دیالکتیک به جای دیالوگ

«ادبیات جنگ، ادبیات ضد جنگ» یکشنبه این هفته در دانشگاه خوارزمی با حضور دکتر حمید عبداللهیان، دکتر احمد شاکری و دکتر محمد حنیف از منتقدان ادبی و پژوهشگران ادبیات برگزار شد. نشستی که به همت انجمن اندیشه و قلم، دانشگاه خوارزمی و انجمن مطالعات صلح ایران برگزار شده بود و به رویارویی دو روایت و گفتار از دفاع‌مقدس و ادبیات آن انجامید.
ادبیات سیاه دفاع‌مقدس
نشست با سخنرانی احمد شاکری شروع شد. شاکری که در سخنانش بسیار دقیق می‌نماید و از «پاورپوینت» برای ارائه مباحثش استفاده می‌کند، از تعریف ادبیات ضد دفاع‌مقدس که او آن را «ادبیات سیاه دفاع‌مقدس» می‌نامد، سخن گفت. او ابتدا برای تعریف ادبیات سیاه دفاع مقدس سه حوزه را از هم تفکیک کرد؛ اول، اصطلاح‌گزینی، دوم، تقسیم‌بندی و سوم نسبت‌سنجی این گونه با گونه‌های دیگر ادبیات.
بحث شاکری که رنگ و بوی فلسفی و منطقی داشت، با برشمردن انواع اصطلاحات برای نامیدن ادبیات دفاع‌مقدس و ادبیات سیاه دفاع‌مقدس همراه شد. البته او تاکید کرد که دعوا در این حوزه نه بر سر اسامی، بلکه بر سر «ماهیت» و حقیقت ادبیات دفاع‌مقدس و جنگ است و در ادامه سعی کرد «مقومات ذاتی» ادبیات دفاع‌مقدس و ادبیات سیاه دفاع‌مقدس را احصا کند.
او به تقسیم‌بندی‌های فرضی گوناگونی اشاره کرد که برای ادبیات جنگ می‌توان متصور بود؛ تقسیم‌بندی موضوعی، تقسیم‌بندی زمانی (یعنی ادبیات دوره جنگ و بعد از جنگ)، تقسیم‌بندی مضمونی و محتوایی و تقسیم‌بندی ترکیبی. تقسیم‌بندی منتخب شاکری، همین تقسیم‌بندی ترکیبی ادبیات جنگ است. او بر اساس این تقسیم‌بندی این‌گونه درباره شروط ادبیات دفاع‌مقدس توضیح داد: ادبیات دفاع‌مقدس اولاً موضوعی است و به جنگ می‌پردازد. ثانیاً مضمونی است و نسبتی با حقیقت جنگ دارد. لذا هر چیزی که درباره جنگ نوشته شود ادبیات دفاع‌مقدس نیست و هر چیزی که از ارزش‌ها حکایت کند ادبیات دفاع‌مقدس نیست.
شاکری مقومات ادبیات دفاع‌مقدس را برشمرد که حق است، قدسی است، واجد ثبوت است و واجد اثبات است. به اعتقاد شاکری نگاه مضمونی بسیار اهمیت دارد و با این نگاه تعدادی از آثار تولید شده درباره جنگ از حوزه ادبیات دفاع‌مقدس خارج می‌شود چرا که این داستان‌ها از حقیقت قدسی دفاع‌مقدس حکایت نمی‌کند.
او به تعاریف گوناگون ادبیات جنگ از نگاه منتقدان گوناگون اشاره کرد. تعاریفی که شاکری انتقادات خودش را به آن مطرح کرد. به نظر شاکری این رویکرد که اساساً جنگ ضد انسانی است و به همین دلیل ادبیات هم اساساً ضدجنگ است، یک رویکرد صلح کلی و خلاف آیات و روایات اسلامی است و دچار مغالطه است. چرا که در نگاه اسلامی یا حق با باطل می‌جنگد یا باطل با باطل. بنابراین در جایی که حق حضور داشته باشد ضدیت با جنگ معنا ندارد.
شاکری دفاع‌مقدس ما را دارای مبانی و غایات خاص می‌داند و ادبیات دفاع‌مقدس را به تبع آن متفاوت با ادبیات جنگ در دنیا تلقی می‌کند. لذا او ادبیات ضدجنگ در ایران را هم خاص می‌داند، چرا که در واکنش به دفاع‌مقدس تولید شده است.
او در نهایت مولفه‌های ادبیات داستانی سیاه دفاع‌مقدس را برشمرد؛ قهرمان‌گریزی، دوگانه ادبیات دوران جنگ و پس از جنگ، ادعای تحلیلی بودن به جای تهییجی بودن، آسیب‌شناسی کردن (درحالی‌که کارکرد ادبیات آسیب‌شناسی نیست، چون ادبیات اِخبار نمی‌کند، القاء می‌کند)، حرکت به سمت ادبیات جهانی و ایدئولوژی‌زدایی، تقدس‌زدایی، دشمن‌گرایی و دشمن‌انکاری و دشمن جلوه دادن دوست، ضدیت با فرماندهان جنگ، تمرکز بر ویرانی‌ها، غفلت از آخرت، تقدیرگرایی (مانند داستان لم‌یزرع، پرسه در خاک غریبه و…)، شکاکیت، احساسی‌گرایی، تمرکز بر موقعیت فرار و شکست، دوگانه‌سازی زندگی و جنگ، موقعیت سربازی در مقابل بسیجی و…

اشتراکات ادبیات جنگ ایران و آمریکا
محمد حنیف سخنرانی‌اش متفاوت بود. هم مدعیاتش متفاوت بود و هم شکل ارائه‌اش. او متنی را از رو خواند که روایتی داستان‌گونه از سیر ادبیات جنگ در آمریکا و ایران بود و سعی کرد شاخص‌های مشترکی برای آن بیابد. در واقع بر خلاف شاکری که مبنای دفاع‌مقدس را متفاوت از جنگ‌های دیگر می‌داند، او می‌خواهد اثبات کند که ویژگی‌های درونی جنگ و ادبیات جنگ مشترک است. او سخنش را با شعری از ملک‌الشعرای بهار آغاز کرد:
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او / که تا ابد بریده باد نای او
ز غول جنگ و جنگبارگی بتر / سرشت جنگباره و بقای او
او سپس تاریخچه ادبیات ضدجنگ در جهان، آمریکا و ایران را با اشاره به مصادیق آن تشریح کرد که پرداختن به آن در قالب این گزارش مطلوب و ممکن نیست. لذا از آن چشم‌پوشی می‌کنیم و سخنان حمید عبداللهیان را گزارش می‌کنیم و سپس به بحث‌هایی که سخنان شاکری در میان سخنرانان و حضار برانگیخت، می‌پردازیم.

همه آثار ما سیاه نیستند
عبداللهیان نیروهای جنگ هشت ساله را به چهار گروه بسیجی‌ها، سپاهی‌ها، ارتشی‌ها و سربازها تقسیم کرد و گفت در ادبیات جنگ این چهار گروه را مشاهده می‌کنیم. او به حالات عرفانی فرماندهان جنگ ما اشاره کرد و گفت نادیده گرفتن آن خیانت به جنگ است. او گفت: در مقابل سربازان اجباری بودند که مثلاً یکی از آنها هفت تا از دندان‌هایش را در یک ردیف کشید که معافیت بگیرد و بعد از معافیت گرفتن، صمیمی‌ترین دوستش در جبهه شهید شد و او به همین دلیل منقلب شد و داوطلب شد که به جنگ برود!
او در نقد سخنان شاکری به این موضوع اشاره کرد که طبق سخنان شاکری همه داستان‌نویس‌های ایرانی سیاه نوشته‌اند و هیچ سفیدی باقی نمی‌ماند. او به تمجید از نوشته‌های «احمد محمود» پرداخت و گفت با اینکه ظاهراً ضدجنگ است اما هر چه از آن فاصله می‌گیریم می‌بینیم واقعیت‌های جنگ را به خوبی بیان کرده است و همه گروه‌ها را بی‌طرفانه تصویر کرده است.
عبداللهیان جعل عنوان دفاع‌مقدس را به این دلیل دانست که ما مجبور به جنگ شده بودیم و جنگ فی نفسه خواستنی نیست. او قائل است که آثاری که بعد از جنگ درباره جنگ نوشته شد به لحاظ تکنیکی مطلوب‌تر هستند و تصویر داستان‌های دهه شصت ایده‌آلیستی است. او در نقد سخنان شاکری گفت آدم‌های داستان‌ها باید خاکستری باشند، نه سیاه و سفید تا مخاطب با آن همذات‌پنداری کند.
عبداللهیان بر رویکردهای مختلف درباره ادبیات دفاع‌مقدس تاکید کرد و گفت نمی‌توان مانند آقای شاکری درباره آثار قضاوت کرد و دسته‌ای از آثار خوب داستانی را سیاه خواند.

رویارویی دو گفتار
اما آنچه را پس از این در جلسه رخ داد می‌توان دیالکتیک دو نوع گفتار نامید که چندان سعی در مفاهمه و همزبانی با یکدیگر ندارند. گفتار اول متعلق به شاکری است. این گفتار نوعی گفتار فقهی و منطقی است. چنانچه او در بخش پرسش و پاسخ جلسه بر مبانی فکری و عقیدتی و اخلاقی که باید حاکم بر ادبیات باشد سخن گفت و حنیف در مقام گفتار دوم، اصرار داشت که واقعیت‌هایی را به‌زعم خودش متذکر شود که با عنایت به آن‌ها می‌توان جلوی هر جنگی را گرفت. حنیف فی‌المثل به یک حکایت اشاره کرد که می‌توان جان کلام او را در این خصوص دریافت. او ماجرایی را بیان کرد که زمانی رادارهای روسیه نشان دادند که چند موشک اتمی از طرف آمریکا به سمت روسیه در حال حرکت است. اگر در همان لحظه فرمان حمله موشکی متقابل از طرف روسیه صادر می‌شد، جهان دچار یک جنگ اتمی می‌شد. اما چند دقیقه بعد معلوم شد که این موشک‌ها ناشی از اختلال راداری بوده‌اند و حمله‌ای در کار نبوده است. ظاهراً حنیف از این ماجرا می‌خواهد جهان‌بینی‌ای استخراج کند که اساساً جنگ‌ها ناشی از صدفه و لج‌بازی متقابل هستند و می‌توان با زبان دیپلماسی جلوی جنگ را گرفت و این درباره جنگ هشت‌ساله ما هم صادق است و ما می‌توانستیم جلوی جنگ را بگیریم. حنیف قائل است که ادبیات ضد جنگ در ایران به همین موارد باید اشاره کند و عملیات‌های لورفته‌ای را مثال زد که جان هزاران نفر از جوانان ما را گرفت.
شاکری در جواب حنیف گفت با منطق شما امام حسین؟ع؟ هم می‌توانست با مذاکره جلوی جنگ را بگیرد و این کار را نکرد! البته حنیف بلافاصله از دفاع حمایت کرد و گفت من دفاع را انکار نمی‌کنم. اما شاکری هم به سخنان اولیه حنیف اشاره کرد و گفت: شما گفتید انقلاب با شعارهای خودش درباره صدور انقلاب کاری کرد که صدام به ایران حمله کند. این حرف کانون منحله نویسندگان است و بسیار غلط است.
یکی از واکنش‌های حضار به سخنان شاکری این بود که باید روی بحث‌های تکنیکال صحبت کنیم. چراکه ادبیات ایدئولوژیک (مانند ادبیات شوروی) هیچ‌گاه در طول تاریخ موفق نبوده است. اما شاکری در پاسخ به او قرآن و قصص قرآنی را پیش کشید و آن را مبنای ادبیات دانست و ادبیات شوروی را مطلوب ندانست . موضوعی که با انکار یکی از حاضران همراه شد و او گفت نقد ادبی نمی‌پذیرد که قرآن میزان و معیار درستی و غلطی آثار ادبی باشد. شاکری در واکنش به این گفته، بیان کرد که شما قائل به این هستید که نقد ادبی سکولار است و ما چنین اعتقادی نداریم. شاکری با این بیان تلویحاً عدم توافق در مبانی و عدم امکان گفت‌وگو را اعلام کرد.

دیالکتیک به جای دیالوگ
می‌توان گفت آنچه در این جلسه مفقود بود گفت‌وگو بر اساس مبانی مشترک بود. از طرفی شاکری، نتوانست مبانی خودش را به صورت معیارهایی ملموس و زمینی برای ادبیات دفاع‌مقدس نشان دهد و با کسانی که او آنها را سکولار می‌داند وارد مخاطبه شود. گویی او خودش باورش شده که حقیقتاً می‌توان در عالم خارج سکولار و منقطع از عالم قدس بود! از طرف دیگر کسانی که بر معیارهای تکنیکی تاکید می‌کردند نتوانستند با افق معنایی و مبنایی شاکری همراه شوند و به همین دلیل ادبیات را فارغ از هرگونه ایدئولوژی دانستند. چیزی که در میان روشنفکران قرن هجدهمی و لیبرال و به‌ویژه روشنفکران جهان سومی مرسوم است. اما سویه سیاسی بحث هم قابل مشاهده بود و نمی‌توان بحث را صرفاً ادبی دانست. چنان که هر کس بر مبنای اطلاعات سیاسی خودش قضاوتی از دفاع‌مقدس داشت و بالطبع این قضاوت به تلقی او از ادبیات دفاع نیز سرایت می‌کرد و اتفاقاً این نگاه سیاسی در میان مخالفان شاکری و از جمله حنیف که به نظر غیرسیاسی و تکنیکی می‌رسد پررنگ‌تر بود.
دو سر این قطب گویی قصد «دیالوگ» ندارند و باید منتظر بود و دید از دل «دیالکتیک» و تضاد این دو گفتار آیا راه سومی برای ادبیات و فرهنگ ما بازخواهد شد؟

بدون گونه دفاع مقدس ادبیات داستانی ما بومی نخواهد شد

احمد شاکری معتقد است:‌ چیزی که به ادبیات داستانی ما هویت می‌دهد و تنها مدخل و مجرا برای رسیدن به ادبیات بومی است، ادبیات در گونه دفاع مقدس با تجربه ۴۰ ساله است. اگر این تجربه را از دست دهیم، به ادبیات بومی نمی‌رسیم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم،‌ چهارمین نشست از سلسه نشست‌های «نشانه؛ ادبیات داستانی در آینه دفاع مقدس» با موضوع «چیستی ادبیات دفاع مقدس» با حضور احمد شاکری نویسنده و محقق و حسن محمودی نویسنده و روزنامه‌نگار با دبیری شهریار عباسی نویسنده در مؤسسه خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.

شهریار عباسی این نشست را با طرح این پرسش آغاز کرد که ادبیات داستانی دفاع‌مقدس چیست و چه معنا و مفهومی دارد و چه حیطه‌ای را از نظر جغرافیایی، مکانی و زمانی دربر می‌گیرد؟ آیا ادبیات داستانی که به صحنه‌های نبرد جنگ تحمیلی می‌پردازد، فقط در حیطه ادبیات دفاع مقدس جا می‌گیرد یا خیر؟

احمد شاکری در پاسخ به این پرسش گفت: مسائل حل نشده حوزه ادبیات در فضای آزاد، علمی و واقعی قابل حل است. می‌توانیم بسیاری از مسائل را از فضای ژورنالیستی خارج و وارد فضاهای علمی و آکادمیک کنیم. یکی از کارهای دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی پرداختن موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران به این موضوع مهم است.

واکاوی علل اربعه در حوزه ادبیات داستانی

وی بحث درباره ادبیات دفاع مقدس و ادبیات داستانی دفاع مقدس را گسترده دانست و گفت: بزرگترین مسئله ما هم اکنون و در تاریخ ۴۰ ساله‌ای که از انقلاب اسلامی گذشته، گم‌بودگی مسئله است. مسائل حوزه ادبیات داستانی، کشف و اولویت‌بندی نشده‌اند و نقشه‌ای در این باره وجود ندارد. در دانشگاه‌ها و برای کسانی که اهل پژوهش هستند نیز این مسائل مشخص نشده‌اند. نتیجه این می‌شود که بسیاری از مسائل سطحی و غیراولویت‌دار مطرح می‌شود و کسانی که به آن پاسخ می‌دهند یا پیشینه پژوهش ندارند یا از روش پژوهشی درستی استفاده نمی‌کنند.

شاکری گفت:‌ تعدادی از نویسندگان که کارشان نویسندگی است یک مقاله علمی ـ پژوهشی یا مقاله علمی ـ ترویجی یا کتاب نقد و پژوهش ندارند. هر چند کارشان این نیست بلکه او فقط نویسنده است اما جامعه در پاسخگویی به این مسائل به این افراد رجوع می‌کند. این اتفاق باعث می‌شود به مشهورات دامن‌زده شود و چیزی که ما امروز در جامعه گرفتار آن هستیم، مشهورات غیرعلمی است. اولویت‌دارترین کاری که باید انجام شود این است که به مسائل جدید بپردازیم؛ در این صورت، ادبیات می‌تواند موفق شود.

در ادامه شاکری در پاسخ به این پرسش که ادبیات داستانی دفاع مقدس چیست، گفت: ادبیات داستانی دفاع مقدس، پرسشی است در حوزه فلسفه ادبیات داستانی دفاع مقدس که به دو نوع رویکرد پژوهشی پسینی و رویکرد پژوهشی پیشینی می‌توان با آن مواجه شد. رویکرد پژوهشی پسین، رویکرد پژوهشی غالب ماست؛ زمانی که در دانشگاه می‌خواهیم در مورد دفاع مقدس صحبت کنیم استاد چند کتاب معرفی می‌کند و روی همان کتاب‌ها تامل می‌کنیم. اما رویکرد پیشین، موخر است و نوعا پژوهش ما مبتنی بر این رویکرد و ناظر بر آثار موجود است. رویکردی که جای آن در پژوهش‌های ادبی به ویژه ادبیات دفاع مقدس و ادبیات انقلاب اسلامی خالی است رویکردهای پیشینی است.

وی ادامه داد:‌ بحث این نیست که در حال حاضر چه کاری انجام داده‌ایم بلکه بحث این است که ادبیات مطلوب ما چه خصوصیاتی دارد؟ وقتی وضعیت موجود را بررسی می کنیم وضعیت موجود نتیجه استعداد موجود است. در دهه ۶۰ چه آثاری نوشته شده است؟ نسل نویسندگان بعد از انقلاب اسلامی چه کسانی بودند که بتوانند درباره دهه ۶۰ بنویسند؟ این نویسندگان اول راه بودند. وقتی نگاه پیشینی و نگاه به آینده داریم و افق آینده را بررسی می‌کنیم، به پیشواز ادبیاتی می‌رویم که مطلوب ماست. در حوزه ادبیات داستانی باید واکاوی علل اربعه (علت مادی، علت صوری، علت فاعلی و علت غایی) داشته باشیم.

سوژه دفاع مقدس را باید جهانی نگاه کنیم

در ادامه، حسن محمودی درباره حدود و ثغور ادبیات دفاع مقدس توضیح داد و گفت: وقتی درباره ادبیات دفاع مقدس صحبت می‌کنیم از چه چیزی صحبت می‌کنیم. زمانی یک ایده‌آلی در ذهن ما وجود دارد که می‌گوییم درباره آن باید بنویسیم. این ایده‌آل شاید خلق نشده باشد. از زمانی که جنگ شروع شده، آثاری منتشر شده که خواه یا ناخواه این آثار از سطر اول شعری که گفته شده یا قصه‌ای که در ذهن کسی شکل گرفته، مستندنگاری شده است. از همان زمان ادبیات در ذهن ها شکل گرفته است.

وی افزود: اگر می‌گوییم بعد از ۴۰سال چیزی خلق نشده چرا این اتفاق افتاده است. زمانی که جنگ شروع شد، داستان‌هایی داشتیم که مربوط به قبل از تجاوز رژیم بعثی عراق به ایران و مقدمات کشورهای جهانی بود که به دنبال برهم زدن ثبات منطقه بودند. سوژه دفاع مقدس را باید جهانی نگاه کنیم تا آثار جهانی خلق کنیم و مصرف‌کننده جهانی داشته باشیم. جغرافیا و آدم‌هایی که از این اتفاق متأثر شدند را هم باید در نظر بگیریم. در ادبیات جهان، زمانی که می‌خواهیم درباره ادبیات جنگ جهانی دوم حرف بزنیم، آثار سال‌ها و دهه‌ها بعد از این اتفاق نوشته می‌شود اما همچنان درباره آن واقعه حرف می‌زند.

محمودی تصریح کرد: شاهکارهایی که خلق می‌شوند، سال بعد و دهه‌های بعد رخ می‌دهند. بحثی داریم که داستان ایرانی به آن حد مخاطب ندارد که باید با توجه به مسائل مختلف علت آن را بررسی کرد. مخاطب زیادی در بخش‌های خاطرات و مستندنگاری وجود دارد و این موضوع در نمایشگاه‌های کتاب استانی و بین‌المللی احساس می‌شود. با این دیدگاه مخالفم که می‌‌گویند تیراژ بالای کتاب‌ها کاذب است، چرا که این کتاب‌ها مخاطبانشان را پیدا کرده‌اند.

