احمد شاکری «فلسفه داستان داستان» را نوشت/ «فلسفه ایده اولیه» در دست چاپ

«فلسفه داستانِ داستان» اولین دفتر از مجموعه دفاتری است که در حوزه فلسفه روایت توسط احمد شاکری نوشته شده است. دفتر دوم این پژوهش با عنوان «فلسفه ایده اولیه» به اتمام رسیده و در آینده‌ای نزدیک منتشر می‌شود.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «فلسفه داستانِ داستان» تالیف احمد شاکری توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد.
بر اساس این گزارش، هنرهای روایی در طول تاریخ جهان از سابقه‌ای چند هزار ساله برخوردارند. تا جایی که برخی قدمت آن را به قدمت زبان در تاریخ بشر دانسته‌اند. به موازات سیر تطور هنرهای روایی در شاخه‌های ادبیات داستانی، ادبیات نمایشی و هنرهای تصویری، و بوجود آمدن قالب‌ها و انواع مختلف روایت، بحث از چیستی و ماهیت روایت شکل گرفته است. پرسش‌های ماهوی درباره روایت و ادبیات روایی در طول تاریخ سهم بسزایی در شناخت ما از ادبیات روایی، دسته بندی‌های ناظر بر آن و فهم ادبیات روایی داشته است. به حدی که می‌توان گفت بحث از فلسفۀ روایت، که چیستی، کارکرد، غایت و نظام حاکم برآن را مورد بحث قرار می‌دهد به لحاظ رتبی، مقدم بر دیگر مباحث و اصل موضوع برای مقولانی چون مکتب شناسی، سبک شناسی، گونه شناسی و مطالعات مضاف ادبیات در حوزه‌های دیگر علوم انسانی است.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، رویکرد تازه‌ای به برخی قالب‌های روایی از جمله ادبیات داستانی شکل گرفت. این رویکرد، هم در ساحت نظر و اندیشه و هم در بُعد عمل و آفرینش تاثیراتی را در تاریخ معاصر بر جای گذاشت. تا جایی که ادبیات روایی و داستانی تولید شده با تفاوت آشکاری از نمونه‌های دوره پیش از انقلاب اسلامی، از جهت مضمون، شخصیت، نظام زیبایی شناسانه، موضوع و درونمایه رونق یافتند.

گرچه چنین تفاوتی ثمره انقلاب اسلامی، ورود طیف نویسندگان جدید به عرصه ادبیات، خود باوری، رجوع به سنت‌های ایرانی اسلامی و پشت پا زدن به سنت‌های غربی تلقی می‌شد، اما فهم، تفسیر و تحلیل چنین رویکردی نیازمند مطالعات فلسفی مبنایی در ماهیت هنر و بخصوص ادبیات داستانی بود.

با وجود چنین ضرورتی، در طول سالهای پس از انقلاب، محافل دانشگاهی به عنوان کانون‌های تولید علم در حوزه ادبیات داستانی و هنرهای روایی، مسیر گذشته را که همان بسندگی به ادبیات ترجمه ای و وامداری تفکر و اراء اندیشمندان غربی بود دنبال کرده‌اند. و همچنان، خلأ تفلسف در حوزه روایت و کاربست آراء و مبانی فلسفه اسلامی در این حوزه کاملا چشمگیر بوده است. در این شرایط و با وجود تنوع منابع ترجمه ای در حوزه روایت شناسی، به عنوان شاخه تخصصی نوظهور در محافل دانشگاهی، کتاب‌های تالیفی نیز عموما تنها به نقل آراء یا بحث‌های مصداقی و موردی در حول و حوش مصادیق یا شیوه نمایی عملی در کاربست این نظریات بسنده کرده اند. فارغ از بحران تولید فکر که نتیجه عملی دنباله روی مطلق از آراء وارداتی است، حتی این آراء با نظر داشت مبادی فرهنگی اجتماعی و مبانی فکری و فلسفی شان با دید انتقادی مناسب مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرند.

گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با آگاهی از چنین نیازی و اندوخته تجربی و علمی ورود تخصصی این پژوهشگاه به حوزه فلسفه‌های مضاف که در نوع خود پیشگام ارزیابی می‌شود، «فلسفه ادبیات» را در دستور کار خود قرار داده است.

«فلسفۀ داستانِ داستان» اولین دفتر از مجموعه دفاتری است که در حوزه فلسفه روایت توسط «احمد شاکری» نوشته شده است.

پژوهش حاضر در طول سه سال و در ۸۱۵ صفحه تالیف شده، نگاهی ماهیت شناسانه به جنبه «داستان» ادبیات داستانی دارد. جنبه‌ای که مهمترین و ماناترین جوانب روایت در طول تاریخ بوده است.

این پژوهش مبنایی که در نوع خود نخستین کتاب تالیفی در این موضوع است، با معرفی روش شناسی تجزیه داستان (تقصیر) منطق کاهنده‌ای را که به یافت جوانب روایت و ارکان اصلی آن منتهی می‌شود ارائه می‌دهد. سپس، با تمرکز بر کلید واژه‌های موضوعی چون: “نقل”، “واقعه”، “ترتیب”، “زمان” و “حرکت” نظام ابداعی را در تقسیم بندی شخصیت به عنوان یکی از ارکان مهم جنبه داستان عرضه می‌کند.

«فلسفه داستان داستان»، با التزام به لوازم بحث از حوزه فلسفه مضاف، در فصول مختلف خود، تقسیمات نوینی از بحث در حوزه «زمان» و «حرکت» در «داستان» ارائه می‌کند. و تلاش دارد، بخشی از نیازهای جامعه مخاطب خود، دانشجویان، اساتید زبان و ادبیات فارسی و علاقمندان بحثهای «فلسفه ادبیات» را تامین کندد.

دفتر دوم این پژوهش با عنوان «فلسفه ایده اولیه» به اتمام رسیده و در آینده‌ای نزدیک توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ خواهد رسید.

«فلسفه داستان داستان» اسفند ماه ۱۳۹۸ در ۵۰۰ نسخه و ۸۱۵ صفحه، توسط سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/

«ادبیاتِ در بحران» گزیده‌گو است

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، احمد شاکری صبح امروز در کرسی ترویجی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی که به شکل مجازی برگزار می‌شد به موضوع «ادبیاتِ در بحران» و مواجهه ادبیات داستانی معاصر ایران با بیماری کرونا پرداخت.

وی گفت: اکنون ادبیات داستانی در موقعیتی استراتژیک قرار گرفته است. موقعیت‌های استراتژیک قادر ند جایگاه، کارکرد، انتظارات، قدرت نفوذ و تاثیرگذاری ادبیات داستانی را در قیاس با دیگر موقعیت‌ها ارتقا بخشند. تردیدی در این نیست که داستان در طول تاریخ کهن خود در اشکال سنتی و شیوه‌های مدرن، مرهون انگیزه اصیل مخاطب در پی جویی وقایع و انتظار برانگیزی بوده است. شهرزاد قصه گو به دلیل جذابیت روایت‌های شبانه‌اش و ناتمامیت آنها از سرنوشت محتوم دخترانی که توسط شاه کشته می‌شدند جان به در برد. همین قدرت است که در ادبیات داستانی معاصر، مهم‌ترین، عام ترین و نخستین بهانه داستان خوانی را فراهم آورده است. در عین حال جذابیت روایت داستانی معلول عوامل متعدد ساختاری، موضوعی، مضمونی، سبکی و صدوری است. در نتیجه موقعیت‌های خاص در دوره‌های داستان نویسی قادرند توجه مخاطبان را به ادبیات بیشتر نمایند و راویان و نویسندگان را برای روایتگری حریص‌تر سازند.

بحرانی به نام «ادبیات در بحران»

این نویسنده خاطرنشان کرد: به نظر می‌رسد ادبیات داستانی در برهه کنونی وضعیت و شرایط “ادبیات در بحران” را سپری می‌کند. این تعبیر با “ادبیات روایتگر بحران” متفاوت است. «ادبیات در بحران» ادبیاتی است که در برهه زمانی بحران تولید شده یا برای آن دوره تعریف می‌شود. مراد ما از «بحران» مفهومی اعم از اصطلاح «بحران» در هنرهای روایی و داستانی است. چرا که هر داستانی در نقطه اوج کشمکش شخصیت و نیروهای مقابل به نقطه بحران رسیده و پس از آن به پایان می‌رسد. در چنین تلقی‌ای بحران عالی‌ترین نقطه انتظار برانگیزی است. بنابر این روایت‌های داستانی به صورت اعم و فارغ از موضوع و موقعیتی خاص چنین نقطه‌ای را برای تاثیر حداکثری بر مخاطب لحاظ می‌کنند.

وی افزود: در بحث حاضر «بحران» به مقوله‌ای برون متن اشاره می‌کند. موقعیتی که به عنوان بخشی از واقعیت اجتماعی منشا و زاینده روایت است. در این تلقی بحران پیش از روایت وجود دارد و جهان داستانی بر اساس آن و در واکنش به آن واقع می‌شود. بحران، واقعیتی اجتماعی است. مسئله‌ای عمومی است که نه صرفا شخص نویسنده که جامعه انسانی یا بخش گزیده‌ای از آن را با خود درگیر ساخته است. مقولات عام البلوایی چون انقلاب‌ها، جنگ‌ها، بیماری‌ها، معضلات اجتماعی و موضوعاتی از این دست که تاثیرات نوعی اجتماعی بر هم زننده تعادل دارند در ضمن بحران قابل دسته بندی‌اند.

تجربه‌های تاریخی ادبیات در بحران

شاکری افزود: چنین شرایطی در طول دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی بارها بوجود امده است. مهمترین تجربه‌ای که ادبیات داستانی معاصر در این زمینه از سر گذرانده ادبیات داستانی دفاع مقدس در دهه ۶۰، بین سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ است. مروری بر این تجربۀ تا حدودی “مهجور” و “متروک”، قادر است ما را بر مصداق نه چندان دور ادبیات در بحران متمرکز نماید و بر اساس این تجربه پیشینی، چگونگی و واکنش ادبیات به بحران چرایی کم و کیف ادبیات در بحران در زمان کنونی را توضیح دهد.

وی گفت: نخست لازم است شباهت‌ها و تفاوت‌های دوره‌های انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و دوره شیوع بیماری کرونا- و حوادث و موقعیت‌های مشابه- را بر شماریم.

تفاوت انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در تولید «ادبیات در بحران»

وی با بیان اینکه وقوع جنگ تحمیلی ارتش بعث علیه ایران اسلامی موقعیتی را ایجاد کرد که در طول هشت سال شرایط جدیدی برای مردم و دولت رقم زد گفت: گرچه دفاع مقدس نتیجه و معلول طبیعی انقلاب اسلامی و استقلال یافتگی ایران با نام اسلام بود، اما به میزانی که در طی قریب به چهل سال درباره دفاع مقدس روایت داستانی و مستند نگار تولید شده است، درباره انقلاب اسلامی شاهد تولید چنین روایت‌هایی نبوده‌ایم. این در حالی است که خصوصیات انقلاب اسلامی به عنوان موقعیتی بحرانی که به جابه جایی قدرت سیاسی در بهم ۱۳۵۷ انجامید ایجاب می‌کرد تجربه متنوع تر، موسع تر و عمومی‌تری درباره آ وجود داشته باشد در نتیجه روایتگری از آن بر روایت‌های دفاع مقدس غلبه کند.

این نویسنده تصریح کرد: با تشابه موقعیت انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در «بحران» بودگی، این سئوال به نحو جدی در تاریخچه ادبیات داستانی معاصر مطرح شده است که به چه دلیلی ادبیات دفاع مقدس به لحاظ کمی و کیفی با ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بالمعنی الاخص برابری نمی‌کند. دلایلی برای این عدم توازن برشمرده شده است.

فقدان جریان ادبیات داستانی دینی تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی

شاکری با بیان اینکه ادبیات داستانی در دوران پیش از انقلاب اسلامی تا پیروزی آن در بهمن ۵۷ اساسا مجالی برای روایت انقلاب در جریان مردم نداشته است،اضافه کرد: فضای ادبیات داستانی در این دوره قریب به پنجاه سال در اختیار جریان‌های چپ مارکسیست و غربزده لیبرال بود. معدود نویسندگان متعلق به جریان متدین فرصت، امکانات و توانایی لازم را برای تکثیر اندیشه و هنر خود در قالب جریان داستان نویس دینی نداشتند. لذا طبیعی است که با وجود بحرانی بودن سال‌ها و ماه‌های منجر به انقلاب اسلامی نقش ادبیات داستانی دینی متعهد تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی عملا بی رنگ باشد. بلکه اساسا تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی عنوان «ادبیات داستان انقلاب اسلامی» و «ادبیات داستانی دینی» به لحاظ علمی و میدانی به رسمیت شناخته نشده است.

فاصله کوتاه پیروزی انقلاب اسلامی تا آغاز دفاع مقدس

به گفته این مولف، دلیل دیگر تنک بودن ادبیات داستانی انقلاب اسلامی تا دهه هفتاد و بلکه عدم برابری ان با ادبیات داستانی دفاع مقدس تا زمان کنونی، فاصله کوتاه میان وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی است. این نظر مشهور و قابل اعتنایی است که نوع نویسندگان، مضامین، شخصیت‌ها و محافل حمایت کننده از دو گونه ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس مشترک بوده‌اند. به همین دلیل با بروز دفاع مقدس عملا اهمیت و روزآمدی و عاجل بودن این موضوع موجب شد نویسندگان بالقوه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی به نویسندگان بالفعل ادبیات داستانی دفاع مقدس تبدیل شوند. به تعبیری ادبیات داستانی دفاع مقدس، ظهور ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بالمعنی الاخص را به تاخیر انداخت. و این تاخیر آن قدر طولانی شد که در دهه هشتاد جرقه‌های جریان ادبیات داستانی انقلاب اسلامی زده شد.

به گفته نویسنده کتاب «انجمن مخفی»،همچنین در قیاس این دو گونه ادبی، این پرسش مطرح شد که آیا بحران دفاع مقدس، بحران وقایع منجر به انقلاب اسلامی و بحران‌های سیاسی و امنیتی منتج از آن را به محاق برد یا صورت تبدیل شده و هم جهت دیگری از آنها را روایت کرد. به بیانی، آیا باید ادبیات داستانی دفاع مقدس را در تضاد با ادبیات داستانی انقلاب اسلامی دانست که آن را به مذبحگاه برد یا باید آن را ادامه فکری، فلسفی، تجربی و هنری ادبیات داستانی انقلاب اسلامی قلمداد کرد. بلکه باید ادبیات داستانی دفاع مقدس را شکل رقیق شده روایت از بحران انقلاب اسلامی دانست به نحوی که با ورود نویسندگان انقلاب به حوزه دفاع مقدس عملا آنها به دوره‌ای طولانی از مهارت آموزی ادبی وارد شدند تا برای روایت بحران عمیق و پیچیده منجر به انقلاب اسلامی آماده شوند.

طول دوره وقوع در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

وی افزود: از جمله دلایل دیگر نابرابری تولیدات این دوگونه، طولانی بودن دوره دفاع مقدس است. جنگ تحمیلی هشت سال به طول انجامید. در حالی که انقلاب اسلامی تنها در ماههای پایانی به صورت بحرانی همه گیر بدل شد.

مردمی بودن انقلاب در مقابل نخبگانی بودن دفاع مقدس

شاکری دلیل دیگر را تفاوت جنس ابتلا به انقلاب اسلامی با جنس ابتلا با دفاع مقدس دانست و ادامه داد:گرچه تاثیرات دفاع مقدس در ابعاد سیاسی، امنیتی و اقتصادی توسط عامه مردم در دهه ۶۰ محسوس بوده است. با این وجود تنها بخش کوچکی از مردم مستقیما در جنگ شرکت داشته و تجربه حضور در جنگ یا شهرهای جنگ زده را تجربه کرده‌اند. در رتبه بعد طیف محدود دیگری به عنوان خانواده‌های اسرا، شهدا، جانبازان و اوارگان، تجربه بالواسطه‌ای از جنگ داشته‌اند. این در حالی است که بحران منجر انقلاب اسلامی در پیش چشم تمامی مردم واقع شده است. انقلاب اسلامی در کف خیابان‌ها و بازارها و با حضور مستقیم مردم اعم از زن و مرد و کودک و نوجوان رخ داد. تقریبا تمامی طیف‌ها وقایع منجر به انقلاب اسلامی را تجربه کرده و شاهد رخدادهای آن بوده‌اند. بر این اساس، انتظار می‌رود ادبیات داستانی روایتگر ناگفته‌ها و نادیده‌ها باشد. لذا ادبیات داستانی برای مردمی که خود به چشم وقایع انقلاب را دیده اند چیزی برای روایت ندارد. این در حالی است که دفاع مقدس و بخصوص آنچه در خطوط مقدم جنگ و اردوگاه‌های اسرای جنگی می‌گذرد برای عموم مردم جزو ناگفته‌ها و تجربیات جدید است.

ارزشمندی و اعتبار موقعیت دفاع مقدس

وی تاکید کرد: به عنوان دلیل دیگر، در صورتی که ملاک بحران را میزان مسئله سازی موقعیت مورد نظر برای مردم بدانیم، موقعیت دفاع مقدس از تبار و ارزش روایی بیشتری برخوردار است. تعداد شهدا و جانبازان و اسرای دفاع مقدس با تعداد شهدا و جانبازان و زندانیان دوران طاغوت برابری نمی‌کند. بنابر این داستانی که می‌خواهد در مدت طولانی شخصیت را درگیر مسئله‌ای زمان بر کند ترجیح می‌دهد ان راوارد جنگی کند که هشت سال به طول کشیده است تا آن را وارد موقعیت انقلاب کند که در طی چند ماه به پیروزی می‌رسد.

این مولف گفت: این مجموعه دلایلی است که در تفاوت موقعیت انقلاب اسلامی و دفاع مقدس به عنوان موقعیت‌هایی بحران خیز و تاثیر انها در ادبیات پدید امده بیان می‌شود. به تعبیری در پی آمد این دو گونه در سالهای ۵۷ تا ۶۷، ادبیات داستانی دفاع مقدس، تجربه پیشینی موفقی از ادبیات در بحران با موضوع انقلاب اسلامی نداشته است. این در حالی است که با تجربه ادبیات داستانی دفاع مقدس در دهه ۶۰ عملا ادبیات داستانی معاصر تجربه هشت ساله‌ای از “ادبیات در بحران” را مفروض دارد.

مطلوبیت یا محدودیت شرایط بحران در تولید ادبیات

شاکری دربارخ ظهور «ادبیات در بحران» و اینکه آیا بر اساس شرایط مطلوب داستانی صورت می‌گیرد یا تجربه‌ای از پیش قضاوت شده و مطرود است عنوان کرد: این سئوال را می‌توان به صورت مطلق درباره ادبیات داستانی نوین با تمامی ظرفیت‌ها و وظایف و کارکردها و انعطاف‌هایش پرسید. آیا ادبیات‌تراز و مطلوب در بحران پدید می‌آید یا پس از بحران؟ آیا ادبیاتی که از بحران روایت می‌کند زاییده دوره بحران و تولید شده در مقطع بحران است؟ می‌توان در این باره به تاریخچه غنی ادبیات داستانی جهان مراجعه کرد و نمونه‌های موفق ادبیات داستانی انقلاب‌ها و جنگ‌ها را که برخی در دوره بحران و برخی سالها پس از آن تولید شده‌اند بر شمرد.

این نویسنده گفت: همچنین دلایل متعددی از سوی دو طیف موافقان زایش ادبیات در بحران و قائلان به سترونی ادبیات در بحران اقامه شده است. اما آنچه در این مجال مورد اشاره و محل توجه است، مواجهه تاریخچه ادبیات داستانی معاصر با مهمترین و طولانی‌ترین مورد ادبیات در بحران یعنی “ادبیات داستانی دفاع مقدس در دهه ۶۰” است. امروزه اتفاقی نامیمون از سوی روشنفکران و محافل دانشگاهی و برخی نویسندگان دهه ۶۰ وجود دارد مبنی بر اینکه در پساپشت تاریخچه ادبیات معاصر، دهه ۶۰ متروک و مهجور مانده بلکه متهم و مطرود است. این واقعیت که ادبیات داستانی دهه ۶۰ تبدیل به تجربه‌ای منقح و سازنده در تاریخچه ادبیات داستانی دفاع مقدس نشده و تردیدها و اتهام‌هایی که بخشی از آن به ادبیات در بحران دهه ۶۰ باز می‌گردد زمینه ساز ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس شده غیر قابل تردید است.

نویسنده کتاب «بی اسمی» گفت: اکنون ادبیات داستانی معاصر در مواجهه با بحران‌های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی لازم است میراث دار گذشته ادبیات در بحران باشد. باید از تجربه‌های گذشته به درستی عبور کند و بواسطه آن آینده را بسازد. ۶۰

ساحت‌های مواجهه انتقادی تحلیلی با تجربه «ادبیات در بحران» دهه ۶۰

وی با بیان اینکه توجه به مجموعه تحلیل‌ها، نقدها و اتهامات وارده بر ادبیات داستانی دفاع مقدس در دهه ۶۰ مقوله‌ای است که در این یادداشت نمی‌گنجد اما مرور برخی از آنها می‌تواند بیش از پیش نشان دهد چرا ادبیات داستانی معاصر ایران اسلامی چه در جریان روشنفکر و چه در جریان متعهد تجربه موفقی در زمینه ادبیات در بحران ندارد و نوعا به واقعه و امر ماضی توجه نشان می‌دهد،گفت: به نحوی که گویا ادبیات داستانی مایل است همواره فاصله زمانی خود را با واقعه ملحوظ دارد و از واقعه‌ای که موضوع روایت را می‌سازد حریم گیرد.

این منتقد ادبی با تاکید بر این مطلب که در مجموع می‌توان اتهامات مرتبط با ادبیات داستانی دهه ۶۰ را به دو قسم کلی تقسیم کرد، متذکر شد: برخی از نقد‌ها و اتهامات فارغ از موقعیت ادبیات در بحران به ماهیت ایدئولوژیک ادبیات پس از انقلاب اسلامی اشاره دارد. لذا هر نوع گرایشی به مبانی و ارزش‌های انقلاب اسلامی در ادبیات داستانی از سوی طیف اشکال کننده با این پرسش‌ها مواجه خواهد شد. اما قسم دیگر اشکالات به نفس ادبیات در بحران فارغ از رویکرد فکری و ارزشی اثر و نویسنده باز می‌گردد. طبعا نوع موقعیتی چون بروز و ظهور بیماری کرونا با آنچه در موقعیت دفاع مقدس رخ داد متفاوت است. ابعاد، شدت و ضعف و مولفه‌های متفاوتی در این دو –علی رغم اشتراکات- وجود دارند. در دفاع مقدس بحث از دشمن متجاوزی مطرح است که بر علیه ارزش‌های دینی و انقلابی قیام کرده است و به صورت مشخص دشمنی می‌کند. حضور دشمن، مقوله تهاجم، عینیت دشمنی از مقولاتی است که در ادبیات داستانی روایت شده در این موقعیت کاملا دیده می‌شوند. افراد مبتلا به جنگ در ادبیات داستانی دفاع مقدس مظلوم‌اند. آنها از سوی جبهه ظالم تحت ستم قرار گرفته‌اند. جبهه‌ای که اگاهانه و با کاربست خشن‌ترین و وحشیانه‌ترین روشها زندگی را در ابعاد مختلف بر مردم تلخ ساخته است. در این موقعیت مفهوم شهادت، ایثار و از خود گذشتگی اعتبار ویژه‌ای پیدا می‌کند. گرچه در موقعیت بیماری چون کرونا نیز ایثار و از خود گذشتگی از خطوط مقدم به میان شهرها و مراکز درمانی و خیابانها می‌آید و درگذشتگان از ایثارگران شهدای سلامت خوانده می‌شوند. اما ضلع دشمن فعال و خشن به چشم نمی‌آید. بیماری همه را فارغ از اندیشه و منش هدف قرار می‌دهد و در میان معتقدان به فکر و اندیشه خاصی دست به انتخاب نمی‌زند. کنج امنی برای کسی وجود ندارد. در حالی که در دفاع مقدس، و موقعیت‌هایی مانند شهدای ترور، دشمن اگاهانه در صدد انتخاب و از پا در آوردن یک اندیشه و طرفداران ان است. طبعا کسانی که بیش از دیگران در این راه استقامت می‌کنند بیشتر در معرض خطرند. از سوی دیگر، جنبه‌های انسانی مدافعان سلامت در جهت حفظ جان انسانها اعم از هر نوع و قشری فارغ از هر دیدگاه و قیدی بسیار چشمگیر است. همچنین با وجود امکان ماهیت جنگ بیولوژیکی بیماری کرونا، اما همچنان حضور و نقش آفرینی دشمن در این میدان مخفی است. در گونه شناسی داستان کرونا باید آن را از نوع کشمکش انسان با عوامل و نیروها و بلایای طبیعی ارزیابی کرد که از این نظر با جنگ که در ان کشمکش میان دو دسته از نیروهای انسانی ظاهر می‌شود کاملا متفاوت است. این همه بیان کننده آن است که علی القاعده برخی از موانع و حریم گیری‌هایی که در دهه ۶۰ و در ارتباط با ادبیات داستانی دفاع مقدس رخ داد نباید در مورد کرونا رخ دهد. چرا که تمام جریانهای فکری در مواجهه با این بیماری شایع و مسری دقیقا در یک جبهه در برابر شیوع ان قرار گرفته‌اند. و ماهیت این بیماری و عدم ابتلاء ایدئولوژی خاصی به آن بدان معنی خواهد بود که انتظار می‌رود تمامی طیف‌ها درباره آن روایت کنند.

