در ادبیات باید انقلاب را به عنوان امر موجود و زنده به جوانان نشان دهیم، نه امر ماضی و تاریخی/ادبیات ما همپای انقلاب متحول نشده است

دلیلش این است که در ادبیات ما انقلاب پدید نیامده است. صدای انقلاب با نمایش انقلاب و با عمل انقلابی منتشر می شود. انقلاب رهبری دینی و خیزش مردمی را نشان داد و این نمایش از حضور، صدایش را به جهانیان رساند، اما نکته این است که وقتی پای ابزارهای هنری به میان می آید، ابزاری که باید این صدا را منعکس کند پدید نیامده است.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی
وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷ انقلاب و دگرگونی را تنها در بستر سیاسی بوجود نیاورد بلکه عرصه های مختلف دچار دگرگونی و تغییر اساسی شد که یکی از آنها ادبیات بود؛ ادبیاتی که در سال های حکومت پهلوی تحت تاثیر جریان های مارکسیست و لیبرالیست از ارزش های فرهنگی این سرزمین فرسنگ ها فاصله گرفته بود و لازم بود همگام با انقلاب متحول شود. مهم ترین وظیفه ادبیات انقلاب احیای ارزش های انسانی بود، که اکنون با گذشت بیش از چهل سال می توان به ارزیابی کارنامه این ادبیات پرداخت. آنچه در نخستین نگاه به دست می آید این است که ادبیات انقلاب ما رشدی که می بایست پیدا می کرد و تأثیری که می بایست بر زندگی مردم می گذاشت را نداشته است. درباره چرایی این موضوع گفتگویی با آقای احمد شاکری منتقد و نویسنده ادبی داشته ایم.
احمد شاکری متولد ۱۳۵۳ شمسی در تهران است. از سال ۱۳۷۱ مشغول به تحصیل در علوم حوزوی بوده و چهارده کتاب و ده ها مقاله و یادداشت از ایشان منتشر شده است. داستان نویسی را با نگارش مجموعه داستان کوتاهی درباره مجروحان دفاع مقدس (سرزمین پدری) آغاز کرد، سپس با انتشار مجموعه نقد داستان های دفاع مقدس و انقلاب اسلامی (بازتاب) به صورت جدی تری به عرصه نقد ادبی وارد شد. همچنین در کنار فعالیت در حوزه ادبیات داستانی با شروع کار در موسسه سیما فیلم (یکی از موسسات تولید فیلم های فاخر صدا و سیمای جمهوری اسلامی) کارگاه های فیلمنامه نویسی قرانی را در این مرکز دایر نمود.
در سال ۹۱ موفق به اخذ مدرک درجه یک هنری از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شد و در طول بیش از پانزده سال فعالیت ادبی با مراکز و انجمن ها و موسسات مختلف ادبی در حوزه کارشناسی، سیاست گذاری، داوری، تدریس داستان و نقد و پژوهش همکاری داشته است. ضرورت ها و گرایش شخصی ایشان به مباحث نظری ادبیات داستانی موجب شد، در طی ۷ سال گذشته به صورت تمام وقت به پژوهش در گونه ادبیات داستانی دفاع مقدس بپردازد. از سال ۱۳۸۹ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بوده و تا کنون بالغ بر ۳۰۰۰ صفحه تحقیق و مقاله در این باره به رشته تحریر در اورده است.

* ادبیات انقلاب چگونه و از چه زمانی شکل گرفت؟

تعبیر ادبیات انقلاب اسلامی تعبیری است که پس از وقوع انقلاب اسلامی در فضای ادبی و داستانی ما رایج شد. در مورد این اصطلاح یک تعبیر عرفی وجود دارد، یعنی در عرف مردم نوعاً ادبیات انقلاب را ادبیاتی می دانند که به انقلاب اسلامی می پردازد. به عنوان مثال اگر از تعبیر داستان انقلاب اسلامی یاد می شود، مردم اینگونه تلقی می کنند که حتما این داستان مربوط به وقایعی است که به پیروزی انقلاب اسلامی انجامیده است. حالا چه این وقایع را سال ۴۲ و بعد از آن در نظر بگیریم، یا در بحبوحه بهمن ۵۷، یا وقایع نزدیک به آن، اما به لحاظ اصطلاحی معانی دیگری هم اهالی نظر برای ادبیات انقلاب در نظر گرفته اند. طبعاً یکی از مبانی و تعاریف در مورد ادبیات انقلاب، همین ادبیات موضوعی است. یعنی گفته می شود ادبیات انقلاب، ادبیاتی است که به موضوع انقلاب بپردازد. از این نظر و با این تلقی، ادبیات انقلاب هم عرض ادبیات دفاع مقدس است. چون ادبیات دفاع مقدس راجب دفاع مقدس است و ادبیات انقلاب درباره انقلاب است و این دو واقعه در دو زمان متفاوت اتفاق افتاده است، لذا از یکدیگر کاملاً قابل تفکیک هستند.
اما تلقی دیگر این است که مراد از ادبیات انقلاب، ادبیاتی است که در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی پدید آمد. یعنی به هر حال چهل سال از پیروزی انقلاب می گذرد و در این مدت آثار متعددی در حوزه ادبیات و ادبیات داستانی با نگرش ها و گرایش ها و مبانی و سلایق مختلف تولید شده است. از طرفی طبق این تلقی همه این آثار پدید آمده، در طی انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب اسلامی، طبعاً متاثر از فضای به وجود آمده در پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار حکومت اسلامی است، یعنی در دوره حکومت جمهوری اسلامی پدید آمده و متاثر از آن است. برخی ها تمام این آثار را ادبیات انقلاب می دانند چون به هر حال ادبیات و زمینه های شکل گیری آن جدا نیست.
در تلقی دومِ اصطلاحی، ادبیات انقلاب شامل ادبیات ضدانقلاب هم می شود. به تعبیری برخی از آثاری که در کشور ما در طول چهل سال گذشته منتشر شده اند، اینها در مبانی با ارزش های انقلاب و مبانی انقلاب متناقض هستند. با این حال تعبیر دوم، اینها را هم از ادبیات انقلاب می داند. تعبیر سوم این است که ما ادبیات انقلاب را به صورت یک ترکیب وصفی به کار ببریم، یعنی نگوییم ادبیات انقلاب، بلکه بگوییم ادبیات انقلابی. مراد از ادبیات انقلابی بیشتر توجه به بایدها و غایت ادبیات است، یعنی ادبیاتی که متصف به وصف انقلابی است. نشانه انقلابی بودن و معیار انقلابی بودن نیز تحول خواه بودن، ارزش محور بودن، آرمان گرا بودن و … است. با این تعبیر، که به نظر می رسد تعبیر دقیق تر و درست تری است، تنها ادبیاتی ادبیات انقلابی است که همسو با ارزش های انقلاب باشد. لذا اگرچه برخی از آثار راجب واقعه بهمن ۵۷ نوشتند یا راجب پیش از آن داستان هایی نوشتند، مثلاً رمان رازهای سرزمین من از براهنی و رمان مدار صفر درجه از احمد محمود، اما ادبیات انقلابی نیستند، حتی می شود گفت اینها ادبیات ضدانقلاب اند.
با این تعبیر به نظر می رسد که ادبیات انقلاب، مولود انقلاب است، متاثر از انقلاب است، پس از انقلاب شکل گرفته است و بعد از انقلاب نشو و نما پیدا کرده است. پیش از انقلاب ما نویسندگان داستانی که با این رویکرد انقلابی بنویسند نداشتیم یا اگر بودند یکی دو نفر بودند و ادبیات پیش از انقلاب تحت سلطه جریان های چپ مارکسیست و جریان های لیبرال بود. لذا ادبیات پس از انقلاب ادبیاتی است با موضوعات جدید، مضامین جدید و شخصیت های جدید.

در ادبیات باید انقلاب را به عنوان امر موجود و زنده به جوانان نشان دهیم، نه امر ماضی و تاریخی/ادبیات ما همپای انقلاب متحول نشده است

* ادبیات انقلاب تا چه اندازه توانسته احساسات و اندیشه انقلابی را بازتاب دهد؟ این بازتاب نسبتی با واقعیت دارد یا یک ابزار رمانتیک و فاصله دار با واقع است؟

نکته ای که در سوال شما وجود دارد، کارکرد های ادبی و کارکردهای ادبیات است. آن چیزی که در انقلاب ما به عنوان یک خصیصه و مولفه انقلابی وجود داشت، همین شور انقلابی است. شور به معنای احساس وجد، احساس شعف است که عموماً همراه با آرمان گرایی هم هست. یعنی این شور، این حرکت پویا و زاینده و پرشتاب و انگیزه های قوی جزو خصوصیت های انقلابی گری است. لذا در دروه انقلاب می دیدیم آن چیزی که واقعا مردم را به لحاظ روحی آماده کرد، آنها را به شوق آورد و در آنها یک انگیزه ای جدی و اراده جدی پدید آورد، اتکا به خداوند و اعتماد و ایمان به وعده الهی بود.
پس شور انقلابی یکی از خصوصیت های انقلابی بودن است. انقلاب نمی تواند خالی از شور و این نیرو و اراده قوی و تلاش مستمر و این هیجان متعالی باشد. همان روحیه ای که به واسطه آن جوان ها به خیابان ها ریختند، زندان ها را تحمل کردند، مصائب را تحمل کردند و انقلاب پیروز شد. همان روحیه در دفاع مقدس جوان ها را به خط مقدم کشاند و آنها را تا مرحله شهادت و جانبازی جلو برد. همین الان هم همینطور است، چنانکه در کلام مقام معظم رهبری و در کلام حضرت امام تأکید بر حفظ این روحیه وجود دارد.
حال این شور انقلابی همراه با احساس است، یعنی یک احساسات غلیان یافته، البته متعالی نه احساسات موهوم که حالا شما تعبیر رمانتیک را درباره اش به کار بردید. البته این احساسات از آن جهت که متعالی است معقول هم هست، یعنی مبتنی بر مبانی اندیشیده شده است. یکی از مبادی خیزش انقلابی ما همین الهام گیری از واقعه عاشورا و واقعه کربلا است. چنانکه امام راحل می فرمایند که این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است، چرا؟ به دلیل همین ایجاد شور با معرفت.
اما نکته ای که به وجود می آید این است که بعضی با این ادعا که باید ادبیات انقلاب مردم را به سمت امر معقول ببرد، احساسات را نوعاً زودگذر و نتیجه برانگیختگی احساسی، خام بودن و پخته نبودن، نتیجه هیجانات جوانی می دانند که نمی شود روی این احساسات تمرکز کرد. طبق این رویکرد درباره انقلاب، احساسات مربوط به یک دوره خاص از هر انقلاب است، یعنی دوره پیروزی و هیجان. وقتی دوره عوض می شود مخاطب، نویسنده و مردم حرکت می کنند به سمت امر معقول و می گویند حالا انقلابی که پیروزش کردیم راجبش فکر کنیم که چه شد که این کار را کردیم و این دفاع مقدسی که ما برای آن شهید دادیم، چرا و چگونه و چطور اتفاق افتاد؟ لذا برخی ها با استناد به این دیدگاه عملاً برای این شور انقلابی ارزش و اعتباری قائل نیستند، نه تنها ارزش قائل نیستند بلکه آن را مقطعی، تاریخ مصرف دار و با کارکرد تبلیغی می دانند. لذا می گویند شور انقلابی باید مورد بازنگری قرار بگیرد و ما باید به سمت واقعیت ها حرکت کنیم و در یک کلمه واقعیت را در مقابل شور انقلابی قرار می دهند. حال نتیجه چیست؟ نتیجه بازگشت از شور انقلابی، تخطئه شور انقلابی، انکار شور انقلابی و در نتیجه تخطئه خود انقلاب است. یعنی جریان شبه روشنفکر که شور انقلابی را تخطئه می کند، در حقیقت خود انقلاب را تخطئه می کند. اینها کُنه استدلالشان این است که انقلاب نتیجه رشد معقول آدم ها نیست، بلکه فضا و شرایط هیجانی است که سبب می شود آدم ها یک کاری را انجام دهند، اگرچه معقول و واجد مصلحت هم نیست. همین طیف شبه روشنفکر در نقل دفاع مقدس هم همین را می گوید که ادبیات داستانی دفاع مقدس در دهه ۶۰ پر از شور و شعار است، یعنی شور را همراه با تقلید و شعار می کنند. به این صورت که این شور باعث می شد شعار بدهیم و در جبهه ها دفاع کنیم. در ادامه هم می گویند ما اینها را به سمت واقعیت حرکت ندادیم و تلاش کردیم صرفا هیجانات را در آنها بدمیم. این هیجانات کارکرد مقطعی دارد و ممکن است فاقد عقلانیت باشند، یعنی عقلانیت اندیشه و مصلحت در آن لحاظ نشود.
اما واقعیت مطلب چیست؟ واقعیت مطلب این است این شور و این غلیان احساسات، اگر احساسات، احساسات متعالی باشد که اینگونه هست، اتفاقا یک وجه تعیین کننده در حرکت انسانی است. یعنی قاطبه مردم با همین احساسات متعالی و پاک هست که حرکات بزرگ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را رقم می زنند. ضمن اینکه نباید هر شور انقلابی را تخطئه کرد، بلکه آن شوری قابل تخطئه است که نتیجه تبلیغات و در نتیجه انحراف واقعیت و انحراف از حقیقت باشد. ما معتقدیم که در انقلاب اسلامی، شور انقلابی وجود داشت که نتیجه خلوص و ایمان به خدا بود. شهید مطهری هم فرمود من وقتی با امام ملاقات کردم دیدم حضرت امام به چند چیز ایمان دارد، ایمان به راه، ایمان به مردم، ایمان به خدا. این شور نتیجه ایمان است، نتیجه یک روح مومن است که معقول هم هست.
اما نکته این است که این شور را باید همراه با تعقل و شعور بکنیم. همانطور که در مکتب تشیع علمای ما تمام تلاششان این بوده که شور را مجرایی و مستمسکی برای افزایش معرفت قرار بدهند، یعنی صرف علاقه نباشد و علاقه با بصیرت و معرفت باشد. ما با این موضوع موافقیم که ادبیات باید چنین کاری را بکند. در نقطه مقابل اتفاقاً جریان شبه روشنفکر که ادبیات انقلابی و متعهد را متهم به احساسی گری و شعارگرایی می کند، خودش به نحو مضاعفی دچار احساسی گری است. آنها در داستانشان از هر ابزاری استفاده می کنند که احساسات مخاطب را تحریک کنند، هم ابزارهایی که مربوط به گرایش های مادون انسانی است، یعنی گرایش هایی که نیازهای طبیعی و غریزی مشترک بین انسان و حیوان است استفاده می کنند. برای اینکه احساسات مخاطب را برانگیزند از مقوله عشق در معنای کاملاً مادی آن استفاده می کنند. اینجا سوال است که اینها که مخالف احساسی گری، مخالف شور و مخالف هیجان هستند چطور چنین تصاویر و صحنه های عاشقانه ای در کارشان نشان می دهند؟ در حالیکه وقتی سخن از عشق به آرمان و مفاهیم دینی به میان می آید، اتهام به شعارگویی می زنند. بنابراین خود جریان شبه روشنفکر متهم به شعارگویی است، متهم به سوار شدن بر احساسات کاذب است نه احساساتی که برانگیخته شده از بینش و گرایش اصیل باشد.

* با توجه به اینکه نسل بعد از انقلاب تصور چندانی از انقلاب ندارند بازنمایی اثرگذار در ادبیات انقلاب چگونه می تواند باشد؟

نکته ای که در پاسخ به این سوال وجود دارد این است که به نظر می رسد که انقلاب مقوله ای تمام شده نیست، یعنی این تلقی از انقلاب که در بهمن ۵۷ یک رژیم طاغوتی فروپاشید و یک حکومت جدید به عنوان حکومت اسلامی شکل گرفت درست نیست. ما انقلاب را یک تحول سیاسی صرف نمی دانیم، که اگر اینگونه باشد انقلاب ما در همان بهمن ۵۷ تمام شده است. بزرگان ما، حضرت امام و مقام معظم رهبری تأکید بر حفظ روحیه انقلابی دارند، این برای چیست؟ برای اینکه انقلاب هنوز زنده است. اگر نیاز به انقلاب نباشد چه نیازی به روحیه انقلابی است، چون انقلاب موجود است، روحیه اش هم باید موجود باشد. انقلاب در جریان است و ما روز به روز در حال تحول هستیم. همین الان ببینید ما در جنگ اقتصادی و فرهنگی با ابرقدرت ها هستیم. این جنگ هم پیروزی اش نیازمند نگه داری انقلاب است. هنوز برخی از رسوبات فرهنگی و اعتقادی گذشته وجود دارد و حتی برخی از این اندیشه ها از طرف رسانه ها در نسل جدید القا می شود. آنهایی که انقلاب آنها را کنار زده بود، بعضا برخی از اینها درحال بازگشت هستند. در این شرایط مهم ترین چیزی که جوانان ما را با واقعیت انقلاب روبرو می کند، این است که انقلاب را به عنوان امر موجود و زنده به آنها نشان دهیم، نه امر ماضی و تاریخی. در این بین بهترین مسیری که جوان ما بفهمد انقلاب چیست، رفتار انقلابی خود ما است. یعنی مسئولین ما و متولیان امر و همه ما که در حقیقت به لحاظ سنی پیش از نسل جوان بودیم، حرکت انقلابی ما، انقلاب را پیش چشم آنها می آورد. مسئولی که ساده زیست است با عمل خودش انقلاب را نشان می دهد، در اینجا انقلاب یعنی مبارزه با تجمل و رفاه طلبی. مسئولی که پاک دست است، انقلاب را نشان می دهد. انقلاب یعنی مبارزه با اشرافی گری و حقوق های نجومی. پس انقلاب امر موجود است و برای نشان دادن انقلاب نیاز نیست آن را به عنوان یک امر تاریخی روایت کنیم.
اما در روایت امر تاریخی هم باید جد و جهد به خرج داد. بالاخره جوان امروزی اگرچه مصادیقی از انقلابی بودن و انقلابی نبودن را می بیند، یعنی کسانی که چهل سال پیش انقلابی بودن، حالا نسبت به ارزش های انقلاب تجدیدنظر کردند (چهل سال قبل در جنوب شهر زندگی می کردند، الان در شمال شهر ویلا دارند. چهل سال قبل با اتوبوس رفت و آمد می کردند، الان ماشین های گران قیمت دارند) این یعنی آنها پشیمان از انقلاب هستند، چون دقیقا چیزی را ساختند که انقلاب می خواست آنها را فرو بریزد. بنابراین باید این نکته تاریخی را نشان دهیم و آن اینکه در دوره پیش از انقلاب حکومت پهلوی و حکومت شاهنشاهی چه بود و چه کرد؟ برای اینها هم باید مستند نگاری به صورت قوی عمل کند، چه به صورت کلامی در حوزه ادبیات، چه به صورت تصویری در حوزه فیلم.
نکته دوم این است که آثار داستانی و فیلم ها به پیش از انقلاب بپردازند که اتفاقاً رویکردی هم در کشور بر همین مبنا ایجاد شده است. البته یک بعد سوم و مبهم و بسیار مهم و مغفولی هم وجود دارد و آن آینده انقلاب است، که متاسفانه نه در ادبیات داستانی و نه در سینمای ما فیلمی ساخته نشده که به آینده انقلاب پرداخته باشد. ما می توانیم بگوییم پیش از انقلاب اینگونه بود الان هم اینگونه هست، اما این کافی نیست چراکه باید بدانیم حرکت ما به کدام سو خواهد رفت.