وی افزود:‌ در بخش خاطره‌نگاری دفاع مقدس و مستندنگاری به شهادت تعداد چاپ‌ها و تعداد آدم‌هایی که این آثار را خوانده‌اند، موفق‌تر عمل کردیم. باید بررسی کنیم به لحاظ مخاطب‌شناسی چقدر موفق بودیم. مخاطب داخلی و خارجی ما اگر به ریشه‌یابی، اصل بودن و تحریف نشدن آثار ما اعتماد و اعتقاد پیدا نکند، فایده‌ای ندارد. چرا این کارهای خوانده نمی‌شود؟ اگر عدم اعتماد است از کجا ناشی شده است؟ اگر عدم جذابیت و ضعف ساختاری است باید روی آن کار کنیم.

در ساحت ادبیات نیاز به اندیشه‌ورزی داریم

در ادامه، عباسی مطرح کرد: آیا ضعف در ساختار یا نگاه خاص ما است یا نتوانستیم با دغدغه های مخاطبان ارتباط برقرار کنیم؟

شاکری در پاسخ به این پرسش گفت: در ساحت ادبیات نیاز به اندیشه‌ورزی داریم. ما مبتلا به عملگرایی مفرط هستیم. توجه ما به داستان، رمان، تبلیغ و راه‌اندازی جشنواره است. ۱۲ رکن، ارکان ادبیات را در کشور شکل می‌دهد که بسیاری از آن‌ها فراموش شده‌اند. پژوهش‌های پیشین به معنای ایده‌آل‌گرایی نیست بلکه به معنای واکاوی است.

بیشتر بخوانید
۴ دهه با ادبیات دفاع مقدس توانستیم محور مقاومت باشیم

یک نویسنده: ادبیات دفاع مقدس نباید «تک بعدی» باشد

وی ادامه داد: نمی‌توانیم درباره ادبیات داستانی دفاع مقدس صحبت کنیم، اما بدون اینکه درباره ماهیت ادبیات داستانی ایده و فلسفه‌ای داشته باشیم. مگر ممکن است گونه‌ای به نام ادبیات داستانی دفاع مقدس داشته باشیم و در روایت‌شناسی هیچ ایده، پژوهش و تئوری ملی نداشته باشیم. بسیاری از انحرافاتی که ادبیات ما را به سمت ادبیات سیاه کشانده بیش از آنکه مربوط به اصل دفاع مقدس باشد مربوط به ریشه‌های داستانی است. آسیبی که در شناخت ادبیات دفاع مقدس وجود دارد این است که نویسندگان ما حسی و تجربی‌نویس هستند.

دفاع مقدس یک واقعه حقیقی است

این نویسنده افزود: بهترین تعبیری که برای ادبیات داستانی دفاع مقدس می‌توان گفت، این است که ترکیبی از ادبیات، داستان و دفاع مقدس است. تعبیر دفاع مقدس به جنگ، ادبیات پایداری، جنگ هشت ساله، ادبیات مقاومت و ادبیات پایداری تقلیل است. حتی ادبیات پایداری گویای فرهنگ ناب شیعی در جنگ هشت ساله ما نیست. روسیه ادبیات مقاومت داشت اما با ادبیات مقاومت ما فرق می‌کند. تقسیم‌بندی‌هایی که درباره آثار دفاع مقدس صورت گرفته یک تقسیم‌بندی زمانی است؛ تقسیم‌بندی دیگر این است که ادبیات داستانی دفاع مقدس ادبیاتی است که در دوره دفاع مقدس نوشته شده باشد. تقسیم‌بندی دیگر این است که ادبیات داستانی دفاع مقدس ادبیاتی است که متاثر از آن نوشته شده است. اگر تقسیم بندی اول را در نظر بگیریم این تقسیم‌بندی با عدم تقسیم‌بندی تفاوتی ندارد و هیچ کمکی نمی‌کند.
این محقق ادامه داد: چیزی که به ادبیات داستانی ما هویت می‌دهد و تنها مدخل و مجرا برای رسیدن به ادبیات بومی است، ادبیات در گونه دفاع مقدس با تجربه چهل ساله است. اگر این تجربه را از دست دهیم به ادبیات بومی نمی‌رسیم. با استخراج ماهیت و مولفه‌ها به این تجربه بومی برسیم؛ مولفه‌های ادبیاتی که به ما تعلق دارد. بنابراین باید در تقسیم بندی، حقیقت را لحاظ کنیم. دفاع مقدس یک واقعه حقیقی است. دفاع مقدس، قدسی بود. جنگ ما جنگ نبود بلکه جهاد فی سبیل الله بود.

در ادامه، عباسی با طرح این سوال که تعریف ما از داستان چیست، گفت: آیا کسانی که داستان می نویسند مسئول پیش بردن یک گفتمان هستند یا باید پیام گفتمانی را منتقل کند؟

جنگ ما از روی روایت جنگ های دیگری نوشته نشده است

محمودی در پاسخ به این پرسش گفت: جنگ ما روایت خودش را داشت و از روی روایت جنگ‌های دیگری نوشته نشده است. اگر از این منظر نگاه کنیم، جنگ ما یک جنگ پاک است. مخاطب هنوز روایت و تجربه زیستی خود را در ادبیات دفاع مقدس ندیده و حس نمی‌کند. بحث مخاطب مهم است؛ از این جهت که مخاطب زنده است و آن دوره را دیده و مخاطبی که آن دوره را ندیده و دنبال ادبیات می‌رود که حس می کند تجربه زیسته اوست. ادبیات دفاع مقدس، بازتاب دهنده دفاع است. هرکسی این موضوع را بنویسد و هر کسی روایت خود را از این موضوع بیان کند، درباره دفاع مقدس نوشته است.

نگاهی به سیر ادبیات دفاع مقدس در گفتگو با احمد شاکری

نگاهی به سیر ادبیات دفاع مقدس در گفتگو با احمد شاکری در سال‌های اخیر دست کم از کارنامه نویسندگان شاخص منتسب به جریان ادبیات دفاع مقدس این طور برمی آید که برخی از آن‌ها به پاره مغفول ادبیات مقاومت یعنی داستان و رمان انقلاب گراییده اند. احمد شاکری، از نویسندگان و پژوهشگران و منتقدان شناخته شده در عرصه ادبیات متعهد انقلاب اسلامی، دراین باره توضیح می‌دهد.
خسرو فرمند | شهرآرانیوز – طی چهار دهه‌ای که از آغاز جنگ تحمیلی می‌گذرد، جریانی رسمی و مورد حمایت و ترویج از ادبیات مقاومت با نام ادبیات دفاع مقدس نیز شکل گرفته است. در این مدت، این جریان (در اینجا صرفا به شاخه ادبیات داستانی آن می‌پردازیم و شعر از موضوع بحث ما خارج است) فراز و نشیب‌ها و تحولاتی را پشت سر گذاشته که عواملی، چون اقتضای زمانه و تکامل یا دگردیسی نگاه نویسندگان دفاع مقدس را می‌توان عامل آن دانست. از نگارش داستان‌هایی که رزمندگانی متعهد، اما بی تجربه در عالم ادبیات رقم و قلم زدند، تا خاطره نگاشت‌های فرزندان جبهه و جنگ و داستان‌ها و رمان‌های پخته و فنی، بخشی از تغییرات یادشده را شامل می‌شود.

از سویی، در سال‌های اخیر دست کم از کارنامه نویسندگان شاخص منتسب به جریان ادبیات دفاع مقدس این طور برمی آید که برخی از آن‌ها به پاره مغفول ادبیات مقاومت یعنی داستان و رمان انقلاب گراییده اند. در این میان، از پرداختن به نویسندگان متمایل به ادبیات ضدجنگ یا دفاع مقدسی‌هایی که به جریان ضدجنگ تمایل نشان دادند، صرف نظر می‌کنیم و از شما دعوت می‌کنیم به خواندن دیدگاه‌های احمد شاکری درباره آنچه ذکر شد. شاکری از نویسندگان و پژوهشگران و منتقدان شناخته شده در عرصه ادبیات متعهد انقلاب اسلامی و به بیان نظرات تند علیه نویسندگان جریان روشن فکری مشهور است. او در پاسخ به پرسش‌هایی که ما درباره وضعیت ادبیات دفاع مقدس مطرح کردیم نیز مسائلی بحث برانگیز و چالشی را مطرح کرد، مسائلی که چه موافق آن باشیم چه مخالف، نشانگر احاطه و غور و بررسی و درنگ جدی شاکری در موضوع موردبحث است. او استادیار گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی است و کتاب‌ها و مقالات متعددی در زمینه ادبیات منتشر کرده است. از کتاب‌های او می‌توان به اثر پژوهشی «جستاری در اصطلاح شناسی و مبانی ادبیات داستانی دفاع مقدس» و رمان «عریان در برابر باد» و مجموعه داستان‌های «سرزمین پدری» و «نفس» اشاره کرد.

رهزنان جریان ادبیات متعهد
احمد شاکری معتقد است در حوزه ادبیات دفاع مقدس نخستین و مهم‌ترین نکته‌ای که کمتر بدان پرداخته می‌شود، «مسئله مندی» و «مسئله شناسی» و «مسئله یابی» است: روشن است که تا مسئله‌ای شناسایی نشود، درباره آن پرسشی مطرح نخواهد شد و تا پرسشی طرح نشود، درباره پاسخ آن تأمل نمی‌شود و تا پاسخی درخور به مسائل داده نشود، حل نخواهند شد و برنامه و کنشی برای جبران و تصحیح آن‌ها محقق نمی‌شود. به نظر می‌رسد مهم‌ترین و مبنایی‌ترین چالش کنونی ادبیات دفاع مقدس اصل کم مایگی، حاشیه نگاری، سطحی نگری و نبود روشمندی در مسئله شناسی و مسئله مندی است. واقعیت این است که ادبیات دفاع مقدس که پیشتازترین، پرمخاطب‌ترین و پرشمارگان‌ترین گونه ادبیات روایی در کشور است، همواره و به خصوص در دهه‌های اخیر با چالش‌های اساسی روبه رو بوده است. با وجود فرصت‌های بی نظیری که این گونه برای ادبیات به ارمغان آورده، چالش‌ها در برابر نهال نوپای ادبیات دفاع مقدس فراوان بوده است. اما مع الاسف این چالش‌ها به دقت شناسایی نشده است.

از دید این پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس، در این عرصه، پرسشگری در ۲ سطح اهمیت دارد: سطحی که به مطبوعات و رسانه‌ها و تریبون‌های عام مربوط است و باید ذهنیت مخاطبان ادبیات و فضای ادبیات روایی در کشور را به این مسائل بارور سازند و اهل ادبیات را به تفکر وادارند و به سمت مطالبه گری در حل این مسائل سوق دهند، و سطح عالی تری که مربوط به مجامع علمی و دانشگاهی و حوزوی است، مجموعه‌هایی که باید با پشتوانه پژوهش‌های عمیق، مبنایی و گره گشا معضلات ادبیات روایی دفاع مقدس را حل و هویت این میراث ارزشمند را حفظ کنند.

شاکری یادآور می‌شود که مجامع علمی که اصالتا متکفل اندیشه در این حوزه هستند نوعا خود گرفتار ساختار‌های معیوب اند و از این رو می‌گوید: انتظار نمی‌رود برخی مجامع دانشگاهی که تفکر سکولار و ترجمه‌ای در آن‌ها رشد کرده و تثبیت شده، معضلات ادبیات روایی متعهد دفاع مقدس را شناسایی کنند. بلکه این مجامع بعضا خود به یکی از معضلات رشد طبیعی ادبیات روایی متعهد تبدیل شده اند و رهزن جریان ادبیات متعهد ارزیابی می‌شوند.

ادبیات روایی دفاع مقدس همچنان مخاطب دارد
این نویسنده و مدرس داستان نویسی اعتقاد ندارد که پرداختن به ادبیات دفاع مقدس در این سال‌ها کم رنگ شده است. می‌گوید: در این باره اولا باید به آمار‌ها مراجعه کرد. در طول سال، چند جشنواره آثار چاپ شده یا پیش از چاپ را داوری می‌کنند. یعنی جشنواره‌های موضوعی متعددی مرتبط با دفاع مقدس وجود دارند که در مقایسه با دیگر ژانر‌ها قابل توجه است. از طرف دیگر، با لحاظ کردن ادبیات مستندنگار در کنار ادبیات خلاقه و داستانی، به نظر می‌رسد همچنان ادبیات روایی دفاع مقدس، هم مخاطبان خود را دارد و هم نویسندگان متعددی در این باره مشغول فعالیت اند؛ بنابراین ارزیابی بنده این نیست که این ادبیات با افت و ریزش مخاطب یا بی رغبتی نویسندگان روبه رو شده است.

او در عین حال متذکر می‌شود که نوشتن درباره دفاع مقدس در دهه‌های مختلف از وضعیت فرهنگی و اجتماعی و البته رشد و تثبیت این گونه تأثیر پذیرفته است. در این میان به شدت از جریان نویسندگان گروه مقابل و تغییرمسیردهندگان نیز انتقاد می‌کند. شاکری می‌گوید: در دهه شصت موضوع نخست ایران اسلامی دفاع مقدس بوده است و طیفی از نویسندگان اساسا نویسندگی خود را با این موضوع شروع کردند. همچنان که طیفی از نویسندگان نسل پیش از انقلاب و شبه روشن فکر‌ها به امید به ورشکستگی کشاندن ادبیات و هنر انقلاب در این باره یا ننوشتند یا اگر هم تعداد اندکی اثر تولید کردند در آن‌ها دفاع مقدس را تخریب و ارزش‌های آن را تحریف کردند. کسانی، چون منصور کوشان، منیرو روانی پور، اسماعیل فصیح، احمد محمود، جعفر مدرس صادقی، قاضی ربیحاوی، مهدی سحابی، تقی مدرسی که در جبهه ادبیات ضد دفاع مقدس قرار می‌گیرند و هریک به میزانی در تحریف ادبیات دفاع مقدس کوشیده اند. این طیف و البته شاگردان و پرورش یافتگان این جریان در دهه هفتاد بار دیگر با اقبال جامعه به ادبیات دفاع مقدس به نوشتن درباره دفاع مقدس رو آوردند. نخست به این دلیل که پس از گذشت یک دهه از آغاز ادبیات داستانی دفاع مقدس به نظر می‌رسید نمی‌توان این گونه پرمخاطب را نادیده گرفت. دوم آنکه این گروه با پذیرش قطعنامه از سوی ایران اسلامی و شکل گیری جریانی با نام «واقع گویی» مجرایی برای پرداخت به رویکرد سیاه اندیش خود به دفاع مقدس یافتند. اتفاقات متعددی در این دهه رخ می‌دهد و نویسندگانی از جبهه ادبیات متعهد به ارزش‌های انقلاب اسلامی به سوی جریان شبه روشن فکر متمایل شدند یا عملا جاده صاف کن سیاه نویسی این جریان شدند.

او ادامه می‌دهد: به نظر می‌رسد در دهه هفتاد نیز همچنان ادبیات دفاع مقدس پرمخاطب است، ولی با گذشت قریب به بیست سال از شروع دفاع مقدس و یک دهه از پایان آن، دهه هشتاد، دهه کم رونقی این گونه ادبی باشد. البته در این دهه رونق خاطره نویسی دفاع مقدس و البته زندگی نامه داستانی درباره شخصیت‌های دفاع مقدس روح تازه‌ای به کالبد این ادبیات دمید. جریان خاطره نویسی نه تنها نفس مستندنگاری که حتی ادبیات داستانی دفاع مقدس را نیز از برهه‌ای خطیر عبور داد. گرچه می‌توان درباره نسبت و مناسبت‌ها و ریزش و رویش‌ها در تعامل و تقابل جریان داستان نویسی و خاطره نویسی دفاع مقدس مفصلا صحبت کرد، ظاهرا خاطره نگاری منجی ادبیات داستانی دفاع مقدس بوده است.

تبدیل گونه به فراگونه
بر پایه گفته‌های این داستان نویس، در طول این سه دهه‌ای که از پایان جنگ می‌گذرد، ادبیات دفاع مقدس از یک گونه به فراگونه تبدیل شده است و در توضیح این موضوع، اظهار می‌کند: فرایند و سیر این تبدیل و تبدل جای سخن و پژوهش بسیار دارد. به تعبیری، ادبیات دفاع مقدس در دل خود یک مکتب ادبی و یک جریان ادبی با مبانی و مؤلفه‌ها و ارزش‌ها و ساختار‌های مشخص را اندک اندک رشد داد. حتی جریان خاطره نویسی در همین دهه هشتاد به وضوح تکنیک‌ها و عناصر و مؤلفه‌های داستانی را در خود آشکار کرد و مشخص شد ادبیات دفاع مقدس در حال پوست اندازی است و خاطره نگاری‌ها تمایل دارند به سمت داستان نویسی یا داستان نمایی حرکت کنند و کارکرد‌های محدود خاطره نگاری را به کارکرد‌های عالی داستان پیوند زنند. البته این جریان و حرکت بطئی بوده و آسیب‌ها و خلأ‌های نظری و عملی و راهبردی و برنامه ریزی و مدیریتی خاص خود را داشته است. مع الأسف این گونه نبوده است که مرکزی و پژوهشکده‌ای یا اتاق فکری درباره این فرایند و گذشته، حال و آینده آن تأمل و برایش برنامه ریزی کند. اما به هر حال این فرایند قابل احصاست. در همین دهه و به خصوص دهه نود شاهد پوست اندازی مفهومی ادبیات دفاع مقدس نیز هستیم. خب یک نگاه این است که دفاع مقدس یک واقعه تاریخی زمانمند و مکانمند است. اما تعابیری، چون ادبیات مقاومت و ادبیات پایداری که کم کم رونق گرفت نشان می‌داد قرار است ارزش‌ها و مبانی ادبیات دفاع مقدس در کرانه‌های موضوعی متعددی بازنشر داده شود.

شاکری در ادامه سخنانش به دهه نود و وقوع انقلاب‌ها در کشور‌های عربی، حضور گروه‌های تکفیری و اعزام رزمندگان از کشور‌های مختلف به عراق، سوریه، یمن و لبنان می‌رسد و می‌گوید: همه این‌ها موجب شد همان مبانی و ارزش‌های دفاع مقدس در جلوه‌های موضوعی جدید بار دیگر مطرح شوند. این امری طبیعی و تا حدی بایسته است. اینکه رهبر معظم انقلاب درباره دفاع مقدس می‌فرمایند این جنگ یک گنج است معنایش لزوما این نیست که الی الابد ما باید راجع به دفاع مقدس بنویسیم؛ گرچه این ظرفیت در دفاع مقدس ما واقعا هست. معنای عمیق این بیان آن است که تجربه روایت از دفاع مقدس، تجربه نمایشی کردن مضامین دینی می‌تواند در گستره دفاع مقدس، یعنی دفاع از مظلوم و دفاع از ارزش‌های دینی، در موضوعات مختلف انعکاس یابد و تا همیشه ادبیات اسلامی را غنی سازد.

باید از ادبیات مستندنگار به ادبیات خلاقه پل بزنیم
مؤلـف کتـاب «جسـتاری در اصطلاح شناسی و مبانی ادبیات داستانی دفاع مقدس» از آنچه ذکر شد، نتیجه می‌گیرد که جابه جایی برخی نویسندگان دفاع مقدس به گونه‌های دیگر یک نرمش و چرخش تاکتیکی است نه چرخش راهبردی. او ادامه می‌دهد:، اما نکته‌ای که در جریان سیاه نویس و نسبت آن‌ها با ادبیات جنگ وجود دارد آن است که نسل اول این نویسندگان دلیلی مهم‌تر از حاشیه گزینی و بایکوت ارزش‌های انقلاب اسلامی برای ننوشتن از دفاع مقدس داشته اند؛ اینکه این طیف عملا تجربه حضور در جبهه‌ها را هیچ گاه به نحو بی واسطه در اختیار نداشته اند. در نتیجه بیشتر آثاری که این جریان درباره جنگ نوشت ادبیات شهری و شرح فضای موشک باران و بمباران است. این طیف حتی در آثارشان از اینکه در ایران مانده اند نیز پشیمان اند؛ لذا آثار متعددی از این گروه در دهه شصت شرح آرزو‌های آن‌ها برای رفتن از ایران و پیوستن به آرمان شهرشان در غرب است. نکته دیگر آن است که این جریان بر مدار کج تابی و وارونه نویسی درباره دفاع مقدس حیات یافته است. تجربه فضای نشر و کتابخوانی نیز بر این امر تأکید دارد که عموم خوانندگان از فضای یأس آلود و پوچ گرای آثار داستانی سیاه دفاع مقدس روی گردان اند. ادبیات شبه روشن فکر ادبیاتی بی آرمان است که تنها روایـتگر زوال انسانیت و سرکوب ارزش هاست. بنابـرایـن، فطـرت کمال گرا و حقـیقت جوی انسانی و به خصوص مخاطبان ایرانی قادر نیست با این فضا همراهی و همــدلی کند.

