌ای با ساختارهای روایی منظوم دارد و البته مشابهت‌هایی هم دارد. این هم موضوع محل بحث و دامنه‌داری است که آیا چیزی که الان با عنوان ادبیات داستانی در کشور ما وجود دارد نتیجه، محصول یا معلول ادبیات کهن ماست یا نیست که نوعا نظر صحیح این است که ادبیات ما در گسست با ادبیات کهن به وضعیت امروز رسیده است. ادبیات در کشور ما به‌شکل امروزی مقوله‌ای وارداتی است، نه نتیجه تطور صحیح ادبیات کهن و تبدیل و تکامل آن به شیوه داستان‌نویسی. بنابراین ما نوعا در رمان‌نویسی‌مان به ادبیات کهنمان بی‌اعتنا هستیم و بلکه برخی از مبانی فکری و هنری آثاری مثل شاهنامه را علنا کنار می‌زنیم. حال اینکه این روند چگونه اصلاح‌پذیر است و دانشگاه‌ها و تئوریسین‌های ما چگونه کار کرده‌اند و نویسندگان ما چقدر به آن ادبیات گذشته ما نزدیک شده‌اند، موضوعاتی است که بحث دیگری می‌طلبد.

کتاب داستان «مهاجر کوچک» محمدرضا سرشار نقد و بررسی می‌شود

کتاب داستان «مهاجر کوچک» محمدرضا سرشار
– کد خبر: ۸۶۹۱ – تاريخ انتشار : ۱۳۹۸/۵/۱۳|۱۳:۴۵ سرویس : کتاب و ادبیات
کتاب داستان «مهاجر کوچک» نوشته محمدرضا سرشار به همت معاونت پژوهش و آموزش حوزه هنری نقد و بررسی می‌شود.
به گزارش پایگاه خبری حوزه هنری، نشست نقد و بررسی کتاب داستان «مهاجر کوچک» نوشته محمدرضا سرشار با حضور نویسنده اثر و احمد شاکری نویسنده و منتقد ادبی روز سه‌شنبه ۱۵ مرداد ساعت ۱۴:۳۰ در ساختمان «الف» معاونت پژوهش و آموزش حوزه هنری برگزار می‌شود.

علاقه‌مندان برای شرکت در این نشست می‌توانند در تاریخ و ساعت ذکر شده به حوزه هنری به نشانی خیابان سمیه نرسیده به پل حافظ مراجعه کنند.

«مهاجر کوچک» داستانی درباره جنگ تحمیلی برای نوجوانان است که چاپ اول آن در سال ۱۳۶۰ صورت گرفت و طی سالیانی که از انتشارش می‌گذرد، با انتشار چاپ یازدهم آن مجموع شمارگان قبلی‌اش به ۱۷۷۲۰۰ نسخه می‌رسد.

این کتاب موفق به دریافت شش جایزه در سطح کشور شده است که می‌توان به برنده لوح زرین و دیپلم افتخار از نخستین جشنواره کتاب کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان بهترین کتاب داستان منتشره در باره دفاع مقدس برای نوجوانان در دهه اول انقلاب اشاره کرد. مهاجر کوچک یکی از ده کتاب برگزیده دهه نخست پس از پیروزی انقلاب، به انتخاب مشترک مجله‌های کیهان بچه‌ها و سروش نوجوان است.

سرشار در این کتاب تلاش نوجوانی را نشان می‌دهد که در جنگ پدر و مادرش را از دست داده است. این داستان به نوجوانان یاد می‌دهد که چگونه تنها و بی پشتیبان در برابر مشکلات بایستند و با تلاش و صبر و بردباری نتیجه کارهایشان را ببینند.

کتاب داستان «مهاجر کوچک» برگزیده دومین جشنواره ادبی بنیاد حفظ آثار برنده جایزه نخست اولین سمینار رمان جنگ در ایران است. همچنین این اثر برنده لوح زرین دستخط حضرت امام خمینی(ره) کتاب برگزیده بیستمین سالگرد دفاع مقدس شده است.

گفتنی است، نشست نقد و بررسی کتاب داستان «مهاجر کوچک» نوشته محمدرضا سرشار با حضور نویسنده اثر و احمد شاکری نویسنده و منتقد ادبی روز سه‌شنبه ۱۵ مرداد ساعت ۱۴:۳۰ در ساختمان «الف» معاونت پژوهش و آموزش حوزه هنری برگزار می‌شود.

انتهای پیام/

دانشجویان توان خرید کتاب پژوهشی ۱۰۰ هزار تومانی را ندارند

خبرگزاری میزان- نویسنده کتاب «عریان در برابر باد» گفت: برخی از کتاب‌هایی پژوهشی که عموما کتاب‌های جدید و نوآورانه‌ای هستند صرف اقتصادی برای خریدار ندارند برای مثال کتاب ۸۰۰ صفحه‌ای که قیمت تمام شده آن حداقل ۱۰۰ هزارتومان است، خرید آن برای برخی دانشجویان سخت است.

دانشجویان توان خرید کتاب پژوهشی ۱۰۰ هزار تومانی را ندارند/با طولانی شدن زمان چاپ کتاب‌ها مواجه شدیماحمد شاکری نویسنده کتاب «انجمن مخفی» در گفت‌وگو با خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان درباره طولانی شدن پروسه چاپ کتاب توسط انتشاراتی ها گفت: طولانی شدن پروسه تولید و چاپ یک کتاب که این روزها بیش از هر زمانی دیگری شاهدش هستیم تاثیرات بدی بر روی برخی کتاب‌ها به ویژه کتب نقد و پژوهشی می‌گذارد.

وی در همین راستا ادامه داد: البته این مسئله بیشتر در حوزه کتاب‌هایی که به نقد جامعه ادبی می‌پردازند باز می‌گردد. این کتاب‌ها به دلیل اینکه برهه زمانی با موضوعیت مشخصی را نقد می‌کنند، موجب می‌شود که کتاب تنها در فرصت خاصی زمان برای انتشار داشته باشد تا تاثیر لازم را بگذارد اما با طولانی شدن و در صف ماندن برای انتشار، ارزش خود را از دست می‌دهد لذا زمان برای برخی کتب از اهمیت خاصی برخوردار است و چنانچه به این مهم بی توجهی شود کار نویسنده بی اثر خواهد بود.

شاکری لزوم توجه به نویسندگان آثار پژوهشی را امری مهم قلمداد کرد و افزود: اتخاذ تدابیری کاربردی در حوزه فرهنگ برای کتاب‌های پژوهشی باید در صدر قرار بگیرد. فراهم کردن شرایط مناسب برای نویسندگان و فعالان عرصه نگارش پژوهشی ضروری است.

این پژوهشگر تصریح کرد: وقایع و رخداد‌های حوزه نشر و افزایش قیمت کاغذ متوجه قشر پژوهشگران نیز شده است، افزایش طول دوره انتظار برای چاپ کتاب خصوصا کتاب‌هایی که در حوزه پژوهش به رشته نگارش درآمده نویسنده را دلسرد و کم کار خواهد کرد.

شاکری ادامه داد: در این میان افزایش قیمت کتاب فشار زیادی به خریداران این نوع کتاب‌ها که عموما دانشجویان و قشر پژوهشگر و محصل هستند وارد می‌کند و این امر باعث می‌شود خریداران این کتاب توانایی خرید نداشته باشند و ترجیح بدهند تا از کتابخانه‌ها استفاده کنند.

وی قیمت تمام شده برخی کتب پژوهشی را بسیار بالا دانست و ابراز کرد: برخی از کتاب‌هایی پژوهشی که عموما کتاب‌های جدید و نوآورانه‌ای هستند صرف اقتصادی برای خریدار ندارند برای مثال کتاب ۸۰۰ صفحه‌ای که قیمت تمام شده آن حداقل ۱۰۰ هزارتومان است، خرید آن برای برخی دانشجویان سخت است و به همین خاطر خریداری نمی‌کنند به همین خاطر نشر این نوع کتاب ها برای ناشران صرفه اقتصادی ندارد و به همین دلیل از تولید آن سر باز می‌زنند.

شاکری پیرامون موضوع تبلیغات و تاثیر آن بر جامعه ادبی خاطرنشان کرد: تبلیغات معنا و ابزار متنوعی را در بر دارد، تبلیغات برا‌ی کتاب و جذب مخاطب عموما کم است، اما در حوزه کتاب‌های پژوهشی به علت خاص بودن محتوای این نوع کتاب‌ها شرایط متفاوتی را برای تبلیغ نیازمندیم چراکه در حوزه پژوهش با یک جریان مستتر و ناپیدا و ضد تبلیغ همراه هستیم اما علاوه بر این این روزها نوع سیاستگذاری‌ها و نوع بی اهمیت شمردن‌ها و کم‌توجهی‌ها و ورود افراد غیر پژوهشگر به این حوزه موجب شده جریان ضد تبلیغ بیشتری در این حوزه نمود پیدا کند.