در ادبیات باید انقلاب را به عنوان امر موجود و زنده به جوانان نشان دهیم، نه امر ماضی و تاریخی/ادبیات ما همپای انقلاب متحول نشده است

* در پایان بفرمایید چرا با وجود اثرگذاری انقلاب اسلامی بر سایر انقلاب ها و ملت ها، ادبیات انقلاب تاکنون جهانی نشده است؟

دلیلش این است که در ادبیات ما انقلاب پدید نیامده است. صدای انقلاب با نمایش انقلاب و با عمل انقلابی منتشر می شود. انقلاب رهبری دینی و خیزش مردمی را نشان داد و این نمایش از حضور، صدایش را به جهانیان رساند، اما نکته این است که وقتی پای ابزارهای هنری به میان می آید، ابزاری باید این صدا را منعکس کند که این مهم اتفاق نیفتاد. چراکه هنوز هنر ما و ادبیات ما همپای انقلاب متحول نشده است. الان سینمای ما به اندازه انقلاب ما، به اندازه جوانانی که در دفاع مقدس حرکت کردند با آن شور و روحیه انقلابی متحول شده است؟ نه. سینمای ما آلوده است نه اینکه کلا آلوده باشد اما به نحو فی الاجمله آلوده است و سینمای آلوده نمی تواند انقلاب را نشان دهد، چون خودش غیرانقلابی است. درباره ادبیات هم همینطور است. ادبیاتی که وابسته به تفکر غربی است خودش نیاز به انقلاب دارد. بنابراین این نشان می دهد که انقلاب ما تمام نشده و هنوز سنگرهای زیادی وجود دارد که فتح نشده است، یا حداقل کامل فتح نشده است. لذا ما در ادبیاتمان اگر انقلاب کردیم آن وقت این ادبیات را می توانیم به عنوان ادبیات انقلابی معرفی کنیم.
با تشکر از آقای احمد شاکری که وقت خود را در اختیار پایگاه بصیرت قرار دادند.
مصاحبه از: فهیمه عشرتی