وی ضمن بیان اینکه اما آنچه در قسم دوم اشکالات متوجه ادبیات داستانی دفاع مقدس در دهه ۶۰ می‌شود با آنچه امروزه با آن مواجه هستیم اشتراکات بیشتری داردُ گفت: آن ضرورت‌های پدید آورنده و مقوم ادبیات در بحران است. درباره دهه ۶۰ گفته می‌شود ادبیات در دوره بحران تضمین کننده مسائل ان دوره است. ادبیات بحران نمی‌تواند واقع گو باشد. یا به تعبیری نمی‌تواند تمام واقعیت را بگوید. زیرا بیان تمام واقعیت به تشدید بحران می‌انجامد. ادبیات در بحران ادبیاتی گزیده‌گو است. همچنان که برای ایجاد امید در جامعه مخاطب ضرورتا ادبیاتی قهرمان پرور است. ادبیاتی حماسی است. این بیان شبهه‌ای نظری بود که حکم به تاریخ مصرف دار بودن ادبیات دفاع مقدس در دهه ۶۰ کرد. بر این اساس ادبیات غیر تبلیغی و شعاری در بازه زمانی پس از بحران تولید می‌شود. چرا که حتی اگر ضرورت‌های زمان بحران را بپذیریم- که برخی حتی این را هم نپذیرفته‌اند- بهانه‌ای برای ادامه جریان ادبیات حماسی در بحران در دوره پس از بحران باقی نمی‌ماند. زیرا با از میان رفتن سبب (بحران) مسبب (ادبیات حماسی) نیز از میان خواهد رفت.

این مولف بیان داشت: طیف داستان نویسان سیاه دفاع مقدس بر پایه این استدلال تا جایی پیش رفتند که اصل وجود قهرمان در دوره جنگ را انکار کرده یا قهرمانان دوران جنگ را شخصیت‌های تاریخی دانستند که با تغییر شرایط به انسانهایی عادی بدل می‌شوند. طبق این نسخه نباید انتظار داشت در شرایط غیر بحرانی قهرمانی پدید بیاید و ادبیات نیز موظف نیست مخاطب را به سمت قهرمان پروری سوق دهد. با حفظ این شبهات که در خاطرات ادبیات داستانی معاصر ماندگار شده و بعضا به معتقداتی شایع و مقبول میان نویسندگان تبدیل شده است آیا می‌توان انتظار داشت ادبیات در بحران کرونا پدید اید؟ آیا این احتمال نمی‌رود که اساسا ادبیات داستانی –انگونه که تا کنون عمل کرد- یا اساسا نسبت به این موقعیت جدید بی تفاوت باشد یا پیرو جریان سلف خود در ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس، به سیاه نمایی و دامن زدن به گفتمان مردم در مقابل گفتمان حکامیت و گفتمان رسمی اقدام کند؟ به نظر می‌رسد چنین دستاوردی متوقع و کاملا محتمل است. ادبیاتی که از قهرمانهای خود گریخته است و واقع گویی را در قهرمان زدایی می‌داند. ادبیاتی که کارکرد و وظیفه‌اش را نمایش دردها می‌داند و نه راه حل، ادبیاتی که حماسه را از افق‌های خود رانده است و به کنج تراژدی‌های دردناک پناه برده است علی القاعده در بهترین وضعیت خود در نسبت به بیماری کرونا خاموش است.

ادبیات در بحران، ادبیات بهین و برین نیست

وی با بیان اینکه به نظر می‌رسد با لحاظ اهداف و کارکردهای ادبیات داستانی، ادبیات در بحران، روزامدترین و بهترین نسبت ادبیات با تعهدات اجتماعی خود نیست، متذکر شد: گرچه ادبیاتی که در ضمن بحران به روایت آن دست می‌زند ادبیاتی فعال و نه منفعل ادبیاتی روز آمد، ادبیاتی متعهد و ادبیاتی پویا است. ادبیات در بحران در موارد پیش گفته از ادبیاتی که با رویکردی پسینی وقایع و رخدادها را با فاصله زمانی کوتاه یا طولانی روایت می‌کند چابک تر است و از مهارت و آمادگی بیشتری برای تحلیل، هضم، ساختار بندی، شخصیت پردازی و مضمون پروری بحران برخوردار است. چنین ادبیاتی دوران طفولیت خود را سپری کرده است و همراه با قهرمانان جهان بیرونی نقش افرینی می‌کند. در مقایسه‌ای میان ادبیات پسابحران، ادبیات در بحران و ادبیات پیشا بحران، می‌توان قسم سوم را از دو قسم دیگر در کنشگری در ساحت فرهنگی پیشگام تر و به صورت مطلوب کارکردی ادبیات نزدیک تر دانست.

وی در توضیح بیشار گفت: عبرت انگیزی و معرفت اموزی هدف غایی ادبیات متعهدی است که انسان را در سیر “إنا لله و إنا الیه راجعون” تحلیل می‌کند. انسان رهگذر مسیر من الله و الی الله است. هنر و ادبیات مطلوب دینی و انقلابی، انچنان روایتی است که این سیر را چه به نحو فردی و چه جمعی، تصحیح، تسریع و تحکیم کند. بر این اساس مرور هر تجربه‌ای به مثابه معبری برای خواننده مفروض یا متوقع تلقی می‌شود. گاه، روایت داستانی، تجربه‌ای تاریخی را نمایشی می‌کند تا سنت الهی و قواعد تکوینی مخاطب را در موارد مشابه به منزلگاه بعد عبور دهد. گاه تجربه برین و بهین اکنون معبر حرکت مخاطبان به سوی مقصد مطلوب است و گاه انچه عبرت داستان تلقی می‌شود نه امر محقق تاریخی یا واقعه در جریان کنونی که امری مستقبل است. واقعه‌ای که هیچ گاه رخ نداده است اما با فرض تحقق یا با یقین به تحقق آتی ان در زمانی دور یا نزدیک می‌تواند تجربه شبیه سازی شده ان موقعیت را برای مخاطب کنونی فراهم سازد. ادبیات پیشا بحران متعلق به دوران بلوغ نویسنده، اثر و ادبیات داستانی هر کشوری است. کار در این ساحت به مراتب دشوار تر از دو ساحت دیگر است. در این قسم تنها کافی نیست که نویسنده از قوه خیال و قدرت خلاقه خود کمک گیرد. چرا که نوعا ادبیات پسابحران نیز دست به خلاقیت زده و به مستندات تاریخی و واقعی اکتفا نمی‌کند. بلکه نویسنده در این قسم به بصیرتی بالاتر، سخته تر و پخته تر از دیگر احاد جامعه نیازمند است. ادبیات پیشا بحران صرفا ادبیات فانتزی مبتنی بر خیال یا ادبیات حدس و گمان نیست. بلکه ادبیات استراتژیکی است که آینده را به مثابه امر منتظَر روایت می‌کند. در مثالی، ادبیات پسا بحران همانند نسخه‌ای است که در پس بیماری تجویز می‌شود. در حالی که مهم نیست بیمار مبتلا به آن بیماری نجات یافته است یا خیر. زیرا میان شخصیت درگیر در بحران و ادبیاتی که پس از آن او را روایت می‌کند فاصله افتاده است. ادبیات در بحران ادبیاتی است که بر بالین بیمار یا محتضر آماده شده است و امید دارد داروی شفا بخش را به کام بیمار بریزد. اما ادبیات پیشا بحران ادبیات پیشگیری و واکسینه سازی است. پرسش ان است که آیا قهرمانان روایت‌های داستانی همواره باید از کوران وقایعه تاریخی زاده شوند؟ آیا محرک ادبیات، صرفا وقایع بیرونی است و نویسنده دیدگاه بلند خود را صرفا از امور محقق کسب می‌کند؟ ایا ادبیات روایی باید ابتدا شاهد هزینه رخ دادهای بیرونی باشد و سپس با دادن این بها، به روایت بنشیند؟ ادبیات پسا بحران ادبیات کم هزینه تری است که مقام نویسنده را از شاهد به مجتهد ارتقا می‌دهد.

ادبیات داستانی نوین و آینده اندیشی (ادبیات پیشا بحران)

وی با اشاره به اینکه ادبیات داستانی در کشور ما به تبع جهان سالها است در قله روایت قرار گرفته است عنوان داشت: ادبیات داستانی مخیل هیچ محدوده‌ای برای روایت نمی‌شناسد و نوعا روایت‌های مستند نگار را به تکیه بر واقع و عدم خلاقیت و عدم روایت از امور ممکن متهم می‌سازد. حال در شرایط شیوع بیماری کرونا، فضای رسانه‌ها و ابزارهای ارتباطی بیش از هر چیز تشنه خبر است. گویا واقعیت در ذهن و زبان مخاطبان یکه تازی می‌کند. این واقعیت است که اکنون ما را به خود مشتاق ساخته و شگفت زده می‌کند. خبر پس از واقعه و با واقعه می‌آید. هیچ خاطره‌ای پیش از رخ داد روایت نمی‌شود و هیچ گزارشی بدون رسیدن زمان وقوع واقعه‌ای بیان نمی‌شود. این در حالی است که ادبیات می‌تواند محدوده زمان و مکان را کناری نهاده در گذشته و اینده سیر کند و حد یقفی برای خود قائل نیست. آیا تخیل نویسندگان در دوره کنونی از واقعیت جا مانده است؟ بله، به نظر می‌رسد ادبیات و به تبع آن خوانندگان‌اش به واسطه این رخداد تا حدودی غافلگیر شده‌اند. این در ابعادی کلان مسئله‌ای جهانی و در محدوده ادبیات داستانی معاصر ایران، مسئله‌ای بومی و ملی با اسباب پدید آورنده خاص خود است.

نویسنده «کتاب درباره مانایی و میرایی» گفت: آیا ادبیات مخیل قادر به پیش بینی اینده نیست؟ آیا ادبیات مخیل تنها در دامنه تاریخ گذشته و برای رفو کردن آن تخیل را به کار می‌گیرد و تجربیات گذشته را برای جذابیت با تخیل می‌آمیزد؟ دلایل پسا بحران بودن ادبیات داستانی معاصر ایران چیست؟ مقوله آینده اندیشی و صورت بندی جهان پیش رو در ادبیات داستانی معاصر ایران، از جمله شاخه‌های نحیف و فقیر است که کمتر نویسنده‌ای ورودی بدان داشته است. تجربه تاریخی ادبیات معاصر نشان داده ادبیات داستانی حتی در هضم و تحلیل شرایط روز و روایت از آنها چندان توفیقی نداشته است چه رسد به آنکه در پیش بینی‌ای خیالی به استقبال وقایعی رود که نه تنها واقع نشده اند بلکه احتمال وقوع آنها نیز چندان متوقع نیست. طبعا چنین ادبیاتی قادر نیست مخاطبان واقعی خود را از آنچه خواهد شد خبر داده یا آنها را آماده پذیرش و نقش افرینی در شرایطی کند که وقوع آنها محتمل است. این بدان معنی است که کشور درگیر بیماری چون کرونا پیش و بیش از دست یابی به واکسن این بیماری که ابتلاء به عوارض جسمانی ان را برای انسانها کنترل کرده آنها را آماده مواجهه با بیماری سازد نیازمند ادبیاتی است که مخاطبان را در بعد ذهنی آماده مواجهه با رخدادهایی با پیامدهای جدی کند و برای برون رفت از چنین بحرانهایی شخصیت پردازی و الگو سازی کرده باشد. شاید ظهور ویروس کرونا در کشورمان امتحان کوچک و نمونه کم خطری از رخدادهایی باشد که یک ملت برای رسیدن به اهداف عالی اش نیازمند اگاهی نسبت به انها و نحوه مواجهه با آن است. کشوری که یکی از ارکان مسلم اعتقادی اش مسئله ظهور است تا چه میزان دارای روایت‌های داستانی مخیل در نمونه سازی و جهان پردازی دوره ظهور و مخاطرات و وقایع ان است. ادبیات داستانی دِین خود را به کشوری که گرداگردش را دشمنان احاطه کرده اند تا چه میزان با نمایش جهان پیشارو ادا کرده است.

ادبیات معاصر و موقعیت کرونایی عالم

به گفته شاکری، شرایطی کنونی جهان موقعیتی کاملا دراماتیک را رقم زده است. گویا یک ایده اصلی، داستانِ مردمان جهان را با نقش افرینی ویروس کرونا روایت می‌کند. جهان در حال ایفای نقش خود در ایده اولیه‌ای است که از “اگر”ی بزرگ حکایت می‌کند: “چه می‌شد اگر ویروسی مرگبار سرتاسر کره خاکی را در نوردد و زندگی متفاوتی را برای ساکنان ان رقم زند؟” اگری که اکنون محقق شده دیگر تنها یک احتمال صرف نیست. بلکه عین واقعیت است. ظهور کرونا کم نظیرترین موقعیتی است که می‌توان آن را در طی سده‌ها مشاهده کرد.

این نویسنده و منتقد ادبی گفت: در شرایط کنونی، انتظار بی پرده‌ای که باید از ادبیات واقع گرا و متعهد پرسید آن است که چه نسبتی با بیماری کرونا برقرار کرده است؟ آیا در گوشه عافیت در حال قرنطینه است و فراهم آمدن شرایط عادی را انتظار می‌کشد تا مجددا به موضوعات مورد علاقه اش بپردازد؟ آیا ادبیات داستانی در اضطرابی به سر می‌برد و دائما از خود می‌پرسد بعدا چه خواهد شد؟ در حالی که قادر نیست آینده را تشخیص دهد یا تصویری از آن در ذهن بپرورد یا راه حل و گشایشی درباره آن ارائه کند؟ پاسخ هر چه باشد، شرایط کنونی یا انچه در فضای خاموش و خمود ادبیات به گوش می‌رسد، عقب ماندگی ادبیات نسبت به شرایط کنونی زمانی است. عقب ماندگی که تنها مربوط به برهه کنونی نیست و از آن باید به عقب ماندگی تاریخی ادبیات داستانی معاصر یاد کرد. این عقب ماندگی البته در جبهه شبه روشنفکری در باورها و الگوهای نوعا غربی و لیبرالی این جریان دارد. چندان دور نیست زمانی که جبهه روشنفکر با هجو شخصیت‌های دین دار، دین را مظهر ریا، جهل و خرافه نشان می‌داد و همین طیف با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که کرانه‌های عالم را درگیر خود کرد از مردم خود قهر کردند. این طیف با اینکه وقایع بزرگی چون انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را به چشم دیده یا آثار ان را درک کرده بودند از آنها ننوشتند و روایت از تجربه را به گذشت و اتمام تجربه موکول کردند. وضعیت در جبهه ادبیات داستانی متعهد نیز کمابیش به نحوی پیش رفته است که تمام تلاش خود را مصروف حفظ، ثبت و روایت گذشته کرده و همچنان سرعت این حرکت به نحوی نیست که قادر باشد موضوعات جاری را درک کند چه رسد به انکه جریان روایت داستانی آینده نگر را در سر بپروراند. می‌توان گفت جریان غالب در ادبیات داستانی ایران اسلامی جریانی پسا بحران است.

شاکری افزود: پرسش آن است که چرا ادبیات داستانی معاصر ایران از پدید آوردن جریانی آینده نگر و پیشا بحران ناتوان است. چرا نمی‌توانیم آینده ایران اسلامی را در افقهای نزدیک یا دور روایت کنیم؟ میتوان دلایل متعددی برای این امر بر شمرد.

صورت‌های مواجهه سه گانه ادبیات با بحران

در مجموع می‌توان صورتهای سه گانه مواجهه‌ای برای ادبیات داستانی نسبت با بحران لحاظ کرد.

دلایل سترونی ادبیات در بحران

روایت داستانی بر خلاف دیگر قالبهای ادبی و روایی، مقوله‌ای زمان بَر است.

وی اضافه کرد: طی فرایند تولید و افرینش داستان مخیل نوعا زمان بر و دیر بازده است. در نگاهی کلی و فارغ از عوامل و متغیرهای دخیل در بازه زمانی تولید داستان، این قالب بسیار دیر بازده تر از نوع ادبی شعر به واقعه واکنش نشان می‌دهد. مرور تاریخچه ادبیات دفاع مقدس نیز نشان می‌دهد، شعر نسبت به روایت‌های داستانی همواره پیشتاز بوده است. گرچه متغیرهایی چون گونه ادبی، قالب داستانی و درونمایه داستان می‌تواند این زمان را بسیار طولانی یا کوتاه کند. داستان کوتاه زودبازده تر از رمان است. همچنان که نوشتن داستان‌های تفریحی نسبت به داستانهای تحلیلی به زمانی کمتر نیاز خواهد داشت. روایت داستانی، ناگزیر معلل و منطقی است.

وی بیان کرد: چنین مولفه‌ای تنها با درک کامل یا مقبول موقعیت و کنش شخصیت‌های داستانی حاصل می‌شود و این امر برای زمان حال دشوار است. ادبیات در بحران نیازمند به ترتیب مشخصی از اجزاء داستانی بر اساس روابط علی است. این در حالی است که بعضا علت العلل موقعیت پیش امده در حال و معلول نهایی مورد انتظار، هر دو برای نویسنده مشخص و معلوم نیستند. روایت داستانی با پایان بندی، درونمایه خود را بنیان می‌نهد. در حالی که مقطع و موقعیت حال پایانی نامعلوم دارد.

به گفته وی، روایت داستانی ناگزیر در پایان بندی اش درونمایه خود را بنیان می‌نهد. این در حالی است که ادبیات در بحران همراه با بحران به پیش می‌رود و از نتیجه و پایان ان نا اگاه است. انگاره ابطال پذیری ادبیات در بحران در صورت تحقق پایان پذیری بحران بر خلاف داستان پیشا بحران.

وی ادامه داد: این هراس همواره برای نویسنده‌ای که در عرصه ادبیات بحران دست به قلم می‌شود وجود دارد که واقعیت عینی خارج از تحلیل نویسنده رخ داده یا پایان بپذیرد. در ادبیات داستانی دفاع مقدس بخصوص آثاری که در دهه ۶۰ و سالهای آغازین آن نوشته شده است این مطلب بسیار چشمگیر است. در این برهه شاهد آثار داستانی هستیم که تصور دقیقی درباره طول جنگ ندارند یا درباره پایان آن پیش بینی‌های نادرستی بیان می‌کنند.

دور بودن نویسندگان از شرایط بحران

این منتقد ادبی ابراز داشت: ادبیات داستانی دفاع مقدس از جهتی ادبیاتی نخبگانی بوده است. به این معنی که بخش گزیده‌ای از مردم در جبهه حاضر شده در نتیجه از ‌آن اگاهی یافته و از میان انها افرادی دست به روایت ان زده اند. اما شرایط در موقعیت‌هایی مانند شیوع بیماری کرونا متفاوت است. دراین شرایط همه گیری و اپیدمی موجب خواهد شد بحران به سراغ افرادی که حتی حاضر به نقش آفرینی در آن نیستند نیز بیاید. طیفی از نویسندگان شبه روشنفکر به تبع دیدگاه و حالات روحی شان در طول دفاع مقدس و بخصوص با شروع جنگ شهرها به نقاط کم خطر و ایمن پناهنده شدند و عملا خود را به قرنطینه پناهگاهها وارد ساختند و از شرایط جنگی دور شدند. اما وضعیت در بحران بیماری کرونا و امثال ان متفاوت است. شیوع این بیماری موجب شده فاصله‌ای میان افراد جامعه و نقاط بحرانی و جود نداشته باشد.

تزاید اشتغالات در دوره بحران

وی ضمن بیان اینکه دوره بحران همچنان که از مفهوم آن روشن است، تعادل و ارامش جامعه را دستخوش چالش و تغییر می‌کند ادامه داد: در این شرایط اشتغالات خارج از روال معمول زندگی رخ می‌دهد که فرصت‌های رایج را به شدت محدود می‌کند. مثلا در دوره وقوع انقلاب اسلامی انتظار می‌رود نویسنده‌ای که شاهد بی واسطه وقایع است درگیر این بحران شده خود به عنوان بخشی از نیروی محرکه آن در صحنه‌ها حاضر باشد. همچنان که حضور شاهد نویسنده‌ای در جنگ اشتغالات جدیدی را فراهم می‌کند و فرصت‌ها و خلوت‌های نویسندگی را زایل می‌سازد. واقعیت آن است که ادبیات داستانی و خلاقیت در ان علاوه بر تجربه بی واسطه و مستمر، نیازمند خلوت هنرمندانه و تمرکز بر موضوع است. نویسنده لازم است از اشتغالات ذهنی مزاحم روزمره خود بکاهد و ذهن خود را اماده ساخت و تصور کامل جهان داستانی نماید. چنین اشتغالاتی که در زمان عادی به واسطه شرایط اقتصادی برای نویسندگان تشدید شده است در دوره‌ای چون بحران کرونا شکل مضاعفی پیدا می‌کند و بستر لازم را برای تولید داستان محدود می‌سازد.

اهمیت یافتگی گزاره مستند در دوره بحران در مقابل گزاره انشایی محتمل داستانی

وی افزود: گرچه ادبیات داستانی نیز می‌تواند با اکتفا به گزاره‌های حاکی از واقعیت شکل گیرد. با این وجود مخاطب نسبت متفاوتی با روایت داستانی برقرار می‌کند. به این نحو که این گزاره‌ها از صورت اخباری خود خارج شده و کارکرد انشایی به خود می‌گیرند. به واقع ارجاع نمی‌دهند و باید قانع کننده باشند. این موجب خواهد شد برای جامعه و مخاطبانی که تشنه اگاهی و اخبار از واقع هستند روایت داستانی هر چند ساختارمند کفایت نکند. دوره بحران دوره‌ای است که رخدادها و تغییرات بزرگ در ان توقع می‌رود. در این شرایط احاد جامعه واقعیت خارجی را دنبال می‌کنند و به آن اهمیت می‌دهند. در نتیجه روایت‌های مستند نگار اعم از گزارش و تاریخ اهمیت می‌یابند. برای مخاطب اهمیتی ندارد که حاصل تخیل هنرمندانه نویسنده را دنبال کند بلکه آنچه مهم است این است که واقع هرچند به صورت اولیه و گزاره‌های ابتدایی مستند نگار روایت شود.

پرهیز از فروغلتیدن به ضرورت‌های دوره بحران از جمله به گزینی واقعیت

به گفته وی، از جمله عوامل موثر در ضعف و فترت ادبیات در بحران لحاظ ضرورت‌های دوره بحران از جمله حفظ امید جمعی و لوازم ان از جمله به گزینی واقعیت و رعایت حال عموم و در نتیجه حذف یا کتمان برخی اخبار است. گرچه ادبیات روایی مستند نگار نیز دست به گزینش‌های جهت دار از میان وقایع می‌زند و برخی را از میان روایت حذف می‌کند. اما شرایط و امکانات ادبیات داستانی در گزینش انچه روایت می‌شود بیشتر است. ادبیات داستانی قادر است در گزینش خود واقعیت را تشدید کرده یا درباره ان غلو کند و عناصر و شخصیت‌های غیر واقعی را بدان بیفزاید.

پرهیز از لحاظ کارکرد مقطعی برای ادبیات

این نویسنده با تاکید بر این سخن که این تلقی وجود دارد که ادبیات در بحران در واکنش فوری و مقطعی به شرایط موجود نوشته می‌شود تا مخاطب دوره بحران را با درونمایه خود همراه کند، ابراز داشت: مشابه این استدلال درباره ادبیات داستانی دفاع مقدس در دهه ۶۰ دیده شده است. این شبهه در این باره مطرح می‌شده است که در شرایط بحران ادبیات به عنوان ابزاری برای مدیریت و کنترل شرایط به کار گرفته می‌شود و با تغییر شرایط نسبت ادبیات با واقعیت و مخاطب و کارکردهای ادبی تفاوت خواهد کرد.

شاهدان غیر راوی

شاکری موضوع دیگر را شاهدان غیر راوی مطرح کرد و افزود: از جمله مقومات شکل گیری ادبیات در بحران حضور بی واسطه راویان در معرکه و بحران است. یکی از شروط پدید آمدن ادبیات داستانی بحران حضور و شهادت نویسندگانی است که به ساختارها و شیوه‌های روایی داستان آشنا یند. از منظری کلی تر پدید آمدن روایت در بحران ارتباط مستقیمی با مهارت‌های پدید اورندگان آن در حوزه روایت دارد. به نحوی که نوعا از آنجا که در چنین وقایعی افراد حاضر از مهارت‌های نویسندگی برخوردار نیستند، نخستین شکل‌های روایت در بحران ساده‌ترین آنها یعنی یادداشت‌های روزانه، گزارش‌ها و خاطرات است.

این نویسنده گفت: این بخصوص در ادبیات داستانی دفاع مقدس در دهه ۶۰ ابعاد پیچیده‌تری می‌گیرد. نسل انقلابی، اساسا پیشینه و سابقه‌ای در حوزه داستان نویسی نداشته و عمده نویسندگان پیش از انقلاب نیز سر سازگاری و همراهی چه رسد حضور در دفاع مقدس را نداشتند. این خود از جمله عواملی بود تا احیانا دست یابی به روایت داستانی مطلوب از دفاع مقدس به تاخیر بیفتد. اما در شرایط حاضر نسلی پر شمار از نویسندگان داستان و طیف قابل توجهی از تجربه مندان در حوزه خاطره نگاری و مستند نگاری حضور دارند. بنابر این بن مایه‌های مهارت‌های روایی در مواجهه با بحران موجود است. گرچه عمده شاهدان خط مقدم بحرانی چون ویروس کرونا کادر درمانی هستند. اما از میان این قشر و پرستاران و هم اقشار دیگری که مواجهه مستقیم و فعال با این بیماری و تبعات آن دارند خاطره نگاران و داستان نویسانی حضور دارند.

اقسام ادبیات پیشا بحران

وی بیان داشت: دو تلقی درباره ادبیات پیشا بحران وجود دارد. چرا که گاه نویسنده منظر گاه خود به اینده و نقطع عزیمت را گذشته قرار می‌دهد و روایت از گذشته را با ورود فرض جدید غیر تاریخی ادامه می‌دهد. گاه نقطه عزیمت اینده‌ای است که هنوز رخ نداده است.

دلایل سترونی ادبیات پیشا بحران/ تلقی مشهور از ادبیات رئالیستی

این مولف ادامه داد: یکی از این دلایل نوع تلقی موجود و مقبول و مشهور از ادبیات رئالیستی است. آمیخته شدن این ادبیات با گزاره‌های تاریخی و بخصوص آمیزش غیر قابل انکار ان با روایت‌های مستند نگار و خاطرات این تلقی را در نویسنده و خواننده ادبیات داستانی پدید آورده است که پذیرش و همذات پنداری با ادبیات داستانی گویا مرهون مولفه بی چون و چرای پرداخت به امر ماضی است. لذا نویسنده ترجیح می‌دهد درباره شرایط و مسائلی که هنوز واقع نشده اند و در حد فرض باقی مانده‌اند روایت داستانی تولید نکند.

