شاکری: در ادبیات داستانی انقلاب دغدغه‌ها باید متناسب با ارزش‌ها باشند

احمد شاکری در میزگرد نقد و بررسی کتاب «درباره مانایی و میرایی» با تاکید بر تناسب دغدغه‌ها و ارزش‌ها در ادبیات انقلاب اسلامی، بیان کرد: به‌نظرم در طول این چهل سال هم این امر ثابت شده که بدون رویکردهای ویژه یا بازتولید رویکردهای گذشته در حوزه نقد ادبی، نمی‌توانیم به ادبیات داستانی متعهد کمک کنیم. جریان‌های نقد ادبی که در غرب وجود داشتند و رویکردهای نقد ادبی که نوعا مبنا و تفکر آن‌ها ناشی از فلسفه غرب و فرهنگ و تمدن غرب است و افق‌های آن‌ها نیز با چیزی که ما در انقلاب اسلامی و ارزش‌هایمان دنبال می‌کنیم، متفاوت است، اینها نه تنها نمی‌توانند گره‌های ادبیات انقلاب اسلامی را باز کنند، بلکه با طرح سوال‌ها و معیارها و اهداف غیرهمخوان با ادبیات متعهد، به‌نظرم آن‌را دچار ارتجاع و انحراف می‌کنند.
شاکری: در ادبیات داستانی انقلاب دغدغه‌ها باید متناسب با ارزش‌ها باشند

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زهرا حقانی: کتاب «درباره مانایی و میرایی: مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس»، تازه‌ترین اثر احمد شاکری به‌تازگی در ۷۱۸ صفحه از سوی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر و در آئینی رونمایی شد.

این کتاب مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب و دفاع‌مقدس در هفت بخش است که در آن هفت اثر داستانی و یک نمونه غیرداستانی مورد بررسی قرار گرفته است. «جایگاه و کارکرد ایده اولیه در روایت داستان؛ با نگاهی بر «ارمیا» نوشته رضا امیرخانی»، «مسئله‌پژوهی آموزش داستان و آموزش گونه‌محور داستان معاصر؛ با نگاهی به «داستان، گام به گام» نوشته حسین فتاحی»، «هستی و کرانه‌های «ادبیات داستانی زنانه دفاع مقدس» با بررسی و تحلیل «هفت بند» نوشته راضیه تجار»، «شخصیت قدسی و واقع‌گرایی تاریخی؛ بررسی رمان «سه کاهن» نوشته مجید قیصری»، «دشمن‌شناسی در ادبیات داستانی دفاع مقدس؛ با نگاهی به «فال خون» نوشته داوود غفارزادگان»، «روایت امر غیبی در داستان؛ با نگاهی به «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته مرتضی کربلایی‌لو» و «از حاشیه به متن، نقد و بررسی «نامیرا» نوشته صادق کرمیار» عنوان بخش‌های کتاب است.

این کتاب چندی پیش با حضور احمد شاکری؛ نویسنده کتاب و حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی جهان؛ عضو هیأت علمی گروه ادبیات اندیشه و عضو شورای علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ایبنا مورد نقد و بررسی قرار گرفت که مشروح آن در ادامه می‌آید.

دلیل انتخاب این هفت کتاب برای نقد و بررسی از میان خیل فراوان کتاب‌های حوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس چه بود؟

شاکری: این کتاب در یک پروسه نسبتا طولانی‌مدت به چاپ رسید. نسخه آماده شده‌ای که از این کتاب در سال ۹۲ به ناشر تحویل داده شد. در طول این پنج سال، ویرایش و بازبینی‌های مکرر روی این اثر انجام دادم که موجب تاخیر در انتشار کتاب شد. در نسخه ابتدایی تعداد نقدها ۱۲ مورد بود که در نهایت و در جریان بازبینی‌ها این تعداد به هفت کتاب کاهش پیدا کرد. دلیل این امر هم، افزایش حجم مقالاتی بود که در ابتدای هر نقد آمده است. هر نقد یک بخش نظری و تئوریک و یک بخش مصداقی و بیرونی دارد. بخش‌های مربوط به نظر و تئوری افزایش پیدا کرد و با همفکری دوستان ترجیح دادیم که از تعداد نقدها بکاهیم و جنبه نظری کار را تقویت کنیم.

اینکه چرا این هفت اثر انتخاب شد، به دغدغه‌ای که در این کتاب دنبال می‌شود، برمی‌گردد. اگر نگاهی به فهرست این کتاب و مباحث مطرح شده و حجمی که هرکدام از مباحث به خود اختصاص داده‌اند بیاندازیم، به‌نظر می‌رسد شیوه‌ای که در این کتاب به‌کار رفته، شیوه معمولی نیست؛ نه در نقدهای مکتوب و مجموعه نقدهای چاپ شده از این‌دست و نه در نقد ادبی. در نقد ادبی یک اثر مورد مطالعه قرار می‌گیرد و براساس معیارها و پیش‌فرض‌های موردنظر منتقد، مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. تفاوتی که این‌کار با دیگر آثار دارد،‌ این است که بخش تئوریک هر نقدی حدودا بالغ بر ۱۰۰ صفحه شده و در نقد کتاب «فال خون» داوود غفارزادگان این بخش بیش از ۱۰۰ صفحه است. در این کتاب، با نقد مقاله روبه‌رو هستیم، یعنی ترکیبی از این دو قالب.

همانطور که در نام مجموعه آمده، این کتاب دربرگیرنده نقد کتاب‌هایی در قالب‌های مختلف است؛ هم یک داستان کتاب از راضیه تجار در آن نقد شده، هم چند داستان بلند در حوزه ادبیات دفاع مقدس مانند «ارمیا»، «فال خون» و «جمجه‌ات را قرض بده برادر»، هم دو اثر در حوزه ادبیات تاریخی و دینی با عنوان‌های «نامیرا» و «سه کاهن»، هم اثری در حوزه آموزش داستان. در حقیقت می‌توان گفت با چهار گونه کتاب مواجه هستیم. کتاب‌هایی که انتخاب شده، به‌نظر می‌رسید در جای خود واجد اهمیت هستند. به‌عنوان مثال «فال خون» در جشنواره ربع قرن ادبیات دفاع مقدس برگزیده شده، کتاب «جمجه‌ات را قرض بده برادر» از معدود کتاب‌هایی است که از سوی یک نویسنده صاحب فکر تولید شده یا کتاب «نامیرا» اثر صدق کرمیار، در جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران تقدیر شده است. راضیه تجار هم نویسنده شناخته‌شده‌ای در زمینه زنانه‌نویسی در ادبیات داستانی متعهد انقلاب اسلامی است که «هفت بند» یکی از برجسته‌ترین کارهای اوست. کتاب «داستان، گام به گام» اگر نگوییم تنها کتاب، جزو معدود کتاب‌های آموزش داستان گونه‌محور بوده که در نوع خود ممتاز است. می‌توان گفت «سه کاهن» مجید قیصری در حوزه روایت تاریخی به‌ویژه روایت از اولیاء و اوصیا و به‌طور خاص پیامبر اکرم (ص)، ممتاز است.

این سوال پیش می‌آید که همه هفت اثری که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته، در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیستند در حالی‌که در عنوان فرعی کتاب «مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس» درج شده است؟ در این زمینه چه توضیحی دارید؟

شاکری: عنوان ثانویه «مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس» که در روی جلد کتاب آمده، شاید این سوال را به ذهن متبادر کند که آیا این عنوان مستجمع جمیع قالب‌ها و موضوعات کتاب هست یا نه؟ چراکه دو عنوان از این هفت کتاب، آثار تاریخی و دینی بوده و «داستان، گام به گام» حسین فتاحی نیز نظری و آموزشی است. آنچه مدنظر بوده این است که ادبیات انقلاب اسلامی به معنای عام خود، همه اینها را دربرمی‌گیرد. به‌نظر من در حقیقت چنین کتاب‌‌هایی، تحت‌تاثیر و در معرض دوره جدیدی که ادبیات داستانی ما به خود دیده و دوره پس از انقلاب اسلامی ظاهر شده، چون این دوره جدید که مورد اتفاق و اذعان همه جریان‌های فکری قرار دارد. هرچند ممکن است درباره چیستی، کارکرد و ارزش‌هایش با هم اختلاف داشته باشند، اما در اینکه چنین دوره‌ای پدید آمده با یکدیگر اختلافی ندارند. این دوره جدید در جهات و ارکان مختلف حوزه ادبیات داستانی موثر بوده، اگرچه این تاثیر در همه جهات با هم متوازن نبوده است.

مثلا ما ظهور انقلاب اسلامی را به‌ویژه در گونه‌هایی مثل گونه ادبیات دفاع مقدس، به نحو بارزتری می‌بینیم، حتی ادبیات انقلاب اسلامی به معنای خاص کلمه انقلاب که در بهمن ۵۷ به پیروزی رسید. اما تاثیر دوره جدید که ناشی از ارزش‌ها، مبانی، آرمان‌ها و اهداف انقلاب است، حتی در حوزه نقد هم تاثیرگذار بوده است. لذا این کتاب در این گستره می‌تواند دیده و معنی شود. همینطور که تقریبا همه آثاری که در این کتاب نقد شده و آثار پرشمار دیگری که در طول این ۴۰ سال تحت این تاثیر تولید شده‌ و یک گفتمانی را براساس ارزش‌های دینی، بازتولید می‌کنند، در حوزه نقد هم نیاز به چنین چیزی وجود دارد. لذا در زمینه طرح این گفتمان و دغدغه‌ها و معیارهایی که در حوزه ادبیات باید بیان شود، تعدادی ولو اندک از منتقدان ما در طول این ۴۰ سال کمابیش متوجه حوزه نقد و ادبیات ما بوده‌اند و در این حزوه قلم زده‌اند و کار کرده‌اند؛ مانند دستغیب، سرشار، پارسی‌نژاد، محمد حنیف و مرحوم فیروز زنوزی جلالی که هریک به نوعی در این زمینه قلم زده‌اند و تلاش کردند به سهم خود این دغدغه‌ها را وارد حوزه ادبیات کنند و به طرح مسائلی بپردازند.

اما نکته‌ای که وجود دارد این است که دغدغه‌ها باید متناسب ارزش‌ها باشد. اگر آن‌را کلیدی بدانیم که قرار است قفل‌های حوزه ادبیات و داستان را بگشاید، این خودش نیازمند یک رویکرد خاص است. به‌نظرم در طول این چهل سال هم این امر ثابت شده که بدون رویکردهای ویژه یا بازتولید رویکردهای گذشته در حوزه نقد ادبی، نمی‌توانیم به ادبیات داستانی متعهد کمک کنیم. یعنی جریان‌های نقد ادبی که در غرب وجود داشتند و رویکردهای نقد ادبی که نوعا مبنا و تفکر آن‌ها ناشی از فلسفه غرب و فرهنگ و تمدن غرب است و افق‌های آن‌ها نیز با چیزی که ما در انقلاب اسلامی و ارزش‌هایمان دنبال می‌کنیم، متفاوت است، اینها نه تنها نمی‌توانند گره‌های ادبیات انقلاب اسلامی را باز کنند، بلکه با طرح سوال‌ها و معیارها و اهداف غیرهمخوان با ادبیات متعهد، به‌نظرم آن‌را دچار ارتجاع و انحراف می‌کنند. امروز شبه‌گونه‌ای تحت‌عنوان ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس در کشور ما، محصول همین خاستگاه فکری غربی است. چرا در دهه ۶۰ خیلی از نویسندگان ما با همان روحیه حماسی می‌نوشتند و در نگاه به واقعیت، مطلق‌نگر بودند؟ چرا در طرح شخصیت از شخصیت‌های سفید قدسی یاد می‌کردند؟ چرا در زمینه عقل نظری، شخصیت‌ها را دچار شک و در زمینه عقل عملی، شخصیت‌ها را دچار خیال و وهم و تردید نمی‌کردند و چه شد که امروز اینگونه شده است؟ این نتیجه بازخورد رویکرد نقد ادبی است. یکی از دلایل عمده این است که مراکز و مراجع علمی و دانشگاه‌هایی که در حال پایش و رصد هستند، با همان رویکردهای قبلی به ادبیات ارزش‌گذاری، تقسیم‌بندی و معنادهی می‌کنند. اگر انقلاب اسلامی پژواکی در حوزه‌های مختلف ازجمله فرهنگ و ادبیات داستانی و نقد بخواهد داشته باشد، این کتاب انعکاسی از آن است.

آیا در بیان مباحث و چینش فصل‌های کتاب، ترتیب خاصی مدنظر شما بوده است؟

شاکری: بیشتر از ترتیب، چیزی که مدنظر بوده، طرحی مقولات و رویکردهای نسبتا نوپدید و بی‌پیشینه مانند «دشمن‌شناسی» است. اساسا رویکرد پژوهشی و انتقادی به ادبیات داستانی تحت عنوان «دشمن‌شناسی» بی‌پیشینه است و با چنین رویکردی نقدی انجام نشده است. یکی از دلایلی که کتاب چنین صورتی پیدا کرده این است که منتقد باید با یک پیش‌فرض‌هایی وارد کتاب شود و در ادامه نقدی انجام دهد. ممکن است برخی از این پیش‌فرض‌ها مانند «ایده اولیه» متداول و موجود باشند. مهدی هجوانی در دهه ۷۰ و محمدرضا سرشار در دهه ۸۰ با محوریت آن کتاب نوشته‌اند. در کتاب‌ها و مراجع فیلمنامه‌نویسی هم از آن یاد شده، ولی هیچگاه با رویکرد فلسفه ایده اولیه، یعنی چیستی و کارکرد آن که یک شاخه واقعا مغفول بوده، به آن پرداخته نشده است.

البته ممکن است در کتاب نوعی عدم همخوانی به‌نظر برسد که این عدم همخوانی شاید در قالب‌ها به‌چشم بیاید. مثلا اینکه گونه‌های مختلف بررسی شده در این کتاب، چه ارتباطی با هم دارند و مناسبت کتاب‌هایی که در این مجموعه آمده‌اند، چیست؟ چرا این کتاب‌ها و در این گونه و قالب و به این ترتیب انتخاب و طرح شده‌اند. پاسخ این است که این پراکندگی در یک جایی به وحدت می‌رسد و آن گفتمان انقلاب اسلامی است. گفتمان انقلاب اسلامی وقتی به حوزه دفاع مقدس و ادبیات این حوزه رجوع می‌کند، این سوال برایش پیش می‌آید که اساسا این گونه چیست، چه مبانی، تعریف و مولفه‌هایی دارد؟ وقتی ادبیات دفاع مقدس را می‌خواهیم مطرح کنیم، نتیجه و محصول یک فرایند است که باید اسباب و علل آن معرفی شود.

آیا نویسندگانی که آثار آن‌ها در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته، به دایره فکری شما نزدیک‌تر بودند یا بیشتر نگاه نقادانه موردنظر بوده است؟

شاکری: این کتاب در حقیقت یکی از آثار و ثمرات کار گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی که سال‌هاست رویه پژوهشی جدی را در این عرصه دارد. همچنین این کتاب باید در افق بزرگتر در کلیات ادبیات انقلاب اسلامی باید دیده شود. این مجموعه نقد در حقیقت اولویت اصلی من نبوده است. شاید نسلی از نویسندگان انقلاب به دلیل فضا و پیش‌فرض‌هایی که برایشان وجود داشت، در مجموعه هندسه معرفتی ادبیات داستانی آن‌ها، تولید رمان بیش از هرچیزی اولویت داشت. نه تنها در فضای ادبیات متعهد، بلکه در فضای ادبیات روشنفکری هم قله کاری که ادبیات باید انجام دهد، رمان است. حتی در این حوزه جایگاه نقد و پژوهش هم، نوعا پایین‌تر از رمان فرض می‌شود. حتی در برنامه‌ریزی‌های مختلف، هم و غم برای محک ادبیات، بیشتر تولید رمان است.

من هم کارم را از اینجا شروع کردم، ولی در یک برهه‌ای به این نتیجه رسیدم که حوزه ادبیات داستانی نمی‌تواند تنها با تولید به مقصد برسد. دلیلش این است که تجربه ادبیات داستانی در کشور ما، تجربه‌ای پرشتاب و می‌توان گفت ترجمه‌ای است. یعنی ما مسیر متداول تاریخیِ منطقیِ بومی را برای داستان‌نویس شدن طی نکرده‌ایم. به تُراث خودمان در ادبیات منظوم و ادبیات روایی رجوع نکرده‌ایم تا آن را دستمایه قرار دهیم، اگرچه برخی پژوهش می‌کنند ولی اینها هیچکدام جریان ایجاد نمی‌کند. واقعیت این است که ادبیات ما پیش و پس از انقلاب، تا حدی زیادی مرهون ترجمه و معرفی ادبیات غرب بوده و همواره این جریان اصلی بوده است. نکته این است که افتادن در این موج‌های طوفانی، نیاز به معیار و جهت دارد. دلایل دیگری را نیز می‌توان برشمرد که برخی نویسندگان ما اهل تفکر و آشنایی با مباحث نظری به‌ویژه در حوزه‌های حکمت و فلسفه هستند. در بین نویسندگان نسبتا روشنفکر، نویسنده‌ای مثل مصطفی مستور جزو معدود کسانی است که با فلسفه آشنایی دارد یا مرتضی کربلائی‌لو، فلسفه خوانده است. نوعا نویسندگان ما تجربی می‌اندیشند و تجربی هم می‌نویسند. مجاری اندیشه علمی ندارند، یعنی حتی راجع به تاریخ و پیامبر اعظم (ص) هم که می‌خواهند بنویسند، بیشتر مایه کارشان تجربی و حسی و عاطفی است تا اینکه یه تاریخ‌شناس باشند.