نامه ای خطاب به مدیر موسسه شهرستان ادب

باسمه تعالی
«پس کی؟ تو نبودی سی انقلابی بازی آت منه بردی لب شط؟ بعدم زدی بیرونم کردی؟ بعد سی همی کارا عشقم دادی به تیر؟ حالا راضی نشدی می خوای خودمه بچه آمه بکشی؟»
آقای علی محمد مودّب
مدیر موسسه شهرستان ادب
سه سال قبل نامه ای توسط این قلم خطاب به شما نوشته شد. در نگارش آن نامه، که با محوریت هشدار نسبت به نفوذ افکار و قلمهای مسموم و زاویه دار از ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی در مجموعه تان (موسسه شهرستان ادب) به نگارش در آمد، نگرانی هایی به سمع و نظرتان رسید. تصور بنده از شخص شما به عنوان شاعری انقلابی، آن بود که با خوش قلبی، اطمینان و اعتماد به مدیران و کارشناسان خود در بخش داستان، فرایند ادبی جاری در ان مجموعه را واسپاری کرده و اساسا اطلاع درست و دقیقی از فعالیت های بخش داستان آن موسسه ندارید. عدم إشراف و اطلاع شما از حوزه ادبیات داستانی، بعضا در اظهار نظرهای ناپخته در مراسم رونمایی و معرفی اثار داستانی بازتاب می یافت و این نگرانی جدی تر می شد که جریانی بدون اطلاع شما با سوء استفاده از روحیه انقلابی تان و انتساب مجموعه موسسه شهرستان ادب به نهادها و مجموعه های انقلابی و برخورداری از بودجه هایی که نوعا مجموعه هایی دیگر از آن محرومند، به صورت چراغ خاموش در حال نفوذ به مجموعه تحت مدیریتتان است.
اکنون قریب به سه سال از انتشار آن نامه گذشته است و رصد آنچه در بخش داستان آن موسسه در حال وقوع است حاکی از ان است که نامه پیشین چندان تاثیری در تغییر دیدگاه یا حساس ساختن شما نسبت به منافذ ورود جریانهای غیر انقلابی به مجموعه تان نداشته است. بعید است این همه قرائن و شواهد به رویت شما نرسیده باشد و اثار بخش داستان موسسه ای که مدیریت ان را بر عهده دارید را نخوانده باشید یا با انتشار ان و خط فکری شان موافق نباشید. برخی مدرسان مدرسه رمان شهرستان ادب، کارشناسان و نویسندگان حاضر در جلسات ان موسسه، مبانی که در ان جلسات تبلیغ و تدریس می شود و ارتباطات افراد ان مجموعه با محافل زاویه دار روشنفکری چیزی نیست که از چشم پنهان مانده یا بشود درباره آن احتمال غفلت داد. بلکه بالعکس، اکنون به نظر می رسد آگاهانه با دست اندرکاران بخش داستان آن موسسه همنوایی کرده، آنها را تایید نموده و مورد حمایت خود قرار می دهید. این قلم آرزو داشت هیچ گاه تحلیل و پیش بینی هایش درباره موسسه شهرستان ادب به وقوع نپیوندد و چیزی که اکنون شاهد آن هستیم در ابعادی محقق نمی شد. همانطور که همچنان بارقه امیدی باقی است تا با تغییر رویکرد و بصیرت انقلابی در تاریخ ادبیات داستانی کشور جزو کسانی قلمداد نشوید که جاده صاف کن جریان لیبرال و تجدید نظر کننده در ارزشهای انقلاب محسوب می شوند.
موسسه شهرستان ادب که با همدلی و حمایت نهادهای انقلابی و با پول بیت المال راه اندازی شده است می توانست با نام و شعار دیگری و با منابع مالی دیگری، در جریان روشنفکری حضور داشته باشد. اما شما به عنوان مدیر این موسسه که داعیه انقلابی گری دارید اجازه نخواهید داشت آثاری را منتشر سازید که ناشران شناخته شده جریان معارض روشنفکری نیز از انتشار آن پرهیز می کنند. سرمایه فرهنگی انقلاب اسلامی و ارزشهای آن که ثمره ایثار و شهادت و جانبازی در دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و نتیجه خون دل نویسندگان متعهد به انقلاب اسلامی است به رایگان بدست نیامده که با امتزاج میان حق و باطل و حرف و عمل در بخش داستان آن موسسه مخدوش شود.
این یادداشت مختصر و مصداقی، بخش کوچکی از واقعیت ملموسی است که از فعالیت مجموعه داستان شهرستان ادب اعلام شده و قابل قضاوت است . إن شاء الله در وقت مقتضی گزارش مفصلی در واکاوی جریان حاضر در بخش داستان آن موسسه منتشر خواهد شد. در این یادداشت بر یکی از آثار منتشره شهرستان ادب به عنوان نمونه، تمرکز نموده ام. مطلعم که برخی از نویسندگان مومن و علاقمند به انقلاب اسلامی با ان مجموعه در ارتباطند. اما انتشار نمونه آثاری از این دست، که در این یادداشت بدان خواهم پرداخت به انضمام قرائن دیگر، حاکی از خطر استحاله تدریجی آن مجموعه به واسطه سوء مدیریت ها، عدم توجه به مبانی اصیل انقلاب اسلامی و در غلتیدن به شبهات نظری است. این یادداشت همچنین هشداری است برای شما که بدانید نگاههای تیزبینی فعالیت های موسسه تان را دنبال می کنند و سکوت و رخوت بخشی از بدنه نویسندگان انقلاب اسلامی و ضعف جریان نقد انقلابی و مبنایی در این ایام، یا تایید معدود دوستانتان که در آن مجموعه گرد آمده اند به معنای صحت عملکردتان نیست. همچنین امید دارم چنین مطالبی تلنگری به مدیران و مسئولانی باشد که تصوری ناقص غیر کارشناسی از موجودیت برخی مجموعه های فرهنگی و ادبی دارند.
در نخستین نامه، از شما و مدیر بخش داستان موسسه شهرستان ادب دعوت کردم در مباحثه یا مناظره ای صدق ادعای آن یادداشت را بررسی نماییم. همچنان نیز معتقدم دلایل روشن زاویه گرفتن از ارزشهای انقلابی و اسلامی در برخی آثار و مبانی و فعالیت های آن مجموعه قابل شناسایی و اثبات است. عدم اجابت این درخواست از سوی شما و مدیر بخش داستان آن مجموعه، به معنای عدم شفافیت و پاسخگویی و گریز از مواجهه با نقد انقلابی در محضر رسانه های عمومی و تلاش برای حرکت بخشیدن به جریان روشنفکری با نام دفاع از انقلاب ارزیابی می شود.
یکی از آخرین کتابهایی که مجموعه تان منتشر کرده است به موضوع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس می پردازد. رمانی ۳۲۷ صفحه ای که قریب به بیست سال از زندگی زنی جنوبی (حلیمه) را روایت می کند. داستان از پیش از انقلاب اغاز می شود و تا اندکی پس از وقوع دفاع مقدس و تسخیر خرمشهر ادامه می یابد. پیشاپیش از شما دعوت می کنم در مطالعه ای، این داستان را با اثاری چون “مارون” از بلقیس سلیمانی؛ “شب ملخ” از جواد مجابی؛ “دل فولاد” از منیرو روانی پور و “زمین سوخته” از احمد محمود مقایسه کنید. مقابله جریان نویسندگان روشنفکر با دو موضوع مهم انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در طول چهل سال گذشته همواره وجود داشته است. نویسندگان جریان روشنفکری، اثاری که به تحریف و ضدیت با ارزشها و مبانی انقلاب اسلامی نوشته شدند و مولفه های این اثار برای اهل نظر و مطالعه ناشناخته نیست. از نویسندگان توده ای گرفته تا لیبرال های ضد مذهب و سیاه نویسان پشت کرده به ارزشهای دفاع مقدس همگی در جبهه مقابل جریان ادبیات داستانی مظلوم متعهد قرار داشته اند. این مقایسه محتوایی و رویکردی میان اثر مورد بحث و اثاری از این دست با تولیدات جریان روشنفکری به وضوح به شما نشان خواهد داد جایی که برخی آثار داستانی موسسه تان از جمله این اثر در ان ایستاده اند؛ در نفرت پراکنی نسبت به انقلاب اسلامی و ارزشهای آن، شکستن حریم های اخلاقی، شبهه افکنی در مسائل اعتقادی، تمسخر نیروهای انقلابی، اتهام زنی به رزمندگان و بخصوص پاسدارها؛ مبانی غلط فلسفی و بالاخره مقابله با ارزشهای دفاع مقدس جلوتر از آثار چهره های روشنفکر شناخته شده در چند ده سال اخیر است. شما به لطف شهرت موسسه تان در بین اهالی انقلاب و متدینین و حرکت چراغ خاموش با انتشار آثار خنثی، بعضا متعهد و در برخی موارد ضد ارزشی خطوط قرمزی را عبور کرده اید که نشر رسوایی همچون چشمه کمتر قادر به عبور از ان بوده است. اطلاع از پیشینه ادبیات داستانی پس از انقلاب و جبهه گیری جریانهای ادبی به شما کمک خواهد کرد تا ببینید دقیقا در کجا ایستاده اید و کدام جریان ادبی را تقویت می کنید.
پیشاپیش انتشار چنین محصولی را نه یک استثناء و نه امری تصادفی و از روی خطا که رخدادی از پیش تعیین شده و کاملا برنامه ریزی شده می دانم. رمان مزبور محصول “مدرسه رمان موسسه شهرستان ادب” است. این بدان معنی است که چنین اثری در فرایند راهنمایی و هدایت مدرسان و کارشناسان آن مدرسه شکل گرفته و محصول کار آموزشی و کارگاهی آن موسسه ارزیابی می شود. در نامه پیشین، با اطلاع کافی از مبانی فکری و آثار قلمی و اظهار نظر های مدرسان ان مدرسه، هشدار داده بودم که چنین تفکری نمی تواند صرفا آموزش دهنده فرم باشد. بلکه روح مبانی اومانیستی و سکولار خود را نیز به شاگردان مستعد آن مدرسه منتقل خواهد کرد. انتشار این اثر توسط مدرسه رمان با مدرسان شناخته شده جریان شبه روشنفکری و عدم حساسیت و بلکه حمایت شما از فعالیت این مدرسه نتیجه سیاست گذاری و مدیریت شخص شما و مدیر بخش داستان ان موسسه بوده، ناگزیر به پاسخگویی به تمامی مفاد و مضامین آن خواهید بود.
تمرکز این یادداشت بر رویکرد فکری و محتوایی این اثر است. سخن از وجوه فنی این اثر خود زمان مکفی و بحث مفصلی می طلبد که اولویت این متن نیست. گرچه ضعف ها، کاستی ها و از هم گسیختگی های موجود در ساختار این داستان تردیدهای جدی را در شیوه مشاوره فنی به داستان نویسان در مدرسه رمان آن مجموعه مطرح خواهد ساخت. اجمالا در ۸ بند نکات رویکردی و محتوایی این اثر ارائه می شود:
۱- “وضعیت بی عاری” نوشته آقای حامد جلالی قرابت قابل توجهی با داستانهای عامه پسند دارد. انتخاب تیپ های آشنا در نقش شخصیت اصلی، فقر تجربه عمیق از زندگی، موقعیت های شناخته شده ای بر پایه مثلث های عشقی ، فقر فکری و اندیشگانی، استفاده از جاذبه های هوس آلود برای همراه ساختن مخاطب و عرفی گرایی، از جمله موضوعاتی است که در آثار عامه پسند به وفور می شود. این نوع اثار با بکارگیری ابزارهای نخ نما بیش از هر چیز در صدد جذب جوانان کم اطلاع و جبران ضعف های ادبی و فقر محتوایی خود هستند. انتخاب رویکرد عامه پسند نویسی در جریان شبه روشنفکر در سالهای اخیر امری کاملا قابل پیش بینی بوده است. زمانی که بزرگان این جریان و کسانی چون هوشنگ گلشیری نتوانستند با ورود جاذبه های جنسی برای ادبیات تکنیک زده ترجمه ای شان مخاطبی دست و پا کنند، می شد پیش بینی کرد که رجوع این جریان به مخاطب از دریچه جلب توجه مخاطب عام به مضامین و موضوعات فرودست خواهد بود. اما ادبیات داستانی انقلاب اسلامی برخاسته از واقعیت های جاری در زندگی مردم و نه محافل روشنفکری و در سیطره شهوت و افیون و برج عاج نشینی شکل گرفت. انقلاب و دفاع مقدس زمینه های واقعی را برای پوست اندازی ادبیات داستانی با رجوع و روایت از شخصیت هایی فراهم اورد که یک شبه ره صد ساله رفتند و برخی مضامین از رونق افتاده و اسطوره گون را محقق ساختند. ادبیات انقلاب اسلامی نه از بستر روابط حیوانی زن و مرد که از بستر کرامت انسان و توجه به مبدا و معاد و احیای حق و ایثار در راه ارزشهای اسلامی شکل گرفت. گنج بودن جنگ، نه در تصویری شهوت آمیز از زنان و مردان و نه در روایتی از تقابل با ارزشهای دینی و بومی که در نمایش تحقق دین و ارزشهای ان تعریف می شود. گله و شکایت مجموعه شما از “سانسور” و مانع تراشی آن برای اندیشیدن در ضمن رمان با رجوع به چنین اثری تفسیری روشن تر می یابد. مقابله با ممیزی که دغدغه مشترک جریان روشنفکری هتاک و عامه پسند نویس مبتذل است حرف اصیل نویسندگان جریان انقلاب اسلامی نیست. می توان حدس زد نگرانی شما که به لطف نظارت ضعیف و بی ضابطه وزارت ارشاد در دوره فعلی، به دور زدن ممیزی در مواردی انجامیده است چندان خواسته تان را برآورده نکرده است. به شما توصیه می کنم اثر منتشره توسط مجموعه تحت مدیریتتان را بخوانید تا از خود بپرسید چه شده است که ادبیات انقلاب و دفاع مقدس در چنین رمانی به عشق شهوانی دختری مسلمان به پسری صابئی و ارتباط نامشروع با او و همخوابگی انها منجر می شود. ایا دغدغه مجموعه تان در رفع سانسور نمایش آشکارتری از رابطه های هوس آلود است؟!
۲- محوریت این رمان را باید طغیان بر دین و قیام علیه چارچوب ها و قواعد آن و سنت های بومی دانست. مسئله اصلی این داستان عشق حلیمه به “رام” پسری صابئی است. این عشق علی القاعده و به حکم شرع نمی تواند به ازدواج منجر شود چرا که صابئی ها در برخی فتاوی، اهل کتاب نیز دانسته نمی شوند و حتی در صورتی که جزو اهل کتاب به حساب بیایند جز با مسلمان شدن رام ازدواج حلیمه با این جوان ممکن نیست. از سوی دیگر برخی سنت های برآمده از خطه خوزستان و غیرت مردان ان سرزمین اجازه نمی دهد دختر بدون اجازه عشیره و پدر خود دست به ارتباط آزاد با چنین فردی بزند. اما این موانع شرعی و عرفی حلیمه را به طغیان بر علیه انها می کشاند. عشق از نگاههای هوس الود و سخنان دلربایانه انها به هم اغاز می شود و تا قرارهای پنهانی لمس های گناه الود و در نهایت همبستری انها دنبال می شود. در حالی که هنوز نه رام مسلمان شده است و نه عقدی بین انها جاری شده است. اندکی بعد عقدی مخفیانه توسط روحانی ای امروزی! بین آنها برقرار می شود در حالی که هیچ گاه معلوم نمی شود ایا رام واقعا مسلمان شده است یا خیر. چرا که همچنان تا پایان عمر به انجام مناسک صابئی ها و غسل و نماز انها پایبند است و به نظر می رسد اسلام او بیش از انکه از عمق جان باشد تنها ترفندی برای تسهیل ازدواج با حلیمه است. اما در این میان روش نخ نماشده در اثار داستانی جریان روشنفکری نیز در “وضعیت بی عاری” بکار گرفته می شود. از حلیمه دختری مظلوم می سازد که باید بدست اطرافیان و برادر انقلابی اش کتک بخورد. از رام شخصیت مهربان و عاشق پیشه می سازد که باید بدست صاحب مورد ضرب و شتم قرار گیرد. مدافعان دین و اجرای حدود ان افرادی خشن و تند خود و بی منطق اند. در نقطه مقابل حلیمه و رام که رابطه گناه الودی را اغاز کرده اند نماد مهربانی و دوستی و وحدت میان ادیان معرفی می شوند! داستان، اگاهانه بستر زمانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را برای روایت خود بر می گزیند تا اهل تدین، انقلابی ها و پاسدارها جزو کسانی باشند که حلیمه از انها گریخته است. شرایط انقلاب و دفاع مقدس وضعیت حلیمه و رام را بحرانی تر کرده است و در طول قریب به هجده سال اواره شهرها و روستاهای خوزستان اند تا مبادا توسط این قشر مجازات شود. چنین موقعیتی البته در اثار داستانی جریان روشنفکر که اهل ایمان و انقلاب را افرادی متحجر عقب مانده و تند رو و مخالف با روابط انسانی نشان داده اند کاملا قابل احصاء است. اما وضعیت بی عاری به این نیز بسنده نمی کند. بلکه از حلیمه یک زن مبارز برای رسیدن به آزادی ساخته و رام را به عنوان “شهید” معرفی می کند تا تردیدی باقی نماند که همدلی مخاطب در ایجاد درونمایه باید همسو با انگیزه و عمل حلیمه صورت گیرد. حلیمه قهرمان مبارزه با ارزشهای دینی و سنت های قومی خود است و رام نیز که مسلمان شدن او محرز نیست شهیدی است که در پایان داستان همانگونه که برای واقعه عاشورا ندبه می شود باید برایش گریه کرد. جریان داستان به نحوی پیش می رود که مخالفان دین دار و انقلابی حلیمه در پایان داستان از کرده خود پشیمان می شوند و از او بابت سختگیری های خود عذر خواهی می کنند. اما حلیمه هیچ گاه به واسطه گناه رابطه نامشروعش با رام از دیگران عذر خواهی نمی کند. و تا پایان داستان نیز حاضر نیست انقلابی ها و پاسدارها را ببخشد.
۳- منطقی که حلیمه ان را دنبال می کند همان “اومانیسم” شناخته شده در ادبیات داستانی غرب است. اومانیسمی که انسان را محور عالم می داند و دین و اعتقادات دینی را از حوزه فکر و عمل شخصیت خارج می کند. منطق روشن حلیمه این است که او عاشق رام شده است و هر چیز –ولو مقیدات و احکام شرعی و غیرت قومی- مقابل این عشق هوس الود قرار گیرد محکوم و مطرود خواهد بود. اما انچه محوریت عمل حلیمه را می سازد نه عشقی پاک و نجیبانه، آنگونه که در ادبیات غنی فارسی دیده می شود – و نمونه ان را در داستان بلند “رویای نیمه شب” از جناب مظفر سالاری شاهد بوده ایم- که عشقی هوس آلود است که خواستار آغوش مرد مورد علاقه اش است و باکی از این ندارد که مخفیانه به کام خود برسد. محوریت یافتن هوس و تمایلات جنسی که در کل کار سیطره یافته است عملا نگاهی مادی گرایانه و دور از آرمان و ارزش را در درونمایه کار رقم می زند. داستان با تمرکز بر این عشق گناه الود این واقعیت مهم تاریخی را تحریف می کند که انچه انقلاب اسلامی داعیه دار ان بود اینکه به عنوان بزرگترین انقلاب قرن، تحولی فرهنگی در نسلی از مردم پدید اورد و انها را از فروغلتیدن در دام شهوت و مادی گرایی به ارمان گرایی دینی سوق داد. ایا معجزه انقلاب اسلامی جز این بوده است که با ماهیتی دینی، مقام و جایگاه زن را در بستر آموزه های دینی و ارزش های انقلابی ارتقا داد و او را از کالایی جنسی در جامعه سکولار پیش از انقلاب اسلامی به زنی ارمان گرا تبدیل کرد که شهدا از دامن ان به معراج می روند؟ ایا دین برای زن انقلابی و مسلمان مانعیت ایجاد کرد یا او را رشد داد؟ تصویری که حلیمه از زنان ان دوران نمایندگی می کند این واقعیت مهم را تحریف کرده و شعار ازادی زن و خروج ان از قید و بندهای مذهبی و سنتی را فریاد می زند. حلیمه نه نماینده زن انقلابی است و نه نماینده تمامی مادران و خواهران و همسران رزمندگان و شهدایی است که برای انقلاب افتخار افریدند. بلکه او نماینده زن بی هویتی است که انقلاب و جنگ را مانع آزادی خود می داند و اگر در پایان داستان خود اسلحه به دست می گیرد و به پسرش جلیل نیز اسلحه می دهد نه برای دفاع از انقلابی است که خون به دل او کرده است و نه به معنای سیاسی شدن او که تنها به معنای دفاع از جان خود و محصول عشق بازی اش با رام است.
۴- وضعیت بی عاری را می توان به وضوح داستانی تحت سیطره اروتیسم دانست. قلمِ پرده دری که بیشترین توجه خود را به بُعد جنسی و تمایلات شهوانی شخصیت ها قرار داده است. شخصیت های متعددی در داستان درگیر جنس مخالف و در آرزوی توجه و هم اغوشی با ان ها هستند. نوع نگاه جنسی اختصاص به دختران و پسران مجرد نداشته حتی در زنهای شوهر دار و مردان همسر دار نیز دیده می شود. نوعی نگاه بیمار گونه جنسی تمامی جهان داستان را فرا گرفته است و حیثیتی برای انسان جز تمایلات جنسی قائل نیست. حتی قلم این رمان در این رویکرد به افراد عادی بسنده نکرده و این رویکرد را به فضای خلوت روحانیان داستان نیز برده است. از شیخ قبیله گرفته تا روحانی مبارز ضد رژیم همگی به نحوی درگیر مسائل جنسی و افکار شهوت آمیز هستند. کار تا جایی بالا می گیرد که یکی از شخصیت های داستان پس از ملاقات روحانی انقلابی با روحانی دیگر وضعیت تنهایی انها را با طعنه ای جنسی همراه می سازد! این نگاه بیمارگونه فرویدی البته هیچ قرابتی با عشق پاک، معصومانه و معنوی ندارد و تنها جنبه خاکی و ناسوتی و حیوانی شخصیت ها را هدف قرار داده است. طبعا چنین نگاهی که تنها به بُعد حیوانی زیستی انسان توجه دارد قادر نخواهد بود شخصیتی دین دار را نمایش دهد و شخصیت هایش محمل ارمانها و ارزشهای دینی و انقلابی باشند. کار در صحنه پردازی ها و اشاره های مصرح و کنایی جنسی تا حدی منزجر کننده است که گمان نمی کنم قادر باشید برخی از فراز ها را در رسانه های عمومی و در حضور بانوان نجیب و مومن ایرانی قرائت کنید.
جناب اقای مودب؛ ایا این تصویری است که مجموعه تحت مدیریت تان از زنان و مردان غیور و با ایمان انقلابی دارد؟ ایا این تصوری است که از زنان غیور خوزستانی و خیل مردان و زنانی دارد که در دفاع مقدس از هستی خود گذشتند؟ ایا این تصویری است که دین و معارف بلند دینی و بیانات امام راحل از انسان و زن مسلمان می دهد؟
۵- جنبه دیگر قابل توجه در وضعیت بی عاری مقابله این رمان با نمادها و شخصیت های دینی و انقلابی است. “صاحب” برادر حلیمه که از مبارزان ضد رژیم شاه بوده و پس از انقلاب نیز سپاهی شده است متهم اصلی در این رمان است. تصویری که شبه روشنفکر هایی چون اسماعیل فصیح در “زمستان ۶۲” از انقلابی ها ارائه داده است تفاوتی با تصویری که در این رمان از برگزیده ترین و پاک ترین نسل جوانان در تاریخ معاصر ارائه شده است ندارد. اتهام انقلابی ها به تند روی و بی منطق بودن که به صورت کنایی و صریح به اتهام نسبت به انقلاب وصل می شود در این رمان کاملا مشهود است. حلیمه و نه رام هیچ یک نه انقلابی اند و نه اهل دفاع مقدس و مبارزه اند. «مونه به زد و خوردایی قبل انقلاب کار داشتم نه به درگیری ای حالا اصلا به مو چه ربطی داره که ئووقتا حق با شاه بود یا انقلابیون؟ الان هم به مو ربطی نداره حق با کیه. نمی دونم سی چه تموم نمی شه. سی چه ئی همه بلا سر مو و عشقم اورده ئی خدایی که همیشه خواستم حرفاشه گوش کنم.» بلکه آنگونه که حلیمه از اغاز تا پایان داستان نشان می دهد همواره انقلاب و انقلابی ها مزاحم او و همسرش بوده اند و زندگی ناکام و تلخ او نتیجه همین انقلابی گری ها است. این انقلابی هایی چون شیخ ابوالقاسم بودند که با طرح یک “نقشه” و در پوشش اقناع ایدئولوژیک، رام را فریب داده اند تا در انتقال مهاجران انقلابی به کشور عراق با انها همکاری کند و با چاشنی اندکی تهدید و تطمیع و تبلیغ او را که نیاز مالی دارند راضی به همراهی خود می کنند و این به کشته شدن و در نهایت سرنوشت نامعلوم رام منتهی می شود. همین طیف انقلابی اکنون می خواهند با نقشه ای دیگر خلیل پسر رام را نیز به جنگ بفرستند. نسبت این افراد بی منطق که هیچ همراهی را در مخاطب با خود بر نمی انگیزانند با امام راحل که بارها با عنوان “آیت الله خمینی” در اثر بدان تصریح شده است نتیجه ای جز تقلیل انقلاب اسلامی و ارزشهای ناب آن به دعوایی قومی و قبیله ای و در نهایت تحقیر و طعن به انقلاب و رهبری ان ندارد. در نگاه وضعیت بی عاری همانند جریان روشنفکری، انقلابی ها افراد بی کفایت و فرصت طلبی هستند که خطاهای آنها شرایطی بس بدتر از پیش از انقلاب برای مردم رقم می زند. در مقطعی از رمان، صاحب به عنوان مبارزی انقلابی و طرفدار حضرت امام متهم می شود که می خواهد با برکنار کردن محمد رضا شاه ؛ رضا قلدر دیگری را به قدرت برساند!!
۶- نکته دیگر حائز اهمیت، قداست بخشی به رام و دین صابئی در مقابل اسلام است. گرچه حلیمه شخصیت اصلی این داستان به حساب می اید. اما خبری از مناسک و اعتقادات و آداب دین مبین اسلام و مذهب تشیع نیست. بلکه در نقطه مقابل نویسنده اثر با تحقیقاتی که درباره صابئین داشته است آداب و مناسک این دین را با آب و تاب و فضاسازی که به ان جنبه قدسی می دهد بازتاب داده است. ادابی که سرشار از خلسه های روحانی است و گمان می شود موجب تطهیر روح و تقرب شخص صابئی به خداوند می شود. این صحنه ها سرشار از اعجاب و تحسین راویان و از جمله حلیمه است. به نحوی که مخاطب در مقایسه رفتار میان حلیمه شیعه و رام صابئی و مقایسه اعتقادات ان دو، از انقلاب و دفاع مقدس رویگردان شده و به دین صابئی علاقمند می شود. جالب این است که گرچه خانواده هر دو طرف یعنی خانواده مسلمان حلیمه و صابئی رام با این ازدواج مخالفند، اما تمرکز احساسی و محتوایی داستان بر منکوب کردن و نمایش دادن ممانعت خانواده شیعه حلیمه است و اساسا از خانواده رام و سنگ اندازی های و تهدیدات آنها در نتیجه این ازدواج خبری نیست. پایان بندی داستان نیز کاملا بر علیه مسلمانان و انقلابی ها و پاسدارها است نه خانواده و طرفداران دین صابئی!
در جهان داستانی وضعیت بی عاری این چندان اهمیت ندارد که رام واقعا مسلمان شده است یا موافق انقلاب است یا خیر این اهمیتی ندارد که پذیرش اسلام تنها مصلحتی بوده و او از اداب و مناسک صابئی دست نمی کشد. تنها چیزی که اصالت دارد نگاه حلیمه و قضاوت او درباره رام است. قضاوت حلیمه درباره رام نیز اساسا قضاوتی بر اساس تفکر و شناخت دین صابئی یا دغدغه های فکری و اجتماعی نیست. رام برای او تنها یک معشوق است که تسنه دیدار و آغوش او است. و روایت داستانی تلاش دارد این احساس حلیمه را نسبت به رام به مخاطب نیز منتقل کند. اصالت عشق به اینجا خاتمه نیافته و عملا مفاهیم دینی، شخصیت ها و وقایع قدسی و آیات قرانی خرج این دیدگاه می شوند. داستان در پایان خود با واقعه عاشورا گره می خورد. حلیمه آنگونه که بر عاشورا می گرید بر شوهر و پسر خوانده اش خلیل می گرید. اما نسبتی میان فرهنگ عاشورایی با عمل و اندیشه امثال رام و خلیل وجود ندارد. همچنان که به نحو وهن آمیزی “احلام” آنگونه که برای عاشورا گریه می کند برای نداشتن “مرد” گریه می کند! او بعد از آن که از نیازش به نوازش یک مرد سخن می گوید، می آورد:« یعنی بعد از سال ها حس کردم دارم گریه می کنم. یعنی گریه برای امام حسین و حضرت فاطمه و ائمه زیاد کرده بودم اما برای نداشتن مرد تا به حال گریه نکرده بودم.»
۷- آنچه در بند ششم گفته شد در کلیتی به بُعدی فجیع تر از نگاه ایدئولوژیک باز می گردد. داستان در پوشش پرداخت به اقلیت های دینی و حضور آنها در ایران و دفاع مقدس عملا اندیشه عدم تفاوت ادیان و پلورالیسم را رواج می دهد. روایت داستانی نیز مبتنی بر این است که گویا همه ادیان ره یافتگانند. این عشق است که حقیقت دارد و ادیان طفیلی عشق اند. در این تقریب که احکام و برخی معتقدات اسلامی و شیعی نفی می شود شبه دینی معرفی می شود که به هیچ منبع مشخصی وابسته نیست. نوعی قرائت التقاطی از دین که با عمل به ان، هم می توان با احکام الهی مخالفت کرد هم می توان با دیگر ادیان موافق بود و هم می توان مسلمان بود. دین مبین اسلام به مهربانی و حرکت به سمت خداوند و عدالت، ان هم تقریر خودساخته نویسنده فروکاهیده می شود.
۸- داستانی که اکنون با ان مواجه هستیم ادامه جریانی است که با عنوان فرینبده روایت های انسانی از انقلاب و جنگ در صدد تهی کردن انسان انقلابی و رزمنده دفاع مقدس و جهان داستانی از ایدئولوژی و تعریف انسانی جدید است که سعادتمند است اما در این سعادتمندی نه نیاز به دین اسلام دارد و نه نیازمند به تفکر و سلوک انقلابی دارد و نه لزوما با اهداف مقدس و متعالی در دفاع مقدس شرکت کرده است. این همان رویه غلط و فکر مغالطی است که نویسندگان ادبیات سیاه دفاع مقدس را به تقدس زدایی از دفاع مقدس متمایل ساخته است. همان کسانی که نمایندگانشان پای ثابت جلسات اموزش و نقد موسسه شهرستان ادب هستند و توسط شما تجلیل و تکریم می شوند.
جناب علی محمد مودب
دلایل انحراف از ارزشهای انقلابی و دینی بلکه ضدیت با ان در چنین اثری به وفور مشاهده می شود. انچنان که پلشتی این دیدگاه با هیچ آبی قابل تطهیر نیست.
از شما دعوت می کنم در مجموعه تحت مدیریت تان تجدید نظر کنید و از مخاطبانی که چنین روایتی عقاید و باورهای دینی و غرور ملی انها را جریحه دار کرده است عذر خواهی کنید.
از زنان نجیب ایرانی عذر خواهی کنید.
از روحانیان و مبارزان انقلابی بابت تحریف در عقیده و سلوکشان عذرخواهی کنید.
از مردان غیور خوزستانی که لکه ننگی را بر عفت خانواده خود بر نمی تابند عذر خواهی کنید.
از ایثار گران و شهدایی که انقلاب اسلامی ثمره خون پاک انها است عذر خواهی کنید.
از سپاهیانی که نماد کار برای رضای خدا و مجاهدت در راه او هستند عذر خواهی کنید.
احمد شاکری
۲۱/۱۲/۹۷

جلوی ادبیات سیاه دفاع مقدسی را بگیرید

حیات: ادبیات سیاه، یکی از جلوه های ادبیات سکولار و وارداتی است ادامه داد: رشد ادبیات سیاه در ادبیات ما، بی تفاوتی و عدم نظارت مسئولان و جانشینی این ادبیات به عنوان ادبیات اصلی دفاع مقدس، خطراتی است که در دهه اخیر ایجاد شده است.

احمد شاکری عضو هیأت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نویسنده در حاشیه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در گفت و گو با خبرنگار پایگاه خبری حیات اظهار کرد: نمایشگاه کتاب فرصت مناسبی برای عرضه، بازخورد، تعاملات فرهنگی و برگزاری نشست های تخصصی در حوزه کتاب و کتابخوانی است.

وی درباره ادبیات دفاع مقدس گفت: ادبیات دفاع مقدس دارای گستردگی در قالب ادبیات داستانی، مستند نگاری، خاطره و … است. البته خاطره نگاری از دوران دفاع مقدس جزء پرتیراژ ترین کتاب ها در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است. این گونه سبک ها، بار انقلاب اسلامی و ارزش ها و آرمان های آن را حمل می کند.

نویسنده دفاع مقدس گفت: جریان های ادبی در خلاء شکل نمی گیرد و در خلاء نیز به حرکت خود ادامه نمی دهد. در این میان جریان های همسو و غیرهمسو در یک تعامل و حتی تقابل شکل می گیرد. در نتیجه نهال ادبیات دفاع مقدس نیاز به نظارت و مراقبت دارد تا در مواردی که انحرافی از مسیر به وجود آمد، جلوی آن گرفته شود.