این نویسنده و پژوهشگر ادبیات مقاومت در پایان تأکید می‌کند: در نگاه کلان و تصویر بزرگ از ادبیات معاصر ما ناگزیر خواهیم بود از ادبیات مستندنگار به ادبیات خلاقه پل بزنیم، همچنان که ناگزیر خواهیم بود پیوندی منطقی و درست میان ادبیات متقدم دفاع مقدس و دیگر گونه‌ها برقرار کنیم. این سیر و فراینـد و صیرورتی ناگزیر و اجتناب ناپذیر است و بر عهده متولیان امر و اصحاب اندیشه است که در این باره بـرنامه ریزی دقیقی صورت دهند.

دفاع مقدس در ادبیات داستانی سیاه، تحریف شده است

به گزارش خبرنگار حوزه کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، احمد شاکری در راستای منویات مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیرشان پیرامون تحریف دفاع مقدس، یادداشتی را در اختیار خبرگزاری فارس قرار داد.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

مقام معظم رهبری، در مراسم تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس در ضمن بیانات مهمی به ادبیات دفاع مقدس و اهمیت، کارکردها و برخی مولفه‌های آن اشاره کردند. به این مناسبت دو تعبیر مهم درباره ادبیات دفاع مقدس را که در قالب کلید واژه :سرچشمه جوشنده»[۱] و «دست‌های تحریف گر»[۲] بیان شده‌اند مورد مداقه قرار خواهیم داد.

نکته‌ای که پیش از پرداخت به این بیانات باید بدان توجه کرد ظرف‌هاضمه فضای ادبی – هنری کشور و ظرفیت تئوری پرداز ان در مواجهه با چنین بیاناتی است. از جمله افتخارات ادبیات معاصر اشنایی رهبر و عالی ترین مقام کشوری با ادبیات به نحو جدی و حرفه‌ای است. این موهبت البته برای کسانی که با شعر و ادبیات داستانی و خاطره و مستند نگاری اشنایی ندارند شاید چندان به چشم نیامده یا قابل درک نباشد. اما به شهادت اهل شعر و ادبیات و انبوهی از گفته‌ها و تقریظ‌ها و نوشته‌ها، رهبری معظم نه تنها مخاطبی جدی و پی گیر و خواننده‌ای حرفه ای، که در مقام کسی قرار دارند که موضوعا و تخصصا در برخی حوزه‌های ادبیات ورود داشته و با کارکردها، تاریخچه و ظرفیت‌های ادبیات در ایران و جهان اشنا هستند. با چنین صبغه و سابقه ای، فرمایشات و بیانات معظم له در مناسبت‌های مختلف درباره باید‌ها و نبایدهای ادبیات، خاصه ادبیات دفاع مقدس و بخصوص ادبیات روایی دفاع مقدس در رتبه‌ای فراتر از اظهار نظر‌های معمول، که در تراز راهبرد گزینی برای هنر و ادبیات انقلاب باید مورد مداقه و توجه قرار گیرد. با این وجود نحوه مواجهه طیف‌های مختلفی از جمله مدیران ادبی و هنری، جامعه هنرمندان و نویسندگان و مجامع علمی و پژوهشی با این بیانات نوعا شتابزده، سطحی و غیر روش مند بوده است. در حالی که انتظار می‌رود این بیانات در ساختارهای مشخصی با مطالعات انضمامی و پژوهشهای مبنایی به سطح تئوری‌های مدون و نظریات مجدِّد تبدیل شود، فضای هنری و ادبی کشور چنین ظرفیتی را از خود بروز نداده است. در نمونه‌ای مشخص، با وجود کثرت تقریظ‌های صورت گرفته از سوی معظم له و نکاتی که به اختصار و اجمال درباره ادبیات تراز در انها بیان شده، همچنان‌هاضمه ادبیات روایی در کشور از مرحله معرفی و کشف مصداق در استناد به این تقریظ‌ها به مرحله کشف معیار و مولفه‌های بایسته ادبیات و هنر متعهد حرکت نکرده است. مشخصا مجامع علمی و مراکز پژوهشی و اهالی نظر در تفصیل، تدوین، تفسیر و تبویب انچه به اجمال در این بیانات و تقریظ‌ها امده مسئول خواهند بود.

بیانات اخیر مقام معظم رهبری از دو جهت زمانی و موقعیتی از اهمیت بسزایی برخوردار است. نخست انکه در چهلمین سالگرد شروع دفاع مقدس بیان شده است و نگاهی فرانگر، تحلیلی، اسیب شناسانه و افق اندیش را در معرض دید قرار می‌دهد. دیگر انکه این بیانات تنها به مخاطب خاصی اختصاص ندارد. موضوعاتی است که همگان باید بدان توجه نمایند. اما دو کلید واژه در این بیانات از اهمیت ویژه‌ای خاصه در حوزه ادبیات دفاع مقدس برخوردار است. در یادداشتی که می‌اید تلاش شده تفسیر و تحلیل ادبی این کلید وا ژه‌ها خاصه در حوزه ادبیات روایی دفاع مقدس تا حد مقدور بیان شود. فهم اهمیت این کلید واژه‌ها در گرو معرفی تاریخچه این مفاهیم در ادبیات روایی دفاع مقدس، سعه و گستره تاثیر این مفاهیم در شرایط کنونی ادبیات روایی دفاع مقدس و اثار و نتایج انها در تامین و تثبیت اینده ادبیات روایی دفاع مقدس، بلکه ادبیات روایی معاصر و فراتر از آن، هنر و ادبیات ایرانی اسلامی است.

مقام معظم رهبری در بخشی از بیانات خود ادبیات دفاع مقدس را نه گونه‌ای هم عرض با گونه‌های دیگر که ان را در طول گونه‌های پس از خود، سرچشمه انها و زاینده گونه‌های دیگر می‌شمارند. به تعبیری باید ادبیات دفاع مقدس را از چارچوب گونه ادبی موضوعی خارج کرد و ان را در سعه یک فراگونه مورد مطالعه قرار داد. این موضوع از جایگاهی راهبردی در ادبیات روایی معاصر برخوردار است. توضیح انکه ادبیات روایی و خاصه ادبیات داستانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوره جدیدی را تجربه کرد. ورود به این دوره جدید البته مقوله‌ای است که کمتر پژوهشگری درباره اصل ان تردید داشته یا ان را انکار نماید. گرچه درباره مولفه‌ها، چیستی و اثار و ابعاد این تقسیم بندی اختلاف نظر‌هایی وجود داشته و دارد. جناب اقای محمد رضا سرشار در “ادبیات داستانی ایران پس از انقلاب اسلامی” به تفصیل برخی اورده‌ها و تفاوت‌های ادبیات داستانی پس از انقلاب با دوره پیشین را بیان داشته است. ادبیات روایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی متاثر از انقلاب اسلامی، مبانی و ارزشهای ان شکل گرفت. این دوره با گسستی از تجربه ادبیات داستانی پیش از انقلاب اسلامی که عموما در سیطره ادبیات چپ مارکسیستی یا ادبیات لیبرال غرب گرا بود شکل گرفت. بنابر این بیش از هر چیز متاثر از تجربه ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی بود. نویسندگان این جریان نه پرورش یافته جریانهای پیش از انقلاب و نه متاثر از نظریات ادبی شناخته شده که بیش از هر چیز و اصالتا برامده از فرهنگ انقلاب اسلامی بودند. بایکوت جریان شبه روشنفکر در دهه اغازین انقلاب اسلامی عملا راه را برای ظهور و تجربه اندوزی نسل نویسندگان انقلاب اسلامی گشود. بنابر این تجربه مستقیم و بی‌واسطه به اقتضای عمیق بودن، بکر بودن و ارزشهای روایی نویسندگان جریان انقلابی را ناگزیر به روایت می‌ساخت. این ناگزیری در درجه نخست از نفس تجربه‌ای نشات می‌گرفت که در نوع خود در طول تاریخ ایران بی‌نظیر بود. ارمان‌هایی محقق شده بودند، شخصیت‌هایی عمیق که تا پیش از این کمتر دیده شده بودند ظهور کردند و تحولات عمیقی در زندگی و منش انها رخ داده بود. پس از نوزده ماه از پیروزی انقلاب اسلامی و با اغاز دفاع مقدس، عملا نسل جوان نویسندگان انقلاب به موضوع دفاع مقدس پرداختند. موضوعی که در طول تاریخ انقلاب اسلامی طولانی ترین و عمیق ترین تجربه مشترک را رقم زد. و مضامین و معارفی را به نمایش گذاشت که نمونه و بدیلی در موقعیت‌های دیگر به ان وسعت برایش نمی‌توان معرفی کرد. بنابر این بخش عمده‌ای بلکه حداکثر توان ادبیات روایی پس از انقلاب اسلامی معطوف به دفاع مقدس شد. تا کنون و با گذشت بیش از چهار دهه از اغاز دفاع مقدس و بیش از سه دهه از پذیرش قطعنامه همچنان ادبیات دفاع مقدس کما و کیفا پیشاپیش گونه‌های دیگر ادبی قرار گرفته است. به نحوی که می‌توان ان را در جنگ واقعی تهاجم فرهنگی و تقابل جریان متعهد و جریان شبه روشنفکری در حوزه ادبیات خط شکن دانست. اما ایا این گونه که در تلقی عام و تقسیمات ادبیات داستانی گونه‌ای “موضوعی” تلقی می‌شود چگونه و چرا باید به عنوان فرا گونه معرفی و تفسیر و جای شناسی شود؟

یکی از موضوعاتی که بخصوص در دو دهه اخیر اذهان اهالی ادبیات روایی را به خود مشغول داشته است نسبتی است که میان ادبیات داستانی دفاع مقدس و ادبیات داستانی انقلاب اسلامی برقرار است. این تلقی در برخی نظرات وجود دارد که این دو گونه‌ای هم عرض هستند. برخی نگرانی‌ها درباره پرداخت موکد به ادبیات دفاع مقدس و غفلت از ادبیات انقلاب اسلامی نیز به این اسیب شناسی دامن می‌زند. در این نگاه این دو حداکثر گونه‌هایی تلقی می‌شوند که هم عرض بوده و در برهه‌ای از ادبیات انقلاب اسلامی در مقابل یکدیگر صف ارایی می‌کنند. با این توضیح که ادبیات دفاع مقدس و پرداخت بیش از اندازه به ان نگاهها را از ادبیات انقلاب اسلامی یعنی ادبیاتی که به موضوع انقلاب اسلامی ۵۷ بپردازد منصرف ساخته است. بنابر این متهم اصلی در نپرداختن به ادبیات انقلاب اسلامی ادبیات دفاع مقدس است. در مقابل این نظر، ایده دیگری وجود دارد که این دو گونه را نه در عرض هم که در طول یکدیگر قلمداد می‌کند. بر این اساس نگاه موضوعی به این گونه‌های ادبی بسیار محدود کننده بلکه منشا اشتباهات راهبردی است. تردیدی در این نیست که دفاع مقدس، دفاع از ارزشهای انقلاب اسلامی و ایران اسلامی بوده است و این دو واقعه به لحاظ مبانی، ارزشها و ارمانها با یکدیگر همپوشانی دارند. بنابر این ادبیات دفاع مقدس نه تنها در مقابل ادبیات انقلاب اسلامی نیست بلکه در طول ان و تامین کننده و تمهید کننده مقدمات ان است. به تعبیری برای نیل به ادبیات انقلاب اسلامی وقوع دفاع مقدس و ظهور ادبیات دفاع مقدس فرصتی مغتنم و بی‌نظیر محسوب می‌شود. توضیح انکه نوشتن از انقلاب اسلامی به مراتب و به دلایل متعدد از نوشتن درباره دفاع مقدس دشوار تر است. این دشواری تا حدودی به نفس این موضوعات باز می‌گردد. پیچیدگی‌های انقلاب و افراد و سلایق و نحله‌های شرکت کننده در ان و صیرورت و حیات انقلاب در طول چهار دهه اخیر نوشتن از ان را دشوار می‌کند. در حالی که دفاع مقدس حداقل به واسطه سطح دشمن شناسی سهل تر روایت ساده تری را اقتضا می‌کند.

اما سئوال این است که ایا تجربه ادبیات روایی دفاع مقدس تجربه‌ای صرفا گونه‌ای است که دامنه تاثیر و حرکت و صیرورت ان صرفا در چارچوب یک گونه محدود می‌شود؟ به نظر می‌رسد ادبیات دفاع مقدس بیش از ان که صرفا تجربه‌ای در گونه‌ای خاص از ادبیات و خاصه ادبیات روایی باشد، در ابعاد و جهات مهمترین تجربه‌ای موثر و عمیق و سازنده در حوزه ادبیات دینی و ادبیات داستانی متاثر از انقلاب اسلامی است. به نحوی که اثار و ثمرات و نتایج و یافته‌هایش فراتر از گونه خاص دفاع مقدس زاینده گونه‌های متعدد خواهد بود. یکی از دلایلی که این ادعا را تایید و تثبیت می‌کند به تعریف ادبیات روایی دفاع مقدس باز می‌گردد. واقعیت ان است که مفهوم دفاع مقدس به هیچ وجه مقید به واقعه‌ای زمانی و مکانی نیست. انچه ماهیت این ادبیات را رقم می‌زند خصوصیت قدسی و رویکرد قدسانی ان در نگاه به عالم است. انچه به عنوان اصلی ترین یافته این ادبیات باید تلقی شود ان است که بر خلاف ادبیات چپ و ادبیات لیبرال نگاهی قدسانی به عالم دارد. در تعریف ارزشها و ارمانها ایمان و باور به عالم غیب در ان موج می‌زند و همین است که جوهره ادبیات روایی متعهد را خواهد ساخت. به بیانی ادبیات روایی دفاع مقدس محط و محمل مکتب ادبی پس از انقلاب اسلامی است و به مقتضای تجربه‌ای که نویسندگان در این زمینه داشته اند توانسته است در مراتبی این مکتب را ظاهر نماید.

نکته دیگری که در این باره محل توجه است صیرورت و شدن‌های ادبیات روایی معاصر در تجربه مستمر ان در پرداخت به موضوعات متعدد است. واقعیت ان است که اینده ادبیات روایی در کشور و افق‌های اینده ان کاملا نیازمند استفاده از تجربه ادبیات روایی دفاع مقدس است. سیر کمالی ادبیات روایی معاصر به سمت ادبیات مطلوب یا متوقع لازم است از تجربه ادبیات روایی دفاع مقدس عبور کند. عدم توجه به ریزش‌ها و رویش‌ها و ظرفیت‌ها و استعدادهای فعلیت یافته ادبیات دفاع مقدس عملا تجربیات اینده ادبیات در کشور را به نقطه اغاز باز خواهد گرداند و ناکامی‌های گذشته را مضاعف خواهد ساخت. به تعبیری ادبیات دفاع مقدس به مثابه سرچشمه‌ای است که اب حیات را در رگ‌های ادبیات کشور به جریان در می‌اورد نخست بدان سبب که این گونه از تقدم زمانی نسبت به گونه‌های متاخر برخوردار است. دیگر انکه میزان تجربه اندوخته در این گونه بیش از هر گونه دیگری است و بالاخره اینکه ظهور و بروز ادبیات دفاع مقدس ان را در سعه‌ای فراتر از گونه‌ای موضوعی قرار داده است. دفاع مقدس بیش از انکه نامی برای گونه‌ای موضوع محور باشد عنوانی برای ادبیاتی مضمون محور است که با موضوعات مختلف سازگاری دارد.

کلید واژه مهم دیگری که در بیانات مقام معظم رهبری امده است مقوله تحریف و تحذیر از دست‌ها و انگیزه‌های تحریف گر است. این کلید واژه در صورت تبئین، تفصیل و تفسیر، قادر است مهمترین مجاری اسیب ادبیات روایی دفاع مقدس را اشکار سازد.

می توان مقوله تحریف را در دو شاخه شاخص و پر اهمیت ادبیات مستند نگار و ادبیات خلاقه داستانی شناسایی کرد. همانطور که ادبیات مستند نگار و واقع گو ممکن است به دام تحریف واقعیات دفاع مقدس بیفتد. ادبیات خلاقه داستانی نیز در کارکرد خاص خود می‌تواند به نوع دیگری از تحریف دامن زند. با این توضیح که تحریف در ادبیات داستانی پیچیده تر، تاثیر گذار تر، عمیق تر و بنیادین تر است. باید به این نکته متفطن بود که تلقی واقع گویی در خاطره نویسی و امکان صدق و کذب در گزاره‌های ان و صورت انشایی گزاره‌ها در ادبیات داستانی و در نتیجه عدم اتصاف گزاره‌ها در ان به صدق و کذب ممکن است به این نتیجه منتهی شود که اصل تحریف در خاطره جدی و محقق و در حوزه داستان غیر قابل فرض و دور از ذهن است. اما دقت در کارکردهای ادبیات داستانی حاکی از ان است که ادبیات داستانی با کارکرد خاص خود در القای هدف نمایشی اساسا خود را بی‌نیاز از صدق و کذب می‌داند. لذا نمی‌توان در ان از کاذب بودن سخن گفت. داستان معنا را در جان مخاطب می‌نشاند و ان را ایجاد می‌کند بدون انکه ادعای مستند گویی داشته باشد. این خصوصیت نحوه مواجهه با اثار داستانی تحریف گر را نسبت به اثار مستند نگار از پیچیدگی‌های بیشتری برخوردار می‌کند. داستان لزوما به شخصیت خاص یا واقعه تاریخی اشاره نمی‌کند. بنابر این نمی‌توان با انکار حضور تاریخی شخصیت داستانی یا انکار وقوع حادثه داستانی به نحو تاریخی نسبت به ان واکنش نشان داد و تاثیر ان را مرتفع ساخت. در حالی که در اثار مستند نگار کافی است مستندات مخدوش شده یا راوی از اعتبار خلع شود همین کفایت می‌کند تا خاطره یا روایت مستند نگار از تاثیر بیفتد. به همین سبب است که جریان شبه روشنفکر در طول چهار دهه گذشته تلاش بسیاری در شکل گیری، توسعه، تثبیت و رونق بخشی به جریانی با عنوان ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس بوده است.

در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس ابزارهای متعددی در انچه باید به واقع از ان به بحران تحریف دفاع مقدس یاد کرد بکار گرفته شده و دخیل بوده اند. اولین رکن جریان تحریف کننده پژوهشهای سکولار در مجامع علمی و دانشگاهی اند. پژوهشهای سکولار اساسا هیچ توجهی به حقیقت دفاع مقدس نداشته و عملا ارزش‌ها مبانی دینی و ارمان‌های انقلابی را در پژوهشهای ادبی دخیل نمی‌داند. در نتیجه چنین حساسیت زدایی که زاییده نگاه کاملا ترجمه‌ای و وابسته است ادبیات دفاع مقدسی مورد تقدیر و ترویج واقع می‌شود که با این مبانی اندیشه‌ای بیگانه است و ادبیاتی مورد تقبیح قرار می‌گیرد که به حقیقت دفاع مقدس و واقعیات جاری در ان ملتزم و متعهد است. عامل دیگری که در شکل گیری جریان تحریف گر در ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس تاثیر داشته است نقد ادبی غیر متعهد است. واقعیت ان است که سکوت در مقابل ادبیات تحریفگر که در طول دهه‌های اخیر به یک رویه تبدیل شده است به ادامه حیات ادبیات سیاه دفاع مقدس دامن زده است. بعضا سیاست تساهل و تسامح در مبانی و ایده درست فهمیده نشده جذب حداکثری عملا جریان داستان نویس و منتقد متعهد را نیز در مقابل این جریان تحریفگر دچار انفعال ساخته است. به نحوی که در همین ایام و با وجود تحذیر مقام معظم رهبری درباره تحریف و دست‌های تحریفگر و میان فهرست‌های منتشر شده درباره بهترین اثار داستانی و روایی دفاع مقدس مشخصا اثار تحریفگر دفاع مقدس و سکولار تبلیغ می‌شوند. همچنین عوامل دیگری چون جشنواره‌های شبه روشنفکری و عدم تخصص مسئولان و سیاست گذاران ادبی در تقویت جریان تحریف گر در حوزه داستان نویسی موثر بوده اند.