در ادبیات باید انقلاب را به عنوان امر موجود و زنده به جوانان نشان دهیم، نه امر ماضی و تاریخی/ادبیات ما همپای انقلاب متحول نشده است

دلیلش این است که در ادبیات ما انقلاب پدید نیامده است. صدای انقلاب با نمایش انقلاب و با عمل انقلابی منتشر می شود. انقلاب رهبری دینی و خیزش مردمی را نشان داد و این نمایش از حضور، صدایش را به جهانیان رساند، اما نکته این است که وقتی پای ابزارهای هنری به میان می آید، ابزاری که باید این صدا را منعکس کند پدید نیامده است.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی
وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ انقلاب و دگرگونی را تنها در بستر سیاسی بوجود نیاورد بلکه عرصه های مختلف دچار دگرگونی و تغییر اساسی شد که یکی از آنها ادبیات بود؛ ادبیاتی که در سال های حکومت پهلوی تحت تاثیر جریان های مارکسیست و لیبرالیست از ارزش های فرهنگی این سرزمین فرسنگ ها فاصله گرفته بود و لازم بود همگام با انقلاب متحول شود. مهم ترین وظیفه ادبیات انقلاب احیای ارزش های انسانی بود، که اکنون با گذشت بیش از چهل سال می توان به ارزیابی کارنامه این ادبیات پرداخت. آنچه در نخستین نگاه به دست می آید این است که ادبیات انقلاب ما رشدی که می بایست پیدا می کرد و تأثیری که می بایست بر زندگی مردم می گذاشت را نداشته است. درباره چرایی این موضوع گفتگویی با آقای احمد شاکری منتقد و نویسنده ادبی داشته ایم.
احمد شاکری متولد ۱۳۵۳ شمسی در تهران است. از سال ۱۳۷۱ مشغول به تحصیل در علوم حوزوی بوده و چهارده کتاب و ده ها مقاله و یادداشت از ایشان منتشر شده است. داستان نویسی را با نگارش مجموعه داستان کوتاهی درباره مجروحان دفاع مقدس (سرزمین پدری) آغاز کرد، سپس با انتشار مجموعه نقد داستان های دفاع مقدس و انقلاب اسلامی (بازتاب) به صورت جدی تری به عرصه نقد ادبی وارد شد. همچنین در کنار فعالیت در حوزه ادبیات داستانی با شروع کار در موسسه سیما فیلم (یکی از موسسات تولید فیلم های فاخر صدا و سیمای جمهوری اسلامی) کارگاه های فیلمنامه نویسی قرانی را در این مرکز دایر نمود.
در سال ۹۱ موفق به اخذ مدرک درجه یک هنری از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد و در طول بیش از پانزده سال فعالیت ادبی با مراکز و انجمن ها و موسسات مختلف ادبی در حوزه کارشناسی، سیاست گذاری، داوری، تدریس داستان و نقد و پژوهش همکاری داشته است. ضرورت ها و گرایش شخصی ایشان به مباحث نظری ادبیات داستانی موجب شد، در طی ۷ سال گذشته به صورت تمام وقت به پژوهش در گونه ادبیات داستانی دفاع مقدس بپردازد. از سال ۱۳۸۹ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بوده و تا کنون بالغ بر ۳۰۰۰ صفحه تحقیق و مقاله در این باره به رشته تحریر در اورده است.

* ادبیات انقلاب چگونه و از چه زمانی شکل گرفت؟

تعبیر ادبیات انقلاب اسلامی تعبیری است که پس از وقوع انقلاب اسلامی در فضای ادبی و داستانی ما رایج شد. در مورد این اصطلاح یک تعبیر عرفی وجود دارد، یعنی در عرف مردم نوعاً ادبیات انقلاب را ادبیاتی می دانند که به انقلاب اسلامی می پردازد. به عنوان مثال اگر از تعبیر داستان انقلاب اسلامی یاد می شود، مردم اینگونه تلقی می کنند که حتما این داستان مربوط به وقایعی است که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامیده است. حالا چه این وقایع را سال ۴۲ و بعد از آن در نظر بگیریم، یا در بحبوحه بهمن ۵۷، یا وقایع نزدیک به آن، اما به لحاظ اصطلاحی معانی دیگری هم اهالی نظر برای ادبیات انقلاب در نظر گرفته اند. طبعاً یکی از مبانی و تعاریف در مورد ادبیات انقلاب، همین ادبیات موضوعی است. یعنی گفته می شود ادبیات انقلاب، ادبیاتی است که به موضوع انقلاب بپردازد. از این نظر و با این تلقی، ادبیات انقلاب هم عرض ادبیات دفاع مقدس است. چون ادبیات دفاع مقدس راجب دفاع مقدس است و ادبیات انقلاب درباره انقلاب است و این دو واقعه در دو زمان متفاوت اتفاق افتاده است، لذا از یکدیگر کاملاً قابل تفکیک هستند.
اما تلقی دیگر این است که مراد از ادبیات انقلاب، ادبیاتی است که در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی پدید آمد. یعنی به هر حال چهل سال از پیروزی انقلاب می گذرد و در این مدت آثار متعددی در حوزه ادبیات و ادبیات داستانی با نگرش ها و گرایش ها و مبانی و سلایق مختلف تولید شده است. از طرفی طبق این تلقی همه این آثار پدید آمده، در طی انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب اسلامی، طبعاً متاثر از فضای به وجود آمده در پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار حکومت اسلامی است، یعنی در دوره حکومت جمهوری اسلامی پدید آمده و متاثر از آن است. برخی ها تمام این آثار را ادبیات انقلاب می دانند چون به هر حال ادبیات و زمینه های شکل گیری آن جدا نیست.
در تلقی دومِ اصطلاحی، ادبیات انقلاب شامل ادبیات ضدانقلاب هم می شود. به تعبیری برخی از آثاری که در کشور ما در طول چهل سال گذشته منتشر شده اند، اینها در مبانی با ارزش های انقلاب و مبانی انقلاب متناقض هستند. با این حال تعبیر دوم، اینها را هم از ادبیات انقلاب می داند. تعبیر سوم این است که ما ادبیات انقلاب را به صورت یک ترکیب وصفی به کار ببریم، یعنی نگوییم ادبیات انقلاب، بلکه بگوییم ادبیات انقلابی. مراد از ادبیات انقلابی بیشتر توجه به بایدها و غایت ادبیات است، یعنی ادبیاتی که متصف به وصف انقلابی است. نشانه انقلابی بودن و معیار انقلابی بودن نیز تحول خواه بودن، ارزش محور بودن، آرمان گرا بودن و … است. با این تعبیر، که به نظر می رسد تعبیر دقیق تر و درست تری است، تنها ادبیاتی ادبیات انقلابی است که همسو با ارزش های انقلاب باشد. لذا اگرچه برخی از آثار راجب واقعه بهمن ۵۷ نوشتند یا راجب پیش از آن داستان هایی نوشتند، مثلاً رمان رازهای سرزمین من از براهنی و رمان مدار صفر درجه از احمد محمود، اما ادبیات انقلابی نیستند، حتی می شود گفت اینها ادبیات ضدانقلاب اند.
با این تعبیر به نظر می رسد که ادبیات انقلاب، مولود انقلاب است، متاثر از انقلاب است، پس از انقلاب شکل گرفته است و بعد از انقلاب نشو و نما پیدا کرده است. پیش از انقلاب ما نویسندگان داستانی که با این رویکرد انقلابی بنویسند نداشتیم یا اگر بودند یکی دو نفر بودند و ادبیات پیش از انقلاب تحت سلطه جریان های چپ مارکسیست و جریان های لیبرال بود. لذا ادبیات پس از انقلاب ادبیاتی است با موضوعات جدید، مضامین جدید و شخصیت های جدید.

در ادبیات باید انقلاب را به عنوان امر موجود و زنده به جوانان نشان دهیم، نه امر ماضی و تاریخی/ادبیات ما همپای انقلاب متحول نشده است

* ادبیات انقلاب تا چه اندازه توانسته احساسات و اندیشه انقلابی را بازتاب دهد؟ این بازتاب نسبتی با واقعیت دارد یا یک ابزار رمانتیک و فاصله دار با واقع است؟