نویسنده کتاب انجمن مخفی افزود: در دهه اخیر، در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس شاهد تسلط روایت های مستند نگار و خاطرات و زندگی نامه های داستانی هستیم. رشد مستند نگاری برای ادبیات داستانی، قطعا یک فرصت برای حوزه کتاب و کتاب خوانی است. اما خطری که برای ادبیات داستانی وجود دارد ورود جریان “ادبیات سیاه” دفاع مقدس است. ادبیاتی که به “ادبیات ضدجنگ” نیز شناخته می شود و ابعاد وسیعی دارد.

این برادر جانباز افزود: ادبیات دفاع مقدس سرشار از ایمان، امید، ایثار و حماسه است که موجب تقویت باورها و ارزش ها می شود اما ادبیات سیاه مبانی و ارزش ها را زیر سوال می برد و اهداف متفاوتی دارد.

این منتقد ادبی گفت: ما دفاع مقدس را دفاعی الگو گرفته از قیام عاشورا می دانیم و هدف افراد شرکت کننده در آن را برای عمل به فرمان حضرت امام(ره)، حفظ اسلام و انقلاب و تقرب به خدا می دانیم اما ادبیات سیاه عکس این را به نمایش می گذارد.

شاکری با اشاره به این که ادبیات سیاه، یکی از جلوه های ادبیات سکولار و وارداتی است ادامه داد: رشد ادبیات سیاه در ادبیات ما، بی تفاوتی و عدم نظارت مسئولان و جانشینی این ادبیات به عنوان ادبیات اصلی دفاع مقدس، خطراتی است که در دهه اخیر ایجاد شده است.

عضو هیأت علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی گفت: متاسفانه حتی رسانه های متعهد نیز به ترویج و تبلیغ ادبیات سیاه می پردازند و دلیل آن کم بودن جریان نقد در کشور ماست. رشد ادبیات سیاه در سکوت منتقدان و متعهدان به ادبیات دفاع مقدس، بیشتر نیز شده است.

مبینا آقاخانی

کتاب سه‌ نگاه مورد نقد و بررسی قرار گرفت

به گزارش اداره روابط عمومی و اطلاع رسانی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشست نقد و بررسی کتاب سه‌ نگاه به برخی مسئله‌های موجود در سه ساحت فرهنگ، روایت و پژوهش جنگ/ دفاع مقدس، به همت گروه ادبیات اندیشه پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی روز شنبه مورخ ۱۴ اردیبهشت‌ماه جاری در سالن جلسات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ اسلامی برگزار شد.

در این نشست، علاوه بر مؤلفان کتاب سه نگاه … (خانم فرانک جمشیدی و آقای علیرضا کمری) و منتقدان این اثر (آقایان دکتر سنگری و احمد شاکری)، تنی چند از استادان و صاحب‌نظران و فعالان حوزه‌ی ادبیات پایداری تهران و استان‌ها و نیز برخی صاحب‌نظران سه حوزه‌ی تاریخ شفاهی، سیاست‌گذاری فرهنگی و مطالعات مرگ نیز حضور داشتند و نکات ارزشمندی در نقد کتاب یادشده طرح کردند.

«سه نگاه …»، بیشتر ناظر بر سه فصل از فصول متعدد حیات جنگ/ دفاع مقدس است: فصول فرهنگی، روایی و پژوهشی جنگ/ دفاع مقدس.

آقای دکتر سنگری، در مقام دبیر نشست و، در عین حال، منتقد اول کتاب سه نگاه سخنان خود را با این مطلب آغاز کرد که می‌توان برای حوزه‌ی تحقیق، همچون حوزه‌ی علوم دینی، مراجع تقلید متعددی تعریف و تعیین کرد، با این تفاوت که تعیین مراجع تقلید برای حوزه‌ی تحقیق، تابع مرزبندی جنسیتی نیست.

ایشان، آقای کمری را به دلیل اهتمام به مسئله‌هایی که بیش از بیست‌سال در حوزه‌ی ادبیات جنگ، ادبیات پایداری و ادبیات دفاع مقدس، رصد و واکاوی کرده است، یکی از مراجع مؤثر در حوزه‌های نام‌برده دانست و تصریح کرد: این استمرار، به‌مرور، جریان‌ فکری منسجم و مستقلی را در آثار آقای کمری پدید آورده است، چندانکه می‌توان سه نگاه … را از حیث مشابهت در برجسته‌سازی مهمترین ساحت‌های جنگ/ دفاع مقدس و مسئله‌هایی که در آن ساحت‌ها به جستجوی آنهاست و زاویه‌ای که از آنجا به مسئله‌ها می‌نگرد، جلد دوم پویه‌ی پایداری به‌شمار آورد.

دکتر سنگری، بر پایه‌ی همین استدلال، پیشنهاد داد که نقد سه نگاه را می‌توان از عنوان آن آغاز کرد با این پرسش که «آیا این کتاب حقیقتاً دربرگیرنده‌ی سه نگاه به مسئله‌های موجود در برخی ساحت‌های جنگ/ دفاع مقدس است؟».

ایشان تأکید کرد: با توجه به اینکه لازمه‌ی پیدایی و رشد یک نگاه و رسمیت‌یابی آن به‌طور مستقل، رویکرد انتقادی به نگاه‌های پیشین و صراحت‌بخشی به نقاط ضعف و قوت آنها و تبیین چرایی ارائه‌ی نگاه جدید است، می‌توان به این نتیجه رسید که آنچه مؤلفان کتاب، به «نگاه» تعبیر کرده‌اند و از «سه نگاه» نام برده‌اند، بیشتر بیانگر سه فصل از فصول متعدد حیات یک پدیده باشد. به این ترتیب، در کتاب سه نگاه …، فصول «فرهنگ» و «روایت» و «پژوهش» جنگ/ دفاع مقدس، با برجسته‌سازی برخی از مسئله‌هایی که این پدیده، در این فصول با آنها درگیر بوده و هست، از نظر گذرانیده شده است.

«سه نگاه» می‌توانست به‌عنوان مصداقی از تاریخ‌نگاری پژوهش ادبیات دفاع مقدس تنظیم و تدوین شود.

منتقد دوم این نشست آقای دکتر احمد شاکری، با سه جمله‌ی معترضه نقد خود را آغاز کرد: یکی اینکه، چون آقای کمری سال‌هاست خود را وقف پژوهش در حوزه‌ای خاص کرده، توجه به ایشان و آثارشان، به‌منزله‌ی توجه به پژوهش و پاسداشت آن است.

دوم اینکه، چنانچه تقریب ذهنی پدیدآمده میان آقای کمری و خانم جمشیدی، بتواند میان ایشان و افراد جدیدتر دیگری شکل بگیرد و لُجنه‌ی پژوهشی قدرتمندی را شکل دهد، از حیث تولید آثار عمیق‌تر و اثرگذارتر، اتفاق بسیار مبارکی خواهد بود.

سوم اینکه، چون سه نگاه … دربرگیرنده‌ی ۱۸ مطلب است و امکان نقد همه‌ی آنها در یک نشست نیست، بایسته است با محوریت دو یا سه مقاله، این امکان فراهم آید که نوع و میزان انتظام علمی متن‌ها و روش‌شناسی آنها به‌دقت بررسی و کاویده شود.

در نقد آقای شاکری از کتاب سه نگاه …، چهار پرسش نقش محوری داشت:

(۱) در ورای بازنگری و بازنگاری مقالاتی که، دست‌کم، یک‌دهه از گفت یا نوشت آنها می‌گذرد، چه هدف/ اهدافی وجود داشته است؟،

(۲) این بازنگاری و بازنگری چگونه صورت گرفته و حاوی کدام ارزش‌های افزوده بر متن‌های ابتدایی است؟،

(۳) متن‌های بازنگاری‌شده چه مزیتی نسبت به سایر نوشته‌های از پیش موجود آقای کمری دارند و چه نسبتی با آنها می‌رسانند؟،

(۴) مخاطب آرمانی این کتاب در ساحت‌های سه‌گانه‌ی «فرهنگ» و «روایت» و «پژوهش» جنگ یا دفاع مقدس کیان‌اند: آیا این کتاب سطوح سیاست‌گذاری و مدیریت و تصمیم‌گیری در سه ساحت یادشده را هدف قرار داده است؟ یا مجریان و فعالان این سه ساحت را؟ یا دانشجویان و اهالی فکر و اندیشه را؟،

نویسنده کتاب درباره مانایی و میرایی با تصریح به اینکه گزارش‌نویسی از تاریخ پژوهش ادبیات دفاع مقدس، حلقه‌ی مفقوده حوزه‌ی مطالعات و تحقیقات ادبیات دفاع مقدس است، این احتمال را داد که چنانچه سه نگاه … با این هدف تهیه و تنظیم می‌شد که یک گزارش تاریخی ارائه کند از داشته‌ها و یافته‌های علمی نظری آقای کمری در مسیر تطور و تدرج مراتب علمی ایشان، می‌توانست بسیار محل توجه قرار گیرد و بسا که برای نگارش چنین گزارشی، کسی بایسته‌تر از آقای کمری نباشد که به‌خوبی از فرازها و فرودهای پژوهش ادبیات دفاع مقدس طی سال‌های جنگ به این‌سو آگاه است.

دکتر شاکری احتمال داد که اگر کتاب سه نگاه … با اهتمام به تاریخ‌نگاری پژوهش در حوزه‌ی ادبیات دفاع مقدس، تهیه و تدوین می‌شد، سه مزیت عمده بر آن مترتب بود: یکی اینکه، با آشکارسازی مصادیق «نقص» و «نقض» و «ابطال» و چگونگی مبادرت آقای کمری به «تصحیح» و «توضیح» و «تکمیل» آرای خویش، مستند به نوشته‌هایشان، مسیر تطور علمی ایشان را در حوزه‌ای که برای پژوهش خویش برگزیده‌اند، نشان می‌داد؛ دوم اینکه، خصوصیت سندی نوشته‌هایشان محفوظ می‌ماند، و سوم اینکه، موقعیت زمانه‌ای و زمینه‌ای مؤثر در طرح بحث‌های نظری ایشان و پیدایی و رشد و تقویت دیدگاه‌های انتقادی‌شان به برخی روندها و فرآیندها در جامعه، وضوح می‌یافت.

عضو هیات علمی گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در فراز دیگری از نقد خویش با تأکید بر ساختار زبانی و ذهنی و استدلالی آقای کمری در نوشته‌هایشان، به ترتیب به سه مانع عمده اشاره کرد که بر سر راه طیف‌های احتمالی مخاطبان آرمانی گفت و نوشت‌های ایشان قرار دارد: در بُعد زبانی، ادبیت متن یا غلبه‌ی زبان ادبی و گرایش شدید آقای کمری به وضع واژگانی با دایره‌ی مفهومی نزدیک به هم و بدون اصطلاح‌نامه‌ای که معنای این واژگان را روشن و شفاف کند؛ در بُعد ذهنی، نداشتن درختواره‌ای انتزاعی که در آن تقدم و تأخر بحث‌ها و چرایی و چگونگی شرح و بسط آنها کاملاً آشکار باشد؛ در بُعد استدلالی، نبود شواهد و قراین و مستندات قوی که مسئله‌شناسی‌ها و مسئله پژوهی‌های طرح‌شده از سوی آقای کمری را پشتیبانی کنند و به مخاطب یاری دهند مدعیات ایشان را با آن مصادیق منطبق سازد و از این طریق، از دشواری بحث‌های نظری گذر نماید. شاکری این موانع را عاملی دانست که مخاطبان عام و خاص آقای کمری به‌راحتی و، گاه حتی، به‌درستی نوشته‌های ایشان را ادراک نکنند. همچنین این نوشته‌ها در زمره‌ی متون علمی ـ پژوهشی نگنجند و بنابراین، بخش مهم دیگری از مخاطبان جدی ایشان از دست برود.

نویسنده کتاب بی‌اسمی اضافه کرد، نبود بحث‌های مصداقی، موجب شده رهنمودها و راهکارهایی که آقای کمری در پایان برخی نوشته‌هایشان آنها را برمی‌شمارد، نتوانند چندانکه باید راهگشا باشند زیرا منطقاً فلسفه‌ی بحث‌های نظری، حل یک مسئله براساس اسلوب‌های پژوهشی است. بنابراین، اگر بحثی از عهده‌ی این مهم برنیاید، صِرف پایان‌بندیِ توأم با راهکار و رهنمود، فقط نوعی خروج از بحث نظری، بدون اخذ نتیجه‌ای مشخص محسوب می‌شود.

«سه نگاه …»، مصداق شایسته‌ای است از اینکه خلق و بازتکرار واژگان فارسی اصیل برای مواجهه با واژگان بیگانه، امری شدنی است.

آقای دکتر مقیسه از دو منظر به نقد کتاب سه نگاه … پرداخت؛ یکی، بررسی ویرایشی یا تمرکز بر نثر و واژه‌پردازی‌ها و جمله‌پردازی‌های آقای کمری در کتاب یادشده و دیگری، بررسی اندیشگانی و پژوهشی یا تمرکز بر ساحت تفکر و تحلیل آقای کمری در مجموع ۱۸ مطلب مندرج در این کتاب.

ایشان در بررسی سه نگاه … از منظر نخست، شاخص‌هایی را برای نثر آقای کمری در این کتاب به شرح ذیل برشمرد:

(۱) آهنگین یا شبه‌آهنگین بودن ساخت برخی واژه‌ها (نظیر بازنگری و بازنگاری، مبنا و بنا، دیر و دور، انگاشت و پنداشت، نهاد و نهان، جهان جنانی، مکنونات و مکتوبات، و …)،

(۲) به‌گزینی تأمل‌مَدارانه‌ی واژه‌ها (نظیر شناسا به جای معرفی‌کردن، ارزشی‌پندار، غمگنانگی، دل‌نمودگی، و …)،

(۳) به‌‌کارگیری واژه‌های کمتر به سخن و نگارش درآمده (نظیر گِرَوش به جای گرایش‌یافتن، رسش به جای بلوغ، نظرداشت به جای در نظر گرفتن، گشتاگشت، شُدایند، گفتاورد، ژرفاساخت، مجلا به معنای محل جلوه‌گاه، و …)،

(۴) بهره‌گیری از آرایه‌های ادبی (نظیر «به‌تبع طبع طربناک اهل جبهه، پیله‌ی پندار، خرق و خلق و خلع، و ….)،

(۵) عربی‌ستیزنبودن و بسامد بالای کاربرد واژگان عربی در کنار واژه‌های فارسی (نظیر لامحاله، فارق و مایز، مُرعی و منظور، مواجید، منطوق، منسلخ، و …)،

(۶) بهره‌گیری نادر از برخی واژگان لاتین و مغولی و ترکی (نظیر ایلغار، پارازیت، فیلترینگ، و …)،

آقای دکتر مقیسه از منظر بررسی واژگانی، آثار آقای کمری، از جمله سه نگاه …، را خدمتی بزرگ به زبان و ادبیات فارسی دانست که اهمیت آن امروز، به‌ویژه با توجه به آشفتگی زبانی ناشی از گسترش زبان فضاهای مجازی، بیش از هر زمان دیگری آشکار است. وی همچنین افزود، سه نگاه … مصداقی شایسته است برای اینکه اصحاب رسانه بدانند با صَرف وقت و دقت، و صبر و مطالعه، امکان خلق و بازتکرار واژگان فارسی اصیل وجود دارد و مسئله‌ی مظلومیت و در تنگنابودن زبان فارسی در مواجهه با زبان بیگانه، صرفاً افسانه‌ای است که باورداشت آن، به‌مرور موجب شده از تاکستان سرسبز ادب پارسی، اندک نشانی باقی بماند.

به نظر دکتر مقیسه، سه نگاه … در عین اینکه فقر گنجینه‌ی ذهنی و زبانی و واژگانی دانشجویان را آشکار می‌کند، از این ضرورت نیز پرده برمی‌دارد که دانشجویان، خاصّه دانشجویان علوم انسانی و اسلامی ـ که سخن گفتن و نوشتن، یگانه و مهم‌ترین ابزار ارتباطی آنهاست ـ باید به سلاح واژگان فارسی و ساخت واژه‌های جدید برای افاده‌ی مقصود مجهز باشند.

آقای دکتر مقیسه تصریح کرد، آقای کمری در این کتاب و سایر آثارشان نشان داده که در انتخاب تک تک واژگان، اندیشه و تأمل و اراده داشته و با به‌گزینی واژگان، آراستگی کلام، پیرایش آن از زواید، به‌پروری معنا، دوری از حاشیه‌پردازی و پرداختن به اصل و مغز مطلب، کوشیده است افزون بر گفت و نوشت خوب و درست، به‌خوبی و به‌درستی نیز سخن بگوید و بنویسد ـ گرچه همین وسواس و موشکافی در انتخاب واژگان، نثر ایشان را «سنگین»، و آهنگ خوانش کتاب را «کُند»، و مخاطبانشان را به خوانندگان حرفه‌ای و پژوهشگران اهل مطالعه، «محدود» کرده است.

آقای دکتر مقیسه از منظر دوم؛ یعنی بررسی اندیشگانی و پژوهشی، مقالات سه نگاه … را عمدتاً حاوی طرح و ایده و اندیشه‌های نو دانست ـ مگر اندک مقالاتی چون مقاله‌ی «زبان فارسی؛ زبان اندیشه و فرهنگ و انقلاب اسلامی» که به زعم ایشان، بازتکرار پُرشمار نوشته‌هایی است که در این‌باره وجود دارد و به‌مراتب مبسوط‌تر و عمیق‌تر به این موضوع پرداخته‌اند.

ایشان نوآوری کتاب را در بخش پایانی آن؛ یعنی انجامه دانست و اضافه‌شدن آن به کتاب را مزیتی دانست برای کسانی که به هر دلیل حوصله و مجال خوانش نثرهای فاخر و سنگین را ندارند. به‌زعم وی، برجسته‌سازی مسئله‌ها و پرسش‌ها و راهکارها از درون گفت و نوشت‌های آقای کمری در بخش انجامه، طرحی تازه در ساخت و ساحت کتاب به‌شمار می‌آید.

«سه نگاه …» برای جذب حداکثری مخاطبان آرمانی آقای کمری؛ یعنی دانشجویان و دانشگاهیان، نیازمند نزدیکی بیشتر به معیارهای علمی پژوهشی‌نویسی و زبان نسل امروز دانشجویان است.