وقتی وارد پژوهشگاه شدم سوال من این بود که گفتمان ادبیات انقلاب اسلامی چیست و دغدغه پژوهشگاه هم این بوده و هست که بتواند برای جریان و جبهه ادبیات متعهد که آن‌را جریانی متمایز و متفاوت از جریان روشنفکری به معنای عام آن، تئوری‌پردازی کند. مجموعه پژوهش‌هایی ازجمله این‌کار صورت گرفت. نکته این است که دغدغه من در درجه اول، پژوهشی بود، اما از آن‌جهت که در کارهای پژوهشی که من انتخاب کردم، متاسفانه زبان، زبان ثقیلی است و شاید ناگزیر به آن بودم و این زبان ناگزیر و منطق انتزاعی موجب شد که چون این زبان دشوارخوان است، مخاطبان نتوانند با آن ارتباط بگیرند و متوجه موضوع شوند و چون منطق، منطق انتزاعی و عقلی بوده و مثال در آن کم است، متوجه منظور نشوند. به این دلیل تصمیم گرفتم مجموعه نقدی بنویسم که آن اصول تا حدودی فکر شده، مصداقی پیدا کند. اگر توجه کنید اصل برای من معرفی رویکرد و نظر بوده و فرع تحلیل اثر است.

تحلیل شما از بخش‌های کتاب و محورهایی که مورد بررسی قرار گرفته، چیست؟

جهان: قبل و بعد از انتشار این کار با آن همراه بودم. بسیاری از بحث‌های کتاب ایده اولیه، مانند دشمن‌شناسی، ادبیات زنانه دفاع مقدس، روایت امر غیبی و از حاشیه به متن از موضوعاتی است که به دلیل اهمیت آن‌ها در جلسات مختلف به‌طور مفصل مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌اند. این مباحث در ادبیات داستانی کاملا قابل استفاده هستند. موضوع ایده اولیه که در بخش نخست کتاب بیان شده، از مباحث بسیار مهم در ادبیات داستانی است که به‌خوبی با یک مصداق داستانی، مطرح شده است. در بخش سوم، مساله بسیار مهم سبک ادبی زنانه مطرح شده از این‌جهت که در دهه‌های اخیر شاهد ظهور و بروز زنان در ادبیات هستیم. به عکس که بسیاری معتقدند سیمین دانشور باید در رأس سبک ادبی زنانه قرار گیرد، اینطور نیست، اتفاقا روایت او سخت بوده و چندان با سبک ادبیات زنانه کاری نداشته است. از سال‌های ۶۳ و ۶۴ سبک و لحن ادبیات زنانه مطرح می‌شود. این موضوع در دهه ۷۰ به جنجال کشیده می‌شود و پرفروش‌ترین کتاب‌های این دهه، سبک ادبی زنانه دارند که قابل تامل است. در دهه ۶۰ کتابی مثل «هفت بند» نوشته می‌شود که یک مکتب جدیدی از سبک ادبی زنانه ظهور می‌کند.

«سه کاهن» مجید قیصری نگاهی خاص به ادبیات تاریخی و افسانه‌نگر دارد. این مساله سابقه تاریخی دارد که ورود اسطوره به ادبیات را نشان می‌دهد که نمونه آن در ادبیات دفاع مقدس هم پدید آمده و از این‌جهت انتخاب این داستان از سوی احمد شاکری، انتخاب خلاقانه‌ای است. همچنین در «فال خون» داوود غفارزادگان، موضوع مهم «دشمن‌شناسی» مورد بررسی قرار گرفته و شاید بتوان گفت کتابی است که در آن دوست و دشمن گم شده و نتیجه آن‌را امروز در آثار مختلف می‌بینیم. ‌شخصیت محوری داستان نمی‌داند باید به کدام سمت شلیک کند و نمی‌داند دشمن در کدام سمت است. در موضوع «روایت امر غیبی» هم که با محوریت «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته مرتضی کربلایی‌لو، مورد بررسی قرار گرفته، بحث بر سر زاویه دید، رئالیسم جادویی و … است. قسمتی از بحث مربوط به این مساله بوده که چطور می‌توان از امر غیبی صحبت کرد. شاکری در این بخش از کتاب، از این موضوع صحبت می‌کند که یک امر واقع وجود دارد که می‌توان آن‌را به راحتی درک کرد.

بخش‌ دوم با عنوان «مسئله‌پژوهی آموزش داستان و آموزش گونه‌محور داستان معاصر؛ با نگاهی به «داستان، گام به گام» نوشته حسین فتاحی»، شاید مقدمه‌ای به همه بحث‌های کتاب باشد. بحث درباره این است که در ادبیات داستانی انقلاب اسلامی، گونه‌ها در حال تبدیل و تحول هستند، مثلا کلاسیسیم در حال حرکت به سمت رئالیسم است و این رئالیسم در حال رسیدن به رمانتیسم است. وقتی مکتب تغییر پیدا کند، گونه هم متحول می‌شود.

به‌نظر شما امروز ادبیات داستانی ما چه وضعیتی دارد؟

جهان: به‌عنوان کسی که بیش از ۲۰ سال در عرصه ادبیات و روزنامه‌نگاری، می‌گویم که قصه داستان‌نویس شدن ما ایرانی‌ها، به همان اندازه فجیع و اسف‌بار است که داستان اندیشمندشدن ما. داستان ما نه معلوم است ابتدای آن کجاست و نه انتهای آن. داستان ما بجای پرداختن به اسطوره‌ها و فرهنگ و تاریخ ایران، سراغ داستان‌های وارداتی آخوندزاده و طالبوف رفته است. نقطه عطف داستان‌نویسی ما هم تقابل بین جریان روشنفکری و جریان سنت شده است. این تمام تاریخ داستان‌نویسی شاید ۱۴۰ ساله ماست. در این مدت، الگویی از غرب را برای مردم ارائه کردیم. بزرگان داستان‌نویسی ما یک سری ایده‌ها را از غرب برداشته و ارائه کردند. ما پیشینه و عقبه خودمان را نمی‌شناسیم مانند «سلامان و آبسال». در آن زمان که این اثر نوشته شده در اروپا داستان‌نویسی پیشرفتی نداشته است، ولی در غرب به داستان‌های کلاسیک خود اهمیت بسیاری می‌دهند. ما هنوز نمی‌دانیم منظورمان از ادبیات چیست؟

بسته پیشنهادی احمد شاکری برای خرید از نمایشگاه کتاب

«رئالیسم عرفانی»، «خاطرات سفیر»، «مشروطیت ایران و رمان فارسی»، «پویه پایداری»، «بی‌کتابی» و «داستان سیاسی داستان انقلاب» کتاب‌هایی است که احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی، برای خرید از نمایشگاه کتاب تهران به مخاطبان ایبنا پیشنهاد کرد.
بسته پیشنهادی احمد شاکری برای خرید از نمایشگاه کتاب

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی، چند اثر شایسته خواندن در حوزه ادبیات پایداری و ادبیات انقلاب اسلامی را به مخاطبان ایبنا و اهالی فرهنگ و ادب پیشنهاد و معرفی کرد.

اثری راهگشا برای پژوهش مکتب ادبی داستان انقلاب

«رئالیسم عرفانی»/ محمد رودگر/ سوره مهر/ ۴۴۴ صفحه

شاکری، کتاب «رئالیسم عرفانی» اثر محمد رودگر را یکی از آثاری برشمرد که می‌تواند برای مخاطبان خاص و عام قابل استفاده باشد. این کتاب پژوهشی از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده و نویسنده در آن با تمرکز بر کتاب «صد سال تنهایی» اثر مارکز، به معرفی شاخصه‌ها و مولفه‌های سبک رئالیسم جادویی پرداخته است.

وی توضیح داد: گابریل گارسیا مارکز با رمان «صد سال تنهایی»، برترین نماینده رئالیسم جادویی است. بیش از بورخس و دیگر نویسندگان رئالیسم جادویی، مقایسه در این اثر بر آثار مارکز تأکید دارد. همچنین از میان تأثیرگذارترین تذکره‌های تصوف همچون «کشف‌المحجوب»، «تذکرةالاولیاء» و «اسرارالتوحید»، بی‌تردید «تذکرةالاولیا» اثر فریدالدین عطار نیشابوری از همه برتر است. در مقایسه ساختاری، عناصر داستانی در تذکره‌ها همانند شخصیت‌پردازی، گفت‌وگو و صحنه با عناصر داستان رئالیسم جادویی و آثار مارکز تطبیق داده می‌شود. با توجه به کمبود پژوهش‌های راهبردی در زمینه مکتب ادبی داستان انقلاب اسلامی، این اثر پژوهشی می‌تواند راهگشا باشد.

آرمان‌شهر غربی با رویکرد ارزش‌محور، بومی و انقلابی

«خاطرات سفیر»/ نیلوفر شادمهری/ سوره مهر/ ۱۶۶ صفحه

این نویسنده و منتقد ادبی، «خاطرات سفیر» اثر نیلوفر شادمهری را نیز کتابی در حوزه ادبیات مستندنگار برشمرد که از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شده است. به بیان وی، در روزگار کنونی، کتاب‌های بسیاری درباره خاطرات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی به رشته تحریر درآمده، ولی این کتاب از جهاتی متفاوت از دیگر آثار این حوزه است. راوی و نویسنده کتاب به‌عنوان یک دانشجوی نخبه در مقاطع عالی در کشور فرانسه تحصیل کرده و خاطرات خود را تقریبا به‌صورت یادداشت روزانه نوشته و برای طیف وسیعی از مخاطبان می‌تواند مفید باشد.

شاکری اظهار کرد: نویسنده با اینکه خودش محصل و تحت فشار بوده، ولی به اعتقادات و ارزش‌های دینی مانند حجاب پایبند مانده و در عین‌حال روابط احساسی و صمیمانه‌ای با دوستان خود از کشورهای مختلف همچون آمریکا، آفریقا و حتی کشورهای اسلامی داشت که بهره‌ای از اعتقادات اسلامی نداشتند. نکته قابل توجه اینکه، این دانشجو با یک رویکرد ارزش‌محور، بومی و انقلابی، خاطرات خود از سفر به یک کشور اروپایی را روایت می‌کند.

وی ادامه داد: طبق آمار، ایران یکی از کشورهایی است که بیشترین مهاجرت نخبگان و به تعبیری فرار مغزها را دارد، لذا انتشار این خاطرات از سوی شخصی که ضمن تشریح فضای آن کشور، اعتقادات و وابستگی‌ خود به کشورش و انقلاب اسلامی را حفظ کرده، قابل توجه است. در فضای امروز، این کتاب خیلی جای تبلیغ دارد، چراکه ذهنیت تعداد زیادی از جوانان ما در معرض تاثیر و هجمه تبلیغی غرب است و در ذهن آن‌ها آن سوی مرزها یک آرمان‌شهر قرار دارد؛ این جوانان پیش از اینکه مهاجرت کنند، مهاجرت فکری کرده‌اند.

تاثیرپذیری ایرانیان از تحولات ادبی دنیای جدید

«مشروطیت ایران و رمان فارسی»/ مسعود کوهستانی‌نژاد/ دنیای اقتصاد

سردبیر فصلنامه «قلم» در ادامه با معرفی مجموعه پنج جلدی «ادبیات عصر مشروطیت»، گفت: این کتاب با عنوان جزئی «مشروطیت ایران و رمان فارسی» از سوی انتشارات دنیای اقتصاد به چاپ رسیده است. مسعود کوهستانی‌نژاد در این کتاب به جمع‌آوری و بازنشر رمان‌های تالیفی دوره مشروطه پرداخته است. اثر حاضر، تاثیرپذیری ایرانیان از تحولات ادبی دنیای جدید و افزوده شدن ژانر داستان‌نویسی مدرن به ادبیات ایران را نشان می‌دهد.‌

نظریاتی در باب ادبیات پایداری، مقاومت، انقلاب اسلامی

«پویه پایداری»/ علیرضا کمری/ سوره مهر

نویسنده مجموعه داستان «باران نیمروز» همچنین در معرفی کتابی دیگر از حوزه ادبیات پایداری، بیان کرد: کتاب «پویه پایداری» اثر علیرضا کمری در سال ۱۳۹۶ از سوی سوره مهر منتشر شده و شامل مجموعه گفت‌وگوها، میزگردها، یادداشت‌ها و مقالاتی درباره ادبیات پایداری، ادبیات مقاومت، ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیات جنگ و ادبیات دفاع مقدس از علیرضا کمری، مرتضی سرهنگی و هدایت‌الله بهبودی با موخره‌ای خوب از فرانک جمشیدی است. این کتاب به‌ویژه برای مخاطبان حوزه ادبیات پایداری، قابل استفاده است.

اثری الهام‌بخش برای مخاطبان رمان فارسی

«بی کتابی»/ محمدرضا شرفی خبوشان/ سوره مهر/ ۳۳۳ صفحه

شاکری، همچنین با پیشنهاد رمان «بی‌کتابی» نوشته محمدرضا شرفی خبوشان که از سوی شهرستان ادب منتشر شده، گفت: خواندن این کتاب را به کسانی که به‌‌طور حرفه‌ای ادبیات داستانی را دنبال می‌کنند، پیشنهاد می‌کنم. برای مخاطبان خاص رمان فارسی، نثر و سبک این کتاب بسیار سازنده و الهام‌بخش است. هرچند در برخی عناصر نیز قابل نقد است.

داستان سیاسی در ادوار مختلف ادبیات فارسی

«داستان سیاسی داستان انقلاب»/ محمد حنیف/ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی/ ۷۳۶ صفحه

این نویسنده و منتقد، اثر برگزیده قلم زرین با عنوان «داستان سیاسی داستان انقلاب» نوشته محمد حنیف را نیز برای مطالعه پیشنهاد کرد و افزود: این کتاب، پژوهشی در معرفی داستان سیاسی در ادوار مختلف ادبیات فارسی است که از سوی انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی راهی بازار نشر شده است.

وی ادامه داد: این کتاب به سوالاتی همچون داستان سیاسی چه تعریفی دارد؟، زیرگونه‌‌های آن کدامند؟، بزرگترین دانشگاه‌ ‌ای دنیا با این گونه ادبی چگونه برخورد کرده‌‌اند؟، سیر تحول آن در ایران و جهان چگونه بوده؟، دوره های تاریخ سیاسی معاصر چه تأثیری در ادبیات داستانی سیاسی ایران داشته‌‌اند؟، کدام جریان‌های فکری در ادبیات داستانی ایران نمود بیشتری یافته‌اند؟ وضعیت داستان انقلاب به‌عنوان یکی از بزرگترین زیرگونه‌های داستان سیاسی چگونه است؟ و آیا داستان انقلاب با داستان انقلاب اسلامی متفاوت است؟، پاسخ می‌دهد.

با سیاه‌نویسی، جهانی نمی‌شویم!

زهره کهندل:
۱
ادبیات دفاع مقدس با فراز و فرودهایی که طی سه دهه از عمرش داشته است، توفیقاتی را کسب کرده و نویسندگان را متوجه مضمونی مهم و ماندگار کرده است. مسئله جنگ، همواره از موضوعات وسوسه انگیز برای بسیاری از نویسندگان بوده است که آن را دستمایه داستان‌هایشان قرار دهند اما با وجود ظرفیت‌های بالایی که در این حوزه وجود دارد، ادبیات دفاع مقدس ما چقدر جهانی شده است و این اتفاق چطور باید محقق شود؟ یک نویسنده دفاع مقدس معتقد است که با سیاه نویسی، جهانی نمی‌شویم.

قدس آنلاین-احمد شاکری درباره اینکه ادبیات دفاع مقدس ما قابلیت جهانی شدن دارد، به خبرنگار ما می‌گوید: چرا ندارد!؟ در طول هزار و سیصد سال، شیعه با چه چیزی زنده بوده است؟ غیر از اینکه با عاشورا زنده بوده است. در عین حال که مصایب را می‌خوانیم اما سیاه‌نمایی نیست بلکه همه آن زیبایی است.

او می‌افزاید: موافق ادبیات شعاری نیستم بلکه موافق واقع‌گویی هستم ولی آنچه عده‌ای در داستان‌هایشان می‌نویسند واقع نیست، کذب است. حقیقت جنگ ما، حقیقتی نورانی است و ادبیات ما، ادبیاتی متعهد است. شعار ندادن هم به معنای سیاه نویسی نیست.

این منتقد ادبی تأکید می‌کند: مشکل ما با کسانی است که ارزش‌های معنوی جنگ را کتمان می‌کنند وگرنه با لایه‌های زیرین جنگ مشکلی نداریم، اثری که چشم‌انداز روشنی داشته باشد و در آن معنویت، ایمان و عدالت باشد می‌تواند به لایه‌های پنهان هم بپردازد.