صعوبت و دشواری روایت پیشا بحران

وی افزود: دیگر آنکه روایت از آینده به مراتب از حال و ماضی دشوارتر است. شاید ساده‌ترین کار نوشتن از تجربه بی واسطه ممارس نویسنده است. که نتیجه آن روایت از امر حال است. به میزانی که نویسنده از حال داستانی به گذشته سفر می‌کند و از حال دور می‌شود نیازمند تحقیقات میدانی و کتابخانه‌ای بیشتری برای درک شرایط زیستی شخصیت‌های داستانی پیدا می‌کند. اما به هر حال درک شرایط حال و گذشته به مراتب ساده تر از فهم و تصور شرایطی است که درباره آن هیچ واقعیت عینی یا گزارش قطعی وجود ندارد. نوشتن از آینده نیازمند خلاقیت، قوه حدس و البته دیدگاه علمی سنجیده و اجتهاد در حوزه‌های مختلف بشری دارد. چنین نویسندگانی در ادبیات داستانی معاصر ایران کم یابند.

بسندگی ادبیات پسا بحران

وی با بیان اینکه کارکرد گیری از ادبیات و تعریف غالب از آن مسیری را ترسیم می‌کند که بر اساس ان گذشته می‌تواند سنگ بنای آینده‌ای درخشان باشدگفت: در حالی که همانطور که دفاع مقدس به عنوان امر تاریخی ماضی به درستی گنج معرفی می‌شود. تصور آینده نیز گنجی بی پایان است. گاه عبرت‌ها نه صرفا از گذشته که از نتایج مفروض یا قطعی و ناگزیر اعمال در آینده منتج می‌شوند. عبور از آینده پیش گیری از تحقق معلول‌ها با جلوگیری و محافظت از تحقق علت‌های موجد و پدید آورنده آن است. شرایط حاضر عالم و کشورما نتیجه گذشته ما و جهانیان است. اگر غرب وحشی نفسانیات خود را در مواجهه با این بلا ظاهر می‌کند نتیجه بود خود را می‌نمایاند. و اگر در کشورمان شاهد رفتارهای جمعی ایثار گرانه هستیم این نشانه بودهای گذشته مان است.

به گفته این نویسنده، گرچه کارکردگیری از ادبیات داستانی ضرورتا محدود به موضوع خاص گونه‌های روایی نیست. طبعا کارکرد هویت سازانه ادبیات داستانی دفاع مقدس و خاطرات این گونه منحصر به شروع شرایط جنگی و نظامی جدید نیست. مفهوم ایثار، کار برای خداوند، صبر در مقابل ابتلا، امید به اینده و توکل، مفاهیمی هستند که به هیچ زمان و مکانی محدود نمی‌شوند. با این وجود به نظر می‌رسد جامعه به فراخور درگیری با مسائل مختلف نیازمند گونه‌های موضوعی و مضمونی متنوعی از ادبیات داستانی است. ادبیات داستانی دفاع مقدس به تمامه قادر به ترسیم و توصیف شرایطی چون ظهور بیماری کرونا نیست. این ایجاب می‌کند به تنوع نیازهای موضوعی کشور، مضامین در قالبهای گونه‌ای مختلف تکثیر شوند.

این منتقد ادبیات گفت: اما زمانی که به ابعاد تغییرات محتملی که بیماری کرونا در منطقه و جهان ایجاد خواهد کرد توجه می‌کنیم در می‌یابیم بیماری به عنوان یک موضوع فرع مسائل کلان‌تری است که جوامع بشری و بخصوص ایران اسلامی باید آگاهانه و با آمادگی با آنها مواجه شود. اینکه چگونه در شرایط قرنطینه زیست کنیم و تصویری دقیق از شرایط اپیدمی بیماری داشته باشیم یا زیست قهرمانان این شرایط را ترسیم کنیم تنها بخشی از چیزی است که ادبیات آینده نگر باید بدان بپردازد. ادبیات نمی‌تواند و نباید تنها منتظر آینده باشد. اکنون دامنه‌های تاثیر این بیماری از جوارح انسان‌ها فراتر رفته است و ابعاد کلامی و الهیاتی به خود گرفته است. توجه و توسل به منبع غیب و نیروی اسمانی بیش از پیش شده است. همچنان که از سوی دیگر طوفان سخت شبهات کلامی در تاثیر گذاری اعتقادات دینی در گره گشایی یا تسهیل شرایط حاضر برخی اذهان را به خود مشغول داشته است. مقوله‌ای که نمی‌توان مانند آن را به لحاظ تنوع و عام البلوی بودن حتی در تجربه دوران دفاع مقدس یافت.

ضعف منظرگاه فلسفی

وی متذکر شد: نوشتن از اینده غیر محقق، نیازمند درک فلسفی از چیستی شرایط موجود و نتایج متوقع ان در اینده است. این جز با فهم دقیق شرایط کنونی عالم و عوامل اصیل تاثیر گذار در اینده و سرنوشت جهان داستانی ممکن نخواهد بود.حال اندیشی به جای مآل اندیشی.

وی گفت: برخی نویسندگان همانند سیر عمومی جامعه به اندازه‌ای درگیر مسئله حال هستند که اساسا از فکر درباره اینده باز می‌مانند. مشغله‌های فکری و ذهنی این نویسندگان حل معضل حال است.

تجربه گرایی مفرط

این نویسنده با بیان اینکه ادبیات داستانی معاصر ایران از آنجا که در مراحل نوپایی بوده و همچنان به تجربه‌های ارزشمند تاریخی خود به عنوان موضوعات اماده وابسته است و از سویی نیاز ادبیات داستانی به روایت از تجربه به شدت تجربه گرا است و اصالت را به تجربه می‌دهد. حتی در سنت ادبیات داستانی دفاع مقدس نیز نویسندگان بیش از آن که تحلیل جامعی نسبت به کلیت موضوع و موقعیت تاریخی داشته باشند یا بر اساس مبانی حکمی و فلسفی خود و شرایطی که در آن قرار گرفته‌اند را تحلیل کنند صرفا از تجربه شخصی و جزیی خود حکایت می‌کنند و آن را دستمایه گزاره‌های کلی تاریخی قرار می‌دهند. این تلقی شایع است که نوعا تجربه شخصی و جزیی به عنوان دیدگاه و نظر نویسنده معرفی می‌شود و بحث اصلی درباره مجاری اثبات گزاره‌ای تاریخی به حوزه نشر و ازادی بیان منحرف می‌شود. این گفته مشهوری است که نویسنده می‌تواند از نظر و دید خود وقایعی چون دفاع مقدس را بیان کند. در حالی که این منظر صرفا حاکی از حضور نویسنده به عنوان شاهد در برهه‌ای زمانی و در ارتباط با مسئله‌ای جزیی است و به هیچ عنوان از جایگاه عالی فکری که زاینده گزاره‌ای اثبات پذیر است برخوردار نیست.

ضعف باور به وعده و وعید الهی

به گفته وی، انقلاب اسلامی جریان ادبیات داستانی آرمان گرای شیعی را پدید آورد. ادبیاتی که همسو با وعده‌های الهی و فراتز از معادلات بشری و مادی به پیروزی حق و محو باطل معتقد است. باور به دوران شکوفایی عقول در عصر ظهور بر این اساس تحلیل می‌شود.

فرصت‌های باقی مانده ادبیات

شاکری بیان کرد: اما این علی القاعده وظیفه و هدف ادبیات متعهد را سلب نخواهد کرد. در گام اول موقعیت پیش آمده در بروز کرونا را باید غنیمت شمرد. این می‌تواند ما را به سر منشاهای بیماری‌های ادبیات داستانی معاصر متوجه کند و به ما هشدار دهد چرا در جایی هستیم که هستیم. در ثانی می‌تواند این موقعیت پیوند ادبیات داستانی متعهد را به ریشه‌های فکری و روایی خود نزدیک کند. اکنون با ادبیات داستانی دفاع مقدس در دهه ۶۰ به اندازه سی و اندی سال فاصله داریم. اکنون می‌دانیم کشور ما هیچ گاه از داشتن قهرمان بی نیاز نبوده است. اکنون می‌دانیم انچه مخاطبان ایرانی تشنه آن هستند شخصیت‌هایی چون شهید حاج قاسم سلیمانی‌اند که قادرند ملتی را با خود همراه کنند. اکنون می‌دانیم زبان مشترک ما با مظلومان عالم بلکه زبان مشترک ما با زورگویان عالم معرفی قهرمانها و نمایش آنها است. اکنون می‌دانیم قهرمانها بیش از هر دوره‌ای به زندگی ما نزدیکند. آنها در کنار ما هستند. آنها به شدت واقعی‌اند. آنها به شدت با وجود معمولی بودن ممتازند.

ادبیات به کرونا مبتلا نشده است!

احمد شاکری این پرسش را مطرح می‌کند، آیا با ظهور کرونا ادبیات و بخصوص ادبیات داستانی به قرنطینه رفته است؟ آیا شاهد و ناظر این نبرد است یا آن گونه که باید و شاید جایگاه خود را نیافته است؟

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزارش فارس، احمد شاکری از نویسندگان، محققان و منتقدان ادبی کشور همزمان با روزهای قرنطینه و شیوع ویروس کرونا یادداشتی با عنوان «ادبیات به کرونا مبتلا نشده است» پیرامون نسبت و مناسبات ادبیات داستانی با شرایط ظهور کووید ۱۹ برای انتشار در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده است که در ادامه می‌خوانید:

ظهور ویروس کرونا، اکنون و پس از چند ماه، از مسئله‌ای در ابعاد یک شهر، به بحرانی جهانی تبدیل شده است و هر چه زمان می‌گذرد گستره تاثیر و دامنه تغییراتی که این ویروس در نظام اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی جهان بر جای خواهد گذاشت بیشتر آشکار می‌شود.

ابعاد پیامدهای شیوع این بیماری چنان است که باید اندیشمندان به تحلیل ان بپردازند و تجربیات گذشته و پی آمدهای آتی آن را در حوزه‌های مختلف مورد ارزیابی و پیش بینی قرار دهند.

امروزه به روشنی آشکار شده است که غلبه بر شرایط جدید، نیازمند کاربست ابزارهای متنوع و پیچیده و فعال نمودن ظرفیت‌ها در ساحت‌های مختلفی از جمله هنر است. پیدایش چنین شرایطی فرصت‌ها و تهدیدهای جدیدی را در حوزه هنر پدید آورده است و پرسش‌هایی را درباره کارکردها، وظایف و توانایی‌های هنر مطرح ساخته است.

اکنون بیماری کرونا به زبانی مشترک میان انسانها در کره خاکی تبدیل شده است. شاید این مهمترین دستاوردی باشد که این ویروس برای بشر به ارمغان آورده است. درد مشترک، فرصتی برای همدردی فراهم ساخته است. چنان که بی‌دفاع بودن بشریت در زمان کنونی دربرابر این بیماری مردمان را از نقاط محروم تا جوامع پیشرفته به نوعی استیصال و درماندگی رسانده است.

مرگ، اکنون در خاطره جمعی جهانیان از هر زمانی آشکارتر رخ نموده است. این هم زبانی در محدوده کشورها و میان طبقات مختلف و گوناگون مردم پدید آمده است. کشورمان ایران پیش از برخی کشورها و بیش از برخی دیگر با کرونا به نبرد برخاسته است. بی‌شک کادر درمانی، پزشکان و پرستاران در خط مقدم این نبرد قرار دارند و با افتخار بدان مبادرت می‌ورزند. اما این لزوما آنچه باید باشد نیست. پرسش آن است که آیا با ظهور کرونا ادبیات و به‌خصوص ادبیات داستانی به قرنطینه رفته است؟ آیا شاهد و ناظر این نبرد است یا آن گونه که باید و شاید جایگاه خود را نیافته است؟

ادبیات داستانی در کشور ما به تبع جهان سال‌ها است در قله روایت قرار گرفته است. ادبیات داستانی مخیل هیچ محدوده‌ای برای روایت نمی‌شناسد و نوعا روایت‌های مستند نگار را به تکیه بر واقع و عدم خلاقیت و عدم روایت از امور ممکن متهم می‌سازد. حال در شرایط کرونایی فضای رسانه‌ها و ابزارهای ارتباطی بیش از هر چیز تشنه خبر است. گویا واقعیت در ذهن و زبان مخاطبان یکه تازی می‌کند. این واقعیت است که اکنون ما را به خود مشتاق ساخته و شگفت زده می‌کند. خبر پس از واقعه و با واقعه می‌آید. هیچ خاطره‌ای پیش از رخ داد روایت نمی‌شود و هیچ گزارشی بدون رسیدن زمان وقوع واقعه‌ای بیان نمی‌شود.

این در حالی است که ادبیات می‌تواند محدوده زمان و مکان را کناری نهاده در گذشته و آینده سیر کند و حد یقفی برای خود قائل نیست. آیا تخیل نویسندگان در دوره کنونی از واقعیت جا مانده است؟ بله، به نظر می‌رسد ادبیات و به تبع آن خوانندگانش به واسطه این رخداد تا حدودی غافلگیر شده‌اند. این در ابعادی کلان مسئله‌ای جهانی و در حدود ادبیات داستانی معاصر ایران مسئله‌ای بومی و ملی با اسباب پدید آورنده خاص خود است.

آیا ادبیات مخیل قادر به پیش بینی آینده نیست؟ آیا ادبیات مخیل تنها در دامنه تاریخ گذشته و برای رفو کردن آن تخیل را به کار می‌گیرد و تجربیات گذشته را برای جذابیت با تخیل می‌آمیزد؟ دلایل گذشته نگر بودن ادبیات داستانی معاصر ایران چیست؟

مقوله آینده اندیشی و صورت بندی جهان پیش رو در ادبیات داستانی معاصر ایران، از جمله شاخه‌های نحیف و فقیر است که کمتر نویسنده‌ای ورودی بدان داشته است. تجربه تاریخی ادبیات معاصر نشان داده ادبیات داستانی حتی در هضم و تحلیل شرایط روز و روایت از آنها چندان توفیقی نداشته است چه رسد به آنکه در پیش بینی‌ای خیالی به استقبال وقایعی رود که نه تنها واقع نشده‌اند بلکه احتمال وقوع آنها نیز چندان متوقع نیست. طبعا چنین ادبیاتی قادر نیست مخاطبان واقعی خود را از آنچه خواهد شد خبر داده یا آنها را آماده پذیرش و نقش آفرینی در شرایطی کند که وقوع آنها محتمل است.

این بدان معنی است که کشور درگیر بیماری چون کرونا پیش و بیش از دست یابی به واکسن این بیماری که ابتلاء به عوارض جسمانی آن را برای انسانها کنترل کرده آنها را آماده مواجهه با بیماری سازد نیازمند ادبیاتی است که مخاطبان را در بعد ذهنی آماده مواجهه با رخدادهایی با پیامدهای جدی کند و برای برون رفت از چنین بحرانهایی شخصیت پردازی و الگو سازی کرده باشد.

شاید ظهور ویروس کرونا در کشورمان امتحان کوچک و نمونه کم خطری از رخدادهایی باشد که یک ملت برای رسیدن به اهداف عالی‌اش نیازمند آگاهی نسبت به آنها و نحوه مواجهه با آن است.

کشوری که یکی از ارکان مسلم اعتقادی‌اش مسئله ظهور است تا چه میزان دارای روایت‌های داستانی مخیل در نمونه‌سازی و جهان پردازی دوره ظهور و مخاطرات و وقایع آن است. ادبیات داستانی دِین خود را به کشوری که گرداگردش را دشمنان احاطه کرده‌اند تا چه میزان با نمایش جهان پیشارو ادا کرده است.

شرایطی کنونی جهان موقعیتی کاملا دراماتیک را رقم زده است. گویا یک ایده اصلی، داستانِ مردمان جهان را با نقش آفرینی ویروس کرونا روایت می‌کند. جهان در حال ایفای نقش خود در ایده اولیه‌ای است که از “اگر”ی بزرگ حکایت می‌کند: “چه می‌شد اگر ویروسی مرگبار سرتاسر کره خاکی را در نوردد و زندگی متفاوتی را برای ساکنان آن رقم زند؟” اگری که اکنون محقق شده دیگر تنها یک احتمال صرف نیست. بلکه عین واقعیت است.

ظهور کرونا کم نظیرترین موقعیتی است که می‌توان آن را در طی سده‌ها مشاهده کرد. اگر جنگ‌های عالمگیر و انقلاب‌ها همواره پدید آورنده روایت بوده‌اند باید انتظار داشت ظهور ویروس کرونا نیز خاستگاه تولید و تولد روایت‌ها شود. چیزی که اکنون بر جهان حاکم شده است روایت است. روایتی که یک موضوع واحد دارد و آن بیماری کرونا است.

انتظار بی‌پرده‌ای که باید از ادبیات واقع‌گرا و متعهد پرسید آن است که چه نسبتی با بیماری کرونا برقرار کرده است؟ آیا در گوشه عافیت در حال قرنطینه است و فراهم آمدن شرایط عادی را انتظار می‌کشد تا مجددا به موضوعات مورد علاقه‌اش بپردازد؟ آیا ادبیات داستانی در اضطرابی به سر می‌برد و دائما از خود می‌پرسد بعدا چه خواهد شد؟ در حالی که قادر نیست آینده را تشخیص دهد یا تصویری از آن در ذهن بپرورد یا راه حل و گشایشی درباره آن ارائه کند؟ آیا ادبیات داستانی منتظر ظهور قهرمانانی در شرایط همه گیری ویروس کرونا است و امید دارد با یافتن قهرمانها روایت‌های آنها را در فرصت مقتضی تولید کند؟ پاسخ هر چه باشد شرایط کنونی یا آنچه در فضای خاموش و خمود ادبیات به گوش می‌رسد عقب ماندگی ادبیات نسبت به شرایط کنونی زمانی است.

عقب‌ماندگی که تنها مربوط به برهه کنونی نیست و از آن باید به عقب ماندگی تاریخی ادبیات داستانی معاصر یاد کرد. این عقب ماندگ‌ی البته در جبهه شبه روشنفکری در باورها و الگوهای نوعا غربی و لیبرالی این جریان دارد. این جبهه هیچ گاه با ملت و مردم ایران همراه نبوده است و سخن و هدف و آرزوها، اعتقادات و باورهای مردم را نشنیده و نپذیرفته است. چندان دور نیست زمانی که جبهه روشنفکر با هجو شخصیت‌های دین دار، دین را مظهر ریا، جهل و خرافه نشان می‌دادند و همین طیف با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران که کرانه‌های عالم را درگیر خود کرد از مردم خود قهر کردند.

این طیف با اینکه وقایع بزرگی چون انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را به چشم دیده یا آثار آن را درک کرده بودند از آنها ننوشتند و روایت از تجربه را به گذشت و اتمام تجربه موکول کردند.

وضعیت در جبهه ادبیات داستانی متعهد نیز کمابیش به نحوی پیش رفته است که تمام تلاش خود را مصروف حفظ، ثبت و روایت گذشته کرده و همچنان سرعت این حرکت به نحوی نیست که قادر باشد موضوعات جاری را درک کند چه رسد به انکه جریان روایت داستانی اینده نگر را در سر بپروراند. می‌توان گفت جریان غالب در ادبیات داستانی ایران اسلامی جریانی پس نگر است.

پرسش آن است که چرا ادبیات داستانی معاصر ایران از پدید آوردن جریانی آینده نگر و پیش اندیش ناتوان است. چرا نمی‌توانیم اینده ایران اسلامی را در افق‌های نزدیک یا دور روایت کنیم؟

این مقوله البته برای کشور اسلامی ما بیش از دیگر جوامع اهمیت دارد. ایران اسلامی کشوری است که در مقابل مستکبران عالم ایستاده است و حرکت پر شتابی به سمت تحقق تمدن نوین اسلامی دارد. چنین فرهنگ و تمدنی نیازمند به تصویری از آینده درخشانش و مخاطرات مسیر پر فراز و نشیب رسیدن به آن دارد. می‌توان دلایل متعددی بر این امر بر شمرد.

یکی از این دلایل نوع تلقی موجود و مقبول و مشهور از ادبیات رئالیستی است. آمیخته شدن این ادبیات با گزاره‌های تاریخی و به‌خصوص آمیزش غیر قابل انکار آن با روایت‌های مستند نگار و خاطرات این تلقی را در نویسنده و خواننده ادبیات داستانی پدید آورده است که پذیرش و همذات پنداری با ادبیات داستانی گویا مرهون مولفه بی‌چون و چرای پرداخت به امر ماضی است. لذا نویسنده ترجیح می‌دهد درباره شرایط و مسائلی که هنوز واقع نشده‌اند و در حد فرض باقی مانده‌اند روایت داستانی تولید نکند.

دیگر آنکه روایت از آینده به مراتب از حال و ماضی دشوارتر است. شاید ساده ترین کار نوشتن از تجربه بی‌واسطه ممارس نویسنده است. که نتیجه آن روایت از امر حال است. به میزانی که نویسنده از حال داستانی به گذشته سفر می‌کند و از حال دور می‌شود نیازمند تحقیقات میدانی و کتابخانه‌ای بیشتری برای درک شرایط زیستی شخصیت‌های داستانی پیدا می‌کند.

اما به هر حال درک شرایط حال و گذشته به مراتب ساده‌تر از فهم و تصور شرایطی است که درباره آن هیچ واقعیت عینی یا گزارش قطعی وجود ندارد. نوشتن از آینده نیازمند خلاقیت، قوه حدس و البته دیدگاه علمی سنجیده و اجتهاد در حوزه‌های مختلف بشری دارد. چنین نویسندگانی در ادبیات داستانی معاصر ایران کم یابند.

نکته دیگر آن است که کارکردگیری از ادبیات و تعریف غالب از آن مسیری را ترسیم می‌کند که بر اساس آن گذشته می‌تواند سنگ بنای آینده‌ای درخشان باشد. در حالی که همانطور که دفاع مقدس به عنوان امر تاریخی ماضی به درستی گنج معرفی می‌شود. تصور آینده نیز گنجی بی‌پایان است. گاه عبرت‌ها نه صرفا از گذشته که از نتایج مفروض یا قطعی و ناگزیر اعمال در آینده منتج می‌شوند. عبور از آینده پیش گیری از تحقق معلولها با جلوگیری و محافظت از تحقق علت‌های موجد و پدید آورنده آن است. شرایط حاضر عالم و کشورما نتیجه گذشته ما و جهانیان است. اگر غرب وحشی نفسانیات خود را در مواجهه با این بلا ظاهر می‌کند نتیجه بود خود را می‌نمایاند. و اگر در کشورمان شاهد رفتارهای جمعی ایثار گرانه هستیم این نشانه بودهای گذشته مان است.

گرچه کارکردگیری از ادبیات داستانی ضرورتا محدود به موضوع خاص گونه‌های روایی نیست. طبعا کارکرد هویت سازانه ادبیات داستانی دفاع مقدس و خاطرات این گونه منحصر به شروع شرایط جنگی و نظامی جدید نیست. مفهوم ایثار، کار برای خداوند، صبر در مقابل ابتلا، امید به آینده و توکل، مفاهیمی هستند که به هیچ زمان و مکانی محدود نمی‌شوند. با این وجود به نظر می‌رسد جامعه به فراخور درگیری با مسائل مختلف نیازمن گونه‌های موضوعی و مضمونی متنوعی از ادبیات داستانی است.

ادبیات داستانی دفاع مقدس به تمامه قادر به ترسیم و توصیف شرایطی چون ظهور بیماری کرونا نیست. این ایجاب می‌کند به تنوع نیازهای موضوعی کشور، مضامین در قالبهای گونه‌ای مختلف تکثیر شوند.

اما زمانی که به ابعاد تغییرات محتملی که بیماری کرونا در منطقه و جهان ایجاد خواهد کرد توجه می‌کنیم در می‌یابیم بیماری به عنوان یک موضوع فرع مسائل کلان‌تری است که جوامع بشری و به‌خصوص ایران اسلامی باید آگاهانه و با آمادگی با آنها مواجه شود.

اینکه چگونه در شرایط قرنطینه زیست کنیم و تصویری دقیق از شرایط اپیدمی بیماری داشته باشیم یا زیست قهرمانان این شرایط را ترسیم کنیم تنها بخشی از چیزی است که ادبیات آینده‌نگر باید بدان بپردازد.

ادبیات نمی‌تواند و نباید تنها منتظر آینده باشد. اکنون دامنه‌های تاثیر این بیماری از جوارح انسان‌ها فراتر رفته است و ابعاد کلامی و الهیاتی به خود گرفته است. توجه و توسل به منبع غیب و نیروی آسمانی بیش از پیش شده است. همچنان که از سوی دیگر طوفان سخت شبهات کلامی در تاثیر گذاری اعتقادات دینی در گره گشایی یا تسهیل شرایط حاضر برخی اذهان را به خود مشغول داشته است. مقوله‌ای که نمی‌توان مانند آن را به لحاظ تنوع و عام البلوی بودن حتی در تجربه دوران دفاع مقدس یافت.

اخیرا آقای یامین پور در آخرین داستان بلندش با عنوان «ارتداد» ایده اولیه جسورانه و تحسین آمیزی را مطرح ساخته است. اینکه ادبیات همواره بر اساس فرض‌های تاریخی حرکت نمی‌کند. بلکه گاه شرایط تاریخی را بر اساس فرض‌هایی متفاوت از داده‌های مستند به پیش می‌برد و نتایج تصمیم و اراده و کنش شخصیت‌ها را بنابر چنین فرضی نمایش داده ارزیابی می‌کند. اینکه چه می‌شد اگر رخ دادی، حرکت انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ را به گونه‌ای متفاوت رقم می‌زد.

گرچه نویسنده در این کتاب نتوانسته ایده خود را در ابعادی واقعی در جهان داستانی بنیان نهد اما نفس طرح چنین ایده‌ای قابل ستایش است. ادبیات آینده نگر نیز قادر است نتایج و پیامدهای طبیعی شرایط موجود را در بروز عدم تعادل نمایش دهد. یا نمایشگر پیچ‌های تاریخی باشد که اشتباهات فردی یا جمعی و نتایج هشدار دهنده آن را به نمایش می‌گذارد. می‌توان موضوعات بیشماری که برخی از آنها از مسائل استراتژیک کشور در بازه‌های زمانی طولانی هستند به فهرستی که باید در داستانهای آینده‌نگر بدانها پرداخته شود اضافه کرد.

مقوله فرزند آوری و پیر شدن جمعیت در دهه‌های آتی از جمله این موضوعات است که حداقل این قلم تاکنون داستان بلندی با رویکرد اینده نگرانه درباره آن نخوانده است. اما چگونه باید با این مسئله مواجه شد.