خانم دکتر داودی مقدم با تصریح به اثرگذاری آقای کمری در عرصه‌ی ادبیات پایداری و نقش تعیین‌کننده‌ی ایشان در جهت‌دهی به تولیدات این حوزه، در نقد کتاب سه نگاه … به نکات ذیل اشاره کرد:

(۱) مطالب مندرج ذیل بخش‌های سه‌گانه‌ی کتاب، در نسبت مساوی به یکدیگر قرار ندارند. برای مثال، بخش اول که ناظر به ساحت فرهنگ و مشتمل بر زبان و هنر و ادبیات است، بسیار لاغر و کم‌جان است. ضمن اینکه مطالب این بخش، یا حاوی چندان نکات جدیدی نیستند (نظیر مقاله‌ی «زبان فارسی؛ زبان اندیشه و فرهنگ و انقلاب اسلامی») یا ارجاعات و استنادات آنها اندک است (نظیر مقاله‌ی «جنگ؛ زبان، اندیشه و فرهنگ») یا پرسش‌های ضمنی آنها، اغلب بی‌پاسخ مانده‌اند یا پاسخ‌ها چندانکه باید شرح و بسط نیافته‌اند (نظیر مقاله‌ی «رابطه‌ی اسم و مُسمّا در دو اصطلاح جنگ تحمیلی و دفاع مقدس»).

(۲) جای طرح بسیاری از موضوعات در ساحت فرهنگ خالی است از جمله موضوع مرگ که یکی از دیرپاترین روایت‌ها در ادبیات پایداری محسوب می‌شود.

(۳) در بخش سوم کتاب؛ یعنی ساحت پژوهش، بسیاری از داعیه‌های طرح‌شده در مقالاتی چون «مطالعه‌ی نشانه‌شناختی جنگ/ دفاع مقدس»، فاقد ارجاع به خاستگاه‌های نظری‌اند در حالی‌که این ارجاع، قوت و قدرت مقالات را افزایش می‌داد.

خانم دکتر داودی مقدم پیشنهاد داد آقای کمری برای رسیدن به دو هدفی که احتمالاً دنبال می‌کنند؛ یعنی نفوذ به درون دانشگاه‌ها و تغییر در موضوعات و مسئله‌ها و دغدغه‌های دانشگاهیان و نیز جذب حداکثری دانشجویان به‌عنوان مخاطبان آرمانی بحث‌های خود، هم به معیارهای علمی پژوهشی در نوشته‌های خویش پای‌بندی بیشتر نشان دهند، هم زبان فاخر و سنگین خود را به زبان نسل امروز دانشجویان نزدیک‌تر کنند.

«سه نگاه» گرچه از حیث به‌ چالش‌ کشیدن ذهن خواننده درباره‌ی اهمیت مسئله‌یابی در حوزه‌ی جنگ، اثری ارزشمند است، اما مطالعه‌ی آن نشان می‌دهد تا چه حد حرکت به سمت سیاست‌گذاری فرهنگی جنگ، نیاز جدی امروز ماست.

خانم دکتر باقری در نقد کتاب سه نگاه در سه محور ذیل سخن گفت:

محور نخست، برشماری برخی نقاط قوت کتاب سه نگاه. وی در این‌باره سه نقطه‌ی قوت برای کتاب برشمرد: (۱) به چالش کشیدن ذهن خواننده درباره‌ی اهمیت مسئله‌یابی در حوزه‌ی جنگ هشت‌ساله، (۲) تفکیک پژوهش جنگ از شبه‌پژوهش‌ها و ضدپژوهش‌ها در این حوزه، (۳) بسامد بالای واژه‌ی جنگ در مقایسه با اصطلاح دفاع مقدس که این خود ناظر بر پای‌بندی‌ آقای کمری به حفظ بی‌طرفی ارزشی در نگاه به ساحت پژوهش جنگ است.

محور دوم، برشماری برخی نقاط ضعف کتاب سه نگاه. دکتر باقری در این‌باره به پنج نقطه‌ی ضعف اشاره کرد: (۱) سهم اندک مباحث نظری و روش‌شناختی در کنار بسامد بالای واژگانی چون مسئله‌یابی و موضوع‌یابی در حوزه‌ی پژوهش جنگ، (۲) نادیده‌ماندن اشکال جدید جنگ در ایران امروز که مولود تغییر ماهیت جنگ در جهان کنونی است (نظیر جنگ نرم، جنگ رسانه‌ای، جنگ اطلاعات و …)، (۳) نادیده‌ماندن دوگانگی «وحدت‌گرایی» در سیاست‌ و «تکثرگرایی» در ماهیت واقعیت‌های اجتماعی که مانع اصلی تعامل میان جنگ و پژوهش‌ جنگ با واقعیت‌های اجتماعی امروز ایران است، (۴) نادیده‌ماندن نقش سیاست‌های حاکمیت دینی در خصوص فرهنگ جنگ که تعامل آموزش عالی با متولیان نهادهای فرهنگی ـ ارزشی را خدشه‌دار می‌سازد، (۵) نادیده‌ماندن نقش کلی‌گویی سیاست‌های تدوین‌شده در اسناد بالادستی در حوزه‌ی پژوهش جنگ. منظور از کلی‌گویی، پیش‌بینی‌نشدن آیین‌نامه‌های اجرایی و کاربردی و دستورالعملی و نظارتی برای اجرایی ـ کاربردی ـ عملیاتی کردن درست این سیاست‌هاست.

محور سوم، برشماری برخی ضرورت‌ها در قالب پیشنهاد که در این‌باره ایشان چهار ضرورت را برشمرد: (۱) ضرورت حرکت به سمت مطالعات بین‌رشته‌ای جنگ به‌ویژه سیاست‌گذاری فرهنگی جنگ، (۲) ضرورت حذف موانع ایدئولوژیک و ارزشی به منظور فراهم‌آوردن امنیت خاطر برای پژوهشگران رشته‌های متعدد و ورود آنها به عرصه‌ی نظریه‌سازی بومی در حوزه‌ی جنگ، (۳) ضرورت تقویت روش‌های کیفی و روش‌های ترکیبی تحقیقی برای تئوری‌سازی در حوزه‌ی پژوهش جنگ، (۴) ضرورت روی‌آوری به نوعی خاص از پژوهش‌های کاربردی و سریع به نام «گزارش‌های سیاستی» که این گزارش‌ها پل ارتباطی میان مسئولان فرهنگی و تصمیم‌گیران دولتی و پژوهشگران و دانشگاهیان است.

«سه نگاه» بیانگر اتفاقی میمون به نام رسمیت‌یافتگی دوگانه‌ای به نام «جنگ/ دفاع مقدس» است.

هاجر قربانی، پژوهشگر مطالعات مرگ، در نقد کتاب سه نگاه به بیان این مطلب بسنده کرد که اصرار آقای کمری در این کتاب و سایر آثارش، به درج علامت اِسلش/ میان جنگ و دفاع مقدس این نوید را به همه‌ی پژوهشگران می‌دهد که تجربه‌زیسته‌ی جنگ می‌تواند از منظر جنگ یا دفاع مقدس بررسی و کاویده شود و این یعنی فتح باب نقد‌های جدی به روی جنگ هشت‌ساله‌ی ایران و عراق.

به نظر می‌رسد آقای کمری در کتاب «سه نگاه» نیز در تعیین مخاطب آرمانی خود همچنان به نتیجه‌ی قطعی نرسیده باشد.

خانم دکتر آتشی‌پور با اشاره به اینکه آقای کمری از تفکری شبکه‌ای یا ریزوماتیک برخوردار است، این امر را مانعی اصلی دانست بر سر راه مخاطبانی که تازه با این کتاب می‌خواهند با تفکرات آقای کمری آشنا شوند و آثار قبلی ایشان را نخوانده یا از نظر نگذرانده‌اند.

خانم دکتر آتشی‌پور این کتاب را، به‌رغم دربرداشتن مطالب ارزشمند، به چند دلیل غیرعلمی ـ غیرپژوهشی خواند: (۱) بالابودن بسامد گزاره‌های قطعی ـ یقینی، (۲) وجود پرشمار داعیه‌های فاقد استناد و ارجاع و مصداق و شواهد، (۳) نداشتن جامعه‌ی آماری، (۴) پای‌بندنبودن به مفاهیم و اصطلاحات حوزه‌هایی که به آن‌ها سرک کشیده و مسئله‌ها و موضوعاتشان را رصد و فهرست کرده است (نظیر دو حوزه‌ی نشانه‌شناسی و روایت)،

«رابطه‌ی خاطرات جنگ و تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگری»، جدی‌ترین و، در عین حال، چالش‌برانگیزترین مقاله در کتاب «سه نگاه» است.

دکتر داود ضامنی در این نشست پیشنهاد کرد به جای نقد کلی کتاب ـ که یا در نهایت به تعارف و تمجید و تحسین از اثر و صاحب اثر می‌انجامد یا با بیان کلیاتی که گره‌گشا هم نیست، پایان می‌پذیرد ـ به نقد حداکثر دو یا سه مقاله پرداخته شود که دربرگیرنده‌ی ایده‌ای جدید یا مسئله‌ای جدی و مرتبط با مسائل امروز ایران‌اند، آن هم از منظر آشکار‌سازی اشکالات یا نواقص نظری و روشی آنها.

سایر افراد حاضر در این نشست (از جمله محسن کاظمی، محمد قاضی، جواد صحرایی، دکتر سمیه شیخ‌زاده)، به دلیل ضیق وقت موفق به بیان نظرگاه‌ها و دیدگاه‌های خود نشدند.

نقد کتاب «درباره مانایی و میرایی» در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس

جوان آنلاین: به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس؛ در بیست و دومین نشست از سلسله نشست های تخصصی نقد کتاب که سه شنبه هر هفته برگزار می شود، کتاب “درباره مانایی و میرایی” با حضور نویسنده آن، دکتر احمد شاکری روز سه شنبه ۴ دی ماه با حضور حجت الاسلام مهدی جهان و دکتر محمد حنیف نقد شد.

دکتر شاکری در ابتدای این نشست گفت: مجموعه هفت نقد از هفت کتاب در کتاب “درباره مانایی و میرایی” گردآوری شده است. در این مجموعه تنوع قالبی و موضوعی دیده می شود.

وی با بیان اینکه مجموعه نقد”درباره مانایی و میرایی” به معنای متداول آن نیست، افزود: اینگونه نبوده است که با مفروض پنداشتن روش های تحلیلی برای نقد کردن به سراغ کتاب ها برویم و برداشت های خودمان را بیان و نقد کنیم.

دکتر شاکری تاکید کرد: در این کتاب در هر یک از بخش ها، متنی در خصوص روش تبیین نقد ارائه شده است.

وی با اشاره به اینکه دغدغه اولیه بنده در این مجموعه نقد نبوده، بلکه دغدغه اصلی ام پژوهش بوده است ادامه داد: جایگاه نقد مکتوب در کشور ما جایگاه در خور و قابل اعتنایی نیست.

دکتر شاکری با تاکید بر اینکه ادبیات ما به شدت نیاز به نقد مکتوب دارد زیرا نقد شفاهی آن ماندگاری و ساختار علمی را ندارد، اظهار کرد: کتاب “درباره مانایی و میرایی” همان بودن و نبودن است؛ آثاری که در این مجموعه مورد نقد قرار گرفته با موضوع جنگ و دفاع مقدس است و جنگ و دفاع مقدس عرصه مانایی و میرایی است.

حجت الاسلام مهدی جهان در این نشست با بیان اینکه نقد باید منطقی باشد بیان کرد: در دهه ۸۰ و ۹۰ علی رغم ایراداتی که وجود داشت، در زمینه نقد با رشد مواجه شدیم.

وی با اشاره به اینکه آقای شاکری نویسنده کتاب “درباره مانایی و میرایی” در این مجموعه نقد را با نظریه همراه کرده اند البته باید برای نقد تقسیم بندی قائل شویم.

در ادامه این نشست دکتر محمد حنیف گفت: این کتاب در مقایسه با دیگر کتاب های آقای شاکری، کار ساده تری است؛ نویسنده باید مخاطب را در نظر بگیرد، ساده نویسی را بر پیچیده نویسی ترجیح دهد و از لغات نامأنوس پرهیز کند.

وی دامه داد: در این کتاب ساده نویسی رعایت نشده و از جملات بلندی به کار گرفته شده است البته معتقد نیستم نوشتن به این صورت اشتباه است اما باید از واژگانی استفاده شود که افکار ما را منتقل کند.دکتر حنیف با بیان اینکه در این مجموعه از کلمات تخصصی استفاده شده است و با اصول اولیه نگارش هم خوانی ندارد، تصریح کرد: این قطعا در آینده ماندگار می شود اما ایراداتی نیز دارد و معتقدم جای چنین کتاب هایی خالی است.

حجت الاسلام در ادامه نشست تاکید کرد: در مجموعه مانایی و میرایی، ۷ مقاله کاملا مختلف را کنار هم قرار داده است و نباید انقدر مشتت باشد و همه موضوعات شامل دشمن شناسی نمی شود.

دکتر شاکری در انتهای نشست گفت: برخی از اشکالاتی که مطرح شد، وجود دارد؛ پراکندگی در قالب موضوع وجود دارد اما اعتقاد ندارد مرتبط نیستند.

وی خاطر نشان کرد: نباید نقدها پوپولیستی شوند و به خاطر اینکه معانی کلمات را متوجه نمی شویم، ایراد بگیریم بلکه باید مخاطب با خواندن کتاب بر علم خود بیفزاید و به کتاب های دیگر مراجعه کند.

گلستانی: «بی‌اسمی» یک رمان تک‌صدا و مردانه است

مجتبی گلستانی در نشست نقد و بررسی رمان «بی‌اسمی»، گفت: «بی‌اسمی» به زبان نقد ادبی امروز، یک رمان تک‌صدا است. وقتی رمانی را می‌خوانیم که صداهای مختلف در آن وجود دارد، جهان‌های مختلفی نیز داریم، ولی در «بی‌اسمی» این اتفاق رخ نداد. همچنین به‌نظرم این رمان اساسا مردانه بوده و جای زن‌ها در آن خالی است.
گلستانی: «بی‌اسمی» یک رمان تک‌صدا و مردانه است

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست نقد و بررسی کتاب «بی‌اسمی» اثر احمد شاکری، عصر امروز (دوشنبه ۱۹ آذرماه) با حضور این نویسنده و مجتبی گلستانی؛ به‌عنوان منتقد در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.

گلستانی در این نشست بیان کرد: خیلی سخت است درباره چیزی صحبت کنیم که در ادبیات رسمی کشور به آن می‌گویند دفاع مقدس و در ادبیات رایج دنیا آن‌را جنگ می‌نامند. درباره چیزی که با متون جنگی جهان تفاوت دارد. ادبیاتی که تحت عنوان دفاع مقدس در کشور ما تولید می‌شود، مبتنی بر یک نگاه متافیزیکی و الهیاتی نسبت به اتفاقی است که هشت سال در کشور رخ داده است. واقعیت مهم این است که یک تجربه هشت‌ساله داریم و دست‌کم من هم جزو کسانی هستم که معتقدم این جنگ به ما تحمیل شده و با خود ویرانی و ضایعات بسیار به بار آورد و می‌آورد. به‌عنوان کسی که درباره فرهنگ و تبعات اجتماعی رویدادها تامل می‌کند، فکر می‌کنم باید جنگ را جدی بگیریم، چون تجربه مهمی است که برای ما رخ داده و در خاطره ما حک شده است.

وی افزود: به‌طور کلی جنگ و جنگ‌طلبی چیز بدی است. اما یکی از بی‌انصافی‌هایی که به برخی از داستان‌ها مانند «زمین سوخته» احمد محمود شده این است که آن‌را به جنگ‌طلبی متهم می‌کنند. اتفاقا وقتی حال و هوا و شرایط دهه ۶۰ را تصور می‌کنیم، خلاف این را می‌بینیم. به‌نظر من باید نسبت به جنگ یک موضع عقلانی داشت. از یک واقعه‌ای حرف می‌زنیم که ۳۰ سال از وقوع آن می‌گذرد، اگرچه آثار آن هنوز باقیست. جنگ یک تجربه واقعی تلخ است.

این نویسنده و منتقد ادبی گفت: یک تفاوت مهم بین ادبیات جنگ ما با جنگ جهان به‌ویژه ادبیات جنگ‌های جهانی اول و دوم که به‌ویژه پس از خواندن رمان «بی‌اسمی» متوجه آن شدم این است که جنگ ما یک وجوه متافیزیکی، الهیاتی و عقیدتی داشت. جنگیدن در کشور ما با یک تجربه عرفانی و شیعی پیوند خورده بود. به‌نظرم رمان «بی‌اسمی» تلاشی است برای اینکه معنویت حضور در جنگ را برجسته‌تر کند و بیاندیشد که خاستگاه‌های این معنویت کجاست؟ از خودِ جنگیدن‌ها در این کتاب خبری نیست و از این بابت راضی هستم. این سفر با قطار در کتاب «بی‌اسمی» فرصتی است که انسان‌ها تأمل کنند، چرا باید بجنگند؟

گلستانی با اشاره به خلط انسان‌هایی که دوست دارند بجنگند و آن‌هایی که فکر می‌کند چرا باید بجنگند و برای عقایدشان می‌جنگند، ادامه داد: در روابط اجتماعی با آدم‌ها و در داستان‌های جنگ، این مواضع خلط شده‌اند. در بخش‌هایی از «بی‌اسمی» به این موضوع توجه و دقت شده بود. افراد حاضر در قطار آدم‌های جنگجو نیستند و می‌دانند برای چه می‌خواهند بجنگند. آنچه به روشنی از «بی‌اسمی» می‌توان فهمید این است که می‌خواهد نسبت زندگی روزمره با اسماءالهی و عرفان شیعی و مسائل از این‌دست پیدا کند. رمانی نخواندم که یک سری روایات جنگی را به من تحویل می‌دهد؛ بلکه رمانی خواندم که درباره حادثه و موقعیت تأمل می‌کند.

وی در ادامه با نگاهی نقادانه به برخی ویژگی‌های این اثر، بیان کرد: «بی‌اسمی» به زبان نقد ادبی امروز، یک رمان تک‌صدا است. داستان می‌توانست یک سری صداهای دیگر در خود داشته باشد که اینگونه نبود. وقتی رمانی را می‌خوانیم که صداهای مختلف در آن وجود دارد، جهان‌های مختلفی نیز داریم، ولی در «بی‌اسمی» این اتفاق رخ نداد. همچنین به‌نظرم این رمان اساسا مردانه بوده و جای زن‌ها در آن خالی است. البته تا حدودی با توجه به موضوع و موقعیت داستان طبیعی است، ولی اینکه هیچ فکر و خاطره‌ و اسمی هم از زن‌ها در آن وجود ندارد، قابل‌تامل است.

این منتقد ادبی افزود: دلم می‌خواست رمانی را بخوانم که بیشتر تجربه وجودی آدم‌هاست. صفحاتی از داستان اینگونه بود، ولی در ادامه آنقدر جهان‌بینی اصلی داستان بر شخصیت‌ها حاکم می‌شود که اجازه پرسش به آن‌ها نمی‌دهد. نکته دیگر اینکه، انگار یک تصویر کلیشه‌ای از رزمند‌ه‌ها داریم مبنی بر اینکه آن‌ها انسان‌های کاملی هستند، ولی اصل این است که آن‌ها تدریجی به آن مرحله رسیدند. چند اشکال ویراستاری و نگارشی نیز در این کتاب دیده می‌شود که امیدوارم در ویرایش‌های بعدی اصلاح شوند.