نکته‌ای که باید بدان توجه داشت اینکه “تحریف” در ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس در مراتب و در جات مختلف و بر اساس مبانی فکری متفاوت صورت گرفته است. تحریف لزوما و ضرورتا ناشی از انگیزه اگاهانه نویسنده نیست. بلکه بعضا تحریف با نااگاهی درباره لوازم روایت داستانی محقق می‌شود. اما در مجموع اغراض و دواعی مختلفی به تحریف منجر می‌شوند. از جمله، ضدیت و عناد با اصل جمهوری اسلامی که خاصه در اثار برخی نویسندگان نسل پیش از انقلاب قابل شناسایی است. تحریف دفاع مقدس در اثار این گروه از مخالفت و عناد انها نسبت به اصل انقلاب اسلامی و ارزشهای ان نشات می‌گیرد. انگیزه دیگر ضدیت با مطلق جنگ و ترویج ایده صلح مطلق است. برخی نویسندگان جریان سیاه نویس دفاع مقدس متاثر از فضا و مبانی ادبیات ضد جنگ در جهان و در نتیجه کج فهمی و بدفهمی با شعار جذاب “مخالفت با جنگ” و “صلح طلبی” دست به تحریف دفاع مقدس زدند. نتیجه این مبنا گزینی نه مخالفت با مطلق جنگ که مخالفت و کریه انگاری نسبت به مصداق موجود تاریخی ایران اسلامی یعنی دفاع مقدس هشت ساله بوده است. انگیزه دیگری که برخی نویسندگان را به سمت تحریف دفاع مقدس متمایل ساخت، تلاش برای دست یافتن به روایت‌های داستانی با مخاطب حداکثری جهانی بود. این طیف با این مبنا که پرداخت به ارزش‌ها و حقایق دفاع مقدس برای مخاطب جهانی امری نامانوس است گمان کردند راه جهانی کردن این ادبیات کتمان یا کم رمق سازی حقیقت نورانی دفاع مقدس است. گروهی دیگر به داعی نواوری دست به هنجار شکنی زدند. این طیف به دنبال اتهام جریان شبه روشنفکر به ادبیات متعهد مبنی بر شعار نویسی و کلیشه نویسی گمان کردند رهایی از کلیشه‌ها به معنای جدا کردن ادبیات دفاع مقدس از شخصیت‌های قدسی و مضامین عالی است. این گروه به دام دو گانه ادبیات دولتی و ادبیات ازاد افتادند و گمان کردند ادبیات متعهد معادل ادبیات حکومتی و سفارشی است و مردمی نویسی به معنای پرداختن به نقاط سیاه جنگ و پرهیز از ادبیات حماسی است. لذا روح حماسه که حقیقت دفاع مقدس را ساخته است در این اثار تحریف شد.

اما همانطور که بیان شد تحریف لزوما دایر مدار قصد نویسنده نیست. چه بسا در ادبیات مستند نگار دفاع مقدس و ادبیات داستانی دفاع مقدس از سوی جریان متعهد به ارزشها و مبانی دفاع مقدس و همدل و هم سوی با ان نیز تحریف‌هایی صورت گرفته است. این تحریفها در هر دو شق تحریف به زیاده و نقصان قابل ارزیابی است. شاید یکی از چالش برانگیز ترین موضوعاتی که در ادبیات مستند نگار و تا حدودی قالبهای زندگی نامه و زندگی نامه‌های داستانی مطرح بوده است پرداختن به شخصیت واقعی و تاریخی و حدود و ثغور بیان اطلاعات از زندگی چنین شخصیتی است. از سویی با روایتهایی مواجه هستیم که به دلیل ملاحظات متعدد فرهنگی، فقهی، اخلاقی و حتی سیاسی قادر نیستند همه چیز را درباره شخصیت بیان کنند. به تعبیری ادبیات روایی متعهد حتی در صورت دانستن همه چیز درباره شخصیت- که خود محل تردید است- مجاز به بیان همه دانسته‌ها نیست و نمی‌تواند حریم شخصیت تاریخی را مخدوش سازد و سر او را اشکار نماید. گرچه این موضوع را نمی‌توان حقیقتا تحریف دانست اما در اینکه تمامی شخصیت بازگو نشده و بخش منتخب و مجازی از زندگی شخصیت بیان شده است اثار و لوازمی را در پی خواهد داشت. همچنان که خاصه در برخی اثار مستند نگار دفاع مقدس شاهد بزرگ نمایی‌های غیر ضرور و بعضا طرح غلوامیز وقایع و اشخاص هستیم. این بیش از هر چیز به دلیل تجربه اندک راوی در بکارگیری ابزارهای روایی یا بی‌اعتمادی به تاثیر گذاری روایتی است که در حال انجام ان است. واقعیت ان است که شهدا و جانبازان و سرداران دفاع مقدس ان گونه که بوده اند و ان گونه که زیست کرده اند جایگاه بسیار رفیعی دارند. همانگونه که تخفیف و تقلیل دفاع مقدس و شخصیت‌های انها امری نابخشودنی است، غلو درباره انها نیز مقوله‌ای ناپسند ارزیابی می‌شود.

انچه در پایان باید بدان اشاره شود ضرورت تئوری پردازی بر پایه فرمایشات و تقریظ‌ها و مکتوبات مقام معظم رهبری است. به واقع مقولاتی چون خصوصیت فراگونه‌ای ادبیات دفاع مقدس و دست‌های پیدا و پنهان تحریف در قالبهای مختلف ادبی از جمله مقولاتی هستند که باید مورد پژوهش جدی قرار گیرند.

پی‌نوشت:

[۱] ادبیّات دفاع مقدّس هم یک گونه‌ی ادبی در قبال سایر ادبیّات نیست؛ یعنی این جور نیست که ما ادبیّات حماسی داریم، عشقی داریم، اجتماعی داریم، پلیسی داریم، یکی هم حالا مثلاً دفاع مقدّس؛ نه، دفاع مقدّس یک سرچشمه است، انواع و اقسام ادبیّات را می‌شود از آن انتزاع کرد و استفاده کرد و از آن میجوشد. مثل یک چشمه‌ی جوشنده است که انواع و اقسام ادبیّات را میشود خلق کرد در آن؛ میشود متنهای عالی تاریخی، اجتماعی، سیاسی، عشقی، خانوادگی را از روی ادبیّات دفاع مقدّس و آنچه برای دفاع مقدّس تولید میشود ایجاد کرد. https://farsi.khamenei.ir

[۲] دست تحریف با انگیزه به دنبال شبهه‌افکنی است…. تحریف در کمین است، دستهای تحریف‌گر در کمینند. همان

کسی که درگیر تجربه جزئی خودش است نمی‌تواند کلیت جنگ را درک کند

احمد شاکری با اشاره به وجود تقابل بین دو جریان شبه روشنفکر و گروه ادبی متعهد گفت: در این تقابل آن گونه‌ای که در خط مقدم و نقطه پیشانی این تهاجم است ادبیات دفاع مقدس است.

به گزارش خبرگزاری مهر، احمد شاکری پژوهشگر و نویسنده حوزه ادبیات دفاع مقدس و استاد دانشگاه در نخستین روز از هفته دفاع مقدس و همزمان با چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس در بررسی تحلیلی ادبیات داستانی ضد جنگ از سلسله برنامه‌های «در سنگر ادب و هنر» گفت: در هفته دفاع مقدس و چهلمین سالگرد آغاز دفاع مقدس هستیم به عنوان واقعه‌ای که ۸ سال از تاریخ پس از انقلاب اسلامی را به خود اختصاص داد.

این پژوهشگر و نویسنده با تأکید بر اهمیت و جایگاه عرصه فرهنگی، هنری و ادبیات آن در ادامه خاطرنشان کرد: در ابتدا باید این سوال پرسیده شود چرا هنر، چرا ادبیات، چرا ادبیات داستانی و چرا ادبیات داستانی دفاع مقدس.

شاکری با بیان اینکه در حوزه هنر و اهمیت و جایگاه آن در نظام کلی فرهنگی پس از پیروزی انقلاب مطالب و نکات متعددی مطرح شده است، افزود: منظرگاهی که مقام معظم رهبری دارند که در بیانات و تقریظ های ایشان و در جلسات با هنرمندان اهل ادب مشهود است این است که هیچ اندیشه‌ای ماندگار نمی‌شود مگر آنکه در قالب هنر در آید پس جایگاه هنر جایگاه ممتازی است هم برای تثبیت فرهنگ و هم برای ورود و تخریب شبه فرهنگ‌ها در تهاجم فرهنگی.

وی با بیان اینکه از میان قالب‌های هنری قالب‌های ادبیات و خاصه ادبیات داستانی هم جایگاه ممتازی دارند، در ادامه تصریح کرد: شاهد این مدعا، آمارهایی است که نهاد کتابخانه عمومی کشور ارائه می‌دهند و میزان مخاطبان کتاب است که کتاب را برای مطالعه به امانت می‌گیرند و حتی تعدد کتابهای منتشر شده و میزان تیراژ آثار در حوزه کتاب و کتابخوانی است که در همه این موارد ادبیات داستانی در صدر فهرست‌ها قرار دارند.

این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه این تنها جایگاه ادبیات داستانی فارسی نیست بلکه در دنیا هم نمونه آثار داستانی تولید شده جایگاه ویژه ای دارد، افزود: اما در عرصه ادبیات داستانی، ادبیات داستانی دفاع مقدس ویژگی ممتازی دارد.

شاکری با بیان اینکه در حوزه ادبیات داستانی در گونه‌های مختلف و در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی نویسندگان مختلفی وارد این عرصه شده اند، گفت: در این راستا آثار متعددی تولید، جشنواره‌های مختلفی برگزار و آثار را به دقت بررسی و گزینش کردند با این وجود ادبیات داستانی دفاع مقدس و یا به تعبیری ادبیات روایی دفاع مقدس ویژه است.

وی درباره دلایل جایگاه ویژه ادبیات داستانی دفاع مقدس گفت: از دلایل آن سرمایه و هزینه‌ای است که سیاستگذاران فرهنگی برای این گونه‌ها انجام داده اند و مجموعه‌های مختلف متولی ادبیات طی این ۴۰ سال برنامه‌های متعددی را برای رونق گیری و تعمیق این نوع ادبی اجرا کرده اند و حاکی از آن است که این نوع (ادبیات داستانی دفاع مقدس) در هر بررسی بر انواع دیگر برتری دارد.

این پژوهشگر و نویسنده حوزه ادبیات دفاع مقدس با بیان اینکه از دیگر دلایل اهمیت این نوع ادبیات خود دفاع مقدس است، گفت: واقعاً اهمیت این موضوع سایه اش را بر اهمیت انواع گونه‌های ادبی افکنده است دفاع مقدس واقعه‌ای است که بخشی از تاریخ پس از پیروزی انقلاب اسلامی را به خود اختصاص داده است هم به لحاظ وسعت زمانی و هم به لحاظ اهمیت از نظر تعداد افرادی که مشارکت داشتند و هم به لحاظ فرهنگسازی و تبلور ارزشها که موضوع بی بدیلی است.

شاکری با اشاره به شمارگان آثاری که در این زمینه (ادبیات داستانی دفاع مقدس) منتشر شده است، گفت: اگر خاطره نویسی هم نزدیک به ادبیات داستانی بدانیم برخی آثاری که در این حوزه تولید شده است شمارگان آنها در طول تاریخ ادبیات روایی در کشور کم نظیر و بلکه بی نظیر هستند پس یکی از مؤلفه‌های پرداختن به یک گونه آن است که در کدام گونه شمارگان آثار دارای فراوانی است البته در کنار شمارگان تعدد عناوین با اهمیت است تعداد کتاب‌هایی که در طول سال و بلکه این ۴۰ سال منتشر شده است اهمیت و اولویت دیگر این ضرورت را ایجاب می‌کند.

وی با تأکید بر ضرورت آسیب شناسی ادبیات داستانی دفاع مقدس خاطرنشان کرد: دغدغه ادبیات پس از انقلاب دغدغه ادبیات متعهد و دغدغه بازتاب و نمایش دادن ارزشهای انقلابی، دینی و معنوی بوده است آن میزانی از این ارزشها که در گونه ادبی دفاع مقدس بازتاب داده شده است بسیار بیشتر از گونه‌های دیگر است البته گونه‌های دیگری هم در کشور داریم و نویسندگانی هستند که عمق معنای انقلاب و عمق ارزشها را در قالب روایت شخصیت‌ها و اتفاقات توانسته اند نمایشی کنند و اهمیت فراوانی هم دارد.

این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: هماره در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ۲ جریان اصلی در مقابل هم صف آرایی کرده اند یکی ادبیات شبه روشنفکری که خودشان در ضمن جریان گونه‌ها، تئوری‌ها و مبانی مختلف شبه جریان‌ها و ریز جریان‌های مختلفی دارند و دیگری جریان ادبی متعهد و ارزشهای انقلاب اسلامی است.

شاکری افزود: در این رویارویی و تقابل مقام معظم رهبری آن را به جنگ واقعی تعبیر کرده اند که خاکریز ظاهری ندارد اما به واقعه جنگ است، در این تقابل آن گونه‌ای که در خط مقدم و نقطه پیشانی این تهاجم است ادبیات دفاع مقدس است چه در بعد اثباتی و چه در بعد سلبی.

وی تصریح کرد: اگر ادبیات دفاع مقدس به توفیقی برسد قطعاً این ادبیات پیشبرنده کلیت ادبیات متعهد در کشور است و اگر آسیبی ببیند این آسیب متوجه تمامیت ادبیات متعهد و تمام گونه هاست از اینرو حساسیت و اهمیت درباره این ادبیات (دفاع مقدس) بیشتر است.

این پژوهشگر و نویسنده حوزه ادبیات دفاع مقدس با بیان اینکه محور بحث ما ادبیات ضد جنگ است، افزود: از عناوین مطرح در این باره چیستی ادبیات ضد جنگ است اینکه آیا اساساً چنین ادبیاتی در کشور ما شکل گرفته است؟ اگر شکل گرفته چه مؤلفه‌ها مبانی و سیر تطور تاریخی داشته است؟

شاکری با بیان اینکه به نظر می‌رسد اولویت بحث ما قابل اثبات است، گفت: به تعبیری از مهم‌ترین موضوعات در حوزه ادبیات داستانی معاصر صحبت می‌کنیم مخاطبان این جلسه باید بدانند اصطلاح سازی و اصطلاح پردازی را مجامع علمی انجام می‌دهند اما یک واقعیت بیرونی داریم و اینکه در حقیقت مربوط به عالم ثبوت است در عالم واقعی در حال رخ‌داد است.

وی ادامه داد: از آغاز دفاع مقدس و ایامی که ارتش بعث به کشور حمله کرد این اتفاق ادبیات متناسب با خودش را به همراه داشت به تعبیری شعرا، نویسندگان دست به قلم شدند البته در آن زمان گونه قالب و پیشرو شعر بود بعد داستان کوتاه و بعد داستان بلند و رمان. کمابیش به این واقعه واکنش نشان داده شد.

این مدرس دانشگاه با بیان اینکه این اتفاقی که در کشور افتاد را باید در ظرف زمانی و ادبی و فضای ادبی در آن زمان تحلیل کرد، در ادامه خاطرنشان کرد: ادبیات داستانی نوین در کشور از دوره مشروطه آغاز شد ورود و تثبیت داستان کوتاه در ایران بر داستان بلند مقدم بود.

شاکری ادامه داد: در ادبیات داستانی پیش از انقلاب ۲ جریان عمده ادبیات چپ و ادبیات لیبرال وجود داشت ادبیات چپ ادبیات توده و ادبیات سوسیالیستی ادبیات قدرتمندی بود که نویسندگان شناخته شده ای هم دارد در آن زمان نویسندگان شناخته شده متمایل به ادبیات غرب هم وجود داشت در یک جمع بندی در ادبیات پیش از انقلاب حضور و بروز استعداد متعلق به این دو جریان بود.

وی افزود: در این دوران جز تک چهره‌هایی در ادبیات کودک اساساً در ادبیات داستانی بزرگسالان به معنای نوین نماینده ای از جریان ادبیات متعهد نداشتند حتی این تعبیر درباره داستان پیش از انقلاب است ادبیاتی آن دوران در قالب منحرف و ضال بود و خانواده‌ها و مجامع متدین اقبالی به داستان و رمان خوانی نداشتند.

این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه با این پیشینه، سابقه، هیمنه و با این طیف از نویسندگان وارد انقلاب اسلامی شدیم، گفت: ماهیت انقلاب اسلامی ماهیت انقلاب دینی، با رهبری و مرجعیت شیعه و حضرت امام (ره) و ماهیتش آرمان دینی بود مردم در قانون اساسی به جمهوری اسلامی رأی دادند و این اتفاق سبب شد جریان شبه روشنفکری که تا پیش از انقلاب در واقع اهرم حرکت ادبیات داستانی، مجامع ادبی، رسانه‌ها و مطبوعات را در اختیار داشتند با رویارویی با انقلاب اسلامی آن را بایکوت کنند با این تلقی که انقلاب اسلامی نویسنده و هنرمند ندارد.

شاکری افزود: به این بهانه مدعی بودند انقلاب اسلامی نمی‌تواند آرمانهای خود را روایت کند که البته این بایکوت برای شکست انقلاب بود این تقابل با اصل انقلاب اسلامی بود.

وی با بیان اینکه در این شرایط پس از ۱۹ ماه دفاع مقدس آغاز شد، خاطرنشان کرد: نکته حائز اهمیت اینکه داستان از کجا پدید می‌آید؟ در تاریخ ادبیات غرب ملاحظه می‌شود انقلاب‌ها و جنگ‌های بزرگ سر منشأ پدید آمدن آثار داستانی جهانی است و حتی محافل ادبی ظهور و بروز پیدا می‌کنند.

این پژوهشگر و نویسنده حوزه ادبیات دفاع مقدس گفت: با این سابقه در جهان این طور تلقی می‌شد که بروز انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در کشور به عنوان ۲ واقعه مؤثر در طول هم ادبیاتی متناسب با خودش، رهیافت‌ها، آرمانها و ارزشهای خودش را تولید کند اما معضلی وجود داشت و آن اینکه نویسندگان پیش از آن با انقلاب همسو نبودند و ادبیات و انقلاب اسلامی نویسندگانی نداشت.

شاکری با بیان اینکه در این دوران (۱۹ ماه پس از پیروزی انقلاب) با خلأ مواجه بودیم، افزود: اما دفاع مقدس به لحاظ معنوی و هویتی ادامه انقلاب اسلامی تلقی می‌شود مهم‌ترین شاخصه دفاع مقدس آن است که در طول مبانی و آرمانهای انقلاب اسلامی است.

وی ادامه داد: به واقع دفاع مقدس دفاع از انقلاب اسلامی است از اینرو نباید دفاع مقدس به دفاع از وطن و خاک محدود شود شعارها، وصیتنامه ها و مجموعه آثار و میراث بر جا مانده از رزمندگان همه این موارد را تأیید می‌کند اینها نماینده ارزشهای انقلاب و مدافع ارزشهای عاشورایی تحت ولایت حضرت امام (ره) بودند که گام در این مسیر نهادند.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در یک راستا هستند، گفت: دفاع مقدس یک جلوه، یک ظهور و یک انعکاس از انقلاب اسلامی است همین موجب شده است دعوای میان جریان شبه روشنفکر و جریان‌های متعدد به حوزه دفاع مقدس کشیده شود.

شاکری افزود: اتفاقی که افتاد به لحاظ تاریخی عرصه نبرد ادبی، فرهنگی و هنری به روایت از دفاع مقدس کشیده شد البته در دوران دهه ۶۰ که دهه آغازین ادبیات دفاع مقدس و البته ادبیات انقلاب اسلامی است در طول این دهه ظهور و بروز خاصی از جریان شبه روشنفکر نداشتیم اگرچه آثاری خلق کردند نظیر محاق از منصور کوشان، شب ملخ از مجابی، زمستان ۶۰ از اسماعیل فصیح، زمین سوخته از احمد محمود و سفر کسرا و بسیاری دیگر از این قبیل آثار.

وی با بیان اینکه در این دوران این جریان (شبه روشنفکر) به عنوان جریان ثبوتی وجود نداشت، ادامه داد: وقتی زمستان ۶۰ اسماعیل فصیح را می‌خوانیم در این رمان نگاه به دفاع مقدس نگاه به جنگی است که ارزشی را حمل نمی‌کند شخصیت‌هایی که در این رمان وجود دارند شخصیت‌هایی هستند که با جنگ بیگانه و فراری از جنگ و آرزوی مهاجرت را در سر دارند در آثار دیگری از شبه روشنفکری تصویری که این طیف از دفاع مقدس ارائه می‌کنند تصویری فاقد معنویت و غیر همسو با مبانی دینی و تصویری که گویا دفاع مقدس نتیجه انقلاب اسلامی است.

این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه جنگ از سوی ابرقدرتها تحمیل شده است، گفت: در مقابل نگاه یأس آلود و پوچ نگر که ارزش را نمی بیند سیاهی، تلخی و رنج جنگ را می‌بینند و زخمهای جنگ را واکاوی می‌کند نگاهی حماسی وجود دارد این نگاه نزدیک ترین نگاه به کسانی است که در خود جنگ حاضرند و از امام حسین (ع) الگو گرفته اند و در اوج ایثار، امید و آرمان خواهی هستند و بذل جان می‌کنند.

شاکری خاطرنشان کرد: این افراد جانشان را برای ارزشها اهدا می‌کنند پس این دهه (دهه ۶۰) آغاز این رویارویی است البته این رویارویی طی ۴ دهه گذشته برایش نامگذاری های متعددی شد برخی جنگ ۸ ساله را جنگ نامیدند، برخی دفاع مقدس، برخی جنگ تحمیلی، برخی مقاومت و پایداری درباره ادبیات هم اسامی متعددی چون ادبیات دفاع مقدس، ادبیات جنگ، ادبیات پایداری دفاع مقدس، ادبیات مقاومت گذاشته شد.