نکته ای که در سوال شما وجود دارد، کارکرد های ادبی و کارکردهای ادبیات است. آن چیزی که در انقلاب ما به عنوان یک خصیصه و مولفه انقلابی وجود داشت، همین شور انقلابی است. شور به معنای احساس وجد، احساس شعف است که عموماً همراه با آرمان گرایی هم هست. یعنی این شور، این حرکت پویا و زاینده و پرشتاب و انگیزه های قوی جزو خصوصیت های انقلابی گری است. لذا در دروه انقلاب می دیدیم آن چیزی که واقعا مردم را به لحاظ روحی آماده کرد، آنها را به شوق آورد و در آنها یک انگیزه ای جدی و اراده جدی پدید آورد، اتکا به خداوند و اعتماد و ایمان به وعده الهی بود.
پس شور انقلابی یکی از خصوصیت های انقلابی بودن است. انقلاب نمی تواند خالی از شور و این نیرو و اراده قوی و تلاش مستمر و این هیجان متعالی باشد. همان روحیه ای که به واسطه آن جوان ها به خیابان ها ریختند، زندان ها را تحمل کردند، مصائب را تحمل کردند و انقلاب پیروز شد. همان روحیه در دفاع مقدس جوان ها را به خط مقدم کشاند و آنها را تا مرحله شهادت و جانبازی جلو برد. همین الان هم همینطور است، چنانکه در کلام مقام معظم رهبری و در کلام حضرت امام تأکید بر حفظ این روحیه وجود دارد.
حال این شور انقلابی همراه با احساس است، یعنی یک احساسات غلیان یافته، البته متعالی نه احساسات موهوم که حالا شما تعبیر رمانتیک را درباره اش به کار بردید. البته این احساسات از آن جهت که متعالی است معقول هم هست، یعنی مبتنی بر مبانی اندیشیده شده است. یکی از مبادی خیزش انقلابی ما همین الهام گیری از واقعه عاشورا و واقعه کربلا است. چنانکه امام راحل می فرمایند که این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است، چرا؟ به دلیل همین ایجاد شور با معرفت.
اما نکته ای که به وجود می آید این است که بعضی با این ادعا که باید ادبیات انقلاب مردم را به سمت امر معقول ببرد، احساسات را نوعاً زودگذر و نتیجه برانگیختگی احساسی، خام بودن و پخته نبودن، نتیجه هیجانات جوانی می دانند که نمی شود روی این احساسات تمرکز کرد. طبق این رویکرد درباره انقلاب، احساسات مربوط به یک دوره خاص از هر انقلاب است، یعنی دوره پیروزی و هیجان. وقتی دوره عوض می شود مخاطب، نویسنده و مردم حرکت می کنند به سمت امر معقول و می گویند حالا انقلابی که پیروزش کردیم راجبش فکر کنیم که چه شد که این کار را کردیم و این دفاع مقدسی که ما برای آن شهید دادیم، چرا و چگونه و چطور اتفاق افتاد؟ لذا برخی ها با استناد به این دیدگاه عملاً برای این شور انقلابی ارزش و اعتباری قائل نیستند، نه تنها ارزش قائل نیستند بلکه آن را مقطعی، تاریخ مصرف دار و با کارکرد تبلیغی می دانند. لذا می گویند شور انقلابی باید مورد بازنگری قرار بگیرد و ما باید به سمت واقعیت ها حرکت کنیم و در یک کلمه واقعیت را در مقابل شور انقلابی قرار می دهند. حال نتیجه چیست؟ نتیجه بازگشت از شور انقلابی، تخطئه شور انقلابی، انکار شور انقلابی و در نتیجه تخطئه خود انقلاب است. یعنی جریان شبه روشنفکر که شور انقلابی را تخطئه می کند، در حقیقت خود انقلاب را تخطئه می کند. اینها کُنه استدلالشان این است که انقلاب نتیجه رشد معقول آدم ها نیست، بلکه فضا و شرایط هیجانی است که سبب می شود آدم ها یک کاری را انجام دهند، اگرچه معقول و واجد مصلحت هم نیست. همین طیف شبه روشنفکر در نقل دفاع مقدس هم همین را می گوید که ادبیات داستانی دفاع مقدس در دهه ۶۰ پر از شور و شعار است، یعنی شور را همراه با تقلید و شعار می کنند. به این صورت که این شور باعث می شد شعار بدهیم و در جبهه ها دفاع کنیم. در ادامه هم می گویند ما اینها را به سمت واقعیت حرکت ندادیم و تلاش کردیم صرفا هیجانات را در آنها بدمیم. این هیجانات کارکرد مقطعی دارد و ممکن است فاقد عقلانیت باشند، یعنی عقلانیت اندیشه و مصلحت در آن لحاظ نشود.
اما واقعیت مطلب چیست؟ واقعیت مطلب این است این شور و این غلیان احساسات، اگر احساسات، احساسات متعالی باشد که اینگونه هست، اتفاقا یک وجه تعیین کننده در حرکت انسانی است. یعنی قاطبه مردم با همین احساسات متعالی و پاک هست که حرکات بزرگ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را رقم می زنند. ضمن اینکه نباید هر شور انقلابی را تخطئه کرد، بلکه آن شوری قابل تخطئه است که نتیجه تبلیغات و در نتیجه انحراف واقعیت و انحراف از حقیقت باشد. ما معتقدیم که در انقلاب اسلامی، شور انقلابی وجود داشت که نتیجه خلوص و ایمان به خدا بود. شهید مطهری هم فرمود من وقتی با امام ملاقات کردم دیدم حضرت امام به چند چیز ایمان دارد، ایمان به راه، ایمان به مردم، ایمان به خدا. این شور نتیجه ایمان است، نتیجه یک روح مومن است که معقول هم هست.
اما نکته این است که این شور را باید همراه با تعقل و شعور بکنیم. همانطور که در مکتب تشیع علمای ما تمام تلاششان این بوده که شور را مجرایی و مستمسکی برای افزایش معرفت قرار بدهند، یعنی صرف علاقه نباشد و علاقه با بصیرت و معرفت باشد. ما با این موضوع موافقیم که ادبیات باید چنین کاری را بکند. در نقطه مقابل اتفاقاً جریان شبه روشنفکر که ادبیات انقلابی و متعهد را متهم به احساسی گری و شعارگرایی می کند، خودش به نحو مضاعفی دچار احساسی گری است. آنها در داستانشان از هر ابزاری استفاده می کنند که احساسات مخاطب را تحریک کنند، هم ابزارهایی که مربوط به گرایش های مادون انسانی است، یعنی گرایش هایی که نیازهای طبیعی و غریزی مشترک بین انسان و حیوان است استفاده می کنند. برای اینکه احساسات مخاطب را برانگیزند از مقوله عشق در معنای کاملاً مادی آن استفاده می کنند. اینجا سوال است که اینها که مخالف احساسی گری، مخالف شور و مخالف هیجان هستند چطور چنین تصاویر و صحنه های عاشقانه ای در کارشان نشان می دهند؟ در حالیکه وقتی سخن از عشق به آرمان و مفاهیم دینی به میان می آید، اتهام به شعارگویی می زنند. بنابراین خود جریان شبه روشنفکر متهم به شعارگویی است، متهم به سوار شدن بر احساسات کاذب است نه احساساتی که برانگیخته شده از بینش و گرایش اصیل باشد.

* با توجه به اینکه نسل بعد از انقلاب تصور چندانی از انقلاب ندارند بازنمایی اثرگذار در ادبیات انقلاب چگونه می تواند باشد؟

نکته ای که در پاسخ به این سوال وجود دارد این است که به نظر می رسد که انقلاب مقوله ای تمام شده نیست، یعنی این تلقی از انقلاب که در بهمن ۵۷ یک رژیم طاغوتی فروپاشید و یک حکومت جدید به عنوان حکومت اسلامی شکل گرفت درست نیست. ما انقلاب را یک تحول سیاسی صرف نمی دانیم، که اگر اینگونه باشد انقلاب ما در همان بهمن ۵۷ تمام شده است. بزرگان ما، حضرت امام و مقام معظم رهبری تأکید بر حفظ روحیه انقلابی دارند، این برای چیست؟ برای اینکه انقلاب هنوز زنده است. اگر نیاز به انقلاب نباشد چه نیازی به روحیه انقلابی است، چون انقلاب موجود است، روحیه اش هم باید موجود باشد. انقلاب در جریان است و ما روز به روز در حال تحول هستیم. همین الان ببینید ما در جنگ اقتصادی و فرهنگی با ابرقدرت ها هستیم. این جنگ هم پیروزی اش نیازمند نگه داری انقلاب است. هنوز برخی از رسوبات فرهنگی و اعتقادی گذشته وجود دارد و حتی برخی از این اندیشه ها از طرف رسانه ها در نسل جدید القا می شود. آنهایی که انقلاب آنها را کنار زده بود، بعضا برخی از اینها درحال بازگشت هستند. در این شرایط مهم ترین چیزی که جوانان ما را با واقعیت انقلاب روبرو می کند، این است که انقلاب را به عنوان امر موجود و زنده به آنها نشان دهیم، نه امر ماضی و تاریخی. در این بین بهترین مسیری که جوان ما بفهمد انقلاب چیست، رفتار انقلابی خود ما است. یعنی مسئولین ما و متولیان امر و همه ما که در حقیقت به لحاظ سنی پیش از نسل جوان بودیم، حرکت انقلابی ما، انقلاب را پیش چشم آنها می آورد. مسئولی که ساده زیست است با عمل خودش انقلاب را نشان می دهد، در اینجا انقلاب یعنی مبارزه با تجمل و رفاه طلبی. مسئولی که پاک دست است، انقلاب را نشان می دهد. انقلاب یعنی مبارزه با اشرافی گری و حقوق های نجومی. پس انقلاب امر موجود است و برای نشان دادن انقلاب نیاز نیست آن را به عنوان یک امر تاریخی روایت کنیم.
اما در روایت امر تاریخی هم باید جد و جهد به خرج داد. بالاخره جوان امروزی اگرچه مصادیقی از انقلابی بودن و انقلابی نبودن را می بیند، یعنی کسانی که چهل سال پیش انقلابی بودن، حالا نسبت به ارزش های انقلاب تجدیدنظر کردند (چهل سال قبل در جنوب شهر زندگی می کردند، الان در شمال شهر ویلا دارند. چهل سال قبل با اتوبوس رفت و آمد می کردند، الان ماشین های گران قیمت دارند) این یعنی آنها پشیمان از انقلاب هستند، چون دقیقا چیزی را ساختند که انقلاب می خواست آنها را فرو بریزد. بنابراین باید این نکته تاریخی را نشان دهیم و آن اینکه در دوره پیش از انقلاب حکومت پهلوی و حکومت شاهنشاهی چه بود و چه کرد؟ برای اینها هم باید مستند نگاری به صورت قوی عمل کند، چه به صورت کلامی در حوزه ادبیات، چه به صورت تصویری در حوزه فیلم.
نکته دوم این است که آثار داستانی و فیلم ها به پیش از انقلاب بپردازند که اتفاقاً رویکردی هم در کشور بر همین مبنا ایجاد شده است. البته یک بعد سوم و مبهم و بسیار مهم و مغفولی هم وجود دارد و آن آینده انقلاب است، که متاسفانه نه در ادبیات داستانی و نه در سینمای ما فیلمی ساخته نشده که به آینده انقلاب پرداخته باشد. ما می توانیم بگوییم پیش از انقلاب اینگونه بود الان هم اینگونه هست، اما این کافی نیست چراکه باید بدانیم حرکت ما به کدام سو خواهد رفت.