گلستانی در پایان گفت: «بی‌اسمی» عنوان خوبی دارد و اسم‌ها نیز جهت‌دار انتخاب شده‌اند. رمانی است که عمق دارد و این ویژگی به آن وجهه می‌دهد و به ما کمک می‌کند یک داستان خوب درباره جنگ به دیگران معرفی کنیم. این داستان حرف مهم‌تری از جنگ می‌زند و براساس یک جهان‌بینی با منطق محکم پیش می‌رود.

آنچه ما از آن دفاع کردیم خاک نبود، حق بود

احمد شاکری؛ نویسنده رمان «بی‌اسمی» نیز در این نشست با اشاره به اهمیت نقد و جایگاه آن در حوزه ادبیات، اظهار کرد: به‌نظر می‌رسد در جامعه ادبی ما، مقوله نقد چندان جدی گرفته نمی‌شود و منتقدی که شجاعت و جسارت و صراحت بیان داشته باشد، در این جامعه تنهاست. در جامعه ادبی ایران با تثبیت نویسنده‌سالاری، منتقد و نقد چندان جایگاهی ندارند. اتفاقاتی که در جوایز ادبی می‌بینیم نیز موید همین مساله است. یکی از مشکلات اساسی، جابجایی آدم‌هاست. هر ادمی بدون تخصص در هر حوزه‌ای نظر می‌دهد. با چهره کردن و بزرگ کردن برخی نویسندگان، سهم نقد و منتقد را کاهش داده‌ایم. درخت ادبیات اگر با جریان نقد متعهد هَرَس نشود، از بین می‌رود.

وی ادامه داد: در حوزه داستان دفاع مقدس باید مسیرهای جدیدی را کشف کنیم و به سمت عمق و مساله‌مندی برویم. اینکه ادبیات دفاع مقدس ما چه مسیرهایی را باید می‌رفت که نرفته است. تلاش من پس از مدتی فاصله گرفتن از حوزه داستان و پرداختن به مقوله‌های نقد و پژوهش و بازگشت دوباره به داستان‌نویسی، در راستای جبران همین خلأها بوده است.

این منتقد ادبی تاکید کرد: ادبیات دفاع مقدس محل نزاع و تضاد به لحاظ دیدگاه بوده، از دهه ۶۰ نویسندگانی از طیف‌های مختلف آثاری خلق کردند. من برای دفاع مقدس یک حقیقتی قائلم به‌ویژه اینکه در دهه ۷۰ مطرح شد که آدم‌های مختلف با نگاه‌های خود به دفاع مقدس نگاه می‌کنند. معتقدم این نگاه‌ها، هم‌‌عرض و هم‌رتبه نیستند. دفاع مقدس حقیقتی دارد که باید شناخته شود و همین حقیقت شالوده ادبیات دفاع مقدس می‌شود.

شاکری در پاسخ به برخی نقدهای وارد شده در این جلسه نیز گفت: معتقد نیستم که جنگ مطلقا بد است. در عالم خارج جنگ به دو صورت است: ۱- جنگ بین حق و باطل و ۲- جنگ بین باطل و باطل. آن چیزی که در حوزه عمل اتفاق افتاده خود جنگ نیست که نویسندگان ادبیات سیاه آن‌را خلط کرده و می‌گویند می‌نویسیم تا جنگ نباشد. نکته دیگر، جداافتادگی ادبیات ما از مبانی فقهی و معرفتی است. در برخی موارد فراموش می‌کنند که آنچه ما از آن دفاع کردیم، خاک نبود، بلکه دفاع از حق بود. دفاع از حق گاهی ملازم جنگ است و گاه ملازم صلح.

وی افزود: اینکه زن‌ها در رمان حضور ندارند، دلیل بر مردانه شدن اثر نیست. مبنای من، مبنای شرعی، فقهی و معارفی است. مثلا آیا جستجوی اسم اعظم خداوند فقط مختص آقایان است؟ اینکه گفته شد این رمان تک‌صدایی یا تک‌گفتمانی است نیز قابل‌تأمل است. نمی‌توانیم مبنایی را از جایی دیگر مثلا از نمونه‌های غربی با ادبیات دفاع مقدس، تطبیق دهیم و در نتیجه آن نیز الزاماتی را برای ادبیات دفاع مقدس بیاوریم. تک‌صدایی را نقص نمی‌دانم، هرچند اثرم نواقص زیادی دارد.

نویسنده رمان «بی‌اسمی» در پایان اظهار کرد: نکته‌ای که بیش از هر چیز باید به آن توجه کرد، سیر داستان است. این داستان، نمایشگر یک عمل است. لذا اگر بینامتن‌ها در آن دیده نشود، با مشکل روبه‌رو می‌شود. معتقدم ادبیت باید الگو و معیار ارائه دهد، نظر قرآن هم این است. اینکه نگرش‌های مختلف را بگوییم و مخاطب را در بین آن‌ها رها کنیم، اصولی نیست. ادبیات متعهد، ادبیاتی است که مخاطب را به عالم معنا رهنمون شود. ادبیات باید انسان را به سوی حق حرکت دهد. آن چیزی که در ادبیات دفاع مقدس مطرح است، مساله ایمان است. ادبیات به دنبال یقین و ایمان است. داستان باید انسان را به سمت یقین ببرد.

«بی‌اسمی»؛ رمانی پرسش‌گر یا پاسخ‌گو/ نویسنده‌سالاری فرصت نقد را گرفته است

به گزارش خبرنگار ایکنا؛ رمان «بی‌اسمی» داستان اعزام رزمندگان دفاع مقدس برای یک عملیات بزرگ است. موقعیت داستان در یک قطار رخ می‌دهد و شخصیت اصلی، مسافر این قطار است که در پی گمشده‌ای است.
نشست نقد و بررسی این رمان که به قلم احمد شاکری به نگارش درآمده، عصر دوشنبه ۱۹ آذرماه با حضور نویسنده و مجتبی گلستانی، منتقد ادبی در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
گلستانی در این نشست گفت: در ادبیات رسمی به جنگ تحمیلی که با آن مواجه بودیم، ادبیات دفاع مقدس و در ادبیات جهان به آن ادبیات جنگ می‌گویند. البته ادبیات دفاع مقدس که تولید می‌شود و می‌تواند بخشی از ادبیات جنگ باشد، مبتنی بر نگاه متافیزیکی و الهیاتی است و مخالفان این ادبیات، آن را نگاه ایدئولوژیک به جنگ می‌نامند. اما واقعیت مهم این است که ما تجربه هشت سال جنگ را داریم و من هم معتقدم که این جنگ به ما تحمیل شده و خسارت‌ها، ویرانی‌ها و ضایعات فراوانی را به بار آورده است.
وی با تأکید بر جدی گرفتن ادبیات دفاع مقدس افزود: یکی از بی‌انصافی‌هایی که نسبت به آثاری مانند «زمین سوخته» احمد محمود وجود دارد، این است که وی را به جنگ‌طلبی محکوم می‌کنند، اما وقتی این اثر را نسبت به دهه ۶۰ قیاس می‌کنیم، این طور نیست و دفاع را منطقی می‌داند؛ از این رو وقتی خانه و کاشانه ما زیر هجوم قرار می‌گیرد، دیگر دفاع از خانه و کاشانه و جانمان جنگ‌طلبی نیست و دفاع است.

بی‌اسمی رمانی برای پررنگ کردن معنویت در جنگ

گلستانی ادامه داد: رمان «بی‌اسمی» تلاشی است برای اینکه حضور معنویت را در جنگ پررنگ‌تر کند و در این اثر، خبری از جنگیدن و حضور دشمن نیست و من از این بابت راضی هستم. این قطار و سفر، فرصتی است که مسافران به این موضوع فکر کنند که چرا و برای چه می‌جنگند. در این راستا، آدم‌هایی را می‌بینیم که دوست دارند بجنگند و آدم‌هایی نیز هستند که جنگیدن به دلیل عقایدشان است. در این کتاب مواجهه این دو گونه از آدم‌ها را می‌بینیم. گروه اول، خواسته یا ناخواسته جنگ‌طلب هستند و گروه دوم، معنی دفاع را بهتر می‌فهمند. در این رمان، تأکید شده که اغلب افرادی که مسافر این قطار هستند، جنگ‌طلب نیستند و برای دفاع می‌روند. بخشی از اسم‌ها از اسماء الهی، ادعیه‌هایی مانند جوشن کبیر و یا کربلا گرفته شده و با عرفان شیعی پیوند داشته است.
این نویسنده تصریح کرد: نویسنده «بی‌اسمی» سعی کرده، نسبت زندگی روزمره را با نگاه به اسماء الهی و جهان‌بینی الهی بسنجد و من از این جنبه هم راضی هستم. ما رمانی می‌خوانیم که نسبت به آن آدم‌ها و موقعیت تأمل می‌کند، اما رمانی تک‌صدایی است و این افراد مانند هم فکر می‌کنند و تلقی‌‍شان از درد، رنج، راه، جاده و … شبیه هم است تا جایی از داستان، به هم برسند. همچنین این رمان را می‌توان مردانه دانست و جای زنان، حتی فکرشان و یا خاطره‌شان در داستان خالی است.
وی با مقایسه سبک دو نویسنده داستایوفسکی و تولستوی گفت: هر دو این نویسنده‌ها دغدغه دین دارند، اما در آثار تولستوی نتیجه‌گیری اخلاقی بوده و همه افراد مانند هم هستند و در واقع آثارش تک‌صدایی است، در حالی که آثار داستایوفسکی تک‌صدایی نبوده و ما صداهای گوناگون را در آنها می‌شنویم و از این رو جهان‌بینی‌های بسیاری را می‌توانیم ببینیم. به نظرم رمان بی‌‌اسمی نیز مانند آثار تولستوی است.
گلستانی ادامه داد: دوست داشتم این رمان، تجربه وجودی آدم‌ها نسبت به جنگیدن و نجنگیدن بود. من تردید اساسی در این رمان نمی‌بینم و جهان‌بینی الهی آن‌قدر بر آدم‌ها حاکم است که نمی‌توان فکر دیگری را تصور کرد و تصور بر این است که همه آدم‌ها انسان‌هایی کامل هستند.
وی درباره عنوان این اثر گفت: «بی‌اسمی» عنوان بسیار خوبی است و آن شخصیت مرد را در کل داستان نمی‌‍توانیم بشناسیم و در میان اسم‌ها که هدفمند انتخاب شده، بیشتر از همه شخصیت «ابراهیم» را دوست دارم. این رمان، رمانی است که عمق دارد و براساس جهان‌بینی مدونی تألیف شده و زیبایی‌شناسی‌های خاص خود را دارد.

نویسندگان ناآگاه به جریان‌شناسی ادبیات
احمد شاکری در ادامه این نشست با تأکید بر توجه به مقوله نقد، گفت: نقد در جامعه ادبی ما چندان جدی گرفته نمی‌شود، منتقد منصف و دارای شجاعت و صراحت بیان و استدلال در اظهارنظر، شخصیتی تنهاست، به این دلیل که در جامعه ادبی با گسترش نویسنده‌سالاری حوزه نقد و پژوهش جایی برای عرض اندام ندارد. آنچه در جایز جلال و جوایز دیگر می‌بینیم، نشان می‌دهد که نویسندگان در جریان‌شناسی ادبیات، نقد آثار داستانی و فلسفه ادبیات شناختی ندارند.
وی افزود: دوره ما، دوره سلطنت نویسنده‌ها است و با چهره کردن آنها، این سهم را از نقد گرفته‌ایم و آسیبش این است که اگر درخت ادبیات، هرس نشود، تبعاتی خواهد داشت و احتمال چرخش و گردش به ارتجاع در آن می‌رود.
شاکری با اشاره به داستان‌نویسی‌اش گفت: پس از هجرتی که به سمت پژوهش و نقد داشتم، برگشتم و داستان نوشتم و آنچه نوشته شده، نتیجه تفاوت دیدگاهی است که پدید آمده. کسی که در حوزه پژوهش کار می‌کند، این نگاه را دارد که ادبیات داستانی دفاع چیست و چطور می‌تواند آن را روایت کند و در این راستا به کاستی‌هایی می‌رسد. این قلم‌زدن، ناشی از تجربه نیست و با گذشت مدتی از جنگ و فاصله گرفتن و تأمل در آن، مسائلی جدی می‌شود و ما باید برای آن‌ها داستان بنویسیم. داستان ما باید حوزه و مسیر جدیدی را کشف کند و خاطره‌نگاری و مستندنگاری این نیست که صرفاً جای آدم‌ها و موقعیت‌ها را تغییر دهیم، بلکه باید به سمت عمق و مسئله‌مندی برویم.

دفاع مقدس، حقیقتی برای تمیز حق از باطل
این نویسنده با اشاره به اعتقاد برخی نسبت به جنگیدن و نجنگیدن گفت: ادبیات دفاع مقدس، محل این نزاع و تضاد بوده و در دهه ۶۰ نیز نویسندگانی چون احمد محمود، مدرسی، منصور کوشان و … در طیف روشنفکری و یا حسین فتاحی و دیگران در طیف نویسندگان انقلاب بوده‌اند که درباره همین مسائل بحث کرده‌اند. من برای دفاع مقدس، حقیقتی را قائلم که دفاع مقدس براساس آن حقیقت، شکل گرفته و آن تمیز دادن حق از باطل بود.
وی با اشاره به سخنان منتقد درباره نظر مخالفان مبنی بر ایدئولوژیک بودن دفاع مقدس بیان کرد: ادبیات دفاع مقدس، ایدئولوژیک است. منظور ادبیاتی نیست که ایدئولوژی‌ها را فریاد می‌زند، و این ادبیات را از گلوی شخصیت‌ها صادر و اعلام می‌کند، بلکه منظور مبنای فکری است. معتقدم که نمی‌توان گفت جنگ خوب است یا بد. بستگی به این دارد که چه کسی با چه هدفی آن را انجام می‌دهد. جنگ یا میان حق و باطل و یا باطل و باطل است و جنگ حق با حق معنی ندارد.

این نویسنده و منتقد با اشاره به فاصله گرفتن جنگ از مبانی فقهی بیان کرد: در جریان روشنفکری به این موضوع اعتقاد ندارند که حق دفاع داریم، بلکه می‌گویند؛ به ما تهاجم شد و ما دفاع کردیم، فارغ از اینکه معیار ما در جنگیدن فقط خاک و سرزمین نبود، بلکه دفاع از حق بود.
وی افزود: منتقد گفت که رمانم تک‌صدایی است، در حالی‌که این طور نیست و با این گفته مخالفم. همچنین بیان شد که این رمان، مردانه است، به نظرم ادبیات را نمی‌توان به زنانه و مردانه تقسیم‌بندی کرد و این رمان نیز از آن مستثنا نیست.

منتقد؛ واسط میان آفرینش و پژوهش

شاکری تصریح کرد: خلأی که اکنون در ادبیات می‌بینیم، ناشی از نبود کرسی‌های نظریه‌پردازی در دانشگاه‌ها است، دانشگاه‌های ما غربزده شده‌اند. اینکه چند نظریه از غربی‌ها بیان کنیم، نمی‌توان ادعا کرد که نسبت به ادبیات تسلط داریم. ما زمانی ادبیات دفاع مقدس را می‌توانیم تعریف کنیم که براساس بن‌مایه‌های فکری خودمان به سراغ ادبیات برویم و نمی‌توانیم با رویکردهای غربی ادبیات خودمان را پیدا کنیم. کاری که باید منتقدان انجام دهند، این است که واسط میان آفرینش و پژوهش باشند. یک طیف از منتقدان از هیچ نظریه‌ای آگاهی ندارند و یک طیف هم منتقدان دانشگاهی است که نظریاتشان روشن است.
وی ادامه داد: اینکه عنوان می‌شود در این رمان تردید وجود دارد، صحیح نیست، به نظرم یک اثر نباید در مخاطبش تردید و سؤال ایجاد کند، یک اثر مانند بی‌اسمی دارای ساختاری است که در نهایت منتج به یک نتیجه می‌شود و می‌خواهد الگویی ارائه دهد. بنابراین در پی ایجاد سؤال و تردید نیست، بلکه به دنبال ارائه پاسخ است؛ چرا که ادبیات به دنبال یقین است و آنچه در ادبیات انقلاب و دفاع مقدس وجود دارد، ایمان به غیب است. ماندن در تردید چه کمکی به مخاطب خواهد کرد و در کجای قرآن، تردید، تقدیس شده است؟! اینکه عنوان شد رمان بدون پرسش، رمان نیست، درست نیست، آیا پاسخ نازل‌تر از پرسش است؟!

تئوری چندگفتمانی در تاسیس مدام ادبیات انقلاب اهمیت دارد

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری شبستان، «احمد شاکری» امروز در نشست «تاثیر انقلاب اسلامی در توسعه ادبیات»گفت: با وقوع انقلاب در ایران تغییرات شگرفی در عرصه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور رخ داد که امواج آن بر ادبیات داستانی نیز سرایت کرد. سوالاتی در این زمینه قابل طرح است از جمله اینکه آیا این تغییرات محتوایی است یا ساختاری؟ این تغییرات ادبیات را رو به جلو برد و یا تنزل داد؟ آیا این تغییرات به تولید ادبیات بومی انجامیده است؟

این نویسنده و منتقد ادبی با اشاره به مفهوم شناسی انقلاب در گونه شناسی ادبیات داستانی معاصر عنوان کرد: مفهوم شناسی انقلاب بستگی به این دارد که انقلاب را مکتب فکری بدانیم یا واقعه تاریخی. اگر تاثیر انقلاب را در واقعه تاریخی در نظر بگیریم، تاثیر محدودی است. بهتر است که آن را در ضمن یک مکتب بررسی کنیم.

وی اظهار داشت: اقسام تعریف انقلاب و لوازم آن عبارتند از: دوره ای، ماهوی- مضمونی، موضوعی-ماهوی، دوره ای-ماهوی، ماهوی-دوره ای. امکان تحقق ادبیات انقلاب مسئله دیگر است. متعلق امکان متعدد است و شامل امکان تحقق روایت، امکان تحقق جریان نقد ادبی و امکان تاسیس نظریه ادبی می شود.