دغدغه‌مندان عرصه ادبیات داستانی بارها به ضرورت تاسیس اتاق فکر و مجموعه مدیریتی مشورتی متولی این حوزه اشاره کرده‌اند. گرچه ادبیات داستانی فارغ از برنامه ریزی و مدیریت به حرکت خود ادامه داده متوقف نخواهد شد. اما تردیدی در این نیست که بدون شناخت ظرفیت‌های ادبیات داستانی و استفاده از روش‌های پژوهشی در تعیین افق‌های کوتاه مدت و بلند مدت نمی توان چندان به آینده امیدوار بود. وضعیت کنونی ادبیات داستانی نسبت به مقوله بسیار مهم بیماری کرونا و وقایع پس از آن وضعیت بلاتکلیفی و انفعال است که به هیچ وجه متناسب با نقش ایران اسلامی در آینده منطقه و جهان و همدلی و مقاومت ایران اسلامی در این ایام نیست.

برگزیدگان جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی معرفی شدند

برگزیدگان سی‌ و‌ هفتمین دوره جایزه کتاب سال و بیست‌ و هفتمین دوره جایزه جهانی کتاب سال جوایز خود را از دست رئیس جمهوری دریافت کردند.

برگزیدگان جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی معرفی شدند
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، آئین اختتامیه‌ سی‌وهفتمین دوره جایزه کتاب سال و بیست‌ و‌ هفتمین دوره جایزه جهانی کتاب سال امروز (۱۶ بهمن‌ماه) در تالار وحدت برگزار شد و برگزیدگان در بخش‌های مختلف، تجلیل شدند.

عناوین آثار برگزیده این جایزه به شرح زیر است:

۱- جایزه کتاب سال؛

الف) دین
فقه و اصول
۱٫ مکاسب محرمه، تألیف علیرضا اعرافی، تقریر گروه محققان، قم: مؤسسه اشراق و عرفان، ۱۳۹۷، ۱۰ ج.

ب) علوم خالص
زیست‌شناسی
به صورت مشترک:
۲٫ فلور گیلان، گردآوری و تألیف ولی‌الله مظفریان، رشت: فرهنگ ایلیا، ۱۳۹۷، ۱۵۵۶ ص.
۳٫ فلور ایران: شمارۀ ۱۴۵تیرۀ پروانه‌آسا (fabaceae)جنس گون III(Astragalus III)، تألیف علی‌اصغر معصومی، ویراستار: مصطفی اسدی و علی‌اصغر معصومی، تهران: سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، مؤسسه تحقیقات و جنگل‌ها و مراتع کشور، ۱۳۹۷، ۷۶۸ ص.

ج) علوم کاربردی
مهندسی کشاورزی
تألیف
۴٫ اندازه‌گیری باقی‌ماندۀ آفت‌کش‌ها در محصولات کشاورزی: مبانی و روش‌ها، تألیف خلیل طالبی‌‌جهرمی و سیداحسان ترابی، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسۀ انتشارات و چاپ، ۱۳۹۷، ۴۰۸ ص.
ترجمه
۵٫ فلزات سنگین در خاک، تألیف برایان جی. آلووی، ترجمه امیر فتوت، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، ۱۳۹۷، ۷۰۴ ص.

د) ادبیات
شعر معاصر
در این بخش دو اثر زیر به‌صورت مشترک برگزیده شدند:
۶٫ رارا، سرودة پانته‌آ صفائی‌بروجنی، تهران: فصل پنجم، ۱۳۹۷، ۸۰ ص.
۷٫ به رنگ دانوب، سرودة واهه آرمن، تهران: نشر چشمه، ۱۳۹۷، ۱۲۶ ص.

نقد ادبی
در بخش تألیف دو کتاب زیر به‌صورت مشترک برگزیده شدند:
۸٫ نظریه و نقد ادبی: درسنامه میان‌رشته‌ای، تألیف حسین پاینده، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، ۱۳۹۷، ۲ ج.
۹٫ بومی‌سازی رئالیسم جادویی در ایران، تألیف محمد حنیف و محسن حنیف، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۹۷، ۴۴۲ ص.

پژوهش شعر
۱۰٫ کتاب چهارخطی:کندوکاوی در تاریخ رباعی فارسی، تألیف سیدعلی میرافضلی، تهران: سخن، ۱۳۹۷، ۴۱۲ ص.

ﻫ) تاریخ و جغرافیا
تاریخ
۱۱٫ پندها و عبرت‌ها از بناها و آثار تاریخی مصر، تألیف تقی‌الدین احمد بن علی بن عبدالقادر بن محمد مقریزی، ترجمة پرویز اتابکی، ترجمۀ مجلد دوم با همکاری محمدرضا عطایی، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۹۷، ۴ ج.

مستندنگاری
۱۲٫ نقاشی قهوه‌خانه‌، خاطرات کاظم دارابی متهم دادگاه میکونوس، تحقیق و تألیف محسن کاظمی، تهران: شرکت انتشارات سورة مهر، ۱۳۹۷، ۹۶۷ ص.

و) کودک و نوجوان
داستانی تألیفی
۱۳٫ دروازه مردگان/ ۱: قبرستان عمودی، نوشتة حمیدرضا شاه‌آبادی، تهران: افق، ۱۳۹۷، ۲۳۹ ص.

۲- جایزه جهانی کتاب سال؛

‌۱:خدای‌نامگ: شاهنامۀ‌ فارسیِ میانه‌، یاکو هِمین-آنتیلا، بریل، ۲۰۱۸٫
۲: مبانی طبیعیات ابن سینا: منابع یونانی و نوآوری‌های عربی، آندرئاس لَمِر، دگروتر، ۲۰۱۷٫
۳: چرخش‌ روسیه‌ به‌سمت‌ ایران: شرق‌شناسی‌ در دیپلماسی‌ و خدمات اطلاعاتی، دِنیس وُلکوف، انتشارات دانشگاه کمبریج، ۲۰۱۸٫
۴: مطالعاتی‌ در باب‌ تاریخ‌ ‌عقلانیت‌ در ایران‌ باستان‌: ادای سهمی به نظریۀ‌ عصرِ محوری‌، گوتز کونیگ، هاراسویتز فرلاگ، ۲۰۱۸٫
۵: حمل و هستی‌شناسی: مطالعات و متون در باب خوانش‌های سینوی و پساـ سینوی از مقولات ارسطو، اَلِکْساندِرکالبارْزیک، دگروتر، ۲۰۱۸٫
۶: تاریخ قصه‌نویسی ایران: از اوستا تا قرن ۲۱ میلادی، مو هونگ یان، دانشگاه جه جیانگ، ۲۰۱۹٫

۳- آثار شایسته تقدیر؛

الف) کلیات
۱٫ تهران‌نگاری: طهران در مطبوعات دوره قاجار، تألیف رضا شیرازیان، تهران: دستان، ۱۳۹۷، ۵۷۶ ص.

ب) فلسفه و روان‌شناسی
فلسفۀ اسلامی
۲٫ خدای متعال، تألیف یان ریچارد نتون، ترجمه سیده لیلا اصغری، تهران: حکمت، ۱۳۹۷، ۴۸۲ ص.

ج) دین
کلیات اسلام
۳٫ فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، تألیف گروهی از پژوهشگران، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۷، ۴ ج.

کلام
۴٫ آموزه تحدیث در خوانش شیعه و اهل سنت، تألیف محمدتقی شاکر، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۹۷، ۵۱۶ ص.

۵٫ الغدیر: غدیر در کتاب و سنت و ادب، تألیف عبدالحسین امینی‌نجفی، ترجمه سیدابوالقاسم حسینی(ژرفا)، بررسی و تصحیح سیدمهدی نبوی با همکاری طاهر عزیز وکیلی و محمد قدوسی، قم: مؤسسه فرهنگی هنری امامت اهل‌بیت علیهم‌السلام، ۱۳۹۷، ۱۲ ج.

اخلاق
۶٫ استنباط حکم اخلاقی از متون دینی و ادله لفظی: بررسی چند چالش مهم در اصول لفظی فقه الاخلاق: دفتر دوم، تألیف محمد عالم‌زاده‌نوری، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۷، ۳۰۹ ص.

سیره معصومین و اصحاب
۷٫ سیمای کارگزاران علی‌بن ابی‌طالب امیرالمؤمنین علیه‌السلام، تألیف علی‌اکبر ذاکری، قم: بوستان کتاب، ۱۳۹۷، ۴ ج.

د) علوم اجتماعی
جامعه‌شناسی
۸٫ جامعه‌شناسی تمدن، مسائل تاریخی و سنت‌های نظری، تألیف یوهان پی. آرناسون، ترجمة سالار کاشانی، تهران: ترجمان علوم انسانی، ۱۳۹۷، ۵۳۸ ص.
اقتصاد
تألیف
۹٫ نفت و هژمونیسم امریکا، تألیف محسن مسرت، تهران: نشر نی، ۱۳۹۷، ۴۰۴ ص.
ترجمه
در این بخش دو کتاب زیر به‌صورت مشترک انتخاب شدند:
۱۰٫ کیفیت زندگی، تألیف مارتا نوسبام و آمارتیا سن، ترجمه حسن فشارکی، تهران: شیرازه کتاب ما، ۱۳۹۷، ۵۵۴ ص.
۱۱٫ کلیات علم اقتصاد، دارون عجم‌اوغلو و دیوید لیبسون و جان ای. لیست، ترجمه سیدعلیرضا بهشتی‌شیرازی و محمدحسین نعیمی‌پور، تهران: روزنه، ۱۳۹۷، ۱۲۷۸ ص.
علوم نظامی
۱۲٫ روزشمار جنگ ایران و عراق: کتاب هفتم، ج ۲: طبس تا سنندج، تهاجم‌ها و بحران‌های دوران‌گذر (اردیبهشت ۱۳۹۵)، تألیف هادی نخعی، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ۱۳۹۷، ۱۱۲۸ ص.
ﻫ) زبان
زبان فارسی
۱۳٫ طبقه‌بندی وزن‌های شعر فارسی، تألیف ابوالحسن نجفی، به‌همت امید طبیب‌زاده، تهران: نیلوفر، ۱۳۹۷، ۴۹۶ ص.

زبان‌های باستانی و گویش‌های ایرانی
۱۴٫ فرهنگ اویم ایوک، تألیف فرزانه گشتاسب و نادیا حاجی‌پور، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ سازمان انتشارات فرورهر، ۱۳۹۷، ۳۶۵ ص.

زبان‌شناسی
۱۵٫ تمهیداتی برنظریه زبان، تألیف لویی یلمزلف، ترجمه محمدامین شاکری، تهران: خوارزمی، ۱۳۹۷، ۲۹۴ ص.

و) علوم خالص
کلیات و تاریخ علم
۱۶٫ تاریخ و فلسفه علم: مقالاتی از رشدی راشد و درباره او، تألیف حسین معصومی‌همدانی، با همکاری حسن امینی، تهران: هرمس؛ دانشگاه تهران، پژوهشکده تاریخ علم، ۱۳۹۷، ۲۹۶ ص.
زمین‌شناسی

۱۷٫ کانسارهای مس پورفیری ایران، تألیف مجید قادری، نرگس یاسمی و مینا بویری‌کناری، تهران: دانشگاه تربیت مدرس، مرکز انتشارات، ۱۳۹۷، ۶۵۸ ص.

زیست‌شناسی
تألیف
۱۸٫ تحلیل داده‌ها در اکولوژی آبزیان با R، تألیف هادی پورباقر، تهران: دانشگاه تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ، ۱۳۹۷، ۴۸۲ ص.

ترجمه
۱۹٫ سیماژنتیک: مفاهیم، روش‌ها و کاربردها، تألیف نیکو بالکنهول، ساموئل کاشمن، اندرو استورفر و لستی وایت، ترجمه منصوره ملکیان و رسول خسروی، مشهد: جهاد دانشگاهی واحد مشهد، ۱۳۹۷، ۳۲۶ ص.

ز) علوم کاربردی
پزشکی
تألیف
۲۰٫ کتاب جامع جراحی کودکان، تألیف گروه مؤلفان، به‌کوشش: هوشنگ پورنگ، مشهد: دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی مشهد؛ انتشارات رویان پژوه، ۱۳۹۷، ۵ ج.
ترجمه
۲۱٫ اندوکرینولوژی ویلیامز، ویراستاران: شلومو ملمد و دیگران، ترجمه گروه مترجمان، تهران: جامعه‌نگر، ۱۳۹۷، ۹ ج.

دامپزشکی
۲۲٫ انگل‌های ماهی (پاتوبیولوژی و محافظت)، تألیف پاتریک ت. ک. وو و کورت بوچمن، ترجمه رحیم پیغان، مریم دادار و تکاور محمدیان، اهواز: دانشگاه شهید چمران اهواز، ۱۳۹۷، ۷۹۶ ص.
مهندسی نساجی
۲۳٫ تکنیک طراحی بافت و رنگ، تألیف شاهپور وزیردفتری، تهران: دانشگاه صنعتی امیرکبیر، ۱۳۹۷، ۳۱۰ ص.

مهندسی کشاورزی
۲۴٫ نماتدهای انگل گیاهی ایران، تألیف رضا قادری، لیلا کاشی‌نهنجی و اکبر کارگربیده، شیراز: مرجع علم، ۱۳۹۷، ۷۵۴ ص.

ح) هنر
هنرهای نمایشی
۲۵٫ سینما و مرگ درباره نامیرایی و تصویر، تألیف میلاد روشنی‌پایان، تهران: ققنوس، ۱۳۹۷، ۲۱۶ ص.
نمایشنامه
۲۶٫ استاد سولنس معمار، نوشته هنریک ایبسن، ترجمه بهزاد قادری، تهران: بیدگل، ۱۳۹۷، ۲۰۴ ص.

ط) ادبیات
داستان کوتاه
۲۷٫ افتاده بودیم در گردنه حیران، نوشتة حسین لعل بذری، تهران: نیماژ، ۱۳۹۷، ۱۱۰ ص.
رمان و داستان بلند
دو کتاب زیر به‌صورت مشترک انتخاب شدند:
۲۸٫ وضعیت بی‌عاری، نوشتة حامد جلالی، تهران: شهرستان ادب و کتاب، ۱۳۹۷، ۳۲۷ ص.
۲۹٫ دورزدن در خیابان یک‌طرفه، نوشتة محمدرضا مرزوقی، نشر ثالث، ۱۳۹۷، ۱۸۸ ص.

نقد ادبی
تألیف
۳۰٫ درباره مانایی و میرایی، مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، تألیف احمد شاکری، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۷، ۷۱۸ ص.

ترجمه
در این بخش سه کتاب زیر به‌صورت مشترک انتخاب شدند:
۳۱٫ درآمدی بر ادبیات تطبیقی، تألیف فرانسوا یوست، ترجمه علی رضا انوشیروانی، لاله آتشی، رقیه بهادری، تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت)، ۱۳۹۷، ۳۶۲ ص.
۳۲٫ ادبیات جهان را چگونه بخوانیم، تألیف دیوید دمراش، ترجمه شبنم بزرگی، تهران: چشمه، ۱۳۹۷، ۲۱۱ ص.۳۳٫ سواد روایت، تألیف اچ، پورتر ابوت، ترجمه رویا پور آذر، نیمام، اشرفی، تهران: اطراف، ۱۳۹۷، ۴۲۲ ص.

متون قدیم
۳۴٫ دیوان سیدحسن غزنوی، تصحیح عباس بگ‌جانی، تهران: کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ۱۳۹۷، ۵۴۸ ص.

ی) تاریخ و جغرافیا
تاریخ
در بخش تألیف دو کتاب زیر به‌صورت مشترک انتخاب شدند:
۳۵٫ خاقان صاحب قران و علمای زمان: نقش فتحعلی‌شاه قاجار در شکل‌گیری روندها و نهادهای مذهبی نو، تألیف احمد کاظمی موسوی، تهران: آگاه، ۱۳۹۷، ۳۰۸ ص.
۳۶٫ تمامیت ارضی ایران در دوران پهلوی (بحرین)، تألیف محمدعلی بهمنی قاجار، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۹۷، ۳۶۸ ص.

مستندنگاری
۳۷٫ قطارباز، ماجرای یک خط، تألیف احسان نوروزی، تهران: چشمه، ۱۳۹۷، ۳۷۳ ص.

ک) کودک و نوجوان

شعر
دو کتاب زیر به‌صورت مشترک انتخاب شدند:
۳۸٫ دل تو برد شرط را…، سرودة فاطمه سالاروند، تهران: پیدایش، ۱۳۹۷، ۴۸ ص.
۳۹٫ مگر لب زیپ دارد، سرودة غلامرضا بکتاش، تصویرگر: منصوره محمدحسینی، طراح گرافیک: سعید سلیمی، تهران: امیرکبیر، کتاب‌های شکوفه، ۱۳۹۷، ۱۶ ص.

داستان ترجمه
۴۰٫ باغبان شب، نوشته جاناتان آکسیر، ترجمه ثمین نبی‌پور، تهران: افق، ۱۳۹۷، ۴۰۸ ص.

کلیات (علوم انسانی و هنر)
۴۱٫ مجموعه هزار و یک افسانه، تألیف محمدرضا شمس، تهران: محراب قلم، ۱۳۹۷، ۵ ج.

مولفه های ایده اولیه

دکتر محمد مهدی جهان پرور
دبیر علمی کرسی
با عرض تبریک برگزیده شدن کتاب درباره مانایی و میرایی اثر ارزشمند دکتر احمد شاکری در بیست و یکمین دوره جایزه کتاب سال حوزه و ذکر این مقدمه از ارائه دهنده محترم جناب آقای شاکری برای ارائه مبحث خود در موضوع مولفه های ایده اولیه دعوت می کنیم. در ادامه هر یک از ناقدان به طرح نظرات خود می پردازند و در نهایت جلسه را با پاسخ ارائه دهنده محترم به مباحث طرح شده از سوی ناقدان گرانقدر به پایان خواهیم رساند.

دکتر احمد شاکری
عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و ارائه دهنده کرسی
در ابتدای طرح مباحث به عنوان مقدمه از تبریک جناب آقای جهان پرور تشکر می‌کنم. در حقیقت این تبریک باید خطاب به ریاست محترم پژوهشگاه آیت الله علی اکبر رشاد، مجموعه فاخر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تک تک دوستان و همکاران به خصوص همکاران گروه ادبیات اندیشه به صورت ویژه جناب آقای دکتر سنگری مدیر محترم گروه چون واقعا اگر همراهی و به خصوص همدلی ایشان نبود این مهم میسر نمی شد. چون ما یک گروه هم جهت و هم هدف در راستای اهداف والای انقلاب اسلامی هستیم و این واقعاً مسئله کمیاب و نادری است. این عزیزان همه کمک کردند تا چنین اثری در این جشنواره برگزیده شود. انشالله در آینده آثار بهتری هم از این گروه بیرون خواهد آمد. باید عرض کنم همه تحقیقاتی که در گروه ادبیات اندیشه در حال انجام هستند کم پیشینه و یا به نوعی بی پیشینه هستند.
این تحقیق بیش از ۸ سال عمر پژوهشی دارد و در آن بیش از ۱۴۰ مولفه مورد تبیین و توضیح قرار گرفته که متاسفانه بدلیل محدودیت در حجم و زمان در این کرسی به ناچار تعداد بسیار محدودی را مورد توجه قرار دادیم.
بنده در گستره فعالیت های خود به عنوان عضو هیئت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی دو حوزه تمحض “ادبیات داستانی دفاع مقدس” و “فلسفه داستان” را مد نظر قرار داده ام. در حوزه فلسفه مضاف داستان، تا کنون “فلسفه داستان داستان” به سازمان محترم انتشارات تحویل شده است و “فلسفه ایده اولیه” بعد از گذشت دو سال تحقیق و پژوهش مستمر، مراحل پایانی خود را طی می کند. قصد ما بر آن است تا حلقه مطالعات فلسفه داستان را با تمرکز بر “فلسفه زاویه دید”، “فلسفه پیرنگ”، “فلسفه پرداخت” و “فلسفه شخصیت و شخصیت پردازی” دنبال کنیم. مجموع این تحقیقات خود تامین کننده حلقه ای از حلقات فلسفه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی خواهد بود.
در طول فعالیت پژوهشی در طی یک دهه گذشته، تبئین و تئوری پردازی برای گونه پیشتاز ادبیات داستانی دفاع مقدس، ما را بر آن داشت تا به برخی خلاهای مبنایی در این باره توجه نماییم. از جمله این خلا ها فلسفه داستان و نگره ای عقلانی در تبئین چیستی و ماهیت داستان است. در حل این معضل، بر اساس لایه بندی جوانب داستانی حوزه های فلسفه های مضاف به داستان را احصاء نموده ایم. در گام نخست فلسفه داستان داستان به عنوان یکی از لایه های اساسی روایت انتخاب شد و نتیجه این پژوهش کتابی با حجم حدودا ۸۰۰ صفحه است که مراحل انتشار را سپری می کند. بنابر دغدغه های حوزه تمحض نخست (ادبیات داستانی دفاع مقدس) و متناظر با موضوع پژوهشی “دشمن شناسی در ادبیات داستانی دفاع مقدس” نظر داشتی به این موضوع در پژوهش فلسفه ایده اولیه داشته ایم. بر این اساس، دشمن شناسی از مجرای روایت در ادبیات داستانی دفاع مقدس حاصل می شود. و ایده اولیه به عنوان واحد کمینه روایت، خود نقش و ظرفیتی در نمایش و شناسایی دشمن دارد. بنابر این درذیل دشمن شناسی روایت، می توان به دشمن شناسی ایده اولیه متوجه شد. با این پرسش که ایده اولیه چگونه و در چه سطحی و با چه ابزاری دشمن را می شناساند. تلاش ما این است تا از منظر مصداقی به این پرسشها در ذیل بحث از فلسفه ایده اولیه پاسخ دهد.بخشهایی از پژوهشهای انجام شده در حوزه فلسفه ایده اولیه و دشمن شناسی در ادبیات داستانی دفاع مقدس در مقالات انضمامی نقدهای مجموعه “درباره مانایی و میرایی” به چاپ رسیده است.
“ایده اولیه” کلید واژه مصطلحی برای اشاره به ترکیب کمینه روایت –اعم از روایت مکتوب، تصویری و نمایشی- است. یافت این ترکیب کمینه در ساحت افرینشگری از مهمترین مراحل خلاقیت روایی به شمار می رود. بنابر این فهم چیستی و چگونگی فرایند یافت یا صناعت ان از جمله مهمترین موضوعات در حوزه روایتگری است. در ساحتی دیگر، ایده اولیه ساده ترین ترکیب ممکن از هر اثر روایی است که انتزاع ان از هر روایتی به فهم چیستی سازه های اولیه و ارکان اصلی روایت خواهد انجامید. از این رو، چیستی و ماهیت ایده اولیه از جمله موضوعات مهم در مقوله روایت شناسی است. از این مجرا انتظار می رود، اوصاف ذاتی ، کارکرد، مناشی و منابع، غایت، عناصر و مولفه ها، ضرورت، تکثر و تنوع،روش شناسی مطالعه و حسن وقبح ایده اولیه بازشناسی و تبئین شود.
در منابعی که پیش از این چه به صورت مستقل و چه در قالب بخش یا فصلی به این موضوع پرداخته اند اولا تبئین روش شناسانه ای درباره فرایند استحصال ایده اولیه از متن ارائه نشده است. یکی از مبادی بحث فلسفه ایده اولیه روش شناسی تقصیر در تجزیه و تحلیل و تقصیر روایت داستانی در طی چند مرحله و قاعده مند سازی و توجیه امکان و مراتب دست یابی به ترکیب کمینه ایده اولیه ازمتن داستانی است. ثانیا منابع موجود تنها به سه یا چهار مولفه از ایده اولیه اکتفا کرده اند. طرح نواورانه حاضر این مولفه ها را به بالغ بر صد و سی مولفه رسانده است.
در اثار تالیفی ایرانی، دو کتاب “سلول بنیادین داستان” نوشته اقای محمد رضا سرشار و “مایه داستان” از اقای مهدی حجوانی مستقلا در این باره مطالبی ارائه کرده اند. در دیگر منابع نظری حوزه داستان نیز نوعا در ذیل عنوان سوژه یابی، نگاه هنرمندانه یا موضوع داستان به فراخور در این باره مطالبی ارائه شده است. اما از انجا که نوعا این اثار برای مخاطب داستان نویس تالیف شده و هدایت نویسنده برای یافت ایده اولیه بیش از ماهیت ایده اولیه مد نظر بوده است، بحث از چیستی و ماهیت ایده اولیه چندان مد نظر قرار نگرفته است. همچنین در متون ترجمه ای روایت شناسی نیز در این باره مطالب پراکنده ای موجود است که غالبا در بر گیرنده اراء و نظرات نویسندگان در حوزه چگونگی کشف ایده اولیه است. اما در مجموع اثر مستقلی در این حوزه بخصوص با رویکرد فلسفه مضاف شناسایی نشده است.
پیامدهای مطالعه در حوزه فلسفه ایده اولیه
در مطالعات فلسفی در حوزه روایت شناسی و در بحث از چیستی و ماهیت روایت که از مبانی و ضروریات بحث از ادبیات و هنر دینی و انقلابی است می توان روایت را به لایه های زیرین و جنبه های بنیادین ان تقلیل داد. این رویکرد تقلیل گرایانه تمرکز لازم را برای مطالعه ابعاد و جوانب مختلف روایت فراهم می اورد. بحث از ایده اولیه نیز ناظر بر تفکیک جنبه های روایت و توجه به جنبه کمینه روایت است.
از جمله پیامدهای مطالعات روایت شناسانه بر پایه ایده اولیه، معرفی و تبئین و تقنین رویکرد مشخصی در نقد روایت های داستانی بر اساس ایده اولیه ان است. جوانبی چون “قصه داستان” و “پیرنگ” نوعا شناخته شده و در نقدهای ساختاری روایت مورد توجه قرار می گیرند، اما فقر نظری در حوزه ایده اولیه و نامکشوف بودن اوصاف و زوایای ان موجب شده تا عملا نقد ایده اولیه جایگاهی در رویکردهای نقد ساختاری نداشته باشد. چنین تحقیقی مقدمات این رویکرد را به لحاظ نظری فراهم می اورد.
-همچنین زمینه سازی برای مطالعات نظری مضاف در حوزه ادبیات دینی: از دیگر کارکردهای این رویکرد است. بحث از امکان و مراتب و مولفه های ادبیات دینی از دیرباز و بخصوص پس از دوره پیروزی انقلاب اسلامی مطرح بوده است. به نظر نگارنده، شیوه علمی و اطمینان بحث بحث از این موضوع بخصوص در حوزه علت صوری روایت دینی، مطالعه روایت به مثابه ساختاری نظام مند و لایه مند است. بحث از ایده اولیه این امکان را فراهم می اورد تا پرسش از امکان و مراتب و خصوصیات روایت دینی در این سطح کمینه از روایت مطرح شود و زمینه را برای بحث از امکان دینی شدن روایت در لایه های فوقانی فراهم اورد.
اثار دیگر این بحث کمک به فهم ایده اولیه و تبئینی نظام مند و ساختارمند از ان به جهت اشنایی نویسندگان با این جنبه مهم از روایت است. واقعیت ان است که به دلیل کمتر شناخته شده بودن ایده اولیه بخصوص در حوزه داستان نویسی، عملا فضای افرینشگری داستان و منابع داستانی قادر به هدایت دقیق نویسنده و اقناع او در توجه به ایده اولیه نیستند. این پژوهش تلاش دارد با نواوری درباره ماهیت و مولفه ها و کارکردهای ایده اولیه ان را به مثابه گامی مهم در حوزه افرینشگری معرفی نماید. ورود و مطالعات فلسفی به حوزه روایت در کشور ما از سابقه چندانی برخوردار نیست و می توان گفت غلبه اثار فلسفی در حوزه ادبیات با منابع ترجمه ای است. نگارنده با اعتقاد به ظرفیت های لازم جهت باروری حوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی به نظریه ادبی فلسفه ایده اولیه را از جمله مبادی این راه مخاطره امیز می داند.
همچنین باید توجه داشت حوزه مطالعات فلسفی ادبیات داستانی از نظام مندی و روش مندی متناسب با اینگونه بحثها برخوردار نیست. بعضا برخی توجهات عقلی و نظری در این باره توسط متاملان ایرانی و برخی نتایج حاصل در اثار ترجمه ای اندیشمندان خارجی به دلیل فقدان روش شناسی مناسب یا تبدیل به نظریه خاصی درباره ایده اولیه نشده است، یا اساسا در محافل علمی موجود به نحو مقتضی و لازم فهم نشده است یا به صورت خرده گفته ها و شنیده های نظری به صورت پراکنده موجود بوده و در هندسه منسجمی گرداوری نشده است.
-ساختار و نظام پژوهش “فلسفه ایده اولیه”
مهمترین بخش این پژوهش بررسی مولفه ها و بازشماری انها در ساحت ایده اولیه است. مطالعات و تفحص نگارنده گویای ان است که در مجموع، منابع نظری از چهار یا پنج مولفه در این باره تجاوز نکرده اند و اکنون طرح فلسفه ایده اولیه این مولفه ها را به قریب به ۱۳۰ مولفه رسانده است که در نوع خود –چه در سطح منابع تالیفی و چه اثار ترجمه ای- پژوهشی کاملا بی پیشینه است. همچنین در این پژوهش بنابر ضرورت های مقدماتی به روش شناسی تقصیر و مراحل و قواعد حاکم بر ان اشاره شده است و در پایان نیز به نحو فشرده به مقوله ایده یابی توجه نشان داده شده است. گرچه مسئله ایده یابی موضوعی مستقل و پیچیده است که باید در پژوهشی جدا گانه بدان پرداخته شود و از جمله گم بودهای پژوهشی ادبیات معاصر است.

