جایزه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به کتاب درباه مانایی و میرایی رسید

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، اختتامیه اولین دوره دوسالانه انتخاب آثار برتر پژوهشی دفاع مقدس و مقاومت؛ –جایزه سردار شهید حاج قاسم سلیمانی– صبح امروز سه‌شنبه مورخ ۱۴ بهمن‌ماه ۹۹ در سالن خلیج فارس باغ موزه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی برگزار شد.

در این همایش که با حضور سرداران نیروهای مصلح، مسولین کشوری و لشکری از ساعت ۱۰ صبح برگزار شد، در بین ۴۵۰ اثری که به دبیرخانه این همایش رسیده بود، کتاب درباره مانایی و میرایی مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، تالیف احمد شاکری عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به عنوان اثر برتر انتخاب شد.

در همین راستا گزیده‌ای از این کتاب خدمتتان ارائه می‌گردد:

نقد ادبی، حلقه مکمل نظریه ادبی است. نظریه ادبی اصول موضوعه نقد ادبی را فراهم ساخته و اسالیب نقد را توجیه می‌نماید. با این وجود، تاریخ ادبیات داستانی پس از انقلاب اسلامی، همواره داستان را مقدم بر نقد و آن را نیز مقدم بر نظریه ادبی قرار داده است. اکنون با دسترس بودن آثار برآمده از متن و جریان انقلاب اسلامی می‌توان با روش عقلی استدلالی و مبتنی بر رویکردهای مشخص در حکمت و فلسفه اسلامی، به مطالعه مصداقی این آثار همت گمارد. این امر قادر است حوزه مطالعات مضاف را به ادبیات داستانی نوآور اسلامی بازنماید و لوازم پرسش‌های نظری بنیادین در نظریه ادبی انقلاب اسلامی را تامین نماید. پرسش‌هایی که نه از دانش نظریه ادبی رایج در غرب برآمده و نه نظریه ادبی در غرب پاسخ درخوری بدان داده است. بلکه منحصراً مقومات، غایات، مبانی و مناشی ادبیات انقلاب اسلامی بارور شده پس از انقلاب اسلامی را جست‌وجو می‌کند. سه نوع اثر در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته‌اند: داستان بلند، داستان کوتاه و کتاب نظری.

نقد احمد شاکری بر کتاب «حیدر»/ یک اثر نازل و عامه‌پسند در گونه داستان معصومین

احمد شاکری از منتقدان کشورمان درباره کتاب «حیدر» که به تازگی از سوی انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده نوشت: امید است ناشر با تجدید نظر در انتشار این کتاب، باب انتشار آثار «نازل» را در گونه «داستان معصومین» مسدود سازد.

نقد احمد شاکری بر کتاب «حیدر»/ یک اثر نازل و عامه‌پسند در گونه داستان معصومین

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، احمد شاکری از نویسندگان و منتقدان ادبی کشورمان نقدی بر کتاب «حیدر» نوشته آزاده اسکندری که به تازگی از سوی انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد که در ادامه می‌خوانید.

چندی قبل داستان بلندی با نام «حیدر» نوشته خانم آزاده اسکندری توسط انتشارات کتابستان معرفت منتشر شد. این کتاب در زمان نسبتا کوتاهی برای چهارمین بار به چاپ رسید و برخی خبرگزاری‌ها و سایت‌های ادبی به معرفی آن پرداختند.

مروری بر واکنش رسانه‌ها به این کتاب گویای رویکردی «تبلیغی» و نه «تحلیلی ـ انتقادی» است که در آن از متن واحدی استفاده شده است. آنچه در پی می‌آید «تذکر» و «توجه» است به این اثر در ذیل گونه «داستان اولیا و معصومین».

پیدایش دوره جدید ادبیات داستانی معاصر پس از پیروزی انقلاب اسلامی با ظهور گونه‌هایی همراه بود که اگر در تاریخ ادبیات داستانی معاصر ایران بی پیشینه‌اند. گونه‌هایی چون ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و ادبیات داستانی دفاع مقدس. ارتقای جایگاه ادبیات داستانی، ظهور نویسندگان جدیدی، وقوع تجربیات غنی و ارزشمند، تحول فرهنگی، معرفی کارکردهای جدید برای ادبیات داستانی، غایتمندی و تعهد ادبیات داستانی و ظهور ارزش‌ها و بنیان نهادن مبانی دینی در حوزه ادبیات داستانی همه و همه در تغییرات عمده و پیدایش گونه‌های جدید تاثیر گذار بوده‌اند. اما در این میان سهم گونه‌های نوظهور در تاریخ چهل ساله گذشته یکسان نبوده است. می‌توان یکی از مهمترین مایه و پایه‌های ادبیات داستانی در دوره جدید را الهام گیری از تاریخ اسلام، خاصه قیام اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهادت ایشان و یارانشان در عاشورای ۶۱ هجری قمری دانست.

این موضوع به صورت آشکار و پنهان از سطح «موتیف» گرفته تا حضور بینامتنی در ادبیات داستانی وجود داشته است. با این وجود نفس توجه به «واقعه» و «شخصیت» تاریخی در گونه «داستان تاریخی» از جایگاه و اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده است.

در طول دهه‌های گذشته همواره انگیزه‌ای جدی در طیفی از نویسندگان متعلق به جریان انقلاب اسلامی وجود داشته تا با گذر از حجاب زمان و حجاب ظلمت‌ها و تیرگی‌های روزمره زندگی مادی به ساحت قدس معصومین و اولیای دین نزدیک شده و درباره این ذوات مقدسه داستان بنویسند. رسیدن به این قله بلند البته چالش‌های مضاعفی نسبت به هر گونه دیگری در حوزه ادبیات داستانی دارد. گرچه روایت از زندگی و زمانه معصومین، خاصه سید الشهدا و واقعه عاشورا، رویه‌ای ثابت و جاری در مصیبت خوانی‌ها و منابر اهل علم و تعزیه‌ها و شعرهای آیینی بوده اما روایت داستانی به واسطه قابلیت‌های نمایشی و دست گشاده در بیان جزئیات و کارکردهای ویژه نمی‌توانسته با این موضوع به راحتی کنار بیاید. مسائلی از قبیل استنادات تاریخی و تفکیک روایت‌های تاریخی معتبر از نامعتبر، میزان و چگونگی نزدیک شدن راوی به شخصیت معصوم، رعایت و حفاظت از قول و فعل معصوم به عنوان حجت شرعی، عدم توانایی ورود نویسندگان داستان به ذهنیات و ضمیر و درونیات معصوم و مواردی از این دست موجب می‌شده تا نویسندگان با رعایت احتیاط کامل و با هول و هراس به این موضوع بنگرند و به خود اجازه شکستن خطوط قرمز تاریخی، فقهی و اعتقادی را ندهند.

اکنون و پس از گذشته چهار دهه از ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با وجود تولید و انتشار هزاران عنوان روایت داستانی در موضوعات مختلف، همچنان این احتیاط در نوشتن از معصومین وجود دارد.

در بُعد نظری نیز بحث از «چیستی داستان تاریخی» و «چگونگی و مولفه‌های داستان معصومین» همواره یکی از دشوارترین و پیچیده‌ترین موضوعات بوده که کمتر بدان پرداخته شده است.

با این وجود «جذابیت» تاریخ معصومین و «اهمیت» و «جایگاه» آن مانع از این نشده تا برخی نویسندگان نهایت تلاش و هنرخود را در بازآفرینی زندگی و زمانه معصومین بکار بندند. «سید مهدی شجاعی» در آثار متعدد خود تلاش کرد تا با نثری شاعرانه، غنی و خیال برانگیز به ساحت قدس معصومین نزدیک شود و در شعر- داستانهای خود سبک جدیدی را معرفی کرد.

محمدرضا سرشار با کوله باری از پژوهش‌های نظری و نقد ادبی سالهای متمادی از عمر ادبی خود را صرف تولید روایتی از زندگی پیامبر اکرم در «انک ان یتیم نظر کرده» کرد. اثری که از نثری فاخر برخوردار است و با زاویه دید ترکیبی بیشترین احتیاط را در نزدیکی به ساحت قدس پیامبر بکار بسته است.

ابراهیم حسن بیگی در «قدیس» با خلق شخصیت خیالی در دوران معاصر تلاش کرد از محدوده آنچه در نهج البلاغه و کتاب‌های معتبر تاریخی درباره امیرالمومنین آمده است فراتر نرود و از خود چیزی بدان بیفزاید.

مجید قیصری در «شماس شامی» با خلق راوی خیالی در جهان داستانی تاریخی تلاش کرد به زندگی و زیست سفیر روم در شام بپردازد تا با فاصله‌ای زیاد امام حسین علیه السلام و قیام ایشان را روایت کند. سلمان کدیور نیز در «پس از بیست سال» با خلق شخصیت خیالی تاریخی فاصله خود را با امیرالمومنین حفظ کرد.

علی موذنی در «احضاریه» تلاش کرد با خلق موقعیت‌های مشابه، تقریبی میان زندگی حضرت زینب با شخصیتی امروزی برقرار کند. آنچه از برآیند این تلاش‌ها بر می‌آید، تلاش‌هایی که همچنان ادامه خواهد داشت، یافتن شیوه‌ها و تکنیک‌هایی است که با استفاده از آن هم بتوان زندگی معصومین و ائمه شیعه را روایت کرد و هم از سوی دیگر کوچکترین وهن و کذبی به این شخصیت‌های عالی مرتبه نسبت داده نشود.

اولین نکته‌ای که درباره کتاب «حیدر» جلب توجه می‌کند استفاده از زاویه دید «اول شخص معصوم» است. امری که نویسندگان بزرگ و باتجربه با «ترس» و «احتیاط حداکثری» با آن مواجه شده و از آن در روایت معصومین پرهیز کرده‌اند. به این دلیل مشخص که راوی اول شخص هر چه می‌کند «فعل» و «کنش» او محسوب می‌شود.

بنابراین کتاب «حیدر» در تمام سیصد و اندی صحفه خود روایت یا به تعبیری قول «امیر المومنین علیه السلام» است. این بدان معنی است که هر آنچه نویسنده در خیال خود فرض کرده است بر زبان امام جاری شده و توسط امام روایت می‌شود. نویسنده تازه کار این داستان به این نیز بسنده نمی‌کند و از زبان امیرالمومنین به بیان خیالات، احساسات، ذهنیات و حافظه امام می‌پردازد. اما کسی که راوی این داستان است و آنچه از خود روایت می‌کند در معنای واقعی کلمه امام علی علیه السلام نیست. بلکه شکل «موهن» و تقلیل یافته‌ای از شخصیت قدسی است که ارتباط با امام اول شیعیان و باب علم نبی مکرم اسلام صلوات الله علیهما ندارد. گویا جوانی است که مانند دیگر جوان‌های امروزی فکر می‌کند و سخن می‌گوید. حتی این شخصیت در بعد زبان و سخن آوری نیز هیچ سنخیتی با امام اول شیعیان ندارد.

در بعد فنی و تکنیکی، داستان گزارش ساده و ترتیب یافته زمانی از وقایع است. بدون ظرایف فنی در شخصیت پردازی، فضا سازی، تحقیقات کتابخانه‌ای درباره زمانه و فرهنگ و جغرافیا و همه آنچه به تاریخ زندگی شخصیت مربوط است. بدون ژرف نگری‌های لازم و تحلیلی در پیرنگ داستان و پر از مستقیم‌گویی‌ها و خود ستایی‌های شخصیت درباره خود. کار از این جهت اثری عامه پسند است که تلاش کرده با پی نوشته‌های مکرر تصویری محققانه از خود جلوه دهد بدون انکه درک درستی از ماهیت ادبیات داستانی، کارکرد آن و ارکان تشکیل دهنده آن داشته باشد.

طبعا خلا جریان نقد ادبی مستمر، دقیق، به روز، شفاف و علمی در فضای فعلی ادبیات داستانی به میدان داری رسانه‌های سطحی و کم مایه در معرفی و توصیف آثار داستانی می‌انجامد و مخاطب بی اطلاع یا کم اطلاع از مبانی نقد در هجمه تبلیغات ناشران و رسانه‌ها به کتاب «اعتماد» می‌کند و آنچه روایت شده را «درست» می‌پندارد. گرچه «کتابستان معرفت» ناشری خوش نام در انتشار آثار داستانی ارزشی است. اما این خطای آشکار در کارشناسی آثار پیش از انتشار آن غیر قابل اغماض است. همچنان که انتظار می‌رود نهادهای مربوط در «ممیزی» کتاب با دقت و اشراف بر بایسته‌های رمان معصومین با آثار داستانی مواجه شده و در این زمینه دقت‌های مضاعفی به خرج دهند.

امید است ناشر «حیدر» با تجدید نظر در انتشار این کتاب، باب انتشار آثار «نازل» و «عامه پسند» در گونه «داستان معصومین» را مسدود سازد.