در ادبیات باید انقلاب را به عنوان امر موجود و زنده به جوانان نشان دهیم، نه امر ماضی و تاریخی/ادبیات ما همپای انقلاب متحول نشده است

* در پایان بفرمایید چرا با وجود اثرگذاری انقلاب اسلامی بر سایر انقلاب ها و ملت ها، ادبیات انقلاب تاکنون جهانی نشده است؟

دلیلش این است که در ادبیات ما انقلاب پدید نیامده است. صدای انقلاب با نمایش انقلاب و با عمل انقلابی منتشر می شود. انقلاب رهبری دینی و خیزش مردمی را نشان داد و این نمایش از حضور، صدایش را به جهانیان رساند، اما نکته این است که وقتی پای ابزارهای هنری به میان می آید، ابزاری باید این صدا را منعکس کند که این مهم اتفاق نیفتاد. چراکه هنوز هنر ما و ادبیات ما همپای انقلاب متحول نشده است. الان سینمای ما به اندازه انقلاب ما، به اندازه جوانانی که در دفاع مقدس حرکت کردند با آن شور و روحیه انقلابی متحول شده است؟ نه. سینمای ما آلوده است نه اینکه کلا آلوده باشد اما به نحو فی الاجمله آلوده است و سینمای آلوده نمی تواند انقلاب را نشان دهد، چون خودش غیرانقلابی است. درباره ادبیات هم همینطور است. ادبیاتی که وابسته به تفکر غربی است خودش نیاز به انقلاب دارد. بنابراین این نشان می دهد که انقلاب ما تمام نشده و هنوز سنگرهای زیادی وجود دارد که فتح نشده است، یا حداقل کامل فتح نشده است. لذا ما در ادبیاتمان اگر انقلاب کردیم آن وقت این ادبیات را می توانیم به عنوان ادبیات انقلابی معرفی کنیم.
با تشکر از آقای احمد شاکری که وقت خود را در اختیار پایگاه بصیرت قرار دادند.
مصاحبه از: فهیمه عشرتی

جلوی ادبیات سیاه دفاع مقدسی را بگیرید

حیات: ادبیات سیاه، یکی از جلوه های ادبیات سکولار و وارداتی است ادامه داد: رشد ادبیات سیاه در ادبیات ما، بی تفاوتی و عدم نظارت مسئولان و جانشینی این ادبیات به عنوان ادبیات اصلی دفاع مقدس، خطراتی است که در دهه اخیر ایجاد شده است.

احمد شاکری عضو هیأت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نویسنده در حاشیه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در گفت و گو با خبرنگار پایگاه خبری حیات اظهار کرد: نمایشگاه کتاب فرصت مناسبی برای عرضه، بازخورد، تعاملات فرهنگی و برگزاری نشست های تخصصی در حوزه کتاب و کتابخوانی است.

وی درباره ادبیات دفاع مقدس گفت: ادبیات دفاع مقدس دارای گستردگی در قالب ادبیات داستانی، مستند نگاری، خاطره و … است. البته خاطره نگاری از دوران دفاع مقدس جزء پرتیراژ ترین کتاب ها در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. این گونه سبک ها، بار انقلاب اسلامی و ارزش ها و آرمان های آن را حمل می کند.

نویسنده دفاع مقدس گفت: جریان های ادبی در خلاء شکل نمی گیرد و در خلاء نیز به حرکت خود ادامه نمی دهد. در این میان جریان های همسو و غیرهمسو در یک تعامل و حتی تقابل شکل می گیرد. در نتیجه نهال ادبیات دفاع مقدس نیاز به نظارت و مراقبت دارد تا در مواردی که انحرافی از مسیر به وجود آمد، جلوی آن گرفته شود.

نویسنده کتاب انجمن مخفی افزود: در دهه اخیر، در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس شاهد تسلط روایت های مستند نگار و خاطرات و زندگی نامه های داستانی هستیم. رشد مستند نگاری برای ادبیات داستانی، قطعا یک فرصت برای حوزه کتاب و کتاب خوانی است. اما خطری که برای ادبیات داستانی وجود دارد ورود جریان “ادبیات سیاه” دفاع مقدس است. ادبیاتی که به “ادبیات ضدجنگ” نیز شناخته می شود و ابعاد وسیعی دارد.

این برادر جانباز افزود: ادبیات دفاع مقدس سرشار از ایمان، امید، ایثار و حماسه است که موجب تقویت باورها و ارزش ها می شود اما ادبیات سیاه مبانی و ارزش ها را زیر سوال می برد و اهداف متفاوتی دارد.

این منتقد ادبی گفت: ما دفاع مقدس را دفاعی الگو گرفته از قیام عاشورا می دانیم و هدف افراد شرکت کننده در آن را برای عمل به فرمان حضرت امام(ره)، حفظ اسلام و انقلاب و تقرب به خدا می دانیم اما ادبیات سیاه عکس این را به نمایش می گذارد.

شاکری با اشاره به این که ادبیات سیاه، یکی از جلوه های ادبیات سکولار و وارداتی است ادامه داد: رشد ادبیات سیاه در ادبیات ما، بی تفاوتی و عدم نظارت مسئولان و جانشینی این ادبیات به عنوان ادبیات اصلی دفاع مقدس، خطراتی است که در دهه اخیر ایجاد شده است.

عضو هیأت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: متاسفانه حتی رسانه های متعهد نیز به ترویج و تبلیغ ادبیات سیاه می پردازند و دلیل آن کم بودن جریان نقد در کشور ماست. رشد ادبیات سیاه در سکوت منتقدان و متعهدان به ادبیات دفاع مقدس، بیشتر نیز شده است.

مبینا آقاخانی

نقد کتاب «درباره مانایی و میرایی» در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

جوان آنلاین: به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس؛ در بیست و دومین نشست از سلسله نشست های تخصصی نقد کتاب که سه شنبه هر هفته برگزار می شود، کتاب “درباره مانایی و میرایی” با حضور نویسنده آن، دکتر احمد شاکری روز سه شنبه ۴ دی ماه با حضور حجت الاسلام مهدی جهان و دکتر محمد حنیف نقد شد.

دکتر شاکری در ابتدای این نشست گفت: مجموعه هفت نقد از هفت کتاب در کتاب “درباره مانایی و میرایی” گردآوری شده است. در این مجموعه تنوع قالبی و موضوعی دیده می شود.

وی با بیان اینکه مجموعه نقد”درباره مانایی و میرایی” به معنای متداول آن نیست، افزود: اینگونه نبوده است که با مفروض پنداشتن روش های تحلیلی برای نقد کردن به سراغ کتاب ها برویم و برداشت های خودمان را بیان و نقد کنیم.

دکتر شاکری تاکید کرد: در این کتاب در هر یک از بخش ها، متنی در خصوص روش تبیین نقد ارائه شده است.

وی با اشاره به اینکه دغدغه اولیه بنده در این مجموعه نقد نبوده، بلکه دغدغه اصلی ام پژوهش بوده است ادامه داد: جایگاه نقد مکتوب در کشور ما جایگاه در خور و قابل اعتنایی نیست.

دکتر شاکری با تاکید بر اینکه ادبیات ما به شدت نیاز به نقد مکتوب دارد زیرا نقد شفاهی آن ماندگاری و ساختار علمی را ندارد، اظهار کرد: کتاب “درباره مانایی و میرایی” همان بودن و نبودن است؛ آثاری که در این مجموعه مورد نقد قرار گرفته با موضوع جنگ و دفاع مقدس است و جنگ و دفاع مقدس عرصه مانایی و میرایی است.

حجت الاسلام مهدی جهان در این نشست با بیان اینکه نقد باید منطقی باشد بیان کرد: در دهه ۸۰ و ۹۰ علی رغم ایراداتی که وجود داشت، در زمینه نقد با رشد مواجه شدیم.

وی با اشاره به اینکه آقای شاکری نویسنده کتاب “درباره مانایی و میرایی” در این مجموعه نقد را با نظریه همراه کرده اند البته باید برای نقد تقسیم بندی قائل شویم.

در ادامه این نشست دکتر محمد حنیف گفت: این کتاب در مقایسه با دیگر کتاب های آقای شاکری، کار ساده تری است؛ نویسنده باید مخاطب را در نظر بگیرد، ساده نویسی را بر پیچیده نویسی ترجیح دهد و از لغات نامأنوس پرهیز کند.

وی دامه داد: در این کتاب ساده نویسی رعایت نشده و از جملات بلندی به کار گرفته شده است البته معتقد نیستم نوشتن به این صورت اشتباه است اما باید از واژگانی استفاده شود که افکار ما را منتقل کند.دکتر حنیف با بیان اینکه در این مجموعه از کلمات تخصصی استفاده شده است و با اصول اولیه نگارش هم خوانی ندارد، تصریح کرد: این قطعا در آینده ماندگار می شود اما ایراداتی نیز دارد و معتقدم جای چنین کتاب هایی خالی است.

حجت الاسلام در ادامه نشست تاکید کرد: در مجموعه مانایی و میرایی، ۷ مقاله کاملا مختلف را کنار هم قرار داده است و نباید انقدر مشتت باشد و همه موضوعات شامل دشمن شناسی نمی شود.

دکتر شاکری در انتهای نشست گفت: برخی از اشکالاتی که مطرح شد، وجود دارد؛ پراکندگی در قالب موضوع وجود دارد اما اعتقاد ندارد مرتبط نیستند.

وی خاطر نشان کرد: نباید نقدها پوپولیستی شوند و به خاطر اینکه معانی کلمات را متوجه نمی شویم، ایراد بگیریم بلکه باید مخاطب با خواندن کتاب بر علم خود بیفزاید و به کتاب های دیگر مراجعه کند.