وی با بیان اینکه در این نامگذاری‌ها نباید کج تابی نظری در آنها دیده شود، افزود: در این رویارویی دو چهره، دو نمود، دو مظهر و دو روایت وجود دارد یک نگاهی که نسبت به دفاع مقدس وجود دارد روایتی که سرچشمه، مبنا، ریشه و خاستگاه آن ادبیات غربی است که خاستگاه آن معارف، فلسفه و حکمت دینی و ارزشهای انقلابی نیستند.

این پژوهشگر و نویسنده حوزه ادبیات دفاع مقدس با بیان اینکه برخی این ادبیات را ادبیات ضد جنگ دانسته اند، افزود: و برخی آنرا ادبیات ضد دفاع مقدس دانستند البته تعابیر مختلفی شده است اما آنچه که تردیدی در آن نیست وجود این دوگانگی است هر کسی که ناظر صحنه ادبیات داستانی جنگ و دفاع مقدس باشد به این موضوع اذعان دارد که ما دو جریان مقابل هم را داریم این دو جریان متفاوت تعارض دارند یکی نگاه حماسی و دیگری نگاه یأس آلود.

شاکری با تأکید بر ضرورت ورود بر مطالعات تطبیقی گفت: این موضوع میدان گسترده ای برای مطالعه است که آثار و ثمرات ارزشمندی دارد و جز در برخی پایان نامه‌های دانشگاهی در مقطع دکترا آن هم به صورت محدود و موردی دیده نشده است.

وی با بیان اینکه مطالعات تطبیقی در مقایسه ادبیات داستانی دفاع مقدس با ادبیات جنگ در جهان نداشتیم، افزود: اما ضرورت این مطالعات احساس می‌شود بخصوص در جایی که ما بخواهیم وزن ادبیات دفاع مقدس، بومیت و تشخص خودش را اندازه گیری کنیم که واقعاً ادبیاتی که ما مدعی هستیم پیشرو گونه‌های ادبیات داستانی انقلاب است متعلق به یک واقعه اسلامی شیعی و انقلابی است آیا واقعاً به سطحی رسیده که حرف نویی در سطح جهان بزند؟.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه ادبیات جهان با جنگ بیگانه نیست، ادامه داد: این مطالعات از جهات مختلفی می‌تواند مفید باشد یکی وزن ادبیات جنگ را در کشور بشناسیم و نسبت به آن کوته بینی و یا غلو نکنیم.

شاکری با بیان اینکه در کشورهای مختلف ادبیات مختلف جنگ در طول تاریخ نمونه‌هایی تولید کردند که از ادبیات ما برتر هستند، گفت: باید با آثار خود هویت، تشخص و فردیت ادبیات خود را ثابت کنیم نکته‌ای که در ادبیات بومی است اگرچه می‌تواند بخشی از آن وارداتی باشد.

وی افزود: نمی‌توانیم دیواری دور ادبیات بومی قائل شد و کاری به ادبیات جهان نداشته باشیم اما نکته این است در این میراث داری استفاده از آثاری که در طول تاریخ در ادبیات جنگ تولید شده آیا حرف نویی زده ایم؟ یا صرفاً نگاه ترجمه‌ای داشتیم و تلاش کردیم آن مبانی، ارزشها و ساختارها را تکرار کنیم؟

این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه ادبیات ضد جنگ در کشور ما مقوله‌ای است که شبه وارداتی است، در ادامه تصریح کرد: یعنی هم مقدمات، مبادی وطنی و بومی دارد هم مبادی ترجمه‌ای و وابسته و تقلیدی. آنچیزی که ما را به ادبیات سیاه دفاع مقدس رساند ۲ جریان بودند یکی جریان شبه روشنفکر وابسته، ترجمه محور و تقلیدی است. انتظار نمی‌رود آقایان فصیحی، مجابی و کوشان ادبیات بومی بنویسند چون به لحاظ نظری کاملاً وابسته به ترجمه است این جریان قطعاً جریانی است که نگاهش به ادبیات غرب از مکاتب ادبیات غربی از نمونه مبانی و مبادی فکری فلسفی و اجتماعی غرب وام می‌گیرد.

شاکری گفت: از اینرو انتظار نمی‌رود تاییدکننده هم باشند و اساساً در آثارشان قداستی وجود ندارد اما نکته‌ای که وجود دارد به ویژه پس از دهه ۶۰ به این نکته می‌توان اشاره کرد که آیا مبادی ترجمه‌ای در ادبیات سیاه دفاع مقدس وجود داشته است یا نه که وجود داشته است.

وی تصریح کرد: اگرچه انقلاب اسلامی در کشور پیروز شد اما این پیروزی بیش از هر چیزی سبقه سیاسی داشت هم اکنون در فضای فرهنگی و ادبی کشررمان انقلابی به نحوه کامل جاگیر نشده است ما تئوری کافی برای ادبیات انقلاب نداریم انقلاب در ذاتش تکامل نهفته است.

این پژوهشگر و نویسنده حوزه ادبیات دفاع مقدس با بیان اینکه ما طی ۴۰ سال در تقابل بودیم، افزود: اتفاقی که واقع می‌شود این است انقلاب در بستر ساخته شده، تعریف شده و مستقر شده فرهنگی و ادبی انقلاب شکل نگرفت در همین بستری شکل گرفت که جریانی روشنفکر آن را ساخته است لذا می‌بینید نویسندگانی که در دهه ۶۰ بعضاً داستانهایی می‌نوشتند منعطف به تعهد و ارزشهای انقلاب اسلامی در دهه ۷۰ کارشان را تغییر دادند به تعبیری شاهد ریزش نیروها آن هم در دل ادبیات متعهد بودیم.

شاکری با بیان اینکه در این دوران دچار ریزش و هجمه توأمان بودیم، ادامه داد: در این هجمه عناصر متعددی دخیل بودند یک ریشه اش ترجمه است اینها از نمونه‌های موفق جهانی وام می‌گیرند چون اینها می‌خواهند اثرشان ضمن پرداختن به موضوع دفاع مقدس سبقه و وزن ادبی داشته باشد.

وی با بیان اینکه در ادبیات جهان ادبیات مقاومت هم داریم، گفت: ادبیات مقاومت و شعر مقاومت درباره فلسطین کاملاً شناخته شده است یا ادبیات دفاع ملی در ادبیات روسیه در جنگ جهانی دوم کاملاً شناخته شده است نوعاً نگاه نویسندگان سیاه دفاع مقدس نگاهی به تولیدات غربی نگاهی است به نمونه‌هایی که از جنگ جهانی دوم بیرون آمده است و آن هم از سوی نویسندگان آلمانی یعنی کشوری که خودش مهاجم بوده است و سپس شکست خورد.

این استاد دانشگاه با بیان اینکه در ادبیات سیاه دفاع مقدس ادبیات جنگ در جهان محور آنهاست، افزود: البته ادبیات سیاه دفاع مقدس هم مجرای وطنی و بومی دارد. در ادبیات سیاه اسباب انحراف داخلی و خارجی است اسباب داخلی بر می‌گردد به ضعف درک و تحلیل کسانی که وارد ادبیات سیاه شدند.

شاکری خاطرنشان کرد: بعدها مشخص شد این افراد اساساً قدرت تحلیل کافی درباره دفاع مقدس را نداشتند آنها در مبادی اعتقادی دچار تزلزل بودند کسی که عملاً در اعتقاد خودش جبرگراست نیازی ندارد ادبیات آلمان را بخواند خود جبرگرایی نویسنده را به این سمت سوق می‌دهد وقتی از دفاع مقدس یاد می‌کند دفاعی است که در واقع جنگ قدرتهاست.

وی ادامه داد: از نظر این شخص سرباز نیرویی در جبهه است که اختیاری ندارد و قربانی بیگناه ماجراست در مقابل کسی که نگاهش تجربی است از آسیب‌هایی که هست می‌نویسد نویسندگان ادبیات سیاه بشدت تجربه گرا و حسی نویس هستند که آسیب جدی به ادبیات دفاع مقدس می‌زنند.

این پژوهشگر و نویسنده حوزه ادبیات دفاع مقدس افزود: به عنوان مثال الهام فلاح نویسنده خونمردگی وقتی از وی پرسیده می‌شود چرا جنگ را اینقدر تلخ روایت کرده ای؟ به تجربه درونی خود ارجاع می‌دهد می‌گوید در جنوب زندگی می‌کردم خانواده ام از شمال به جنوب آمدند من بمباران را دیدم … کسی که درگیر تجربه جزئی خودش است نمی‌تواند کلیت جنگ را درک کند.

شاکری تصریح کرد: علل دیگری برای شکل گیری ادبیات سیاه دفاع مقدس وجود دارد و آن اتمام جنگ و پذیرش قطعنامه است خیلی از این افراد که جزو بسیجی‌ها بودند سرباز نبودند داوطلبانه و اختیاری به جبهه رفتند به ادبیات سیاه روی می‌آوردند. شاید در آثارشان نقل قولی هم از شهید باکری بکنند اما به اشتباه.

پژوهشگر و نویسنده حوزه ادبیات دفاع مقدس گفت: از دیگر علل شهرت طلبی نویسنده است که می‌خواهد دیده شود باید توسط جشنواره مهرگان، جایزه ادبی یلدا، جایزه روزی روزگاری دیده شود اینها هر یک معیارهای مشخصی دارند و برای شهرت طلبی هنجارشکنی می‌کنند.

شاکری یادآور شد: در ایجاد ادبیات سیاه دفاع مقدس عوامل بیرونی و ترجمه‌ای به لحاظ مصداقی موثرند و عوامل متعدد درونی بی تأثیر نیستند ادبیات سیاه دفاع مقدس شبه گونه‌ای است که اهرمهای دورنی و بیرونی در بروز آن مؤثر هستند.

نویسنده باید خود را قربانی کند/رنج‌های عدم ارتباط با جامعه سنتی

به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی رمان «مرغ غریب عشق» نوشته نصرالله قادری، عصر دیروز دوشنبه ۳۱ شهریور با حضور احمد شاکری، فرزانه فخریان، نویسنده اثر و ابراهیم شمشیری مدیر انتشارات سروش در سالن اجتماعات خبرگزاری مهر برگزار شد.

قادری در ابتدای این‌مراسم در پاسخ به این‌سوال که چرا این‌کتاب را نوشته، گفت: منزل ما جایی است که یکی از نقاشی‌های دیواری، تصویر چهره شهید شاه‌آبادی است و ما هر روز که از خانه بیرون می‌آمدم، همدیگر را می‌دیدیم و با هم گفتگو داشتیم. او می‌گفت چرا من را نمی‌نویسی؟ و من هم می‌گفتم شما آخوندی و باید اتفاق جالبی در زندگی‌ات پیدا کنم که بنویسمت! در نتیجه یک‌روز این‌اتفاق افتاد و من شروع به نوشتن کردم. این‌توضیح را هم بدهم که چرا از لفظ آخوند استفاده می‌کنم. ما لفظ روحانی نداریم. روحانی برای عالم مسیحیت است و ما آخوند داریم.

شاه‌آبادی بین خود آخوندها هم غریب است و ناشناخته باقی مانده است. یعنی به او نگاهی معمولی و عادی می‌شود؛ در حالی‌که او آخوندی بود که ریاضی می‌دانست و مسلط به مکالمه ۳ زبان خارجی بود. او کسی بود که معنی عشق را درک می‌کرد؛ زن را به خوبی فهمیده و با مادر، همسر و دخترش، رابطه عجیب و بسیار خوبی داشته استوی افزود: برای نوشتن کتاب،‌ شروع به گردآوری اطلاعات کردم و مدارک زیادی جمع کردم. داستان را هم از میدان ژاله شروع کردم و تا جزیره مجنون که محل شهادت شهید شاه‌آبادی است پیش رفتم. وقتی ۲ فصل اول کتاب را نوشتم، آن را به آقای شاه‌آبادی پسر شهید تحویل دادم تا مطالعه کند که گفت متن سخت و دشواری شده است. قرار شد همسر، پسر و خواهر این‌شهید هم ۲ فصل اول را مطالعه کنند و ۱۵ روز بعد نظرشان را بگویند. ۲ روز بعد تماس گرفتند و گفتند همین‌مسیر خوب است؛ ادامه بدهید! در نتیجه برای نوشتن کتاب فعلی،‌ روزی ۱۸ ساعت زمان گذاشتم.

در ادامه نشست، فرزانه فخریان معاون فرهنگی انتشارات سروش، علت نامگذاری کتاب را جویا شد که قادری گفت: در بیشتر کتاب‌های من، نام عشق به چشم می‌خورد. عشق،‌ برای من همه هستی است. شاه‌آبادی مثل یک مرغ‌ که در ادبیات ما بار معنایی مثبتی دارد، است. اما چون فضای فعلی جامعه و مخاطب ما، نسبت به طیف آخوند، گار دارد، این‌مرغ به‌نظر من غریب است. اما این‌غربت دوچندان است چون شاه‌آبادی بین خود آخوندها هم غریب است و ناشناخته باقی مانده است. یعنی به او نگاهی معمولی و عادی می‌شود؛ در حالی‌که او آخوندی بود که ریاضی می‌دانست و مسلط به مکالمه ۳ زبان خارجی بود. او کسی بود که معنی عشق را درک می‌کرد؛ زن را به خوبی فهمیده و با مادر، همسر و دخترش، رابطه عجیب و بسیار خوبی داشته است. با وجود همه امتیازات، این‌شهید غریب است. به‌همین‌خاطر بود که نام کتاب را «مرغ غریب عشق» گذاشتم.

قادری در ادامه گفت: متاسفانه در فضای مجازی، معاندان و دشمنان، از شهید شاه‌آبادی باعنوان فاشیست یاد می‌کنند. در حالی‌که اصلا این‌گونه نبوده است. او یک مرغ غریب است. چون به باور سنتی ما، روح اموات شب‌های جمعه در قالب مرغان و پرندگان به پرواز درمی‌آیند و در طلب فاتحه و خیرات، روی بام و دیوار خانه‌های ما می‌نشینند.

در بخش بعدی این‌نشست، شاکری گفت: در دفاع مقدس طیف‌های گوناگونی وجود دارند؛ نوجوانانی که مراحل اخلاقی و ایمانی را طی کرده‌اند یا کسانی مانند شهید شاه‌آبادی که از سبقه علمی و فضیلت برخوردار بوده‌اند. نوشتن از این‌افراد توفیق و عنایت خاص می‌خواهد. نوشتن درباره چنین شخصیت‌هایی که با عالم غیب سرو کار دارند، کار سخت و دشواری است، چون عالم غیب را کسی ندیده و اگر نویسنده بخواهد واقعیت را بگوید، همین کار را دشوار می‌کند. درنتیجه نویسنده مدام در معرض تحلیل و نقد اطرافیانی است که شخصیت شهید را می شناسند؛ چراکه هرکسی ضلعی از شخصیت شهید را دیده و راضی نگه‌داشتن همه، کار دشواری است.

وی افزود: یکی از لوازم ادبیات داستانی و درام، حرکت است و بدون حرکت، روایتی به وجود نمی‌آید و آن‌چیزی که حرکت را به وجود می‌آورد، نیاز است. در پی وقوع مساله‌ای ناگزیر به حرکت می‌شود و در مقابل این‌حرکت موانع و کشمکشی وجود دارد. نکته مهم دیگر این‌که کار روی شخصیت‌های قدسی، دشوار است. همه این‌موارد برای نویسنده مانع‌تراشی می‌کنند. انگیزه‌ای که باعث می‌شود نویسنده سراغ چنین‌شخصیتی برود، ارکان تاثیرگذاری است که در موضوع وجود دارد که خود، موضوع و سر فصل بحثی است که در آن بپرسیم در جریان ادبیات روایی کشور، ذائقه مخاطب به چه سمتی حرکت می کند و نویسنده چه‌طور بر ذائقه نویسنده تاثیر می‌گذارد؟

ما در مقطعی از زمان زندگی می‌کنیم که در دانشگاه‌ها، کرسی‌های مناظره و نهادهای مختلف، رویکردی در قبال دفاع مقدس وجود دارد؛ رویکردی که بر پوچی تاکید دارد، سیاه اندیش و منکر امر قدسی است. اما آقای قادری در این‌کتاب، به روایت ساحت قدسی پرداخته و از پرداختن به آن هم هیچ ابایی ندارداین‌منتقد در ادامه گفت: نوع مخاطب‌شناسی که در حوزه ادبیات روایی در کشور ما وجود دارد، این است که نوع اقبالی که به ادبیات مستندنگار و احترامی که به شخصیت‌های تاثیرگذار وجود دارد، کار نویسنده را برای تاثیرگذاری تسهیل می‌کند. بنابراین طبیعی است که بسیاری از نویسندگان بزرگ رمان‌نویس ما عملا به شخصیت‌های تاریخی و واقعی رو بیاورند. نقد ما در این‌جلسه، نقد شهید و شخصیت او نیست، بلکه نقد روایتی است که نویسنده از شهید دارد. گزاره‌هایی که به کار می‌رود باید از این‌حیث دیده شود که خود فرآیند و سیروریتی دارد که آیا نویسنده برای روایت یک‌شخصیت مصالح لازم را در دسترس دارد و در ادامه از چه نوع قالبی برای روایت استفاده خواهد کرد؟

اگر عالم قدس را از ادبیات حذف کنیم، چیزی برایش باقی نمی‌ماند

شاکری گفت: برخی از مسائل و موضوعات در طول ادبیات روایی از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند. این‌کار و کارهای مشابه و انبوهی از کارهای مشابه در ادبیات روایی دینی قرار گرفته‌اند و شاید اگر مهمترین مساله را برجسته‌تر کنیم، آن مساله باید روایت قدسی باشد. یعنی مساله‌ای پیچیده‌تر از این نیست و جزو مولفه هویت‌ساز ماست. یعنی اگر ما عالم قدس را از ادبیات حذف کنیم، چیزی باقی نمی‌ماند. اگر ما بتوانیم این را فهم کنیم و به این‌مساله دست پیدا کنیم، بعید نیست به مکتب انقلاب اسلامی هم دست پیدا کنیم.

امر غیبی در کتاب «مرغ غریب عشق» دو شان دارد، هم عالم پس از مرگ است و هم مربوط به زیست معنوی شهید. در این که این‌کار موفق بوده و توانسته این قله را فتح کند و در این نمایش خرق عادتی کند، دامنه بحث گسترده است. در این‌زمینه مهم است بدانیم نگاه نویسنده به ادبیات دینی چیست و چقدر موفق شده که این‌نگاه را به سرانجام برساند. رویکرد نگارش اثر، قابل تحسین است. ما در مقطعی از زمان زندگی می‌کنیم که در دانشگاه‌ها، کرسی‌های مناظره و نهادهای مختلف، رویکردی در قبال دفاع مقدس وجود دارد؛ رویکردی که بر پوچی تاکید دارد، سیاه اندیش و منکر امر قدسی است. اما آقای قادری در این‌کتاب، به روایت ساحت قدسی پرداخته و از پرداختن به آن هم هیچ ابایی ندارد. او تلاش کرده در این‌کتاب به ساحت شهید شاه‌آبادی نزدیک شود.

شاکری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به انتخاب راوی اول‌شخص برای بیان داستان، گفت: «مرغ غریب عشق» ظاهرا با روایت اول شخص و از زبان شهید روایت می‌شود. اما در ادامه بنا به موقعیت‌ها دست به دست می‌شود. در انتها و فصل آخر زاویه دید تغییر می‌کند و پای کاتب به میان می‌آید که همان‌نویسنده است. کاتب از اثر خود دفاع می‌کند؛ به‌این‌ترتیب که عنوان می‌کند، من فقط نویسنده‌ام و چیزی که گفتم، همان‌چیزی است که شاه آبادی روایت کرده است.

نویسنده رمان «انجمن مخفی» ادامه داد: اگر کاتب، میرزابنویس است، چه‌دلیلی دارد از روایت دفاع کند. فصل پایانی کتاب، خطابه و دفاعیه است. به‌نظرم این‌که کاتب کار خود را توجیه کند، غیرمتداول است. اما نویسنده برای این‌کار دلیل دارد و علتش این است که می‌داند به‌خاطر این‌گونه نوشتن، مورد پرسش قرار خواهد گرفت. این در صورتی است که می‌توانست با قلم ساده‌تری به بیان روایت بپردازد و یا ضمن روایت، به توجیه و کارکرد خود بپردازد. در این‌زمینه اگر راوی توانسته بود توجیه را به‌خوبی انجام دهد، دیگر نیازی به فصل پایانی نبود.