بایستگی های چهل سالگی ادبیات دفاع مقدس

منتشر شده در روزنامه کیهان مورخه ۷ دی ۱۳۹۹
بخش ویژه سیزدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس، به معرفی چهره های شاخص ادبیات دفاع مقدس اختصاص یافته است. در پی این تصمیم، فهرست دوازده نفر از چهره های منتخب، از سوی دبیرخانه جایزه جلال منتشر شد. از میان دوازده چهره منتخب، سه چهره، مشخصا در حوزه مستند نگاری فعال بوده و باقی اشخاص ( ۸نفر) از میان نویسندگان داستان که اغلب یا تمامی اثار منتشر شده شان در حوزه ادبیات خلاقه (داستانی) “جنگ” و “دفاع مقدس” است معرفی شدند. بر اساس اخبار، نخست، موضوع بخش ویژه سیزدهمین جایزه جلال ال احمد ” آثار برتر دفاع مقدس” در نظر گرفته می شود. در ادامه، موضوع این بخش ” نویسندگان برتر ادبیات دفاع مقدس (در زمینه‌های داستان بلند و رمان، مجموعه داستان کوتاه و مستندنگاری)” اعلام شد. بدین ترتیب که با فراخوان همکاری در انتخاب مزبور، از اصحاب رسانه، خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و مجموعه‌های فعال در حوزه کتاب و ادبیات، جهت شرکت در فرایند گزینش دعوت می شود. سپس جمعی از اصحاب رسانه، این دعوت را اجابت کرده، پس از مرور فهرست جامعی از نویسندگان دفاع مقدس و اثار منتشر شده ، در جلسه ای دست به انتخاب نهایی زده و پس از تبادل نظر، نویسندگانی که اکثریت آراء را کسب کرده به عنوان چهره های برگزیده معرفی شدند. تدارک بخش ویژه در این دوره از جایزه جلال و نتایج بدست امده از ان، نتیجۀ روش شناسی، موضوع شناسی، هدف گذاری، تجربه تاریخی، جریان شناسی و اولویت بندی است. انچه در پی خواهد امد، درنگی در پیش فرض ها، ارکان و ابعاد این رخداد ادبی است.
اصل اهتمام به ادبیات دفاع مقدس، حمایت از این گونه ادبی پر عنوان، پیشتاز و پر مخاطب که حقیقتا در خط مقدم جبهه ادبیات متعهد قرار دارد، امری ضروری و جزو اولویت های ادبی و فرهنگی کشور قلمداد می شود. تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری، خاصه بیانات ایشان در شهریور سال جاری مبنی بر اصلاح تلقی رایج درباره دفاع مقدس و توجه به این مقوله به عنوان “سرچشمه”۱ و نگاه “فراگونه ای” نسبت به ان، حاکی از لزوم توجه عمیق تر و فراگیرتر به این مقوله و کارکردهای ویژه ان است. با وجود تاکیدات معظم له در مقاطع و به انحاء مختلف، درباره ادبیات دفاع مقدس، مواجهه سطحی، مقطعی، مصداق محور و غیر روش مندِ فضای ادبیات معاصر، “تاخیر” در مطالبات معظم له یا “تعطیل” برخی مطالبات ایشان را در پی داشته است. بنابر این در اصلاح این “ستم تاریخی”، لازم است ادبیات معاصر، به اصلاح نسبت خود با این فرمایشات اهتمام ورزد و تمهید لازم را برای جریان و سریان درخور این مطالبات در برنامه ریزی های اصولیِ کوتاه و بلند مدت فراهم اورد.
“دیدگاه مناسبتی” یا “مناسبت زدگی” در برنامه ریزی های هنری، خاصه در حوزه ادبیات، امری دیرپا و محل تحقیق و آسیب شناسی مستوفی است. برنامه ریزی برای حوزه ادبیات، خاصه شرطی کردن آن به “مناسبت ها” و “تقویم زدگی” در طول سالهای جاری و بعضا با غفلت از “اولویت” ها و برنامه ریزی های بلند مدت، آسیب هایی را به حوزه ادبیات وارد کرده و فرصت هایی را بر باد داده است. واضح است که غرض این مدعی، بی توجهی به مناسبت ها و عدم استفاده از ظرفیت انها در کارکردگیری از ادبیات، توسعه، رونق و افزایش قدرت نفوذ ان در جامعه مخاطب نیست. إشکال زمانی رخ می دهد که این اهداف بلند مدت -بر وفق اسناد بالا دستی و افقهای تعیین شده جهت نیل به اهداف ادبیات- نیستند که برنامه ها را تعیین می کنند، بلکه واکنش “تأخیری”، “مقطعی”، “تبعی” و “إنفعالی” ادبیات به مسائل، موجب می شود مناسبت های سالانه، ده ساله یا چند دهه ای، اهرم حرکت و تصمیم گیری را در بخشهایی از حوزه ادبیات در دست گیرند. برخی برنامه های انجام شده در چهلمین سالگرد دفاع مقدس نیز از روال پیش گفته تبعیت می کنند. اینکه اعداد “۲۰”، “۴۰” یا احتمالا “۵۰” و “۱۰۰”! توجه حوزه ادبیات را به مقوله ای که فارغ از این تقسیم بندی های اعتباری، در تمامی روزها و ماههای دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضرورت و اولویت داشته جلب کنند، محل تامل است. سیاست “مناسبت زدگی” گاه به “مناسبت سازی” منجر می شود. مروری بر فعالیتهای مجموعه های کوچک و بزرگ دخیل در برنامه ریزی های حوزه ادبیات داستانی از جمله “دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی” گویای ان است که سیاست های کلان ادبیات داستانی در این مجموعه ها، منحل در اجرای جشنواره های متعدد می شود و تقویم کاری انها را به نحوی پر می کند که جایی برای کارهای اولویت دار و ضروری دیگر باقی نمی ماند. شیوع رویکرد “مناسبت سازی” در مناسبات ادبی، علل متعددی دارد که در جای خود باید بحث و بررسی شود. اما می توان یکی از علل مهم غلبه این رویکرد را تمایل مجریان و برنامه ریزان به برنامه های “کوتاه مدت”، “کم هزینه”، “زودبازده” و “تبلیغی” دانست.
مشابه واکنش تأخیری و مناسبت زده مجموعه ها را می توان در توجه عمدتا مناسبتی “رسانه ها”، “سایت های خبری” و “مطبوعات” به مقوله دفاع مقدس مشاهده کرد. گویا هدف “جا افتاده” و روال “عادی” در برخی رسانه ها “گرم کردن فضا” و “تولید خبر” در مقطع کوتاه مناسبتها است و با اتمام زمان مناسبت، اهمیت موضوع کاهش یافته، وظیفه حوزه ادبیات درباره ان موضوع یا گونه خاص “فراموش” شده یا به “حاشیه” می رود. این حقیقتی انکار ناپذیر است که برنامه ریزی ها در حوزه ادبیات، بعضا به جای انکه “بر” مناسبت باشد، تابع یا “برای” مناسبت اند. در نگاهی دقیق، در مقوله ای چون “ادبیات دفاع مقدس” انچه واقعا، اتفاق افتاده را باید از خلال عملکردهای موجود در چهل دهه گذشته جست. اگر برنامۀ مستمر، جامع، افق نگرانه، واقع بینانه و رویکرد محوری برای رونق و حمایت از ادبیات دفاع مقدس وجود نداشته باشد، برنامه مناسبتی “چهلمین سالگرد دفاع مقدس” اتفاق جدیدی را رقم نخواهد زد. و اگر چنین برنامه هایی با اوصاف پیش گفته محقق شده باشند، می توان به نتیجه بخشی برنامه های مناسبتی امیدوار بود.
ادبیات روایی دفاع مقدس در زیر گونه ها و قالبهای متعدد ان، بی تردید پیشروترین گونه ادبی متعهد در طول دورۀ پس از پیروزی انقلاب اسلامی به شمار می آید. مقایسه کمّی و کیفی نویسندگان، داستانها، مستند نگاری ها، خاطرات، زندگی نامه های داستانی، نقد ها و پژوهش های ادبی صورت گرفته در این ساحت با دیگر گونه ها، حاکی از “امتیاز”، “برجستگی” و “اهمیت راهبردی” ان نسبت به تمامی گونه های دیگر است. این بدان معنی است که با گستره موسع، پیچیده و ذو ابعادی مواجه هستیم که هر گونه “داوری” درباره ان، لوازم روشی و اقتضائات پژوهشی خاص خود را می طلبد. خاصه بدان سبب که در کنار گسترش کمی و کیفی این فراگونه، شاهد “چرخش ها”، “عقب گردها” و “انحرافات” رویکردی در ان در خلال دهه ها بوده ایم. ادبیات دفاع مقدس با وجود گستردگی کمی و کیفی، در ابعاد معرفتی و فلسفی همچنان در هندسه معرفتی خود دچار “گم بود” مسائل است و معدود مسائل شناخته شده ان نیز به نحو “کافی”، “دقیق” و “مبنایی” نوعا پاسخ درخور دریافت نکرده اند. این همه، گویای ان است که سخن گفتن و انتخاب کردن در این گستره مضمونی و موضوعی، مستعد “اختلاف” رأی و “تضاد” آراء است. در خوش بینانه ترین حالت، بنای چنین اختلافی مبنایی و ناظر بر ساحتهای اندیشه است. گرچه عوامل متعدد دیگر حاشیه ای، غیر ادبی و غیر اولویت داری نیز در نوع انتخابهای صورت گرفته در جشنواره ها و “جذب” و “دفع” ها موثر بوده اند. حتی در منظرگاهی کلی، کنش و واکنش “فضای ادبیات” به مجموعه “تولیدات” و “تولید کنندگان” ادبیات دفاع مقدس، مسبب از اسباب پیش گفته است. در چنین فضایی، که علی القاعده رسیدن به “اجماع” در ان اگر نگوییم “غیر ممکن”، که “نادر” است. بنابر این به نظر می رسد اصولی ترین نحوه واکنش و تصمیم گیری و قضاوت در این حوزه جز با تمسک به “مبانی” فکر شده مقدور نیست.
در این شرایط، نسخه ای که از دهه های گذشته برای فضای ادبیات دفاع مقدس پیچیده می شده، توجه و تمرکز بر “مشهورات” یا تلاش برای اعتبار بخشی به مشهورات است. .” جایزه بیست سال ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی” در دوران وزیر فرهنگ و ارشاد وقت (اقای عطاءالله مهاجرانی) از جمله نمونه هایی از این دست است که حذف نام “احمد محمود” به عنوان برترین نویسنده بیست سال به سبب نگارش “مدار صفر درجه” از فهرست منتخبین به دلیل مخالفت با این رمان که در صدد تحریف انقلاب اسلامی و مبانی دینی ان بود، در آن دوره، بحث برانگیز شد. گرچه در ان رخداد، تیز بینی برخی منتقدان در شناخت انحراف فکری و قلمی نویسنده مزبور از مبانی و ارزشهای انقلاب اسلامی، راه را بر گزینشی نادرست بست، اما این خطر به لحاظ “مبنایی” و “روشی” همواره در کمین چنین جوایزی که در بازه زمانی موسعی بدون روش مندی مناسب دست به انتخاب می زنند بوده و خواهد بود.
حرکت بر مدار “شهرت سازی ادبی” ترفندی دیرپا در حوزه ادبیات داستانی است. بعضا چنین مشهوراتی که سبب پدید آمدن و نقطه آغاز ان بر بسیاری معلوم نیست، چنان به نتایجی “غیر قابل خدشه”، “اجماعی” و “مسلم” منتهی می شوند که هزینه “مخالفت” یا “نقد” را بر مخالفان اجماعِ ادعایی، دشوار می سازند. پایداری جریانی که شهرت ادبی را دستمایه حرکت خود قرار داده، به مرور زمان و با تقویت مشهورات ادبی به واسطه “تکرار” یا “تایید” یا “تشدید” ان در ضمن رخدادهای ادبی، عملا به سخت تر شدن گره شهرت گزینی ادبی و بالاتر رفتن هزینه های مخالفت به ان منجر خواهد شد. اما کار بدینجا نیز منتهی نمی شود و واکنش تاخیری و غیر تولیدی مجامع علمی و دانشگاهی نسبت به رخدادهای ادبی و به گزینی انها از میان اثار ادبی بر اساس همان مشهورات پیش گفته، زمینه را برای تئوری سازی “مشهورات” فراهم می اورد. بلیه ای که خاصه در حوزه ادبیات دفاع مقدس با ظهور “جریان سیاه نویس” قوت گرفت. جریان سیاه نویسِ دفاع مقدس، نه در فرایندی “سالم”، “علمی” و “سازنده” که بر بستر “حاشیه سازی”، “نام گرایی”، “نفاق”، “وادادگی ادبی”، “عدم پاسخگویی و نقد پذیری” و در یک جمله “شهرت گزینی” به مهمترین مانع در مسیر ادبیات متعالی دفاع مقدس تبدیل شد. جریان سیاه نویس دفاع مقدس با “دور زدن نقد” و “سکوت” تاریخی و معنی دار و “انفعال” منتقدان متعهد، یا “مصلحت اندیشی” های غیر ضرور، از رویکردی “هنجار شکن” و “غیر اصولی” در دهه ۶۰، به عنوان جریانی “متعارف”، “اصیل”، “تحول خواه” و “انسانی” بلکه “جهانی” معرفی شد.
در چنین شرایطی که خواه ناخواه، جامعه ادبی مبتلا به مشهورات بی مبنا است، علی القاعده جریان متعهد به انقلاب و دفاع مقدس باید “برنامه” و “روش مندی” مشخصی در مقابله با این مشهورات و عدم در غلتیدن به ان اتخاذ کند. بستر زیست مشهورات ادبی، اذهان مخاطبان است. بنابر این، لازم است جای “اکثریت موجود” به “شیوه عقلایی” سپرده شود. در حالی در محیطهای دانشگاهی و بعضا شبه علمی تعدادی از آثار و نویسندگان خاص مورد اقبال قرار می گیرند که انتخاب این نمونه ها نه نتیجه استقراء کامل و مبنایی در میان آثار و افراد موجود، که نوعا برامده از “سهل گیری” و “کم کاری” و “بی اطلاعی” پژوهشی و بنای ساختار علمی بر پایه انتخابهای یکی دو جشنواره است. چنین روشی ضمن هزینه سازی برای ادبیات –خاصه ادبیات دفاع مقدس- عملا خَرق “مشهور” و شناسایی انچه به مرحله شهرت ادبی نرسیده است را دشوار خواهد ساخت.
توجه به فرایند “شهرت گزینی” و “شهرت سازی”، ابعاد و ارکان دخیل در ان، مراتب و متعلقهای متعدد ان، اثار و ثمرات برخاسته از این مقوله و شناخت این امور، برای خرق علمی شهرت، بسیار ضروری است. بدیهی است وصف “شهرت” فی نفسه مذموم نیست. چه بسا اثار یا نویسندگان دفاع مقدس که به این درجه از “اعتبار”، “وثوق” و “اقبال” دست یافته، جریان ساز شده و بار ادبیات متعهد به انقلاب اسلامی را بر دوش کشیده اند. و بسا بسیاری دیگر، قربانی نگاه شهرت گزین شده اند. اگر بخواهیم از ارکان موثر در به شهرت رسیدن “اثر” یا “نویسنده” ای یاد کنیم، بیش از “فخامت” اثر و “عمل” نویسنده، باید از عملکرد “رسانه” ها سخن گوییم. واقعیت ان است که رسانه های جمعی، خبرگزاری ها، سایت های متنوع و مطبوعات و روزنامه ها در “چهره” شدن یا “شاخص” شدگی نویسندگان و اثار، نقشی بسزا و بی بدیل داشته اند. این رسانه ها هستند که با “تکرار” اسامی، “توصیف” موضوعات، “جهت گیری” درباره اثار و نویسندگان، از انها مقوله هایی “اشنا”، “قابل بحث” و “شاخص” می سازند. گرچه بررسی نحوه عملکرد رسانه ها در بازه زمانی طولانی چند دهه در حوزه ادبیات دفاع مقدس، خود نیازمند پژوهشی مبسوط است. اما یاد اوری چند گزاره درباره عملکرد رسانه ها و نقش و جایگاه انها در پدید امدن “شهرت” ادبی برای اثار و نویسندگان، تصویر دسته بندی شده و دقیق تری از ابعاد و چگونگی شکل گیری شهرت پیش گفته بدست خواهد داد.
۱- غلبه جریان رسانه ای در فضای کلی ادبیات داستانی کشور هیچگاه در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی از آنِ جریان متعهد به ارزشهای انقلاب و به تعبیر دیگر جریان انقلابی نبوده است. حتی صدا و سیما نیز که نوعا گمان می رود سیاست های فرهنگی نظام را نصب العین خود قرار می دهد در برنامه های متعدد ادبی -اگر نگوییم غالبا- در بسیاری موارد با جریان شبه روشنفکر ترجمه ای غیر منتقد همدل بوده و ادبیات انقلابی در سازمان صدا و سیما مظلوم واقع شده است. در فقدان و کم بود سایت های تخصصی ادبیاتِ همسو با گفتمان انقلاب اسلامی، تعداد حقیقتا معدودی از خبرگزاری ها خط ادبیات متعهد را دنبال می کنند. غالب خبرگزاری ها یا اساسا خنثی و تابع مشهورات هستند یا متعلق به جریان روشنفکری اند، یا ترجیح می دهند مقبولیت خود را خرج هیچ جریان ادبی نکنند یا بالاخره شجاعت موضع گیری و حرکت بر خلاف جریان غالب را ندارند. صفحات ادبی روزنامه ها نیز کمابیش در سیطره جریان شبه روشنفکر یا تربیت شدگان این جریان یا هم نوایان با انها است. طبیعی است در چنین شرایطی، جریان متعهد، پایگاه مطمئن، قوی و پر نفوذی برای مطالبات خود نداشته باشد و ذهنیت “مخاطبان ادبیات” توسط جریان “دیگری” هدایت می شود.
۲- جریان رسانه ای “ویترین” تولید نقد و نظر در حوزه ادبیات و خاصه ادبیات دفاع مقدس است. جریان رسانه ای کمتر “تولید کننده” فکر و نقد و بیشتر “مصرف” کننده ان بوده است. حال با این مقدمه و در فقدان واقعی جریان نقد متعهد، که تنها به ارزشهای فرمی اثر بسنده نمی کند و مبانی فکری و فلسفی دینی را دستمایه نقد ادبی قرار می دهد، کاملا می توان پیش بینی کرد که رسانه –ولو در معدود مواردی بخواهد انقلابی بماند- مصالح لازم و فکر و اندیشه و تولید لازم را برای ورود به اوردگاه جنگ نرم در اختیار ندارد. به درستی نمی داند در جنگ فرهنگی چگونه، در چه زمانی و در مقابل چه دشمنی ای باید واکنش نشان دهد.
۳- رسانه مستقل، شجاع، زمان شناس و انقلابی –به معنای واقعی کلمه- در حوزه ادبیات داستانی و ادبیات دفاع مقدس کم شمار است. کمتر رسانه ای پیدا می شود که حاضر باشد برای اصلاح امور “شفاف سازی” کند و برای تغییر “هزینه” بدهد. نوعا ناشران، مدیران میانی، انجمن ها و نهادها و مراکز ادبی، بر خروجی های رسانه ها نظارت داشته و در زمان لازم در انها “دخالت” کرده، بر انها “تاثیر” گذاشته و به صورت مشخصی به انها جهت می دهند. این “وابستگی” در سطوح پیچیده تری در بده بستان ها ، علایق و سلایق و مبانی فکری رسوخ می یابد. بنابر این زمانی که از رسوخ “جریان نفوذ فرهنگی” در لایه هایی از رگ و پی ادبیات معاصر یاد می شود، کشف، افشا و مقابله با ان، رسانه مستقل را با بخش قابل توجهی از افراد، مجموعه ها و مناسبت ها در تقابل قرار خواهد داد.
۴- رسانه ها نوعا –نه در تمام موارد- در “تولید” خبر، تحلیل، نقد و جریان سازی در حوزه ادبیات دفاع مقدس “ناتوان”، “بی برنامه”، “بی انگیزه” یا “کم کار”ند. به دلیل پیش گفتۀ مواجهه “مناسبتی” با موضوع خاص دفاع مقدس و عدم اطلاع کافی از هندسه مسائل و موضوعاتِ اولویت دار در این حوزه و البته “پرزحمت” بودن پرداخت به برخی موضوعات به لحاظ علمی یا اجرایی، عملا خطی “سطحی” و “سهل انگارانه” از “مسائل” و “پاسخ ها” در نوع رسانه ها مطرح می شود. سطحی که بستر زیستیِ مناسبی برای افراد یا جریاناتی است که با سوار شدن بر موج “جدل”، “مغالطه” و “عوام زدگی” حیات ادبی خود را تضمین می کنند. گرچه در میان اهالی رسانه می توان افراد “پرمایه” و “صاحب تحلیل” یا حداقل “فروتن” و “سلیم النفس”ی را یافت که از وقت و ابروی خود مایه می گذارند، اما در موارد متعددی ضعف “شناختی” از جمله معضلات اصحاب رسانه در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس است.
۵- رویکرد “تبلیغی” و نه “تحلیلی” و همچنین رویکرد “ترجمه ای” و نه “تأسیسی” آفت دیگر رسانه ها در بخشهای ادبیات داستانی و خاصه ادبیات دفاع مقدس است. برخی رسانه ها برای “دیده شدن” و نه “نمایاندن” خبر تولید می کنند. حتی ورود برخی رسانه ها به موضوعات مناقشه برانگیز، در حد “ژورنالیسم” متداول است نه تحلیل عمیق و دقیق و مبنایی برای حل “مسئله”. بنابر این گرچه برخی رسانه ها پای ثابت برخی دعواهای ادبی هستند و در ظاهرا موضع مند عمل می کنند و بعضا اتش بیار معرکه می شوند، اما سطح طرح مسائل را به حد تنزل یافته و کنترل شده ای تقلیل می دهند. نتیجه این رویکرد، تشدید نگاه عوام گرایانه به مسائل ادبی و در نتیجه امکان رشد بیشتر مشهورات ادبی خواهد بود. رسانه ها در ادامه این رویکرد، بعضا کارکردشان به ابزاری برای “فروش” یا “بازار یابی” در حوزه کتاب تقلیل می یابد.
۶- رسانه ای می تواند “جریان ساز” باشد که عمیقا “جریان شناس” باشد. عدم بصیرت و فهم دقیق شرایط فرهنگی و ادبی در میان برخی مدیران ادبی –چه رسد به برخی اصحاب رسانه- خسارت های جدی به ادبیات داستانی متعهد وارد ساخته است. “مصلحت اندیشی” مفرط و “محافظه کاری” از نتایج عدم شناخت واقعی جریانهای ادبی و تغییر موقعیت انها در طول چهار دهه اخیر است. عدم تصور دقیق و پیش دستانه از وضعیت جریانهای ادبی در اینده و برنامه ریزی رسانه ای برای دفع خطرات متوقع از ساحت ادبیات از دیگر مسائل این حوزه است. محل زیست جریان “نفوذ” در ادبیات متعهد دقیقا مرز باریک میان “مصلحت” و “حقیقت” است. جایی که حقیقت نوعا قربانی مصالح خود خوانده می شود.
۷- رسانه ها نوعا به واسطه کارکردگزینی و مخاطب حداکثری شان، نسبت به محافل علمی-ادبی، از ابتکار عمل و البته “ادبیات” و “ساختار بیانی علمی” لازم برخوردار نبوده و از طرح ژرف کاوی های پژوهشی محرومند. نخست به ان دلیل که طیف اندک پژوهشگران متعهد که انتظار می رود تولید کننده فکر و رصد کننده مستمر و واقعی جریانهای ادبی و اثار داستانی باشند، اندک اند یا ادبیات لازم را برای انتقال انچه در کرانه های تولید علم فراچنگ اورده اند به مخاطب رسانه ها ندارند. گسست تاریخی میان اندک مراکز تولید فکر ادبیات متعهد و رسانه ها، خود جزو مبادی حرکت رسانه ها به موقعیت و جایگاه فعلی است. جدا افتادگی رسانه ها از محافل علمی که به عنوان “عقل منفصل” این مجموعه ها عمل می کنند خود در فروغلتیدن به کام شهرت گزینی موثر است.
۸- تبعیت و دنباله روی رسانه ها از رخدادها و وقایع ادبی عامل دیگری برای در “حاشیه” ماندن رسانه ها در تولید و ترویج فکر است. رونق یافتن اجرای برنامه های “نمایشی” در فضای ادبیات داستانی موجب می شود در مجموع، وقایعی که در حوزه ادبیات داستانی رخ می دهد از جنس “رونمایی” ها، “جایزه” ها، “نکوداشت” ها، “انتشار اثر” و “امد و شد” مسئولان باشد. طبعا در این میان، پر زرق و برق ترین برنامه ها که نوعا با استقبال رسانه ها و پوشش سراسری ان همراه است “جایزه”ها و “جشنواره” ها هستند. از این رو، رسانه ها تابعی از تصمیم مدیران حوزه ادبیات و هنر در اولویت بخشی به برنامه های تبلیغی از این دست و صرف وقت و هزینه برای اجرای ان خواهند بود.
با مقدمات پیش گفته- که می توان بیش از این ها بدان افزود- به نظر می رسد انتظار نمی رود بدنه رسانه ای کشور که خود موثر در تولید مشهورات ادبی–صحیح یا ناصواب- و باز مصرف کننده انها بوده، بتواند خارج از “دور” تولید و مصرف مشهورات، کاری کارستان کند. در حقیقت، رسانه ها در طول حیات خود، در عمل، “انتخاب” های خود را با “تکرار” و “تاکید” بر نام ها و اثار نشان داده اند. لذا پیش بینی –اگر چه نه همه- بخشی از فهرست های محتمل منتخب رسانه ها در ساحت های مختلف، کاملا محتمل و مقدور است.
انتخاب ذیل عنوان “چهره های برتر چهل سال داستان و مستند نگاری دفاع مقدس” اهمیت و حساسیت ویژه ای را می طلبد. انچه بیش از هر امر دیگری توجه را به خود جلب می کند “روش شناسی” چنین انتخابی است. چرا که روش شناسی دقیق و علمی در نیل به این هدف مهم، ۸۰ درصد نتیجه را با خود همراه خواهد ساخت. طبق اعلام دبیرخانه جایزه جلال، نوزده نماینده از رسانه ها و مراکز مختلف، درخواست دبیرخانه را اجابت کرده و ان مجموعه را در انتخاب چهره های برتر همراهی کرده اند. گرچه میان داوران این بخش، چهره هایی حضور دارند که فارغ از شأن رسانه ای، مطبوعاتی یا مدیریتی شان، جزو مطلعین حوزه ادبیات دفاع مقدس بوده و هستند. همچنان که از میان منتخبان این داوری، چهره های ممتازی دیده می شوند که حضور انها را در میان گروه نامبرده تایید می کند.
با این وجود، به نظر می رسد حداقل در هشت محور، صحت و تمامیت انتخابهای صورت گرفته در مظان تردید قرار داشته و قابل خدشه است: ۱- ترکیب داوران (اصحاب رسانه، مطبوعات و…)، ۲-شانیت داوران (حضور سلیقه شخصی یا نمایندگی از مجموعه و عنوان وابسته)، ۳-شیوه ارزیابی (توافق حداکثری)، ۴-متعلق های داوری(بخشهای ذیل ادبیات دفاع مقدس)، ۵-ملاکهای داوری (به صورت مشخص، “برتر” بودن)، ۶-مقدمات و لوازم پژوهشی داوری (زمان محدود داوری و چگونگی تحلیل ۴۰ سال ادبیات دفاع مقدس) ۷-جهت مندی و غرض داوری (تقویت ادبیات متعهد به ارزشهای دفاع مقدس)، ۸-جامعیت و مانعیت داوری( ورود حداکثری موارد ذی صلاح و خروج حداکثری موارد ناصواب) .
در این نوشتار مجالی برای پرداخت به تمامی ساحات هشت گانه پیش گفته نیست. می توان فهرست بلند بالایی از افراد را ترتیب داد که با معیارهای متعدد کمی یا کیفی در ساحت های مختلف ادبیات دفاع مقدس (داستان بلند، داستان کوتاه، زندگی نامه، خاطره خودنوشت، خاطره دیگر نوشت، پژوهش ادبی، نقد ادبی و …) صاحب نام یا صاحب سبک هستند. اما در فهرست دوازده نفره پیش گفته جایی ندارند. تنها به این دلیل که فرایند و ارکان این داوری قادر به رصد، تحلیل، ارزیابی، کشف و معرفی انها نبوده است.
اما شاید این جنبه کم اهمیت ماجرا باشد. زمانی که تصور کنیم چگونه تاکید بر شیوه ارزیابی “توافق حداکثری”، منطق برگزاری چنین جایزه ای را عملا دچار “پارادوکس” کرده است. انچه مسلم است اینکه افراد حاضر در این فهرست، به واسطه مبانی فکری و تفسیر و بازنمودی که از دفاع مقدس دارند در یک گفتمان نمی گنجند. به بیانی دیگر، انتخابهای صورت گرفته، نشان از اختلاف صد و هشتاد درجه ای اعتقادی و تحلیلی و رویکردی به دفاع مقدس در میان برخی برگزیدگان است. چگونه ممکن است نویسنده یا نویسندگانی که حتی عنوان “دفاع مقدس” را نمی پذیرند و از عنوان “جنگ” استفاده می کنند و در طول فعالیت قلمی شان بر مبانی و ارزشهای این واقعه تاخته اند در کنار نویسندگانی قرار گیرند که روایتی قدسی از این واقعه ارائه کرده اند. چگونه قابل تصور است کسانی که تصویری “چرکین”، “کریه”، “مایوسانه” و “غیر افتخار آمیز” از جنگ ارائه کرده و علنا اعلام می کنند “می نویسند تا دیگر جنگی نباشد”، در کنار کسانی قرار می گیرند که جهاد فی سبیل الله را “دری از درهای جنت” و شهادت را فیض عظمی می دانند؟ چطور کسانی که سالها با شعار “انسان گرایی” در ادبیات سیاه دفاع مقدس به دنبال “ایدئولوژی زدایی” بوده اند با کسانی که دفاع مقدس را ادامه اندیشه و مبانی انقلاب اسلامی می دانند به صورت توامان تقدیر می شوند؟ چگونه می توان هم به ادبیات الهی جایزه داد و هم از ادبیات انسانی (اومانیستی) تقدیر کرد. چگونه ممکن است هم رویکرد “جنگ لعنتی” و “جنگ بی حاصل” تقدیر شود و هم ادبیات “ایثار و شهادت” تکریم شود؟ چگونه ممکن است از افرادی که بعضا در دو سوی میدان جنگ فرهنگی قرار دارند در مهم ترین جایزه ادبی ملی تقدیر کرد و از تمامی انها به عنوان “چهره برتر” یاد کرد؟
پاسخ این پرسش در آنچه پیش از این گفته شد باید جستجو شود. انتخاب حداکثری، توافق حداکثری را می خواهد و چون اجماعی در حوزه ادبیات دفاع مقدس وجود ندارد. بنابر این “حقیقت” امر به “رای” گذاشته می شود، در نتیجه، امور مشتبه به حقیقت یا “مشهورات” بر جای حقیقت می نشینند. بنابراین محافظه کارانه ترین نتیجه ممکن، پیشنهاد می شود. نتیجه ای که باید به این پرسش مبنایی پاسخ دهد که چگونه متولیان امر، در ضرورت پرداخت به دفاع مقدس، بر بیانات مقام معظم رهبری تاکید می کنند اما در معرفی برخی نتایج، از معیارهای تکرار شده در توصیفات و تقریظ های ایشان درباره اثار دفاع مقدس عدول کرده اند.