گلستانی: «بی‌اسمی» یک رمان تک‌صدا و مردانه است

مجتبی گلستانی در نشست نقد و بررسی رمان «بی‌اسمی»، گفت: «بی‌اسمی» به زبان نقد ادبی امروز، یک رمان تک‌صدا است. وقتی رمانی را می‌خوانیم که صداهای مختلف در آن وجود دارد، جهان‌های مختلفی نیز داریم، ولی در «بی‌اسمی» این اتفاق رخ نداد. همچنین به‌نظرم این رمان اساسا مردانه بوده و جای زن‌ها در آن خالی است.
گلستانی: «بی‌اسمی» یک رمان تک‌صدا و مردانه است

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «بی‌اسمی» اثر احمد شاکری، عصر امروز (دوشنبه ۱۹ آذرماه) با حضور این نویسنده و مجتبی گلستانی؛ به‌عنوان منتقد در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

گلستانی در این نشست بیان کرد: خیلی سخت است درباره چیزی صحبت کنیم که در ادبیات رسمی کشور به آن می‌گویند دفاع مقدس و در ادبیات رایج دنیا آن‌را جنگ می‌نامند. درباره چیزی که با متون جنگی جهان تفاوت دارد. ادبیاتی که تحت عنوان دفاع مقدس در کشور ما تولید می‌شود، مبتنی بر یک نگاه متافیزیکی و الهیاتی نسبت به اتفاقی است که هشت سال در کشور رخ داده است. واقعیت مهم این است که یک تجربه هشت‌ساله داریم و دست‌کم من هم جزو کسانی هستم که معتقدم این جنگ به ما تحمیل شده و با خود ویرانی و ضایعات بسیار به بار آورد و می‌آورد. به‌عنوان کسی که درباره فرهنگ و تبعات اجتماعی رویدادها تامل می‌کند، فکر می‌کنم باید جنگ را جدی بگیریم، چون تجربه مهمی است که برای ما رخ داده و در خاطره ما حک شده است.

وی افزود: به‌طور کلی جنگ و جنگ‌طلبی چیز بدی است. اما یکی از بی‌انصافی‌هایی که به برخی از داستان‌ها مانند «زمین سوخته» احمد محمود شده این است که آن‌را به جنگ‌طلبی متهم می‌کنند. اتفاقا وقتی حال و هوا و شرایط دهه ۶۰ را تصور می‌کنیم، خلاف این را می‌بینیم. به‌نظر من باید نسبت به جنگ یک موضع عقلانی داشت. از یک واقعه‌ای حرف می‌زنیم که ۳۰ سال از وقوع آن می‌گذرد، اگرچه آثار آن هنوز باقیست. جنگ یک تجربه واقعی تلخ است.

این نویسنده و منتقد ادبی گفت: یک تفاوت مهم بین ادبیات جنگ ما با جنگ جهان به‌ویژه ادبیات جنگ‌های جهانی اول و دوم که به‌ویژه پس از خواندن رمان «بی‌اسمی» متوجه آن شدم این است که جنگ ما یک وجوه متافیزیکی، الهیاتی و عقیدتی داشت. جنگیدن در کشور ما با یک تجربه عرفانی و شیعی پیوند خورده بود. به‌نظرم رمان «بی‌اسمی» تلاشی است برای اینکه معنویت حضور در جنگ را برجسته‌تر کند و بیاندیشد که خاستگاه‌های این معنویت کجاست؟ از خودِ جنگیدن‌ها در این کتاب خبری نیست و از این بابت راضی هستم. این سفر با قطار در کتاب «بی‌اسمی» فرصتی است که انسان‌ها تأمل کنند، چرا باید بجنگند؟

گلستانی با اشاره به خلط انسان‌هایی که دوست دارند بجنگند و آن‌هایی که فکر می‌کند چرا باید بجنگند و برای عقایدشان می‌جنگند، ادامه داد: در روابط اجتماعی با آدم‌ها و در داستان‌های جنگ، این مواضع خلط شده‌اند. در بخش‌هایی از «بی‌اسمی» به این موضوع توجه و دقت شده بود. افراد حاضر در قطار آدم‌های جنگجو نیستند و می‌دانند برای چه می‌خواهند بجنگند. آنچه به روشنی از «بی‌اسمی» می‌توان فهمید این است که می‌خواهد نسبت زندگی روزمره با اسماءالهی و عرفان شیعی و مسائل از این‌دست پیدا کند. رمانی نخواندم که یک سری روایات جنگی را به من تحویل می‌دهد؛ بلکه رمانی خواندم که درباره حادثه و موقعیت تأمل می‌کند.

وی در ادامه با نگاهی نقادانه به برخی ویژگی‌های این اثر، بیان کرد: «بی‌اسمی» به زبان نقد ادبی امروز، یک رمان تک‌صدا است. داستان می‌توانست یک سری صداهای دیگر در خود داشته باشد که اینگونه نبود. وقتی رمانی را می‌خوانیم که صداهای مختلف در آن وجود دارد، جهان‌های مختلفی نیز داریم، ولی در «بی‌اسمی» این اتفاق رخ نداد. همچنین به‌نظرم این رمان اساسا مردانه بوده و جای زن‌ها در آن خالی است. البته تا حدودی با توجه به موضوع و موقعیت داستان طبیعی است، ولی اینکه هیچ فکر و خاطره‌ و اسمی هم از زن‌ها در آن وجود ندارد، قابل‌تامل است.

این منتقد ادبی افزود: دلم می‌خواست رمانی را بخوانم که بیشتر تجربه وجودی آدم‌هاست. صفحاتی از داستان اینگونه بود، ولی در ادامه آنقدر جهان‌بینی اصلی داستان بر شخصیت‌ها حاکم می‌شود که اجازه پرسش به آن‌ها نمی‌دهد. نکته دیگر اینکه، انگار یک تصویر کلیشه‌ای از رزمند‌ه‌ها داریم مبنی بر اینکه آن‌ها انسان‌های کاملی هستند، ولی اصل این است که آن‌ها تدریجی به آن مرحله رسیدند. چند اشکال ویراستاری و نگارشی نیز در این کتاب دیده می‌شود که امیدوارم در ویرایش‌های بعدی اصلاح شوند.

گلستانی در پایان گفت: «بی‌اسمی» عنوان خوبی دارد و اسم‌ها نیز جهت‌دار انتخاب شده‌اند. رمانی است که عمق دارد و این ویژگی به آن وجهه می‌دهد و به ما کمک می‌کند یک داستان خوب درباره جنگ به دیگران معرفی کنیم. این داستان حرف مهم‌تری از جنگ می‌زند و براساس یک جهان‌بینی با منطق محکم پیش می‌رود.

آنچه ما از آن دفاع کردیم خاک نبود، حق بود

احمد شاکری؛ نویسنده رمان «بی‌اسمی» نیز در این نشست با اشاره به اهمیت نقد و جایگاه آن در حوزه ادبیات، اظهار کرد: به‌نظر می‌رسد در جامعه ادبی ما، مقوله نقد چندان جدی گرفته نمی‌شود و منتقدی که شجاعت و جسارت و صراحت بیان داشته باشد، در این جامعه تنهاست. در جامعه ادبی ایران با تثبیت نویسنده‌سالاری، منتقد و نقد چندان جایگاهی ندارند. اتفاقاتی که در جوایز ادبی می‌بینیم نیز موید همین مساله است. یکی از مشکلات اساسی، جابجایی آدم‌هاست. هر ادمی بدون تخصص در هر حوزه‌ای نظر می‌دهد. با چهره کردن و بزرگ کردن برخی نویسندگان، سهم نقد و منتقد را کاهش داده‌ایم. درخت ادبیات اگر با جریان نقد متعهد هَرَس نشود، از بین می‌رود.

وی ادامه داد: در حوزه داستان دفاع مقدس باید مسیرهای جدیدی را کشف کنیم و به سمت عمق و مساله‌مندی برویم. اینکه ادبیات دفاع مقدس ما چه مسیرهایی را باید می‌رفت که نرفته است. تلاش من پس از مدتی فاصله گرفتن از حوزه داستان و پرداختن به مقوله‌های نقد و پژوهش و بازگشت دوباره به داستان‌نویسی، در راستای جبران همین خلأها بوده است.

این منتقد ادبی تاکید کرد: ادبیات دفاع مقدس محل نزاع و تضاد به لحاظ دیدگاه بوده، از دهه ۶۰ نویسندگانی از طیف‌های مختلف آثاری خلق کردند. من برای دفاع مقدس یک حقیقتی قائلم به‌ویژه اینکه در دهه ۷۰ مطرح شد که آدم‌های مختلف با نگاه‌های خود به دفاع مقدس نگاه می‌کنند. معتقدم این نگاه‌ها، هم‌‌عرض و هم‌رتبه نیستند. دفاع مقدس حقیقتی دارد که باید شناخته شود و همین حقیقت شالوده ادبیات دفاع مقدس می‌شود.

شاکری در پاسخ به برخی نقدهای وارد شده در این جلسه نیز گفت: معتقد نیستم که جنگ مطلقا بد است. در عالم خارج جنگ به دو صورت است: ۱- جنگ بین حق و باطل و ۲- جنگ بین باطل و باطل. آن چیزی که در حوزه عمل اتفاق افتاده خود جنگ نیست که نویسندگان ادبیات سیاه آن‌را خلط کرده و می‌گویند می‌نویسیم تا جنگ نباشد. نکته دیگر، جداافتادگی ادبیات ما از مبانی فقهی و معرفتی است. در برخی موارد فراموش می‌کنند که آنچه ما از آن دفاع کردیم، خاک نبود، بلکه دفاع از حق بود. دفاع از حق گاهی ملازم جنگ است و گاه ملازم صلح.