ترجمه شدن، جهانی شدن نیست

نویسنده رمان «انجمن مخفی» خاطرنشان کرد: این‌ها جزو القائات شبه روشنفکرهاست و ته‌نشین شده در افکار نویسندگانی همچون مجید قیصری، محمدرضا بایرامی‌و احمد دهقان که معتقدند با ادبیاتی که حماسی باشد و شخصیت‌های معنوی داشته باشند، نمی‌توان جهانی شد، می‌گویند باید سیاه نویسی بکنیم. همین بلا را برخی فیلمسازان ما به بهانه جهانی شدن بر سر سینمای ایران آوردند. ضمن اینکه مگر آنها که چنین نوشته‌اند، جهانی شده اند؟ آثار کدامشان جهانی است؟

شاکری معتقد است: ترجمه شدن به معنای جهانی شدن نیست و می‌گوید: اینکه یک اثر چطور ترجمه شده و توسط چه نهادی، اهمیت دارد. کسانی که کتابشان با پول بیت المال ترجمه شده، آثارشان جهانی شده است؟ ترجمه اثر که به معنای جهانی شدن نیست. اگر من با پول شخصی خودم اثری را ترجمه کنم، آیا این اثر جهانی می‌شود!؟ ضمن اینکه، اثری که ترجمه شد و همه خواندند، آیا این اثر مورد پسند و تأیید مکتب و ارزش‌های ماست؟ مگر هرچه به آن اقبال داشته باشند، خوب است؟ ملاک که نظر جهان نیست! در منظر جهانی آثاری که نگاه دینی هم ندارند، تایید می‌شوند.

این نویسنده با انتقاد از عملکرد متولیان جشنواره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس، عنوان می‌کند: جشنواره‌ها همیشه در ویترین هستند و همه دوست دارند که جشنواره راه بیندازند، اصلاً جشنواره تأسیس شده برای دیده شدن، بنابراین متولیان و مدیران فرهنگی بسیار راغب هستند که جشنواره راه بیندازند تا دیده بشوند در حالیکه بسیاری از کارهای بنیادین، کارهایی هستند که دیده نمی‌شوند.

او اضافه می‌کند: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در برنامه‌ریزی، تدوین سند و چشم انداز ادبیات و کتاب دفاع مقدس باید کارهای مهم تری را مد نظر قرار دهد، برگزاری جشنواره که کار اولویت داری نیست. باید از متولیان امر پرسید که در ساحت گسترده کتاب دفاع مقدس، چه سیاستگزاری‌هایی انجام و محقق شده است؟ پاسخ به این پرسش اهمیت دارد وگرنه جشنواره به هر شکلی می‌تواند برگزار می‌شود و کار ماندگاری در حوزه ادبیات نیست.

منبع: روزنامه قدس

ادبیات سیاه دفاع مقدس زایش ادبیات انقلاب را به چالش می کشد

به گزارش خبرنگار شبستان، دکتر احمد شاکری، نویسنده، منتقد ادبی و پژوهشگر عصر امروز در نشست فرآیند تبدیل گونه پیشین ادبیات داستانی دفاع مقدس به گونه ای پسین که در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد، گفت: ادبیات داستانی دفاع مقدس به لحاظ تقدم رتبی و زمانی گونه شاخص برآمده از جریان متعهد به ارزش ها، مبانی و آرمان های انقلاب اسلامی ایران است. تبدیل تحویل و تغییر این گونه به گونه های دیگر نه تنها واقعیت تاریخی که ضرورتی اجتماعی،‌ فرهنگی و ادبی است. بررسی امکان، چگونگی و چرایی و مراتب این فرآیند مقوله ای راهبردی در حوزه جریان شناسی ادبیات داستانی معاصر و آینده پژوهی ادبیات داستانی در دهه های آتی است.

شاکری بیان کرد: ادبیات داستانی دفاع مقدس متاثر از ظرفیت ها و موضوعات و زمانه دفاع مقدس و محدود به آنها شکل گرفته است اما ظرفیت و موقعیت های نوپدید و موضوعاتی که ادبیات داستانی انقلاب آن را نمایندگی می کند بسیار پرتعدادتر و متنوع تر از دفاع مقدس است.

وی تصریح کرد: گونه های نوپدید نسبت به گونه دفاع مقدس تأخر زمانی و رتبی دارد و نمی توانند در انفکاک با گونه های دفاع مقدس به وجود آیند. در صورت عدم تئوری پردازی در مورد این فرآیند با چند مسئله روبرو می شویم اول اینکه تجربه ادبیات داستانی دفاع مقدس در گستره ادبیات پس از انقلاب ابتر باشد. گونه های جدید مسیر آزمون و خطای گونه دفاع مقدس را تجربه کنند. جریان ادبیات متعهد پس از انقلاب در گسست با تجربه ادبیات داستانی دفاع مقدس دچار ارتجاع به دوره پیش از انقلاب شود. شبهه گونه های غیر اصیل مرجع تجربی گونه های پسینی شدند، فرآیند صیرورت ادبیات داستانی پس از انقلاب دچار انحراف شود.

این نویسنده و پژوهشگر با بیان اینکه ادبیات دفاع مقدس گونه ای تثبیت شده و قاعده‌مند است، عنوان کرد: ادبیات دفاع مقدس واجد مولفه ها و مقوله های اصیل ادبیات داستانی است. گونه های ادبی قابل تبدیل به هم هستند. تبدیل و تبدیل گونه ها ضرورتا به معنای منسوخ شدن گونه های پیشین نیست. فرض وجود ادبیات داستانی انقلاب خود به خود پدید نیامده است. فرض ادبیات داستانی انقلاب از یک یقین و یک تردید ترکیب یافته است. مفاد علم اجباری درباره ادبیات داستانی انقلاب عبارت است علم اجمالی به ماهیت دینی و اسلامی چنین جریانی و علم اجمالی به امکان ظهور داستان هایی با بن مایه های دینی و اسلامی.

شاکری خاطرنشان کرد: در حوزه ادبیات داستانی ارتباط میان اضلاع، انواع، قالب ها و گونه های روایی بسیار پیچیده و چند لایه است. ادبیات دفاع مقدس در درون خود نیز یک فرآیند تبدیل دارد به عنوان مثال نویسندگانی که در دهه ۶۰ در این حوزه می نوشتند در دهه ۹۰ به گونه ای دیگر می نویسند. پدید آمدن ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس در صیرورت ادبیات داستانی دفاع مقدس، زایش ادبیات انقلاب را به چالش خواهد کشید. سوال این است که آیا از دل ادبیات سیاه دفاع مقدس ادبیات متعهد بیرون می آید؟ حوزه هنری در سال های اخیر جشنواره داستان انقلاب را برگزار کرد زیرا معتقد بودند در حوزه انقلاب داستان کم نوشته شده است. این جشنواره همگان را ترغیب کرد در این زمینه قلم بزنند. داستان انقلاب یا دچار کلیشه شد یا به مرثیه سرایی برای شاه تبدیل شد.

شاکری: جریان نقد ادبی متعهد، جزو مطالبات مغفول مانده حوزه ادبیات است

حمد شاکری، نویسنده «درباره مانایی و میرایی» در نشست رونمایی این کتاب، گفت: جریان نقد ادبی متعهد، جزو مطالبات مغفول مانده حوزه ادبیات و جزو مهمترین مسائلی است که اکنونِ ادبیات و آینده آن را رقم خواهد زد. افراد بسیاری همچون عبدالعلی دستغیب، محمدرضا سرشار، مرحوم فیروز زنوزی جلالی، کامران پارسی‌نژاد و محمد حنیف در این حوزه قلم زده‌اند، اما نکته‌ای که در کلیت این نقدها و کلیت ادبیات داستانی وجود دارد این است که نقدهای شفاهی بسیار بیشتر از نقدهای مکتوب است.
شاکری: جریان نقد ادبی متعهد، جزو مطالبات مغفول مانده حوزه ادبیات است

به‌گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، آئین رونمایی و معرفی «درباره مانایی و میرایی» اثر احمد شاکری، پیش از ظهر امروز (سه‌شنبه ۲۰ شهریورماه) به همت پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در کتابفروشی اندیشه برگزار شد. محمدرضا سنگری و راضیه تجار به‌عنوان سخنران در این آئین حاضر بودند.

سنگری در این نشست با اشاره به اینکه شاکری با زبان فلسفه و کلام سخن می‌گوید، بیان کرد: این نویسنده در آثار خود از یک ذهن نظام‌مند با هندسه مشخص فکری و یک قلم ویژه بهره می‌گیرد. این کتاب مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب و دفاع‌مقدس در هفت بخش است که در آن هفت اثر داستانی و یک نمونه غیرداستانی مورد بررسی قرار گرفته است. «ارمیا» اثر رضا امیرخانی، «گام‌به‌گام» نوشته حسین فتاحی، «هفت بند» به قلم راضیه تجار، «سه کاهن» اثر مجید قیصری، «فال خون» نوشته داوود غفارزادگان، «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» به قلم مرتضی کربلایی‌لو و «نامیرا» اثر صادق کرمیار داستان‌هایی است که در کتاب حاضر مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

وی ادامه داد: شاکری به شیوه متداول و مرسومی که معمولا در نقد آثار داستانی صورت می‌گیرد عمل نکرده است. این‌طور نیست که داستان را مطرح و درباره عناصر و ساختار آن نقد و بررسی انجام دهد. بر پیشانی هرکدام از این نقدها یک بحث بسیار موثر و موفق انجام می‌دهد که بسیاری از ابعاد ادبیات داستانی ما را مشخص می‌کند.

نویسنده کتاب «بررسی ادبیات منظوم دفاع مقدس» گفت: در بررسی این اثر به ۱۱ محور اساسی رسیدم که به این شرح است: فلسفه ایده اولیه داستان، تقصیر، تحقیق در اصطلاحات کلیدی، هندسه معرفی ادبیات داستانی دفاع‌مقدس، مساله‌شناسی آموزش داستان به بهانه پرداختن به کتاب حسین ‌فتاحی، بحث ادبیات زنانه و ویژگی‌های ادبیات زنانه و مردانه به بهانه بررسی و تبیین و تحلیل کتاب «هفت بند» راضیه تجار، رویکردهای سه‌گانه ادبیات داستانی معاصر ایران به بهانه تحلیل کتاب «سه‌ کاهن» مجید قیصری، دشمن‌شناسی و دشمن‌نمایی به بهانه تحلیل و نقد کتاب «فال خون» اثر داود غفارزادگان، روایت امر غیبی در داستان امروز در فضای نمایشی به‌خصوص در فیلمنامه‌ها بسیار جدی است و چیستی امر غیبی و سلوک معنا در داستان و حوزه ادبیات عاشورایی به اعتبار کتاب «نامیرا» اثر صادق کرمیار.

سنگری در ادامه اظهار کرد: آثاری را که شاکری در این کتاب بررسی کرده و نویسندگان آن‌ها، همگی از یک سنخ نیستند و نکاتی را هم در ضمن کار مطرح کرده که بسیار مهم بوده و هرکدام می‌توانند مورد بحث و بررسی مفصل‌تر قرار گیرند که از آنجمله مساله جریان نقد ادبی است. اگر بخواهیم مجموعه موارد و محورهای مستخرج از این کتاب را بررسی کنیم، شاید نیاز به ۴۰ سال زمان باشد. فقط ای‌ کاش نویسنده برای هریک از آثار یک شناسنامه زمانی نیز ارائه می‌کرد.

باید در نظر داشت در نقد ادبی با یک انسان طرفیم

راضیه تجار نویسنده حوزه دفاع‌مقدس نیز در این آئین گفت: در زمینه نقد متعهد ادبی در کشور خیلی کم کار شده است. از ابتدای انقلاب نویسندگان زیادی در این ساحت کار کرده‌اند که گرایش‌های دینی و مذهبی هم داشتند. لذا برگزاری چنین محافلی که به‌ندرت اتفاق می‌افتد، غنیمت است حتی اگر جاهایی با هم تضاد و اختلاف‌نظر هم داشته باشیم، باید در چنین جلساتی حضور پیدا کنیم.

وی افزود: کسانی که در این زمینه کار کرده‌اند باید در زمینه نقد مکتوب هم به‌گونه‌ای عمل کنند که هم وجوه مثبت و هم وجوه منفی را ببینند. اگر ضعف‌های یک اثر را نگاه می‌کنیم، باید جنبه‌های مثبت آن را نیز درنظر بگیریم، چراکه نویسنده‌ای که با مشقت و صرف زمان و انرژی بسیار اثری را خلق کرده، اگر نقد غیرمنصفانه‌ای درباره اثرش صورت گیرد، دلسرد می‌شود. باید توجه کرد که با یک انسان طرفیم؛ در کنار ضعف‌ها باید خوبی‌ها را هم دید.

این نویسنده بیان کرد: به نظر من این اثر مقداری ثقیل است. ما نیاز داریم برای برخی کلمات پانویس ارائه دهیم. این اثر در سطح پژوهشی و دانشگاهی است، ولی اگر می‌خواهیم برای قشر کمی عادی‌تر نیز قابل درک باشد، باید کمی‌ راحت‌تر با مخاطب صحبت کرد. البته انجام این پژوهش سال‌ها زمان برده و کار سختی بوده و از این جهت جای تقدیر دارد. امیدوارم نویسنده این کار را ادامه دهد. اما اگر می‌خواهیم در این ساحت نتیجه خوبی بگیریم، باید به این نکات توجه داشته باشیم.

تجار درباره یکی از نقدهای مطرح شده در کتاب، گفت: به‌عنوان نمونه به داستان «هفت بند» خودم که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته، اشاره می‌کنم. من نویسنده‌ای که از کودکی گرایش‌های دینی و مذهبی داشتم، وقتی می‌گویم جلد سبز قرآن مرا به یاد تو می‌اندازد، احمد شاکری در این کتاب نقد کرده که چرا نگفتی خود قرآن! در حالیکه مقصود من چیز دیگری است.

وی در پایان افزود: نباید کسانی را هم که امروز داریم از دست بدهیم و بعد برویم دنبال افرادی بگردیم که سال‌ها پیش آن‌ها را از دست داده‌ایم. باید حاضران را حفظ کرد و فراموش‌شدگان را هم بازگرداند.

غلبه نقد شفاهی بر نقد مکتوب

احمد شاکری، نویسنده کتاب «درباره مانایی و میرایی» نیز در این نشست با اشاره به تقارن موضوع جلسه و کتاب با آغاز دهه اول ماه محرم، اظهار کرد: مجموعه‌هایی که به ادبیات داستانی به‌ویژه ادبیات متعهد بپردازند در کشور کم هستند، به‌ویژه موسساتی که با رویکرد مباحث دینی به این مساله می‌پردازند؛ لذا پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی سهم عمده‌ای در تولید این کتاب دارد.

وی ادامه داد: چندسالی است در پژوهشگاه محفلی راه‌اندازی شده که در آن با سبک و شیوه غیرمتداول دانشگاهی، درباره بحث‌های نظری صحبت می‌کنیم؛ بخشی از بحث این کتاب نتیجه همان مباحث بوده است. فرایند تولید و چاپ این کار به دلایلی زمان‌بر بود. تقریبا نسخه ابتدایی اثر سال ۹۲ آماده شد، در این پنج۵ سال، یک بازنگری کلی روی کتاب صورت گرفت و برخی از نقدها کنار گذاشته شدند. نسخه اولیه شامل ۱۲ نقد بود که به هفت نقد تقلیل پیدا کرد.

این نویسنده و پژوهشگر با بیان اینکه اگر بخواهیم تقریبی بین ایام عاشورا، فرهنگ عاشورا و حوزه فکر، عمل و زندگیمان داشته باشیم، این مورد باید در حوزه نقد ادبی نیز صدق پیدا کند، گفت: نقد ادبی صدای بلند ادبیات متعهد است از منظری که قرار است مبانی، آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب و دفاع‌مقدس را به گوش ادبیات برساند. در طول ۴۰ سال از عمر انقلاب اسلامی، جبهه ادبیات داستانی متعهد فراز و فرودهای بسیاری داشته و نقطه عطف آن تولید داستان بوده است.

شاکری افزود: جریان نقد ادبی متعهد، جزو مطالبات مغفول مانده حوزه ادبیات و جزو مهمترین مسائلی است که اکنونِ ادبیات و آینده آن را رقم خواهد زد. افراد بسیاری همچون عبدالعلی دستغیب، محمدرضا سرشار، مرحوم فیروز زنوزی جلالی، کامران پارسی‌نژاد و محمد حنیف در این حوزه قلم زده‌اند، اما نکته‌ای که در کلیت این نقدها و کلیت ادبیات داستانی وجود دارد این است که نقدهای شفاهی بسیار بیشتر از نقدهای مکتوب است و شاکله نظام‌مند قابل ارائه به‌صورت مکتوب شکل نمی‌گیرد. بین نقد شفاهی و نقد مکتوب فاصله زیادی است که ادبیات باید به فکر پرکردن آن باشد.

نویسنده مجموعه داستان «باران نیمروز»، تصریح کرد: طیفی که در فکر نقد بوده و بیشتر تمرکز آن‌ها نقد ادبی باشد، کم هستند. دلایلی باعث شده این شخصیت‌های متعهد کارشان استمرار و تکثیر و تکثر نداشته باشند. جامعه ادبی هیچگاه در مواجهه با آثار داستانی ساکت نمی‌ماند. این نیاز معقولی است که جامعه ادبی همیشه به دنبال این باشد که وزن یک اثر ادبی را بشناسد، ولی اینکه چه کسانی این کار را انجام می‌دهند، مهم است. با فقدان جریان نقد ادبی متعهد، جای این رکن تاثیرگذار را افراد یا مجموعه‌هایی پر کرده‌اند که در این زمینه صلاحیت لازم را ندارند و رویکرد آن‌ها بیش از آنکه فنی باشد، نوعی توصیف و مرور ادبیات است.