دکتر محمدرضا سنگری
مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و ناقد کرسی
به نوبه خود از زحمات جناب آقای دکتر شاکری تقدیر و تشکر می‌کنم که در زنجیره خلق آثار ارزشمند خودشان در حوزه ادبیات داستانی و به‌طور ویژه ادبیات داستانی دفاع مقدس بخش دیگری را آماده کرده و در اختیار قرار داده‌اند و مجالی فراهم شد تا به آن بپردازیم قطعا حضور اساتید گرانقدر که در جلسه حضور دارند بیشتر کمک خواهد کرد که ابعاد این موضوع را به کافی بشناسیم. اثر جناب آقای شاکری اثری بدیعی است. ما پیش از این در حوزه ایده اولیه مستقلاً کاری با این همه گستردگی با این همه حرف نداشتیم. ویژگی دوم کار، هندسه و ساز وارگی دقیق متن است که کاملاً ساختارمند بوده و هر کسی که از همان آغاز با حرکت کند هرچند در متنی که الان در اختیار ما قرار گرفته است از مجموعه ۱۲۰ مولفه ۸۲ مولفه را فقط در اینجا شاهد هستیم اما همین مقدار را وقتی مطالعه می‌کنیم کاملاً هندسه فکر و زمینه ذهنی جناب آقای دکتر شاکری را درمی یابیم که همه سونگری در موضوع دارند. یعنی همه ابعاد و ابعاد دیگر پیوسته با مسئله ایده اولیه را یافته و کاویده و مطرح کرده است. ویژگی چهارم، تبیین، تحلیل و تقصیر عالمانه و پژوهشگرانه موضوع است. البته من واژه تقصیر را که تکیه گاه و از ابداعات خود جناب آقای شاکری است می ستایم چون خیلی خوب آن را به کار گرفته‌اند.
نکته پنجم و ارزش پنجم این است که خود ایده اولیه، ایده اولیه‌اش در ذهن جناب آقای شاکری خیلی نظام مند است و در زنجیره مجموعه آثاری قرار می گیرد که در آغاز صحبت اشاره کردند. که از فلسفه داستان داستان به همین بحث مانایی و میرایی که در اینجا هم اشاراتی دارد اما بسط نایافته به تناسب بحث و موضوع و در بحث دشمن شناسی ایشان است. قبل از اینکه به خود اثر بپردازم و نکاتی را طرح کنم چند نکته اساسی و کلیدی را باید مطرح کنم.
نکته اول این است که از دشوارترین مسائل در حوزه علم، فهم نقطه آغاز است یعنی اینکه ببینیم طرح ذهنی پیش از خلق چه بوده است. مثلاً یک تابلو، یک فیلم. البته گستره همانطور که اشاره داشتند حوزه خلق ایده اولیه فقط در حوزه داستان نیست در همه چیز هست حتی در صنعت هم هست. کتاب “سنگ فرش هر خیابان از طلاست” از کیم وو چونگ است. این نویسنده خود مدعی است که من ثروتمندترین مرد جهان هستم اما هیچ ندارم که ایشان می‌گوید صبح ها وقتی از خانه راه می افتم با اتومبیل به محل کار خود نمی روم در خیابان حرکت می‌کنم به هر چیزی نگاه می‌کنم و در این نگاه کردن ها کشف و تعامل می‌کنم و همین‌ها زمینه خلق آثاری می‌شود. واقعاً این که در آغاز چه می‌شود تا ایده‌ای خلق می‌شود چه اتفاقی می‌افتد این موضوع خیلی مهم است. کتاب دیگری هست به نام آغاز فلسفه از گادامر او می گوید من در کلاس درس هایدگر بودم ایشان سوالی را مطرح کرد گفت به نظر شما اولین بار که انسان سر برداشت و سوال کرد چه سوالی طرح کرد؟ یعنی اولین پرسش انسان چه بوده است؟ می‌خواهد آغاز فلسفه را مطرح کند و می پرسید به نظر شما او آدم ابوالبشر بود یا تالس؟ آیا آن فعالیت آغاز خلق سوالات بعدی نبوده است؟ یعنی به عبارت دیگر ایده اولیه زمینه خلق ایده های بعدی می شود و تسلسل مجموعه ایده هایی که خلق می شود گره خوردگی با ایده اول دارد. در حوزه داستان نویسی هم همین موضوع وجود دارد. یعنی اگر مثلاً مجموعه آثار کسی را در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس کنار هم بگذاریم می توانیم به یک زنجیره و ارتباط بین مجموعه ایده های اولیه این داستان‌ها کشف و فهم کنیم که البته ریشه اصلی آن ها در جهان بینی آنهاست.
من رابطه خود را با این کتاب به این‌گونه برقرار کردم گفتم پیش از آنکه کتاب را بخوانم با خود فکر کنم. برای ایده اولیه شما چه ویژگی ها، پیوستار ها یا مولفه هایی معتقد هستید؟
این انگاره آغازین چون بهتر است به جای ایده اولیه بگوییم انگاره آغازین. انگاره واژه مناسب فارسی است که به جای اینکه به کار می‌برند. این انگاره دارای چه ابعاد و مولفه‌هایی است؟ من بیست و چند مطلب را نوشتم که برخی را طرح می کنم.
نخست، تکانه است. یعنی اتفاقی که در فرد حرکتی ایجاد می کند این نکته را به شکلی در کتابی دیده‌ام به اسم آکولوژی فور واندر دیده ام. نویسنده در آنجا اشاره می‌کند که یک شگفت زدگی در انسان ایجاد می کند. جنس این شگفت آوری و شگفت زدگی از جنس نویسنده است یعنی در ایده اولیه این قوانین خود نویسنده را نیز بیابیم و تحلیل کنیم.
نکته دوم آفاقی و انفسی است یعنی پیوند بین درون و بیرون اتفاق می افتد اگر سازها و عناصر آن را بکاویم می توانیم
ببینیم که یک پای آن در درون است و یک پای آن در بیرون.
سوم اینکه ایده اولیه خود ایده ساز است و به گمان من در طول داستان ایده خلق می‌کند یعنی اینطور نیست که این ایده اولیه مثلاً در آغاز داستان باشد به عبارت دیگر در اتفاق داستان باشد و بخش دراماتیک داستان دیگری ایده نداشته باشد و در طول حرکت خود ایده های تازه ای را خلق می کند. مقید نیست که شما با عنوان لابشرط مطرح کرده اید شاید منظور شما هم این باشد اصلاً مقید نیست در بند زمان نیست اما زمان مند است. این که چه موقع و کجاست زمان و مکانش را نمی توانید تعیین کنید اما بی تردید یک زمان دارد یعنی در یک زمان خاص خلق می‌شود که باید نسبت بین ایده اولیه و زمان را نیز تحلیل کرد. مکان مند است اما در لامکان نیز اتفاق می‌افتد. مثلاً فرض کنید در خواب اتفاق می افتد. خیلی از مسائلی که ما بخصوص در حوزه شعر داریم برخی از اتفاقات شگفت در حالت خواب و بیداری اتفاق می‌افتد. مثلاً کار مشهور محتشم کاشانی که باز این چه شورش است می گویند بعد از مرگ فرزندش رسول خدا را در خواب دید و از ایشان خواست که چرا برای فرزندمان حسین شعر نمی گویی؟ و این ایده زمینه خلق اثری بزرگ می‌شود یا اهلی شیرازی نیز همین شعری که در مرثیه امام حسن علیه‌السلام دارد و درخواب ابیاتی از آن را سروده است.
کیفیت مشخص ندارد یعنی از ابتدا این گونه نیست که کیفیت آن را بتوانید تبیین کنید. بسیط نیست و بسیط هم هست. که در همین بخش باید سوالی را از خود شما بپرسم چون نتوانستم این مسئله را برای خود حل کنم که شما می‌گویید اول است اگر اول است باید بسیط باشد اما اگر او لیت ندارد خود به خود ترکیب دارد اگر هیئت ترکیبیه دارد اولیت ندارد این را چگونه می توان حل کرد؟ یعنی در عین حال می‌گویید ایده اولیه اما به بساطت آن معتقد نیستید.
التذاذ دارد یعنی لذتی را در فرد ایجاد می‌کند که اتفاقاً آن لذت برانگیزاننده ای ایجاد می‌کند. یعنی پیش از اینکه برانگیزاننده ای باشد یک لذت در فرد ایجاد می‌کند که زمینه‌ساز است به عبارت دیگر التذاذ مقدم بر، برانگیزاننده گی است.
خطر گمشدگی دارد، یعنی ایده اولیه وقتی خلق می‌شود اگر تاخیر بیفتد ممکن است گم شود یا شکل آن عوض شود.
امکان توارد در آن هست یعنی ممکن است این ایده به ذهن افراد دیگری هم رسیده باشد، این بحث توارد در حوزه ادبیات بحث جدیدی است که گاهی شما می بینید در فرهنگ های مختلفی ممکن است ایده با اندک تفاوتهایی وجود داشته باشد ولی مشترک است.
با انباشت و ذخیره فکری پیوند دارد یعنی مجموعه انباشت ها، داشته های فکری و در کنار آن تجربه های زیستی همه آنها تاثیرگذار هستند در خلق ایده اولیه.
بستر جوست. یعنی در بستر تفکر و منش فرد می روید و استمرار پیدا می کند. نو است.
پیش زمینه دارد مثلاً یک اتفاق را در زندگی اگر بکاویم می بینیم که ایده اولیه ما ریشه در یک مسبوق است به یک امر پیشین که این امر را اگر بکاویم و بررسی کنیم به آن می‌رسیم. سازه های نظری دارد که در عبور به عمل داستانی می رسد.
بدون ایده اولیه گذار از اتفاق داستان به ساحت دراماتیک امکان‌پذیر نیست. یعنی ایده اولیه پدر یا مادر داستان است.
همه سازهای داستان با ایده اولیه پیوند می یابند. همه سازها و عناصر که نسبت همه آنها را می توانستید جدا کنید و جداگانه بحث و بررسی کنید. مثلاً پیوند ایده اولیه با شخصیت، با زاویه دید.
ایده اولیه فرآورده تخیل است که جنس آن از جنس خود نویسنده است. شخص محور نیست. ایده اولیه برای همه برانگیزاننده نیست.
اما در پایان نقطه‌نظرات خود چند نکته را به عنوان نقد خود بر اثر به طور کلی مطرح می کنم. نکته اول این است که این متن به گونه ای نوشته شده که خواننده محکوم به آن است که آثار قبلی شما را خوانده باشد. اگر آنها را نخوانده باشد ممکن است متوجه این متن نشود. به‌خصوص اگر واقعاً تقصیر را نشناسد. روش شناسی تقصیر را باید مطرح کنید. معمولاً در حوزه‌های پژوهشی امروزه بحث تحلیل را داریم شما فرق تحلیل و تقصیر را باید روشن کنید. می دانید که اصطلاح تحلیل را از شیمی گرفتیم. در شیمی برای شناخت هر چیزی و پدیده‌ای آن را به اجزایی تقسیم می‌کنند و آن وقت این اجزا را جداگانه بررسی می‌کنند. فرض کنید می خواهیم تحلیل سبک شناسانه داشته باشیم در تحلیل سبک شناسانه سه ساحت را در یک اثر بحث و بررسی می کنم. ساحت زبانی اثر، ساحت ادبی اثر و ساحت فکری یعنی اندیشه درون آن متن را تحلیل و بررسی می‌کنند این می‌شود تحلیل یعنی در تحلیل اجزا را بررسی می‌کنیم ولی تقصیر به گونه ای مقدمه اش تحلیل است اما در تحلیل نمی ماند یعنی شما در روش تقصیر تحلیل می‌کنید اما خود را سرانجام به کوچکترین جز می‌رسانید و متمرکز روی کوچکترین جزء می شوید. این تفاوت بین تحلیل و تفسیر تقصیر باید مطرح شود.
نکته دوم که خیلی مسئله مهمی است این است وقتی کسی این اثر را بخواند چون این اثر مستقل از آثار دیگر می خواهد عرضه شود او نمی داند چرا شما فقط روی دشمن تکیه می کنید. این باید روشن شود چون حوزه ایده اولیه فقط در حوزه اول ادبیات داستانی دفاع مقدس نیست ممکن است در حوزه آثار داستانی پلیسی باشد. یا آثار داستانی فلسفی باشد. شما متمرکز شدید و همه مثال های خود را از حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس اخذ کرده اید. مثال‌هایی که شما آورده اید یعنی مصادیقی که مطرح کرده اید، بخش اثباتی کار شما گاهی وقت ها آثاری است که معلوم نیست این ها را به عنوان اثر داستانی بدانیم. شما اصل را بر این گذاشته ایدکتاب هایی مانند نخل های بی سر و امثالهم داستان هستند و بعد از آنها
مثال آورده‌اید نکته آخر هم این است که آیا نمی شد در بحث مولفه‌های ایده اولیه به یک دسته‌بندی برسید؟ مثلاً فرض کنید بگوییم مولفه‌هایی که نسبت به جهان داستان است. مثلاً این ها را یکدست قائل شویم. مولفه‌هایی که با نویسنده نسبت پیدا می کنند. مثلاً شما مطرح می کنید که نویسنده رابطه اش با ایده اولیه فعال است یعنی انگیزاننده ی فعال است در حالی که در حوزه مخاطب منفعل است. مثلاً نسبت آن را به مخاطب که چندین مولفه به جهان مخاطب برمی‌گردد یک دسته بندی برای آنها قائل شوید شاید اگر اینگونه باشد مخاطب بتواند رابطه بهتر و دقیق تری با آن پیدا کند.
یک مسئله جزئی تر نیز وجود دارد. مثلاً آقای سرشار سعی کرده است که بحث تجلی و الهام را کمتر باز کند ولی خیلی سازه ی بزرگ و مهمی در حوزه ایده اولیه است. فرض کنید چه زمینه های الهامی در دو قلمرو الهام وجود دارذد. چون الهام هم منفی و هم مثبت است. «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس / ۸) یعنی الهام در حوزه فجور به معنی پرده دری و خط قرمزها را زیرپا گذاشتن است. خط قرمزهای فطرت را زیر پا می گذارد یعنی هر کس در حوزه فجور حرکت می‌کند رویاروی فطرت می ایستد چه الهامی که در حوزه فطرت انسانی است که تقواست و الهامی که در حوزه فجور است. شاید اگر ورودی پیدا می‌کردید به این حوزه خیلی خوب بود شاید حوزه شیوه های رسیدن به ایده اولیه که آقای سرشار با آن پرداخته اند و البته به جا هم پرداختند چون می خواستند متن آموزشی بنویسند دنبال متن تحقیقی نبودند. ساحت شما با ساحت جناب آقای سرشار در نوشتن سلول‌های بنیادین کاملاً متفاوت است. شما در هیئت یک محقق قرار دارید و ایشان در هیئت یک آموزشگر. به نظر می‌رسد که این بخش در بحث شما مغفول مانده و اگر بتوانید به این موضوع هم بپردازید به گمان من خدمتی هم به کسانی خواهد بود که می خواهند بعدها به خلق داستان بپردازند و از متن شما بهره گیری کنند.

دکتر محمد مهدی جهان پرور
دبیر علمی کرسی
به عنوان جمع بندی باید عرض کنم دکتر سنگری با بیان اینکه دشوارترین نقطه شروع علم ایده اولیه یا به بیان دقیقتر انگاره آغازین است و ریشه اصلی ایده در جهان بینی افراد است عنوان داشتند که اولین پرسش انسان چه بوده است؟ و آیا ایده اولیه، زمینه ساز ایده های دیگر نمیشود؟ سپس وی به طرح این سوال از نویسنده اثر که ایده دارای چه ویژگی ها و ابعادی میتواند باشد، عناصری چون تکانه یا شگفت زدگی، از جنس نویسنده بودن، آفاقی و انفسی بودن، مقید نبودن (لا به شرط)، زمانبند و مکانبند بودن علیرغم دربند زمان و مکان نبودن، فقدان کیفیت، بسیط بودن در صورت اول بودن و بسیط نبودن در صورت اولیت نداشتن، برانگیزاننده بودن، امکان گم شدگی و توارد داشتن، مرتبط بودن با تجربه و ذخیره فکری، بستر جو بودن و استمرار داشتن، نو و جدید بودن، دارا بودن پیش زمینه، مسبوق بودن به یک امر پیشین، دارا بودن سازه های نظری، بررسی سازه ها و عناصر را از ویژگی های مهم ایده اولیه دانستند. سپس ایشان بیان داشتند که فهم مطالب این اثر نیاز مند این است که خواننده، آثار فراوانی از نویسنده را مطالعه کرده باشد. در ادامه دکتر سنگر با اشاره به اینکه ضروری است تفاوت میان تحلیل و تقصیر در سه ساحت زبانی، ادبی و فکری روشن شود افزودند که مخاطب، علت تاکید روی دشمن شناسی را نخواهد دانست، چرا که ایده اولیه صرفا در خصوص ادبیات داستانی دفاع مقدس نیست صمن اینکه مصادیق و موارد مطروحه نویسنده محترم مشخص نیست. وی دسته بندی ایده اولیه را موجب ارتباط نزدیک و دقیق مخاطب با اثر دانست و با اظهار اینکه توجه به الهام در حوزه ایده اولیه مغفول مانده است به صحبتهای خود پایان داد.

دکتر مهدی کاموس
ناقد کرسی
نکته اول این است که در این اثر جای این مسئله را خالی می بینم که علت و ضرورت پرداختن به بحث فکر اولیه و ایده اولیه یا اسم دیگری که در نظر است چیست؟ چون دو بخش کردند یک ایده اولیه نویسنده و یک ایده اولیه متن. نکته اینجاست که برای خواننده نکته اولیه نویسنده چه اهمیتی دارد؟ خواننده برایش مهم است که ایده اولیه این نویسنده چه بوده و چه نبوده است؟ و دوم اینکه برای یک منتقد چه اهمیتی دارد ایده اولیه یک متن. اگر متن را گفتمانی بگیریم که مبسوط نوشته و مضبوط شده و به روایت در آمد این گفتمان چه اهمیتی دارد؟ نکته بسیار مهمی است که ایده اولیه اهمیت آن کجاست به همین دلیل در بیان مسئله به نظر می‌رسد که یک تجدید نظر جدی باید صورت بگیرد.
خود این مسئله ای که در اینجا هست در روندی که جناب آقای شاکری فرمودند می خواستند بحث دشمن شناسی را بنویسند و مجبور شدند بحث فلسفه داستان داستان و بعد مانایی و میرایی و بعد اینکه به این بحث شخصیت و سپس ایده برسند این در بیان مسئله باید مطرح شود که اهمیت آن چیست آیا ایده اولیه را برای این می‌خواهیم که مکانیزم تولید داستان را متوجه بشویم؟ آیا دنبال منشاء های مشترک تولید می گردیم؟ برای تکرار پذیر بودن و ساختن یک الگو برای سایر نویسندگان؟ آیا دنبال این هستیم که از این ایده ها و فلسفه ایده را بیاریم برای اینکه بتوانیم به شناخت و تفسیر بهتری از داستان برسیم؟ کارکرد و هدف فلسفه ایده اولیه چیست و چه تاثیری در خواندن یا نقد یا تولید داستان و یا در سیاست‌گذاری‌ها آموزش و… دارد؟
مسئله دوم نگاه مجرد به ایده اولیه در این پژوهش است، ایده اولیه یا فکر اولیه را در یک نظام پدیدآورنده باید بررسی کنیم یعنی یک داستان، یک نویسنده و پیش از آن ها یک ایده اولیه در چه نظامی پدید می آید؟ منظور من از نظام پدیدآورنده، ساختاری است که ادیب و هنرمند را مستعد کنش و فعل ادبی و هنری می‌کند. یعنی ساختارهای هستند که در آنها نظریه ها ایدئولوژی‌ها مکاتب، ادیان ضرورت‌ها مطلوب ها مسائل اجتماعی سیاسی بحران های تاریخی باعث می‌شوند که یک کنش ادبی و یا هنری از سوی ادیب یا هنرمند اتفاق بیفتد. به نظرم عدم توجه به فکر اولیه بدون توجه به نظام پدیدآورنده ما را در نهایت به سمت نگاه الهام وار فلسفه ارسطویی می‌برد. یعنی نهایتاً در همان فن شعر ارسطو می مانیم.
بحثی که جناب آقای شاکری داشته‌اند که منشاء ایده اولیه را دو قسمت کردند: امر مادی و غیرمادی. غیر مادی خود به دو حوزه الهامات دینی و غیردینی پرداخته‌اند در الهامات غیردینی بحث رب النوع ها را مطرح کرده‌اند و آنجا بحثی که ارسطو مطرح می‌کند را ما در فن شعر و … در صفحه ۶۸ منشاء ایده اولیه می‌بینیم. اما به طور کلی عرض کنم که بحث خود آگاه و ضمیر ناخودآگاه را در همان صفحه مشخص کرده‌اند اما نکته در اینجاست که جایگاه ایده اولیه را در یک نظام پدیدآورنده نمی‌دانیم به عنوان مثال در ایده ها جایگاه سفارشی نویسی کجاست؟ جایگاه بحران هایی مثل جنگ که ایده‌ها را تغییر می دهد کجاست؟ جایگاه این ها کجا دیده شده و کجایند مسائلی مثل ضرورت‌های اجتماعی که وجود دارند، سرمایه‌گذاران، اقتصاد.
نکته سوم این است که متغیرهای فراوانی که در این اثر آمده باید خیلی منظم و مرتب دسته بندی شوند باید تجدید نظر کرد اگر در یک عنصر و متغیر که در آن صد و چند مولفه یافته‌ایم یا باید بگویم به تفاوت ها توجه نکرده ایم یا به شباهت ها. خیلی قاطع عرض کنم در این مولفه ها آمده که ایده اولیه هم میراست و هم زایاست یعنی تضادهایی در این مولفه ها وجود دارد.
مثل اینکه برخلاف نظم زندگی دراماتیک است در حالی که در جاهای دیگر متن، این مسئله رد شده است. گذشته از اینکه تکثر عناصر و مولفه ها خود نشانگر این است که نتوانسته‌ایم یک لباس مناسبی برای ایده اولیه بدوزیم و قواره آن کنیم. چون تعداد مولفه ها آنقدر زیاد است که تمرکز روی ایده را برای رسیدن به یک شناخت از بین می برد.
بحث چهارم این است که باید دقت کنیم تا متغیر های مستقل و وابسته در فرآیند تولید ایده دیده نشده است. یعنی کدام متغیرها مستقل و کدام یک وابسته هستند و شبکه ارتباطی متغیرها با هم دیده نشده است. مسئله دیگر این است که این مولفه ها برای هر دوگانه ایده اولیه آمده است. جناب شاکری در این متن ایده‌ها را هم برای نویسنده گذاشته اند و هم برای متن. این مولفه‌ها برای هر دو است. در حالی که ساحت مولفه های ایده اولیه برای نویسنده با ساحت ایده‌های مولفه‌های ایده اولیه برای متن کاملاً متفاوت هستند و این مسئله بسیار مهم ایست که تا حدودی باید به بپردازیم.
نکته دیگر این است که در رسیدن به دانشی که در این کتاب آمده روش مشخصی را نمی بینیم جز تفلسف یعنی فلسفی اندیشیدن. البته من قبول دارم که برای رسیدن به این موضوع و برای حل یک مسئله یا باید تاریخی حرکت کنیم یا فلسفی یا ترکیبی از این دو ولی آنچه که هست به تجربه های نویسندگان در این اثر کمتر پرداخته شده یعنی به یافته های ما از طریق تجارب نویسندگان کمتر می رسیم. مثلاً فرض کنید در کتابهای شش یادداشت از نویسنده، رمان به روایت رمان نویسان و … همه نویسندگان گفته اند که داستان‌های ما چگونه به وجود آمده است. یعنی از دل تجارب نویسندگانی که ایده اولیه به دست آمده به یک یافته‌هایی نرسیدیم یا اگر رسیدیم روشمن نشده است.
و نکته دیگر اینکه به تطور و تحول ایده اولیه پرداخته نشده است. ایده اولیه ناپایدار است و در انتهای داستان میراست و می میرد به‌هرحال ازتولدتامرگ تطور و تحول داشته است. ما نه تطور ایده اولیه را می‌بینیم و نه تحول آن را.
نکته دیگر این است که در متن مطالب و قطعیاتی را می‌بینیم که مثلاً در متن آمده که قطعاً اینطور نیست یا قطعاً این طور است و این ها پاسخ به سوالاتی است که هیچ استدلالی برای آن نشده است اگر بخواهید به صورت دقیق صفحاتی که این عناوین آمده را مصداقاً عرض خواهم کرد. شاید این مسئله ناشی از دانش پنهان نویسنده باشد ولی برای فرد نویسنده و مخاطب حل نشده است. به هر حال در فکر اولیه ای که وجود دارد برای نویسنده بایستی پیچیدگی ها را در نظر بگیریم که ایده اولیه داستان ها از کجا می آیند برای یک نویسنده این اتفاقاتی که می‌افتد داستان ها از کجا می آیند؟ خیلی باید به این نکته توجه کرد که آیا فکر اولیه منظور جرقه یا اولین کنشی است که در نویسنده ایجاد می‌شود یا اولین قصه ای که به ذهن او می رسد؟ و همانطور که گفتید جرقه اولیه در مسیر تغییر می کند. معمولاً می گویند اولین داستانه نویسنده علت و معلول مشخص و درستی است که معمولا یا ما را به خاطرات می رساند یا زندگی نامه ها که در اینجا به این مسئله اشاره نشده که نویسنده این جرقه اولیه که در او ایجاد می شود تغییر می کند به عنوان مثال چه بسا با دیدن یک فقیر در کنار خیابان برانگیخته بشویم برای نوشتن یک داستان اما در ادامه اصلاً داستان تغییر می کند. حال اگر جای این فقیر با شاهزاده عوض شود مسیر داستان نیز فرق می کند حالا کدام یک از اینها فکر اولیه است؟ اینکه ما از دیدن آن تصویر اولیه به صرافت نوشتن یک داستان افتادیم یا آن که یک فکر اولیه به معنای آنچه در متن نوشته دیده می‌شود را می‌خواهیم بسازیم و بیرون بیاوریم؟ مثال هایی که زده می‌شود معلوم نیست با کدام داستان روبرو هستیم خیلی از موارد ویژگی‌هایی که می فرمایید ویژگی داستان های کلاسیک است. برخی از آنها در داستان های اجتماعی و رئالیستی قابل بررسی است، برخی در داستان‌های غیر رئالیستی قابل بررسی است و باید به آنها پرداخت. تکلیفمان با داستان هم مشخص نیست. آنجایی که شما به ایده در متن می‌پردازید باز مشخص نیست آیا ما دنبال نقد ژنتیک هستیم یعنی بدانیم که نویسنده کجا بوده که به ایده رسیده یا دنبال آن چیزی هستیم که اصطلاحا می‌گویند قصه داستان که در حوزه تقصیر که می فرمایند از گفتمان به پیوند از پیوند به سمت روایت تا می رسیم به تعریف اولیه که مایه اولیه داستان می‌شود و در یک قصه می‌شود آن را مطرح کرد که خیلی ها به آن سوژه می گویند که ما می گوییم طرح و پیرنگ اولیه کار و برخی به آن قصه می گویند اینجا معلوم نیست که اینها در مواردی با هم خلط می‌شوند در مواردی در متن بهانه روایت با ایده اولیه با هم ترکیب شده. در برخی موارد باید مبناها مشخص شود. در بعضی موارد باید تفکیک ها صورت بگیرد. بیان‌مسئله بایستی روشن تر شود و روش رسیدن به یافته ها باید مشخص شود. حیف است که این زحمت بزرگ و این اندیشه عمیقی که استاد شاکری نسبت به این موضوع دارند در حد توصیفات و تاملات باقی بماند و اگر اینها تبدیل بشوند توسط یک روش به یافته های روشمند و مدل خاصی را برای پیداکردن آن کار کنیم فکر می کنم بسیار قوی و ارزشمند خواهد بود.