۱«ادبیّات دفاع مقدّس هم یک گونه‌ی ادبی در قبال سایر ادبیّات نیست؛ یعنی این جور نیست که ما ادبیّات حماسی داریم، عشقی داریم، اجتماعی داریم، پلیسی داریم، یکی هم حالا مثلاً دفاع مقدّس؛ نه، دفاع مقدّس یک سرچشمه است، انواع و اقسام ادبیّات را میشود از آن انتزاع کرد و استفاده کرد و از آن میجوشد» بیانات معظم له در ارتباط تصویری با شرکت‌کنندگان در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس، ۳۱/۶/۹۹

ادبیات پایداری؛ جایی که هست، جایی که می‌تواند باشد

فضای جهانی حاکم بر جنگ هشت ساله ما و تفاوت‌های منحصر به فرد و اساسی آن از لحاظ هویت، هدف و چگونگی جنگ تحمیلی با سایر جنگ‌های دنیا که آثار ویژه‌ای مثل جنگ و صلح تولستوی یا وداع با اسلحه ارنست همنیگوی درباره آن‌ها نوشته شده، نشان می‌دهد که ادبیات پایداری ظرفیت تبدیل شدن به ادبیات منحصر به فردی در حوزه جنگ در دنیا دارد و می‌تواند مخاطبان جهانی را تحت تاثیر قرار دهد.
ادبیات پایداری؛ جایی که هست، جایی که می‌تواند باشد/ جای خالی کتاب دفاع مقدس در دستان مخاطبان جهانی

گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو- طهورا میرزایی‌زاده؛ طنین صدای آوینی، سید شهیدان اهل قلم در گوشم می‌پیچد؛ جبهه‌های نبرد ما امروز جایگاه تحقق تاریخ آینده کره زمین است؛ و آنچه این عهد را بر گُرده ما استوار می‌دارد پیمانی ازلی‌ست که پروردگار متعال از انسان گرفته‌است؛ و الحق، رزمندگان ما، این راهیان تاریخ چه خوب از عهده ادای پیمان برآمده‌اند. دوربین فیلمبرداری بسیار ضعیف‌تر از آن است که بتواند حقیقت این نبرد را ثبت کند. آن حقیقت شگرفِ تحقق نهایی اراده حضرت حق، کجا می‌تواند در تصاویری محدود بگنجد.. و اینجا کلمات نیز قاصراند، از وصف رشادت‌ها در صحنه عظیم نبرد نابرابر، وقتی تمام دنیا در مقابل ما صف کشیده بودند. نبردی ۲۸۸۷ روزه که تاریخ نگاران غربی مانند دیلیپ هیرو، آبراهام واگنر، چارلز تریپ و .. نیز آن را جدی‌ترین و سخت‌ترین جنگ بعد از جنگ جهانی دوم و ویتنام می‌دانند.. و حتی عقیده دارند می‌توان نام جنگ جهانی سوم را برای آن انتخاب کرد!

وقتی آمریکا، فرانسه، ترکیه و شوروی سابق و .. نیرو‌ها و حمایت‌های تسلیحاتی خود را از رژیم بعث دریغ نکردند و رزمندگان ایران با روحیه انقلابی خود بدون اینکه به کشوری قدرتمند وصل باشند در مقابل آنان هشت سال ایستادگی کردند، هیچ کس این شور و اشتیاقی که در قلب‌ها می‌جوشید و جانی که برای فدا شدن بی قراری می‌کرد و قدرت بی پایان ایمان را درک نکرد.. و هنوز هم به درستی درک نشده است.. غافل از اینکه دفاع مقدس سرچشمه زاینده‌ایست که جهان باید آن را بشناسد..

احمد شاکری، عضو هیئت علمی گروه ادبیات و اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، می‌گوید: «جنگ در همه دنیا جنگ است. یک صورت ظاهری دارد و می‌تواند وجوه مشترکی داشته باشد. مثلا کشته شدن، مجروحیت، اسارت، آوارگی و خسارت‌های متعدد در همه جنگ‌ها هست و همچنین رشادت‌ها و ایثار‌ها هم هست. شما در جنگ جهانی دوم وقتی به ادبیات روس نگاه می‌کنید یک ادبیات حماسی دارد. در مورد ژاپنی‌ها و اعراب و مقاومت در مقابل رژیم صهیونیستی هم همینطور. از این رو نه تنها در تاریخ جنگ و اوصاف ظاهری جنگ، بلکه در مورد رویکرد حماسی به جنگ هم، ایران تنها کشوری نیست که واجد ادبیات حماسی است. تاریخ پر از روایت‌های حماسی از جنگ است. نکته این است تفاوت‌ها در چیست!» او تفاوت هشت سال دفاع مقدس ما با سایر جنگ‌ها را تفاوت‌هایی مبنایی می‌داند که به ادبیات دفاع مقدس خاصیت جهانی شدن می‌بخشد و در سه دسته آن‌ها را بیان می‌کند: برای چه می‌جنگیم؟ با چه کسی می‌جنگیم؟ و چگونه می‌جنگیم؟

ادبیات پایداری؛ جایی که هست، جایی که می‌تواند باشد/ جای خالی کتاب دفاع مقدس در دستان مخاطبان جهانی

برای چه می‌جنگیم؟
این مسئله غایت را نشان می‌دهد. هدف، مهم است و می‌تواند واجد ارزش باشد. هدف می‌تواند سازنده یا سودهنده باشد. برای چه می‌جنگیم را از منظر اسلام و کفر، حق و باطل و از منظر ایدئولوژی اسلامی می‌بینیم. نه از باب صرف دفاع وطن، یا دفاع از ناموس، یا دفاع از خاک! یعنی نمی‌جنگیم تا جنگی نباشد. می‌جنگیم برای دفاع از حق. تلقی‌مان از حق همان تلقی است که انقلاب اسلامی و دین به ما داده‌است. حق و باطل از این منظر از یک خواستگاه شیعی بیرون می‌آید. همچنین هدف ما دفاع از حق به نحو شخصی نیست. ما می‌گوییم راه قدس از کربلا می‌گذرد؛ یعنی از حق دفاع می‌کنیم ولو از مرز‌های جغرافیایی ما بیرون برود. ما از ملت‌های مظلوم دفاع می‌کنیم. این خیلی مهم است. تنها مسئله ما حزب بعث صدام نیست مسئله ما باطل و استکبار است. به همین دلیل الان هم پایگاه عین الاسد آمریکا را با موشک می‌زنیم. وقتی باطل هست، جنگ هم خواهد بود. همچنین هدف غایی و عالی جنگ، قربة الی الله و جهاد فی سبیل الله است. رزمندگان ما برای شهرت و مال و منال نجنگیدند. جنگ خالصانه و برای خدا بود.

با چه کسی می‌جنگیم؟
این خیلی مهم است مثلا در ادبیات سیاه یا ادبیات ضد جنگ؛ طرف جنگ یک انسان است و از این جهت نمی‌شود با او جنگید، چون انسان با انسان دیگر فرقی ندارد. در حالی که نحوه دشمن‌شناسی ما خیلی متفاوت است با مبانی سکولار و برای دشمن مولفه‌هایی قائل هستیم.

چگونه می‌جنگیم؟
نکته دیگر روش جنگ است. یعنی ما در نوع جنگیدن‌مان با آمریکا خیلی متفاوت هستیم. ما نحوه برخوردمان با اسرا خیلی متفاوت است. اگر هواپیما‌های ما می‌خواستند جایی را بزنند رعایت مردم عادی را می‌کردند. مقام معظم رهبری در مورد شهید سلیمانی هم گفتند ایشان احتیاط‌هایی داشتند برای اینکه حقوقی تضییع نشود؛ که در جنگ خیلی‌ها رعایت نمی‌کنند.

شاکری درباره الگو‌ها و شاخص‌های رزمندگان و مردم هم می‌گوید: «الگو‌های ما در جنگ خیلی متفاوت بود. الگوی ما امام حسین، مکتب حسینی و قیام عاشورا بوده‌است. این در کدام یک از جنگ‌های دیگر است؟ زنان ما در جنگ الگوشان حضرت زینب و زهرا بوده. همچنین سبک زندگی مهم است. نوع دید عرفانی و اخلاقی که در جبهه وجود داشت این‌ها مهم است. ولایت پذیری بسیار مهم است. در خیلی از جنگ‌ها ولایت به این معنا وجود ندارد. شهید سلیمانی می‌گویند تفاوت جنگ ما با جنگ‌های دیگر این است که در جنگ‌های دیگر فرمانده می‌گوید برو، اما در جنگ ما فرمانده می‌گوید بیا. بین این‌ها تفاوت بسیار است ما بحث ولایت فقیه را داریم و البته نکات مهم دیگری هم هست.»