وی افزود: اینکه زن‌ها در رمان حضور ندارند، دلیل بر مردانه شدن اثر نیست. مبنای من، مبنای شرعی، فقهی و معارفی است. مثلا آیا جستجوی اسم اعظم خداوند فقط مختص آقایان است؟ اینکه گفته شد این رمان تک‌صدایی یا تک‌گفتمانی است نیز قابل‌تأمل است. نمی‌توانیم مبنایی را از جایی دیگر مثلا از نمونه‌های غربی با ادبیات دفاع مقدس، تطبیق دهیم و در نتیجه آن نیز الزاماتی را برای ادبیات دفاع مقدس بیاوریم. تک‌صدایی را نقص نمی‌دانم، هرچند اثرم نواقص زیادی دارد.

نویسنده رمان «بی‌اسمی» در پایان اظهار کرد: نکته‌ای که بیش از هر چیز باید به آن توجه کرد، سیر داستان است. این داستان، نمایشگر یک عمل است. لذا اگر بینامتن‌ها در آن دیده نشود، با مشکل روبه‌رو می‌شود. معتقدم ادبیت باید الگو و معیار ارائه دهد، نظر قرآن هم این است. اینکه نگرش‌های مختلف را بگوییم و مخاطب را در بین آن‌ها رها کنیم، اصولی نیست. ادبیات متعهد، ادبیاتی است که مخاطب را به عالم معنا رهنمون شود. ادبیات باید انسان را به سوی حق حرکت دهد. آن چیزی که در ادبیات دفاع مقدس مطرح است، مساله ایمان است. ادبیات به دنبال یقین و ایمان است. داستان باید انسان را به سمت یقین ببرد.

«بی‌اسمی»؛ رمانی پرسش‌گر یا پاسخ‌گو/ نویسنده‌سالاری فرصت نقد را گرفته است

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ رمان «بی‌اسمی» داستان اعزام رزمندگان دفاع مقدس برای یک عملیات بزرگ است. موقعیت داستان در یک قطار رخ می‌دهد و شخصیت اصلی، مسافر این قطار است که در پی گمشده‌ای است.
نشست نقد و بررسی این رمان که به قلم احمد شاکری به نگارش درآمده، عصر دوشنبه ۱۹ آذرماه با حضور نویسنده و مجتبی گلستانی، منتقد ادبی در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
گلستانی در این نشست گفت: در ادبیات رسمی به جنگ تحمیلی که با آن مواجه بودیم، ادبیات دفاع مقدس و در ادبیات جهان به آن ادبیات جنگ می‌گویند. البته ادبیات دفاع مقدس که تولید می‌شود و می‌تواند بخشی از ادبیات جنگ باشد، مبتنی بر نگاه متافیزیکی و الهیاتی است و مخالفان این ادبیات، آن را نگاه ایدئولوژیک به جنگ می‌نامند. اما واقعیت مهم این است که ما تجربه هشت سال جنگ را داریم و من هم معتقدم که این جنگ به ما تحمیل شده و خسارت‌ها، ویرانی‌ها و ضایعات فراوانی را به بار آورده است.
وی با تأکید بر جدی گرفتن ادبیات دفاع مقدس افزود: یکی از بی‌انصافی‌هایی که نسبت به آثاری مانند «زمین سوخته» احمد محمود وجود دارد، این است که وی را به جنگ‌طلبی محکوم می‌کنند، اما وقتی این اثر را نسبت به دهه ۶۰ قیاس می‌کنیم، این طور نیست و دفاع را منطقی می‌داند؛ از این رو وقتی خانه و کاشانه ما زیر هجوم قرار می‌گیرد، دیگر دفاع از خانه و کاشانه و جانمان جنگ‌طلبی نیست و دفاع است.

بی‌اسمی رمانی برای پررنگ کردن معنویت در جنگ

گلستانی ادامه داد: رمان «بی‌اسمی» تلاشی است برای اینکه حضور معنویت را در جنگ پررنگ‌تر کند و در این اثر، خبری از جنگیدن و حضور دشمن نیست و من از این بابت راضی هستم. این قطار و سفر، فرصتی است که مسافران به این موضوع فکر کنند که چرا و برای چه می‌جنگند. در این راستا، آدم‌هایی را می‌بینیم که دوست دارند بجنگند و آدم‌هایی نیز هستند که جنگیدن به دلیل عقایدشان است. در این کتاب مواجهه این دو گونه از آدم‌ها را می‌بینیم. گروه اول، خواسته یا ناخواسته جنگ‌طلب هستند و گروه دوم، معنی دفاع را بهتر می‌فهمند. در این رمان، تأکید شده که اغلب افرادی که مسافر این قطار هستند، جنگ‌طلب نیستند و برای دفاع می‌روند. بخشی از اسم‌ها از اسماء الهی، ادعیه‌هایی مانند جوشن کبیر و یا کربلا گرفته شده و با عرفان شیعی پیوند داشته است.
این نویسنده تصریح کرد: نویسنده «بی‌اسمی» سعی کرده، نسبت زندگی روزمره را با نگاه به اسماء الهی و جهان‌بینی الهی بسنجد و من از این جنبه هم راضی هستم. ما رمانی می‌خوانیم که نسبت به آن آدم‌ها و موقعیت تأمل می‌کند، اما رمانی تک‌صدایی است و این افراد مانند هم فکر می‌کنند و تلقی‌‍شان از درد، رنج، راه، جاده و … شبیه هم است تا جایی از داستان، به هم برسند. همچنین این رمان را می‌توان مردانه دانست و جای زنان، حتی فکرشان و یا خاطره‌شان در داستان خالی است.
وی با مقایسه سبک دو نویسنده داستایوفسکی و تولستوی گفت: هر دو این نویسنده‌ها دغدغه دین دارند، اما در آثار تولستوی نتیجه‌گیری اخلاقی بوده و همه افراد مانند هم هستند و در واقع آثارش تک‌صدایی است، در حالی که آثار داستایوفسکی تک‌صدایی نبوده و ما صداهای گوناگون را در آنها می‌شنویم و از این رو جهان‌بینی‌های بسیاری را می‌توانیم ببینیم. به نظرم رمان بی‌‌اسمی نیز مانند آثار تولستوی است.
گلستانی ادامه داد: دوست داشتم این رمان، تجربه وجودی آدم‌ها نسبت به جنگیدن و نجنگیدن بود. من تردید اساسی در این رمان نمی‌بینم و جهان‌بینی الهی آن‌قدر بر آدم‌ها حاکم است که نمی‌توان فکر دیگری را تصور کرد و تصور بر این است که همه آدم‌ها انسان‌هایی کامل هستند.
وی درباره عنوان این اثر گفت: «بی‌اسمی» عنوان بسیار خوبی است و آن شخصیت مرد را در کل داستان نمی‌‍توانیم بشناسیم و در میان اسم‌ها که هدفمند انتخاب شده، بیشتر از همه شخصیت «ابراهیم» را دوست دارم. این رمان، رمانی است که عمق دارد و براساس جهان‌بینی مدونی تألیف شده و زیبایی‌شناسی‌های خاص خود را دارد.

نویسندگان ناآگاه به جریان‌شناسی ادبیات
احمد شاکری در ادامه این نشست با تأکید بر توجه به مقوله نقد، گفت: نقد در جامعه ادبی ما چندان جدی گرفته نمی‌شود، منتقد منصف و دارای شجاعت و صراحت بیان و استدلال در اظهارنظر، شخصیتی تنهاست، به این دلیل که در جامعه ادبی با گسترش نویسنده‌سالاری حوزه نقد و پژوهش جایی برای عرض اندام ندارد. آنچه در جایز جلال و جوایز دیگر می‌بینیم، نشان می‌دهد که نویسندگان در جریان‌شناسی ادبیات، نقد آثار داستانی و فلسفه ادبیات شناختی ندارند.
وی افزود: دوره ما، دوره سلطنت نویسنده‌ها است و با چهره کردن آنها، این سهم را از نقد گرفته‌ایم و آسیبش این است که اگر درخت ادبیات، هرس نشود، تبعاتی خواهد داشت و احتمال چرخش و گردش به ارتجاع در آن می‌رود.
شاکری با اشاره به داستان‌نویسی‌اش گفت: پس از هجرتی که به سمت پژوهش و نقد داشتم، برگشتم و داستان نوشتم و آنچه نوشته شده، نتیجه تفاوت دیدگاهی است که پدید آمده. کسی که در حوزه پژوهش کار می‌کند، این نگاه را دارد که ادبیات داستانی دفاع چیست و چطور می‌تواند آن را روایت کند و در این راستا به کاستی‌هایی می‌رسد. این قلم‌زدن، ناشی از تجربه نیست و با گذشت مدتی از جنگ و فاصله گرفتن و تأمل در آن، مسائلی جدی می‌شود و ما باید برای آن‌ها داستان بنویسیم. داستان ما باید حوزه و مسیر جدیدی را کشف کند و خاطره‌نگاری و مستندنگاری این نیست که صرفاً جای آدم‌ها و موقعیت‌ها را تغییر دهیم، بلکه باید به سمت عمق و مسئله‌مندی برویم.