وی گفت: در ضعف و عدم وجود جریان نقد متعهد ادبی، مطالبات اصیل انقلاب به فراموشی سپرده می‌شود، نوعا افرادی که به نقد ادبیات می‌پردازند، نویسنده هستند. وزن حوزه نقد ادبی به دوش افرادی افتاده که به‌طور تخصصی نمی‌توانند در این زمینه عمل کنند. تک چهره‌هایی در ادبیات انقلاب وجود داشتند که در این حوزه درخشیده‌اند، ولی تبدیل به جریان نشده است.

شاکری ادامه داد: یکی از معضلات ما در نقد ادبی، نقد سلیقگی است که معیارها محک اصالت داشتن و نداشتن نخورده‌اند. معضل دیگر در این حوزه، نقد جانبدارانه یا به تعبیری انتقام‌جویانه است. برخی منتقدان با پیش‌فرض‌ها یا پیش قضاوت‌هایی وارد نقد اثر ادبی می‌شوند. نیازمند یک جریان نقد ادبی به معنای درست هستیم و بدون آن نقد نمی‌تواند موثر باشد. در طول این سال‌ها شاهد اتفاقات متعددی بودیم که ناشی از ضعف نقد ادبی است؛ در این حالت ادبیات یا نخبگان خود را فراموش یا طرد می‌کند. ادبیات جریانی زایا و پویا است که از جامعه، سیاست، علوم انسانی و … تاثیر می‌گیرد. لذا اگر خطا و انحرافی صورت گیرد ،عمده دلیل آن این است که نقد ادبی حاکم، پخته و آزموده نیست.

نویسنده مجموعه داستان «نفس»، اظهار کرد: نقد ادبی از طرفی امور اندیشیده شده و پژوهش‌های نظری را به میدان و عمل نویسندگی می‌آورد، چون نوعا نویسندگان با محافل پژوهشی مرتبط نیستند و از طرف دیگر نقد ادبی به حوزه ادبیات خدمت می‌کند. منتقد کارش استکشاف مساله است و اولین کسی است که با اثر مواجه می‌شود.

وی افزود: در این کتاب چند نکته مورد توجه بوده است؛ نخست اینکه نقدها رویکردمحور باشند. در فضای امروز نه تنها یک شکاف ارتباطی بین محافل دانشگاهی و حوزه ادبیات وجود دارد، بلکه یک شکاف بین حوزه نظری و عملی نیز دیده می‌شود. بسیاری از مبانی دانشگاهی دغدغه جامعه ادبی نیست و نوعا محافلی که باید فکر تولید کنند، مترجم فکر هستند. نقد رویکردمحور در جهت مطالبات انقلاب اسلامی و دفاع‌مقدس و مبانی فکری، فلسفی و کلامی انقلاب و دفاع‌مقدس است.

این نویسنده و پژوهشگر، گفت: در کنار رشد نقد، رشد هاضمه نقد هم مهم است. در ادبیات متهد انقلاب این تلقی غلط وجود دارد که اگر نقد یک اثر مثبت باشد آن اثر موفق است و اگر به انحرافات و ضعف‌ها اشاره شود، مطلوب نیست. بیشترین خسارت‌ها از این نگاه این بوده که بهترین منتقدان ما از سوی کسانی طرد شده‌اند که جزو نویسندگان انقلاب بوده‌اند. سعه‌صدر در این زمینه خیلی اهمیت دارد.

شاکری در بخش پایانی سخنانش بیان کرد: دغدغه اصلی من نقد نبوده، چون هر نقدی معلول از مبانی فکری است و تا معیاری برای ورود به یک اثر ادبی نباشد، نمی‌توان نقد کرد. دغدغه ما این است که اساسا در فلسفه ادبیات معیار چیست؛ لذا دغدغه اصلی من پژوهش بوده است. اما نکته‌ای وجود داشت که باعث شد وارد حوزه نقد شوم؛ نخست اینکه کارهای پژوهشی نوعا مخاطب عام ندارند و دومین نکته این است که آثار پژوهشی نیازمند مصداقی کاربردی است. چیزی که در کتاب «درباره مانایی و میرایی» ملاحظه می‌شود، نتیجه حداقل سه کتاب است که در آینده به‌صورت جداگانه چاپ خواهند شد.

غیر از عاشورا در جنگ هویتی نداریم/ ادبیات دفاع مقدس نیازمند خانه‌تکانی است

غیر از عاشورا در جنگ هویتی نداریم/ ادبیات دفاع مقدس نیازمند خانه‌تکانی است
خبرگزاری فارس – حسام آبنوس: احمد شاکری، سال گذشته پس از حدود ۱۰ سال با اثری با عنوان «بی‌اسمی» که با مضمون دفاع مقدس نوشته شده بود، وارد بازار نشر شد. اثری که برخی آن را سخت‌خوان لقب دادند و برخی آن را اثری فلسفی خواندند. همه این‌ها نشان از آن داشت که اثر او در حال خوانده شدن است؛ حتی اگر رضایت خواننده را جلب نکرده باشد.

وجه دیگری که شخصیت این نویسنده دارد منتقد بودن و فعالیت‌های پژوهشی او در عرصه ادبیات داستانی است. آنهایی که آثارشان توسط او نقد شده می‌دانند که احمد شاکری در نقد کردن با کسی تعارف ندارد و همین چهره او را متمایز کرده است. حالا منتقد جدی و بی‌تعارف، اثری نوشته و بسیاری اثرش را از جهات مختلف نقد کرده‌اند. به بهانه این رمان با این نویسنده به گفت‌وگو نشستیم.

بخش اول این گفت‌وگوی مفصل را در ادامه می‌خوانید.

*نمی‌شود با اقتضائات دهه ۶۰ بنویسیم

فارس: با توجه به تقدیم‌نامه کتاب که به شهید ابراهیم‌هادی تقدیم شده و با توجه به حال و هوای کتاب احساس کردم مسأله کتاب شما «گمنامی» است و پس از پایان کتاب به نظرم رسید «در جستجوی گمنامی» هستید و می‌خواهید این را نشان دهید.

البته من بیشتر مایل هستم درباره ادبیات دفاع مقدس که این کتاب هم از مصادیق آن است حرف زده شود. اما اینکه مسأله این کار چیست، به نظرم باید دانست مسائلی که ادبیات داستانی به خصوص ادبیات داستانی دفاع مقدس به آنها می‌پردازد از چه جنسی است و از کجا می‌آیند و در فهم اینکه مسأله چیست باید روشن شود که مسأله از جنس موضوع یا شخصیت یا مضمون یا از جنس مقولات تاریخی است یا از جنس ابعاد فلسفی و اندیشگانی است. ضمن اینکه آنچه در ذهن نویسنده مسأله‌ای را ایجاد می‌کند از جنس سوال نیست. یعنی وقتی می‌گوییم مسأله، مرادمان یک مجهول علمی نیست.

آنچه می‌تواند در ذهن نویسنده دغدغه ایجاد کند، طیف متعددی از عوامل و مسببات و علل است که در درجات مختلفی ذهن نویسنده را به خود درگیر می‌کند و به تعبیری ذهن نویسنده را به یک اثر بارور می‌کند و در پاسخ به آن چیز، اثری متولد می‌شود. مثلا برخی از نویسندگان بارور به اندیشه فلسفی هستند و در میان نویسندگان مصطفی مستور اینگونه است و ذهنش بارور به یک اندیشه فلسفی است و برای آن داستان می‌نویسد. طیفی از نویسنده‌ها ذهنشان بارور به یک باور احساسی است و محرک‌های احساسی روی نوشتن آنها تاثیر دارد. طیف دیگری هستند که محرک‌های آنها محرک‌های آرمانی است؛ یعنی می خواهند برای تثبیت و اشاعه یک اندیشه بلند بنویسند؛ حتی اگر به شکل یک مقوله فلسفی درنیامده باشد. برخی محرک‌های تاریخی روی آنها تاثیر دارد؛ یعنی می‌نویسند تا تعهد خود را به تاریخ انجام دهند؛ یعنی می‌نویسند تا تاریخ بماند و کاری به بعد فلسفی تاریخ ندارند.

دوره فعلی که ما در آن قرار داریم (دوره دهه ۹۰) آبستن چه مسائلی است؟ یعنی این دوره و اقتضائات آن (اجتماعی و فرهنگی و هم اقتضائات ادبی) چیست؟ امروز ۳۰ سال از قبول قطعنامه گذشته و پس از پذیرش قطعنامه اقتضائاتی به حوزه ادبیات دفاع مقدس وارد شد و ما باید این اقتضائات را لحاظ کنیم؛ زیرا نمی‌شود با همان اقتضائات دهه ۶۰ بنویسیم. اگر چنین کنیم، مثل این است که منجمد شده‌ایم و پیش نیامده‌ایم. ضمن اینکه به ارزش‌ها و مبانی معتقد هستیم. باید اقتضائات را در نظر بگیریم و خیلی از این اقتضائات هست که جریان‌های ادبی را شکل می‌دهد.

*معتقدم ادبیات دفاع مقدس ما نیازمند یک خانه‌تکانی است

در مورد «بی‌اسمی» اگر بخواهم محاکات نفس کنم، موضعی که هر نویسنده‌ای در آن قرار دارد، نسبت به ادبیات متفاوت است. خب بعضی از نویسنده‌ها، ممحض در ادبیات دفاع مقدس هستند که بد نیست اشاره کنیم که تمحض در یک گونه موجب تعمیق آن و سپس ایجاد سبک در آن گونه می‌شود. یعنی این مغتنم است که نویسندگان جوان بدانند که اگر در یک‌گونه خاص ممحض شوند، مرزهای آن‌گونه را می‌توانند پیش ببرند.

نکته مهم دیگر هم، منظرگاه آدم‌ها به موضوعات است. یک نویسنده دغدغه‌های آفرینش‌های هنری دارد، ولی دغدغه‌ای که در روزگار فعلی می‌تواند کمک کند، دغدغه‌ای است که در افراد به واسطه فعالیت‌هایشان مانند فعالیت در حوزه نقد یا پژوهش در آنها ایجاد می‌شود. موضع من در این سال‌ها اینطور بوده که از سال ۸۵ به مدت ۱۰ سال داستان بلند یا کوتاه از من منتشر نشد. این خیلی واضح است که دغدغه‌های من به جای تولید داستان سمت پژوهش رفته است. عرض من این است: آن چیزی که می‌تواند در مسأله شدن یک موضوع در ذهن نویسنده اثر بگذارد ورود او به حوزه نقد و پژوهش است. یعنی نویسنده‌ای که با دید یک منتقد به ادبیات نگاه می‌کند، این ورود در تولید اثر او فرق دارد با نویسنده‌ای که صرفا با هدف تولید اثر وارد عرصه ادبیات شده‌. در جریان پژوهش، بنده به طور مشخص سراغ شخصیت و برخی از مبانی ادبیات داستانی رفتم. مقدمه آن چیزی که در ذهن من مسأله شد به تعریف من از ادبیات داستانی دفاع مقدس ربط دارد. این هم مقدماتی دارد که مثلا معتقدم ادبیات دفاع مقدس ما نیازمند یک خانه‌تکانی است. خانه‌تکانی به چه معناست؟ به این معنا که ادبیات دفاع مقدس به تنهایی نمی‌تواند با تکیه بر تاریخ دفاع مقدس زنده بماند؛ چون می‌دانید جریان خاطره‌نویسی و خاطره‌نگاری حقیقتا از نظر کمی و در برخی مصادیق کیفی از ادبیات داستانی جلوتر است. خب وقتی اینگونه است داستان چه آورده‌ مضاعفی دارد که می‌تواند با خاطره هماوردی کند. اگر حتی نخواهد هماوردی کند که معتقدیم دست ادبیات داستانی بالاتر و فرازتر در خلق جهان است، اگر قرار باشد فقط به تاریخ تکیه کند چه چیزی بیشتر از این می‌تواند به مخاطب عرضه کند. این یک مسأله جدید را ایجاد می‌کند که یک مبنا است.

*پوست‌اندازی با حرکت از خاطره به داستان

در اولین مرحله نیاز است که از تاریخ جدا شویم. نه به این معنا که کلیت‌های تاریخ را نقض و انکار کنیم، بلکه در داستان دفاع مقدس، بیش از اینکه بدانیم چه کسی (فرد تاریخی) در کجا و چه زمانی چه کاری انجام داده، مهم است بدانیم چرا این کار را انجام داده. یعنی به فلسفه دفاع مقدس نزدیک شویم. در این اثر (بی‌اسمی) آن چیزی که برجسته است این است که شخصیت این داستان بلند «اسم» ندارد. خب روشن‌ترین چیزی که در شخصیت‌پردازی از بدیهیات است، این است که شخصیت با اسمش شخصیت می‌شود. حتی برخی شخصیت‌های نمونه در ادبیات داستانی معاصر با اسمشان ماندگار شده‌اند. این بی‌نامی همراه شده با بی‌مکانی و بی‌زمانی! این‌هایی که اعزام می‌شوند برای کدام شهر و کدام گردان هستند و برای کدام عملیات می‌روند؟ پس مبدا و مقصد در اینجا موضوعیت ندارد. وقتی از این عناصر و مولفه‌های تشخص بخش جدا شوید، نشان می‌دهید که در داستان دغدغه تاریخ‌گویی ندارید. به نظر من پوستی که ادبیات ما باید بیندازد و به نظرم این اتفاق میسر نیست؛ مگر اینکه ادبیات ما گام بلندی از خاطره به سوی داستان بردارد و آن پوستین تاریخ را بیندازد و خرقه فلسفی را تن کند. با یک نگاه تحلیلی و حکمی به تاریخ و خاطره بنگرد و از آن داستان بنویسد. در این صورت حرفی که می‌زند در چمبره زمان و مکان اسیر نمی‌شود. یعنی وقتی شما حرف فلسفی می‌زنید فراتر از هر زمان و مکان موجودیت پیدا می‌کنید.

*همیشه دعوای واقعیت در ادبیات ما بوده است

فارس: مخاطب احساس می‌کند که احمد شاکری در داستانش به فلسفه‌ورزی دست زده و خب ممکن است مخاطب عمومی داستان با این مدل ارتباط برقرار نکند، چون داستان سرراست نیست.

این از مقدمات امروز است که باید پوستین تاریخ را در ادبیات داستانی به میزانی از روایت جدا کنیم و تاکید می‌کنم که نه به معنای نقض تاریخ یا مقابله و مواجهه با تاریخ بلکه برای چابک‌تر شدن. برای اینکه بال و پری به ادبیات مستندنگار بدهیم تا بتواند بر کرانه‌های بلند ادبیات مخیل پرواز کند، تا زمانی که او را محبوس کنیم و از آن تاریخ بخواهیم و صرفا به محک تاریخ بیازماییم و بسنجیم، ادبیات نمی‌تواند به افق بلندی برسد که صرفا اسمش رمان یا داستان یا هر چیز دیگری باشد.

نکته دیگر این است که باید از سطح ادبیات (به خصوص ادبیات دفاع مقدس) به لایه‌های زیرین آن برویم. وقتی این تعبیر سطح و لایه را به‌کار می‌بریم، خیلی مفاهیم دیگری به ذهن می‌رسد. این جزو دغدغه‌ها و مسائلی بوده که از همان ابتدا در ادبیات موجود بوده است به اینکه دفاع مقدس واقعیات آن چه هست و حقایق آن چیست. در اولین رمان‌های دفاع مقدس مانند «زمین سوخته» تا بعدها، همیشه دعوای واقعیت در ادبیات ما بوده است. مویدهای احمد محمود در زمین سوخته می‌گفت که او کاملا بی‌طرفانه روایت کرده است که هم «باران» را دارد که شخصیتی بسیجی است و هم آن بقال را دارد که نماینده طیف پشیمان از انقلاب است. تا به «عروج» ناصر ایرانی که باید گفت یکی از کارهای خوب و ارزشی است.

*جریان شبه‌روشنفکر می‌گفت تا ادبیات ایدئولوژیک باشد، نمی‌تواند عمیق شود

نکته‌ای هست که در همان ایام یعنی دهه ۶۰ این نقد به ادبیات ما وارد بود که دچار یک نگاه سطحی به دفاع مقدس شد. وقتی می‌گویم سطحی، مرادم این نیست که بخواهیم این دید سطحی را با عنوان ادبیات ایدئولوژیک معرفی کنیم، چون برخی قائل به این شدند که نگاه سطحی یعنی نگاه ایدئولوژیک. چرا نگاه ایدئولوژیک نگاه سطحی است چون نگاه ایدئولوژیک آدم‌ها را با یک محک ایدئولوژیک از هم جدا می‌کند؛ بلکه جبهه‌ها را جدا می‌کند و همیشه یک خط‌کشی وجود دارد که آدم‌ها را تقسیم‌بندی می‌کند. لذا تحلیلی که جریان شبه‌روشنفکر از ادبیات دفاع مقدس داشت این بود که این ادبیات سطحی است؛ چون ایدئولوژیک است و تا ادبیات ایدئولوژیک باشد نمی‌تواند عمیق شود. در نقطه مقابل ادبیات ایدئولوژیک ادبیات انسانی را مطرح کردند که این اصطلاح آشناست و نویسنده‌هایی داریم که از همان زمان تا امروز شعار یا پرچم انسان‌گرایی و انسانی‌نویسی را بلند کردند و مقصودشان ضدیت با ایدئولوژی است و این را به صراحت اعلام کردند که ادبیات ما زمانی جهانی خواهد شد که نگاهی انسانی داشته باشد و مرادشان از انسانی این است که ایدئولوژیک نباشد. همه می‌دانیم وقتی نگاه ایدئولوژیک از دفاع مقدس حذف شود تبدیل به چه می‌شود، یعنی تمام هویت دینی خود را از دست می‌دهد. یعنی آن جمله‌ای که امام خمینی (ره) فرمودند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد» یا «جنگ ما جنگ اسلام و کفر است» باید از محل توجه خارج شود و بسیاری از سلوک‌ها و شعارها و رفتارها و ابعاد غیبی باید از داستان حذف شود؛ چون به تعبیر این دسته، نگاه انسانی، نگاهی مادی و حداکثر روانکاوانه است و از روان بالاتر نمی‌رود و نگاهی به عالم غیب ندارد. بنابراین این دعوا وجود داشت که چگونه می‌توان از سطح به لایه‌های زیرین رفت.