دکتر محمد مهدی جهان پرور
دبیر علمی کرسی
آقای کاموس نیز بیان داشتند که باید دید مساله صغری است و یا کبری، علت و ضرورت پرداختن به ایده اولیه چیست؟ ایشان با تقسیم ایده اولیه به ایده نویسنده و ایده متن، عنوان داشتند که ایده اولیه نویسنده برای خواننده و ایده اولیه متن برای ناقد به چه میزان میتواند مهم باشد. بیان مساله نیازمند بازنگری است و لازم است اهمیت آن مشخص شود. در واقع باید دیده هدف از نگارش اثر چیست؟ آیا برای شناخت و تفسیر بهتر داستان به دنبال منشا پذیر بودن الگو هستیم یا به دنبال فلسفه ایده؟ باید دید چرا به این فکر اولیه پرداخته شده؟ به نظر می رسد بحث نگاه مجرد به ایده اولیه، در این پژوهش است و اگر به روش مدل مندی برسیم کار قویتر می شود. لذا باید ابتدا به بیان مساله پرداخته شود و روش و نظریه های موجود در این اثر مشخص شود و اینکه مبانی این کار چیست؟ لازم است ایده های مربوط به نویسنده و متن مشخص شود. برای پرداختن به متن نیز یکسری دانشها وجود دارد و باید دید این متن چه زیرمتنی، هم متن و فرامتنی دارد. در واقع ایده اولیه، منشا پیدایش داستان است و اینکه فکر اولیه چقدر محصول تعقل یا تخیل است باید دید که جایگاه فکر اولیه چقدر مهم است. وی در پایان گفت با توجه به اینکه مولفه های ایده اولیه ریشه های جامعه شناختی، روانشناختی و … دارند باید دید از کدام حوزه به آن پرداخته شده است.

دکتر محمدرضا سنگری
مدیر گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و ناقد پرسی
یک پیشنهاد و دو سوال دارم که مطرح کنم ژ. در صفحه ۱۱ شما می فرمایید ایده اولیه از متن قابل استخراج است. بعد می فرمایید که تمامی نشانه ها برای یافت ایده اولیه باید در خود متن موجود باشد سوال من این است اگر حوزه حوزه الهام باشد آن را چگونه می شود از متن استخراج کرد؟ این کار را خیلی سخت و دشوار می‌کند گاهی هم ممکن است نایافتنی باشد.
سوال دوم این است که شما در صفحه ۴۶ می فرمایید اگر کسی پرهیز از گفتن جبهه خودی کند وقتی جبهه خودی را نگوید خروج از جبهه خودی به سوی جبهه دشمن رفتن است آیا این را می‌شود کلیت داد؟ یعنی اگر کسانی حاشیه جنگ را بگویند اینها از جبهه خودی وارد جبهه دشمن شده اند؟ یک پیشنهاد هم دارم. ادعایی که در متن دیده می‌شود این است که روش تقصیر قدرت استخراج ایده اولیه را از متن دارد ادعایی است که مطرح فرمودید کاش مصداق بیاورید مثلاً مصداقی مطرح کنید که شما با روش تقصیر ما را به روش ایده اولیه در متن برسانید.

حجت الاسلام مهدی جهان
عضو شورای علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و مدعو کرسی
مسئله ایده اولیه در این بحث با قید ادبیات داستانی مطرح می شود. اما می دانیم که ایده اولیه خصوصاً ناظر به صحبت‌های دکتر کاموس خیلی فراتر از داستان است و اصلاً داستان هم فراتر از ادبیات داستان است اما مسئله‌ ایده اولیه را نمی‌توانیم ممحض در داستان طرح کنیم و اگر در کتاب سلول های بنیادین به خطا ایده اولیه در داستان قرار گرفت و مصادره شد در داستان فکر می کنم این راه را دیگر ادامه ندهید چون یک اشتباه استراتژیک است. متاسفیم که کتابهای دهه ۶۰ و ۷۰ نقد نشدند اگر هم نقد شد حلاجی نشد اگر نقد و حلاجی هم شد به گوش صاحبان کتاب نرسید و اگر به گوششان رسید هیچگاه درصدد اصلاح بر نیامدند و مشکل ما در این چند گانگی که داریم همین است که حرف هایی را می‌زنیم که خلاف مبانی علمی است. بحث هایی را مطرح می‌کنیم که نتوانستند مشکلات دهه ۶۰ را برطرف کنند. کتاب های تئوریک دهه شصت در حوزه ادبیات نتوانست مسئله ادبیات را حل کند برای همین بود که دهه هفتاد رها و بود و دهه ۸۰ دچار هرج و مرج ادبی گروه‌های مختلف شدیم. قهرمان نویس های دهه ۶۰ ضد قهرمان های دهه ۷۰ را ساختند. سربازان دهه شصت دهه هفتاد خود را کشتند و ما به این مسئله می‌رسیم که به قول طلبه‌ها ثم ماذا؟ حال چه شد و چه اتفاقی افتاد؟ هشت سال جنگیدید نزدیک به بیست و دو سه سال جنگ را روایت کردید چه اتفاقی افتاد؟ امروز وقتی میبینید در مقابل یک مسئله اجتماعی بزرگ مثل شهادت حاج قاسم سلیمانی آن حجم حضور و حمایت ها پدید می‌آید در مقابل یک خطای انسانی که ممکن بود در هرکجا اتفاق بیفتد هجمه‌ها هم پدید می‌آیند.یک منطقی را داریم در فلسفه و می‌گوییم وقتی پارادوکس ها حاکم شدند معلوم است که واقعیتی وجود ندارد و همه اعتبار است.
پس جایگاه ایده اولیه فقط در داستان نیست در داستان هم استفاده می شود منتها وقتی جایگاه آن فقط در اینجا نبوده و باید ببینیم در کجا و چگونه بحث شده اصلا خاستگاه ایده اولیه کجا بوده است مسئله پدید آمد و با آن داستان نوشته شده و این مسئله خود کلمه بزرگی است. الان آقای شاکری بگویند مسئله ایشان در این کار چیست و کجاست یا مثلاً مسئله ادبیات در دهه شصت چه بوده در دهه هفتاد و بعد از آن چه بوده است؟ مثلاً مسئله فلسفه در طول ۱۴۰۰ سال تاریخ اسلام چه بوده است؟
خیلی بحث مهمی است. مثلاً گفتند نظر های فرانظری همه دستوری اند. در آنجا اگر بخواهید صحبت کنید یک شکل خاصی را باید روایت کنید. مثلاً وقتی می خواهید داستان قرآنی بنویسید یک شکل خاصی است چون قرآن ناظر به توصیف نیست ناظر به دستور است. اصلا امور دینی دستوری است. روش این دستور الهام است وحی است ذوق است هر چیز دینی را می توانیم ناظر به دستور بدانیم. دسته‌ای از نظریات هستند که ناظر به دستور نیستند حرکت زا و جنبش زا هستند حرکت افزا هستند این ها توصیفی اند. خوب علوم جدید ظهور کرد و مدعی ساخت تمدن و زندگی شد و می‌خواست حل مسئله کند.
به دنبال حل مسئله ساخت ماشین ایجاد حرفه و مشاغل اتفاق افتاد. این ها ناظر به دستور نیستند ناظر به توصیف هم نیستند اینها حل مسئله هستند باید مسئله پدید بیاید تا بتوانیم از آن بحث را طرح کنیم. وقتی به این دسته ها نگاه می‌کنیم می‌بینیم ایده سازی در این سه دسته کاملاً متفاوت است اگر همه را یک پار چه نگاه کنیم به مشکلاتی می خوریم. جنس مولفه های ایده اولیه باید شناخته شود نکته اول این است که این ضرورت را دارد منتها باید جنس آن شناخته شود ایده اولیه در سطح دستور هاست در سطح توصیف هاست یا در سطح حل مسئله است اگر در سطح حل مسئله باشد ایرادی ندارد اگر در سطح توصیف ها باشد ذکاوت می خواهد اما اگر در سطح دستورها باشد اجتهاد و تلاش و کوشش می‌خواهد به متون مراجعه کردن می‌خواهد آنها با هم فرق می کند.
جایگاه ایده اولیه در هنر چیست؟ توجه شما را جلب می کنم به کتاب سرآغاز کار هنری هایدگر که خیلی ها از آن صحبت کرده اند. کتاب نقد ادبی آقای زرین کوب و فن شعر ارسطو را هر دو سرآغاز کار هنری می گذارم. آغاز کار هنری از کجاست و چگونه صورت می گیرد؟ هر کاری که آغاز داشته باشد و پایان نداشته باشد کار ابتری است هر کاری اگر به پایان نرسد کار بی ارزشی است. بنابراین اگر می‌خواهیم از هنر صحبت کنیم و سر آغاز کار هنری را توجه کنیم مسئله مغفولی در هنر وجود دارد و آن این است که پایان هنر چیست؟ که فلاسفه شاید جزو اولین گروه هایی بودند که نسبت به این مسئله توجه کردند. بعد جامعه شناسان بعد مورخین که پایان جامعه کجاست؟ پایان تاریخ، پایان هنر، پایان داستان، پایان اجتماع و فلسفه برای همه این ها باید دنبال پایان بگردیم. فکر می کنم آغاز آن با دو اصل کلی است. یک ابزاری برای خلق ایده ها و اینکه کدام انسانی است و کدام ارتکازی است. ارتکازی شامل امور حسی و خیالی اند. انسانی به عنوان امور عقلی اند و بین این ها خلط شده است. بعد اینکه هستی شناسی موجودیت و ساحت شناسی این ایده ها را در عالم خارج بر اساس مناط صدق و کذب معلوم کنیم. برخی مناط صدق و کذب آنها معلوم نیست. در پایان عرض می‌کنم که جناب آقای شاکری شما وارد ساحت علم شده اید این جریانش با هنر، داستان و سینما متفاوت است. وارد ساحت علم شده اید. ساختار ادبی و داستانی نیست من سخت می بینم که احتیاج به یک انسجام فکری وجود دارد بعضی اوقات برخی از این تقسیم بندی ها قسمت های دیگر را نقض باید کند یا بعضی از تقسیم بندی ها ملاک آن چیزی است که جای دیگر هم چنین ملاکی نیست ما به قطع می گوییم اگر تصمیم داریم مبنای فلسفی اسلامی را انتخاب کنید دیگر به این شکل تقسیم کردن ها این شکل ثبوتی نگاه کردن و عینی نگر بودن اینگونه نیست مبنای فلسفه اسلامی واقع گرایی است.

دکتر احمد شاکری
عضو هیئت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه و ارائه‌دهنده کرسی
واقعاً از صحبت‌های ناقدان و مدعوین این کرسی استفاده کردم قطعاً از بعضی مطالب استفاده می کنم و آنها را وارد می‌دانم به متن و بهره خواهم برد حتی جدای از این جلسه هم از عزیزان تک‌تک اگر ابهامی باشد جویا می شوم تا در اصلاحات بعدی استفاده شود. البته زمان کرسی برای توضیح همه نکات واقعاً کم است برای برخی شبهات که مطرح می کنند در متن توضیح وجود دارد و عزیزان را به متن ارجاع می دهم.
اینکه دکتر سنگری فرمودند ایده اولیه با وجود این که اولیه است باید بساط داشته باشد. چرا مرکب است ما هم گفتیم اولین شکل ترکیبی است علی‌القاعده اولین صورت ترکیبی است نکات خیلی خوبی را دکتر سنگری اضافه کردند که برخی را با اجازه و با ذکر منبع اضافه خواهم کرد. این هم نشان می‌دهد که واقعاً اگر فکر جمعی به کار افتد و همه در این فضا قرار بگیریم که فکر کنیم در مجموع چندین مورد قابل توجه اضافه می‌شود نسخه‌ای که خدمت شماست ناقص بود و موارد احتمالا توضیح داده نشده یا اصلا در متن شما نیست عذرخواهی می کنم حقیقت مطلب این است شکل برگزاری این جلسات اینگونه است که باید در قالب مقاله ارائه شود ولی چه باید کرد تلاش کردم در این مقاله ای که ۱۴۰ صفحه است و باز هم از قالب مقاله بیشتر است حداقل عناوین برخی از مولفه ها را بیاورم.
یک نکته کلیدی این است که ایده اولیه به خصوص در حوزه داستان و روایت اگر نگوییم بی پیشینه ولی بسیار کم پیشینه است. متن مکتوب موجود در این باره واقعاً نیست. اینکه در بحث مقدمه تقصیر را آورده ایم به این بهانه که مخاطب چه گناهی کرده که با قیمت بالا این دو کتاب را بخرد تا بتواند بعضی از مولفه ها را دریابد برای همین خیلی توضیحات در کتاب زیاد شده است که مخاطب را از مطالعه کتاب دیگر ما بی نیاز کند.
حقیقت این است که در یک جاهایی ذهن می‌خواهد پیش برود و مطلب را تشریح کند و بسط بدهد اینجا ما محدودیت داریم واقعا محدودیت حجم داریم یعنی اگر ذهن می توانست باز بشود خود ایده اولیه همین نکاتی که دوستان گفتند هر کدام یک محور است هرکدام یک کتاب می طلبد. لذا برخی از نکاتی که دکتر سنگری در خصوص دشمن شناسی فرمودند را من از متن حذف کردم و عملاً متن به نوعی شبیه جستار شده و من اغلب مثال ندارم. لذا این خالص بحث نظری است که به ذهن رسیده است. این که دسته بندی صورت بگیرد موافقم می شود دسته‌بندی کرد شاید دسته‌بندی گستره ای پیدا می‌کند که نظم ذهنی ایجاد می کند. در ابتدای این متن چند محور داشتم که برخی از این مولفه‌ها آنجا بود آنها را حذف کردم می توانم آنها را برگردانم و حداقل پنج شش محور طراحی کنم که تا حدودی به نظم ذهنی کمک کند. نکته خیلی مهمی که همه دوستان روی آن تاکید داشتند ولی موضوع بحث من نیست این است که بحث ما فلسفه ایده یابی نیست فلسفه ایده است اگرچه فلسفه ایده یابی در بخشی از متن بود و باز من آنها را جدا کردم شاید به ذهن می رسید که یکی از اضلاع گمشده فلسفه ایده این است که اصلاً ایده از کجا می آید چه الهام باشد چه از ناخودآگاه باشد به انواع و مراتبی که بخشی از آن در جدول مدارج ایده آمده است. این را متوجه هستم که تعاریف مختلفی نسبت به شدت ضعف و منبع و منشاء ایده آمده است.
ولی به چند وجه نیاورده‌ام اول اینکه متن زیاد می شد نکته دیگر اینکه این بحث های دقیق‌تری در حوزه انسان شناسی و شناخت الهام و شناخت قوه خیال می‌خواهد نمی خواستم به آنها وارد شوم و به مناشی توجه کنم ضمن اینکه مسئله مهمی را باید تفکیک کنیم فلسفه ایده اولیه با فلسفه مجاری و مناشی و ایده یابی متفاوت است حال منشأ هر چه باشد شما الهام بگیرید وحی بگیرید. داستان در ترکیب ساختاری خودش یک ساختار اولیه نیاز دارد من روی این تاکید دارم در مقدمه هم به آن اشاره کرده‌ام شما نمی توانید راجع به امر مهمی که جناب سرشار زحمت کشیده‌اند در سلولهای بنیادین خدشه کنید. ایشان هم معتقد است ایده اصلاً چیزی نیست که قابل تعریف باشد. نمیدانیم چه موقع می آید چیزی که نشود تعریف کرد را چگونه می شود راجع به آن صحبت کرد؟ لذا این مساله مرا ناگزیر کرد که از بین تعاریف که از ایده اولیه شده بود به یک انتخاب برسم. تعریفی که من به آن رسیدم اگرچه نافی آنها نیست ولی شکل مکمل ایده اولیه است که ساختار و اجزا دارد کمیت دارد.
این مبنای من است اگرچه منافاتی با مبانی دیگر ندارد چون معتقدم حتی ایده ای که از جهت الهام به ذهن خطور کرده باشد جایی در مسیر تطور و تکامل به این خواهد رسید. ولی توجه داشته باشیم که جناب آقای سرشار در این زمینه پیشگام بوده اند و این خیلی مهم است اولین بار کسی مطلبی می گوید متن تولید می کند اجتهاد می کند. ولی باید افراد دیگر بیایند نقد کنند تا تکمیل شود و خطا ها برطرف شود. شیوه های رسیدن به ایده اولیه اصلا موضوع من نبوده و آن را من از متن خارج کرده‌ام.
این که جناب آقای کاموس فرمودند ایده اولیه نویسنده و ایده اولیه متن دو بخش شده است. نکته این است که مخاطب این مخاطبان داستان نیستند یعنی وقتی به لحاظ فلسفی وارد چیستی و چرایی و وارد اطراف موضوع که ایده اولیه است صحبت می‌کند علی القاعده معنای آن این است که می‌خواهد بداند ایده چیست و چگونه کار می کند برخی از این کارکردها را مخاطب عام نیز می گیرد اما بخش عمده آن را مخاطب عام ممکن است متوجه نشود. البته در این کار من ورود کردم به هر دو ساحت یعنی ایده ای که برای نویسنده مطرح می‌شود و ایده‌ای که از متن استخراج می شود. حال برای منتقد چه اهمیتی دارد ایده اولیه خیلی اهمیت دارد یعنی یکی از مجاری نقد ساختاری روایت، مجرایی است که از ایده آغاز می شود. یعنی ایده یک اثر را به تفصیل به تک تک مولفه ها می‌توان مورد نقد قرار داد پیش از آنکه حتی به داستان برسد و به پیرنگ برسد.
آیا شباهت ها و تفاوت ها و تضادهای وجود دارد در صورتی که تضاد وجود داشته باشد باید اصلاح شود و دقت خواهم کرد که مولفه هایی که آمده باید با هم همخوان باشند مثلاً میرایی با زایایی تضاد دارد به نظر می‌رسد که این‌ها تضاد ندارند یعنی ایده اولیه زایاست تا جایی که داستان را به مرحله‌ای از کمال برساند بعد میراست و انرژی آن تخلیه می‌شود و تمام می‌شود در یک تعریف خیلی ساده پس منافاتی ندارد. آیا نظم زندگی با نظم دراماتیک در ایده اولیه کدام رعایت می شود به نظرم مطابق بر نظم زندگی است ولی درست می‌گویند در مواردی شاید این تخلف و تزاحم به ذهن برسد. تکثر مولفه ها باید دسته بندی بشود. آیا به تجربه نویسندگان باید توجه شود؟ کاری که معمولاً نویسندگان ما انجام داده اند برای اینکه مخاطبشان نویسنده اند نه پژوهشگر به خاطر اینکه می‌خواهند به نویسنده کمک کنند که یاد بگیرد چگونه به ایده برسد لذا نوعاً برای این‌ها ایده یابی مسئله بوده نه چیستی خود ایده. خود آقای سرشار هم نوعا با وجود اینکه کتاب دارند به چیستی ایده توجه ندارند بیشتر ایده یابی است لذا نوعاً گفته های نویسندگان هم از این جهت بیشتر در مجاری ایده یابی است. من تاکید دارم که این کتاب یک موضوعی دارد یک تعریف مختاری از ایده اولیه دارد و آن را پیش می‌برد. در پاسخ به جناب آقای سنگری که فرمودند ایده اولیه از متن قابل استخراج است و نشانه های آن در متن موجود است. نکته اینجاست که ما یک ایده اولیه متن داریم یک ایده اولیه نویسنده. ایده اولیه نویسنده آن چیزی است که نویسنده اولین بار متوجه آن شده که ممکن است صورت نداشته باشد آن را از دل متن می توانیم تشخیص دهیم چون مربوط به حوزه های روانشناختی نویسنده است چه بوده کجا بوده که بوده تجربه و تخیل او چه بوده چگونه رسیده این قابل تقصیر نیست. لذا مدعا این نیست که ما به الهام متوجه می‌شویم مدعا این است که متن جوهره ای دارد و متوجه می شود. آیا روش تقصیر قدرت استخراج ایده را دارد؟ مصداق زیاد آورده شده است حتی از ادبیات داستانی دفاع مقدس نمونه زیاد آورده شده است.
اینکه فرمودند ایده مسئله فراتر از داستان است درست است هنر هم ایده دارد صنعت هم دارد هرچقدر عقب بروید و بالا بالاتر بروید ایده هست اما منافاتی با این ندارد ما راجع به ایده اولیه آن هم بیشتر متوجه با داستان صحبت می کنیم. من مشخصاً راجع به داستان به عنوان یک ساختار صحبت می کنم و البته ایده اولیه را در این ساحت در بسیاری از موارد آوردم، راجع به فیلم و تئاتر وارد نشدم ولی بیشتر مصادیق آن قابل تطبیق است.
اینکه ما متمرکز شدیم اتفاقاً ضرورت پژوهشی است. حتی ضرورت کاربردی و کارکردی که انتظار می رود این کتاب داشته باشد و دغدغه این است که برای چه کسی نوشته می شود برای چه کسی باید مورد استفاده باشد لذا توجه به این حوزه ضروری است.

حوزه‌های علمیه می‌توانند در ساحت نقد ادبی جریان‌ساز و تئوری‌پرداز باشند

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، به مناسبت انتخاب کتاب «درباره مانایی و میرایی» نوشته دکتر احمد شاکری به عنوان اثر شایسته تقدیر بیست و یکمین دوره کتاب سال حوزه، به گفت‌وگویی کوتاه با این عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پرداختیم تا کمی بیشتر از ماجراهای این کتاب و خصوصیات فاخر آن با خبر شویم. آنچه در ادامه خواهید خواند گزارشی از گپ و گفت ما با دکتر احمد شاکری است.