اگر به سنت ادبیات قرانی رجوع کنیم، می‌بینیم که همواره از این‌گونه مسائل با تمثیل صحبت می‌کند. یعنی خود ماجرا را نمی‌گوید بلکه تمثیلی برای آن می‌آورد. اما به‌نظرم داستان «مرغ غریب عشق» سرشار از خطبه‌هاست و نیاز به خواب‌گزار ندارد. یعنی خطابه است و استدلال می‌کند. بنابراین اگر نیاز به خواب‌گزار باشد مربوط به مورد دیگری استوی افزود: اگر بپذیریم، مطالب پیش‌رویمان خواب هستند، باید از الزامات خواب پیروی کنند. پس دلیلی ندارد در بسیاری از جهات، شاید و باید کنیم. چون خواب منطق خودش را دارد. بسیاری از نویسندگان رویاپردازی می‌کنند اما این‌کارشان به آن‌معنا نیست که شیوه روایی‌شان هم رویاپردازانه باشد. بنابراین اگر یک‌داستان‌نویس یک رویا را روایت می‌کند، شیوه‌هایی هم برای روایتش وجود دارد. در این‌کتاب، راوی شهید شاه‌آبادی است اما همه رویای جاری در کتاب،‌ توسط نویسنده دیده شده است. در واقع این‌رویا، ساخته ذهن نویسنده است. به‌عبارتی به‌نظر می‌رسد کتاب،‌ طراحی نویسنده و نتیجه تجربه و تحقیق اوست در حالی‌که خواب، جایی است که خواب دیده می‌شود اما آقای قادری، نزدیک به دوهزار صفحه مصاحبه درباره شهید شاه‌آبادی خوانده و سپس این‌کتاب را نوشته است.

شاکری با طرخ این‌پرسش که چرا داستان باید به شکل رویا بیاید، گفت: این‌محور مهم بحث است. چون در رویا زمان تجریدی است. تا به حال، داستانی ندیده‌ام که تجربه زمان تجریدی را منتقل کند. شاه آبادی در لحظه های آخر زندگی همه این‌رمان را در چند لحظه می‌بیند. او شاهد است و به مقام شهادت رسیده است. اما به نظر من، دست ادبیات از انتقال تجربه این‌زمان متراکم کوتاه است. بخشی از رمان نزدیک به رویا است و بخشی نیست. کل رویایی هم که شاه‌آبادی دارد می‌بیند، مربوط به زمان حضورش در قتلگاه است. در آن مرحله می‌پذیریم رویا است چون امکان تجربه آن نیست. پس نمی‌تواند واقعی باشد و اتفاقات بیان‌شده، قابل درک نیست و نزدیک به رویا هستند و شاید رمزنگار بخواهند. اگر به سنت ادبیات قرانی رجوع کنیم، می‌بینیم که همواره از این‌گونه مسائل با تمثیل صحبت می‌کند. یعنی خود ماجرا را نمی‌گوید بلکه تمثیلی برای آن می‌آورد. اما به‌نظرم داستان «مرغ غریب عشق» سرشار از خطبه‌هاست و نیاز به خواب‌گزار ندارد. یعنی خطابه است و استدلال می‌کند. بنابراین اگر نیاز به خواب‌گزار باشد مربوط به مورد دیگری است.

قادری طرفدار اسلام رحمانی است

این‌منتقد ادامه داد: شهید شاه‌آبادی در قتلگاه افتاده، خودش را می‌بیند و فیلم زندگی در مقابلش به نمایش درآمده است. آن‌چیزی که شاه آبادی روایت می‌کند چیست؟ فیلم است؟ یا آن چیزی که در فیلم می‌بیند با تحلیل خود برای ما روایت می‌کند؟ اما راوی چیزی بیشتر از فیلم را روایت می‌کند. به نظر من آقای قادری طرفدار اسلام رحمانی است. این نگاه رحمانی در زندگی کودکانه، اهل شادی و بازی و … دیده می‌شود. یعنی او تلاش دارد ذهنیت تیپیک را برای تغییر ذهنیت مخاطب در ذهن او به وجود بیاورد.انبوهی از روایت‌های کتاب، توجیه هستند. بهانه اصلی روایت در این‌کتاب، بیان مانیفست، اعتقادات، مبانی فکری و خلق و خوی فکری شهید شاه‌آبادی است. به میزانی که به درون این‌شخصیت پرداخته شده، به بیرون او پرداخته نشده است. ترتیب وقایع هم گویا خیلی جزو دغدغه نویسنده نبوده‌اند که حتما تقویمی و با توالی زمان جلو برود. حتی در بیان تقویمی به‌طور مشخص قصد بیان وجود ندارد و تاکید بر اتفاقات بیرونی نیست. محور داستان درونیات و درون‌نگری است و شاید نتوان آن را زندگینامه دانست. البته شاید این، خلاف عادت باشد. دلیلش هم این است که شاید پنهان‌ترین وجه شخصیت، وجه درونی اوست.

وی گفت: اطلاعات زیادی از شخصیت شهید شاه‌آبادی در کتاب نیست. وی با بیان اینکه اطلاعات زیادی از شخصیت شهید وجود دارد که در کتاب نیامده است، ادامه داد: شاه آبادی شخصیتی بود که پرمراوده بود و در مقاطع مختلف، مناصب مختلفی را عهده دار بوده است. اما شخصیت‌های فرعی از داستان‌های او حذف شده و تعداد محدودی از افراد باقی مانده‌اند. چرا؟ جواب این سوال به نوع نگاه ما به شخصیت‌پردازی، نگاهمان پرداختن به شخصیت است یا معرفی شخصیت برمی‌گردد؟

شاکری در قسمت پایانی سخنان خود به آغاز شکوهمند کتاب و خرده روایت‌های زیاد در انتهای آن اشاره کرد و گفت: نکته‌ای که کنار خرده‌روایت‌های انبوه کتاب به چشم می‌خورد، تصاویر دست نوشته‌های ریز و نامفهوم شهید است؛ تصاویری که نه سند محسوب می‌شوند و نه ویژگی داستانی دارند. این در صورتی است که عمق ادبیات برای بیان، بیشتر از تصاویر است. در ضمن، درج عکس نیز مخالف رویکرد رویاپردازی و رویا است.

در ادامه این نشست، قادری با بیان اینکه یک شیوه ثابت برای منتقدین ما وجود دارد که طبق آن، باید برای نوشتن فقط اپیک، دراماتیک و … بود. در غیر این‌صورت، منتقد می‌گوید فلان‌اثر ضعیف است چون در هیچ‌کدام از این‌قالب‌ها جا نمی‌گرفت. در حالی‌که می‌توان در یک‌رمان شیوه اپیک دراماتیک و … داشت و آن‌چنان که من انجام می‌دهم، یعنی شاعرانه، دراماتیک و در عین حال اپیک بود. به همین دلیل است که در این‌کتاب، خطابه وجود دارد.

وی افزود: در این‌رمان دو مفهوم به‌صورت مبسوط توضیح داده شده‌اند. ابتدا این‌که همه آن‌چه که هست رویا است. در این‌زمینه تصور من این است که می‌توانستم مثل رمان «آخرین وسوسه مسیح» بنویسم که همه متن کار، همان‌رویایی است که مسیح (ع) روی چلیپا می‌بیند. در جهان عناصر _ نه اجزای رمان _ چیزی به نام غافلگیری هم وجود دارد. روایت هم تعریف مشخص خود را دارد؛ همین‌طور خواب‌گذاری. آیا روایت رمان، قدسی است و آیا کاراکتر ما، واقعی است یا تخیلی؟ این‌ها هم سوالات مهمی هستند. بحث آقای شاکری از این‌جا شروع شد که چون من، در کتابم، یک کاراکتر واقعی دارم، کارم بسیار سخت است. به تعبیر خودم نوشتن درباره این‌عزیزان یا حضرات معصومین (ع) کاری سخت و معادل راه‌رفتن در میدان مین است. به‌همین‌دلیل یعنی به‌خاطر سختی‌اش آن را دوست دارم. من عاشق راه‌رفتن روی میدان مین هستم اما مطلقا در داستانم از چیزی دفاع نمی‌کنم. من هرگز دفاع نمی‌کنم و می‌دانم که نباید به‌طور مستقیم از چیزی دفاع کنم. یعنی مطلقا به شعاردادن در داستان باور ندارم. علتش هم این است که یک اصل اساسی را قبول دارم و آن‌اصل از این‌قرار است که مامور به انجام یک‌وظیفه هستم. من مسئول نتیجه نیستم. فقط باید وظیفه‌ام را انجام دهم و بنویسم. آن‌کسی هم که قرار است من را قضاوت کند، از من به‌قدر وسع‌ام توقع دارم. اگر سخن من از دل برآمده باشد، لاجرم بر دل می‌نشیند.

رمان من اپیزودیک است

می‌گویند ما شخصیت حقیقی مان را وقتی می‌بینیم که حضرت عزارائیل بیاید و به همین دلیل است که در فرهنگ عامه وقتی یکی در حال مرگ است، یکی باید بالای سرش باشد، چرا؟ چون عزرائیل به شکل خود آدم می‌آید و وقتی او را می‌بینی وحشت می‌کنی و ممکن است با دهان کج بمیری و همه می‌فهمند جهنمی هستی. خب، برخی نویسندگان این‌مساله را هضم نمی‌کنند و کاراکتر را فقط تک‌ساحتی و تک‌شخصیتی می‌بیننداین‌کارگردان تئاتر همچنین در پاسخ به نقد شاکری درباره تغییر زاویه دید داستان، گفت: این‌بخش تئوریکِ کار من است. این‌رمان یک طرح اپیزودیک دارد. به‌این‌ترتیب علاوه بر شخصیت‌های داستان، خود نویسنده هم به روایت می‌پردازد. هر اپیزود هم حلقه اتصال است؛ حلقه اتصال معنایی و تصویری. رمان با شهادت شخصیت اصلی شروع می‌شود و این‌شخصیت به ۳ قسمت تقسیم شده است؛ آدمی که در قتلگاه و در خون افتاده، آدمی که روی درخت نشسته و آدم دیگری که ورای این‌دوست. اعتقاد ما بر این است که انسان از یک جسم و یک روح تشکیل شده است. متاسفانه ما حتی به اندازه قدیم هم ادراک نداریم که انسان، فقط جسم و روح نیست. بلکه جان هم دارد. روح عامل حرکت و گرمای بدن است. اما آن‌چه می‌ماند جان یا اسم است. برای همین است که همه تلاش می‌کنند اسمی از آن‌ها به جا بماند. حتی اگر در طول حیات‌مان چیزی از ما نماند، حداقل اسمی روی سنگ قبرمان حک می‌شود. بنابراین، انسان متشکل از جسم، روح و جان است. خب من با کاراکتری روبرو هستم که ۳ وجه دارد و در این‌جا می‌خواستم به جان این‌شخصیت بپردازم.

قادری گفت: من برای مخاطب عام می‌نویسم. کتاب هم مثل تئاتر است که به اشتباه می‌گویند هنر خواص است. فقط یک نوع تئاتر آزمایشگاهی داریم که برای مخاطب خاص است. تئاتر از بدو تولدش در یونان ۲۰ هزار تماشاگر داشته اما منویات اشتباه حزب توده در ایران باعث شد همه فکر کنند تئاتر برای خواص است. به‌هرحال در نوشتن کتاب،‌ من سعی می‌کنم همان‌طور که مادر مرحومم می‌فهمید، بنویسم. یعنی اگر شخصیت مرده،‌ باید مخاطب بفهمد و بداند او بناست چه‌طوری صحبت کند. نقطه اصلی تعلیق هم همین‌جا شکل می‌گیرد.

وی ادامه داد: رمان، نمایشنامه و فیلم روساخت دارد، که در آن، باید همه با من نویسنده همگام شوند. اما ژرف‌ساخت هم دارد. چرا من در جایی می‌نویسم که انسان نمی‌میرد بلکه مرگ را میمیراند؟ چون تعبیر قرآن این است که انسان مرگ را می‌چشد. این را آقای شاکری یک‌طور تعبیر می‌کند، علامه طباطبایی یک‌جور دیگر. هرکس بسته به دانش‌اش از این‌مسائل برداشت می‌کند. ما در روساخت یک‌چیز را متوجه می‌شویم؛ اینکه من بعد از مرگ نمی‌میرم و ادامه دارم. در رمان من، همان‌ابتدا شخصیت می‌گوید که مرده و این، چیز خیلی پیچیده‌ای نیست. طبیعی است آدم مرده نتواند حرف بزند. بنابراین کاتبی که حرف می‌زند و غافلگیری را انجام می‌دهد، در انتهای کار این‌وظیفه را به انجام می‌رساند که در ادبیات به آن، جهان تجلی می‌گویند و نظریه‌اش توسط جیمز جویس پایه‌گذاری شده است. جهان تجلی برای جهان مسیحیت است و من نمی‌توانم این‌نظریه را آن‌طور که جویس می‌گوید، روی شخصیت یک آخوند پیاده کنم.

وی افزود: هر کاراکتری دو شخصیت دارد؛ یکی شخصیت کاذب و دروغین و دیگری شخصیت حقیقی. می‌گویند ما شخصیت حقیقی‌مان را درست موقعی می‌بینیم که حضرت عزارائیل بیاید و به همین دلیل است که در فرهنگ عامه وقتی یکی در حال مرگ است، یکی باید بالای سرش باشد، چرا؟ چون عزرائیل به شکل خود آدم می‌آید و وقتی او را می‌بینی وحشت می‌کنی و ممکن است با دهان کج بمیری و همه می‌فهمند جهنمی هستی. خب، برخی نویسندگان این‌مساله را هضم نمی‌کنند و کاراکتر را فقط تک‌ساحتی و تک‌شخصیتی می‌بینند؛ یعنی همان‌شخصیت کاذب و ساختگی را. در حالی که شخصیت ما، متکثر است و بسته به سیر عمرمان، به‌طور دائم در حال تغییر است تا به آن شخصیت حقیقیِ لحظه مرگ برسد.

قادری در بخش دیگری از سخنان خود گفت: نویسنده‌ای که درست می‌نویسد باید بتواند در شخصیت کاراکترش حلول کند. اگر زندگی برخی نویسندگان را بخوانیم، متوجه می شویم که در شخصیت حلول کردند و یکی شدند. آیا شخصیتی را که او ارائه می دهد مانند کاراکتر واقعی است؟ با خواندن شرح حال ارنست همینگوی می‌توان فهمید چرا او وقتی «پیرمرد و دریا» را می‌نوشت، در حالی که صدها کیلومتر دورتر از دریا بود، دچار دریارزدگی شد و کارش به بیمارستان کشید. به خاطر این‌که در شخصیت کاراکتر داستانش حلول کرده بود. حتی نویسنده ای که کاراکتر قصه‌اش مثل شهید شاه‌آبادی، ما به ازای درونی نداشته باشد، باید از جایی گرفته شده باشد. می‌خواهم به این‌جا برسم که در فصل آخر کتاب،‌ مطلقا در پی دفاع و توجیه نبوده‌ام. فصل آخر داستان براساس غافلگیری پیش رفته و در پی پاسخ به اولین‌پرسش است؛ یعنی این‌که چگونه این‌کتاب نوشته شد و چرا خوانش آن، نیاز به خواب‌گزاری دارد.

از عدم ارتباط با جامعه سنتی‌مان رنج می‌بریم

این مدرس تئاتر گفت: تعبیر من از خواب‌گزار، مانند حضرت یوسف (ع) یا امام جعفر صادق (ع) نیست. شما همان‌طور که خواب می‌بینید، آن را برای پدر یا مادر خود تعریف می‌کنید و او هم برای شما تعبیرش می‌کند. اشکال کار این‌جاست که ما نیاز به ارتباط با جامعه سنتی‌مان داریم و از این‌عدم ارتباط رنج می‌بریم. به عبارتی نمی‌دانیم در جامعه سنتی ما، یک پدر و مادر پیر، خواب را به درستی تعبیر می‌کنند. این علمی است که در جهان آرکائیک ما وجود دارد ولی متاسفانه این‌فضا و جهان آرکائیک را دنیای بدون منطق و وحشی تصویر کرده‌اند.

نویسنده کتاب «آناتومی ساختار درام» در ادامه سخنانش، درباره شخصیت کاتب در کتاب «مرغ غریب عشق» گفت: کاتب حرف خود را می‌زند. این‌جا شیوه، روایت برای روایت است. روایت برای روایت فقط شکل شرقی داشته و مختص ایرانیان است. در ایران هم این‌کار، فقط در آن‌چه که نوشته شده مربوط به دنیای تئاتر است. روایت برای روایت یعنی روایتی وجود دارد که نویسنده برداشت و روایت خود را ازآن می گوید. شیوه روایت برای روایت بر گرفته از نقالی و شاهنامه‌خوانی ما است.

دراماتیک‌ترین اثر نمایشی جهان که امتحانش را به تاریخ پس داده، مربوط به شکسپیر است. روبروی تماشاگر می‌ایستد و می‌گوید این‌صحنه کوچک را دشت بزرگ و بازیگر کم را هزاران سرباز فرض کنید! این تکنیک استفاده کردن از جهان اپیک استقادری ادامه داد: خواب اساسا از قانون واقعیت پیروی نمی کند. نویسنده جابه جا تاکید می کند که من در بیداری خواب می‌بینم. به لحاظ تکنیکی در بیداری خواب دیدن چیست؟ هنر اساسا به وجود نمی‌آید مگر اینکه تقلید و تخیل صورت گرفته باشد. برای وجود آمدن رمان، یک علت صوری، یک علت مادی، علت فاعلی و یک علت غایی دارید. علت غایی به ادراک مخاطب بر می‌گردد. اماعلت‌العلل به وجودآورنده اثر، علت فاعلی است که باید خصایصی داشته باشد که یکی از خصایص آن، نویسنده است؛ که باید یا با جهان تخیل پیش برود، یا با جهان رویا و نه با جهان خیال. چون خیال وهم است و متاسفانه در این‌زمینه، ترجمه غلط تخیل، بار معنایی خیال و فانتزی برای ما تداعی می‌کند.

نویسنده نمایشنامه «هنگامی که آسمان شکافت» درباره کتاب «مرغ عشق غریب» گفت: تمام کلیت اثر در یک‌نقطه به وجود می‌آید. به لحاظ تکنیکی می‌گوییم ناخودآگاه جمعی؛ من مطلقا هرچه بنویسم با ناخودآگاه خود می‌نویسم. من با ناخوداگاه می‌نویسم، چون این‌مساله نه وراثتی است و نه می‌توان آن را به کسی آموزش داد. بلکه در ذهن همه مخاطبین است و نیازی به تعبیر ندارد. دراماتیک‌ترین اثر نمایشی جهان که امتحانش را به تاریخ پس داده، مربوط به شکسپیر است. روبروی تماشاگر می‌ایستد و می‌گوید این‌صحنه کوچک را دشت بزرگ و بازیگر کم را هزاران سرباز فرض کنید! این تکنیک استفاده کردن از جهان اپیک است.

وی با اشاره به دو بخش اصلی کتاب «مرغ عشق غریب» گفت: گام اول رویا است که ما مجاز هستیم مراحل این رویا را بگوییم. آیا نویسنده تجربه مرگ را داشته یا نه؟ در جلسه مطرح شد که نویسنده اصرار دارد به جای ما ببیند و در این زاویه دید که به جای ما بینید، چون عاشق‌پیشه است مجاز است این کار را کند. اما از منظر من، نوشتن خون‌ریزان رواست. نویسنده باید خود را قربانی کند. این را می‌گویند جنون مقدس. جنون دیوانگی نیست. طبیعتا کاراکتر قصه من جنون مقدس دارد و طبیعتا من که در او حلول کردم با این‌جنون مقدس پیش می‌روم و دیدگاه و منظر او به منزله دیدگاه فرازمینی نیست.

قادری درباره تجربه مرگ گفت: آیا یک انسان می‌تواند این‌مساله را تجربه کند و دالان معروف مرگ را پشت سر بگذارد؟ آیا می‌تواند در ۱۵ دقیقه بمیرد و زنده شود؟ این‌امر امکان‌پذیر است. شیخ بهایی در یکی از آثارش می‌گوید روح‌تان آن بخشی است که باعث حرکت و گرمانی بدن‌تان می‌شود. می‌شود این‌گرما را از تن بیرون آورد و روی رخت‌آویز، آویزان کرد. یعنی به راحتی می‌توان مرد؛ همان‌طور که شب‌ها می‌میریم و صبح زنده می‌شویم.

زمان پس از مرگ امری متافیزیکی است

نویسنده کتاب «وین راه بی‌نهایت» در پاسخ به این سوال که «شاه‌آبادی در کتاب، چه‌چیزی را روایت می‌کند؟ ایا آن فیلمی را که می‌بیند روایت می‌کند یا ….» گفت: اگر تجربه دیدن مرگ را داشته باشید، همه‌چیز ۳۶۰ درجه است. زمان گذشته، حال و آینده همه یک‌زمان هستند و به این‌زمان از لحاظ تکنیکی، متافیزیک می‌گوییم. از منظر یک دانشمند روح‌شناس غربی،‌ فقط طی ۳۰ ثانیه همه زندگی‌تان را می‌بینید. چه‌طور می‌شود همه این‌ها را با جزئیات دید؟ تجربه در این‌زمینه به ما کمک می‌کند. ما در بیداری خود، همزمان به چیزهای مختلف و برنامه‌هایمان فکر می‌کنیم. اما در عالم پس از مرگ، زاویه دید، ۳۶۰ درجه است و زمان در آن‌جا معنی ندارد. چون روح بسیط است.

وی گفت: من به عنوان نویسنده از مخاطب دعوت می‌کنم شخصیت را از زاویه دید من ببیند. در رمان «مرغ غریب عشق» شخصیت‌های دیگر از اطراف شاه‌آبادی حذف نشده‌اند و او با همه آن‌ها مراوده دارد؛ محافظ، ماموستا و … . ستیز هم در این‌کتاب، امری ماهوی است. این ستیز تصاعدی است. یعنی براساس رابطه علت و معلولی قرارداد جهان رمان، پیش می‌رود.