دفاع مقدس، حقیقتی برای تمیز حق از باطل
این نویسنده با اشاره به اعتقاد برخی نسبت به جنگیدن و نجنگیدن گفت: ادبیات دفاع مقدس، محل این نزاع و تضاد بوده و در دهه ۶۰ نیز نویسندگانی چون احمد محمود، مدرسی، منصور کوشان و … در طیف روشنفکری و یا حسین فتاحی و دیگران در طیف نویسندگان انقلاب بوده‌اند که درباره همین مسائل بحث کرده‌اند. من برای دفاع مقدس، حقیقتی را قائلم که دفاع مقدس براساس آن حقیقت، شکل گرفته و آن تمیز دادن حق از باطل بود.
وی با اشاره به سخنان منتقد درباره نظر مخالفان مبنی بر ایدئولوژیک بودن دفاع مقدس بیان کرد: ادبیات دفاع مقدس، ایدئولوژیک است. منظور ادبیاتی نیست که ایدئولوژی‌ها را فریاد می‌زند، و این ادبیات را از گلوی شخصیت‌ها صادر و اعلام می‌کند، بلکه منظور مبنای فکری است. معتقدم که نمی‌توان گفت جنگ خوب است یا بد. بستگی به این دارد که چه کسی با چه هدفی آن را انجام می‌دهد. جنگ یا میان حق و باطل و یا باطل و باطل است و جنگ حق با حق معنی ندارد.

این نویسنده و منتقد با اشاره به فاصله گرفتن جنگ از مبانی فقهی بیان کرد: در جریان روشنفکری به این موضوع اعتقاد ندارند که حق دفاع داریم، بلکه می‌گویند؛ به ما تهاجم شد و ما دفاع کردیم، فارغ از اینکه معیار ما در جنگیدن فقط خاک و سرزمین نبود، بلکه دفاع از حق بود.
وی افزود: منتقد گفت که رمانم تک‌صدایی است، در حالی‌که این طور نیست و با این گفته مخالفم. همچنین بیان شد که این رمان، مردانه است، به نظرم ادبیات را نمی‌توان به زنانه و مردانه تقسیم‌بندی کرد و این رمان نیز از آن مستثنا نیست.

منتقد؛ واسط میان آفرینش و پژوهش

شاکری تصریح کرد: خلأی که اکنون در ادبیات می‌بینیم، ناشی از نبود کرسی‌های نظریه‌پردازی در دانشگاه‌ها است، دانشگاه‌های ما غربزده شده‌اند. اینکه چند نظریه از غربی‌ها بیان کنیم، نمی‌توان ادعا کرد که نسبت به ادبیات تسلط داریم. ما زمانی ادبیات دفاع مقدس را می‌توانیم تعریف کنیم که براساس بن‌مایه‌های فکری خودمان به سراغ ادبیات برویم و نمی‌توانیم با رویکردهای غربی ادبیات خودمان را پیدا کنیم. کاری که باید منتقدان انجام دهند، این است که واسط میان آفرینش و پژوهش باشند. یک طیف از منتقدان از هیچ نظریه‌ای آگاهی ندارند و یک طیف هم منتقدان دانشگاهی است که نظریاتشان روشن است.
وی ادامه داد: اینکه عنوان می‌شود در این رمان تردید وجود دارد، صحیح نیست، به نظرم یک اثر نباید در مخاطبش تردید و سؤال ایجاد کند، یک اثر مانند بی‌اسمی دارای ساختاری است که در نهایت منتج به یک نتیجه می‌شود و می‌خواهد الگویی ارائه دهد. بنابراین در پی ایجاد سؤال و تردید نیست، بلکه به دنبال ارائه پاسخ است؛ چرا که ادبیات به دنبال یقین است و آنچه در ادبیات انقلاب و دفاع مقدس وجود دارد، ایمان به غیب است. ماندن در تردید چه کمکی به مخاطب خواهد کرد و در کجای قرآن، تردید، تقدیس شده است؟! اینکه عنوان شد رمان بدون پرسش، رمان نیست، درست نیست، آیا پاسخ نازل‌تر از پرسش است؟!

تئوری چندگفتمانی در تاسیس مدام ادبیات انقلاب اهمیت دارد

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، «احمد شاکری» امروز در نشست «تاثیر انقلاب اسلامی در توسعه ادبیات»گفت: با وقوع انقلاب در ایران تغییرات شگرفی در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور رخ داد که امواج آن بر ادبیات داستانی نیز سرایت کرد. سوالاتی در این زمینه قابل طرح است از جمله اینکه آیا این تغییرات محتوایی است یا ساختاری؟ این تغییرات ادبیات را رو به جلو برد و یا تنزل داد؟ آیا این تغییرات به تولید ادبیات بومی انجامیده است؟

این نویسنده و منتقد ادبی با اشاره به مفهوم شناسی انقلاب در گونه شناسی ادبیات داستانی معاصر عنوان کرد: مفهوم شناسی انقلاب بستگی به این دارد که انقلاب را مکتب فکری بدانیم یا واقعه تاریخی. اگر تاثیر انقلاب را در واقعه تاریخی در نظر بگیریم، تاثیر محدودی است. بهتر است که آن را در ضمن یک مکتب بررسی کنیم.

وی اظهار داشت: اقسام تعریف انقلاب و لوازم آن عبارتند از: دوره ای، ماهوی- مضمونی، موضوعی-ماهوی، دوره ای-ماهوی، ماهوی-دوره ای. امکان تحقق ادبیات انقلاب مسئله دیگر است. متعلق امکان متعدد است و شامل امکان تحقق روایت، امکان تحقق جریان نقد ادبی و امکان تاسیس نظریه ادبی می شود.

شاکری در مورد نسبت داستان انقلاب و داستان دفاع مقدس به عنوان کلان گویه با ادبیات داستانی دینی تصریح کرد: انقلاب اسلامی جریانی پدید آورد که گونه هایی ذیل آن موجود شدند از جمله داستان انقلاب،داستان دفاع مقدس،داستان معصومان و داستان تاریخی. نسبت سنجی دو کلان واقعه گفتمان ساز انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در تاسیس ادبیات داستانی معاصر مسئله دیگری است. عده ای می گویند اگر انقلاب نبود دفاع مقدس نبود و در نتیجه ادبیات مقدسی هم نبود لذا نسبت ها باید در این حوزه تعیین شود. این گونه گفته می شود که وقوع دفاع مقدس مانع ادبیات انقلاب شد یعنی نتوانستیم تاثیر انقلاب را بر ادبیات ببینیم. باید تعریف شود این دو یعنی ادبیات داستانی دفاع مقدس و انقلاب اسلامی مکمل هم هستند یا معارض هم.

این پژوهشگر و منتقد ادبی در مورد منظرگاه تحقیق درباره رمان گفت: نظری وجود دارد که می گوید رمان محصول غرب است و نمی تواند قالب خوبی برای انقلاب باشد. نظریه دیگر می گوید، انقلاب می تواند مفهوم و شخصیت به رمان بدهد. دوگانه مکتب فکری و جریان اجتماعی در شکل گیری ادبیات داستانی معاصر مساله دیگری است که باید بررسی شود. سوالی که اینجا مطرح می شود این است که مکتب فکری در قیاس با وقایع اجتماعی چه نقشی در شکل گیری ادبیات داستانی معاصر داشته است؟ در شکل گیری ادبیات داستان معاصر سهم وقایع اجتماعی، سیاسی مثل انقلاب و دفاع مقدس چیست؟ در شکل گیری ادبیات داستانی موضوعی متناسب با آن بیش از تاثیر بن مایه های فکری و مکاتب فلسفی کلامی در تاسیس نوع یا گونه ای جدید در ادبیات داستانی بوده است.

شاکری خاطرنشان کرد: مسئله دیگر علل تقدم وقایع اجتماعی در ادبیات داستانی معاصر نسبت به مکاتب فکری است. ادبیات جزیی نگر است و محسوس را در نظر می گیرد. ادبیات معاصر زاده تجربه غنی است که در پی وقایع اجتماعی رخ داده است. ادبیات در حوزه های علمیه غربت دارد. فاصله اندیشمندان حوزه های دانشی از ادبیات داستانی نوین در کشور را شاهدیم. انقلاب اسلامی به عنوان واقعه تاریخی زمانی مکانی علت برخی وقایع دیگر پس از خود و معلول وقایع پیش از خود است.

این منتقد ادبی خاطرنشان کرد: یکی از حوزه های انقلاب، ادبیات داستانی است بنابراین این تحول خواهی دایمی است که می تواند ادبیات دایمی انقلاب خواه و تحول زا را موجب شود. تئوری چندگفتمانی و ضد مطلوب در تاسیس مدام ادبیات انقلاب اسلامی مسئله مهمی است. ادبیات انقلاب نباید ضد خود را طرح کند. این تئوری می خواهد بگوید چطور ادبیات انقلاب می تواند ضد خود را بپذیرد. ظهور ادبیات داستانی نوین در ایران معلول تحول خواهی است.

چراغ نقد متعهد در ادبیات را روشن نگه داریم

تهمینه بهزادی

دغدغه من این بود که به سمت نقد مکتوب بروم؛ نقدی که در فرصت کافی توسط منتقد نوشته می‌شود، مبانی آن معرفی می‌شود،قابل ارائه و عیار سنجی است و می‌تواند مورد مطالعه قرار بگیرد

به گزارش خبرنگار فرهنگی قدس‌آنلاین، چندی پیش مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب و دفاع مقدس با عنوان «درباره مانایی و میرایی» به قلم احمد شاکری روانه بازار نشر شد.