شورای امنیت در پوست محافظه‌کاری!
تجاوزی که به خاک ما صورت گرفت صرفا بر سر آب و خاک نبود بلکه هویت جمهوری اسلامی هدف آنان از این پیشروی بود و در این میان برخورد شورای امنیت نیز نشان می‌داد بیش از اینکه حافظ صلح جهانی باشد حافظ منافع رژیم بعث و قدرت‌های پشت اوست. قطعنامه ۴۷۹ خشت اول از بنای کجی بود که که توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد بنا شد. قطعنامه‌ای که در آن با ادبیات «وضعیت میان ایران و عراق» از مشخص کردن متجاوز و شروع کننده جنگ سرباز زده بودند و صرفا توصیه‌ای به آتش بس بود! توصیه‌ای که در پس آن نه حرفی از ترک سرزمین‌های اشغالی بود و نه از نقض تمامیت ارضی ایران حرفی به میان آمده‌بود. هفت قطعنامه‌ی بعدی نیز به همین صورت با نگاهی سیاسی و محافظه‌کارانه بخصوص در مواقعی که ایران به پیروزی دست می‌یافت و رژیم بعث در خطر می‌افتاد، صادر می‌شد. قطعنامه ۵۸۲ نمونه دیگری است که زمانی صادر شد که زرمندگان در عملیات والفجر ۸ موفق به فتح فاو شدند و در آن دو طرف به آتش بس فوری و عقب نشینی به مرز‌های بین المللی توصیه شدند.

ادبیات پایداری؛ جایی که هست، جایی که می‌تواند باشد/ جای خالی کتاب دفاع مقدس در دستان مخاطبان جهانی

در نهایت قطعنامه ۵۹۸ منجر به آتش بس و پایان هشت سال دفاع مقدس شد. اما باز هم با وجود مدارک کافی، شورای امنیت از اینکه متجاوز را معرفی و محکوم کند سرباز زد. با این وجود و در شرایطی که ادامه جنگ از جانب ایران، یک دفاع مشروع در مقابل متجاوزگران بود، اما مسئولیت گسترش جنگ به مناطق غیرنظامی و بمباران و موشک باران شهرها، درگیری با کشتی‌های تجاری و حمله به هواپیما‌های مسافربری متوجه عراق بود، برای جلوگیری از کشتار و برقراری عدالت و استقرار صلح در منطقه ایران این قطعنامه را پذیرفت و البته همچنان پیروز میدان جنگ باقی ماند چرا که خدشه‌ای به هویت اسلامی‌اش وارد نشد و یک وجب از خاکش را هم تسلیم نکرد.

این فضای جهانی حاکم بر جنگ هشت ساله ما و تفاوت‌های منحصر به فرد و اساسی آن از لحاظ هویت، هدف و چگونگی جنگ تحمیلی با سایر جنگ‌های دنیا که آثار ویژه‌ای مثل جنگ و صلح تولستوی یا وداع با اسلحه ارنست همنیگوی درباره آن‌ها نوشته شده، نشان می‌دهد که ادبیات پایداری ظرفیت تبدیل شدن به ادبیات منحصر به فردی در حوزه جنگ در دنیا دارد و می‌تواند مخاطبان جهانی را تحت تاثیر قرار دهد.

از تقویت ادبیات دفاع مقدس تا قدم گذاشتن در عرصه جهانی
حالا که تحریف در کمین حقایق، ظرفیت‌ها و رشادت‌های دفاع مقدس نشسته‌است و می‌تواند غبار شبهه و فراموشی را برآن بنشاند، نیازمند تقویت ادبیات دفاع مقدس هستیم. ادبیاتی خلاق و اثرگذار که مردم سراسر جهان را به فضای منحصر به فرد دفاع مقدس پیوند دهد.

احمد شاکری دراین‌باره می‌گوید: «مقام معظم رهبری در هفته دفاع مقدس در ۳۱ شهریور سال جاری سخنانی داشتند در دیدار با جمعی از پیشکسوتان دفاع مقدس و در یک فراز از فرمایشاتشان به مقوله ادبیات اشاره کردند که ادبیات دفاع مقدس موضوعی شبیه موضوعات دیگر نیست بلکه همانند سرچشمه‌ای زایاست که مضامین مختلف از دلش قابل استخراج است. این که بیان می‌شود ادبیات پایداری واجد چنین جایگاهی است بیشتر ناظر بر استعداد‌ها و ظرفیت‌ها و برخی از محصولات به لحاظ شمارگان، تعدد عناوین و به لحاظ قالب‌های مختلف تعداد نویسندگان است. ادبیات روایی دفاع مقدس ادبیاتی پیشتاز است. صورت مطلوب این است که جایگاه ادبیات پایداری نه هم‌ارز گونه‌های دیگر بلکه یک فراگونه و ابرگونه دیده شود و مصدر ظهور و زایش و تشدید و تقویت گونه‌های دیگر باشد.»
ادبیات پایداری؛ جایی که هست، جایی که می‌تواند باشد/ جای خالی کتاب دفاع مقدس در دستان مخاطبان جهانی

جهانی شدن به چه معنا؟
وی در ادامه درباره مولفه‌های جهانی شدن بیان می‌کند: «مراد از جهانی شدن این نیست که آثار روایی ما به زبان‌های دیگر ترجمه شوند یعنی صرف ترجمه شدن تحقق جهانی شدن نیست. برگزیده شدن برخی از این آثار ترجمه شده در جشنواره‌ها و اخذ جوایز جهانی باز هم به معنای جهانی شدن نیست. یک نکته‌ای را باید مد نظر قرار بدهیم که اهرم‌های قدرت که عموما نگاه سیاسی و ایدئولوژیک به ادبیات دارند کاملا جهت‌مند در قضاوت‌ها و گزینش‌هایشان عمل می‌کنند؛ بنابراین این که ادبیات ما انتظار داشته باشد در برخی جوایز بین المللی برگزیده شود و از این جهت مسیر جهانی شدن را بپماید این انتظار واقعی نیست و هدفگذاری مطلوبی نیست. اما اگر مرادمان از ادبیات جهانی، ادبیاتی است که مخاطب جهانی درک می‌کند یعنی مخاطبی که فارسی زبان نیست در چارچوب جغرافیایی ایران سکونت ندارد، لزوما مسلمان و شیعه نیست، مخاطبی که موافق با انقلاب اسلامی نیست و اساسا از آن اطلاعی ندارد یا سوگیری و ضدیت دارد؛ بله چنین مخاطبی می‌تواند مخاطب ادبیات ما قرار بگیرد. نمونه‌های جهانی را فارغ از زمان و مکان می‌خوانند و ارتباط می‌گیرند. پس در موضوع دفاع مقدس هم این قابلیت هست که بتواند فراتر از اقلیم و جغرافیا تاثیر بگذارد. اما آیا روایت‌ها چنین قابلیتی دارند؟ آثار داستانی کوتاهی می‌توان یافت که قابلیتی جهانی شدن دارند. در رمان شاید کمتر نمونه‌ای باشد و در خاطرات تعدادش قابل توجه‌تر است. اما آیا ترجمه کتاب لزوما به معنای پرفروش شدن است؟ چنین چیزی نیست. راهکار‌های تبلیغ و توزیع و نشر در تاثیرگذاری و پرفروش شدن موثرند. لزوما کاری که جهانی‌ست ممکن است به فروش بالا نرسد و لزوما کاری که از نظر ما فروش بالا دارد ملاک‌های جهانی را ندارد. چون جهانی بودن و خوانده شدن با هم فرق دارد. برخی از آثار هستند با تیراژ بالا تولید و توزیع و منتشر می‌شوند، اما مولفه‌های اصیل ادبیات جهانی در این‌ها نیست صرفا پرفروش هستند. این‌ها را باید از هم تفکیک کنیم.»
شاکری ضمن بیان اینکه جهانی شدن ادبیات ما بعد از انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با پیداکردن مولفه‌های بومی قوی و پررنگ که عمیقا از خواستگاه فرهنگ بومی و باور بومی و اقتضائات بومی برخاسته بود، از یک ایده خام به یک دغدغه تبدیل شد. می‌افزاید: «این احساس نیاز و ضرورت نیازمند مطالعات تطبیقی است. نیاز به یک زبان جهانی دارد که خودمان باید تولید بکنیم و به آن برسیم، ولی ما در شاخه ادبیات دفاع مقدس به نحو جدی شاهد مطالعات تطبیقی نیستیم. اگر هم صورت بگیرد کمتر شاهد این هستیم که برای رسیدن به یک فصل مشترک باشد. به این معنا که ببینیم داستان‌هایی که نوشتیم چه فصل مشترکی با ادبیات جهانی دارند و برای جهانی شدن چه مولفه‌هایی باید به آن‌ها اضافه شود. این کار مهمی است به همین دلیل در عرصه پژوهش کمتر این کار انجام شده‌است و نتیجه‌اش این شد که ایده ادبیات جهانی نوعا با واکنش‌های مقطعی و خام همراه شده‌است. مثلا یک دفعه احساس شده خاطرات برای جهانی شدن خوب است و این آثار ترجمه شدند. برخی از ترجمه‌ها در کشور‌هایی موثر واقع شدند و خوانده شدند. ولی نوعا این تجربه‌ها، تجربه‌های به معنی جهانی شدن نیستند. چون فاقد پژوهش‌های انضمامی، در مورد اینکه برای چه هدفی، برای چه مخاطبی و به چه شیوه‌ای، هستند. یعنی صرفا، چون در کشور ما خوانده شدند گمان می‌شود جهانی هم هستند.»

رسوخ محافظه‌کاری و دخالت ضدارزشی‌ها در ادوار اخیر جایزه جلال

احمد شاکری از نویسندگان کشورمان می‌گوید: ایده‌ای که در ادوار اخیر جایزه جلال آل‌احمد دنبال شده، محافظه‌کاری و نمود حداقلی ارزش‌ها، مبانی دینی و آرمان‌های انقلابی و در مواردی دخالت مبانی ضدارزشی در گزینش‌ها و انتخاب‌ها بوده است.

رسوخ محافظه‌کاری و دخالت ضدارزشی‌ها در ادوار اخیر جایزه جلال
احمد شاکری از نویسندگان کشورمان در گفت‌وگو با خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس درباره جایزه ادبی جلال آل احمد اظهار داشت: «جایزه جلال آل احمد» غالبا، به خصوص در سال‌های گذشته، حواشی متعددی را له یا علیه خود موجب شده است. در طول ادوار این جایزه، اختلاف آراء می‌توانست و می‌تواند تنور این جایزه را به عنوان رخدادی ملی در حوزه ادبیات گرم کند. آراء همسو و غیر همسو را به سوی خود جلب نماید و طیف مخاطبان ادبیات را به اندیشه و تامل درباره عملکرد این جایزه، کارکردها، اهداف، راهبردها و شیوه‌های داوری جلب کند و به عنوان موضوعی مهم، مجامع دانشگاهی و محافل ادبی را درگیر انتخاب‌های خود سازد. در طول سال و در فاصله دوره گذشته و آینده، ذهن نویسندگان و منتقدان را معطوف خود دارد و در صدر دغدغه‌های ادبیات کشور باقی بماند و طبعا از این مجرا جریان‌ساز باشد. اما با وجود این ظرفیت، جایزه جلال آل احمد به عنوان رویه‌ای ثابت بدل به رخدادی حاشیه‌ساز شده است. به نظر می‌رسد این حاشیه‌سازی بیش از آن که منشا بیرونی داشته باشد، از درون ان نشأت می‌گیرد.

* امیدهایی که با حضور معدود چهره‌های خوشنام و انقلابی در هیأت علمی زنده شد

* نظر شما در مورد ترکیب این دوره از جایزه چیست. ظاهراً تفاوت‌هایی در ترکیب برگزارکنندگان اعم از هیأت علمی دیده می‌شود.

اکنون با ادغام موسسات ارشاد در ذیل موسسه «خانه کتاب و ادبیات ایران» و تغییر نام بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان به «دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی» سیزدهمین جایزه ادبی جلال آل احمد توسط این دفتر و با معرفی آقای «ابراهیم حسن بیگی» به عنوان دبیر علمی آغاز به کار کرده است. پیش‌تر، انتشار اسامی اعضای هیأت علمی این دوره از جایزه جلال، گمانه زنی‌هایی را درباره رویه انتخاب داوران و سرنوشت انتخاب‌ها پدید آورد. گرچه حضور معدود چهره‌های خوشنام و انقلابی در هیأت علمی، امیدهایی را زنده کرد، با این وجود، گفته‌های دبیر علمی جشنواره در سی ام مهر ماه، ابهامات گذشته این جایزه را بار دیگر مطرح ساخت. اینکه آیا سیزدهمین دوره از جایزه جلال آل احمد بنا است همچنان بر طبل حاشیه‌سازی بدمد یا تصمیم دارد بر مدار رأی برانگیزی گام بردارد.

گرچه در ظاهر امر، هر دو خصیصه حاشیه‌سازی و رأی برانگیزی زمینه را برای طرح نظرات متفاوت فراهم می‌آورند. با این وجود، ماهیت این دو، عمیقا با یکدیگر متفاوت است. علل مختلفی در ابعاد قانوی، اجرایی و علمی در شکل گیری این دوگانه و سوق جایزه جلال آل احمد به حاشیه‌سازی دخیل بوده‌اند: «جایزه جلال آل احمد» در ارکان اصلی خود برنامه‌ای انتصابی است. این موضوع را می‌توان علت‌العلل برخی مسائلی دانست که در طول سال‌های گذشته جایزه جلال آل احمد را بیش از اتفاقی فرهنگی و جریان‌ساز در جهت ادبیات متعهد، به رخدادی مسأله آفرین و حاشیه‌ساز بدل کرده است. هیأت امنای جایزه جلال آل احمد، اعضای حقیقی و حقوقی شورای عالی انقلاب فرهنگی عضو شورای هنر هستند. وزیر ارشاد ریاست هیأت امنا را بدون حق رای بر عهده دارد و دبیری هیأت امنا نیز بر عهده معاون فرهنگی وزارت ارشاد است. در طول ادوار اخیر حضور سلیقه‌ای خاص در این جایزه کاملا مشهود است. سلیقه‌گرایی قتلگاه قانون‌مداری و مجرای حاشیه‌سازی برای این جایزه بوده است.

* عملکرد داوران در دوره‌های گذشته را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

داوران و بعضا برگزیدگان جایزه، مدرسان بنیاد شعر و ادبیات داستانی همه حاکی از انتخاب‌های خاص و جهت‌دار در این مجموعه‌اند. سئوال این است که اعضای هیأت امنای این جایزه، یعنی جمعی از نخبگانی که در شورای عالی انقلاب فرهنگی حضور دارند با اشراف و آگاهی نسبت به منصوبین خود و نتیجه انتصاب‌ها در هر دوره به این سلیقه‌گرایی دامن می‌زنند؟ آیا شورای عالی انقلاب فرهنگی بر عملکرد هیأت علمی جایزه جلال در هر دوره نظارت علمی دقیق دارد؟ به نظر می‌رسد اینگونه نیست. چرا که حتی در مراتب دانی‌تر، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و معاونت فرهنگی آن نیز بر سابقه ادبی، جریان‌شناسی فکری و ادبی اعضای پیشنهادی هیأت علمی جایزه و داوران و رویکرد محتوایی و ادبی آثار برگزیده و تقدیری هر دوره اشراف ندارند. بنابراین چرخه‌ای از اعتمادهای پی در پی بر اساس پیشنهاد مدیر عامل مجموعه بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان، شکل می‌گرفته و پیشنهاد مدیر عامل را تایید می‌کرده است. پیشنهادی که مایه‌اش جز سلیقه‌ای ادبی نیست.

* ادوار اخیر جایزه جلال آل احمد و دخالت مبانی ضدارزشی در گزینش‌ها و انتخاب‌ها

* شما اغلب در انتقادها از محافظه‌کاری صحبت می‌کنید. در ادوار گذشته هم اینگونه بوده است؟

یکی از عوامل حاشیه‌ساز در طول ادوار اخیر جایزه جلال، محافظه‌کاری در انتخاب‌ها چه در سطح اعضای هیأت علمی، دبیران علمی و داوران و چه آثار منتخب است، عوامل متعددی در برجسته‌سازی این سیاست در سطوح خرد و کلان مدیریت ادبیات وجود داشته و دارند. بعضا این سیاست‌گزینی در صدد حل مقوله حاشیه‌سازی‌های جایزه جلال بوده است. با این تلقی که تفسیرهای تسامحی از قوانین و ضوابط جایزه و پوشش حداکثری جایزه در محدوده جریان‌های ادبی، احتمالا رضایت اکثری مخاطبان را نیز به دنبال خواهد داشت. ایده‌ای که در ادوار اخیر جایزه جلال آل احمد دنبال شد، محافظه‌کاری و نمود حداقلی ارزش‌ها، مبانی دینی و آرمان‌های انقلابی و در مواردی دخالت مبانی ضد ارزشی در گزینش‌ها و انتخاب‌ها بوده است.

گمان می‌شد با عقب‌نشینی از معیارهای اصیل در جایزه که ناظر بر تقویت توان ادبیات اسلامی ـ ایرانی است، می‌توان به مقبولیت حداکثری دست یافت. این رویکرد نوعا در پس شعارهای جذابی چون ملی بودن جایزه، فراجریانی و فراجناحی بودن جایزه دنبال می‌شده است. اینکه جایزه جلال به آثار تعلق می‌گیرد و نه به نویسندگان و در جایزه جلال هویت ناشران آثار از هر جریانی معیار داوری قرار نمی‌گیرد. دلایلی از این دست که داشتن مجوز نشر برای کتاب، موید و مصحح حضور آن در گردونه داوری و قرار گرفتن در جایگاه تقدیر و حتی برگزیده است. اما این رویکرد نیز به شهادت نتایج ادوار این واقعه ادبی، به جریان‌سازی و حتی تاثیرگذاری ملی توسط این واقعه ادبی نینجامیده است. بلکه اتهام و بدگمانی درباره تخطی از مبانی فکری و ارزشی انقلاب اسلامی، میدان دادن به چهره‌های شناخته شده جریان شبه روشنفکری و نفوذ فرهنگی و عدم حمایت از جریان متعهد به انقلاب اسلامی را متوجه عملکرد این جایزه ساخته است.