داستان شهید شاه‌آبادی را بدون در نظر گرفتن مسائل فنی و تکنیکی، و تمام آن‌چیزی را که باید از نقطه شروع تا پایان بنویسم، در ۲۴ ساعت نوشتم و در تمام این ۲۴ ساعت، شهید شاه‌آبادی کنار من نشسته بود. با تمام وجود او را می‌دیدم. و این‌ می‌شود همان‌بحث حلول نویسنده در کاراکتر.

زندگی شهدا ارزش‌های داستانی و معنوی و اخلاقی را در کنار یکدیگر دارد

نویسنده و منتقد ادبی گفت: زندگی شهدا ارزش‌های داستانی و معنوی و اخلاقی را در کنار یکدیگر دارد و از هر دو سو دفاع مقدس و شهدا ارزشمند هستند.
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، در آخرین روز تابستان سال ۱۳۵۹ این مرز و بوم درگیر یکی از طولانی‌ترین جنگ‌های قرن بیستم شد. جنگی تحمیلی که هشت سال به طول انجامید و در سال ۱۳۶۷ به پایان رسید.

گنجینه پرگوهر دفاع مقدس با انبوهی از مصادیق ایثار و از جان گذشتگی و بالاترین مراحل سلوک عرفانی و قرب حق، در سنگرها و خاک‌ریزهای مرزهای غربی و جنوبی ایران در طول هشت سال دفاع مقدس هنوز می‌تواند ریشه آفرینش‌های ادبی باشد.

تذکر به یوم الله شامل تذکر به اشخاص هم می‌شود

احمد شاکری، نویسنده و منتقد ادبی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری آنا گفت: عمده آثار ادبیات دفاع مقدس مربوط به شهداست و این شهدا که می‌توانند محور روایت قرار بگیرند بسیار هستند. نکته اول در این زمینه این است که چرا ادبیات متوجه این شخصیت‌ها می‌شود؟ چرا از بین گونه‌های روایی متوجه دفاع مقدس می‌شویم؟ موضوعات متنوعی وجود دارد چرا ما متمرکز بر ادبیات دفاع مقدس می‌شویم؟ و به این موضوع می‌پردازیم؟ قطعاً پاسخ این است که این واقعه به لحاظ عمق ارزشی و جلوه، ظهور و تبلور ارزش‌های دینی و اخلاقی و به لحاظ وقایع و شخصیت‌های دخیل در آن ارزش و قابلیت بسیاری برای روایت داستانی دارد.

وی ضمن بیان اینکه جذاب‌ترین اشخاص برای روایت شهدا هستند، اظهار کرد: دفاع مقدس از یوم‌الله هستند خدا در قرآن می‌فرماید که مردم را متذکر به ایام‌الله بکنید حالا این تذکر به ایام‌الله تنها تذکر به زمان نیست و شامل تذکر به اشخاص هم می‌شود. شخصیت‌های گران‌قدری هستند که خود قرآن هم به روش‌های مختلف متذکر آنها شده است.

این نویسنده بیان کرد: زندگی شهدا ارزش‌های داستانی و معنوی و اخلاقی را در کنار یکدیگر دارد و از هر دو سو دفاع مقدس و شهدا ارزشمند هستند. از طرفی افرادی که در دفاع مقدس شرکت کردند همه در یک سطح و مقام نبودند؛ عالی‌ترین نمونه‌ها در این دوره شهدا بودند. به نوعی این باور در موردشان وجود دارد که این‌ها حرکت‌شان مورد پذیرش قرار گرفته‌است و عاقبت‌شان ختم به خیر شده است و به این لحاظ روایت داستانی از زندگی آنها برای انسان کمال‌گرا بسیار جذاب است.

تفاوت دفاع مقدس با جنگ‌ها در دیگر نقاط جهان

شاکری با بیان اینکه شهید در جایگاهی قرار گرفته‌است که نزدیک به قله کمالی است و اعتقاد داریم حی و زنده است، اظهار کرد: نکته این است که گرایش فطری در کمال‌گزینی انسان‌ها به سمت شهدا این قله‌های کمالی گرایش دارد. مقدس بودن شهید و آن مقامی که فرهنگ ما برای شهادت قائل است یکی از امتیازات دفاع مقدس نسبت با جنگ‌های دیگری که در نقاط مختلف دنیا اتفاق می‌افتد و این کمال در آن‌ها مطرح نیست. مقام شهادت با مقام مرگ کاملاً متفاوت است.

وی تشریح کرد: یکی از موضوعات بسیار چالش‌برانگیز در طول دوره ادبیات دفاع مقدس بحث اغراق بوده است این چالش در ادبیات مخیل و خلاق بیشتر از بحث ادبیات مستند وارد است. اساساً به لحاظ سبقه و سابقه ادبی و لغزشگاه‌ها و انحراف‌گاه‌ها و جاهایی که ادبیات از مسیر اصلی خود خارج شده در حوزه ادبیات داستانی خلاق بیشتر از ادبیات مستندنگاری بوده است. یکی از دلایل این انحراف آن است که ادبیات خلاق و داستانی به لحاظ فرمی یک قالب وارداتی با مبانی ترجمه‌ای غربی است و دیگری که این ادبیات داستانی ادبیاتی است که عملاً بر خلاف ادبیات مستند و خاطره‌نگاری ما از غرب نیامده است.

این منتقد ادبی اضافه کرد: مستندنگاری و خاطره‌نگاری درحقیقت یک سنت روایی است که در فضای ادبیات ما شکل گرفته و این تفاوت‌های بسیاری را با ادبیات داستانی ایجاد می‌کند که ثمره‌اش را می‌بینیم که در مقیاسی مستندنگاری و خاطره‌نگاری آسیب‌ها بسیار کمتر از حوزه ادبیات داستانی است.

شاکری گفت: روایت کردن در دو قالب خلاق و مستندنگار با هم متفاوت است چون روایت کردن در خاطره‌نگاری مقید و متعهد به اطلاعات ما از واقعیات و البته مقید به قیود فقهی و اخلاقی است اما ادبیات داستانی مقید به واقع نیست و شخصیتی که در داستان خلق می‌کند می‌تواند کاملاً مخیل باشد و نویسنده متهم به کذب‌گویی نمی‌شود. گرچه داستان هم باید مقید به حدود فقهی و اخلاقی باشد.

ادبیات سیاه دفاع مقدس بر اساس نوعی تلقی اومانیستی از انسان دفاع مقدس را روایت می‌کند

وی ادامه داد: یک امر فراادبی در این‌جا می‌تواند به ما کمک کند امری که مربوط به مبانی انسان‌شناسی است. این‌که انسان کیست؟ انسان چگونه آدمی است؟ ادبیات سیاه دفاع مقدس بر اساس نوعی تلقی اومانیستی از انسان دفاع مقدس را روایت می‌کند، یعنی انسانی جدا افتاده و جدا مانده و از دین گریزان شده و انسانی که خود را محور عالم می‌داند و در خود تردید دارد و انسانی که دچار شکاکیت است.

این نویسنده عنوان کرد: نکته دیگر مبانی فقهی و اخلاقی این است که اساساً در فقه ما نویسنده چه چیزی را مجاز است بگوید این‌جا دعوا بین واقع و غیرواقع نیست دعوا این است که حتی اگر واقع را بدانیم چه میزان از واقع را می‌توانیم بیان کنیم و این بیان چقدر سازنده است. غرب که تکلیفش مشخص است و رمان‌هایی که حتی درباره مسیح هم نوشتند و آن جلوه قدسی که برای پیامبر قائل هستیم هم بسیار بسیار بد نشان داده است آنچه ادبیات و فقه ما به آن معتقد است وقتی شما درمورد شهید بزرگواری قصد دارید روایت بکنید اساساً در روایت آزاد نیستید که هر چیزی ولو این‌که وجود داشته باشد هم بیان کنیم و باید کتمان سر بکنید و این‌ها ظرافت‌هایی است که باید رعایت شود و به اصل روایت و مستند زندگی شهدا نیز ضربه نزند.

بررسی و تحلیل ادبیات داستانی ضد جنگ و شعر دفاع مقدس در سنگر مقاومت

هم‌زمان با آغاز چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در قالب گفت‌وگوهای زنده در فضای مجازی(لایو اینستاگرام) از سلسله برنامه‌های «در سنگر ادب و هنر»، ادبیات داستانی و شعر دفاع مقدس با حضور پژوهشگران و اساتید دانشگاه مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

به گزارش ایسنا، مرکز آفرینش‌های هنری دانشجویان این سازمان در دو روز نخست هفته دفاع مقدس، ادبیات داستانی و شعر دفاع مقدس را به بحث و بررسی می‌گذارد.

بر این اساس امروز دوشنبه ۳۱ شهریور احمد شاکری نویسنده، پژوهشگر و مدرس دانشگاه و مجید قیصری نویسنده و پژوهشگر ادبیات دفاع مقدس و ادبیات داستانی ضد جنگ را بررسی و تحلیل کردند.

هم‌چنین سه‌شنبه یکم مهر ماه دکتر اکرامی پژوهشگر و استاد دانشگاه و رضا اسماعیلی شاعر و پژوهشگر، با هدف نقد وضعیت شعر دفاع مقدس در هشت سال جنگ تحمیلی و سال‌های پس از آن، به گفت‌وگو و تبادل نظر می پردازند.

علاقه‌مندان جهت شرکت در این رویداد فرهنگی می‌توانند از ساعت ۱۷ و از طریق شناسه @fjutehran وارد صفحه اینستاگرام معاونت فرهنگی سازمان جهاددانشگاهی تهران شده و در این نشست‌های آنلاین حضور داشته باشند.

ادبیات اردوگاهی یک فرصت مغتنم برای شناخت دشمن است

جنگ ما هویتش را از ایدئولوژی می‌گیرد و اگر آن را بگیریم چه فرقی با جنگ ژاپنی‌ها در جنگ جهانی دوم می‌کند. ایدئولوژی اگر از این جنگ برداشته شود، دیگر چیزی از آن باقی نمی‌ماند. اگر اسلام، مکتب اهل بیت و ولایت فقیه برداشته شود، اولین سؤالی که مطرح می‌شود این است که این جنگ حق است یا نه. به همین خاطر تعبیر نویسندگان سیاه دفاع‌مقدس جنگ بی‌حاصل است
احمد محمدتبریزی
سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: هشت سال دفاع‌مقدس و حضور آزادگان در اردوگاه‌های بعثی، دستاورد مهمی برای ادبیات کشور داشت که بعد‌ها عنوان «ادبیات اردوگاهی» را به خود گرفت. آزادگان پس از بازگشت به میهن، دست به قلم بردند و خاطرات و اتفاقات دوران اسارت‌شان را نوشتند. انتشار این کتاب‌ها برای مردمی که خیلی از اتفاقات اردوگاه‌ها باخبر نبودند، جذابیت‌های زیادی داشت و به همین خاطر این زیرگونه ادبی از ادبیات دفاع مقدس خیلی زود مخاطبان خودش را پیدا کرد. در این سال‌ها و با افزایش توجه به حوزه خاطره‌نگاری، کتاب‌های خواندنی و ارزشمندی در گونه ادبیات اردوگاهی منتشر شده که به لحاظ تاریخی و ادبی اهمیت زیادی دارد. برای بررسی بهتر و دقیق‌تر وضعیت ادبیات اردوگاهی با «احمد شاکری» از نویسندگان و منتقدان ادبی کشور گفت‌وگویی انجام دادیم تا بیشتر با جزئیات این زیرگونه ادبی آشنا شویم. شاکری نقش ایدئولوژی در دفاع‌مقدس و توجه به فرهنگ مقاومت را یکی از اصل‌های اساسی و مهم در ادبیات دفاع‌مقدس می‌داند که باید به آن توجه کرد.

آیا می‌توان زیرگونه‌ای به نام ادبیات اردوگاهی را گونه ادبیات دفاع‌مقدس تعریف کرد؟

ادبیات دفاع‌مقدس با تعارف متنوعی گاه به معنای ژانر موضوعی و گاه به معنای ژانر مضمونی و گاه به معنای ژانر حقیقت‌گرا یاد می‌شود. این گونه ادبی در ذیل خودش قالب‌های متنوعی دارد و خودش تقسیم به زیرگونه‌هایی می‌شود و موضوعات فرعی‌تری در ذیل این موضوع قرار می‌گیرد.

در اینکه تقسیم‌بندی ادبیات دفاع‌مقدس به زیرگونه‌هایی مثل ادبیات اردوگاهی به معنای آورده‌ای برای ادبیات دفاع‌مقدس خواهد بود و چنین تقسیم‌بندی یک هویت ویژه‌ای به ادبیات زیرژانری خواهد داد یا نه، برای تعیین این باید به تعیین ملاک‌های گونه‌ای و ژانری در ادبیات توجه کنیم. معیار‌هایی که بر‌اساس آن‌ها ژانر‌های ادبی شکل می‌گیرند، بسیار متنوع هستند. بیش از هر چیز این معیار‌ها و دسته‌بندی‌ها درصدد نظم‌دهی و موضوع‌دهی برای کار‌های پژوهشی است. باید خیلی دقت کنیم، چون تعبیر ادبیات اردوگاهی به نظر می‌رسد وامدار ادبیات جنگ در جهان است.

این را باید خیلی مراقب باشیم که اصطلاحاتی که از ادبیات جهانی وام می‌گیریم، ما را دچار محدودیت‌ها و مقیداتی در ژانر تولیدشده در ادبیات دنیا نکند.

خوانش آثار در گونه ادبیات اردوگاهی چه آورده‌ای برای مخاطب دارد؟

ادبیات اردوگاهی از یک جهت به لحاظ ژانری واجد یک ویژگی نسبتاً ممتاز دارد. یکی از محور‌های اینگونه درباره دشمن و دشمن‌شناسی است. در زیرگونه‌های دیگر ادبیات دفاع‌مقدس مواجهه مستمر، بی‌واسطه و شفاف بین جبهه خودی و دشمن ندارید.

به‌خصوص در جبهه جنوب که خط مقدم فاصله‌ای را بین جبهه خودی و دشمن برقرار می‌کند. تماس رودررو و چهره به چهره و مستمری وجود ندارد و افراد فقط از حضور دشمن آگاه هستند.

در جبهه غرب نیز اگرچه این خطوط تا حدودی محو است و جریان منافقین در شهر‌ها حاضر بودند، با این وجود موقعیتی که بحث اردوگاه و حضور اسرا را برای ادبیات فراهم آورد از یک جهت مغتنم و بی‌نظیر است. چون در اردوگاه این حضور مستمر و در مدت چندین سال این مواجهه و هم‌نشینی دائمی بین اسرا و دشمن برقرار است. از جهت دیگر این مواجهه بدون پرده‌پوشی است. چون در جبهه غرب و منطقه کردستان هم این مواجهه بوده و جبهه نفاق هویت خودش را آشکار نمی‌کرد. این یک فرصت مغتنمی برای شناخت دشمن در اختیار ادبیات داستانی دفاع‌مقدس قرار می‌دهد.

شاید این پرسش مطرح شود که آیا چنین موقعیتی ارزش افزوده‌ای به ادبیات دفاع‌مقدس خواهد داد؟ که باید پاسخ داد به نظر می‌رسد، اینگونه است. حتی در نگاه عالی‌تر ما در شناخت جبهه حق، نیازمند شناخت جبهه باطل هم هستیم. این خیلی مهم است.

یکی از راه‌های شناخت خود، شناخت دشمن است. شناخت دشمن از این جهت حائز اهمیت است که جنگ ما جنگ ایدئولوژیک است.

اگر دشمن را آنگونه که واقعاً است، بشناسیم در ایمان مخاطب روایت داستان می‌تواند بسیار مؤثر باشد. تفاوت دفاع‌مقدس با جنگ‌های دیگر دنیا این است که در کشور‌های دیگر انسان‌ها قربانیان قدرتخواهی، استعمارگری و زیاده‌طلبی فرماندهان هستند.

به همین خاطر یکی از مجاری خیلی مهم در ادبیات ضدجنگ در جهان و در ادبیات سیاه دفاع‌مقدس در کشورمان تأکید بر همین است. آن‌ها دائماً تلاش دارند بگویند جبهه خودی دشمن را نمی‌شناسد یا فکر می‌کند می‌شناسد و بعد از اینکه با آن مواجه می‌شود، می‌بیند دشمن آن چیزی که فکر می‌کند، نیست یعنی دچار جهل مرکب است. به همین خاطر ادبیات سیاه مثلاً در «نگهبان تاریکی» نوشته آقای قیصری همین است.

در این داستان جبهه خودی را در یک موقعیت بدون جنگ با دشمن مواجه می‌کند و نیروی خودی متوجه می‌شود با دشمن جنگ ندارد، چون اصلاً اختلافی ندارد یا در داستان «کاتب» از همین مجموعه باز همین ماجرا تکرار می‌شود و شخصیت کتاب پی می‌برد دشمنی که با آن می‌جنگیده اهل فکر، فرهنگ و نوشتن است. ما اگر نتوانیم دشمن را آنگونه که واقعاً بوده در ادبیات‌مان نشان بدهیم، قطعاً مجرایی برای اختلال در نظام فکری و تأثیرگذاری ادبیات پدید می‌آید. چون تردید در دشمن بودن دشمن، تردید در اصل مواجهه است.

وقتی فکر مخاطب متزلزل بشود که این دشمن است یا نه، قطعاً نتیجه‌اش این خواهد بود که جنگ با چنین دشمنی دیگر حق نیست، چه برسد به اینکه مقدس باشد، بنابراین اولین نتیجه‌اش این است که دفاع دیگر دفاع مقدس نیست. ادبیات اردوگاهی چنین فرصتی را در اختیارمان قرار می‌دهد.

ادبیات اردوگاهی را می‌توان به معنای حضور اسرا و آزادگان ایرانی در عراق و بالعکس یاد کرد. نویسندگان عراقی نیز در بازه زمانی که در اردوگاه‌های ایران اسیر بودند، کتاب‌هایی نوشتند که اهمیت زیادی دارد. البته آسیب‌هایی هم وجود دارد که پرداختن به ظواهر امر است. یعنی نوع زیست و زندگی در اردوگاه ظواهری دارد که به شکنجه‌ها و آزار و اذیت‌ها مربوط می‌شود و یک باطنی دارد که اهمیتش بسیار بیشتر از ظواهر است.

در‌این‌باره کار‌های خوبی انجام شده و شاید مهم‌ترین کاری که در این مقطع باید صورت بگیرد و تا حدودی در حال انجام است، جمع‌آوری خاطرات است، چون خاطرات در معرض زوال، نسیان و خطاست.

سنین آزادگان در حال بیشتر شدن است و این خطر وجود دارد که این خاطرات فراموش شود یا با از دنیا رفتن آزادگان غیرقابل دستیابی باشد.

اینکه هر آزاده‌ای دست به قلم ببرد و خاطراتش را بنویسد را یک امر مثبت می‌دانید یا منفی؟

این سؤال به سیاست‌های کلی و کلان در حوزه ادبیات مستندنگار دفاع‌مقدس برمی‌گردد. قطعاً آن چیزی که ضروری است، ثبت خاطرات است، اما ثبت خاطرات به معنی انتشار خاطرات نیست؛ یعنی ترغیب کسانی که صاحب خاطره هستند به نوشتن امری ضروری است. اگرچه هرآنچه نوشته شود، منتشر نشود.

همانطوری که هرآنچه به یاد می‌آید نباید نوشته شود. نکته‌ای که در این زمینه صورت می‌گیرد این است که ثبت خاطره و بازآفرینی آن یک فن است. از جهاتی ممکن است ساده‌تر از فن داستان‌نویسی به نظر برسد، اما باز یک فن است؛ یعنی هرآن کس که چیزی را به یاد می‌آورد و آن را می‌نویسد لزوماً راوی خاطره نیست.

اینکه چگونه باید چنین اتفاقی بیفتد را می‌توان فرایند‌های مختلفی برایش پیشنهاد کرد که یکی از آن‌ها که ساده‌ترینش نیز است، واگذاری روایت خاطره و نوشتن آن به صاحب خاطره است، البته فرایند‌های مطمئن‌تر و هنری‌تر مثل مصاحبه‌هاست و اینکه از یک نویسنده بخواهند که او خاطره را بازنویسی کند یا حتی در بازیابی خاطره با سؤال و هدایتی که می‌کند مصاحبه‌شونده را کمک کند. البته آموزش صاحبان خاطره که خودشان بنویسند یک گام است. به نظر می‌رسد هر آن چیزی که روایت می‌شود، لزوماً قابل چاپ نیست و هر آن چیزی که قابل چاپ است، لزوماً در قالب خاطره قابلیت چاپ ندارد، یعنی باز در سیاست‌های کلان ادبیات روایی کشور، کسانی که سیاستگذاری می‌کنند باید به این مقوله توجه کنند چه بخشی یا چگونه بخشی از ادبیات مستندنگار ما در قالب روایت داستانی بیان شود.