اعتقاد من این است که آنچه ما را از سطح به عالم درون و عالم غیب و باطن و لایه‌های زیرین می‌برد، نفی ایدئولوژی نیست و از طرفی منحصر کردن ادبیات دفاع مقدس به انسان‌گرایی نیست؛ بلکه تعمیق شعارهایی است که می‌دادیم و بر این باورم که «بی‌اسمی» تلاشی است برای همین مسأله.

اگر بخواهیم میان سطح و لایه‌های عمیق‌تر تقسیم‌بندی کنیم، این تشبیه را می‌توان بین اسم و مسمی پیدا کنیم. اسم یعنی چی، یعنی لایه ظاهری! و خب می‌دانید اسماء که حامل مفاهیم است در ادبیات دفاع مقدس ما بسیار است، مثلا از «حق و باطل» یاد می‌کنیم، «اسلام و کفر»، «خودی و دشمن». حتی رمز عملیات‌ها اسامی هستند. بنابراین می‌شود بین اسم و مسمی تفکیک قائل شد. برای همین وقتی مسمی را مورد نظر قرار می‌دهیم در واقع از سطح به عمق رفته‌ایم.

اجمالا «بی‌اسمی» چنین تلاشی است و وقتی از ایدئولوژی صحبت می‌شود، عمق دارد. شخصیت اصلی بی‌اسم است. او به دنبال اسمی است که اسم اعظم است و اسم‌الاسماء است در حالی که خودش اسم ندارد.

*غیر از عاشورا در دفاع مقدس هویتی نداریم

در دفاع مقدس وقتی از امام حسین (ع) یاد می‌شود، تنها یک اسم نیست، بلکه یک مرتبه یا مفهوم است. مثلا می‌خوانند «این گل پرپر زکجا آمده/ از سفر کرب‌و‌بلا آمده» و اینجا ممکن است این گل پرپر اصلا اسمش حسین نباشد ولی استعاره‌ای از آن رویداد تاریخی است. حتی این پیکر از کربلا هم نیامده است. ما غیر از عاشورا در دفاع مقدس واقعا هویتی نداریم و اگر عاشورا را از ما بگیرند، هیچی نیستیم!

فارس: به قول شهید آوینی «هرکه می‌خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند»!

همین که گفتید… و همین است.

*ادبیات داستانی ما قطعا با گذر از مخاطب بومی می‌تواند جهانی شود

فارس: وقتی داستان می‌نویسیم طبیعتا می‌خواهیم با جهان گفت‌وگو کنیم. شاید شما به این عبارت اعتقاد نداشته باشید، اما من احساس می‌کنم احمد شاکری نمی‌خواهد با جهان گفت‌وگو کند بلکه می‌خواهد با یک عده خاصی گفت‌وگو کند. خودتان چنین نیتی داشتید؟ من برای همه ننوشته‌ام بلکه با یک عده‌ای کار دارم. انگار می‌خواستید بگویید که اگر ما را متهم به سطحی‌نویسی و ایدئولوژی‌زدگی می‌کنید حالا این یک داستان که هم قوام فرمی دارد و هم از منظر محتوا قابل بررسی و اندیشیدن است. آیا نیت شما گفت‌وگو با عده‌ای خاص بوده یا می‌خواهید سطح مخاطب را بالا بیاورید؟

گفت‌وگو با جهان یک سرفصل است که از جمله موضوعاتی است که ادبیات داستانی ما نسبت به آن موضع داشته و در شکل‌گیری جریان‌های ادبی موثر بوده است. لذا می‌تواند محل بحث باشد که ادبیات داستانی می‌خواهد با جهان گفت‌وگو کند؛ یعنی برای مخاطب عام غیرجانبدار نسبت به ارزش‌های انقلابی و دینی نوشته می‌شود و حتی نسبت به مخاطبی که موضع‌مند است و آیا می‌خواهد او را تغییر دهد؟ این مخاطبی که در نظر گرفته می‌شود زبان مشترک ما با او چیست؟ ارزش‌های انسانی است یا با ارزش‌های فطری قرار است با او گفت‌وگو کنیم. این‌ها مسائلی است که جنبه‌های نظری و عملی داشته است. در دوره‌ای هم تمایل طیفی در ادبیات برای حرکت به این سمت دیده شده است. برخی از این حرکت‌ها درون‌زا نبوده که از طرف برخی از مجموعه‌ها به ادبیات تحمیل شده است. به نظر من ادبیات داستانی ما قطعا با گذر از مخاطب بومی می‌تواند جهانی شود؛ لذا معتقدم هرگونه نسخه‌پیچی پیش از اینکه ادبیات بومی شود، آن را تبدیل به ادبیات جهانی کند، نسخه کارآمد نیست و به نتیجه نخواهد رسید. اما قائل به این هستم که ادبیات در نمونه عالی خودش بتواند با مخاطب عام ارتباط برقرار کند. قائل بین تفکیک ادبیات نخبه‌گرا با ادبیات عام نیستم، گرچه طرفدار ادبیات عامه‌پسند نیستم. معتقدم یک ادبیات جدی وجود دارد که این ادبیات جدی، مخاطب عام را راضی نگه می‌دارد و هم مورد اقبال مخاطب خاص قرار می‌گیرد. بر این باورم که تفکیک میان مخاطب نخبه‌ و خاص با مخاطب عام یکی از لغزشگاه‌های ادبیات است و می‌تواند هر ادبیاتی را نابود کند. چون ما ملاکی برای نخبه نداریم و ملاکی برای تعداد نخبگان نداریم و هر اثر داستانی با ادعای اینکه تعداد اندکی آن را خوانده‌اند، پس نخبه‌گرا است و دیگر هیچ نقدی را نپذیرد، لذا قائل به این نیستم، اما قائل هستم که ادبیات ما در حال شدن و در حال حرکت است.

واقعیتی وجود دارد و آن این است که جریان‌های ادبی در خوانده شدن یک اثر، موثر هستند. چند نفر از آنهایی که «بوف کور» صادق هدایت را خوانده‌اند با این اثر ارتباط برقرار کردند؟ به نظرم تعداد بسیار اندکی از کسانی که می‌خوانند می‌فهمند؛ لذا عمده‌ای نمی‌فهمند. این مخاطبان متاثر از جریانی که این نویسنده را نویسنده شاخصی معرفی می‌کنند، جذب اثرش می‌شوند. همین چند وقت پیش رسانه ملی «صد سال تنهایی» را تبلیغ می‌کرد، چه تعداد از کسانی که این اثر را می‌خوانند، آن را می‌پسندند. این رمان اثری نیست که مخاطب عام آن را بپسندد و با آن ارتباط برقرار کند. لذا قائل به این هستم که فضا برای خوانده شدن یک اثر کمک می‌کند و این را باید به عنوان یک مولفه جدی بگیریم. قائل به این هستم که وقتی گفته می‌شود اثری خوانده می‌شود تجربه خوانش در ادبیات داستانی کشور در یک فرایندی ساخته می‌شود. دقت کنید که من از کسانی هستم که به ادبیات قصه‌گو اعتقاد دارم، ولی این را هم معتقدم که مخاطب با طرح پرسش‌های جدید و مطالبات جدید می‌تواند به مخاطب دیگری بدل شود. برای چه سیر مطالعاتی برای مخاطبان داستان لحاظ می‌کنیم؟ با وجود اینکه معتقد به نگه داشتن مخاطب عام هستم، ولی معیار اینکه هر اثری که خوانده شد، عامه‌پسند است و هر اثری که کمتر خوانده شد کار نخبگانی است. نه اینطور نیست. این موضوع را باید فرایندی دید.

*ضد قصه نیستم

جذابیت‌های داستان را محرک‌های متفاوتی ایجاد می‌کند و اگر پرسیده شود که چرا مخاطب یک اثر را می‌خواند دلایل بسیاری بشماریم که همه آنها می‌تواند در تلورانسی در مخاطب موثر باشد. ممکن است طیفی از مخاطبان برای قصه و سرگرمی آن را نخوانند، اگرچه عرض کردم که ضد قصه نیستم و موافق قصه هستم. ما نویسندگان در حال آزمون و خطا هستیم. واقعیت این است که ۴۰ سال برای تولید ادبیات داستانی دفاع مقدس به عنوان یک گونه در شرایطی که ما در تولید نظریه واقعا فقیر هستیم، جریان‌های نقد، کارآمدی خودشان را در حوزه ادبیات ندارند. در این سطح ۴۰ سال عمر زیادی نیست. ما باید هنوز تجربه کنیم و پیش برویم.

*منتقدی نداریم که با متن ادبی به عنوان یک پژوهش برخورد کند!

بخشی از ابهامات و امور نمادینی که در این کار هست، ممکن است نظر همه مخاطبان را جلب نکند، این کار کیست که بتوان نظر همه را جلب کرد؟ این کار منتقدان و پژوهشگران است. ما در کشور خودمان جریان نقد ادبی که بیش از مطالبه مخاطب عام، سوالی داشته باشد، نداریم! یعنی با متن ادبی به عنوان یک متن پژوهشی برخورد کند، نه به این عنوان که من جذب شدم یا نه! البته برخی از منتقدان هستند که اینطور با متن روبه‌رو می‌شوند و البته از مخاطب عام توقع چنین مواجهه‌ای با یک متن نیست، ولی تا متنی اینگونه خوانده نشود زوایای آن روشن نمی‌شود.

*انگیزه من این نبوده که بخواهم صف‌آرایی فرمیک داشته باشم

فارس: به نظر می‌رسد فرم داستان «بی‌اسمی» این پیام را مخابره می‌کند که نویسنده‌های باورمند به ارزش‌های انقلاب هم حرفی برای گفتن دارند. یا اینکه فرم کتاب برای مسأله‌ای که طرح کرده‌اید کارآمد بود و چاره‌ای جز این فرم نداشتید؟

حداقل دو گفتمان مشخص در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس داریم و این گفتمان‌ها به لحاظ محتوا و مبانی فکری با هم در تعارض بوده و ضد هم بودند. البته گفتمانی که تحت عنوان روشنفکری مطرح می‌شود و گفتمانی که متعهد به ارزش‌ها است که برای گفتمان دوم عناوین مجعولی در ادبیات نظیر اینکه گفتمان سیاسی در ادبیات است داده می‌شود؛ یعنی می‌گویند زادگاه شما سیاسی است و هیچ پشتوانه و پیشینه ادبی ندارید. سیاست شما را زاییده نه اقتضائات فرهنگی. دولتی هستید. ولی به هر حال این گفتمان معتقد به انقلاب و گفتمان روشنفکری همواره در تقابل بودند که این تقابل هم آشکار بیان شده و هم گاهی به صورت پنهان بوده است. تردیدی هم در این نیست که یکی از اهداف ادبیات در هر دو گفتمان تقابل با گفتمان مقابل هم هست. در ادبیات سیاه دفاع مقدس تنها دفاع مقدس محل جنگ آنها نیست، بلکه عرصه جنگ آنها ادبیات هم هست؛ بلکه هم سر ادبیت اثر با هم صف‌بندی دارند و هم سر محتوا. ممکن است نوعا محتوا دیده شود. گمان کنیم که ادبیات سیاه از قهرمان‌های واقعی جنگ چهره‌های ترس‌خورده و مرددی می‌سازد و آنها را تبدیل به ضد قهرمان می‌کند یا ادبیات متعهد قهرمان‌سازی، حماسه‌سرایی و مقدس‌نمایی می‌کند، اما واقعیت این است که یک صف‌بندی ادبی پنهان هم وجود داشته است. برای اینکه هر دوطیف بتوانند به مقصود خودشان برسند، باید ادبی بودن خود را نیز ثابت می‌کردند. چون ادبیت ابزاری برای انتقال آن محتوا است. بنابراین باید ابتدا ثابت کنند ادبیات هستند تا بتواند محتوای خود را هم منتقل کنند. بنابر این همواره این جنگ ادبی وجود داشته است.

در این صف‌آرایی بدترین و غلط‌ترین استراتژی این است که ما از ابزارهای ادبیات داستانی غرب استفاده کنیم تا به جنگ همان ادبیات برویم. وقتی آن ابزارها را استفاده می‌کنیم پیشاپیش مبانی آنها را پذیرفته‌ایم و با پذیرش مبانی آنها نمی‌توانیم بر ضد مبانی آنها قیام کنیم. این خیلی بدیهی است. «باغ بلور» محسن مخملباف که سال ۶۵ آن را نوشته و در آن سال‌ها به عنوان یک نویسنده انقلابی تلقی می‌شود و در حوزه هنری رفت و آمد داشته است. او به خاطر مطالعاتی که داشته و نشان می‌دهد در مباحث تئوریک عمیق نیست و چون می‌خواهد حرفی برای گفتن داشته باشد سراغ همان موضوعات روانکاوانه غربی می‌رود و همان نگاه به زن را در داستانش بازگو می‌کند.

تلقی و انگیزه من این نبوده که بخواهم صف‌آرایی فرمیک داشته باشم؛ یعنی بخواهم نمایش ادبیت داشته باشم و بعد بخواهم به محتوا بپردازم. هر اثری فرم خاص خودش را پیدا می‌کند که اقتضای این کار، معلول چند علت بوده. این کار به لحاظ زمان و مکان محدود بود و شخصیت‌های محدودی دارد. در این اثر فارق از اقتضائات داستانی گوشه چشمی به تولیدات نمایشی داشتم و مایل بودم اثر داستانی آنقدر کنش بیرونی داشته باشد که بتوان آن روی صحنه اجرا کرد.

*«بی‌اسمی» تلاشی برای عبور از جریان خاطره به نفع داستان است

من از زمان عبور کردم و تلاش کردم روی زمان طولانی تمرکز نکنم. برخلاف رویه‌ای که خاطرات دارند، مثلا از «دا» گرفته تا «پایی که جا ماند» و «دختر شینا» و «من زنده‌ام» همه آثار، یک الگوی واحد دارند؛ یعنی می‌آیند از نوجوانی و حتی تولد تا زمانی که یا رزمنده به شهادت رسیده یا آزاد شده یا جنگ به پایان رسیده را روایت می‌کنند. شاید این از ضرورت‌های خاطره‌نویسی است و این سبب شده خاطرات ما شکل روایی پیدا کنند. این مرور زمان و استفاده از تلخیص، سطحی شدن را موجب شده است.

تردیدی نیست وقتی از روی کنشی به سرعت رد می‌شوید، بلکه ۵۰ سال را در عرض ۳۰۰ صفحه می‌خواهید روایت کنید. نمی‌توانید عمیق شوید. راه عمیق شدن این است که شما زمان را بدهید تا زمینه را پیدا کنید. در برخی رمان‌های جهانی هم اینطور است که تنها چند ساعت از زندگی یک شخصیت را روایت می‌کنند. یعنی به جای سیر کردن در زمان در عمق حرکت می‌کنند.

این موارد متاثر از جریان خاطره است و به نظرم تلاشی برای عبور از جریان خاطره به نفع داستان است. در این رمان هم زمان کوتاه شده و هم تلاش شده در زاویه دید تعمیق شود و از زاویه دید اول شخص عبور کردیم و به یک زاویه دید داستانی‌تر رسیدیم. خواننده شخصیت را از بیرون می‌بیند؛ به جای اینکه او خودش را از داخل ببیند. زاویه دید دانای محدود می‌تواند از قضاوت‌های شخصیت در مورد خودش فرار کند و منظر بیرونی به آن بدهد.

ادامه دارد …

مرثیه‌سرایی برای دشمن، نتیجه ادبیات سیاه است

خبرگزاری فارس – حسام آبنوس: احمد شاکری سال گذشته پس از حدود ۱۰ سال با اثری با عنوان «بی‌اسمی» که با مضمون دفاع مقدس نوشته شده بود، وارد بازار نشر شد. اثری که برخی آن را سخت‌خوان لقب دادند و برخی آن را اثری فلسفی خواندند. همه این‌ها نشان از این داشت که اثر او در حال خوانده شدن است حتی اگر رضایت خواننده را جلب نکرده باشد.

وجه دیگری که شخصیت این نویسنده دارد منتقد بودن و فعالیت‌های پژوهشی او در عرصه ادبیات داستانی است. آنهایی که آثارشان توسط او نقد شده می‌دانند که احمد شاکری در نقد کردن با کسی تعارف ندارد و همین چهره او را متمایز کرده است. حالا منتقد جدی و بی‌تعارف، اثری نوشته و بسیاری اثرش را از جهات مختلف نقد کرده‌اند. به بهانه این رمان با این نویسنده به گفت‌وگو نشستیم.

بخش دوم این گفت‌وگوی مفصل را در ادامه می‌خوانید. برای مشاهده بخش اول «اینجا» را ببینید.