* ادوار گذشته جایزه جلال و رسوخ محافظه‌کاری در بدنه مدیریت آن

* راضی نگه داشتن طیف‌های مختلف ادبی اخیرا هم مورد سوال قرار گرفت؛ چرا که در دوره‌هایی از جایزه، برخی نویسندگان معرفی شده در طیف‌های خاص بوده‌اند.

دبیر جدید جایزه جلال آل احمد در نشست خبری خود و در پاسخ به پرسش شما به عنوان خبرنگار خبرگزاری فارس درباره اینکه « آیا جایزه جلال قصد دارد به روند راضی نگه داشتن طیف‌های مختلف ادبی ادامه دهد و به کسانی جایزه دهد که ادای اپوزسیون نظام جمهوری اسلامی ایران را درمی‌آورند.» می‌گوید: «در وزارت ارشاد طی سال‌های گذشته چنین نگاهی نبوده است.» او بار دیگر بر صحت رویه ادوار گذشته جایزه جلال در رعایت حدود تاکید می‌ورزد: «به نظرم در دوره‌های گذشته هم چنین اتفاقی نیفتاده است.» روشن است کسی می‌تواند دست به اصلاح رویه انتخاب داوران و فرآیند داوری بزند که خود منتقد دقیق و عمیق عملکرد ادوار گذشته باشد و نگریستن از منظر چنین نقدی نیازمند برخورداری از مبانی روشن، رصد دائم و دقیق فرایندهای داوری، ترکیب داوران و آثار نامزد شده و برگزیده در ادوار گذشته است. طبعا جایزه جلال به معاندان سیاسی ضدنظام جایزه نداده است. اما آیا این معیار در تایید صلاحیت‌ها و عملکردها در طول ادوار گذشته جایزه جلال آل احمد کافی است؟ آیا دبیر محترم سیزدهمین دوره جایزه جلال آل احمد از تقدیر مکرر این جایزه در طول چند دوره اخیر از ادبیات سیاه‌نویس دفاع مقدس، یا ادبیات خنثی و بی‌دغدغه یا ادبیات فمنیستی و داستان‌های هنجارشکن اخلاقی با مضامین اروتیک با خبر است؟ آیا نمونه‌هایی از تقدیر یا برگزیدن آثاری با مبانی کاملا سکولار در بخش نقد ادبی و پژوهش با اهداف این جایزه ادبی سازگار است؟ در این صورت تایید عملکرد جایزه در مقاطع گذشته چه معنی خواهد داشت؟ آیا بدان معنی است که رویه جاری در ادوار گذشته در این دوره از جایزه نیز دنبال خواهد شد؟ آیا جز این است که محافظه‌کاری در بدنه مدیریت این جشنواره در قضاوت ادوار گذشته نیز رسوخ پیدا کرده است؟

* تبیین دقیق خطوط قرمز

* به نظر شما چرا از آئین‌نامه‌ها و شیوه نامه‌های واضح، چنین انتخاب‌هایی بیرون می‌آید؟

دبیر جایزه سیزدهم در بخشی از پاسخ به سئوال پیش‌گفته در توضیح مرزها و چارچوب‌های انتخاب در این جایزه می‌افزاید: «اگر فردی خط قرمز را رد کند، ممکن است تصمیم دیگری برایش بگیریم» اما سئوال این است که این خطوط قرمز دقیقا چه مولفه‌هایی دارند و تا چه حد منطبق بر سیاست‌های فرهنگی کشور هستند؟ آیا می‌توان با کلیتی درباره معارضان سیاسی خارج‌نشین به استقبال ادبیات داستانی و ارکان مختلف آن رفت که ظرایف و دقایق هنری و عمق و کنه مطالب نظری را به مقابله با ارزش‌های دینی و الهی به میدان می‌آورد؟ ترسیم چارچوب‌ها و حدود و معاییر داوری با تعیین مصداق جریان‌های سیاسی معاند نظام و خروج آنها از دایره آثار مورد نظر و حمایت توسط این جایزه، مشکلی را حل نخواهد کرد. بلکه جایزه‌ای در حد جوایز ملی باید عالی‌ترین درک و دقیق‌ترین تفسیر را از آیین‌نامه و شیوه‌نامه جایزه ارائه دهد و منطبق‌ترین استنباط از قانون را با حدود و احکام الهی تحصیل کند.

* آسیب‌های ادوار گذشته جایزه جلال

* اینکه مرتب می‌گویید آسیب‌های ادوار جایزه جلال، این آسیب‌ها چیست؟

همواره دو مشکل به صورت توامان مجرا را برای انحراف جایزه ملی جلال از اهداف اصلیش آماده ساخته است. نخستین نقص را باید در تنظیم آیین‌نامه و تعیین اهداف جایزه جست‌وجو کرد. بیان مجمل آیین‌نامه راه را بر تفاسیر متعدد و بلکه متضاد باز می‌گذارد. این موجب شد تا جایزه جلال به استناد تفسیر خودخواسته‌اش از آیین‌نامه جایزه در ادوار اخیر از اهداف عالی آن در مواردی تخطی کند. با اجمال آیین‌نامه مجرای مشکل دیگری پدیدار می‌شود و آن، جایگزینی یافت و سلایق اشخاص به مثابه قانون است. در حقیقت این سلیقه و باور ترکیب اعضای هیأت علمی و در مرتبه‌ای، داوران است که جایزه ملی جلال را رقم می‌زند و با حفظ همین آیین‌نامه مجمل می‌توان انتظار داشت در صورت انتخاب ترکیب‌های متفاوتی از داوران، نتایج بسیار متفاوت و متضادی رقم خورد. دقیقا در همین نقطه است که آسیب‌های ادوار گذشته جلوه می‌کنند. سیاست مشارکت دادن حداکثری در ترکیب هیأت علمی و داوران از میان جریان‌های مختلف ادبی با باورهای متفاوت و تلقی‌های بعضا متضاد درباره ادبیات متعهد، عملا زمینه را برای امحاء غرض اصلی جایزه جلال در نتیجه ورود شخصیت‌های غیر معتقد یا دچار کج‌روی‌های ذهنی و سلیقگی فراهم می‌آورد.

* اهداف جایزه جلال و «ارتقای زبان و ادبیات ملی ـ دینی»

آقای ابراهیم حسن بیگی در تبیین دیدگاهش درباره سیاست جایزه جلال آل احمد می‌گوید: «ما به ادبیات بها می‌دهیم. در داوری‌های خود به دیدگاه سیاسی نویسنده بها نمی‌دهیم… صرفا تأکید می‌کنم در داوری به ادبیات اثر و بعد به نویسنده اثر دقت می‌کنیم» توجه به ادبیات و ادبیت داستان و تقدم آن بر دیگر مسائل از جمله تلقی‌هایی است که برای اهل فن آشناست. آیین‌نامه جایزه در بیان اهداف آن می‌آورد: «هدف از اهدای جایزه ملی جلال آل‌احمد «ارتقای زبان و ادبیات ملی ـ دینی» از رهگذر بزرگداشت پدیدآورندگان آثار ادبی برجسته، بدیع و پیشرو است. تبصره: تنظیم ضوابط و ارائه مشوق‌های مربوط به جایزه مزبور باید در راستای تولید فکر ادبی ـ هنری اسلام‌گرا و تقویت روحیه انتقادی ـ علمی نسبت به ترجمه‌های موجود ادبی و هنری باشد.» چگونه از آیین‌نامه برداشت می‌شود که تقویت ادبیات مطلق، هدف عالی این جایزه است؟ بر اساس چه بندی اینگونه استنباط شده است که ادبیات اولویت‌دار بوده و دیگر مضامین و رویکردهای فکری تابع هستند؟ آیا ادبیات، تافته جدا بافته‌ای از اندیشه‌ای است که حامل آن است یا با آن وحدت دارد؟

* تفسیری از آیین‌نامه جایزه جلال آل احمد

* یعنی معتقدید هدف جایزه جلال با آنچه اجرا شده همسو نیست؟

جدای از تعلق افراد حاضر در اعضای هیأت مدیره و داوران به سویه‌ای خاص در ادوار گذشته، دقت در ترکیب‌ها گویای واقعیت‌های جدیدی از زمینه‌های حاشیه‌سازی و زاویه گیری این جایزه ملی از اهداف خود است، سئوال اینجاست که حضور برخی چهره‌های دانشگاهی که در طول دوره آموزشی و پژوهشی خود هیچ حمایتی از ارزش‌های انقلابی در مکتوبات خود نداشته‌اند و ترجمه کننده و ترویج دهنده مطلق آراء و اندیشه‌های وارداتی به محافل دانشگاهی بوده‌اند چه تفسیری از آیین‌نامه جایزه بدست خواهد داد؟ شخصیت‌هایی که در طول عمر خود هیچ گاه منتقدانه با ترجمه‌های موجود مواجه نشده‌اند بلکه مروج و مبلغ مبانی غربی بوده‌اند چگونه قادرند هدف جایزه مبنی بر «در راستای تولید فکر ادبی ـ هنری اسلام‌گرا و تقویت روحیه انتقادی ـ علمی نسبت به ترجمه‌های موجود ادبی و هنری » را محقق سازند؟ حضور برخی نویسندگان سیاه دفاع مقدس که علنا در گفته‌ها و نوشته‌های خود ارزشهای این واقعه قدسی را تحریف کرده‌اند چگونه با اهداف متعالی این جایزه در تعالی ادبیات اسلام گرا قابل جمع است؟ علاوه بر اینها حضور برخی نویسندگان داستان در مقام داوری آثار داستانی که فاقد شناخت عمیق از مبانی دینی و حتی مبانی فلسفی داستانی هستند و در طول عمر خود حتی یک مجموعه نقد به چاپ نرسانده، یک مقاله علمی پژوهشی نداشته و حتی یک نقد مکتوب ندارند چه بر سر آیین‌نامه مجمل این جایزه خواهد آورد؟

این حقایق حاکی از آن است سکان دار کشتی جایزه جلال که بر اساس نیت مصلحانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و در جهت تقویت جریان ادبیات انقلابی و دینی و با لحاظ گران قیمت ترین جوایز در میان جوایز ملی ادبی، تاسیس و راه‌اندازی شده عملا به دست سلایق داورانی است که بعضا شایستگی علمی ـ چه رسد به مبنایی و اعتقادی ـ چنین وظیفه‌ای را ندارند. چنین ساختاری در جایزه جلال و بالتبع چنین انتخاب‌هایی، گریزی از حاشیه‌سازی و سلیقه‌گرایی نخواهد داشت.

مقابله با تحریف‌های حماسه دفاع مقدس، از اهداف انجمن ادبی ققنوس است

احمد شاکری نویسنده و عضو شورای عالی انجمن ملی ادبیات دانشجویی ققنوس در گفت و گو با خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، درباره این انجمن گفت: مدیریت هنری و رسانه‌ای سازمان بسیج دانشجویی کشور، انجمن ملی ادبیات ققنوس را در معاونت فرهنگسازی این سازمان راه اندازی کرد و این انجمن در سه سطح ملی، استانی و دانشگاهی فعالیت خواهد کرد.

وی افزود: پیش از این سازمان بسیج دانشجویی، جشنواره هنری دانشجویی ققنوس را در بخش ادبیات داستانی برگزار کرده بود تا طیفی از علاقه‌مندان به ادبیات داستانی در آن شرکت و رقابت کنند.

این نویسنده و منتقد ادبی بیان کرد: سازمان بسیج دانشجویی در زمینه ادبیات داستانی دفتری با عنوان دفتر ادبیات داستانی ایجاد کرده بود که به برگزاری برنامه‌ها در این زمینه می‌پرداخت و سفر‌هایی هم به شهر‌های مختلف کشور تدارک دیده بود تا برای نویسندگان نوقلم در مناطق جنگ زده جنوب کشور کلاس‌هایی در زمینه داستان نویسی برگزار کند که راه اندازی انجمن ملی ادبیات دانشجویی ققنوس در راستای این مسیر می باشد.

استادیار گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی افزود: انجمن ادبیات ققنوس در نظر دارد که نشست های تخصصی و مسئله محور را در طول سال برگزار کند. البته چندی پیش اولین جلسه از این سلسله نشست ها، با رویکرد آسیب شناسی و بررسی ذائقه سازی فرهنگی در ادبیات داستانی برگزار شد. در این جلسه درباره اینکه ذائقه مخاطب چطور و تحت چه شرایطی شکل می گیرد و برای ارتقای این ذائقه چه باید کرد، بحث شد. مبحث دیگر مطالبه گری است که مقام معظم رهبری آن را عنوان کرده و خواسته بودند که از مسئولان فرهنگی مطالبه گری داشته باشیم. این انجمن ورود جدی و تخصصی به این مسئله دارد.

این نویسنده تصریح کرد: اگر بخواهیم مطالبه گری منصفانه‌ای داشته باشیم تا ابعاد آن بررسی و درباره آن بحث شود، از متولیان فرهنگی دعوت می‌کنیم تا در زمینه عملکردشان پاسخگو باشند. مقام معظم رهبری در دیدار غیرحضوری شان که در روز ۳۱ شهریور ماه به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس داشتند، به موارد مختلفی اشاره کردند که دو مورد از آن‌ها درباره ادبیات دفاع مقدس بود. حتما باید به این دو نکته در حوزه ادبیات داستانی توجه و تامل ویژه کرد.

وی ادامه داد: یکی دیگر از مواردی که مقام معظم رهبری درباره ادبیات دفاع مقدس مطرح کردند این بود که ادبیات دفاع مقدس نباید هم تراز با انواع ادبی دیگر قرار بگیرد و گونه‌های دیگر هم عرض این ادبیات باشند. باید این موضوع را بررسی کرد که چگونه می‌توان ادبیات دفاع مقدس را به مسئله‌ای فراموضوعی تبدیل کرد؛ باید به این موضوع اقبال نشان داد. در حال حاضر به اندازه‌ای که به تقریض‌های رهبری توجه نشان می‌دهند به تحلیل هایشان توجه نمی‌کنند. مسئله دیگر تحریف‌هایی بود که متوجه دفاع مقدس شده است که در بعد ادبی آن را ادبیات ضد جنگ می نامند. باید این مسئله هم مورد توجه قرار بگیرد.

روایت تحریف آمیز روشنفکران از دفاع مقدس در گفت‌وگو با احمد شاکری

احمد شاکری در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگ و هنر شبکه اطلاع رسانی دانا در خصوص انواع روایت در ادبیات داستانی دفاع مقدس گفت: روایت‌های موجود از دفاع مقدس را به دو دسته می‌توان تقسیم بندی کرد. بخش اول مؤلفه‌ای است که در جریان مخالف یا معاند جریان ناب دفاع مقدس دیده می‌شود که یکی از مؤلفه‌های آن این است که وجوه دین‌دارانه و شریعت‌مدارانه در ادبیات و برخی از نمونه‌های ادبی کاسته و زایل شده و در مقابل انگیزه‌های مادی پر رنگ شده که البته این مؤلفه به همراه مؤلفه‌های دیگری در جریانی در مقابل ادبیات ناب دفاع مقدس قابل مشاهده است.

وی افزود: به صورت مشخص از دهه‌‌ی هفتاد، جریانی در ادبیات داستانی دفاع مقدس رشد پیدا کرد و شکل گرفت که عناوین مختلفی برای نام‌گذاری آن به کار گرفت. هم ادبیات ضد جنگ برای این نوع به کار گرفته شد و هم ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس.

نویسنده «باران نمیروز» تصریح کرد: خاستگاه این جریان خاستگاهی ترجمه‌ای و مبانی‌ آن مبانی اندیشه‌ی غربی بود. البته پس از دهه‌ی شصت و فرو کش کردن جنگ و پذیرش قطعنامه مجالی برای ظهور پیدا کرد.

وی اضافه کرد: مؤلفه‌های دیگری که برای این جریان می‌توان شمرد عموماً در ذیل تقابل با جنگ قدسی دفاع مقدس قابل طرح است. یعنی این جریان به درجات مختلف خواهان سکولار شدن روایت دفاع مقدس است. و این سکولار شدن با لوازمی همراه است از جمله‌ جای‌گزینی شک و تردید به جای ایمان در شخصیت‌های دفاع مقدس. نیستی اندیشی در ادبیات دفاع مقدس؛ خردگریزی و عاطفه گرایی در ادبیات داستانی دفاع مقدس، پرداخت به مصائب، آوارگی، مجروحیت‌ها، شکست‌ها در ادبیات داستانی دفاع مقدس. در مجموع این ادبیات، ادبیاتی است که حضور شخصیت‌های قدسی را در اثر برنمی‌تابد و دفاع مقدس را در حد یک معارضه مرزی و جغرافیایی تنزل می‌دهد!

نویسنده «عریان در برابر باد» درباره چرایی شکل‌گیری این جریان بیان داشت: طی یک تقسیم‌بندی مشهور دوره بندی ادبیات داستانی دفاع مقدس، به ادبیات دهه‌ی شصت و ادبیات دهه هفتاد تقسیم می‌شود. یکی از مؤلفه‌های ادبیات دهه‌‌ی شصت این است که در حین وقوع دفاع مقدس نوشته می‌شود. وادبیات دهه‌‌ی هفتاد و ادبیات دهه‌های بعد از آن ادبیاتی است که در زمان پذیرش قطعنامه و فروش کش کردن جنگ پدید می‌آید. این تقسیم‌بندی زمانی، موضوع محور نیست.