بسمه تعالی؛

سلام، لطفا توضیح مختصری از کتاب «درباره مانایی و میرایی» بفرمایید.

درباره مانایی و میرایی مجموعه نقد هفت اثر در سه ساحت مختلف است. ساحت نخست، ادبیات داستانی دفاع مقدس، ساحت دوم ادبیات تاریخی است و ساحت سوم هم کتب آموزشی است. این کتاب در طول بیش از شش سال تالیف شده و برخی از نقدهای این مجموعه پیش از انتشار در قالب مجموعه نقد در ماهنامه “اقلیم نقد” به چاپ رسیده است. کتاب حاضر البته اثر مستقلی است که کرانه های پژوهشی موضوعی را برای نخستین بار معرفی کرده یا برای اولین بار در حوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بکار برده است. اما برای درک بهتر مناشی این پژوهش باید به بازه زمانی تحقق ان و حوزه تمحضی که بر ان اشراف دارد توجه کرد. از اغاز فعالیت در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، بر حوزه تمحض ادبیات داستانی دفاع مقدس متمرکز شدم. این حوزه برای بنده با تجربه ورود به ادبیات داستانی، داستان نویسی، نقد و پژوهش امیخته است. اولویت های استراتژیک دفاع مقدس که ساحت ادبیات و هنر را در نوردیده است و به مقوله ای هویتی و فرهنگی در طول چهل سال پس از انقلاب اسلامی تبدیل شده سامان دهنده این حوزه تمحض بوده است. به نحوی که اینده ادبیات و هنر انقلاب اسلامی بدون تردید با تجربه هنر و ادبیات دفاع مقدس و نحوه سیر و تکون ان گره خورده است. این موقعیت که از سویی زاینده اینده درخشان و تمدن عظیم اسلامی است از سوی دیگر در معرض بزرگترین هجمه های نظری و هنری قرار گرفته است. لذا دفاع مناسب و منطقی از ادبیات داستانی دفاع مقدس در حقیقت تنها دفاع از یک گونه ادبی نبوده بلکه دفاع از هنر و ادبیات متعهد و در غایت خود دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی و ارمانهای ان است. اما این دفاع خود نیازمند اسلوب علمی و پیش فرض ها و مبانی دقیقی است که از ابشخور اندیشه و حکمت اسلامی نشات گرفته باشد. همچنان که در نقطه مقابل جبهه فرهنگی، حمله کنندگان و منحرف کنندگان ادبیات داستانی متعهد از مسیر اصلی بر مبانی فلسفی اومانیستی و پوزیتیویستی تاکید و تمرکز دارند. چنین دفاعی که با تحلیل و تفسیر دقیق و مبنایی این ادبیات و تئوری پردازی درباره ان همراه است نیازمند ورود محقق به حوزه های ناشناخته یا کمتر شناخته مضاف به ادبیات است. ورود به چنین حوزه ای جزو ضرورت های انکار ناپذیر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است و شایسته ترین کسانی که می توانند به این حوزه ورود کنند طلاب علوم دینی و اساتید حوزه های علمیه اند.

از خصوصیات بارز این کتاب برایمان بگویید؟

به نظرم چند مولفه در این کتاب قرار گرفته است که احتمالا می‌تواند جزء مولفه‌هایی باشد که مورد توجه هیات داوران قرار گرفته است. یکی از آنها بحث نقد است. واقعا یکی از کمبود‌های ادبیات معاصر به خصوص ادبیات داستانی جریان نقد است. یعنی می‌دانیم که در مجموع تعداد عناوین پژوهش‌های ادبی چاپ شده در هر سال جزء کم‌تعدادترین عناوین در بخش‌های مختلف جوایز ادبی است. یعنی پژوهش‌های داستانی در قیاس با آثار داستانی بلند (رمان)، آثار داستانی کوتاه و آثار مستندنگار ، همیشه تعداد آنها کم بوده و امسال هم که نزدیک به ۵۷ کتاب در این حوزه چاپ شده که خود این محل آسیب‌شناسی و توجه است.

اگر مجموعه آثار پژوهشی تولید شده را بررسی نماییم می‌بینیم که خیلی کمتر از این تعداد پژوهش؛ آثاری داریم که به عنوان مجموعه نقد به چاپ رسیده است. گواه دیگری که برای این کم‌کاری وجود دارد، آثاری است که در جشنواره‌های مختلف در بخش پژوهش و با موضوع نقد ادبی برگزیده می‌شود. این موضوع هم قابل آسیب‌شناسی است که جریان نقد ادبیات داستانی کشور ما کم رمق ویا به تعبیری بی رمق است و بلکه خطر بالاتر این است که ما چیزی به عنوان جریان نقد ادبیات داستانی متعهد را نداریم. فقدان این جریان می‌تواند بسیار مهلک باشد و دلیل آن نیز این است که جامعه ادبی حتما برای گزینش کتاب‌ها و قضاوت درست نیاز به مراجعی برای اظهار نظر دارد.

این کتاب از چند جهت می‌تواند مورد توجه باشد؛ جهت اول این است که این مجموعه نقد موضوعات متعددی را محور توجه قرار داده که همه آنها در ذیل ادبیات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی قرار می‌گیرد.

یکی از کتاب‌هایی که در این کتاب نقد کرده‌ایم کتاب “داستان گام به گام” است که موضوع آن آموزش داستان است و سوالی که درباره این کتاب مطرح شده این است که آیا ما آموزش گونه محور در ادبیات داستانی داریم یا خیر؟

نکته پر اهمیت دیگر درباره مانایی و میرایی، رویکرد است. انقلاب اسلامی در حقیقت یک انقلاب دینی با بنیان‌ها و مبانی فرهنگی و دینی و اسلامی و فلسفی و حکمی بوده است. علی القاعده انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ هم در حال جنگ و نبرد تمام عیار با دشمنان است و مقام معظم رهبری هم بحث تهاجم فرهنگی را در این باره مطرح کرده‌اند. لذا این سوال وجود دارد که بحث گفتمان انقلاب اسلامی بخصوص در حوزه نقد چه مطالباتی دارد؟

این بنیان نقد متعهد را پایه‌گذاری می‌کند. تا زمانی که نقد ادبی متعهد به رسمیت شناخته نشود ادبیات تولید شده متعد در کشور و ادبیاتی که ریشه در باورهای دینی و ارزش ها و مبانی و ارمانهای انقلاب اسلامی دارد قدرت بالیدن ندارد. ادبیات در هر کشوری در فضایی می بالد. بخشی از این فضا را مخاطبان اثار ادبی با گرایش و واکنش ان شکل می دهند. اما بخش دیگر بر عهده مجموعه ها و ارکانی است که ارزشهای ادبی اثار را تایید کرده و بر اساس معاییر ادبی انها را گونه بندی و قاعده مند می کنند. تا زمانی که حوزه تئوری و نظریه ادبی و جریان نقد ادبیات در کشور ما به دست جریانهای غرب گرا و اومانیست باشد ادبیات متعهد قادر نیست جایگاه شایسته خود را کسب کند. بلکه با واکنش جریانهای سکولار به گوشه ای رانده شده، متهم شده یا به نحو سکولار تفسیر و تعبیر می شود. نکته‌ای که وجود دارد این است که درون دانشگاه‌های ما هم نقد وجود دارد، نقدهای دانشگاهی وجود دارد ولی فضای نقد دانشگاهی ما عمدتا سکولار است. آنچه باعث تمایز نقدهای این مجموعه با نقدهای دانشگاهی می شود آن است که معرفی یک منظر به عنوان انقلاب اسلامی در آن صورت می‌گیرد.

نکته دیگری که می‌تواند جزء ویژگی‌های این کتاب باشد آن است که این مجموعه تنها نقد نیست و بلکه ترکیبی از مقاله و نقد است یعنی تقریبا تمامی نقدهای موجود در این کتاب با بخشی آغاز می‌شود که در آن بخش مبانی فکری و به تعبیری مبادی تصوری بحث توضیح داده می‌شود. مثلا در بخشی که مربوط به رمان ارمیا است نزدیک به صد صفحه از آغاز این نقد اختصاص دارد به تعریف و تفسیر و بیان مولفه‌های ایده اولیه. بنابراین به نظر می‌رسد که این ترکیب تلاش کرده تا هم مبانی فکری را معرفی کند و هم تطبیق بر مصادیق کند.

نکته دیگر نوآوری در رویکردهای نقد است. ما در گزوه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پژوهش‌های متعددی با کمک گروه انجام شده، مثلا فلسفه ایده اولیه، فلسفه داستان داستان، دشمن‌شناسی و … که آنچه در این کتاب آمده گزیده‌ای از همین بحث‌هاست که خیلی از آنها رویکردهای کاملا نو و جدیدی است. مثلا در حوزه ایده اولیه داشته‌های اندکی وجود دارد و در بحث دشمن‌شناسی نیز هیچ نوشته‌ای نداریم در حالی که در این کتاب دشمن شناسی بالغ بر صد صفحه در این کتاب آمده است. پس نکته دیگر نوآوری است که در این کتاب تا حدودی به چشم می‌خورد.

اما به نظر حقیر مهمترین نکته در تقدیر از این کتاب در جایزه کتاب سال حوزه امتیازی است که این جایزه نسبت به دیگر جوایز ادبی در کشور دارد. “درباره مانایی و میرایی” در سال جاری در جایزه ادبی جلال ال احمد نیز در بخش پژوهش و نقد ادبی مورد تقدیر قرار گرفت. اما با توجه به شناختی که از مجموعه برگزار کننده این جایزه داریم، این مجموعه ارزش اصالی برای رویکرد متعهد قائل نیست. شاهد این مطلب نیز انتخاب اثار دیگری است که در بخش پژوهش این جایزه در طول این سالها تقدیر یا برگزیده شده اند. مع الاسف همان دیدگاهی که در دانشگاه صرفا علم ترجمه ای را مورد ستایش و توجه قرار می دهد و دانش ادبی را دانشی سکولار و بدون تعهد می داند در این جشنواره نیز کمابیش دیده می شود. به نظر بنده توجه جایزه کتاب سال حوزه به چنین اثاری به چند معنی است. اولا اینکه این جایزه با معاییری که از کتاب و سنت و حکمت بر امده است به ارزیابی اثار می پردازد و این بسیار با اهمیت است. دیگر انکه در حوزه ای ورود می کند که حتی شاید در حوزه های علمیه به عنوان خط نبرد همچنان به رسمیت شناخته نشده باشد. ورود کتاب سال حوزه به ساحت ادبیات و نقد ادبی در حقیقت پیامی مهم را به حوزه های علمیه و ساحت ادبیات خواهد داشت و ان اهمیت و ضرورت توجه به این حوزه است. برخی ساحت های فکری و پژوهشی سالها و بلکه دهها و صدها سال در حوزه های علمیه وجود داشته است. تفسیر و علوم قرآن؛ حدیث، درایه و رجال؛ فلسفه؛ اخلاق و عرفان؛ تاریخ، سیره و تراجم؛ فقه و اصول از جمله این گستره های پژوهشی هستند. گرچه در تک تک این بخشها مسائل نوپدیدی وجود دارد که بی پیشینه هستند. اما ورود حوزه های علمیه و کتاب سال حوزه به مقوله نقد ادبی از جمله مسائلی است که سابقه چندانی ندارد و ساحتی کاملا بکر است.

به صراحت می خواهم این نکته را عرض کنم که ورود نخبگان و فضلای حوزه های علمیه به ساحت نقد ادبی قادر است تحولی شگفت در تاریخ نقد ادبی کشور پدید اورد. این بیش از هر چیز نیازمند معرفی ضرورت ها و ساحت های مطالعاتی این حوزه برای فضلا اهالی علم است. باید پای دانش اموختگان مومن، فاضل، انقلابی و شجاع حوزه های علمیه به ساحت هنر و بخصوص نقد هنر و ادبیات باز شود. لازم است اظهار نظرهای روحانیون به عنوان مرجع پرسشها و معتمد مردم به سمت اراء تخصصی و فنی هدایت شود.

کمی از نگاه خودتان به نقد ادبی برایمان بگویید.

اگر جریان نقد ادبی متعهد در یک جامعه‌ای کم رمق شود، جا برای شبه نقدها باز شده که این شبه‌نقدها نقد نیستند و یادداشت‌هایی هستند جانبدارانه، غیر منصفانه که غالبا به منابع قدرت و ثروت دامن میزنند. یا در جریان این نقدها حب و بغض‌هایی نیز لحاظ می‌شود که این نکته بسیار مهم است و بنابراین حوزه نقد ادبی حوزه مهمی است. در طول سال‌های گذشته و بلکه دهه‌های گذشته نوعا توجه فضای ادبی کشور به سمت تولید رفته و از فضای نقد غافل بودیم و حقیقتا حوزه ادبی و جریان نقد ادبیات داستانی متعهد کاملا عرصه رها شده‌است.

از فرآیند شکل‌گیری کتاب برایمان بیشتر توضیح دهید؟

این کتاب‌ در فرآیند بسیار طولانی مدت به نگارش درآمد. تلاش شد در انتخاب آثار، تا آثاری انتخاب شوند که در دوره خود نوآور بوده و پس از دوره خود نیز تاثیرات نسبتا ماندگاری را گذاشته باشند. خب ارمیا نوشته آقای امیرخانی اولین اثر داستانی ایشان است که تقریبا سایه این داستان بلند را در دیگر آثار ایشان هم میبینیم و شخصیت ارمیا تقریبا ثابت در دیگر آثار ایشان هم به چشم می‌خورد. به عنوان مثال دیگری کتاب نامیرا نوشته آقای کرمیار که برگزیده کتاب سال هم بوده و کتاب فال خون که برگزیده جشنواره ربع قرن بوده و یا کتاب جمجمه‌ات را قرض بده برادر که در نوع خودش و در عرصه خودش بسیار کتاب جذابی بوده وجود داشته و بنابراین در این فرآیند اولا آثاری دیده شده‌اند که این خصوصیات را داشته باشند و نکته دیگر این است که در این فرآیند شکل‌گیری ما متوجه شدیم که ورود رویکرد محور و انتقادی و یا به تعبیری ورود انتقادی رویکرد محور به این آثار به پیش‌نیازهایی باید توجه کند و به تعبیری ما نمی‌توانیم در مورد دشمن‌شناسی در یک اثر وارد نقد بشویم و نتایجی را بگیریم بدون آنکه بدانیم دشمن‌شناسی چیست و اساسا چه حوزه‌هایی را در بر میگیرد. بنایراین در این فرآیند متوجه رویکردهایی شدیم که قرا است در آن نقد صورت گیرد و با این توجه به یک پژوهش پیشینی رسیدیم که عرض کردم برخی از این نقدها، پژوهشی که علت پیشینی برای آنها شده بسیار مبسوط است. بحث دشمن‌شناسی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در دو دفتر تدارک دیده شده که دفتر اول آن هشتصد صفحه و دفتر دوم آن بیش از ششصد صفحه است. یعنی چیزی که در این کتاب آورده شده پشتوانه آن بالغ بر ۱۴۰۰ صفحه تحقیق است.

بنابراین در این فرآیند هم اثر دیده شده و هم مساله. مساله و رویکرد انتخاب شده و برای رویکرد پژوهش شده تا به این مرحله رسیده و نکته دیگر هم این است که در این فرآیند خود گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی هم موثر بوده یعنی آرا و نظراتی که راجع به نقدها وجود داشته به ما رسیده و این خیلی اهمیت دارد که کسی کتابی را می‌خواهد چاپ کند بدون اینکه به نظر اهل فن رسیده باشد آن را چاپ کند و یا نه پیش از چاپ از یک فرآیند انتقادی عبور کرده باشد. که به نظرم در مورد این کتاب این فرآیند تا حدودی انجام شده است.

به نظر شما چه وجوهی برای تقدیر از این کتاب وجود داشت؟

مهمترین مسئله احتمالا همان جنبه نوآورانه‌ای بود که خدمت شما گفتم. ضمن اینکه این کتاب تا حد مقدور تلاش کرده است بحثهای مطرح در حوزه های علمیه را به صورت انضمامی به نقد ادبی وارد سازد. به عنوان مثال بحث از دشمن شناسی هم مبنای مشخص قرانی دارد و هم روایات و منابع حکمی در این باره قابل استفاده اند. کاری که این کتاب در حد مقدورات اندک مولف ان انجام داده است معرفی دشمن شناسی به عنوان رویکردی در نقد ادبیات داستانی دفاع مقدس است. اساسا جریان نقد ادبیات داستانی یا نقد متعهد در طول چهل سال گذشته فرازها و فرودهایی داشته است. خب در دوره اول افرادی بودند که در این مورد تلاش‌ها و خدماتی را انجام داده‌اند. مانند آقای محمدرضا سرشار که از جمله منقدان متعهد، سخت‌کوش و دقیق و سختگیر در فضای ادبیات داستانی ما بودند که شاید بیش از دو دهه ایشان نقدهای تاثیرگذاری را هم بر آثار داخلی و هم آثار خارجی انجام دادند و مجموعه نقدهای متعهدی از ایشان چاپ شد.

آن چیزی که وجود دارد این است که تعدادی از معدود منتقدانی که در دو دهه نخست دوران پس از انقلاب اسلامی دست به قلم زدند، این مسیر به صورت مشخصی ادامه پیدا نکرد و ما امروز شاهد تکثیر نقادان ادبی در کشور نیستیم و معدود آدمهایی که منتقدان تمام وقت حرفه‌ای آگاه در فضای ادبیات بودند، اینها تا حدودی کنار رفته و الان فضای ادبی شاهد چنین افراد و عناصری نیست.

نقد ادبی متعهد در دهه شصت تا حدودی بخصوص توسط جریان روشنفکری مورد حملاتی واقع شد. یعنی جریان روشنفکری تلاش کرد که معدود منتقدان جریان نقد ادبیات داستانی متعهد را ترور علمی و شخصیتی کند و به لحاظ ترور شخصیتی آنهار را افرادی قرض‌‌مند معرفی کرد و در حوزه علمی تلاش کرد تا آنها را افرادی غیر آگاه به رویکردهای علمی نقد ادبی معرفی سازد و بگوید که ایشان بیش از نقد اثر، نقد شخصیت می‌کنند، که این گزاره‌ها بعضا درباره بزرگان نقد ادبیات متعهد ما بکار رفت و به نظرم فضای دانشگاهی ما با همین پیش فرض با نقد ادبیات متعهد روبرو شد و اندک اندک این تلقی در ذهنیت دانشگاهیان ما شکل گرفت که در حقیقت نقد متعهد کارآیی لازم را نداشته و دوره آن تمام شده است و آن چیزی که الان می‌تواند بکار بیاید نقد سکولار است.

تلاشی که در حد بضاعت در کتاب «درباره مانایی و میرایی» بنده شکل گرفته آن است که از شکل و ساختار سنتی نقد فاصله گرفته است. آن چیزی که در این کتاب شاهد هستیم آن است که تمامی نقدهای درون کتاب از الگوی سنتی بهره‌مند نشده و پیروی نمیکند و به صورت رویکرد محور و مساله‌مند صحبت می‌کند. لذا به نظر می‌رسد ادامه این راه می‌تواند مسیر را باز کند و رهیافتی که وجود دارد این است که ادبیات داستانی با دیگر علوم بخصوص علوم انسانی بیامیزد.

لازم به یادآوری است کتاب «درباره مانایی و میرایی (مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس)» از جناب آقای احمد شاکری عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در بخش «ادبیات و هنر» به عنوان اثر شایسته تقدیر بیست و یکمین دوره کتاب سال حوزه شناخته شد.

کشورهای مهد آزادی بیش‌ترین ممیزی را اعمال می‌کنند/ ببینید با خبرگزاری فارس چه کردند!

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، نشست خبری هجدهمین سوختگان وصل با عنوان جاء نصرالله که با تجلیل مجاهد سیدحسن نصرالله برگزار خواهد شد صبح امروز با حضور سعید حدادیان دبیر همایش، احمد شاکری دبیر بخش داستان کوتاه و فاطمه نبی‌زاد دبیر اجرایی در ساختمان نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران برگزار شد.

* سوختگان وصل در زمان،‌ زمینه و زمین خاصی برگزار می‌شود

در ادامه این نشست احمد شاکری دبیر علمی بخش داستان کوتاه اظهار داشت: در آستانه برگزاری یک رخداد ادبی هستیم که متمایز با رخدادهای دیگر است در زمان،‌ زمینه و زمین خاصی برگزار می‌شود شاید این طور تلقی کرد که سوختگان وصل در زمان کنونی و در زمینه فضای حماسی و معنوی کنونی بهترین موقعیت خود را در ادوار هجده‌گانه پشت سر می‌گذارد و بهترین زمان با توجه به موضوع، همان زمان کنونی است دلیل این است که ادوار سوختگان وصل با محوریت ادبیات مقاومت بوده است.

به گفته وی، ادبیات متعهد و آرمان‌گرا چه زمانی شکل می‌گیرد، این سؤالی است که باید به آن پاسخ داد آیا در زمان سلامت و آرامش یا خیر؟ تجربه ادبیات انقلاب،‌دفاع مقدس و مقاومت در جهان حاکی از آن است که ادبیات زمانی وارد تولد، رشد و اوج می‌شود و نویسندگان تازه معرفی می‌شوند و مکاتب ادبی شکل می‌گیرد و ادبیات تفسیر خود را ارائه می‌کند که اتفاقی افتاده باشد ما اکنون در کوران اتفاقات هستیم هیچگاه انقلاب از ادبیات مقاومت فاصله نگرفته است و این مسئله در گام دوم انقلاب که توسط رهبری بیان شد مورد تأکید بود و ایشان بیان داشتند که همواره ادبیات مقاومت انقلاب را از جهاتی حمایت کرده است.

* یکی از ویژگی‌های خون شهید شهید سلیمانی این است که غبارها را کنار می‌زند

این نویسنده در بخش دیگری از سخنان خود به فضای کنونی که سراسر از شور، جهاد و مقاومت است پرداخت و عنوان داشت: اتفاقی که برای سردار ما رخ داد ضایعه‌ای بزرگ بود، اما در واقع شاهدیم که این خون چگونه موج بر می‌دارد و کرانه ملت‌ها و کشورها را در می‌نوردد. بخشی از آن در حوزه ادبیات نمایان است و یکی از ویژگی‌های خون شهیدسلیمانی این است که غبارها را کنار می‌زند این شهادت نیز شوک و تکانه‌ای به جامعه ما وارد کرد و برخی غبارها و خواب‌آلودگی‌ها را کنار زد چرا که افرادی درباره این شهادت موضع گرفتند که در موارد بسیاری ساکت بودند. افرادی که حتی درباره دفاع مقدس ساکت بودند افرادی از حوزه جریان شبه روشنفکری شروع به ستایش از سردار کردند که در موارد دیگر آنها را فرد محتاطی می‌شناسیم.

* نویسندگان گمان می‌کنند مدتی از قضیه باید بگذرد تا نویسنده به قطعیت برسد و بنویسید

به گفته این منتقد ادبی، کسانی که ادبیات مقاومت را فهم می‌کنند و حتی آزادی‌خواه‌های عالم پرده از چشمانشان کنار رفته است اما چیزی که طی این ادوار و در کلیت ادبیات باید دنبال شود موضوعی است که رهبر انقلاب در گام دوم انقلاب به آن اشاره کرده‌اند ایشان فرمودند ادبیات متعهد نگاهی به گذشته، حال و آینده دارد؛ اما متأسفانه تلقی در میان نویسندگان وجود دارد که گمان می‌کنند مدتی از قضیه بگذرد تا نویسنده به قطعیت برسد و بنویسید. در مورد دفاع مقدس جریان روشنفکری اینگونه بیان می‌کرد که نباید در کوران دفاع مقدس چیزی نوشت چرا که بهترین رمان‌ها سال‌ها بعد باید شکل گیرد اما ادبیات مقاومت توجه به اکنون دارد چرا که دچار تردید عملی نباید شد.

شاکری با تأکید بر این مطلب که این بصیرت ما را به مرحله اکنون می‌آورد توضیح داد: چیزی که پیشگام بود توجه به حال و آینده است و سوختگان وصل به این مسأله تأکید دارد شما کدام جشنواره را می‌شناسید که به شخصیت شناخته شده مؤثر بپردازد ولی همایش سوختگان وصل با سلام سردار به سپهبد شهید ما پرداخت.

* پیروزی‌ها تحریف می‌شود/ آمریکا سعی در وارونه جلوه دادن تخریب‌های عین‌الاسد است

وی گفت: پیروزی جبهه مقاومت تنها منحصر به پیروزی در میدان نبرد نیست، الان پیروزی‌های ما تحریف می‌شوند و دچار تقلیل می‌شوند چرا که در عین‌الاسد ما پایگاه آمریکایی‌ها را نابود کردیم اما آمریکا سعی در وارونه جلوه دادن ماجرا دارد. باید بدانیم اکنون نبرد روایت برقرار است اینکه بگذاریم قضیه سردار سلیمانی رسوب کند تا به حس و حال بپردازیم اشتباه است چرا که اکنون حس حاکم است بصیرت الان وجود دارد پس قلم‌ها باید حرکت کند لذا پیروزی ما با روایت گره خورده است باید الان جشنواره درباره سیدحسن نصرالله برگزار شود و به نیکی در این دوره این پرداخت صورت گرفته پس بیان روایت هم مهم است .

وی گفت: ما در فضای خبری هفته به هفته و روز به روز با خبری مواجه می‌شویم شاید تا سال‌های گذشته این مسئله فصل به فصل بود باید علاجی اندیشید چرا که کلیات ادبیات روایی ما از رخدادها عقب بوده است.