شاکری در مورد نسبت داستان انقلاب و داستان دفاع مقدس به عنوان کلان گویه با ادبیات داستانی دینی تصریح کرد: انقلاب اسلامی جریانی پدید آورد که گونه هایی ذیل آن موجود شدند از جمله داستان انقلاب،داستان دفاع مقدس،داستان معصومان و داستان تاریخی. نسبت سنجی دو کلان واقعه گفتمان ساز انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در تاسیس ادبیات داستانی معاصر مسئله دیگری است. عده ای می گویند اگر انقلاب نبود دفاع مقدس نبود و در نتیجه ادبیات مقدسی هم نبود لذا نسبت ها باید در این حوزه تعیین شود. این گونه گفته می شود که وقوع دفاع مقدس مانع ادبیات انقلاب شد یعنی نتوانستیم تاثیر انقلاب را بر ادبیات ببینیم. باید تعریف شود این دو یعنی ادبیات داستانی دفاع مقدس و انقلاب اسلامی مکمل هم هستند یا معارض هم.

این پژوهشگر و منتقد ادبی در مورد منظرگاه تحقیق درباره رمان گفت: نظری وجود دارد که می گوید رمان محصول غرب است و نمی تواند قالب خوبی برای انقلاب باشد. نظریه دیگر می گوید، انقلاب می تواند مفهوم و شخصیت به رمان بدهد. دوگانه مکتب فکری و جریان اجتماعی در شکل گیری ادبیات داستانی معاصر مساله دیگری است که باید بررسی شود. سوالی که اینجا مطرح می شود این است که مکتب فکری در قیاس با وقایع اجتماعی چه نقشی در شکل گیری ادبیات داستانی معاصر داشته است؟ در شکل گیری ادبیات داستان معاصر سهم وقایع اجتماعی، سیاسی مثل انقلاب و دفاع مقدس چیست؟ در شکل گیری ادبیات داستانی موضوعی متناسب با آن بیش از تاثیر بن مایه های فکری و مکاتب فلسفی کلامی در تاسیس نوع یا گونه ای جدید در ادبیات داستانی بوده است.

شاکری خاطرنشان کرد: مسئله دیگر علل تقدم وقایع اجتماعی در ادبیات داستانی معاصر نسبت به مکاتب فکری است. ادبیات جزیی نگر است و محسوس را در نظر می گیرد. ادبیات معاصر زاده تجربه غنی است که در پی وقایع اجتماعی رخ داده است. ادبیات در حوزه های علمیه غربت دارد. فاصله اندیشمندان حوزه های دانشی از ادبیات داستانی نوین در کشور را شاهدیم. انقلاب اسلامی به عنوان واقعه تاریخی زمانی مکانی علت برخی وقایع دیگر پس از خود و معلول وقایع پیش از خود است.

این منتقد ادبی خاطرنشان کرد: یکی از حوزه های انقلاب، ادبیات داستانی است بنابراین این تحول خواهی دایمی است که می تواند ادبیات دایمی انقلاب خواه و تحول زا را موجب شود. تئوری چندگفتمانی و ضد مطلوب در تاسیس مدام ادبیات انقلاب اسلامی مسئله مهمی است. ادبیات انقلاب نباید ضد خود را طرح کند. این تئوری می خواهد بگوید چطور ادبیات انقلاب می تواند ضد خود را بپذیرد. ظهور ادبیات داستانی نوین در ایران معلول تحول خواهی است.

چراغ نقد متعهد در ادبیات را روشن نگه داریم

تهمینه بهزادی

دغدغه من این بود که به سمت نقد مکتوب بروم؛ نقدی که در فرصت کافی توسط منتقد نوشته می‌شود، مبانی آن معرفی می‌شود،قابل ارائه و عیار سنجی است و می‌تواند مورد مطالعه قرار بگیرد

به گزارش خبرنگار فرهنگی قدس‌آنلاین، چندی پیش مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب و دفاع مقدس با عنوان «درباره مانایی و میرایی» به قلم احمد شاکری روانه بازار نشر شد.

این اثر مجموعه نقد درباره ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است که انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی آن را منتشر کرده است. این کتاب به بررسی هفت اثر می‌پردازد که البته دغدغه نگارنده فقط نقد آثار نبوده و با توجه به هر اثر، تحلیلی هم ارائه داده است.
«ارمیا» نوشته رضا امیرخانی، «داستان، گام به گام» نوشته حسین فتاحی، «هفت بند» نوشته راضیه تجار، «سه کاهن» نوشته مجید قیصری، «فال خون» نوشته داوود غفارزادگان، «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته مرتضی کربلایی‌لو و «نامیرا» نوشته صادق کرمیار آثاری هستند که در این مجموعه مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌اند.

به انگیزه انتشار کتاب «درباره مانایی و میرایی» با این نویسنده و پژوهشگر به گفت‌وگو نشسته‌ایم و درباره خلأهای نقد ادبی بخصوص نقد ادبیات انقلاب و دفاع مقدس صحبت کرده‌ایم که می‌خوانید.

کتاب‌هایی که درباره آن‌ها وارد فضای نقد شده‌اید بر چه اساسی انتخاب شده‌اند؟ چون نقطه مشترک خاصی ندارند؛ بعضی از آن‌ها آموزش داستان هستند، بعضی در مورد زنان و بعضی داستان‌های دفاع مقدس و تاریخی.

یکی از وجوه انتخاب آثار، برجستگی هایی است که موجب می‌شود آثار دیده شوند و در جشنواره‌ها مطرح شوند؛ مثلاً «فال خون» کتاب برگزیده جشنواره ربع قرن دفاع مقدس بوده است، «نامیرا» در کتاب سال تقدیر شده و از میان آثار خانم تجار «هفت بند» موفق‌ترین کارش است. «ارمیا» اولین اثری است که امیرخانی با آن شناخته شد و همچنان خواننده دارد و «سه کاهن» در زمان خودش به عنوان روایت تاریخی محل توجه بوده است. بنابراین برجستگی هایی باعث شد این آثار انتخاب شود. البته آثار دیگری هم می‌توانست محور بحث شود. مسئله دیگر این است که در عنوان این کتاب مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس آمده، بنابراین شکل و ساختاری که برای آن در نظر گرفته می‌شود، نقد است، اما جنبه دیگری که در این کتاب به اندازه نقد اهمیت دارد، بخش‌های پژوهشی و نظری است. مثلاً آنچه در نقد داستان بلند «ارمیا» می‌بینیم، غیراز توجه به این اثر داستانی و بیان خلاصه و خصوصیات، بیش از ۱۰۰ صفحه به بحث نظری در مورد ایده اولیه یا سوژه داستان اختصاص پیدا کرده است. درباره داستان‌های دیگر هم همین طور است؛ مثلاً با رویکرد دشمن شناسی در ادبیات داستانی دفاع مقدس به «فال خون» توجه شده و آن جا هم بحث مفصلی نظری درباره دشمن شناسی ادبیات دفاع مقدس مطرح شده است.

پس در حقیقت کتاب «درباره مانایی و میرایی» آمیزه‌ای از طرح مباحث نظری و نقد است.

بله. البته تا آن جا که می‌دانم، بعضی از پژوهش‌هایی که در این اثر وجود دارد تاکنون جای دیگری مطرح نشده‌اند؛ مثلاً من تاکنون به پژوهشی درباره «دشمن شناسی» بر نخورده‌ام که به ادبیات دفاع مقدس بپردازد یا پژوهشی راجع به «ایده اولیه» باشد.

پس این مجموعه رویکرد محور است نه نقد سنتی به معنای متداول کلمه. بلکه نقدی رویکردی است و به نقد آثار داستانی مناسب آن رویکرد می‌پردازد.

چرا آثار و کتاب‌ها را از یک گونه ادبی انتخاب نکردید تا تخصصی‌تر به مسئله پژوهش بپردازید یعنی در اثر شما ادبیات انقلاب، ادبیات تاریخی و دفاع مقدس و یا کتاب آموزش داستان نویسی دیده می‌شود؟

گونه‌ها متفاوت است اما آنچه همه این‌ها را زیر چتر می‌آورد چیزی تحت عنوان گفتمان انقلاب اسلامی است یعنی اندیشه‌ها و ارزش‌هایی که در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی رونق گرفت و جریانی را ایجاد کرد. این ارزش‌ها و مبانی وجوه ثابتی دارند که در تمامی گونه‌های ادبیات پس از انقلاب وجود دارد. ادبیات تاریخی و دینی راجع به عاشورا به لحاظ گونه‌ای با ادبیات دفاع مقدس متفاوت است ولی در منظومه انقلاب اسلامی این‌ها واجد بایسته‌های مشترک هستند. اگر این رویکردهای متنوع مورد مطالعه قرار بگیرند آنچه در پس‌زمینه معرفی می‌شود گفتمانی است که مسلط بر همه گونه‌ها است. گفتمانی که از آن گونه‌های مختلف امکان تولید دارد. ادبیات انقلاب می‌تواند در ادبیات تاریخی، دفاع مقدس، زنانه و یا در حوزه آموزش داستان حرف‌ بزند.

در حوزه ادبیات و مخصوصاً ادبیات انقلاب اسلامی نقد وجود ندارد و این آثار معمولا از سوی منتقدان و نویسنده‌های همین طیف هم نقد نمی‌شود و برای همین بسیاری از آن‌ها به محاق رفته‌اند، چرا شما در این کتاب بر نقد این آثار متمرکز نشدید؟

انتشار همین کتاب کنشی است به همین موضوع و هدف و اولویتی را لحاظ می‌کند. من هم موافقم که در حوزه نقد واقعا کاستی‌هایی وجود دارد و شاید به خاطر نوعی عرفی زدگی و غلبه مشهودات عینی و به حاشیه رفتن بحث‌های تخصصی در حوزه ادبیات همواره بخشی از مسایل عمده یا نادیده گرفته می‌شود و یا فهم نمی‌شود. گاهی مخاطب دنبال داستان است و به نقد هم کاری ندارد اما جریان‌های ادبی موظفند سطح نیازها و گرایش‌ها و نوع واکنش اثر ادبی را برای مخاطب بالا ببرند تا مخاطبی که می‌خواهد سطح عمیق‌تری از داستان‌ها را دریابد، امکانش را داشته باشد. انتخاب من انتخابی بوده در حوزه مجموعه نقد و چاپ یک کتاب و این ناظر بر اولویتی است و آن هم نقد مکتوب است. نقد مکتوب با نقد شفاهی و گزارش نقد شفاهی متفاوت است. نقد شفاهی بر نقد مکتوب غلبه دارد. نقد شفاهی هم نقد ناقصی است و قابل ارجاع دقیق نیست چون فرصت در آن کم است و ارجاعات دیده نمی‌شود و دلایل متعددی دارد و غالبا هم از آن گزارشی منتشر نمی‌شود و درون‌محفلی است. نقد مکتوب بخشی مربوط به پژوهش‌های دانشجویی مثل مقالاتی است که در نشریات پژوهشی منتشر می‌شود. این‌ها فقط در دانشگاه هستند و بیرون از دانشگاه دیده نمی‌شود و برای همین موثر نیستند. دغدغه من این بود که به سمت نقد مکتوب بروم؛ نقدی که در فرصت کافی توسط منتقد نوشته می‌شود، مبانی آن معرفی می‌شود،قابل ارائه و عیار سنجی است و می‌تواند مورد مطالعه قرار بگیرد.

چرا مخاطب عام را لحاظ نکردید؟

انتخاب من به این معنا نبوده، مخاطب عام نیاز به نقد ندارد اما نقدی که برای مخاطب عام و نقدی که برای مخاطب نخبه نوشته می‌شود دارای نقطه مشترکی است. در هر دوی این‌ها مبانی مشترک است. نقدی که برای مخاطب عام نوشته می‌شود به لحاظ مبانی سست نیست. اما مشکلی در ادبیات دفاع مقدس و ادبیات انقلاب داریم این است که ادبیات متعهد هیچ گاه در طول این ۴۰ سال توسط جریان نقد متعهد حمایت نشده است و تاکید دارم جریانی از ادبیات انقلاب حمایت نکرده است. گرچه تک‌چهره‌هایی این کار را کرده‌اند مثل آقایان سرشار، پارسی نژاد، دستغیب و حنیف در دوره‌هایی خودشان به عنوان منتقد آثاری را نقد کرده‌اند و محمدرضا سرشار در این زمینه پیشتاز است اما تلاش همه این دوستان منتهی به ایجاد جریانی نبوده است.

این حرکت‌ها متاسفانه زایش نداشته و منتقد تربیت نکرده و زمینه‌ای برای تأثیر عمیق اجتماعی با حرکت افراد مختلف ایجاد نکرده است. بنابراین در حوزه نقد ادبی به خصوص در جریان ادبیات داستانی متعهد واجد نقد نیستیم و من خواستم چنین کاری انجام دهم.

نقد ادبی سکولار در کشور ما پیشتاز است و در دانشگاه هم این نقد تدریس و تئوری‌پردازی می‌شود و تبدیل به پایان نامه هم می‌شود. نقد سکولار هم کاری به مبانی فکری انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ندارد. بنابراین چنین جریانی در کشور ما مفقود است این فقدان جریان نقد را بگذارید در کنار نیاز مخاطب. این خلأ بازاری ایجاد می‌کند برای دیده شدن نقد سطحی و یا نقد سکولار. همه این‌ها به خاطر ضعف نقد در این حوزه است که به وجود آمده است.

قرار است این نوع نقدها در قالب کتاب ادامه پیدا کند؟

بله و در مجلدهای بعدی آثار داستانی دفاع مقدس دهه ۶۰ که نزدیک به بیش از ۳۰ اثر است، در حال بررسی است.

شاکری: در ادبیات داستانی انقلاب دغدغه‌ها باید متناسب با ارزش‌ها باشند

احمد شاکری در میزگرد نقد و بررسی کتاب «درباره مانایی و میرایی» با تاکید بر تناسب دغدغه‌ها و ارزش‌ها در ادبیات انقلاب اسلامی، بیان کرد: به‌نظرم در طول این چهل سال هم این امر ثابت شده که بدون رویکردهای ویژه یا بازتولید رویکردهای گذشته در حوزه نقد ادبی، نمی‌توانیم به ادبیات داستانی متعهد کمک کنیم. جریان‌های نقد ادبی که در غرب وجود داشتند و رویکردهای نقد ادبی که نوعا مبنا و تفکر آن‌ها ناشی از فلسفه غرب و فرهنگ و تمدن غرب است و افق‌های آن‌ها نیز با چیزی که ما در انقلاب اسلامی و ارزش‌هایمان دنبال می‌کنیم، متفاوت است، اینها نه تنها نمی‌توانند گره‌های ادبیات انقلاب اسلامی را باز کنند، بلکه با طرح سوال‌ها و معیارها و اهداف غیرهمخوان با ادبیات متعهد، به‌نظرم آن‌را دچار ارتجاع و انحراف می‌کنند.
شاکری: در ادبیات داستانی انقلاب دغدغه‌ها باید متناسب با ارزش‌ها باشند

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زهرا حقانی: کتاب «درباره مانایی و میرایی: مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس»، تازه‌ترین اثر احمد شاکری به‌تازگی در ۷۱۸ صفحه از سوی سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر و در آئینی رونمایی شد.

این کتاب مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب و دفاع‌مقدس در هفت بخش است که در آن هفت اثر داستانی و یک نمونه غیرداستانی مورد بررسی قرار گرفته است. «جایگاه و کارکرد ایده اولیه در روایت داستان؛ با نگاهی بر «ارمیا» نوشته رضا امیرخانی»، «مسئله‌پژوهی آموزش داستان و آموزش گونه‌محور داستان معاصر؛ با نگاهی به «داستان، گام به گام» نوشته حسین فتاحی»، «هستی و کرانه‌های «ادبیات داستانی زنانه دفاع مقدس» با بررسی و تحلیل «هفت بند» نوشته راضیه تجار»، «شخصیت قدسی و واقع‌گرایی تاریخی؛ بررسی رمان «سه کاهن» نوشته مجید قیصری»، «دشمن‌شناسی در ادبیات داستانی دفاع مقدس؛ با نگاهی به «فال خون» نوشته داوود غفارزادگان»، «روایت امر غیبی در داستان؛ با نگاهی به «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته مرتضی کربلایی‌لو» و «از حاشیه به متن، نقد و بررسی «نامیرا» نوشته صادق کرمیار» عنوان بخش‌های کتاب است.

این کتاب چندی پیش با حضور احمد شاکری؛ نویسنده کتاب و حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی جهان؛ عضو هیأت علمی گروه ادبیات اندیشه و عضو شورای علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ایبنا مورد نقد و بررسی قرار گرفت که مشروح آن در ادامه می‌آید.

دلیل انتخاب این هفت کتاب برای نقد و بررسی از میان خیل فراوان کتاب‌های حوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس چه بود؟

شاکری: این کتاب در یک پروسه نسبتا طولانی‌مدت به چاپ رسید. نسخه آماده شده‌ای که از این کتاب در سال ۹۲ به ناشر تحویل داده شد. در طول این پنج سال، ویرایش و بازبینی‌های مکرر روی این اثر انجام دادم که موجب تاخیر در انتشار کتاب شد. در نسخه ابتدایی تعداد نقدها ۱۲ مورد بود که در نهایت و در جریان بازبینی‌ها این تعداد به هفت کتاب کاهش پیدا کرد. دلیل این امر هم، افزایش حجم مقالاتی بود که در ابتدای هر نقد آمده است. هر نقد یک بخش نظری و تئوریک و یک بخش مصداقی و بیرونی دارد. بخش‌های مربوط به نظر و تئوری افزایش پیدا کرد و با همفکری دوستان ترجیح دادیم که از تعداد نقدها بکاهیم و جنبه نظری کار را تقویت کنیم.

اینکه چرا این هفت اثر انتخاب شد، به دغدغه‌ای که در این کتاب دنبال می‌شود، برمی‌گردد. اگر نگاهی به فهرست این کتاب و مباحث مطرح شده و حجمی که هرکدام از مباحث به خود اختصاص داده‌اند بیاندازیم، به‌نظر می‌رسد شیوه‌ای که در این کتاب به‌کار رفته، شیوه معمولی نیست؛ نه در نقدهای مکتوب و مجموعه نقدهای چاپ شده از این‌دست و نه در نقد ادبی. در نقد ادبی یک اثر مورد مطالعه قرار می‌گیرد و براساس معیارها و پیش‌فرض‌های موردنظر منتقد، مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. تفاوتی که این‌کار با دیگر آثار دارد،‌ این است که بخش تئوریک هر نقدی حدودا بالغ بر ۱۰۰ صفحه شده و در نقد کتاب «فال خون» داوود غفارزادگان این بخش بیش از ۱۰۰ صفحه است. در این کتاب، با نقد مقاله روبه‌رو هستیم، یعنی ترکیبی از این دو قالب.