چیزی که ما کم و بیش در طول این سال‌ها با آن روبه‌رو بودیم، تکرار و شکل‌گیری کلیشه‌هاست. کلیشه‌ها در ابتدا کلیشه نیستند اتفاقاً نوآوری محسوب می‌شوند، ولی با تکرار تبدیل به کلیشه می‌شوند. حالا شاید دلیل این تکرار، ناتوانی راویان از نوآوری در روایت است یا به معنای تکراری بودن موضوع مربوط شود، یا به معنای عمق کم اندیشگانی و فکری باشد و یا به معنای قرارگرفتن در دایره کلیشه‌های قبلی است.

مثلاً کافی است که یک اثر روایی داستانی مثل «دا» به توفیقی برسد.

دیگر سیل آثاری که سعی می‌کنند از روی آن کلیشه موفق تقلید کنند به یک دوره جدیدی از کلیشه‌ها دامن می‌زند. متأسفانه نوع کتابسازی‌ها هم در این زمینه کم نیست.

اگر بخواهیم ادبیات اردوگاهی خودمان را با این زیرگونه ادبی در کشور‌های دیگر مقایسه کنیم، به لحاظ محتوایی چه تفاوت‌هایی می‌توانیم قائل باشیم؟

باید این را در نظر بگیریم که جنگ ما جنگ ایدئولوژیک بود. وقتی از ایدئولوژی یاد می‌کنیم، منظورمان ایدئولوژی انقلاب اسلامی است که یک ایدئولوژی دینی و شیعی است.

در مقابل این ایدئولوژی، جنگ‌هایی قرار دارند که در آن منافع شخصی و منافع گروهی قرار دارند که صرفاً در دفاع از کشور محدود می‌شود. رزمندگان در وصیتنامه‌هایشان در سبک و سلوک زندگی و شعار‌ها و سرودهایشان اگر حرف از فرمانده بود، حضرت امام بود، اگر حرف از توسل بود، امام حسین (ع) بود، اگر شعار و سربند بود نام ائمه معصومین بود اگر بحث از کرامت و معجزه بود اهل‌بیت بود و اگر حرف از هدف بود راه کربلا و قدس بود.

در لایه‌لایه و جوانب دفاع‌مقدس ما انقلاب، دین، اسلام و سلوک معصومین مدنظر است.

وقتی می‌گوییم ایدئولوژی یعنی ماهیتی اینچنینی داشته است، حتی در نقطه مقابل وقتی ارتش بعث را می‌بینیم چرا برانگیخته می‌شود که با جمهوری اسلامی مواجه شود.

دقیقاً یکی از اهدافش خطری است که از جانب فکر انقلابی در جمهوری اسلامی احساس می‌کند. اتفاقاً نقطه مقابلش در ادبیات ضدجنگ و سیاه این است که می‌گوید ایدئولوژی‌ها راه‌اندازان جنگ هستند یعنی جنگ را ایدئولوژی‌ها به وجود می‌آورند.

کتاب «لم یزرع» آقای بایرامی را بخوانید، می‌بینید همین مسئله را گوشزد می‌کند. همچنین کسانی مثل آقای قیصری، دهقان و غلامی وقتی داستان می‌نویسند تنها چیزی که از دفاع‌مقدس نشان نمی‌دهند، ایدئولوژی است. این‌ها می‌گویند جنگ یک مقوله انسانی است. در این نگاه هیچ تفاوتی میان شما و دشمن وجود ندارد. کافی است شخصیت اصلی داستان در جیب دشمنی که او را کشته عکس او را همراه زن و بچه‌اش ببیند و همین کافی است که جنگ برایش جهنم شود، چون آدمی را کشته است. کسانی که با عنوان ادبیات جهانی و انسانی نگاه می‌کنند حرفشان همین است.

ادبیات جهانی یعنی نه ادبیات غیرایدئولوژیک، بلکه حتی ادبیات ضدایدئولوژیک؛ یعنی می‌گویند باید ایدئولوژی انقلابی را از جنگ بیرون بیاوری تا جهانی شود تا مردم و جهان حرف ما را بفهمند.

این دقیقاً نقطه مقابل فرمایشات بزرگان ما و مقام‌معظم رهبری است. جنگ ما هویتش را از ایدئولوژی می‌گیرد و اگر آن را بگیریم چه فرقی با جنگ ژاپنی‌ها در جنگ جهانی دوم می‌کند. شاید حتی اگر ایدئولوژی را برداریم جنگ جهانی دوم به لحاظ وسعت بیشتر خسارت داشته و افراد بیشتری اسیر شدند و برخی اسرا به اردوگاه‌های کار اجباری رفتند و فشار بیشتری را تحمل کردند.
ایدئولوژی اگر از این جنگ برداشته شود،
دیگر چیزی از آن باقی نمی‌ماند. اگر اسلام، مکتب اهل بیت و ولایت فقیه برداشته شود، اولین سؤالی که مطرح می‌شود این است که این جنگ حق است یا نه. به همین خاطر تعبیر نویسندگان سیاه دفاع‌مقدس جنگ بی‌حاصل است.

با نگاهی به کتاب‌های اسرای کشور‌های دیگر می‌بینیم فرهنگ مقاومت در ادبیات اردوگاهی شاخصه مهمی است که نمونه‌اش را در کتاب‌های دیگر نمی‌بینیم. چقدر قائل به این فرهنگ مقاومت هستید؟

از میان عناوینی که برای ادبیات دفاع‌مقدس لحاظ می‌شود، ادبیات مقاومت و ادبیات پایداری است. پایداری اشکال، مراتب و موقعیت‌های مختلفی دارد.

همانطوری که مادری فرزندش شهید شده همین پایداری را حس می‌کند. این پایداری برای همسر یک جانباز هم است. رزمنده در حال مقاومت هم است و یکی از اشکالش که آشکارتر از بقیه است، به حضور آزادگان در اردوگاه‌های دشمن مربوط می‌شود.

مقوله مقاومت و پایداری در فرهنگ شیعی چیزی فراتر از تحمل است. ممکن است در فرهنگ‌های دیگر هم وقتی اسیری به دست دشمن می‌افتد به امید اینکه روزی خانواده و فرزندانش را ببیند، مقاومت کند یا یک سرباز برای لو ندادن اطلاعات شکنجه‌ها را به جان بخرد و چیزی نگوید، اما آن چیزی که در فرهنگ شیعی مطرح است، بالاتر از این موارد است. موردی که در فرهنگ شیعی مطرح است را تمام حرفش را حضرت زینب (س) می‌زند که می‌فرماید: «ما رایت الا جمیلا.»

این تحملی نیست که بگوییم چاره‌ای ندارم و تحمل می‌کنم. چون در این تحمل ممکن است ادبیات سیاه زائیده شود. فرهنگ مقاومت و شیعی است که می‌گوید این تحمل برایم موضوعیت دارد و این تحمل در‌های رحمت را بر من می‌گشاید. این لذتی فراتر از رنج می‌شود. امر پارادوکس نمای رنج لذتبخش می‌شود.

در فرهنگ شهادت، اسرا و جانبازان ما حاضر نیستند به حالت طبیعی برگردند و این را غنیمت و لذت معنوی می‌دانند. این نیاز به اعتقاد معاد دارد و امام حسین (ع) و حضرت عباس را می‌خواهد. این‌ها نباشد آن رنج قابل درک نیست.

این فراتر از مقاومت است. در روایات ما آمده جهاد دری از در‌های بهشت است. خدا برای اولیای خاص خودش باز می‌کند و اولیای خاص خدا هستند که مشتاق به جهادند و اشتیاق به شهادت دارند. مثل سردار سلیمانی که از بازماندگان شهداست و امضا جمع می‌کرد و دعا می‌خواند تا من هم شهید شوم. این فراتر از تحمل کردن است.

از کتاب‌هایی که در این زمینه خوانده‌اید برایمان معرفی کنید؟

از میان کار‌هایی که خوانده‌ام «زندان‌الرشید» خوب است. زندان‌الرشید یک روایت خیلی جزیی‌نگری دارد. ممکن است مقداری برای برخی منتقدان سؤال‌برانگیز باشد که چطور با این جزئیات به خاطر آمده و با جزیی‌نگری خیلی به ساحت داستان نزدیک شده است. فکر کنم این کتاب جایزه جلال را هم برد.

کتاب «من زنده‌ام» خانم معصومه آباد نیز به نظرم خوب است. کار خانم آباد به خاطر بکر بودن این موضوع جذابیت‌های زیادی دارد. حضور یک زن در اردوگاه‌های ارتش بعث خیلی به نظرم موضوع جالب و نادری است. درباره حضور زنان در ادبیات اردوگاهی موضوعات و مسائل دیگری قابل طرح است.

یک انتخاب قابل تأمل!

پس از انحلال «بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان» و ایجاد دفتر گسترش شعر و ادبیات داستانی، شهریار عباسی، به‌عنوان رئیس گروه داستان این دفتر انتخاب شده است. این البته در قیاس با خبر ادغام بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان با خانه کتاب و موسسه نمایشگاه‌های فرهنگی رخداد چندان مهمی ‌ارزیابی نمی‌شود. بنیاد ادبیات داستانی در سال ۱۳۸۷ با افق بلندی طراحی و راه‌اندازی شد. تا ادبیات داستانی به‌عنوان شاخه‌ای پرمخاطب، بااهمیت و استراتژیک به دست نهادی مستقل سپرده شود، تا در افقی ملی به سیاست‌گذاری، طراحی چشم‌انداز، توسعه و تقویت ادبیات ایرانی- اسلامی، پرداخت به کلان‌پروژه‌های مبنایی و جریان‌سازی درجهت رشد و تثبیت ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بپردازد. اما در فروردین سال ۱۳۹۳ با تغییر نام بنیاد به «بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان» طراحی انحصاری و اختصاصی این بنیاد برای کارهای مهم بر زمین مانده در ساحت ادبیات داستانی عملاً به حاشیه رانده شد. تا بنیاد ادبیات داستانی به سمت مجموعه‌ای با وظایف اجرایی سالیانه چون برگزاری جشنواره‌های ادبی سوق داده شود. اما مرحله پایانی فروپاشی ساختاری بنیاد ادبیات داستانی با تصمیم ادغام آن با موسسات دیگر فرهنگی ارشاد همراه شد. در این تصمیم بنیاد ادبیات داستانی هویت ناقص پیشین خود را نیز از دست داد، تا عملاً پرونده فارابی ادبیات داستانی مختومه شود.
طبعا تاسیس بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان تامین‌کننده یکی از ارکان چهارگانه‌ای است که نوسازی، هدایت و تقویت ادبیات داستانی بدان نیازمند است. «ساختارها»، «افراد»، «برنامه‌ها» و «مبانی» چهار رکنی است که ضعف یا فقدان هر یک به ناکارآمدی خروجی مورد انتظار خواهد انجامید. خبر ادغام بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان که چندین ماه برخی اذهان را به خود مشغول داشت این گمان را تقویت کرد که گویا مهم‌ترین نقص در کار بنیاد ادبیات داستانی ضعف و نقصان ساختاری پدید آمده در پس ادغام پیش گفته است. گرچه این ادغام به‌نظر نگارنده تیر خلاص را بر پیکره این بنیاد وارد ساخت. اما این رخداد نه مهم‌ترین رکن در میان ارکان پیش گفته و نه تنها رکنی است که در مجموعه بنیاد ادبیات داستانی در طول سالیان گذشته دچار بحران شده است. واقعیت آن است که مجموعه‌ای از نهادها، انجمن‌ها، موسسات، ناشران و دفاتر ادبی متعدد در طول به‌خصوص دوره چهل‌ساله گذشته تاسیس شده‌اند. اما ساختارهای تعریف شده، امکانات، مأموریت‌ها و اهداف و مهم‌تر از همه نیروی تصمیم‌گیرنده، سیاست‌گذار و اجرایی آنها محدود بوده و قادر نبوده‌اند، نظارت، هدایت، حمایت و تصمیم‌سازی لازم را در ابعاد ملی سامان دهد. حوزه ادبیات داستانی به‌عنوان پرمخاطب‌ترین نوع در میان کتب منتشره، شبکه‌ای از ارتباطات و پیوندهای حیاتی را میان ارکان مختلف تخصصیِ آموزش، پژوهش، تولید، نشر، تبلیغ، توزیع، نقد،‌ ترجمه، حمایت و اقتباس برقرار می‌کند. مجموعه‌های موجود پیش از تاسیس بنیاد ادبیات داستانی، بر اساس وظایف تعیین شده و دایره مخاطبان، حداکثر یک یا دو مأموریت را – آن هم نه در حد ملی- تامین می‌کردند. بنابراین سامان دادن ادبیات داستانی در ابعاد ملی نیازمند ساختاری بود که به‌عنوان محور و مرکزیت اندیشگانی ادبیات و اتاق فکر این حوزه، از افقی فراتر از مجموعه‌ها و موسسات خرد و با دست و قدرتی فراتر از انجمن‌های متعدد قادر به سیاست‌گذاری در این حوزه باشد. کم‌کاری‌های تاریخی در‌باره ادبیات داستانی و تکثر روزافزون مجموعه‌های متولی این مقوله معادله پیچیده‌ای را پدید آورده است که شناخت برون رفت از آن به سادگی ممکن نیست. تا جایی که فکر تاسیس اندیشکده و دانشکده ادبیات داستانی در دوره‌ای در بنیاد ادبیات داستانی شکل گرفت تا مسائل این مقوله به شکل تخصصی در آن اندیشیده، پژوهش و راهبردگزینی شود. اما مروری بر تاریخچه نه‌چندان طولانی بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان نشان می‌دهد این بنیاد روندی رو به افول را طی کرده است. یکی از مهم‌ترین اسباب این نزول اولویت یافتن مأموریت‌های کم اهمیت و به تعویق انداختن یا بی‌اعتنایی به برنامه‌های حیاتی در حوزه ادبیات داستانی است. برگزاری جشنواره‌های ادبی از جمله، جایزه جلال آل‌احمد، جشنواره بین‌المللی شعر فجر و جایزه ادبی پروین اعتصامی‌از این دست است. به نحوی که بخش مهمی ‌از ظرفیت‌های بنیاد ادبیات داستانی معطوف برگزاری این جشنواره‌ها شد. جشنواره‌هایی که برخلاف ظاهر پر طمطراق‌شان نه از اولویت‌های ادبیات در کشور محسوب می‌شدند و نه تأثیر بسزایی در جریان‌سازی داشته و دارند.
اما نکته اینجاست که ساختار‌ها بر اساس انتظارات و آن نیز بر پایه شناخت‌ها و افق‌نگری‌ها، طراحی و سامان‌بندی می‌شوند. سوال این است استراتژی جمهوری اسلامی در زمینه ادبیات داستانی چیست؟ پاسخ به این سوال نیازمند شناختی والا، تجربه‌ای عمیق و مستمر و بلند نظری ژرفی است. این فکر، ثمره استقلال فکری و اصالت هنری است. به‌نظر می‌رسد آنچه به‌خصوص در دوره اخیر، بنیاد ادبیات داستانی را در سطح مدیران فرادست ارشاد و مدیریت پیشین بنیاد ادبیات داستانی زمینگیر کرد، بحران هویت و ریشه‌دار نبودن جریانی است که متولی اداره این مجموعه بوده است. جریانی که نه شجاعت و شفافیت آن را دارد که به وضوح خود را شبه‌روشنفکر بخواند و نه مایل است همدل و همراه جریان متعهد به ارزش‌های انقلاب باشد. شبه‌جریانی رانده از اینجا و مانده از آنجا. شعاری که بنیاد ادبیات داستانی در طول سال‌های اخیر آن را فریاد زده، تعلق این بنیاد به همه داستان‌نویسان است. اما مراد از همه داستان نویسان چه نحله‌ها، جریان‌ها و محافل ادبی است؟ حرکت بر اساس این شعار، به معنای عقب بردن مرز‌های ادبیات انقلاب، کتمان مبانی آن و راه دادن و میدان دادن به چهره‌های شاخص جریان شبه‌روشنفکری سکولار بوده است. این روال در جای‌جای اقدامات بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان در حوزه آموزش، داوری، آثار برگزیده جشنواره‌ها، جلسات نقد و حتی راه‌اندازی ویکی ادبیات قابل شناسایی است. میدان دادن به نویسندگان ادبیات سیاه(ضد) دفاع مقدس، اهدای جایزه به برخی پژوهش‌های غیرتولیدی و کاملاً‌ ترجمه‌ای با رویکرد سکولار، برگزیدن آثار داستانی هنجارشکن با بن‌مایه‌های اروتیک و فمنیسم و تقدیر از نمونه آثار فرم‌گرا همه و همه بیش از هر چیز نشان می‌دهد فکر اداره‌کننده بنیاد ادبیات داستانی نه به واقع اصالتی در جریان روشنفکری دارد و نه به معنای درست کلمه تعلقی به ادبیات متعهد دینی دارد. این نگاهِ تلفیقی و سهامی ‌عام در حوزه سیاست‌گذاری و مدیریت ادبیات داستانی قادر نخواهد بود چهره‌های اصیل هیچ جریانی را به نحو واقعی با خود همراه کند. این رویکرد مذبذبانه ساختاری نفاق‌پیشه می‌زاید که تلاش می‌کند به‌جای دیدن حقیقت، خود دیده شود.
در این میان، خبر تغییرات ساختاری درباره بنیاد ادبیات داستانی علاوه ‌بر تضعیف جایگاه بنیاد، زمینه را برای فعالیت و میدان‌داری مدیرانی کم‌صلاحیت یا بی‌صلاحیت فراهم آورده است. آقای محمدرضا سرشار رئیس وقت هیئت‌مدیره انجمن قلم ایران در پی انتشار خبر انتصاب آقای شهریار عباسی به‌عنوان دبیر دهمین جایزه جلال آل‌احمد، طی نامه‌ای سرگشاده به وزیر ارشاد، عباسی را «فاقد حداقل پیشینه و وزانت علمی ‌لازم برای تصدی چنین مسئولیت خطیری» معرفی می‌کند. کسی که موضع‌گیرهای آشکار و پنهان او درمخالفت با جوایز دولتی و حجاب پیش از این خبرساز شده، به مدد نگاه تساهلی بنیاد ادبیات داستانی جایزه جلال آل‌احمد را دریافت کرده و مواضع و دیدگاه‌هایش با جریان شبه‌روشنفکر ارتباط و پیوندی غیرقابل انکار دارد. همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، آقای سید عباس صالحی نامه رئیس بزرگ‌ترین انجمن ادبی مستقل ایران را با عضویت قریب به ۳۰۰ نفر بی‌پاسخ می‌گذارد و ریاست بنیاد ادبیات داستانی با تمجید از انتخاب شهریار عباسی او را به واسطه داشتن «۱۱ کتاب گردن‌کلفت» و «تعداد زیادی جوایز که از انگشتان دست فرا می‌رود» تبرئه می‌کند. این فارغ از نمایش نمونه‌ای کوچک و مصداقی جزیی از فاصله سلیقه حاکم بر بنیاد ادبیات داستانی از تفکر جریان متأمل ریشه‌دار اصیل ادبیات متعهد به ارزش‌های انقلاب اسلامی، حاکی از عدم مسئولیت‌پذیری و پاسخ‌گویی در مقابل مطالبات نویسندگان متعهد است.
سوال این است، مجموعه‌ای که خود نمی‌تواند برای مدیریت اجرایی‌اش دست به انتخاب صالح بزند چگونه قادر خواهد بود در ساحت ملی به انتخاب برنامه‌ها و سیاست‌های اصلح موفق شود؟ اگر بنا باشد بنیاد ادبیات داستانی رویکرد فکری و فرهنگی مقام معظم رهبری را که به برکت تقریظ‌ها، بیانات حضوری و دیدگاه‌های مکتوب ایشان و اظهارنظرهای عدیده در حوزه ادبیات داستانی و ادبیات مستند نگار، به‌صورت شفاف در دسترس است محقق سازد علی‌القاعده نیازمند مدیری خواهد بود که تمام قد دفاع از ارزش‌های انقلاب و دفاع مقدس را در نظر و عمل ‌آشکار ساخته و مواضع انقلابی او حاکی از عزم تزلزل‌ناپذیر او داشته باشد. مدیری که پس از سالیان کار شفاف و برون‌داد خروجی‌های مشخص فکری، ادبی و ‌تربیتی، بتواند طیف‌های مختلف فکری ادبی و داستانی در کشور را با جریان متعهد همراه سازد. کسانی در قد و قواره مرحوم امیرحسین فردی، یا محمدرضا سرشار. آیا انتخاب مدیری که اندکی قبل اصل جوایز ادبی را همسو با جریان شبه‌روشنفکر مدعی زیر سوال می‌برد به‌عنوان متولی داستان در سطح ملی توجیه‌پذیر است؟
گرچه به‌نظر می‌رسد مدیریت اخیر بر بنیاد ادبیات داستانی دولت مستعجل باشد و امید است پس از اندک زمان باقی مانده، جریان جوان انقلابی متعهد متخصص صبور آینده درخشان ادبیات داستانی کشور را رقم زند.