شاکری ادامه داد: از نظر کسانی که این تقسیم بندی را انجام می‌دهند تنها تفاوت ادبیات دهه‌ شصت و دهه‌ی هفتاد در وقوع جنگ و ساکت بودن درگیری نیست. بلکه مؤلفه‌های دیگری هم ادبیات دهه‌ی شصت دارد که این مؤلفه‌ها و تحلیلی که نسبت به این مؤلفه‌ها ارائه‌ می‌‌کنند به این‌ نتیجه‌ ختم می‌شود که ادبیات دهه‌ی هفتاد به واسطه رویکردهایی که در دهه‌ی هفتاد ایجاد شده در حقیقت ادبیاتی ساختار شکن و ادبیاتی عرفی‌گرا است.

وی شبه‌روشنفکران را عامل تقسیم بندی زمانی ادبیات را به دهه‌ی شصت و هفتاد عنوان کرد: ادبیات دهه‌ی شصت از نگاه این گروه ادبیاتی است دولتی،سفارشی،صریح‌گو و شعاری است. ادبیاتی است مقطعی، غیرماندگار و حماسی. استدلال این‌ افراد این است که در دهه‌ی شصت به دلیل وقوع جنگ و ضرورت بر انگیختن مردم برای حمایت از جبهه‌ها و حضور در آن، ادبیات حماسی شکل گرفت.

شاکری با اشاره به اشکالات این تقسیم بندی گفت: اولاً باید توجه کنیم که این تقسیم بندی تماماً توسط نویسندگان شبه‌ روشن‌فکر صورت گرفت و نویسندگان شبه روشنفکر کسانی‌اند که نه تنها در جنگ شرکت نکردند بلکه جنگ را در داستان‌های خودشان بایکوت کردند هم‌چنان که بسیاری از این نویسندگان در گذشته درباره جنگ اساساً چیزی ننوشتند.

این نویسنده ادبیات داستانی دفاع مقدس ادامه داد: این تقسیم‌بندی مجهول هم به نوعی مستمسکی برای توجیه ننوشتن آن‌ها است چون با توصیف ادبیات دهه‌ی شصت به ادبیات دولتی و سفارشی این‌گونه نتیجه گرفتند که ننوشتن ما از جنگ و نپرداختن ما به جنگ به این دلیل بوده که در این دوره اساساً جامعه و دولت اجازه‌ی ظهور و روایت متفاوت از جنگ را نمی‌داد.

شاکری استدلالات شبه‌روشنفکران را مغالطه‌ای بیشتر ندانست و اظهار داشت: این گروه‌ با رویکرد دین‌دارانه و شریعت‌مدارانه همراه نیستند و چون دفاع مقدس ما هویتی دینی و قدسی داشت بنابراین با آن همراه و هم‌دل نبودند. بنابراین غرض‌شان این بود که اگر روایتی هم از این موضوع قدسی ارائه‌ می‌کنند روایتی واژگون و مناسب با اهداف خودشان باشد. پس در دهه‌ی شصت این دهه را به اوصافی که قید شد متصف کردند.

وی در توصیف ادبیات شبه‌روشنفکران در دهه هفتاد گفت: نکته این است که در این دهه، گفتند چون دشمنی وجود ندارد دیگر نیازی به پرداختن به حماسه‌ها نیست. که البته خود همین دلیل هم واجد یک ضعف آشکار است. دلیلش هم این است که این‌ها گمان کردند لزوماً زمانی ادبیات حماسی شکل می‌گیرد که مردم برای رفتن به جنگ ترغیب شوند و گمان کردند پس از جنگ دشمنی برای انقلاب وجود ندارد و این خطا است. درست است که بعد از جنگ ارتش بعث جنگ خود را با ما ادامه نداد اما این به معنی نیست که دشمنی برای انقلاب اسلامی ندارند. این به این معنا نیست که ما نیاز به حماسه برای جامعه‌ی خودمان نداریم.

نویسنده «سرزمین پدری» به ویژگی‌های دیگر ادبیات شبه‌روشفکران در حوزه دفاع مقدس اشاره کرده و بیان داشت: این‌ها گمان کردند که اساساً ادبیات زمانی شکل می‌گیرد که یک روایت غم‌بار، یأس در ادبیات طرح شود. در حالی که ما معتقد هستیم ادبیات کارکرد و هدفی دارد. ادبیات هدفش تقویت قلوب تقویت ایمان و تقویت باور در ذهن مخاطب است.

شاکری ادامه داد: جریانی روشنفکری دارای هیچ امر یقینی و باوری نیست به همین خاطر مایل‌ است همه مطلقات و حقایق را به امور نسبی و مشکوک تبدیل کند بنابراین مواجه جریان روشن‌فکری با هر حقیقت و امر مطلقی مواجهه‌ای نسبیت گرا و بر اساس شک است به این دلیل است که ادبیات حماسی را که نیازمند به یک ایمان و پشتوانه ایمانی دارد را عملاً رد می‌کنند.

وی تصریح کرد: نتیجه‌ این امر این شد که ادبیات حماسی در کشور متهم به دولتی بودن و سفارشی بودن شد یعنی گفتند ادبیات حماسی، ادبیاتی است دولتی که هم‌سو با حکومت جمهوری اسلامی و البته ادبیات نابی هم نیست و در مقابل ادبیات ما به عنوان جریان شبه روشن‌فکری،‌ ادبیاتی حرفه‌ای، غیر حماسی و غیر دولتی است. این‌ها از مغالطات این گروه است. چون عموماً شبه روشن‌فکرها تلاش دارند خودشان را جای ملت نشان دهند و گروه مخالف‌شان را متهم به دولتی و حکومتی بودن بکنند در حالی که واقعیت امر بالعکس است.

شاکری با اشاره به این که روشن‌فکران از ابتدا در جریان‌های عمومی دفاع مقدس و حرکت‌های مردمی جایگاهی نداشتند اظهار داشت: این‌ها در حقیقت فرار رو به جلو می‌کنند. یعنی به جای این‌که بپذیرند جایی بین آحاد مردم ندارند خودشان رامردم جا می زنند و جریان مخالف را متهم به این می‌کنند شما دولتی هستید. یکی از مغاطلات هم همین است. در پی این استدلال‌ها توانستند یک جریانی را راه‌اندازی کنند. که امروز به نام جریان ادبیات سیاه دفاع مقدس شهرت پیدا کرده است. موفق‌ شدند برخی از نویسندگان انقلاب را جذب تفکرات خودشان بکنند. بنابراین مهم‌ترین دغدغه و چالشی که ادبیات انقلاب اسلامی با آن مواجه است یافتن سرنخ‌ها و مؤلفه‌های جریان سیاه و هشدار دادن به حوزه ادبیات نسبت به این مؤلفه‌ها است.

وی ادامه داد: همان طور که عرض شد جریان روشن‌فکر، هیچ وقت با ارزش‌های دفاع مقدس هم‌سو نبوده است و هیچ وقت نسبت به آن باور و اعتقادی ندشاته است به همین خاطر هم در جنگ شرکت نکرد که ولی این به معنا نیست جریان سیاه نویس دفاع مقدس یا جریان انحرافی توسط عده‌ای نوشته می‌شود که در جنگ شرکت نکردند چون شرکت کردن یا نکردن در جنگ ملاک قاطعی برای سیاه نویسی نیست.

شاکری نگاهی که فرد بر مبنای آن دست به روایت می‌زند را ملاکی برای سنجش نوع ادبیات عنوان کرد و بیان داشت: برخی از کسانی که خودشان در جنگ شرکت می‌کردند و در سابقه‌ی ادبی‌شان آثار دفاع مقدسی دارند بعد از آن می‌بینیم که روی‌کردهای دیگری اخذ می‌کنند و به جریان سیاه نویس ملحق می‌شوند.

این نویسنده به طور خلاصه به گزیده دلایلی که منجر خلق آثاری با نگاه سیاه می‌شود اشاره و خاطر نشان کرد: . دلایل مربوط به خود نویسنده‌ها، دلایل مربوط به جریان‌های ادبی و شیوه‌های تبلیغی، حمایت و جذب آنها،‌ دلایلی مربوط به ساختارها و تعاریف ادبی، دلایلی مربوط به تحلیل نویسندگان جنگ از شرایط جنگ، دلایلی مربوط به نوعی از شکست‌های عاطفی یا بحران‌های اجتماعی که نویسنده در آن قرار گرفته است. هر کدام از این‌ها سهمی دارد اگرچه از نویسنده‌ای به نویسنده‌ی دیگر متفاوت است.

وی ادامه داد: به هر حال یک نویسنده‌ وقتی اثر داستانی می‌نویسد بر اثر تفکر و تجربه‌ش آن را می‌نویسد. در درجه‌ اول آن زندگی می‌کند و بعد درباره آن تفکر و سپس آن را روایت می‌کند. بر اساس تفکر است که زندگی خود را غربال می‌کند و در ساختار داستان آن را وارد می‌کند.

شاکری با بیان اینکه نمی‌توان رویکرد این دست از نویسندگان را به لغزش‌های سهوی نسبت داد اضافه کرد: بعیداست نویسنده‌ای دچار جهل مرکب شود و وارد ادبیات سیاه شود یعنی معیارهای حق و باطل را نداند و به واسطه معیارهای حق و باطل،‌ باطل را حق تصور کند و احتمال ندهد که باطل است و بنویسد. حداقلش این است که جنگ به نحو فی الجمله که یک امر مقدسی بود در آن تردید نیست چطور ممکن است کسی به این که جنگ ما مقدس بود باور داشته باشد اما تصویر سیاه و واژگونه‌ای ارائه دهد این را نمی شود گفت که جهل مرکب است بالاخره در عقیده‌ی خودش به یک نتیجه‌ای رسیده است ارزش‌ و ضد ارزشی را تصور کرده است جای ارزش‌ها ضد ارزش گذاشته است.

وی افزود: چنین نویسنده‌ای یا در ساحت عقیده عامد است یعنی دانسته چنین کاری می‌کند یا در ساحت تجربه، این تجربه‌ی خطا را در زندگی داشته و آن را حکایت می‌کند. در هر صورت نمی‌شود نقش نویسنده را منکر شد البته نیاز نیست نیت خوانی بکنیم اگرچه نمی‌شود فهم نویسنده را در کار نویسندگی نادیده گرفت.

دیالکتیک به جای دیالوگ

«ادبیات جنگ، ادبیات ضد جنگ» یکشنبه این هفته در دانشگاه خوارزمی با حضور دکتر حمید عبداللهیان، دکتر احمد شاکری و دکتر محمد حنیف از منتقدان ادبی و پژوهشگران ادبیات برگزار شد. نشستی که به همت انجمن اندیشه و قلم، دانشگاه خوارزمی و انجمن مطالعات صلح ایران برگزار شده بود و به رویارویی دو روایت و گفتار از دفاع‌مقدس و ادبیات آن انجامید.
ادبیات سیاه دفاع‌مقدس
نشست با سخنرانی احمد شاکری شروع شد. شاکری که در سخنانش بسیار دقیق می‌نماید و از «پاورپوینت» برای ارائه مباحثش استفاده می‌کند، از تعریف ادبیات ضد دفاع‌مقدس که او آن را «ادبیات سیاه دفاع‌مقدس» می‌نامد، سخن گفت. او ابتدا برای تعریف ادبیات سیاه دفاع مقدس سه حوزه را از هم تفکیک کرد؛ اول، اصطلاح‌گزینی، دوم، تقسیم‌بندی و سوم نسبت‌سنجی این گونه با گونه‌های دیگر ادبیات.
بحث شاکری که رنگ و بوی فلسفی و منطقی داشت، با برشمردن انواع اصطلاحات برای نامیدن ادبیات دفاع‌مقدس و ادبیات سیاه دفاع‌مقدس همراه شد. البته او تاکید کرد که دعوا در این حوزه نه بر سر اسامی، بلکه بر سر «ماهیت» و حقیقت ادبیات دفاع‌مقدس و جنگ است و در ادامه سعی کرد «مقومات ذاتی» ادبیات دفاع‌مقدس و ادبیات سیاه دفاع‌مقدس را احصا کند.
او به تقسیم‌بندی‌های فرضی گوناگونی اشاره کرد که برای ادبیات جنگ می‌توان متصور بود؛ تقسیم‌بندی موضوعی، تقسیم‌بندی زمانی (یعنی ادبیات دوره جنگ و بعد از جنگ)، تقسیم‌بندی مضمونی و محتوایی و تقسیم‌بندی ترکیبی. تقسیم‌بندی منتخب شاکری، همین تقسیم‌بندی ترکیبی ادبیات جنگ است. او بر اساس این تقسیم‌بندی این‌گونه درباره شروط ادبیات دفاع‌مقدس توضیح داد: ادبیات دفاع‌مقدس اولاً موضوعی است و به جنگ می‌پردازد. ثانیاً مضمونی است و نسبتی با حقیقت جنگ دارد. لذا هر چیزی که درباره جنگ نوشته شود ادبیات دفاع‌مقدس نیست و هر چیزی که از ارزش‌ها حکایت کند ادبیات دفاع‌مقدس نیست.
شاکری مقومات ادبیات دفاع‌مقدس را برشمرد که حق است، قدسی است، واجد ثبوت است و واجد اثبات است. به اعتقاد شاکری نگاه مضمونی بسیار اهمیت دارد و با این نگاه تعدادی از آثار تولید شده درباره جنگ از حوزه ادبیات دفاع‌مقدس خارج می‌شود چرا که این داستان‌ها از حقیقت قدسی دفاع‌مقدس حکایت نمی‌کند.
او به تعاریف گوناگون ادبیات جنگ از نگاه منتقدان گوناگون اشاره کرد. تعاریفی که شاکری انتقادات خودش را به آن مطرح کرد. به نظر شاکری این رویکرد که اساساً جنگ ضد انسانی است و به همین دلیل ادبیات هم اساساً ضدجنگ است، یک رویکرد صلح کلی و خلاف آیات و روایات اسلامی است و دچار مغالطه است. چرا که در نگاه اسلامی یا حق با باطل می‌جنگد یا باطل با باطل. بنابراین در جایی که حق حضور داشته باشد ضدیت با جنگ معنا ندارد.
شاکری دفاع‌مقدس ما را دارای مبانی و غایات خاص می‌داند و ادبیات دفاع‌مقدس را به تبع آن متفاوت با ادبیات جنگ در دنیا تلقی می‌کند. لذا او ادبیات ضدجنگ در ایران را هم خاص می‌داند، چرا که در واکنش به دفاع‌مقدس تولید شده است.
او در نهایت مولفه‌های ادبیات داستانی سیاه دفاع‌مقدس را برشمرد؛ قهرمان‌گریزی، دوگانه ادبیات دوران جنگ و پس از جنگ، ادعای تحلیلی بودن به جای تهییجی بودن، آسیب‌شناسی کردن (درحالی‌که کارکرد ادبیات آسیب‌شناسی نیست، چون ادبیات اِخبار نمی‌کند، القاء می‌کند)، حرکت به سمت ادبیات جهانی و ایدئولوژی‌زدایی، تقدس‌زدایی، دشمن‌گرایی و دشمن‌انکاری و دشمن جلوه دادن دوست، ضدیت با فرماندهان جنگ، تمرکز بر ویرانی‌ها، غفلت از آخرت، تقدیرگرایی (مانند داستان لم‌یزرع، پرسه در خاک غریبه و…)، شکاکیت، احساسی‌گرایی، تمرکز بر موقعیت فرار و شکست، دوگانه‌سازی زندگی و جنگ، موقعیت سربازی در مقابل بسیجی و…

اشتراکات ادبیات جنگ ایران و آمریکا
محمد حنیف سخنرانی‌اش متفاوت بود. هم مدعیاتش متفاوت بود و هم شکل ارائه‌اش. او متنی را از رو خواند که روایتی داستان‌گونه از سیر ادبیات جنگ در آمریکا و ایران بود و سعی کرد شاخص‌های مشترکی برای آن بیابد. در واقع بر خلاف شاکری که مبنای دفاع‌مقدس را متفاوت از جنگ‌های دیگر می‌داند، او می‌خواهد اثبات کند که ویژگی‌های درونی جنگ و ادبیات جنگ مشترک است. او سخنش را با شعری از ملک‌الشعرای بهار آغاز کرد:
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او / که تا ابد بریده باد نای او
ز غول جنگ و جنگبارگی بتر / سرشت جنگباره و بقای او
او سپس تاریخچه ادبیات ضدجنگ در جهان، آمریکا و ایران را با اشاره به مصادیق آن تشریح کرد که پرداختن به آن در قالب این گزارش مطلوب و ممکن نیست. لذا از آن چشم‌پوشی می‌کنیم و سخنان حمید عبداللهیان را گزارش می‌کنیم و سپس به بحث‌هایی که سخنان شاکری در میان سخنرانان و حضار برانگیخت، می‌پردازیم.