همانطور که در نام مجموعه آمده، این کتاب دربرگیرنده نقد کتاب‌هایی در قالب‌های مختلف است؛ هم یک داستان کتاب از راضیه تجار در آن نقد شده، هم چند داستان بلند در حوزه ادبیات دفاع مقدس مانند «ارمیا»، «فال خون» و «جمجه‌ات را قرض بده برادر»، هم دو اثر در حوزه ادبیات تاریخی و دینی با عنوان‌های «نامیرا» و «سه کاهن»، هم اثری در حوزه آموزش داستان. در حقیقت می‌توان گفت با چهار گونه کتاب مواجه هستیم. کتاب‌هایی که انتخاب شده، به‌نظر می‌رسید در جای خود واجد اهمیت هستند. به‌عنوان مثال «فال خون» در جشنواره ربع قرن ادبیات دفاع مقدس برگزیده شده، کتاب «جمجه‌ات را قرض بده برادر» از معدود کتاب‌هایی است که از سوی یک نویسنده صاحب فکر تولید شده یا کتاب «نامیرا» اثر صدق کرمیار، در جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران تقدیر شده است. راضیه تجار هم نویسنده شناخته‌شده‌ای در زمینه زنانه‌نویسی در ادبیات داستانی متعهد انقلاب اسلامی است که «هفت بند» یکی از برجسته‌ترین کارهای اوست. کتاب «داستان، گام به گام» اگر نگوییم تنها کتاب، جزو معدود کتاب‌های آموزش داستان گونه‌محور بوده که در نوع خود ممتاز است. می‌توان گفت «سه کاهن» مجید قیصری در حوزه روایت تاریخی به‌ویژه روایت از اولیاء و اوصیا و به‌طور خاص پیامبر اکرم (ص)، ممتاز است.

این سوال پیش می‌آید که همه هفت اثری که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته، در حوزه ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیستند در حالی‌که در عنوان فرعی کتاب «مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس» درج شده است؟ در این زمینه چه توضیحی دارید؟

شاکری: عنوان ثانویه «مجموعه نقد ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس» که در روی جلد کتاب آمده، شاید این سوال را به ذهن متبادر کند که آیا این عنوان مستجمع جمیع قالب‌ها و موضوعات کتاب هست یا نه؟ چراکه دو عنوان از این هفت کتاب، آثار تاریخی و دینی بوده و «داستان، گام به گام» حسین فتاحی نیز نظری و آموزشی است. آنچه مدنظر بوده این است که ادبیات انقلاب اسلامی به معنای عام خود، همه اینها را دربرمی‌گیرد. به‌نظر من در حقیقت چنین کتاب‌‌هایی، تحت‌تاثیر و در معرض دوره جدیدی که ادبیات داستانی ما به خود دیده و دوره پس از انقلاب اسلامی ظاهر شده، چون این دوره جدید که مورد اتفاق و اذعان همه جریان‌های فکری قرار دارد. هرچند ممکن است درباره چیستی، کارکرد و ارزش‌هایش با هم اختلاف داشته باشند، اما در اینکه چنین دوره‌ای پدید آمده با یکدیگر اختلافی ندارند. این دوره جدید در جهات و ارکان مختلف حوزه ادبیات داستانی موثر بوده، اگرچه این تاثیر در همه جهات با هم متوازن نبوده است.

مثلا ما ظهور انقلاب اسلامی را به‌ویژه در گونه‌هایی مثل گونه ادبیات دفاع مقدس، به نحو بارزتری می‌بینیم، حتی ادبیات انقلاب اسلامی به معنای خاص کلمه انقلاب که در بهمن ۵۷ به پیروزی رسید. اما تاثیر دوره جدید که ناشی از ارزش‌ها، مبانی، آرمان‌ها و اهداف انقلاب است، حتی در حوزه نقد هم تاثیرگذار بوده است. لذا این کتاب در این گستره می‌تواند دیده و معنی شود. همینطور که تقریبا همه آثاری که در این کتاب نقد شده و آثار پرشمار دیگری که در طول این ۴۰ سال تحت این تاثیر تولید شده‌ و یک گفتمانی را براساس ارزش‌های دینی، بازتولید می‌کنند، در حوزه نقد هم نیاز به چنین چیزی وجود دارد. لذا در زمینه طرح این گفتمان و دغدغه‌ها و معیارهایی که در حوزه ادبیات باید بیان شود، تعدادی ولو اندک از منتقدان ما در طول این ۴۰ سال کمابیش متوجه حوزه نقد و ادبیات ما بوده‌اند و در این حزوه قلم زده‌اند و کار کرده‌اند؛ مانند دستغیب، سرشار، پارسی‌نژاد، محمد حنیف و مرحوم فیروز زنوزی جلالی که هریک به نوعی در این زمینه قلم زده‌اند و تلاش کردند به سهم خود این دغدغه‌ها را وارد حوزه ادبیات کنند و به طرح مسائلی بپردازند.

اما نکته‌ای که وجود دارد این است که دغدغه‌ها باید متناسب ارزش‌ها باشد. اگر آن‌را کلیدی بدانیم که قرار است قفل‌های حوزه ادبیات و داستان را بگشاید، این خودش نیازمند یک رویکرد خاص است. به‌نظرم در طول این چهل سال هم این امر ثابت شده که بدون رویکردهای ویژه یا بازتولید رویکردهای گذشته در حوزه نقد ادبی، نمی‌توانیم به ادبیات داستانی متعهد کمک کنیم. یعنی جریان‌های نقد ادبی که در غرب وجود داشتند و رویکردهای نقد ادبی که نوعا مبنا و تفکر آن‌ها ناشی از فلسفه غرب و فرهنگ و تمدن غرب است و افق‌های آن‌ها نیز با چیزی که ما در انقلاب اسلامی و ارزش‌هایمان دنبال می‌کنیم، متفاوت است، اینها نه تنها نمی‌توانند گره‌های ادبیات انقلاب اسلامی را باز کنند، بلکه با طرح سوال‌ها و معیارها و اهداف غیرهمخوان با ادبیات متعهد، به‌نظرم آن‌را دچار ارتجاع و انحراف می‌کنند. امروز شبه‌گونه‌ای تحت‌عنوان ادبیات داستانی سیاه دفاع مقدس در کشور ما، محصول همین خاستگاه فکری غربی است. چرا در دهه ۶۰ خیلی از نویسندگان ما با همان روحیه حماسی می‌نوشتند و در نگاه به واقعیت، مطلق‌نگر بودند؟ چرا در طرح شخصیت از شخصیت‌های سفید قدسی یاد می‌کردند؟ چرا در زمینه عقل نظری، شخصیت‌ها را دچار شک و در زمینه عقل عملی، شخصیت‌ها را دچار خیال و وهم و تردید نمی‌کردند و چه شد که امروز اینگونه شده است؟ این نتیجه بازخورد رویکرد نقد ادبی است. یکی از دلایل عمده این است که مراکز و مراجع علمی و دانشگاه‌هایی که در حال پایش و رصد هستند، با همان رویکردهای قبلی به ادبیات ارزش‌گذاری، تقسیم‌بندی و معنادهی می‌کنند. اگر انقلاب اسلامی پژواکی در حوزه‌های مختلف ازجمله فرهنگ و ادبیات داستانی و نقد بخواهد داشته باشد، این کتاب انعکاسی از آن است.

آیا در بیان مباحث و چینش فصل‌های کتاب، ترتیب خاصی مدنظر شما بوده است؟

شاکری: بیشتر از ترتیب، چیزی که مدنظر بوده، طرحی مقولات و رویکردهای نسبتا نوپدید و بی‌پیشینه مانند «دشمن‌شناسی» است. اساسا رویکرد پژوهشی و انتقادی به ادبیات داستانی تحت عنوان «دشمن‌شناسی» بی‌پیشینه است و با چنین رویکردی نقدی انجام نشده است. یکی از دلایلی که کتاب چنین صورتی پیدا کرده این است که منتقد باید با یک پیش‌فرض‌هایی وارد کتاب شود و در ادامه نقدی انجام دهد. ممکن است برخی از این پیش‌فرض‌ها مانند «ایده اولیه» متداول و موجود باشند. مهدی هجوانی در دهه ۷۰ و محمدرضا سرشار در دهه ۸۰ با محوریت آن کتاب نوشته‌اند. در کتاب‌ها و مراجع فیلمنامه‌نویسی هم از آن یاد شده، ولی هیچگاه با رویکرد فلسفه ایده اولیه، یعنی چیستی و کارکرد آن که یک شاخه واقعا مغفول بوده، به آن پرداخته نشده است.

البته ممکن است در کتاب نوعی عدم همخوانی به‌نظر برسد که این عدم همخوانی شاید در قالب‌ها به‌چشم بیاید. مثلا اینکه گونه‌های مختلف بررسی شده در این کتاب، چه ارتباطی با هم دارند و مناسبت کتاب‌هایی که در این مجموعه آمده‌اند، چیست؟ چرا این کتاب‌ها و در این گونه و قالب و به این ترتیب انتخاب و طرح شده‌اند. پاسخ این است که این پراکندگی در یک جایی به وحدت می‌رسد و آن گفتمان انقلاب اسلامی است. گفتمان انقلاب اسلامی وقتی به حوزه دفاع مقدس و ادبیات این حوزه رجوع می‌کند، این سوال برایش پیش می‌آید که اساسا این گونه چیست، چه مبانی، تعریف و مولفه‌هایی دارد؟ وقتی ادبیات دفاع مقدس را می‌خواهیم مطرح کنیم، نتیجه و محصول یک فرایند است که باید اسباب و علل آن معرفی شود.

آیا نویسندگانی که آثار آن‌ها در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته، به دایره فکری شما نزدیک‌تر بودند یا بیشتر نگاه نقادانه موردنظر بوده است؟

شاکری: این کتاب در حقیقت یکی از آثار و ثمرات کار گروه ادبیات اندیشه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی که سال‌هاست رویه پژوهشی جدی را در این عرصه دارد. همچنین این کتاب باید در افق بزرگتر در کلیات ادبیات انقلاب اسلامی باید دیده شود. این مجموعه نقد در حقیقت اولویت اصلی من نبوده است. شاید نسلی از نویسندگان انقلاب به دلیل فضا و پیش‌فرض‌هایی که برایشان وجود داشت، در مجموعه هندسه معرفتی ادبیات داستانی آن‌ها، تولید رمان بیش از هرچیزی اولویت داشت. نه تنها در فضای ادبیات متعهد، بلکه در فضای ادبیات روشنفکری هم قله کاری که ادبیات باید انجام دهد، رمان است. حتی در این حوزه جایگاه نقد و پژوهش هم، نوعا پایین‌تر از رمان فرض می‌شود. حتی در برنامه‌ریزی‌های مختلف، هم و غم برای محک ادبیات، بیشتر تولید رمان است.

من هم کارم را از اینجا شروع کردم، ولی در یک برهه‌ای به این نتیجه رسیدم که حوزه ادبیات داستانی نمی‌تواند تنها با تولید به مقصد برسد. دلیلش این است که تجربه ادبیات داستانی در کشور ما، تجربه‌ای پرشتاب و می‌توان گفت ترجمه‌ای است. یعنی ما مسیر متداول تاریخیِ منطقیِ بومی را برای داستان‌نویس شدن طی نکرده‌ایم. به تُراث خودمان در ادبیات منظوم و ادبیات روایی رجوع نکرده‌ایم تا آن را دستمایه قرار دهیم، اگرچه برخی پژوهش می‌کنند ولی اینها هیچکدام جریان ایجاد نمی‌کند. واقعیت این است که ادبیات ما پیش و پس از انقلاب، تا حدی زیادی مرهون ترجمه و معرفی ادبیات غرب بوده و همواره این جریان اصلی بوده است. نکته این است که افتادن در این موج‌های طوفانی، نیاز به معیار و جهت دارد. دلایل دیگری را نیز می‌توان برشمرد که برخی نویسندگان ما اهل تفکر و آشنایی با مباحث نظری به‌ویژه در حوزه‌های حکمت و فلسفه هستند. در بین نویسندگان نسبتا روشنفکر، نویسنده‌ای مثل مصطفی مستور جزو معدود کسانی است که با فلسفه آشنایی دارد یا مرتضی کربلائی‌لو، فلسفه خوانده است. نوعا نویسندگان ما تجربی می‌اندیشند و تجربی هم می‌نویسند. مجاری اندیشه علمی ندارند، یعنی حتی راجع به تاریخ و پیامبر اعظم (ص) هم که می‌خواهند بنویسند، بیشتر مایه کارشان تجربی و حسی و عاطفی است تا اینکه یه تاریخ‌شناس باشند.

وقتی وارد پژوهشگاه شدم سوال من این بود که گفتمان ادبیات انقلاب اسلامی چیست و دغدغه پژوهشگاه هم این بوده و هست که بتواند برای جریان و جبهه ادبیات متعهد که آن‌را جریانی متمایز و متفاوت از جریان روشنفکری به معنای عام آن، تئوری‌پردازی کند. مجموعه پژوهش‌هایی ازجمله این‌کار صورت گرفت. نکته این است که دغدغه من در درجه اول، پژوهشی بود، اما از آن‌جهت که در کارهای پژوهشی که من انتخاب کردم، متاسفانه زبان، زبان ثقیلی است و شاید ناگزیر به آن بودم و این زبان ناگزیر و منطق انتزاعی موجب شد که چون این زبان دشوارخوان است، مخاطبان نتوانند با آن ارتباط بگیرند و متوجه موضوع شوند و چون منطق، منطق انتزاعی و عقلی بوده و مثال در آن کم است، متوجه منظور نشوند. به این دلیل تصمیم گرفتم مجموعه نقدی بنویسم که آن اصول تا حدودی فکر شده، مصداقی پیدا کند. اگر توجه کنید اصل برای من معرفی رویکرد و نظر بوده و فرع تحلیل اثر است.

تحلیل شما از بخش‌های کتاب و محورهایی که مورد بررسی قرار گرفته، چیست؟

جهان: قبل و بعد از انتشار این کار با آن همراه بودم. بسیاری از بحث‌های کتاب ایده اولیه، مانند دشمن‌شناسی، ادبیات زنانه دفاع مقدس، روایت امر غیبی و از حاشیه به متن از موضوعاتی است که به دلیل اهمیت آن‌ها در جلسات مختلف به‌طور مفصل مورد نقد و بررسی قرار گرفته‌اند. این مباحث در ادبیات داستانی کاملا قابل استفاده هستند. موضوع ایده اولیه که در بخش نخست کتاب بیان شده، از مباحث بسیار مهم در ادبیات داستانی است که به‌خوبی با یک مصداق داستانی، مطرح شده است. در بخش سوم، مساله بسیار مهم سبک ادبی زنانه مطرح شده از این‌جهت که در دهه‌های اخیر شاهد ظهور و بروز زنان در ادبیات هستیم. به عکس که بسیاری معتقدند سیمین دانشور باید در رأس سبک ادبی زنانه قرار گیرد، اینطور نیست، اتفاقا روایت او سخت بوده و چندان با سبک ادبیات زنانه کاری نداشته است. از سال‌های ۶۳ و ۶۴ سبک و لحن ادبیات زنانه مطرح می‌شود. این موضوع در دهه ۷۰ به جنجال کشیده می‌شود و پرفروش‌ترین کتاب‌های این دهه، سبک ادبی زنانه دارند که قابل تامل است. در دهه ۶۰ کتابی مثل «هفت بند» نوشته می‌شود که یک مکتب جدیدی از سبک ادبی زنانه ظهور می‌کند.

«سه کاهن» مجید قیصری نگاهی خاص به ادبیات تاریخی و افسانه‌نگر دارد. این مساله سابقه تاریخی دارد که ورود اسطوره به ادبیات را نشان می‌دهد که نمونه آن در ادبیات دفاع مقدس هم پدید آمده و از این‌جهت انتخاب این داستان از سوی احمد شاکری، انتخاب خلاقانه‌ای است. همچنین در «فال خون» داوود غفارزادگان، موضوع مهم «دشمن‌شناسی» مورد بررسی قرار گرفته و شاید بتوان گفت کتابی است که در آن دوست و دشمن گم شده و نتیجه آن‌را امروز در آثار مختلف می‌بینیم. ‌شخصیت محوری داستان نمی‌داند باید به کدام سمت شلیک کند و نمی‌داند دشمن در کدام سمت است. در موضوع «روایت امر غیبی» هم که با محوریت «جمجمه‌ات را قرض بده برادر» نوشته مرتضی کربلایی‌لو، مورد بررسی قرار گرفته، بحث بر سر زاویه دید، رئالیسم جادویی و … است. قسمتی از بحث مربوط به این مساله بوده که چطور می‌توان از امر غیبی صحبت کرد. شاکری در این بخش از کتاب، از این موضوع صحبت می‌کند که یک امر واقع وجود دارد که می‌توان آن‌را به راحتی درک کرد.

بخش‌ دوم با عنوان «مسئله‌پژوهی آموزش داستان و آموزش گونه‌محور داستان معاصر؛ با نگاهی به «داستان، گام به گام» نوشته حسین فتاحی»، شاید مقدمه‌ای به همه بحث‌های کتاب باشد. بحث درباره این است که در ادبیات داستانی انقلاب اسلامی، گونه‌ها در حال تبدیل و تحول هستند، مثلا کلاسیسیم در حال حرکت به سمت رئالیسم است و این رئالیسم در حال رسیدن به رمانتیسم است. وقتی مکتب تغییر پیدا کند، گونه هم متحول می‌شود.

به‌نظر شما امروز ادبیات داستانی ما چه وضعیتی دارد؟

جهان: به‌عنوان کسی که بیش از ۲۰ سال در عرصه ادبیات و روزنامه‌نگاری، می‌گویم که قصه داستان‌نویس شدن ما ایرانی‌ها، به همان اندازه فجیع و اسف‌بار است که داستان اندیشمندشدن ما. داستان ما نه معلوم است ابتدای آن کجاست و نه انتهای آن. داستان ما بجای پرداختن به اسطوره‌ها و فرهنگ و تاریخ ایران، سراغ داستان‌های وارداتی آخوندزاده و طالبوف رفته است. نقطه عطف داستان‌نویسی ما هم تقابل بین جریان روشنفکری و جریان سنت شده است. این تمام تاریخ داستان‌نویسی شاید ۱۴۰ ساله ماست. در این مدت، الگویی از غرب را برای مردم ارائه کردیم. بزرگان داستان‌نویسی ما یک سری ایده‌ها را از غرب برداشته و ارائه کردند. ما پیشینه و عقبه خودمان را نمی‌شناسیم مانند «سلامان و آبسال». در آن زمان که این اثر نوشته شده در اروپا داستان‌نویسی پیشرفتی نداشته است، ولی در غرب به داستان‌های کلاسیک خود اهمیت بسیاری می‌دهند. ما هنوز نمی‌دانیم منظورمان از ادبیات چیست؟