*تعهد به دفاع مقدس از دلایل موفقیت خاطره است

فارس: به نظر شما سیر مستندنگاری و خاطره‌نویسی دفاع مقدس به ادبیات داستانی آن لطمه نمی‌زند؛ چون یکی از سنگرهایی که از این روند دفاع می‌کند این است که می‌گویند این خاطرات مواد خام داستان است، ولی امروز می‌بینیم که خاطره‌نویسی، داستان را کنار زده و عرض اندام می‌کند. این حجم تولید خاطره تهدیدی برای داستان نیست و حتی می‌توان بدبینانه نگاه کرد که تا حدودی خاطره‌سازی در حال رقم خوردن است.

این نکته مهمی است و موضوعات متعددی را در بر می‌گیرد و بحثی بینارشته‌ای است. این فرض اولیه و جدی را باید در نظر گرفت که آینده ادبیات داستانی ما از منزلی می‌گذرد که قطعا اسم آن خاطره است یعنی خاطره در ساخت ادبیات داستانی مطلوب انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نقش موثری خواهد داشت و برای این باید فکر شود.

در موضوع خاطره باید آسیب‌ها و تهدیدها با هم دیده شود. در همه موارد این نکته است که آنچه در میدان عمل موثر است متاسفانه نقد تئوریک و آکادمیک نیست. تا حدودی تبلیغات و خرید کتاب در این حوزه جهت‌دهی می‌کند و ادبیات ما از آن متاثر می‌شود. متاسفانه نه اشراف علمی و آگاهانه در مورد وضعیت خاطره و خاطره‌نویسی و تعامل آن با داستان داریم لذا واکنش منتقدین و سوالاتی که مطرح می‌شود سوالات چندان جدی در ادبیات ما فرض نمی‌شود و ما بسیار عقب‌تر از واقعیت مشغول نظاره هستیم. عواملی که هدایت‌کننده است بحث‌های جدی و تئوریک نیست بلکه بازار است که تا حدودی تعیین‌کننده است. از این جهت فرصت‌ها و تهدیدها از سوی خاطره متوجه ادبیات است در کلیت امر باید گفت خاطره‌نویسی می‌تواند یک فرصت تلقی شود، بالاخره می‌دانیم ادبیات داستانی در کشور پیشینه‌ای وارداتی و ترجمه‌ای دارد و حتی در نمونه‌های ابتدایی ادبیات دفاع مقدس نمونه‌هایی می‌بینیم که بیشتر از اینکه وام‌دار فرم باشند وام‌دار تجربه هستند، قرار نیست ما فرم‌های غربی را بگیریم. حتی یکی دو نویسنده‌ که تلاش کردند با توجه به رئالیسم جادویی، رئالیسم معجزه را بسازند موفق نبودند. در این مسیر که ما در حال شدن بودیم چندان هم به ادبیات غرب خوش‌بین نبودیم به نظرم در این بستر محمل تجربه خود دفاع مقدس بود و نزدیک‌ترین غالب که کم‌ترین دخل و تصرف را نسبت به تجربه دارد از این جهت است که خاطره می‌تواند نقطه آغازین باشد. شاید یکی از دلایل موفقیت خاطره این است که به خود دفاع مقدس متعهد و مرتبط است اما این خطری را ممکن است ایجاد کند.

*مخاطبی که در خاطره مانده نمی‌تواند از داستان لذت ببرد

یکی از تهدیدهایی که ممکن است خاطرات و مخاطبانی که پرورش می‌دهد وجود داشته باشد نبود آمادگی پذیرش ادبیات داستانی در مخاطب است. آثار داستانی هستند که مخاطبان را می‌سازد و این مخاطبان هستند که مطالبات آنها ادبیات داستانی را می‌سازند و این دو در تعامل هستند. مثل چیزی که در مورد سریال‌های تلویزیونی شاهد هستیم، گفته می‌شود چرا اینطوری سریال می‌سازید می‌گویند چون مخاطب اینطور می‌خواهد، مخاطب را چه کسی پرورش داده؟ خود تلویزیون!

مخاطب برای اینکه به داستان برسد باید انتظارات و نیازها و جهان فکری او ارتقا پیدا کند. یعنی مخاطبی که در مدیوم خاطره مانده این نمی‌تواند از داستان لذت کافی را ببرد چون به نوعی مواجهه ساده با متن عادت کرده است. مخاطب خاطره مخاطب فیلسوف نیست چرا؟ چون هروقت سوال می‌کند چرا چنین شد؟ یک جواب بیشتر نمی‌شنود چون چنین بوده است. همیشه به تاریخ ارجاع می‌دهد و حالا اینکه تاریخ چقدر مستند باشد و گوینده دقیق خاطرش باشد از آسیب‌های خاطره است. اما برای مخاطب داستان چیزی که «بوده» وجود ندارد زیرا داستان خودش «بود» می‌بخشد و ارجاع تاریخی نمی‌داند از این حیث این نکته مهمی است که فارغ از فرم‌ها وقتی راجع ‌به مخاطب ادبیات سخن می‌گوییم باید دقت کرد که ارجاعات ما به خاطره در ضمن اینکه فرصت است ممکن است مخاطب ما را به یک جمودی در فهم داستان بکشاند، حالا جالب است که با وجود تمام تقریظ‌ها و تشویق‌هایی که رهبر انقلاب برای خاطره‌خوانی می‌کنند نام آثار بزرگ و رمان‌ها را می‌آورند، این یعنی چه؟ یعنی اینکه نباید متوقف شد و باید به سوی رمان برویم و فکر می‌کنم این موضوع را خودشان هم بارها گفته‌اند.

*چه کسی تعیین می‌کند یک کتاب خاطره خوب است؟

فارس: اما این موضوع یک سوی آن دیده می‌شود، به این معنا که مخاطب می‌بیند رهبر انقلاب فقط خاطره ترویج می‌کند و این را مساوی با این می‌گیرند که خاطره فرم مطلوب انقلاب اسلامی است.

بله. ضمن اینکه حوزه تصمیم و اجرا از حوزه‌های تئوری و نظر بسیار دور است. چه کسی تعیین می‌کند یک کتاب خاطره خوب است؟ چون همه می‌خوانند؟ از این بابت که یک اثر خاطره‌نگاری در حوزه دفاع مقدس که معتقد و ملتزم به ارزش‌های دفاع مقدس است و خوانده می‌شود، همه خوشحالیم و ناراحت نیستیم، این یک فرصت است و نباید انکار شود. اما یک چیزی خطر است و آن این است که برخی از ضرورت‌های روایی خلط می‌شود یعنی چیزهایی که خوانده می‌شوند لزوما اعتبار هنری و ادبی پیدا می‌کنند. چه کسی گفته فلان اثری که مشهور شده یا چه کسی گفته فلان توصیفی که در مدح یک اثر از سوی افراد یا ناشران می‌شود این لزوما موجب تقویت یک اثر است؟ اینطور نیست. بعد از انتشار «دا» و رویکرد رسانه‌ای که در مورد این کتاب شد و برای کتاب‌های دیگری هم آن رویکرد تکرار شد، به نظر می‌رسد به یک حالت رکود رسیده‌ایم و باید یادآوری کنم کسانی که آثار خاطره پرفروش را ترویج کردند هدف‌شان این بود ارزش‌های دفاع مقدس حفظ شود، ولی نباید فراموش کرد که این حفظ ارزش‌ها که به حفظ فروش می‌انجامد آن جریان‌ها را تا حدودی ناگزیز کرد که دریچه نقد را مسدود کنند و تا حدودی جریان نقد را به حاشیه بردند و این بد است.

*نقد در فضای خاطره‌نگاری جایی ندارد

فارس: ضمنا سلیقه مخاطب را هم شکل دادند.

بله. فقدان جریان نقد موجب شد که بعد از چند نمونه نسبتا درخشان به یک تکرار و رکود رسیدیم و برخی از آثاری که منتشر می‌شود به عنوان آثار موفق هم جلوه داده می‌شود با اشکالات عمده روایی مواجه هستند و متاسفانه در این مسیر نقد جایی ندارد. مانند دومینو بعد از تلنگر اول که به آن زده شد دیگر نقد جایی ندارد و جریانی ایجاد شده که خیلی خوب است پرفروش شده ولی آسیب‌های آن دیده نمی‌شود.

*نظر داستان‌نویس‌ها به خاطره جلب نشده است

فارس: همه حاضر هستند که این آثار بفروشد و این ارزش‌های ترویج شود ولی کسی به آسیب‌های آن اشاره نکند.

و مهم‌تر از این کسی به این فکر نمی‌کند این شکل از خاطره در آینده فرهنگی ما کجا باید به داستان منجر شود. به نظر می‌رسد این فرایند تا دیرباز به سمت ادبیات داستانی نتواند بیاید البته قراینی در این زمینه در آثار وجود دارد ولی آن چیزی که روح ادبیات داستانی است که آن روح تعمیق و نگاه فلسفی است، باوراندن و امکان‌پذیر جلوه دادن است که به نظر می‌رسد به درستی درک نشده و به نظر می‌رسد هنوز نظر داستان‌نویس‌ها به خاطره جلب نشده است. شما اگر نگاه کنید می‌بینید نوع کسانی که ادبیات داستانی دفاع مقدس تولید می‌کنند کسانی هستند که در دفاع مقدس حضور داشتند در صورتی که اگر جریان خاطره‌نویسی ما قوت داشت و این را هدف‌گذاری کرده بود که به سمت داستان برود امروز باید در نسل‌های دوم و سوم در ادبیات ما، نویسندگانی را پوشش دهد که جنگ را ندیده‌اند یعنی این‌ها باید از این طریق به سمت ادبیات دفاع مقدس می‌‌رفتند.

*گونه‌ها به شکل سفارشی شکل نمی‌گیرند

شاید بحران بدتر از آن این است که برخی از متولیان ما هنوز تکلیف خود را با ادبیات دفاع مقدس تعیین نکرده‌اند مشغول باز کردن حوزه جدید هستند و می‌گویند حالا بیا در مورد انقلاب یا مدافعان حرم هم بنویس، این نقطه نظر من بد منعکس نشود بلکه حتما باید راجع به مدافعان حرم نوشت اما نکته این است که گونه‌ها به شکل سفارشی شکل نمی‌گیرند و اگر شکل بگیرند بدترین نتایج را خواهند داشت. بهترین راهکار این است که اگر می‌خواهیم جریانی را شروع کنیم آن را بر دوش تجربه قبل بیاندازیم تا بتوانند به هم برسد. ما هنوز جریان خاطره‌نویسی دفاع مقدس را نرساندیم، در این مسابقه دو امدادی هنوز دست خاطره را به دست داستان ندادیم.

*چشم بینای جریان نقد باز نیست

البته در مقابل، شبهات متعددی ادبیات داستانی و خاطره‌نگاری دفاع مقدس را تهدید می‌کنند. جریان ادبیات سیاه دفاع مقدس امروز در حوزه‌های خاطره‌نگاری هم کار می‌کنند و مولفه‌های مختلفی از این نوع را به تناوب در برخی آثار پرفروش خاطرات هم می‌بینیم. این نشان می‌دهد چشم بینای جریان نقد باز نیست و نمی‌داند با خاطرات دارد چه می‌کند. نمی‌داند با طرح غیر فنی و غیر علمی و غیر ادبی برخی مضامین و موضوعات خوراک را برای ادبیات سیاه آماده می‌کند. در مجموع با رعایت فرصت‌ها و تهدیدها می‌توان به برون‌رفت دست پیدا کرد.

فکر می‌کنم در آینده اگر گشایشی در ادبیات دفاع مقدس بلکه در ادبیات انقلاب بخواهد حاصل شود قطعا با کمک خاطره‌نویسی و مستندنگاری خواهد بود.

فارس: در صحبت‌ها گفتید که از واقعیت باید به لایه‌های پایین‌تر رفت و دیگر بحث سر جغرافیا و … نیست و باید سر موضوعات دیگر در داستان حرف بزنیم! با توجه به اینکه یکی از دغدغه‌های شما همین مسئله ادبیات سیاه دفاع مقدس است و خیلی حول آن حرف می‌زنید و می‌نویسید. حال اگر بخواهیم به لایه‌های پایین‌تر برویم و سراغ انگیزه‌ها و مسئله‌های جنگ برویم ممکن است آن کسی که به زعم شما ادبیات سیاه تولید می‌کند هم اثری تولید کند و فکر کند مشغول خدمت به ادبیات دفاع مقدس است. و قبل از آن به نظر شما کسی که باز هم از نظر شما مشغول تولید ادبیات سیاه است آگاهانه دست به چنین کاری زده یا اینکه از روی ناآگاهی چنین شده است؟

یکی از ارکان مقوم ادبیات دفاع مقدس دشمن است و اصلا جنگ چگونه شکل می‌گیرد با دشمن! وقتی می‌گوییم ادبیات سیاه، مرادمان از سیاهی طیفی از تعارض‌ها با ارزش‌ها و آرمان‌ها و مبانی دفاع مقدس است. نکته‌ای که وجود دارد این است که این جریان یک جریان واقعی است و قابل انکار نیست حالا ممکن است اسم‌های دیگری روی آن بگذارند حتی برخی از محققین تلاش کردند اسم‌های دیگری روی این جریان بگذارند و بگویند آنچه ما از آن به عنوان سیاهی یاد می‌کنیم صرفا تفاوت رویکردها و سلایق است ولی پذیرفتند که حتی در حد اختلاف سلیقه‌ها تفاوت‌ها و تعارض‌هایی وجود دارد. یعنی شما می‌توانید مقایسه کنید. یکی اثبات می‌کند و دیگری همان‌چیز را نفی می‌کند پس در مقابل هم قرار می‌گیرند.

*شعارشان این بود «می‌گفتند آمده‌ایم تا ناگفته‌ها را بگوییم»

شاید بتوان اینطور گفت که این تفاوت در حد رویکردهایی است که نویسنده‌ها به مقوله دفاع مقدس دارند و نیت‌خوانی بکنیم. حتی برخی در موضع نقد برخی از نویسنده‌های ادبیات سیاه را اینطور معرفی می‌کنند که نیت خالصانه‌ای دارد و نیتش خیر است. اما چیزی که در واقع وجود دارد باز بحثی فلسفی در رابطه با واقعیت است. یعنی همه ادبیات سیاه و ادبیات آرمان‌خواه در ذیل واقع‌گرایی جمع شده‌اند و نقطه مشترک‌شان در واقع‌گویی است و نقطه افتراق آنها هم همین است به دلیل اختلاف قرائتی است که از واقعیت وجود دارد.

این چیزی که از سطح و عمق گفته شد می‌تواند تقریر دیگری از این باشد که می‌توانیم در ادبیات دفاع مقدس حوزه‌های واقع را تعریف ‌کنیم. آن چیزی که ادبیات سیاه به خصوص در دهه هفتاد شعار می‌دادند واقع‌گویی بود. آن‌ها می‌گفتند ما آمده‌ایم تا ناگفته‌ها را بگوییم. ادبیات شعاری، ادبیات تبلیغی و … اسم‌هایی بود که برای ادبیات متعهد گذاشتند، و گفتند این‌ها (ادبیات متعهد) آمدند یا بخشی از واقعیت را نگفتند و مکتوم گذاشتند یا وارونه جلوه دادند و چیز دیگری گفتند که هر دو باطل است و ما آمده‌ایم تا ناگفته‌ها را بگوییم و این شعارشان بود. این جریان آمد گفت آنهایی در گفتن از جنگ محق هستند که در جنگ بوده‌اند، نگاه کنید اینجا یک مغالطه صورت گرفت مثل اینکه بگوییم آن کسی محق است از عاشورا سخن بگوید که در عاشورا بوده است بنابراین فرد ناظر و شاهد نه‌تنها به‌حق است بلکه حرفش هم به حق نزدیک‌تر است. این عجیب است!

*نقدی که ادبیات سیاه به ادبیات حماسی می‌کند به خودش هم وارد است

گفته شده بود که این نوع ادبیات یک واکنش است، یعنی عده‌ای در دهه ۶۰ در بیان وقایع افراط کردند و حالا عده‌ای تفریط می‌کنند. یعنی آن نقدی که ادبیات سیاه به ادبیات حماسی می‌کند به خودش هم باز می‌گردد. چرا؟ چون خودش به ادبیات حماسی می‌گوید که شما تلخی‌ها را ناگفته گذاشتید در صورتی که خودش حماسه‌ها را کتمان می‌کند. نکته‌ای که وجود دارد بحث اعتقاد به آن حقیقت است. آن‌ها در تقریرشان از ادبیات انسانی می‌گویند «ما وارد گفتمان انسانی در ادبیات شویم» یعنی از ایدئولوژی فاصله بگیریم. منکر حقایق می‌شوند. این جریان عقاید خودش را دخالت می‌دهد و نتیجه نگاه انسانی، انکار چیزی است که هویت دفاع مقدس به آن است و آن همان جنبه دینی آن است.