همه آثار ما سیاه نیستند
عبداللهیان نیروهای جنگ هشت ساله را به چهار گروه بسیجی‌ها، سپاهی‌ها، ارتشی‌ها و سربازها تقسیم کرد و گفت در ادبیات جنگ این چهار گروه را مشاهده می‌کنیم. او به حالات عرفانی فرماندهان جنگ ما اشاره کرد و گفت نادیده گرفتن آن خیانت به جنگ است. او گفت: در مقابل سربازان اجباری بودند که مثلاً یکی از آنها هفت تا از دندان‌هایش را در یک ردیف کشید که معافیت بگیرد و بعد از معافیت گرفتن، صمیمی‌ترین دوستش در جبهه شهید شد و او به همین دلیل منقلب شد و داوطلب شد که به جنگ برود!
او در نقد سخنان شاکری به این موضوع اشاره کرد که طبق سخنان شاکری همه داستان‌نویس‌های ایرانی سیاه نوشته‌اند و هیچ سفیدی باقی نمی‌ماند. او به تمجید از نوشته‌های «احمد محمود» پرداخت و گفت با اینکه ظاهراً ضدجنگ است اما هر چه از آن فاصله می‌گیریم می‌بینیم واقعیت‌های جنگ را به خوبی بیان کرده است و همه گروه‌ها را بی‌طرفانه تصویر کرده است.
عبداللهیان جعل عنوان دفاع‌مقدس را به این دلیل دانست که ما مجبور به جنگ شده بودیم و جنگ فی نفسه خواستنی نیست. او قائل است که آثاری که بعد از جنگ درباره جنگ نوشته شد به لحاظ تکنیکی مطلوب‌تر هستند و تصویر داستان‌های دهه شصت ایده‌آلیستی است. او در نقد سخنان شاکری گفت آدم‌های داستان‌ها باید خاکستری باشند، نه سیاه و سفید تا مخاطب با آن همذات‌پنداری کند.
عبداللهیان بر رویکردهای مختلف درباره ادبیات دفاع‌مقدس تاکید کرد و گفت نمی‌توان مانند آقای شاکری درباره آثار قضاوت کرد و دسته‌ای از آثار خوب داستانی را سیاه خواند.

رویارویی دو گفتار
اما آنچه را پس از این در جلسه رخ داد می‌توان دیالکتیک دو نوع گفتار نامید که چندان سعی در مفاهمه و همزبانی با یکدیگر ندارند. گفتار اول متعلق به شاکری است. این گفتار نوعی گفتار فقهی و منطقی است. چنانچه او در بخش پرسش و پاسخ جلسه بر مبانی فکری و عقیدتی و اخلاقی که باید حاکم بر ادبیات باشد سخن گفت و حنیف در مقام گفتار دوم، اصرار داشت که واقعیت‌هایی را به‌زعم خودش متذکر شود که با عنایت به آن‌ها می‌توان جلوی هر جنگی را گرفت. حنیف فی‌المثل به یک حکایت اشاره کرد که می‌توان جان کلام او را در این خصوص دریافت. او ماجرایی را بیان کرد که زمانی رادارهای روسیه نشان دادند که چند موشک اتمی از طرف آمریکا به سمت روسیه در حال حرکت است. اگر در همان لحظه فرمان حمله موشکی متقابل از طرف روسیه صادر می‌شد، جهان دچار یک جنگ اتمی می‌شد. اما چند دقیقه بعد معلوم شد که این موشک‌ها ناشی از اختلال راداری بوده‌اند و حمله‌ای در کار نبوده است. ظاهراً حنیف از این ماجرا می‌خواهد جهان‌بینی‌ای استخراج کند که اساساً جنگ‌ها ناشی از صدفه و لج‌بازی متقابل هستند و می‌توان با زبان دیپلماسی جلوی جنگ را گرفت و این درباره جنگ هشت‌ساله ما هم صادق است و ما می‌توانستیم جلوی جنگ را بگیریم. حنیف قائل است که ادبیات ضد جنگ در ایران به همین موارد باید اشاره کند و عملیات‌های لورفته‌ای را مثال زد که جان هزاران نفر از جوانان ما را گرفت.
شاکری در جواب حنیف گفت با منطق شما امام حسین؟ع؟ هم می‌توانست با مذاکره جلوی جنگ را بگیرد و این کار را نکرد! البته حنیف بلافاصله از دفاع حمایت کرد و گفت من دفاع را انکار نمی‌کنم. اما شاکری هم به سخنان اولیه حنیف اشاره کرد و گفت: شما گفتید انقلاب با شعارهای خودش درباره صدور انقلاب کاری کرد که صدام به ایران حمله کند. این حرف کانون منحله نویسندگان است و بسیار غلط است.
یکی از واکنش‌های حضار به سخنان شاکری این بود که باید روی بحث‌های تکنیکال صحبت کنیم. چراکه ادبیات ایدئولوژیک (مانند ادبیات شوروی) هیچ‌گاه در طول تاریخ موفق نبوده است. اما شاکری در پاسخ به او قرآن و قصص قرآنی را پیش کشید و آن را مبنای ادبیات دانست و ادبیات شوروی را مطلوب ندانست . موضوعی که با انکار یکی از حاضران همراه شد و او گفت نقد ادبی نمی‌پذیرد که قرآن میزان و معیار درستی و غلطی آثار ادبی باشد. شاکری در واکنش به این گفته، بیان کرد که شما قائل به این هستید که نقد ادبی سکولار است و ما چنین اعتقادی نداریم. شاکری با این بیان تلویحاً عدم توافق در مبانی و عدم امکان گفت‌وگو را اعلام کرد.

دیالکتیک به جای دیالوگ
می‌توان گفت آنچه در این جلسه مفقود بود گفت‌وگو بر اساس مبانی مشترک بود. از طرفی شاکری، نتوانست مبانی خودش را به صورت معیارهایی ملموس و زمینی برای ادبیات دفاع‌مقدس نشان دهد و با کسانی که او آنها را سکولار می‌داند وارد مخاطبه شود. گویی او خودش باورش شده که حقیقتاً می‌توان در عالم خارج سکولار و منقطع از عالم قدس بود! از طرف دیگر کسانی که بر معیارهای تکنیکی تاکید می‌کردند نتوانستند با افق معنایی و مبنایی شاکری همراه شوند و به همین دلیل ادبیات را فارغ از هرگونه ایدئولوژی دانستند. چیزی که در میان روشنفکران قرن هجدهمی و لیبرال و به‌ویژه روشنفکران جهان سومی مرسوم است. اما سویه سیاسی بحث هم قابل مشاهده بود و نمی‌توان بحث را صرفاً ادبی دانست. چنان که هر کس بر مبنای اطلاعات سیاسی خودش قضاوتی از دفاع‌مقدس داشت و بالطبع این قضاوت به تلقی او از ادبیات دفاع نیز سرایت می‌کرد و اتفاقاً این نگاه سیاسی در میان مخالفان شاکری و از جمله حنیف که به نظر غیرسیاسی و تکنیکی می‌رسد پررنگ‌تر بود.
دو سر این قطب گویی قصد «دیالوگ» ندارند و باید منتظر بود و دید از دل «دیالکتیک» و تضاد این دو گفتار آیا راه سومی برای ادبیات و فرهنگ ما بازخواهد شد؟

بدون گونه دفاع مقدس ادبیات داستانی ما بومی نخواهد شد

احمد شاکری معتقد است:‌ چیزی که به ادبیات داستانی ما هویت می‌دهد و تنها مدخل و مجرا برای رسیدن به ادبیات بومی است، ادبیات در گونه دفاع مقدس با تجربه ۴۰ ساله است. اگر این تجربه را از دست دهیم، به ادبیات بومی نمی‌رسیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ چهارمین نشست از سلسه نشست‌های «نشانه؛ ادبیات داستانی در آینه دفاع مقدس» با موضوع «چیستی ادبیات دفاع مقدس» با حضور احمد شاکری نویسنده و محقق و حسن محمودی نویسنده و روزنامه‌نگار با دبیری شهریار عباسی نویسنده در مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

شهریار عباسی این نشست را با طرح این پرسش آغاز کرد که ادبیات داستانی دفاع‌مقدس چیست و چه معنا و مفهومی دارد و چه حیطه‌ای را از نظر جغرافیایی، مکانی و زمانی دربر می‌گیرد؟ آیا ادبیات داستانی که به صحنه‌های نبرد جنگ تحمیلی می‌پردازد، فقط در حیطه ادبیات دفاع مقدس جا می‌گیرد یا خیر؟

احمد شاکری در پاسخ به این پرسش گفت: مسائل حل نشده حوزه ادبیات در فضای آزاد، علمی و واقعی قابل حل است. می‌توانیم بسیاری از مسائل را از فضای ژورنالیستی خارج و وارد فضاهای علمی و آکادمیک کنیم. یکی از کارهای دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی پرداختن موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران به این موضوع مهم است.

واکاوی علل اربعه در حوزه ادبیات داستانی

وی بحث درباره ادبیات دفاع مقدس و ادبیات داستانی دفاع مقدس را گسترده دانست و گفت: بزرگترین مسئله ما هم اکنون و در تاریخ ۴۰ ساله‌ای که از انقلاب اسلامی گذشته، گم‌بودگی مسئله است. مسائل حوزه ادبیات داستانی، کشف و اولویت‌بندی نشده‌اند و نقشه‌ای در این باره وجود ندارد. در دانشگاه‌ها و برای کسانی که اهل پژوهش هستند نیز این مسائل مشخص نشده‌اند. نتیجه این می‌شود که بسیاری از مسائل سطحی و غیراولویت‌دار مطرح می‌شود و کسانی که به آن پاسخ می‌دهند یا پیشینه پژوهش ندارند یا از روش پژوهشی درستی استفاده نمی‌کنند.

شاکری گفت:‌ تعدادی از نویسندگان که کارشان نویسندگی است یک مقاله علمی ـ پژوهشی یا مقاله علمی ـ ترویجی یا کتاب نقد و پژوهش ندارند. هر چند کارشان این نیست بلکه او فقط نویسنده است اما جامعه در پاسخگویی به این مسائل به این افراد رجوع می‌کند. این اتفاق باعث می‌شود به مشهورات دامن‌زده شود و چیزی که ما امروز در جامعه گرفتار آن هستیم، مشهورات غیرعلمی است. اولویت‌دارترین کاری که باید انجام شود این است که به مسائل جدید بپردازیم؛ در این صورت، ادبیات می‌تواند موفق شود.

در ادامه شاکری در پاسخ به این پرسش که ادبیات داستانی دفاع مقدس چیست، گفت: ادبیات داستانی دفاع مقدس، پرسشی است در حوزه فلسفه ادبیات داستانی دفاع مقدس که به دو نوع رویکرد پژوهشی پسینی و رویکرد پژوهشی پیشینی می‌توان با آن مواجه شد. رویکرد پژوهشی پسین، رویکرد پژوهشی غالب ماست؛ زمانی که در دانشگاه می‌خواهیم در مورد دفاع مقدس صحبت کنیم استاد چند کتاب معرفی می‌کند و روی همان کتاب‌ها تامل می‌کنیم. اما رویکرد پیشین، موخر است و نوعا پژوهش ما مبتنی بر این رویکرد و ناظر بر آثار موجود است. رویکردی که جای آن در پژوهش‌های ادبی به ویژه ادبیات دفاع مقدس و ادبیات انقلاب اسلامی خالی است رویکردهای پیشینی است.

وی ادامه داد:‌ بحث این نیست که در حال حاضر چه کاری انجام داده‌ایم بلکه بحث این است که ادبیات مطلوب ما چه خصوصیاتی دارد؟ وقتی وضعیت موجود را بررسی می کنیم وضعیت موجود نتیجه استعداد موجود است. در دهه ۶۰ چه آثاری نوشته شده است؟ نسل نویسندگان بعد از انقلاب اسلامی چه کسانی بودند که بتوانند درباره دهه ۶۰ بنویسند؟ این نویسندگان اول راه بودند. وقتی نگاه پیشینی و نگاه به آینده داریم و افق آینده را بررسی می‌کنیم، به پیشواز ادبیاتی می‌رویم که مطلوب ماست. در حوزه ادبیات داستانی باید واکاوی علل اربعه (علت مادی، علت صوری، علت فاعلی و علت غایی) داشته باشیم.

سوژه دفاع مقدس را باید جهانی نگاه کنیم

در ادامه، حسن محمودی درباره حدود و ثغور ادبیات دفاع مقدس توضیح داد و گفت: وقتی درباره ادبیات دفاع مقدس صحبت می‌کنیم از چه چیزی صحبت می‌کنیم. زمانی یک ایده‌آلی در ذهن ما وجود دارد که می‌گوییم درباره آن باید بنویسیم. این ایده‌آل شاید خلق نشده باشد. از زمانی که جنگ شروع شده، آثاری منتشر شده که خواه یا ناخواه این آثار از سطر اول شعری که گفته شده یا قصه‌ای که در ذهن کسی شکل گرفته، مستندنگاری شده است. از همان زمان ادبیات در ذهن ها شکل گرفته است.

وی افزود: اگر می‌گوییم بعد از ۴۰سال چیزی خلق نشده چرا این اتفاق افتاده است. زمانی که جنگ شروع شد، داستان‌هایی داشتیم که مربوط به قبل از تجاوز رژیم بعثی عراق به ایران و مقدمات کشورهای جهانی بود که به دنبال برهم زدن ثبات منطقه بودند. سوژه دفاع مقدس را باید جهانی نگاه کنیم تا آثار جهانی خلق کنیم و مصرف‌کننده جهانی داشته باشیم. جغرافیا و آدم‌هایی که از این اتفاق متأثر شدند را هم باید در نظر بگیریم. در ادبیات جهان، زمانی که می‌خواهیم درباره ادبیات جنگ جهانی دوم حرف بزنیم، آثار سال‌ها و دهه‌ها بعد از این اتفاق نوشته می‌شود اما همچنان درباره آن واقعه حرف می‌زند.

محمودی تصریح کرد: شاهکارهایی که خلق می‌شوند، سال بعد و دهه‌های بعد رخ می‌دهند. بحثی داریم که داستان ایرانی به آن حد مخاطب ندارد که باید با توجه به مسائل مختلف علت آن را بررسی کرد. مخاطب زیادی در بخش‌های خاطرات و مستندنگاری وجود دارد و این موضوع در نمایشگاه‌های کتاب استانی و بین‌المللی احساس می‌شود. با این دیدگاه مخالفم که می‌‌گویند تیراژ بالای کتاب‌ها کاذب است، چرا که این کتاب‌ها مخاطبانشان را پیدا کرده‌اند.

وی افزود:‌ در بخش خاطره‌نگاری دفاع مقدس و مستندنگاری به شهادت تعداد چاپ‌ها و تعداد آدم‌هایی که این آثار را خوانده‌اند، موفق‌تر عمل کردیم. باید بررسی کنیم به لحاظ مخاطب‌شناسی چقدر موفق بودیم. مخاطب داخلی و خارجی ما اگر به ریشه‌یابی، اصل بودن و تحریف نشدن آثار ما اعتماد و اعتقاد پیدا نکند، فایده‌ای ندارد. چرا این کارهای خوانده نمی‌شود؟ اگر عدم اعتماد است از کجا ناشی شده است؟ اگر عدم جذابیت و ضعف ساختاری است باید روی آن کار کنیم.

در ساحت ادبیات نیاز به اندیشه‌ورزی داریم

در ادامه، عباسی مطرح کرد: آیا ضعف در ساختار یا نگاه خاص ما است یا نتوانستیم با دغدغه های مخاطبان ارتباط برقرار کنیم؟

شاکری در پاسخ به این پرسش گفت: در ساحت ادبیات نیاز به اندیشه‌ورزی داریم. ما مبتلا به عملگرایی مفرط هستیم. توجه ما به داستان، رمان، تبلیغ و راه‌اندازی جشنواره است. ۱۲ رکن، ارکان ادبیات را در کشور شکل می‌دهد که بسیاری از آن‌ها فراموش شده‌اند. پژوهش‌های پیشین به معنای ایده‌آل‌گرایی نیست بلکه به معنای واکاوی است.

بیشتر بخوانید
۴ دهه با ادبیات دفاع مقدس توانستیم محور مقاومت باشیم

یک نویسنده: ادبیات دفاع مقدس نباید «تک بعدی» باشد

وی ادامه داد: نمی‌توانیم درباره ادبیات داستانی دفاع مقدس صحبت کنیم، اما بدون اینکه درباره ماهیت ادبیات داستانی ایده و فلسفه‌ای داشته باشیم. مگر ممکن است گونه‌ای به نام ادبیات داستانی دفاع مقدس داشته باشیم و در روایت‌شناسی هیچ ایده، پژوهش و تئوری ملی نداشته باشیم. بسیاری از انحرافاتی که ادبیات ما را به سمت ادبیات سیاه کشانده بیش از آنکه مربوط به اصل دفاع مقدس باشد مربوط به ریشه‌های داستانی است. آسیبی که در شناخت ادبیات دفاع مقدس وجود دارد این است که نویسندگان ما حسی و تجربی‌نویس هستند.

دفاع مقدس یک واقعه حقیقی است

این نویسنده افزود: بهترین تعبیری که برای ادبیات داستانی دفاع مقدس می‌توان گفت، این است که ترکیبی از ادبیات، داستان و دفاع مقدس است. تعبیر دفاع مقدس به جنگ، ادبیات پایداری، جنگ هشت ساله، ادبیات مقاومت و ادبیات پایداری تقلیل است. حتی ادبیات پایداری گویای فرهنگ ناب شیعی در جنگ هشت ساله ما نیست. روسیه ادبیات مقاومت داشت اما با ادبیات مقاومت ما فرق می‌کند. تقسیم‌بندی‌هایی که درباره آثار دفاع مقدس صورت گرفته یک تقسیم‌بندی زمانی است؛ تقسیم‌بندی دیگر این است که ادبیات داستانی دفاع مقدس ادبیاتی است که در دوره دفاع مقدس نوشته شده باشد. تقسیم‌بندی دیگر این است که ادبیات داستانی دفاع مقدس ادبیاتی است که متاثر از آن نوشته شده است. اگر تقسیم بندی اول را در نظر بگیریم این تقسیم‌بندی با عدم تقسیم‌بندی تفاوتی ندارد و هیچ کمکی نمی‌کند.
این محقق ادامه داد: چیزی که به ادبیات داستانی ما هویت می‌دهد و تنها مدخل و مجرا برای رسیدن به ادبیات بومی است، ادبیات در گونه دفاع مقدس با تجربه چهل ساله است. اگر این تجربه را از دست دهیم به ادبیات بومی نمی‌رسیم. با استخراج ماهیت و مولفه‌ها به این تجربه بومی برسیم؛ مولفه‌های ادبیاتی که به ما تعلق دارد. بنابراین باید در تقسیم بندی، حقیقت را لحاظ کنیم. دفاع مقدس یک واقعه حقیقی است. دفاع مقدس، قدسی بود. جنگ ما جنگ نبود بلکه جهاد فی سبیل الله بود.