این اثر مجموعه نقد درباره ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است که انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آن را منتشر کرده است. این کتاب به بررسی هفت اثر می‌پردازد که البته دغدغه نگارنده فقط نقد آثار نبوده و با توجه به هر اثر، تحلیلی هم ارائه داده است.
«ارمیا» نوشته رضا امیرخانی، «داستان، گام به گام» نوشته حسین فتاحی، «هفت بند» نوشته راضیه تجار، «سه کاهن» نوشته مجید قیصری، «فال خون» نوشته داوود غفارزادگان، «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته مرتضی کربلایی‌لو و «نامیرا» نوشته صادق کرمیار آثاری هستند که در این مجموعه مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌اند.

به انگیزه انتشار کتاب «درباره مانایی و میرایی» با این نویسنده و پژوهشگر به گفت‌وگو نشسته‌ایم و درباره خلأهای نقد ادبی بخصوص نقد ادبیات انقلاب و دفاع مقدس صحبت کرده‌ایم که می‌خوانید.

کتاب‌هایی که درباره آن‌ها وارد فضای نقد شده‌اید بر چه اساسی انتخاب شده‌اند؟ چون نقطه مشترک خاصی ندارند؛ بعضی از آن‌ها آموزش داستان هستند، بعضی در مورد زنان و بعضی داستان‌های دفاع مقدس و تاریخی.

یکی از وجوه انتخاب آثار، برجستگی هایی است که موجب می‌شود آثار دیده شوند و در جشنواره‌ها مطرح شوند؛ مثلاً «فال خون» کتاب برگزیده جشنواره ربع قرن دفاع مقدس بوده است، «نامیرا» در کتاب سال تقدیر شده و از میان آثار خانم تجار «هفت بند» موفق‌ترین کارش است. «ارمیا» اولین اثری است که امیرخانی با آن شناخته شد و همچنان خواننده دارد و «سه کاهن» در زمان خودش به عنوان روایت تاریخی محل توجه بوده است. بنابراین برجستگی هایی باعث شد این آثار انتخاب شود. البته آثار دیگری هم می‌توانست محور بحث شود. مسئله دیگر این است که در عنوان این کتاب مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس آمده، بنابراین شکل و ساختاری که برای آن در نظر گرفته می‌شود، نقد است، اما جنبه دیگری که در این کتاب به اندازه نقد اهمیت دارد، بخش‌های پژوهشی و نظری است. مثلاً آنچه در نقد داستان بلند «ارمیا» می‌بینیم، غیراز توجه به این اثر داستانی و بیان خلاصه و خصوصیات، بیش از ۱۰۰ صفحه به بحث نظری در مورد ایده اولیه یا سوژه داستان اختصاص پیدا کرده است. درباره داستان‌های دیگر هم همین طور است؛ مثلاً با رویکرد دشمن شناسی در ادبیات داستانی دفاع مقدس به «فال خون» توجه شده و آن جا هم بحث مفصلی نظری درباره دشمن شناسی ادبیات دفاع مقدس مطرح شده است.

پس در حقیقت کتاب «درباره مانایی و میرایی» آمیزه‌ای از طرح مباحث نظری و نقد است.

بله. البته تا آن جا که می‌دانم، بعضی از پژوهش‌هایی که در این اثر وجود دارد تاکنون جای دیگری مطرح نشده‌اند؛ مثلاً من تاکنون به پژوهشی درباره «دشمن شناسی» بر نخورده‌ام که به ادبیات دفاع مقدس بپردازد یا پژوهشی راجع به «ایده اولیه» باشد.

پس این مجموعه رویکرد محور است نه نقد سنتی به معنای متداول کلمه. بلکه نقدی رویکردی است و به نقد آثار داستانی مناسب آن رویکرد می‌پردازد.

چرا آثار و کتاب‌ها را از یک گونه ادبی انتخاب نکردید تا تخصصی‌تر به مسئله پژوهش بپردازید یعنی در اثر شما ادبیات انقلاب، ادبیات تاریخی و دفاع مقدس و یا کتاب آموزش داستان نویسی دیده می‌شود؟

گونه‌ها متفاوت است اما آنچه همه این‌ها را زیر چتر می‌آورد چیزی تحت عنوان گفتمان انقلاب اسلامی است یعنی اندیشه‌ها و ارزش‌هایی که در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی رونق گرفت و جریانی را ایجاد کرد. این ارزش‌ها و مبانی وجوه ثابتی دارند که در تمامی گونه‌های ادبیات پس از انقلاب وجود دارد. ادبیات تاریخی و دینی راجع به عاشورا به لحاظ گونه‌ای با ادبیات دفاع مقدس متفاوت است ولی در منظومه انقلاب اسلامی این‌ها واجد بایسته‌های مشترک هستند. اگر این رویکردهای متنوع مورد مطالعه قرار بگیرند آنچه در پس‌زمینه معرفی می‌شود گفتمانی است که مسلط بر همه گونه‌ها است. گفتمانی که از آن گونه‌های مختلف امکان تولید دارد. ادبیات انقلاب می‌تواند در ادبیات تاریخی، دفاع مقدس، زنانه و یا در حوزه آموزش داستان حرف‌ بزند.

در حوزه ادبیات و مخصوصاً ادبیات انقلاب اسلامی نقد وجود ندارد و این آثار معمولا از سوی منتقدان و نویسنده‌های همین طیف هم نقد نمی‌شود و برای همین بسیاری از آن‌ها به محاق رفته‌اند، چرا شما در این کتاب بر نقد این آثار متمرکز نشدید؟

انتشار همین کتاب کنشی است به همین موضوع و هدف و اولویتی را لحاظ می‌کند. من هم موافقم که در حوزه نقد واقعا کاستی‌هایی وجود دارد و شاید به خاطر نوعی عرفی زدگی و غلبه مشهودات عینی و به حاشیه رفتن بحث‌های تخصصی در حوزه ادبیات همواره بخشی از مسایل عمده یا نادیده گرفته می‌شود و یا فهم نمی‌شود. گاهی مخاطب دنبال داستان است و به نقد هم کاری ندارد اما جریان‌های ادبی موظفند سطح نیازها و گرایش‌ها و نوع واکنش اثر ادبی را برای مخاطب بالا ببرند تا مخاطبی که می‌خواهد سطح عمیق‌تری از داستان‌ها را دریابد، امکانش را داشته باشد. انتخاب من انتخابی بوده در حوزه مجموعه نقد و چاپ یک کتاب و این ناظر بر اولویتی است و آن هم نقد مکتوب است. نقد مکتوب با نقد شفاهی و گزارش نقد شفاهی متفاوت است. نقد شفاهی بر نقد مکتوب غلبه دارد. نقد شفاهی هم نقد ناقصی است و قابل ارجاع دقیق نیست چون فرصت در آن کم است و ارجاعات دیده نمی‌شود و دلایل متعددی دارد و غالبا هم از آن گزارشی منتشر نمی‌شود و درون‌محفلی است. نقد مکتوب بخشی مربوط به پژوهش‌های دانشجویی مثل مقالاتی است که در نشریات پژوهشی منتشر می‌شود. این‌ها فقط در دانشگاه هستند و بیرون از دانشگاه دیده نمی‌شود و برای همین موثر نیستند. دغدغه من این بود که به سمت نقد مکتوب بروم؛ نقدی که در فرصت کافی توسط منتقد نوشته می‌شود، مبانی آن معرفی می‌شود،قابل ارائه و عیار سنجی است و می‌تواند مورد مطالعه قرار بگیرد.

چرا مخاطب عام را لحاظ نکردید؟

انتخاب من به این معنا نبوده، مخاطب عام نیاز به نقد ندارد اما نقدی که برای مخاطب عام و نقدی که برای مخاطب نخبه نوشته می‌شود دارای نقطه مشترکی است. در هر دوی این‌ها مبانی مشترک است. نقدی که برای مخاطب عام نوشته می‌شود به لحاظ مبانی سست نیست. اما مشکلی در ادبیات دفاع مقدس و ادبیات انقلاب داریم این است که ادبیات متعهد هیچ گاه در طول این ۴۰ سال توسط جریان نقد متعهد حمایت نشده است و تاکید دارم جریانی از ادبیات انقلاب حمایت نکرده است. گرچه تک‌چهره‌هایی این کار را کرده‌اند مثل آقایان سرشار، پارسی نژاد، دستغیب و حنیف در دوره‌هایی خودشان به عنوان منتقد آثاری را نقد کرده‌اند و محمدرضا سرشار در این زمینه پیشتاز است اما تلاش همه این دوستان منتهی به ایجاد جریانی نبوده است.

این حرکت‌ها متاسفانه زایش نداشته و منتقد تربیت نکرده و زمینه‌ای برای تأثیر عمیق اجتماعی با حرکت افراد مختلف ایجاد نکرده است. بنابراین در حوزه نقد ادبی به خصوص در جریان ادبیات داستانی متعهد واجد نقد نیستیم و من خواستم چنین کاری انجام دهم.

نقد ادبی سکولار در کشور ما پیشتاز است و در دانشگاه هم این نقد تدریس و تئوری‌پردازی می‌شود و تبدیل به پایان نامه هم می‌شود. نقد سکولار هم کاری به مبانی فکری انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ندارد. بنابراین چنین جریانی در کشور ما مفقود است این فقدان جریان نقد را بگذارید در کنار نیاز مخاطب. این خلأ بازاری ایجاد می‌کند برای دیده شدن نقد سطحی و یا نقد سکولار. همه این‌ها به خاطر ضعف نقد در این حوزه است که به وجود آمده است.

قرار است این نوع نقدها در قالب کتاب ادامه پیدا کند؟

بله و در مجلدهای بعدی آثار داستانی دفاع مقدس دهه ۶۰ که نزدیک به بیش از ۳۰ اثر است، در حال بررسی است.