*مرثیه‌سرایی برای دشمن نتیجه ادبیات سیاه است

اگر بخواهیم بگوییم دفاع مقدس چه تفاوتی با جنگ‌های دیگر دارد و ادبیات دفاع مقدس چه تفاوتی با دیگر ادبیات‌ها دارد باید گفت هویت دفاع مقدس ما بلکه هویت انقلاب ما همین رویکرد دینی است و ما انقلاب را از بطن دین بیرون می‌کشیم. لذا آرمان‌های انقلابی ما بخشی از اندیشه دینی ما است و در ادبیات سیاه این‌ها انکار می‌شود و وقتی انکار شد نتیجه آن این می‌شود که ما در آثارمان برای دشمن مرثیه‌سرایی می‌کنیم. داستانی هست که مادر یک کشته عراقی عکس پسرش را به مادر یک کشته ایرانی می‌دهد تا در ضریح امام رضا(ع) بیاندازد و مادر ایرانی هم همین کار را انجام می‌دهد تا عکس فرزندش را در ضریح امام حسین(ع) بیاندازد، این یعنی چه؟ پس ما برای چه جنگیدیم؟ هر دو طرف که حق بودند و هر دو طرف که اعتقاد دارند، پس برای چه جنگیدیم؟ حتی در رمانی به این می‌رسیم که گویا ایدئولوژی‌ها جنگ درست می‌کنند و اگر نباشد جنگی راه نمی‌افتد. اگر مردم تابع ایدئولوژی‌ها نباشند همه‌جا صلح است. به تعبیر کانون نویسندگان در آن نامه معروف، شعارهایی مانند صدور انقلاب جنگ ایجاد می‌کند مانند همین‌هایی که امروز می‌گویند در مقابل آمریکا چه‌چیزی جنگ راه می‌اندازد می‌گویند از شعارهای انقلاب دست بکشید و «مرگ بر آمریکا» نگویید صلح برقرار می‌ماند. می‌گویند اندیشه انقلابی شما ذاتا جنگ‌ساز است. شهید مطهری در مورد اندیشه امیرالمومنین می‌گوید «امیرالمومنین اندیشه‌اش دشمن‌ساز است» چرا، چون بر ضد ظلم است و کسی که بر ضد ظلم باشد برای خودش دشمن می‌تراشد و دشمنان ظالمان هستیم.

*می‌گویند تا دین باشد جنگ هست!

این‌ها در بطن ایده‌شان که می‌گویند ما ادبیات صلح هستیم و ضدجنگ هستیم، در بطن‌بطن آن که البته هنوز عده‌ای جرات نکرده‌اند بگویند عده‌ای گفته‌اند و در آینده به صراحت خواهند گفت این است که نقطه تمایز ایدئولوژی، انقلاب و بلکه دین است. تا دین باشد جنگ هست و اگر دست از دین بشویید همه‌جا صلح است و این حرف کاملا غلط است.

فارس: با توجه به سخنان شما حداقل در جنگ تحمیلی اگر ایدئولوژی صدام نبود جنگی هم در کار نبود. در حالی که می‌بینیم امروز که صدامی در کار نیست ملت‌های ایران و عراق برادرانه در کنار هم حضور دارند و با حذف صدام صلح به وجود آمده است.

نه اینطور نیست. آنها طرف مقابل را فقط نمی‌گویند. نمی‌گویند ظالم در ایدئولوژی خودش ظلم را ترویج می‌کند و متجاوز به حقوق مردم است.

*ادبیات سیاه دو طرف را مقصر جنگ می‌داند

فارس: یعنی می‌گویید ادبیات سیاه جنگ به متجاوز اشاره‌ای نمی‌کند و دو طرف را مقصر جنگ می‌داند؟

بله. دو طرف را مقصر می‌داند. می‌گوید این شعار شما و تقسیم‌بندی شما به حق و باطل جنگ‌ساز است. این را به صراحت نمی‌گویند ولی در متن‌شان این هست. مثلا در داستان خود موقعیتی را نشان می‌دهد که دو طرف روبه‌روی هم هستند و به هم تیراندازی نمی‌کنند و مطرح می‌کند چیزی که می‌تواند صلح ایجاد کند توجه به نیازهای انسانی است و هردو آب یا غذا می‌خواهند و برای مرتفع کردن این نیاز به یکدیگر تیراندازی نمی‌کنند. اما اگر نیازها را از نیازهای اولیه و مادی بالاتر بردید و بحث اسلام و کفر مطرح شد آن‌وقت جنگ ایجاد می‌شود.

فارس: حتی اگر شیعه باشد؟

حتی اگر شیعه باشد در دسته اسلام یا کفر قرار می‌گیرد.

*«سرباز» تیپ رایج در ادبیات سیاه است!

فارس: حتی اگر نشان دهد که این‌ها مجبور هستند. چون در خاطرات منتشر شده از اسرای عراقی می‌خوانیم که از سر اجبار در جبهه‌ها حاضر می‌شدند و اگر داستان این را نشان دهد باز هم در دسته کفر قرار می‌گیرد و نمایش چنین رفتاری سیاه‌نمایی در داستان است؟ چون نیاز به آب یا علاقه به حیات که در ذات بشر است ممکن است این موقعیت را ایجاد کند که بخواهند تیراندازی را کنار بگذارند و با هم برادر باشند.

اولا فرض این است که ادبیات سیاه می‌خواهد این تقابل ایدئولوژیک را از موضع ایدئولوژیک خودش خلع کند تا به صلح برسد یعنی ایدئولوژی را عاملی می‌داند که جنگ راه می‌اندازد، برای این چه می‌کند، می‌آید موقعیت‌هایی طراحی می‌کند که در آنها آتش‌بس است و دو طرف کاری با هم ندارند و می‌توانند با هم مواجه شوند. مشابهت‌ها و نیازهایی را مطرح می‌کند که در دو طرف موجود است. یعنی برای تقلیل دشمنی و شکستن خط‌ها و مرزهای ایدئولوژیک مصادیقی تعیین می‌کنند که آن مصادیق به صورت موضوعی در آن تردید می‌کنید ولی می‌رود در جبهه اسلام کسی را نشان می‌دهد که این فرد هیچ اعتقادی به اسلام ندارد و برای مواهب دنیایی به جنگ آمده است. مثلا فردی تصویر می‌شود که مردد است و برای اعتقادات دینی و انقلابی به جبهه نیامده است اصلا یک تیپ رایج در این مدل آثار تیپ سرباز است. چون سربازها نوعا نه همه آنها مجبور هستند. تلفی اینطور است که مجبورند در جبهه باشند. یکی از تم‌های رایج تم جبر است. انتخاب آدم و تم، آدم را به جایی می‌رساند که در جبهه حق یک استثنا در آن به وجود آمد و با تمرکز بر این استثنا دیگر به این جبهه نمی‌توان گفت جبهه حق! و با تمرکز بر فرد شیعه‌ای که قرآن می‌خواند در جبهه باطل دیگر به آن جبهه نمی‌توان گفت جبهه باطل! بنابراین نتیجه‌ای که من می‌گیرم این است بنا به فرمایش امام خمینی(ره) که فرمودند «جنگ ما جنگ اسلام و کفر است»، این چه کفری است که در آن شیعه معتقد پیدا می‌شود؟

جمله امام مطلق است و یعنی استثناها را بیان نکرده‌اند ولی با تمرکز بر استثناها و القای برخی شبهات فقهی یعنی راجع به مسلمان بودن آن صحبت نمی‌کند که خب مسلمان است اما حضورش موجب تقویت می‌شود یا نه؟ ممکن است تیر هوایی شلیک کند! در واقعه کربلا حضرت امام حسین (ع) وقتی خطابه می‌خواندند فرمودند «اگر نمی‌خواهید بجنگید از اینجا بروید زیرا اگر اینجا باشید و صدای مظلومیت من به شما برسد و اجابت نکنید …» کسی ممکن است نماز بخواند و روزه بگیرد و دعای جوشن کبیر هم حتی بخواند ولی در جبهه حزب بعث باشد، این خودش با حضورش تقویت می‌کند و همین کافی است.

در ساده‌ترین شکل نقد رویکرد جریان سیاه گفتند کسی که تو به آن پرداختی عمومیت ندارد و در ادبیات رئال و واقع‌گرا نوعی بودن مصادیق شرط است شما نمی‌توانید از جبهه حق یک نفر را پیدا کنید که تعدد و عمومیت ندارد و این خلاف قواعد رئال نوشتن است.

*استثنا به چه معنا؟

فارس: مگر جهان داستان چیزی غیر از روایت استثناها است؟

هم این حرف درست و هم درست نیست! استثنا به چه معنا؟ به این معنا که جهان داستان، جهان ابداع است، جهان معرفی و نگاه کردن نو است. وقتی ما نگاه می‌کنیم افرادی را پیدا می‌کنیم که در جامعه دیده نمی‌شوند این هست و درست است. نکته این است که باید مورد دقت قرار بگیرد و آن این است که شما هر انسانی را در جهان داستان روایت می‌کنید آن شخصیت یک تیپ و نوع هم معرفی می‌شود. چرا اگر سریالی ساخته شود و یک دندانپزشکی فرد فاسدی معرفی شود جامعه دندانپزشکان واکنش نشان می‌دهد، چرا این کار را می‌کنند؟ هیچکسی اینطور برداشت نمی‌کند که این یک دندانپزشک با اسم خاصی است و ربطی به من پیدا نمی‌کند چون جهان داستان، جهان مستقلی از جهان واقع است و دارید یک جهان تاسیس می‌کنید وقتی یک نفر را نشان می‌دهید گویا تعمیم می‌دهد. با این استدلال اساسا سراغ استثناها نباید رفت که این هم راهکار دارد.

می‌شود سراغ استثناها رفت به شرطی که مخل به فضای نوعی دفاع مقدس نباشد اما نویسندگان سیاه این فضای نوعی را ذکر نمی‌کنند و طوری ترسیم می‌کنند که گویا جبهه حق یک آدم دارد و این آدم نماینده این جبهه است و همه‌شان این شکلی هستند. این اشکال است یعنی ریشه‌های آن مبانی را می‌زند.

*تفاوت ادبیات سیاه با ادبیات متعهد در روح کلی اثر است

فارس: اجازه می‌خواهم تا ورودی داستان شما را بخوانم. «چشم باز کرد. مردی را نگاه می‌کرد که روی شیشه بخارگرفته مقابلش محو و شبح‌گونه بود. با اورکت کره‌ای روی شلوار چهار جیب خاکی‌اش. بند پوتین‌هایش شُل بود. اما گویا به آن اهمیتی نمی‌داد. کوله را روی شانه چپش انداخته بود و دست باندپیچی‌شده‌اش را توی سینه‌اش نگه داشته بود.» خب بند پوتین این رزمنده شل است با نگاه احمد شاکری اگر به این قسمت نگاه کنیم می‌توانیم بگوییم که شخصیت داستان شما مردد است و خیلی هم برای رفتن به جبهه مصمم نیست و حتی تا ایستگاه قطار آمده ولی هنوز بند پوتین‌هایش را سفت نبسته است و این استثنا هم اگر باشد استثنای عجیبی است زیرا تصویری که ما از رزمندگان داریم اینطور است که از خانه با جدیت و آمادگی حرکت می‌کنند. یعنی می‌توان گفت داستان شما هم می‌چسبد به ادبیات سیاه و عباراتی از این دست! و با همان خط‌کش می‌توان به داستان شما نگاه کرد.

برای تشخیص ادبیات سیاه از ادبیات متعهد مولفه‌هایی وجود دارد، و این مولفه‌ها در یک نسبت و طیفی در آثار قرار دارد یعنی بین ادبیات سیاه به عنوان یک سر از طیف و بین ادبیات متعهد در سوی دیگر، آثار بین این دو هستند. این طیف بودن به معنای بی‌مرز بودن نیست بلکه مرز دارند.

اما در چه نقطه‌ای می‌توان تشخیص داد که به نظر من روح کلی و برآیند اثر است. در ادبیات داستانی محور داستان شخصیت است. در ادبیات سیاه یکی از مولفه‌ها این است که آنگونه به دشمن می‌پردازند که حس ترحم و همزاد‌پنداری شما با دشمن را موجب می‌شوند. بنابراین سعی می‌کنند توجیه کنند و بگویند آن‌قدر هم که فکر می‌کنیم باطل نیست. اگر چه عملش سو است ولی نیتش خیلی باطل نیست. نکته این است که در ادبیات دفاع مقدس هم می‌شود به دشمن اینطور نگاه کرد و این سوال هست که دشمن در ادبیات داستانی متعهد دفاع مقدس چگونه باید روایت شود؟ پاسخ این است که ادبیات داستانی دفاع مقدس زمانی می‌تواند بر مخاطب موثر باشد که دشمن را در درونی‌ترین دیدگاه خود و دوست را در درونی‌ترین دیدگاه خود به نمایش بگذارد یعنی یک نمایش بی‌واسطه.

چرا با وجود اینکه ما در روضه‌ها شرکت می‌کنیم بر این باوریم که بعد از مواجهه با مقتل‌ها ما از جمله مصادیق جبهه امام حسین (ع) هستیم و چرا دیگرانی که ما نیستیم در این جبهه نیستند. اساسا چرا در نقطه عمل فکر می‌کنیم که همدل و هم نفس امام حسین(ع) هستیم؟ نه‌ خیر اینطور نیست. چون روایت‌ها این را برای ما مکشوف نمی‌کند. ما روایت عمر بن سعد را می‌خوانیم ولی هیچ‌وقت خودمان را عمر سعد نمی‌دانیم. این اشکال از روایت است و از تاریخ نیست. این نشان می دهد روایت‌ها آن بُعد که مربوط به دشمن است را آنگونه که بودند نشان نمی‌دهد، لذا هیچ قرابتی بین خودمان و آنها نمی‌دانیم و سرنوشت خودمان را با آنها یکسان نمی‌دانیم.

اما آنچه مهم است این است که برایند کار چه می‌شود. نباید مولفه‌ها را مانند شابلون دستمان بگیریم و روی صفحات قرار دهیم و بخواهیم نتیجه بگیریم. اینطوری باشد ادبیاتی که واقعا هنرمندانه دشمن را نشان می‌دهد وقتی اینطور قضاوت شود می‌گوید این هم ادبیات سیاه است و دارد دشمن را طوری نشان می‌دهد که انگار او بر حق است. از این رو برآیند مهم است.

فارس: پس اینجا اگر بند پوتین شل است یا کوله کج روی دوش قرار گرفته، ملاک نیست، بلکه برآیند مهم است.

بله. ضمن اینکه نقطه مقابل آن هم هست. شما مولفه‌هایی برای ادبیات داستانی متعهد دارید، مگر در آثار سیاه نمی‌شود این‌ها را پیدا کرد؟ مولفه‌های ادبیات دفاع مقدس هم در آثار آنها هست از این رو برآیند مهم است و بسیاری از نویسندگان سیاه با همین برآیند حرف خود را منعکس می‌کنند.

*متفاوت هست متضاد نیست

فارس: باز هم از کتاب می‌خوانم و به آن رجوع می‌کنم «اعزام بزرگ شروع شده بود. قطار مملو از سربازانی بود که سرخوشانه سرها را از پنجره کوپه‌ها بیرون آورده بودند و پرچم‌هایشان را تکان می‌دادند و سرود می‌خواندند.» این آغاز شکوهمندانه رمان را در کمتر اثری می‌توان سراغ گرفت که تصویری اینچنین از لحظه اعزام روایت کرده باشد. چرا این حال و هوا را ادامه ندادید و وارد فضای پیچیده ذهنی و فلسفی شدید؟

شاید دلیل این موضوع انتخاب خود شخصیت باشد. این توصیف وقتی بیان می‌شود در واقع توصیف قاطبه کسانی است که در آن قطار حاضر هستند ولی محور داستان نیستند. بلکه محور داستان «مرد» است که مثل آنها سرخوش نیست، و نه مثل آنها مشتاق است و شاید این به خاطر حالت خود آن فرد است و توجه به این آدمی که البته با دیگران متفاوت است.

در این زمینه تلاش من این بود که کمی از شخصیت‌هایی که به صورت متداول در آثار داستانی متعهد هستند فاصله بگیرم و متفاوت باشد البته متضاد نیست. او در همراهی با این جماعت مشکلی ندارد ولی دغدغه‌های متفاوتی دارد. اما آنچه مدنظرم بود این بود که این مرد چهل ساله با این گروهی که سرخوش هستند همدیگر را درک کنند و این مدنظرم بود که آن گمشده‌ای که فرد در جستجوی آن است کجا آن را پیدا می‌کند و داستان اینجا پاسخ می‌دهد.

“درباره مانایی و میرایی” منتشر شد

به گزارش ایکنا؛ کتاب «درباره مانایی و میرایی» مجموعه نقد درباره ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است که احمد شاکری آن را به نگارش درآورده و انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آن را منتشر کرد.

در مقدمه این کتاب آمده است؛ نقد ادبی، حلقه مکمل نظریه ادبی است. نظریه ادبی اصول موضوعه نقد ادبی را فراهم کرده و اسلوب نقد را توجیه می‌کند. با این وجود، تاریخ ادبیات داستانی پس از انقلاب اسلامی، همواره داستان را مقدم بر نقد و آن را نیز مقدم بر نظریه ادبی قرار داده است. اکنون با دسترس بودن آثار برآمده از متن و جریان انقلاب اسلامی می‌توان با روش عقلی استدلالی و مبتنی بر رویکردهای مشخص در حکمت و فلسفه اسلامی، به مطالعه مصداقی این آثار همت گمارد.

این امر قادر است، حوزه مطالعات مضاف را به ادبیات داستانی نوآور اسلامی باز نماید و لوازم پرسش‌های نظری بنیادین در نظریه ادبی انقلاب اسلامی را تأمین کند. پرسش‌هایی که نه از دانش نظریه ادبی رایج در غرب برآمده و نه نظریه ادبی در غرب پاسخ درخوری بدان داده است. بلکه منحصراً غایات و مبانی ادبیات انقلاب اسلامی، بارور شده پس از انقلاب اسلامی را جست‌وجو می‌کند. سه نوع اثر در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است؛ داستان بلند، داستان کوتاه و کتاب نظری.