* کشورهای مهد آزادی بیشترین ممیزی را اعمال می‌کنند تا خبر مقاومت بیان نشود در مورد خبرگزاری فارس بینید چه کردند؟

وی تصریح کرد: الان نکته ضروری روایت است نه تنها باید به روز شویم بلکه باید خودسازی و تمدن‌سازی داشته باشیم آیا نباید ادبیات ما آئینه‌ای داشته باشد که آینده را ببیند؟ دوره کنونی به واسطه کثرت وقایع در طول تاریخ انقلاب بی‌نظیر است و امروز هیچ نویسنده‌ای نمی‌تواند ادعا کند سوژه برای نوشتن ندارد و ممیزی موجب عدم نوشتن می‌شود زیرا کشورهای مهد آزادی بیشترین ممیزی را اعمال می‌کنند تا خبر مقاومت بیان نشود در مورد خبرگزاری فارس بینید چه کردند؟ در اینستاگرام با بستن پیج‌های متفاوت ببیندی چه خبر است؟ عالی‌ترین سوژه‌ها اکنون در دسترس است، حاج‌قاسم سلیمانی از بسیاری از قهرمانان دنیا بالاتر است، الان تعابیر و مرزهای قهرمان‌پردازی در عرصه ادبیات ما جابه‌‌جا شده است، اما عده‌ای از روشنفکران می‌گویند قهرمان در ادبیات مرده است، همین‌ها سعی کردند رنگ و بوی قهرمانان دفاع مقدس را تغییر دهند، اما خداوند ظهوری به وجود آورد که انسان تردید می‌کند. شجاعت محض، بصیرت محض و … همه از آن حاج‌قاسم است، چه کسی میتواند نحوه زندگی این فرد را که منزلش نمایشگاهی از شهدا است نادیده بگیرد. اگر بتوانیم توجه کنیم می‌توانیم مرزهای روایت و بایسته‌های روایت را جابه‌جا کنیم.

* داستانی که درباره جاء نصرالله می‌نویسیم در نکوداشت مقاومت است

این مولف اضافه کرد: سیدحسن نصرالله نماد مقاومت است و داستانی که درباره جاء نصرالله می‌نویسیم در نکوداشت مقاومت است این‌ها نماد هستند زیرا خیمه مقاومت از شهدای مدافع حرم تا قاسم سلیمانی و سیدحسن و رهبری را زیر لوای خود دارد.

* مقاومت نتیجه بی‌چون و چرای دشمن‌شناسی است/ دشمن‌شناسی باید در داستان‌ها منعکس شود

وی گفت: مقاومت نتیجه بی‌چون و چرای دشمن‌شناسی است، هر کس پیش از شهادت سردار ما احتمال می‌‌‌داد آمریکا حسن نیت داشته باشد الان دیگر باید خوش خیال نباشد، دشمن‌شناسی باید در داستان‌ها منعکس شود، اگر از دشمن می‌نویسیم باید همه خدعه‌ها را بیان کنیم. ادبیات مقاومت ادبیات دشمن‌شناسی است و این جشنواره در این مسیر پیشگام بوده است.

وی درباره داستان کوتاه هم گفت:‌ امیدواریم زمینه‌ای فراهم شود که آثار جشنواره به دیگر زبان‌ها ترجمه شود قلم‌هایی که در شهادت سردار به سخن آمدند باید در زمان حیات سیدحسن نصرالله هم وارد میدان شوند. چرا که او مربوط به جناح خاص یا مذهب خاص نیست روشنفکرانی که حداقل ادعایشان وفاداری و علاقه به وطن است باید به این مسئله بپردازند سیدحسن چهره حماسی است.

* همایش سوختگان وصل از سلامت‌ترین جشنواره‌هاست

شاکری با خطاب به جشنواره و سلامت خواندن آن توضیح داد:‌ جشنواره‌ای مثل سوختگان وصل ملی است چون دغدغه‌های ملی دارد بهتر است به جای تکثر آن را ملی کنیم و یک جنبه تقویت این است که توجه نکنیم چه نهادی آن را برگزار می‌کند زیرا همکاری و همنوایی با جشنواره‌ها مفید است. نکته دوم اینکه در دوره‌ای هستیم که شتاب وقایع اقتضا می‌کند در قلم با تناسب روایت کنیم واقعاً یکی از ثمرات و زمینه‌های رشد ادبی در کشور ما مستندنگاری و خاطره است و الان جریان شبه روشنفکری در این زمینه حرفی برای گفتن ندارد.

این نویسنده گفت:‌توجه به سیدحسن نصرالله و سردار سلیمانی نیز کنایه‌ای از انسان دوره انقلاب است این تلقی غلطی است که لزوما داستان‌ها باید برگرفته از فکر و خیال باشند انتظار می‌رود افرادی که محافل آموزشی دارند از آن حمایت کنند تا تبدیل به مسئله‌ای پخته و پر از موالید شود.

* برخی مدیران پس از ۴۰ سال ایمان به وعده الهی ندارند!

شاکری گفت: خون دل ما این است برخی مدیران اولویت‌هایشان اولویت‌های دیگر است پس از ۴۰ سال ایمان به وعده الهی ندارند و هنوز در فکر جذب یک روشنفکر هستند تا سخن تأییدی از او بگیرند در حالی که رهبر انقلاب می‌فرمایند کار را به دست جوانان انقلابی بسپارید.

زمان میرایی جریان نقد ادبی متعهد فرا نرسیده است

احمد شاکری می‌گوید: اگر جریان نقد ادبی متعهد در یک جامعه‌ای کم رمق شود، جا برای شبه نقدها باز می‌شود.

به مناسبت انتخاب کتاب «درباره مانایی و میرایی» نوشته احمد شاکری به عنوان اثر شایسته تقدیر بخش نقد ادبی دوازدهمین دوره جایزه جلال آل احمد، درباره کتاب‌اش گفته است:

لطفا توضیح مختصری از کتاب «درباره مانایی و میرایی» بفرمایید.

درباره مانایی و میرایی مجموعه نقد هفت اثر در سه ساحت مختلف است. یک ساحت ادبیات داستانی دفاع مقدس بوده، ساحت دیگر ادبیات تاریخی است و ساحت سوم هم بحث‌های نظری و کتب آموزشی است. و این کتاب مورد توجه داوران بخش نقد ادبی دوازدهمین جایزه جلال آل احمد قرار گرفت.

از خصوصیات بارز این کتاب برایمان بگویید؟

به نظرم چند مولفه در این کتاب قرار گرفته است که احتمالا می‌تواند جزء مولفه‌هایی باشد که مورد توجه هیات داوران قرار گرفته است. یکی از آنها بحث نقد است. واقعا یکی از کمبودهای ادبیات معاصر به خصوص ادبیات داستانی جریان نقد است. یعنی می‌دانیم که در مجموع تعداد عناوین پژوهش‌های ادبی چاپ شده در هر سال جزء کم‌تعدادترین عناوین در بخش‌های مختلف جوایز ادبی است. یعنی پژوهش‌های داستانی در قیاس با آثار داستانی بلند (رمان)، آثار داستانی کوتاه و آثار مستندنگار که محور توجه جایزه جلال هستند، همیشه تعداد آنها کم بوده و امسال هم که نزدیک به ۵۷ کتاب در این حوزه چاپ شده که خود این محل آسیب‌شناسی و توجه است.

اگر مجموعه آثار پژوهشی تولید شده را بررسی نماییم می‌بینیم که خیلی کمتر از این تعداد پژوهش؛ آثاری داریم که به عنوان مجموعه نقد به چاپ رسیده است. گواه دیگری که برای این کم‌کاری وجود دارد، آثاری است که در جشنواره‌های مختلف در بخش پژوهش و با موضوع نقد ادبی برگزیده می‌شود. این موضوع هم قابل آسیب‌شناسی است که جریان نقد ادبیات داستانی کشور ما کم رمق ویا به تعبیری بی رمق است و بلکه خطر بالاتر این است که ما چیزی به عنوان جریان نقد ادبیات داستانی متعهد را نداریم. فقدان این جریان می‌تواند بسیار مهلک باشد و دلیل آن نیز این است که جامعه ادبی حتما برای گزینش کتاب‌ها و قضاوت درست نیاز به مراجعی برای اظهار نظر دارد.

این کتاب از چند جهت می‌تواند مورد توجه باشد؛ جهت اول این است که این مجموعه نقد موضوعات متعددی را محور توجه قرار داده که همه آنها در ذیل ادبیات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی قرار می‌گیرد.

یکی از کتاب‌هایی که در این کتاب نقد کرده‌ایم کتاب داستان گام به گام است که موضوع آن آموزش داستان است و سوالی که درباره این کتاب مطرح شده این است که آیا ما آموزش گونه محور در ادبیات داستانی داریم یا خیر؟

نکته پر اهمیت دیگر این کتاب نیز رویکرد است. خب انقلاب اسلامی در حقیقت یک انقلاب دینی با بنیان‌ها و مبانی فرهنگی و دینی و اسلامی و فلسفی و حکمی بوده که علی القاعده انقلاب اسلامی در عرصه فرهنگ هم در حال جنگ و نبرد تمام عیار است و مقام معظم رهبری هم بحث تهاجم فرهنگی را مطرح کرده‌اند و لذا این سوال وجود دارد که بحث گفتمان انقلاب اسلامی بخصوص در حوزه نقد چه مطالبباتی دارد؟

این بنیان نقد متعهد را پایه‌گذاری می‌کند و نکته‌ای که وجود دارد این است که درون دانشگاه‌های ما هم نقد وجود دارد و نقدهای دانشگاهی وجود دارد که نقدی دانشگاهی برای دانشجویان و از دانشجویان است ولی نقدهای دانشگاهی ما عمدتا سکولار است و آنچه باعث تمایز این نقد با نقدهای دانشگاهی شود آن است که معرفی یک منظر به عنوان انقلاب اسلامی در آن صورت می‌گیرد.

نکته دیگری که می‌تواند جزء ویژگی‌های این کتاب باشد آن است که این مجموعه تنها نقد نیست و بلکه ترکیبی از مقاله و نقد است یعنی تقریبا تمامی نقدهای موجود در این کتاب با بخشی آغاز می‌شود که در آن بخش مبانی فکری و به تعبیری مبادی تصوری بحث توضیح داده می‌شود. مثلا در بخشی که مربوط به رمان ارمیا است نزدیک به صد صفحه از آغاز این نقد اختصاص دارد به تعریف و تفسیر و بیان مولفه‌های ایده اولیه. بنابراین به نظر می‌رسد که این ترکیب تلاش کرده تا هم مبانی فکری را معرفی کند و هم تطبیق بر مصادیق کند.

نکته دیگر نوآوری در رویکردهای نقد است. ما در گزوه ادبیات اندیشه پژوهضشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی پژوهش‌های متعددی با کمک گروه انجام شده، مثلا فلسفه ایده اولیه، فلسفه داستان داستان، دشمن‌شناسی و … که آنچه در این کتاب آمده گزیده‌ای از همین بحث‌هاست که خیلی از آنها رویکردهای کاملا نو و جدیدی است. مثلا در حوزه ایده اولیه داشته‌های اندکی وجود دارد و در بحث دشمن‌شناسی نیز هیچ نوشته‌ای نداریم در حالی که در این کتاب دشمن شناسی بالغ بر صد صفحه در این کتاب آمده است. پس نکته دیگر نوآوری است که در این کتاب تا حدودی به چشم می‌خورد.

کمی از نگاه خودتان به نقد ادبی برایمان بگویید.

اگر جریان نقد ادبی متعهد در یک جامعه‌ای کم رمق شود، جا برای شبه نقدها باز شده که این شبه‌نقدها نقد نیستند و یادداشت‌هایی هستند جانبدارانه، غیر منصفانه که غالبا به منابع قدرت و ثروت دامن میزنند. یا در جریان این نقدها حب و بغض‌هایی نیز لحاظ می‌شود که این نکته بسیار مهم است و بنابراین حوزه نقد ادبی حوزه مهمی است. در طول سال‌های گذشته و بلکه دهه‌های گذشته نوعا توجه فضای ادبی کشور به سمت تولید رفته و از فضای نقد غافل بودیم و حقیقتا حوزه ادبی و جریان نقد ادبیات داستانی متعهد کاملا عرصه رها شده‌است.

از فرآیند شکل‌گیری کتاب برایمان بیشتر توضیح دهید؟

این کتاب‌ در فرآیند بسیار طولانی مدت به نگارش درآمد. تلاش شد در انتخاب آثار، تا آثاری انتخاب شوند که در دوره خود نوآور بوده و پس از دوره خود نیز تاثیرات نسبتا ماندگاری را گذاشته باشند. خب ارمیا نوشته آقای امیرخانی اولین اثر داستانی ایشان است که تقریبا سایه این داستان بلند را در دیگر آثار ایشان هم میبینیم و شخصیت ارمیا تقریبا ثابت در دیگر آثار ایشان هم به چشم می‌خورد. به عنوان مثال دیگری کتاب نامیرا نوشته آقای کرمیار که برگزیده کتاب سال هم بوده و کتاب فال خون که برگزیده جشنواره ربع قرن بوده و یا کتاب جمجمه‌ات را قرض بده برادر که در نوع خودش و در عرصه خودش بسیار کتاب جذابی بوده وجود داشته و بنابراین در این فرآیند اولا آثاری دیده شده‌اند که این خصوصیات را داشته باشند و نکته دیگر این است که در این فرآیند شکل‌گیری ما متوجه شدیم که ورود رویکرد محور و انتقادی و یا به تعبیری ورود انتقادی رویکرد محور به این آثار به پیش‌نیازهایی باید توجه کند و به تعبیری ما نمی‌توانیم در مورد دشمن‌شناسی در یک اثر وارد نقد بشویم و نتایجی را بگیریم بدون آنکه بدانیم دشمن‌شناسی چیست و اساسا چه حوزه‌هایی را در بر میگیرد. بنایراین در این فرآیند متوجه رویکردهایی شدیم که قرا است در آن نقد صورت گیرد و با این توجه به یک پژوهش پیشینی رسیدیم که عرض کردم برخی از این نقدها، پژوهشی که علت پیشینی برای آنها شده بسیار مبسوط است. بحث دشمن‌شناسی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در دو دفتر تدارک دیده شده که دفتر اول آن هشتصد صفحه و دفتر دوم آن بیش از ششصد صفحه است. یعنی چیزی که در این کتاب آورده شده پشتوانه آن بالغ بر ۱۴۰۰ صفحه تحقیق است.

بنایبراین در این فرآیند هم اثر دیده شده و هم مساله. مساله و رویکرد انتخاب شده و برای رویکرد پژوهش شده تا به این مرحله رسیده و نکته دیگر هم این است که در این فرآیند خود گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی هم موثر بوده یعنی آرا و نظراتی که راجع به نقدها وجود داشته به ما رسیده و این خیلی اهمیت دارد که کسی کتابی را می‌خواهد چاپ کند بدون اینکه به نظر اهل فن رسیده باشد آن را چاپ کند و یا نه پیش از چاپ از یک فرآیند انتقادی عبور کرده باشد. که به نظرم در مورد این کتاب این فرآیند تا حدودی انجام شده است.

به نظر شما چه وجوهی برای تقدیر از این کتاب وجود داشت؟

باید همین نکاتی که عرض شد باشد که همان جنبه نوآورانه‌ای بود که خدمت شما گفتم. اساسا جریان نقد ادبیات داستانی یا نقد متعهد در طول چهل سال گذشته فرازها و فرودهایی داشته است. خب در دوره اول افرادی بودند که در این مورد تلاش‌ها و خدماتی را انجام داده‌اند. مثل آقای محمدرضا سرشار که از جمله منقدان متعهد، سخت‌کوش و دقیق و سختگیر در فضای ادبیات داستانی ما بودند که شاید بیش از دو دهه ایشان نقدهای تاثیرگذاری را هم بر آثار داخلی و هم آثار خارجی انجام دادند و مجموعه نقدهای متعهدی از ایشان چاپ شد.

آن چیزی که وجود دارد این است که تعدادی از معدود منتقدانی که در دو دهه نخست دوران پس از انقلاب اسلامی دست به قلم زدند، این مسیر به صورت مشخصی ادامه پیدا نکرد و ما امروز شاهد تکثیر نقادان ادبی در کشور نیستیم و معدود آدمهایی که منتقدان تمام وقت حرفه‌ای آگاه در فضای ادبیات بودند، اینها تا حدودی کنار رفته و الان فضای ادبی شاهد چنین افراد و عناصری نیست.

نقد ادبی متعهد در دهه شصت تا حدودی بخصوص توسط جریان روشنفکری مورد حملاتی واقع شد. یعنی جریان روشنفکری تلاش کرد که معدود منتقدان جریان نقد ادبیات داستانی متعهد را ترور علمی و شخصیتی کند و به لحاظ ترور شخصیتی آنهار را افرادی قرض‌مند معرفی کرد و در حوزه علمی تلاش کرد تا آنها را افرادی غیر آگاه به رویکردهای علمی نقد ادبی معرفی سازد و بگوید که ایشان بیش از نقد اثر، نقد شخصیت می‌کنند، که این گزاره‌ها بعضا درباره بزرگان نقد ادبیات متعهد ما بکار رفت و به نظرم فضای دانشگاهی ما با همین پیش فرض با نقد ادبیات متعهد روبرو شد و اندک اندک این تلقی در ذهنیت دانشگاهیان ما شکل گرفت که در حقیقت نقد متعهد کارآیی لازم را نداشته و دوره آن تمام شده است و آن چیزی که الان می‌تواند بکار بیاید نقد سکولار است.

تلاشی که در حد بضاعت در کتاب «درباره مانایی و میرایی» بنده شکل گرفته آن است که از شکل و ساختار سنتی نقد فاصله گرفته است. آن چیزی که در این کتاب شاهد هستیم آن است که تمامی نقدهای درون کتاب از الگوی سنتی بهره‌مند نشده و پیروی نمیکند و به صورت رویکرد محور و مساله‌وند صحبت می‌کند. لذا به نظر می‌رسد ادامه این راه می‌تواند مسیر را باز کند و رهیافتی که وجود دارد این است که ادبیات داستانی با دیگر علوم بخصوص علوم انسانی بیامیزد.

لازم به یادآوری است کتاب «درباره مانایی و میرایی (مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس)» از جناب آقای دکتر احمد شاکری عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در بخش «نقد ادبی» به عنوان اثر شایسته تقدیر دوازدهمین دوره جایزه جلال آل احمد شناخته شد.

گفتمان جمهوری اسلامی در این جایزه مهجور باقی مانده است

خبرگزاری میزان- نویسنده برگزیده «جایزه ادبی جلال آل احمد» گفت‌: «جایزه ادبی جلال آل احمد» باید منعکس کننده گفتمان جمهوری اسلامی و حاکمیت باشد، همانگونه که رهبر معظم انقلاب در بیانات خود تاکید کرده‌اند باید توجه ویژه‌ای به جنگ فرهنگی که دشمنان برای کشور ایجاد کرده‌اند داشته باشیم.
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۳ – ۲۵ آذر ۱۳۹۸- کد خبر: ۵۷۷۲۲۹
احمد شاکری نویسنده و برگزیده «جایزه ادبی جلال آل احمد» در گفت‌وگو با خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان، از روند برگزاری «جایزه ادبی جلال آل احمد» گلایه کرد و گفت: «جایزه ادبی جلال آل احمد» جایزه‌ای ملی محسوب می‌شود، این امر ارزش این جایزه ادبی را چند برابر می‌کند. اما رویکردهای برگزار کنندگان این مراسم دلزدگی‌هایی را برای نویسندگان به دنبال داشته است.
بیشتر بخوانید:
برای مطالعه آخرین خبرها از «جایزه ادبی جلال آل احمد» اینجا کلیک کنید
وی به حضور در «جایزه ادبی جلال آل احمد» اشاره و ابراز کرد: علت شرکت من و قبول «جایزه ادبی جلال آل احمد» برای کتاب «درباره مانایی و میرایی» به دست آوردن فرصتی برای بیان دیدگاه ادبیات متعهد بود، نحوه اداره و رویکرد‌هایی که طی سال‌های اخیر توسط دست اندرکاران «جایزه ادبی جلال آل احمد» به اجرا گذاشته مناسب شخصیت جلال آل احمد و کشور نبوده و این نکته بسیار مهم و قابل توجهی است. من با حضور در اختتامیه «جایزه ادبی جلال آل احمد» از تنها فرصت پیدا شده استفاده کردم تا صدای مخالفان این جایزه شنیده شود. این اعتراض نه تنها از سوی من بلکه سایر افراد فعال در عرصه ادبیات نیز بیان شده است.

انتقاد مهم احمد شاکری از نحوه برگزاری «جایزه ادبی جلال آل احمد»/ گفتمان انقلاب اسلامی در این جایزه مهجور باقی مانده

وی ضرورت توجه به رویکرد‌های «جایزه ادبی جلال آل احمد» را مورد بررسی قرار داد و تاکید کرد: از آنجا که «جایزه ادبی جلال آل احمد» ملی و در عرصه ادبیات است، طبعا منعکس کننده گفتمان جمهوری اسلامی و حاکمیت خواهد بود، همانگونه که رهبر معظم انقلاب در بیانات خود تاکید کرده‌اند باید توجه ویژه‌ای به جنگ فرهنگی که دشمنان برای کشور ایجاد کرده‌اند داشته باشیم لذا برای مقابله با این تهاجم ملی و فرهنگی نیاز به شنیده شدن صدایی متقن، شفاف و محکم داریم که شعار و پیام جمهوری اسلامی ایران را بیان کند، بنابراین «جایزه ادبی جلال آل احمد» باید چنین خصوصیاتی داشته باشد.

شاکری با انتقاد از روند برگزاری «جایزه ادبی جلال آل احمد» طی سال‌های اخیر اظهار کرد: «جایزه ادبی جلال آل احمد» طی سال‌های اخیر از شاکله تعریف شده خود سال به سال فاصله گرفته و متاسفانه معیار‌های آن تغییر کرده، همین امر سبب شده تا از ارزش «جایزه ادبی جلال آل احمد» به عنوان یک جایزه ادبی ملی کاسته شود و جایگاهش را از دست بدهد. متاسفانه در برگزاری «جایزه ادبی جلال آل احمد» شاهد معیار‌های سلیقه‌ای و تفاسیر غلط هستیم، حتی در انتخاب داوران نظرات و اعمال سلایق تاثیر گذار بوده است.

انتقاد مهم احمد شاکری از نحوه برگزاری «جایزه ادبی جلال آل احمد»/ گفتمان انقلاب اسلامی در این جایزه مهجور باقی مانده
وی به برخی از نقایص موجود در «جایزه ادبی جلال آل احمد» اشاره و تصرح کرد: غفلت‌های ایجاد شده در «جایزه ادبی جلال آل احمد» به عنوان جایزه کتاب جمهوری اسلامی ایران قابل توجه است، زیرا گفتمان انقلاب اسلامی تقربیا در بین بخش‌های این جایزه مهجور باقی مانده از سوی دیگر معیار‌های قالب از فلسفه، حکمت و مبانی روشن اسلامی فاصله گرفته است، همچنین گرایش غرب‌زدگی و انحرافات در این جایزه به وضوح دیده می‌شود، نکته قابل توجه دیگر عدم نقد عالمانه و آشکار اندیشه‌های غربی، کم و بیش در آن وجود دارد.

شاکری با انتقاد از انتخاب برگزیدگان «جایزه ادبی جلال آل احمد» تصریح کرد: اثری در بین جوایز امسال وجود داشت که اصول و مبانی فقهی را زیر سوال می‌برد، وقتی کتابی با مضامین اروتیک منتخب شده، یک فاجعه محسوب می‌شود. متاسفانه مجموعه برگزارکنندگان «جایزه ادبی جلال آل احمد» افرادی انتقاد پذیر نیستند و این یک معضل است.

مجموعه برگزار کنند جایزه ادبی جلال افرادی انتقاد پذیر نیستند/ تنها برای اعلام اعتراض در این جایزه ادبی شرکت کردم

وی دریافت «جایزه ادبی جلال آل احمد» برای کتاب خود با نام «درباره مانایی و میرایی» خاطرنشان کرد: نکات قابل توجهی در کتاب «درباره مانایی و میرایی» گنجانده شده است، نکته اول اینکه کتاب «درباره مانایی و میرایی» از جنس نقد است، از سوی دیگر در فضای عمومی ادبیات داستان کشور به آن پرداخته شده است، نکته دوم مواضع این نقد‌ها بوده و نکته سوم اینکه کتاب «درباره مانایی و میرایی» تنها نقد نیست بلکه پژوهشی است که در آن نقد دیده می‌شود.

شاکری به دیگر آثار جدید خود اشاره و خاطرنشان کرد: در گروه پژوهش ادبیات فرهنگ و اندیشه اسلامی آثار متعدد دیگری را در دستور کار دارم که از آن‌ها می‌توان به فلسفه داستان، فلسفه مضاف، دشمن شناسی در ادبیات داستانی دفاع مقدس با زیر تیتر شناخت شناسی نام برد.

جایزه جلال، جایزه ادبی انقلاب و جمهوری اسلامی است

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، اختتامیه دوازدهمین دوره از جایزه ادبی جلال آل احمد عصر امروز در کتابخانه ملی برگزار شد.
در این مراسم همچنین احمد شاکری پس از دریافت جایزه‌اش به موفقیت جمهوری اسلامی در مسیر رسیدن به اهداف با هدایت‌های حضرت‌ امام اشاره کرد و گفت: تمام شرافتی که ما داریم، عزتی که نصیب ما شده نتیجه انقلاب و حرکت حضرت امام است. اگر انقلاب و جمهوری اسلامی نبود ایران شرافتی نداشت. این حوزه معرفتی تمامی شئون عمل ما را در بر می‌گیرد. اگر ما امروز از جایزه ادبی جلال آل احمد یاد می‌کنیم، در واقع این جایزه، جایزه ادبی انقلاب و جمهوری اسلامی ایران است. جایزه جلال از جلال و برای جلال نیست بلکه به نام جلال است. او خطای خود را شناخت و به دامن اسلام برگشت. باید در نظر داشته باشیم جایزه جمهوری اسلامی را تقلیل به یک شخص ندهیم.

شاکری خاطرنشان کرد: ما امسال پس از اعلام نامزدها از دیدن برخی اسامی خون‌دل خوردیم اما باز هم در این اختلاف‌ها وقتی یک کتابی در موردش توافقی حاصل می‌شود جرقه امیدی است، یعنی حرفی وجود دارد که بین ما و طرف مقابل مشابه است. بنده در طی این سال‌ها منتقد جایزه جلال بودم اما نه باندی و نه جناحی موضوعی را مطرح نمی‌کردم. هر نقدی که می‌کردم براساس مبنا بود.

وی به تقدیر از خود در این جایزه اشاره کرد و گفت: تقدیر از فرد مخالف کاری نیست که هر کسی انجام دهد این حریتی می‌خواهد که در داوران و آقای خبوشان آن را مشاهده کردم.