در ادامه، عباسی با طرح این سوال که تعریف ما از داستان چیست، گفت: آیا کسانی که داستان می نویسند مسئول پیش بردن یک گفتمان هستند یا باید پیام گفتمانی را منتقل کند؟

جنگ ما از روی روایت جنگ های دیگری نوشته نشده است

محمودی در پاسخ به این پرسش گفت: جنگ ما روایت خودش را داشت و از روی روایت جنگ‌های دیگری نوشته نشده است. اگر از این منظر نگاه کنیم، جنگ ما یک جنگ پاک است. مخاطب هنوز روایت و تجربه زیستی خود را در ادبیات دفاع مقدس ندیده و حس نمی‌کند. بحث مخاطب مهم است؛ از این جهت که مخاطب زنده است و آن دوره را دیده و مخاطبی که آن دوره را ندیده و دنبال ادبیات می‌رود که حس می کند تجربه زیسته اوست. ادبیات دفاع مقدس، بازتاب دهنده دفاع است. هرکسی این موضوع را بنویسد و هر کسی روایت خود را از این موضوع بیان کند، درباره دفاع مقدس نوشته است.

نگاهی به سیر ادبیات دفاع مقدس در گفتگو با احمد شاکری

نگاهی به سیر ادبیات دفاع مقدس در گفتگو با احمد شاکری در سال‌های اخیر دست کم از کارنامه نویسندگان شاخص منتسب به جریان ادبیات دفاع مقدس این طور برمی آید که برخی از آن‌ها به پاره مغفول ادبیات مقاومت یعنی داستان و رمان انقلاب گراییده اند. احمد شاکری، از نویسندگان و پژوهشگران و منتقدان شناخته شده در عرصه ادبیات متعهد انقلاب اسلامی، دراین باره توضیح می‌دهد.
خسرو فرمند | شهرآرانیوز – طی چهار دهه‌ای که از آغاز جنگ تحمیلی می‌گذرد، جریانی رسمی و مورد حمایت و ترویج از ادبیات مقاومت با نام ادبیات دفاع مقدس نیز شکل گرفته است. در این مدت، این جریان (در اینجا صرفا به شاخه ادبیات داستانی آن می‌پردازیم و شعر از موضوع بحث ما خارج است) فراز و نشیب‌ها و تحولاتی را پشت سر گذاشته که عواملی، چون اقتضای زمانه و تکامل یا دگردیسی نگاه نویسندگان دفاع مقدس را می‌توان عامل آن دانست. از نگارش داستان‌هایی که رزمندگانی متعهد، اما بی تجربه در عالم ادبیات رقم و قلم زدند، تا خاطره نگاشت‌های فرزندان جبهه و جنگ و داستان‌ها و رمان‌های پخته و فنی، بخشی از تغییرات یادشده را شامل می‌شود.

از سویی، در سال‌های اخیر دست کم از کارنامه نویسندگان شاخص منتسب به جریان ادبیات دفاع مقدس این طور برمی آید که برخی از آن‌ها به پاره مغفول ادبیات مقاومت یعنی داستان و رمان انقلاب گراییده اند. در این میان، از پرداختن به نویسندگان متمایل به ادبیات ضدجنگ یا دفاع مقدسی‌هایی که به جریان ضدجنگ تمایل نشان دادند، صرف نظر می‌کنیم و از شما دعوت می‌کنیم به خواندن دیدگاه‌های احمد شاکری درباره آنچه ذکر شد. شاکری از نویسندگان و پژوهشگران و منتقدان شناخته شده در عرصه ادبیات متعهد انقلاب اسلامی و به بیان نظرات تند علیه نویسندگان جریان روشن فکری مشهور است. او در پاسخ به پرسش‌هایی که ما درباره وضعیت ادبیات دفاع مقدس مطرح کردیم نیز مسائلی بحث برانگیز و چالشی را مطرح کرد، مسائلی که چه موافق آن باشیم چه مخالف، نشانگر احاطه و غور و بررسی و درنگ جدی شاکری در موضوع موردبحث است. او استادیار گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی است و کتاب‌ها و مقالات متعددی در زمینه ادبیات منتشر کرده است. از کتاب‌های او می‌توان به اثر پژوهشی «جستاری در اصطلاح شناسی و مبانی ادبیات داستانی دفاع مقدس» و رمان «عریان در برابر باد» و مجموعه داستان‌های «سرزمین پدری» و «نفس» اشاره کرد.

رهزنان جریان ادبیات متعهد
احمد شاکری معتقد است در حوزه ادبیات دفاع مقدس نخستین و مهم‌ترین نکته‌ای که کمتر بدان پرداخته می‌شود، «مسئله مندی» و «مسئله شناسی» و «مسئله یابی» است: روشن است که تا مسئله‌ای شناسایی نشود، درباره آن پرسشی مطرح نخواهد شد و تا پرسشی طرح نشود، درباره پاسخ آن تأمل نمی‌شود و تا پاسخی درخور به مسائل داده نشود، حل نخواهند شد و برنامه و کنشی برای جبران و تصحیح آن‌ها محقق نمی‌شود. به نظر می‌رسد مهم‌ترین و مبنایی‌ترین چالش کنونی ادبیات دفاع مقدس اصل کم مایگی، حاشیه نگاری، سطحی نگری و نبود روشمندی در مسئله شناسی و مسئله مندی است. واقعیت این است که ادبیات دفاع مقدس که پیشتازترین، پرمخاطب‌ترین و پرشمارگان‌ترین گونه ادبیات روایی در کشور است، همواره و به خصوص در دهه‌های اخیر با چالش‌های اساسی روبه رو بوده است. با وجود فرصت‌های بی نظیری که این گونه برای ادبیات به ارمغان آورده، چالش‌ها در برابر نهال نوپای ادبیات دفاع مقدس فراوان بوده است. اما مع الاسف این چالش‌ها به دقت شناسایی نشده است.

از دید این پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس، در این عرصه، پرسشگری در ۲ سطح اهمیت دارد: سطحی که به مطبوعات و رسانه‌ها و تریبون‌های عام مربوط است و باید ذهنیت مخاطبان ادبیات و فضای ادبیات روایی در کشور را به این مسائل بارور سازند و اهل ادبیات را به تفکر وادارند و به سمت مطالبه گری در حل این مسائل سوق دهند، و سطح عالی تری که مربوط به مجامع علمی و دانشگاهی و حوزوی است، مجموعه‌هایی که باید با پشتوانه پژوهش‌های عمیق، مبنایی و گره گشا معضلات ادبیات روایی دفاع مقدس را حل و هویت این میراث ارزشمند را حفظ کنند.

شاکری یادآور می‌شود که مجامع علمی که اصالتا متکفل اندیشه در این حوزه هستند نوعا خود گرفتار ساختار‌های معیوب اند و از این رو می‌گوید: انتظار نمی‌رود برخی مجامع دانشگاهی که تفکر سکولار و ترجمه‌ای در آن‌ها رشد کرده و تثبیت شده، معضلات ادبیات روایی متعهد دفاع مقدس را شناسایی کنند. بلکه این مجامع بعضا خود به یکی از معضلات رشد طبیعی ادبیات روایی متعهد تبدیل شده اند و رهزن جریان ادبیات متعهد ارزیابی می‌شوند.

ادبیات روایی دفاع مقدس همچنان مخاطب دارد
این نویسنده و مدرس داستان نویسی اعتقاد ندارد که پرداختن به ادبیات دفاع مقدس در این سال‌ها کم رنگ شده است. می‌گوید: در این باره اولا باید به آمار‌ها مراجعه کرد. در طول سال، چند جشنواره آثار چاپ شده یا پیش از چاپ را داوری می‌کنند. یعنی جشنواره‌های موضوعی متعددی مرتبط با دفاع مقدس وجود دارند که در مقایسه با دیگر ژانر‌ها قابل توجه است. از طرف دیگر، با لحاظ کردن ادبیات مستندنگار در کنار ادبیات خلاقه و داستانی، به نظر می‌رسد همچنان ادبیات روایی دفاع مقدس، هم مخاطبان خود را دارد و هم نویسندگان متعددی در این باره مشغول فعالیت اند؛ بنابراین ارزیابی بنده این نیست که این ادبیات با افت و ریزش مخاطب یا بی رغبتی نویسندگان روبه رو شده است.

او در عین حال متذکر می‌شود که نوشتن درباره دفاع مقدس در دهه‌های مختلف از وضعیت فرهنگی و اجتماعی و البته رشد و تثبیت این گونه تأثیر پذیرفته است. در این میان به شدت از جریان نویسندگان گروه مقابل و تغییرمسیردهندگان نیز انتقاد می‌کند. شاکری می‌گوید: در دهه شصت موضوع نخست ایران اسلامی دفاع مقدس بوده است و طیفی از نویسندگان اساسا نویسندگی خود را با این موضوع شروع کردند. همچنان که طیفی از نویسندگان نسل پیش از انقلاب و شبه روشن فکر‌ها به امید به ورشکستگی کشاندن ادبیات و هنر انقلاب در این باره یا ننوشتند یا اگر هم تعداد اندکی اثر تولید کردند در آن‌ها دفاع مقدس را تخریب و ارزش‌های آن را تحریف کردند. کسانی، چون منصور کوشان، منیرو روانی پور، اسماعیل فصیح، احمد محمود، جعفر مدرس صادقی، قاضی ربیحاوی، مهدی سحابی، تقی مدرسی که در جبهه ادبیات ضد دفاع مقدس قرار می‌گیرند و هریک به میزانی در تحریف ادبیات دفاع مقدس کوشیده اند. این طیف و البته شاگردان و پرورش یافتگان این جریان در دهه هفتاد بار دیگر با اقبال جامعه به ادبیات دفاع مقدس به نوشتن درباره دفاع مقدس رو آوردند. نخست به این دلیل که پس از گذشت یک دهه از آغاز ادبیات داستانی دفاع مقدس به نظر می‌رسید نمی‌توان این گونه پرمخاطب را نادیده گرفت. دوم آنکه این گروه با پذیرش قطعنامه از سوی ایران اسلامی و شکل گیری جریانی با نام «واقع گویی» مجرایی برای پرداخت به رویکرد سیاه اندیش خود به دفاع مقدس یافتند. اتفاقات متعددی در این دهه رخ می‌دهد و نویسندگانی از جبهه ادبیات متعهد به ارزش‌های انقلاب اسلامی به سوی جریان شبه روشن فکر متمایل شدند یا عملا جاده صاف کن سیاه نویسی این جریان شدند.

او ادامه می‌دهد: به نظر می‌رسد در دهه هفتاد نیز همچنان ادبیات دفاع مقدس پرمخاطب است، ولی با گذشت قریب به بیست سال از شروع دفاع مقدس و یک دهه از پایان آن، دهه هشتاد، دهه کم رونقی این گونه ادبی باشد. البته در این دهه رونق خاطره نویسی دفاع مقدس و البته زندگی نامه داستانی درباره شخصیت‌های دفاع مقدس روح تازه‌ای به کالبد این ادبیات دمید. جریان خاطره نویسی نه تنها نفس مستندنگاری که حتی ادبیات داستانی دفاع مقدس را نیز از برهه‌ای خطیر عبور داد. گرچه می‌توان درباره نسبت و مناسبت‌ها و ریزش و رویش‌ها در تعامل و تقابل جریان داستان نویسی و خاطره نویسی دفاع مقدس مفصلا صحبت کرد، ظاهرا خاطره نگاری منجی ادبیات داستانی دفاع مقدس بوده است.

تبدیل گونه به فراگونه
بر پایه گفته‌های این داستان نویس، در طول این سه دهه‌ای که از پایان جنگ می‌گذرد، ادبیات دفاع مقدس از یک گونه به فراگونه تبدیل شده است و در توضیح این موضوع، اظهار می‌کند: فرایند و سیر این تبدیل و تبدل جای سخن و پژوهش بسیار دارد. به تعبیری، ادبیات دفاع مقدس در دل خود یک مکتب ادبی و یک جریان ادبی با مبانی و مؤلفه‌ها و ارزش‌ها و ساختار‌های مشخص را اندک اندک رشد داد. حتی جریان خاطره نویسی در همین دهه هشتاد به وضوح تکنیک‌ها و عناصر و مؤلفه‌های داستانی را در خود آشکار کرد و مشخص شد ادبیات دفاع مقدس در حال پوست اندازی است و خاطره نگاری‌ها تمایل دارند به سمت داستان نویسی یا داستان نمایی حرکت کنند و کارکرد‌های محدود خاطره نگاری را به کارکرد‌های عالی داستان پیوند زنند. البته این جریان و حرکت بطئی بوده و آسیب‌ها و خلأ‌های نظری و عملی و راهبردی و برنامه ریزی و مدیریتی خاص خود را داشته است. مع الأسف این گونه نبوده است که مرکزی و پژوهشکده‌ای یا اتاق فکری درباره این فرایند و گذشته، حال و آینده آن تأمل و برایش برنامه ریزی کند. اما به هر حال این فرایند قابل احصاست. در همین دهه و به خصوص دهه نود شاهد پوست اندازی مفهومی ادبیات دفاع مقدس نیز هستیم. خب یک نگاه این است که دفاع مقدس یک واقعه تاریخی زمانمند و مکانمند است. اما تعابیری، چون ادبیات مقاومت و ادبیات پایداری که کم کم رونق گرفت نشان می‌داد قرار است ارزش‌ها و مبانی ادبیات دفاع مقدس در کرانه‌های موضوعی متعددی بازنشر داده شود.

شاکری در ادامه سخنانش به دهه نود و وقوع انقلاب‌ها در کشور‌های عربی، حضور گروه‌های تکفیری و اعزام رزمندگان از کشور‌های مختلف به عراق، سوریه، یمن و لبنان می‌رسد و می‌گوید: همه این‌ها موجب شد همان مبانی و ارزش‌های دفاع مقدس در جلوه‌های موضوعی جدید بار دیگر مطرح شوند. این امری طبیعی و تا حدی بایسته است. اینکه رهبر معظم انقلاب درباره دفاع مقدس می‌فرمایند این جنگ یک گنج است معنایش لزوما این نیست که الی الابد ما باید راجع به دفاع مقدس بنویسیم؛ گرچه این ظرفیت در دفاع مقدس ما واقعا هست. معنای عمیق این بیان آن است که تجربه روایت از دفاع مقدس، تجربه نمایشی کردن مضامین دینی می‌تواند در گستره دفاع مقدس، یعنی دفاع از مظلوم و دفاع از ارزش‌های دینی، در موضوعات مختلف انعکاس یابد و تا همیشه ادبیات اسلامی را غنی سازد.

باید از ادبیات مستندنگار به ادبیات خلاقه پل بزنیم
مؤلـف کتـاب «جسـتاری در اصطلاح شناسی و مبانی ادبیات داستانی دفاع مقدس» از آنچه ذکر شد، نتیجه می‌گیرد که جابه جایی برخی نویسندگان دفاع مقدس به گونه‌های دیگر یک نرمش و چرخش تاکتیکی است نه چرخش راهبردی. او ادامه می‌دهد:، اما نکته‌ای که در جریان سیاه نویس و نسبت آن‌ها با ادبیات جنگ وجود دارد آن است که نسل اول این نویسندگان دلیلی مهم‌تر از حاشیه گزینی و بایکوت ارزش‌های انقلاب اسلامی برای ننوشتن از دفاع مقدس داشته اند؛ اینکه این طیف عملا تجربه حضور در جبهه‌ها را هیچ گاه به نحو بی واسطه در اختیار نداشته اند. در نتیجه بیشتر آثاری که این جریان درباره جنگ نوشت ادبیات شهری و شرح فضای موشک باران و بمباران است. این طیف حتی در آثارشان از اینکه در ایران مانده اند نیز پشیمان اند؛ لذا آثار متعددی از این گروه در دهه شصت شرح آرزو‌های آن‌ها برای رفتن از ایران و پیوستن به آرمان شهرشان در غرب است. نکته دیگر آن است که این جریان بر مدار کج تابی و وارونه نویسی درباره دفاع مقدس حیات یافته است. تجربه فضای نشر و کتابخوانی نیز بر این امر تأکید دارد که عموم خوانندگان از فضای یأس آلود و پوچ گرای آثار داستانی سیاه دفاع مقدس روی گردان اند. ادبیات شبه روشن فکر ادبیاتی بی آرمان است که تنها روایـتگر زوال انسانیت و سرکوب ارزش هاست. بنابـرایـن، فطـرت کمال گرا و حقـیقت جوی انسانی و به خصوص مخاطبان ایرانی قادر نیست با این فضا همراهی و همــدلی کند.

این نویسنده و پژوهشگر ادبیات مقاومت در پایان تأکید می‌کند: در نگاه کلان و تصویر بزرگ از ادبیات معاصر ما ناگزیر خواهیم بود از ادبیات مستندنگار به ادبیات خلاقه پل بزنیم، همچنان که ناگزیر خواهیم بود پیوندی منطقی و درست میان ادبیات متقدم دفاع مقدس و دیگر گونه‌ها برقرار کنیم. این سیر و فراینـد و صیرورتی ناگزیر و اجتناب ناپذیر است و بر عهده متولیان امر و اصحاب اندیشه است که در این باره بـرنامه ریزی دقیقی صورت دهند.