جایگاه و کارکرد «ایده اولیه» در روایت داستان با نگاهی بر «ارمیا» نوشته رضا امیرخانی، مسئله‌پژوهی آموزش داستان و آموزش گونه محور داستان معاصر با نگاهی به «داستان، گام به گام» نوشته حسین فتاحی، هستی و کرانه‌های «ادبیات داستانی زنانه دفاع مقدس» با بررسی و تحلیل «هفت بند» نوشته راضیه تجار، شخصیت قدسی و واقع‌گرایی تاریخی، بررسی رمان «سه کاهن» نوشته مجید قیصری، «دشمن‌شناسی در ادبیات داستانی دفاع مقدس با نگاهی به «فال خون» نوشته داوود غفارزادگان، روایت امر غیبی در داستان با نگاهی به «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته مرتضی کربلایی‌لو و از حاشیه به متن، نقد و بررسی «نامیرا» نوشته صادق کرمیار عناوین این مجموعه را شامل می‌شود.

انتهای پیام

ادبیات دفاع مقدس مردم را با ادبیات آشتی داد/ استراتژی‌های نسنجیده عامل دوری مخاطبان

به گزارش خبرنگار ایکنا، ادبیات دفاع مقدس عنوانی است که احمد شاکری، نویسنده آثار ارزشی، برای این نوع ادبیات مناسب می‌داند. او معتقد است که متولیان امر دفتر ترجمه حوزه هنری استراتژی سنجیده‌ای برای ترجمه ادبیات دفاع مقدس ندارد و همین امر سبب کاهش مخاطبان شده است. در خصوص ادبیات دفاع مقدس با او به گفت‌وگو نشستیم. آنچه از نظر می‌گذرانید حاصل گفت‌وگوی ما با وی است.

از نظر شما چه عنوانی مناسب ادبیات هشت سال دفاع مقدس ایران است؟ ادبیات دفاع مقدس، پایداری و یا ادبیات جنگ؟

در حوزه اصطلاح‌شناسی ادبیات دفاع مقدس تاکنون مقالات و آثار پژوهشی متعددی نگاشته شده است و بیشترین پرسش‌هایی که در این حوزه مطرح شده درباره تنوع اصطلاحاتی است که در این حوزه به کار می‌رود. جایگاه هر اصطلاح به انتخاب و گزینش مناسب‌ترین واژه برای این حوزه بازمی‌گردد. طی ادوار گوناگون اصطلاحات خاصی برای این ژانر تعریف شده است و معتقدم اصطلاحی که در این باره به کار می‌رود باید چند ویژگی را داشته باشد؛ اول آنکه باید شناساننده این گونه ادبی باشد؛ یعنی اصطلاح به کار رفته برای آن بتواند مسمای خود را تعریف کند، حتی یک تعریف اجمالی از آن مفهوم باشد. همچنین این اصطلاح باید به ماهیت دفاع مقدس هم نزدیک باشد. یعنی نمی‌توانیم اصطلاحی را انتخاب کنیم که دور از ماهیت باشد. سومین نکته این است که باید خصوصیات این گونه‌ ادبی را بیان کند؛ به نحوی که در ادبیات پس از انقلاب اسلامی ظاهر شده است. با رعایت این سه مؤلفه به نظر می‌رسد نزدیک‌ترین و بهترین اصطلاح در این حوزه همان واژه‌ای است که بیشتر از اصطلاحات دیگر شهرت یافته و از آن به عنوان ادبیات دفاع مقدس یاد می‌کنیم. ادبیات جنگ میان ما و ادبیات داستانی دیگر اقصی نقاط جهان مشترک است؛ در حالی که دفاع مقدس یک تفاوت ماهوی با جنگ‌های دیگر به خصوص جنگ‌های استعماری و جنگ‌های قدرت‌طلبانه دارد. اصطلاح ادبیات پایداری و مقاومت شاید به ادبیات دفاع مقدس نزدیک باشد، اما دفاع مقدس به تعبیری خاص‌تر از این دو مفهوم‌ است. ادبیات دفاع مقدس در مبانی، ارزش‌ها و آرمان‌ها تابع انقلاب اسلامی است. این نوع ادبیات جریانی است که خواستگاه شیعی دارد و به رهبری امام راحل شکل گرفته است.

ادبیات دفاع مقدس چه جایگاهی در ادبیات ایران دارد؟

ادبیات دفاع مقدس دربرگیرنده گونه‌ها و قالب‌های مختلفی است که می‌توان به وصیت‌نامه‌ها یا شعارنوشت‌ها اشاره کرد. همه این‌ها قالب‌هایی هستند که می‌توان گفت در دوران دفاع مقدس معرفی شدند و استحکام یافتند. همچنین قالب‌های دیگری در ضمن ادبیات دفاع مقدس مطرح شده است و می‌توان به ادبیات داستانی، ادبیات مستندنگار یا خاطره‌نویسی اشاره کرد. نکته‌ این است که چرا ادبیات دفاع مقدس بر دیگر گونه‌ها برتری دارد و مؤلفه‌های برجسته‌اش چیست؟ یکی از مؤلفه‌هایش این است که خاستگاه بومی دارد، یعنی زادگاهش فرهنگ ایرانی – اسلامی است؛ در حالی که در نوع ادبیات داستانی معاصر جریان‌های حاکم در کشورمان به نوعی خاستگاه ترجمه‌ای، وارداتی و برون‌مرزی دارند؛ بنابراین زمانی که ادبیات در کشوری پدید بیاید که زادگاه و خاستگاهش فرهنگ آن مردم باشد، این نکته عامل برجستگی آن ژانر ادبی خواهد بود و نویدبخش ادبیات بومی است. نکته دیگر این است که ادبیات دفاع مقدس دربرگیرنده یک دوره درخشان از تاریخ معاصر کشورمان است. دوره دفاع مقدس در تاریخ برتری دارد و ادبیاتی که به این دوره می‌پردازد، قطعاً برجستگی‌های خاصی دارد و نکته سوم این است که ادبیات دفاع مقدس در نوع خود نوآور بوده و نسل جدیدی از نویسندگان و طیف تازه‌ای از مخاطبان را به حوزه ادبیات معرفی می‌کند، زیرا ادبیات بدون دو رکن پدیدآورنده و خواننده معنی ندارد و به وجود نمی‌آید. در مقایسه ادبیات پیش از انقلاب و پس از انقلاب طیف نویسندگانی که در دهه اول (دهه ۶۰) ادبیات دفاع مقدس به خصوص ادبیات روایی را پدید آوردند، نویسندگانی بودند که با انقلاب معرفی شدند. همچنین قالب ادبیات داستانی در پیش از انقلاب قالب مورد اعتماد مردم متدین نبود، اما پس از انقلاب با تغییراتی که در حوزه ادبیات شکل گرفت، طیف وسیعی از مردم را با ادبیات آشتی داد که این گرایش حتی در زمان حاضر دیده می‌شود. برای مثال خاطره‌نگاشت‌هایی که با تیراژ وسیع از آن‌ها استقبال می‌شود گویای این مطلب است. همچنین ادبیات دفاع مقدس مشتمل بر آرمان‌ها و نکته عالی اوج انسانی است. در تاریخ ادبیات کهن شاعران و هنرمندانی داریم که از روح عالی انسان سخن گفتند و ادبیات عرفانی را پدید آوردند. ویژگی ادبیات دفاع مقدس به واسطه اشخاص موقعیت و فضای معنوی واقع در آن ایام توانست به ادبیات عرفانی کهن هم بپردازد و ادبیات کهن را به ادبیات روایی، داستانی و خاطره‌گویی پیوند بزند. در این ژانر ادبی با طیف وسیعی از آثار مواجهیم که موضوعات و شخصیت‌هایشان را از میان رزمندگان انتخاب می‌کنند. انسان‌هایی که عارف‌مسلک، سالک و نمونه‌ای از انسان‌های متعالی هستند. در ادبیات دفاع مقدس پیرخرقه‌پوش نمی‌بینیم، بلکه نوجوانی می‌بینیم که در دوران بلوغ است و مصداق همان رفتن ره صد ساله در یک شبه است. در ادبیات دفاع مقدس با تجربه‌های ناب و غنی بشری مواجه هستیم. بسیاری از جوامعی که در ذیل استبداد هستند، مایل به تغییر و تحول‌اند، اما در اغلب آن‌ها تغییرات صورت ‌یافته شکل آرمانی ندارند، چراکه اراده، قدرت و شجاعت برای تغییر وجود ندارد. ادبیات دفاع مقدس آرمان‌ها را ضمیمه کرده و از تجربه‌ای سخن گفته که تنها به امید بسنده نمی‌کند، بلکه آرمان‌شهری در کوه‌های سربه فلک کشیده کردستان با حضور جوانان شکل گرفته که نمود و بروز آن را در تاریخ شاهدیم. این همان مطلبی است که مقام معظم رهبری می‌فرمایند که جنگ ما گنج است و گنج یعنی چیزی که شاید در آرزوی بسیاری از افراد باشد، اما این گنج را انقلاب و دفاع مقدس در اختیار ما قرار داده و به همین دلیل الگوبخش و قابل ترجمه است. چیزی که ملت‌های دیگر در آسمان دنبالش می‌گردند در دفاع مقدس محقق شده است. این‌ها نکته برجسته ادبیات دفاع مقدس به شمار می‌روند.

فکر می‌کنید توانسته‌ایم ادبیات دفاع مقدس را به جهانیان عرضه کنیم؟

در مورد وجوه جهانی ادبیات جهانی دفاع مقدس یا به تعبیری مراتب نحوه و فرایند جهانی شدن ادبیات دفاع مقدس یک بعد نظری و قابل طرح و یک بعد اجرایی دارد. به نظر می‌رسد به خصوص برخی نهادهای متولی جنبه اجرایی را بیشتر پیش برده‌اند، اما شاهد غفلت از جنبه‌های نظری بوده‌ایم. تردیدی در این نیست که ادبیات دفاع مقدس ادبیات دینی است؛ بنابراین ادبیاتی جهانی خواهد شد که پیش از آن بومی شده باشد؛ چراکه اگر بومی نباشد، وارداتی است و ادبیات وارداتی درجه دو نمی‌تواند جهانی باشد چراکه جهان با نمونه‌های درجه یک آن ادبیات اشباع شده است. اگر نویسنده تلاش کند، صد سال تنهایی مارکز را دوباره بنویسد و تکرار کند، به آن قله نمی‌رسد؛ چراکه جهان با این اثر سیراب شده و دلیلی نمی‌بیند که با آثار پایین‌تر از آن مواجه شود. تردیدی نیست که ادبیات دفاع مقدس یک گنج است و مستعد جهانی شدن، اما صحبت در این است که بایسته‌های جهانی شدن چیست؟ و اثری که بتواند این مفاهیم را منتقل کند، چگونه باید انتخاب شود و چه مؤلفه‌هایی باید داشته باشد و حتی چگونه باید ترجمه شود و زبان و کشور مقصد درباره او چه باید باشد. متأسفانه جایی برای پاسخ به این پرسش‌ها وجود ندارد که بتواند متمرکز پاسخگو باشد. دراین مقوله آسیب‌ها و ریزش‌هایی داشته‌ایم. برای مثال حوزه هنری در مقطعی آثاری منتشر، ترجمه و به کشورهای غربی ارسال کرد که به هیچ عنوان نماینده ادبیات دفاع مقدس نبوده، بلکه از جنس نسخه‌بدل ادبیات غرب بود. هم‌اکنون به نظر می‌رسد متولیان امر دفتر ترجمه حوزه هنری استراتژی سنجیده‌ای برای ترجمه ندارند و این سبب کاهش مخاطبان شده است.

ادبیات دفاع مقدس الگوساز است یا الگوپرداز؟

طبیعی است که روایتگری‌ها به نوعی الگوست. البته در این زمینه چالش‌هایی وجود دارد. اساساً دفاع مقدس به دلایلی از جمله حضور آدم‌های خاص یا کنش‌گری و رفتارهای خاص که سبقه قدسی و ایمانی دارند، با جنگ‌های دیگر متفاوت شد و ادبیاتش با تمرکز بر این‌ها هم متفاوت خواهد بود. درجنگ‌های دنیا شاهد بودیم که افراد دچار شک، تردید و پوچی شدند و حتی به ترس مطلق، ناامیدی، انکار خدا و بی‌دینی رسیدند. در جوهره ادبیات دفاع مقدس حضور شخصیت‌های قدسی که الگوبخش بودند، لحاظ شده است. در واقع جریان و نفس دفاع مقدس واجد الگوست و ادبیات دفاع مقدس ناظر براین نوع الگوست. همچنین در این میان چنین پرسشی مطرح می‌شود که آیا از دفاع مقدس توانسته به این سمت برود که باید گفت متأسفانه موانعی وجود دارد. یکی از اهداف جریان ادبیات سیاه‌نویس دفاع مقدس ویران‌کردن الگوها و خارج کردن الگو از این نوع ادبی است. ادبیات انسانی یکی از تعابیر نویسندگان سیاسی است که قصد دارد رویکرد انسانی را در ادبیات مقدس پیش ببرد و مراد از رویکرد انسانی این است که امور قدسی را عرفی‌سازی کند یا امور قدسی را از شخصیت‌ها طرد کند و یا کتمان کند. زمانی که شخصیت از ساحت قدسی و یا از آن مراتب ایمانی جدا شد، طبعاً نماینده دفاع مقدس نخواهد بود؛ بنابراین دفاع مقدس هم خودش از الگوی تاریخی عاشورا بهره‌مند شده و نمونه این واقعه برای نسل‌های بعد است. در حقیقت کسی که به ادبیات دفاع مقدس توجه دارد، با یک واسطه به ادبیات عاشورا توجه دارد و اگر مکتب عاشورا از دفاع مقدس گرفته شود، دیگر ادبیات دفاع مقدسی نخواهد بود. متأسفانه جریان ادبیات سیاه‌ با این تلقی که گمان می‌کنند، مخاطب امروز الگوها را نمی‌فهمند و همذات‌پنداری می‌کنند، با این مغالطه‌ها الگوزدایی و قهرمان‌زدایی می‌کنند.

آیا ادبیات دفاع مقدس زبان گویایی برای شرح رشادت‌ها، ناکامی‌ها و موفقیت‌ها دارد؟

جنگ ما به لحاظ تاریخی و زندگی بشر سرشار از همین تقابل حق و باطل، کامیابی و ناکامی است. نکته‌ موجود این است که در ادبیات دفاع مقدس مفهوم پیروزی و شکست، توفیق و عدم توفیق، کامیابی و ناکامی براساس منطق ما متفاوت است. منطق ما براساس آیات قرآن و دستورات الهی است مبنی بر اینکه چه شما بکشید و چه کشته شوید، پیروزید، زیرا هدف مؤمن زندگی و ادامه حیات در کره خاکی نیست، بلکه چیزی که در زندگانی دنبال می‌کنیم دفاع از حق و انجام تکلیف است. بنابراین هیچ بن‌بست و شکستی وجود ندارد و حتی اگر فرد در جنگ کشته شود، به بن‌بست نرسیده است، بلکه ابتدای گشایش است و اگر پیروز هم شود، همان پیروزی به شمار می‌رود. در دفاع مقدس هم شاهد پیروزی‌ها و شکست‌هایی بودیم. برخی عملیات‌ها بودند که در آن به هدف نرسیدیم و ناکام شدیم و در کنار آن در بسیاری از عملیات‌ها هم پیروز شدیم. شاید این پرسش مطرح شود که آیا باید همه این‌ها را در ادبیات دفاع مقدس مطرح کرد؟ مقام معظم رهبری در فرمایشاتشان تأکید کردند که ادبیات نباید سبب دلمردگی شود. البته همه این بحث‌ها، گفته‌ها و نگفته‌ها از دفاع مقدس در ادبیات نیازمند بحث‌های تئوریک است.

با وجود گذشت سی‌ سال از دفاع مقدس آیا هنوز می‌توان ناکامی‌های این ژانر ادبی را به واسطه نوپا بودن توجیه کرد؟

نوپابودن دلیل بر ناکامی نیست. همچنین تعریف نوپا تعبیر خوب و درستی است. ادبیات هویتی دارد که برای رسیدن به دوران بلوغ باید ادوار و زمان‌های طولانی برایش سپری شود؛ لذا با وجود اینکه چهل سال از پیروزی انقلاب و شکل‌گیری ادبیات انقلاب می گذرد، این ادبیات هنوز نوپاست و نباید با ادبیات داستانی غرب مقایسه شود. همچنین نویسندگان پس از انقلاب تلاش‌هایی داشته‌اند و هم‌اکنون در مرحله آزمون و خطا هستند. ادبیات دفاع مقدس را باید با شرایط خودمان تحلیل کنیم. اگر دچار قضاوت شویم، به خطا رفته‌ایم؛ لذا این ادبیات نوپا زمان دارد که به دوران بلوغ برسد. ادبیاتی که نوپاست نیازمند مراقبت‌های بیشتری است. با وجود همه تأکید رسانه‌ها، نویسندگان، نهادها و سیاست‌گذاران بر نوشتن، تمرکز آن‌ها بر جریان نقد چندان قوی نیست، یعنی رسانه‌ها از تولید و آفرینش سخن می‌گویند، در حالی که این درخت نوپا تا باغبانی نداشته باشد و به صورت مداوم هرس نشود، نمی‌تواند از آسیب‌ها در امان بماند. جریان نقد مهم است، اما مطالبه جدی برایش وجود ندارد. متأسفانه این نوع ادبیات مغفول مانده و حتی رسانه‌ها هم توجهی به آن ندارند.

گفت‌وگو از زینب رازدشت